گنجینه معارف

بررسی مبانی فلسفی هویت ایرانی - اسلامی و تبیین جایگاه بصیرت و بیداری در آن

هویت یک سازه نظری روانی - اجتماعی است که شامل طرز فکر، عقاید فرد و نحوه ارتباط او با دیگران می شود. هویت در واقع در بر گیرنده ارزش ها، باورها و هدف هایی است که افراد یا جوامع دارند و از دید دیگران پنهان است. هدف این پژوهش آگاهی از مبانی معرفت شناسی هویت اسلامی - ایرانی است. روش پژوهش کیفی است. برای رسیدن به هدف پژوهش از روش تحلیلی استفاده شده است. بررسی های به عمل آمده حاکی از این است که بن مایه مبانی معرفتی هویت اسلامی - ایرانی "خردگرایی" است. که این هویت به لحاظ هستی شناسی بر هدف مند بودن نظام هستی، به لحا ظ انسان شناسی بر آگاه بودن، مختار بودن و خلیفه الله بودن انسان و به لحاظ معرفت شناسی بر عقل مدار بودن و خردورزبودن انسان متکی است. گذرگاهی که هویت ایرانی و بیداری اسلامی را به هم نزدیک می کند خردگرایی و دین داری است. بیداری اسلامی فعال شدن هوش و نشانه های حیات برین است و به مفهوم احیاگری اسلامی است که با استقلال، عدالت و همه آموزه ها و ارزش های متعالی زنده می شود. اما احیا گری اسلامی زنده داشتن انسان و حیات اجتماعی بر مبنای دین و به شیوه دینی است که دین به عرصه حیات آدمی وارد شود.

منبع : ماهنامه مطالعات حقوق شهروندی، شهریور 1400 - شماره 23 , صمدی، معصومه , عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش تعداد بازدید : 1123     تاریخ درج : 1401/10/08    

مقدمه

هویت در ساده ترین تعبیر به معنای ویژگی های متمایز کننده فرد از دیگری است. این ویژگی های خاص شامل زبان، دین، نژاد، تاریخ، فرهنگ، جغرافیا، معماری و... است.همچنین هویت بیان کننده چگونگی رابطه فرد به مثابه جزء با جامعه به منزله کل است (اریکسون ١٩٦٨، به نقل از سیف، ١٣٨٤).. هویت برآیند چیستی فرهنگی هر فرد یا جامعه و رد یابی است که فرهنگ در مسیر عبور تاریخی خود بر جای می گذارد. از این رو هویت در واقع حاصل جمع عناصر فرهنگی فرد یا جامعه است. هویت بر اساس تعارض و اختلاف با دیگران پا به عرصه مطالعات اجتماعی و فرهنگی می گذارد.

نخستین مفهومی که به همراه هویت و نیز در هویت شناسی به کمک ذهن می آید مفهوم فرهنگ است. در واقع شناخت تعریف و کار کرد هویت، در گرو شناخت ماهیت و کار کرد فرهنگ است. در ادبیات فارسی فرهنگ به معنای تعالی بخشیدن است (رفیع پور، ١٣٨٥: ٢٩٥). هویت امری است که از تغییرات تبعیت می کند. هویت رابطه مستقیم و انطباق نسبتا جامعی با فرهنگ هر فرد و جامعه دارد. همه تعاریف موجود درباره هویت، بر خلاف پراکندگی در شیوه پرداخت واژگان و تنظیم عبارات و اصطلاحات از پارادایم واحدی پیروی می کنند. هویت تکیه گاهی است که جوامع در گذر تاریخی خود به سوی آینده متوجه آن می باشند. به طور کلی هویت ها یا خاستگاه دینی دارند و تعالیم و آموزه های علمی و وحیانی در ایجاد آن نقش محوری ایفا می کنند یا مادی هستند و آرمان ها و ارزش ها و غایات دست ساز بشری تعیین کننده سمت و سوی آن ها است. هویت چه در سطح فرد و چه در سطح اجتماع، به شکل فرهنگ، خود را نشان می دهد. هویت در اندیشه دینی متغیری وابسته به ارزش ها، آرمان ها و قواعد مبنایی آفرینش است. در فلسفه دینی، هویت منبعث از فرهنگ دینی است وانسان ها برای برخورداری از تعالی و نجات از هبوط شیطانی موظف به انتخاب چنین هویتی هستند. در چنین انتخابی اجبار وجود ندراد (لا اکراه فی الدین، قد تبین الرشد من الغی، بقره: ٢٥٦).

هویت امری طبیعی، ذاتی واز پیش موجود نیست بلکه حاصل شرایط اجتماعی و کنش انسان ها ست که از طریق انکار آگاهانه ابهام و کنار گذاشتن تفاوت ها کسب می شود. در این رویکرد هویت دارای سطوح مختلف، سیال، نامتعین است و منابع هویتی را نه در جهان مطلق و انتزاعی و نه در جهان زبانی بلکه در جهان واقعی باید جستجو کرد. از مفروضات این رویکرد نظری، چند بعدی بودن هویت ها ست و عوامل گوناگونی در شکل دهی آن موثرند. این عوامل عبارتند از: منابع زندگی روز مره (سبک زندگی، اعتماد به دیگران، رویاهای شخصی، برنامه زندگی، فرایندهای جاری، تعامی، آگاهی، زیست - جهان)، زمان (گذشته، تاریخ، خاطره جمعی، روایت ملت، سنت های اختراعی، اسطوره بنیادنی)، مکان (جغرافیا، تعلق به مکان)، نهادها (موقعیت های نهادی، دستگاه قدرت، فرایند اجتماعی شدن، قدرت، سیاست، خویشاوندی)، زیست شناسی، وحی و الهام های دینی، قومیت، نظام فرهنگی و رسانه ها.

هویت معمولا در دو سطح فردی و جمعی ایفای نقش می کنند. در این میان آن چه مهم به نظر می رسد چگونگی پیوند میان هویت فردی و جمعی است. اولین اصلی که درپیوند میان هویت فردی و هویت جمعی باید به آن توجه داشت، این است که هویت های فردی معمولا به مرجع ضمیر خود مراجعه می کنند و با هر گروهی که احساس تجانس و تشابه بیشتری داشته باشند نزدیک می شوند. در فرایندی که هویت های جمعی برای افزایش دامنه قدرت خود با هویت های جمعی دیگر همواره در حال رقابت و بعضا در حال ستیز هستند الگو سازی، نقش تکنیکی بسیار قدرتمند ی را ایفا می کند، به این معنا که عملیاتی کنندگان هویت های جمعی همواره می کوشند برای جذب و افزایش اعضای جدید،الگوهایی از غایت های هویتی مطلوب به نمایش بگذارند تا هواداران یا انتخاب کنندگان تصویر روشنی از هویت غایی که در نهایت بدان دست خواهند یافت، داشته باشند. این هویت غائی، در واقع برآیند نهایی هویت اولیه یا همان هویت مبنایی است که نقطه تفاوت یک هویت جمعی با دیگر هویت های جمعی به شمار می آید(رفیع پور، ١٣٣، ١٣٨٥). سوالی که در این پژوهش مطرح است این است که منظور از هویت ایرانی چیست؟ هویت ایرانی بر چه بنیادهایی استوار است و دارا ی چه نسبتی با بیداری اسلامی دارد.

سوال های پژوهش

١- منظور از هویت ایرانی چیست؟

٢- هویت ایرانی بر چه بنیادهایی استوار است؟

٣- هویت ایرانی دارای چه نسبتی با بیداری اسلامی می باشد؟

هویت ایرانی

ایران کشوری است که هم سهم عظیمی در آفرینش های فرهنگی، علمی، ادبی و هنری جهان داشته و هم از مولفه های ارزشمند و والای هویتی برخوردار است. دست آوردهای علمی، فنی، فرهنگی و هنری ایرانیان در طول تاریخ از حجم در خور توجهی برخوردار بوده است که استناد بدان ها خود گویای این واقعیت است که کشور کهنسال ایران از زمان ها ی یسیار دور تا سده های اخیر همواره مهد فرهنگ و تمدن و یکی از چند تمدن محدود جهان باستان بوده است امروزه هیچ ملتی نیست که شکل گیری تمدن جهان را تنها مدیون تلاش ها و کوشش افراد خود بداند. البته همگان می دانند که سهم همه ملل جهان در فراهم آوردن این گنجینه عظیم تمدنی امروزی یکسان نیست. هر ملتی و قومی را صفات، ویژگی های نژادی و روحی خاصی است و افزون بر آن شرائط اقلیمی و محیط پرور فرهنگسازان آن ملت نیز، در مسیر رشد صفات و مشخصات روحی شهروندان تاثیر فوق العاده ای داشته است (هرتسفلد و آرتور کیت، به نقل از نوری، ج ١. ص ٢، ١٣٧٥).

اسناد تاریخی نشان داده اند که ایران در آخرین مرحله عصر حجر یعنی در اواخر هزاره پنجم پیش از میلاد دارای یک تمدن بسیار پیشرفته ای بوده است. در تاریخ تمدن، آئین مهری اثرات فراوانی بر تمدن شرق و غرب داشته است. ادیان کهن ایرانی زرتشت برای انسان نهادی نیکو و پاک تعریف نموده اند.اهمیت این نگرش در هویت ایرانی را می توان از بازنمودها ی آن در هنر و اد بیات دریافت. در اشعار شاعران بزرگ، همیشه کارهای بزرگ از انسان هایی با گوهر پاک بر می اید. در شاهنامه فردوسی، کاوه آهنگر با سرشت پاک خود علم قیام بر ضد ظلم ضحاک را بلند می کند. این مضامین را می توان در جای جای هنر ایرانی یافت (باجو،١٣٨٤).

از این رومولفه های اساسی هویت ایرانی، معنویت و خردگرایی است. حکیم ابواقلسم فردوسی این نکته را بیش از هزار سال قبل دریافته و توانسته بین معنویت و خرد سازگاری ایجاد کند. آن چه او را به اوج سربلندی و موفقیت رسانده، خردمندی و در عین حال معنویت گرایی اوست. این بینش، ریشه در فرهنگ و اندیشه کهن ایرانی دارد و بخشی از هویت ایرانیان را تشکیل می دهد. همین بینش موجب شد اهورامزدا، خدای حدایگان اسطوره های ایرانی، خدای خرد باشد و در کنار خود مشاورانی خردمند چون بهمن، امشاسپند خرد، داشته باشد و در میان ایزدان نیز ایزد بانویی به نام چیستا به دانش و دانایی اختصاص یابد و اسطوره های ایرانی از این جهت بر سایر اساطیر سر بر افرازند. در فلسفه زرتشت، هستی یا آغاز جنبش و افرینش را استوار بر تصمیم و آهنگ خداوند و به سخن درست تر "خواست و خرد" اهورامزدا می داندکه در زبان اوستایی نیز خواست و خرد معنایی یگانه می یابند (ثاقب فر، ١٣٧٧:١٢٠).

فردوسی با درک بلندای اندیشه قوم خود درشاهنامه، خردورزی و دینداری را اساس و بنیاد فرهنگ و هویت ایرانی قرار می دهدو به خوبی از عهده ادای آن بر می آید و به همگان می آموزد که با چشم خردی برتر و معنویت گرا به جهان نگاه کنند، به آن بیندیشند و در آن زندگی کنند. نیکی گذرگاهی است که دین و خرد را پیوند می دهد و یگانه می کند (حجازی، ١٣٨١: ٢٥).

فردوسی با دست مایه ای از خرد و دین داری، شاهکاری می افریند که در آن اندیشه و فرهنگ خود و نیاکان فرزانه خود را به نمایش گذارده است. او ایرانیان را از آغاز تشکیل تمدن و قومیت مردمی خردمند، دین دار و معنویت گرا میشناسد. واژه دین در فرهنگ کهن ایرانی به معنای وجدان و نوعی دریافت درونی، کاربردی بسیار دیرینه دارد (عفیفی، ١٣٨٣). اگر چه این وازه با گذر زمان دچار تغییر و تحول شده ولی هنور پیوندهایی با گذشته خود دارد. مفهوم خرد ریشه در فرهنگ کهن ایران دارد و منشائ آن به منابع کهن اسطوره ای و دینی می رسد. اهمیت خرد پروری و دینداری در هویت ایرانی به حدی است که راه رستگاری در این جهان و آن جهان را تعریف کرده اند. خرد انسانی دانا و توانای مطلق نیست، محدودیت ها و ناتوانی هایی دارد. از این رو انسان علاوه بر شناخت آن چه منطقی و استدلالی و تجربی است باید نوعی شناخت و دریافت شهودی و غیر مادی و تجربی نیز داشته باشد که در حقیقت همان معنویت است و معمولا در دل انسان ریشه دارد(خسروی و همکاران، ١٣٨٧).

شکی نیست. هویت ایرانی به این معنی است که هر فرد ایرانی در هر شرائط سنی، خانوادگی، اجتماعی، تحصیلی و شغلی در هر جای دنیا به عنوان یک ایرانی شناخته شود و آن پدیده ای است که عوامل بسیاری در آن دخالت دارند.. میل به گسترش ارتباطات فکری و دستاوردهای عینی تمدن ایرانی در طول تاریخ موجب غنا و تنوع ابعاد کلی تمدن شده است. با این همه مفهوم هویت ایرانی با ویژگی خاصی در ابعاد هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی، دین شناسی و سیاسی گره خورده که موجب پایایی و استواری فرهنگ وبژه ای شده که در کمتر جای جهان می توان از آن سراغ گرفت.

مبانی هستی شناسی هویت ایرانی وجه اشتراک تفکر اسلامی وایرانی سه عنصر حق مداری، هدفمندی و نظام احسن است.این اندیشه که جهان بیهوده آفریده نشده و بر اساس حق است در تمدن اسلامی - ایرانی مفهومی بنیادین است. حق مداری جهان، خود به خود هدفمند بودن عالم آفرینش را نیز به همراه می آورد. یعنی جهان آفرینش این گونه نیست که به نا کجا آباد برود بلکه این کاروان هستی، یه سوی هدف معلوم و معینی حرکت می کند.نتیجه چنین دیدگاهی، علاوه بر اثبات بیهوده نبودن انسان، او را از پوچ گرایی نجات داده و سنگ بنای تعهد پذیری را بنا می نهد.از سویی، نظام فعلی عالم خلقت، بهترین نظام قابل تصور است (مطهری، 1362: 37).

مبانی انسان شناسی هویت ایرانی

انسان تمدن اسلامی - ایرانی مهمترین موضوع خلقت است. خلقت انسان مستقل از همه موجودات عالم است و با آنچه که درارتباط با جریان تدریجی تکامل انواع مطرح است تفاوت دارد. هر چند در طول تاریخ، متفکران و فلاسفه، تعاریف بسیاری از انسان و حقیقت او و جایگاه او در هستی ارائه کرده اند، اما خداوند متعال، در کلام خویش، جامع ترین بینش را درباره انسان ارائه داده است؛ بینشی که از جزئی نگری دور است، انسان را محدود نمی سازد. بینشی که هم چگونگی پیدایش انسان و هم فلسفه خلقت او را مطرح می سازد و به پرسش های از کجا آمده ایم و به کجا می رویم، پاسخ کافی می دهد. ابعاد وجود انسان، نیازهای او و راه صحیح ارضای آنها را مشخص و چگونگی رابطه بین انسان با محیط پیرامونش را به دقیق ترین شکل، مشخص می سازد. با این همه، قرآن باز آدمی را به تأمل و تفکر درباره این که از چه و برای چه آفریده شده است، دعوت می کند و می فرماید: «انسان، باید بنگرد که از چه آفریده شده است ».[1] بر اساس دیدگاه اسلام، انسان بر اساس فطرت الهی خلق شده است. قرآن کریم در این باره می فرماید: حق گرایانه روی به دین آور، ملازم سرشت و فطرتی باشید که خداوند مردم را بر آن سرشته است (آری این آفرینش خداوند است) و آفرینش خدای را دگرگونی نیست (روم، ٣٠).

انسان یک گوهر ثابت و مشترک و طبیعت مشترک انسانی دارد که بر اساس فطرت خویش انسان حقیقت جو است. نیاز مند به این حقیقت است که چیزها، امور آنها و جهان را آنچنان که هست دریابد.وی به فضائل اخلاقی و نیکی ها گرایش دارد این قبیل مسائل برای او منفعت مادی ندارند بلکه تنها به دلیل فضیلتی که برای او دارند ارزشمندند مثل گرایش به پاکی، صداقت و غیره. بر این اساس انسان موجودی خیرجو، زیبا پسند است. گرایش به زیبایی ها دارد و زیبایی و جمال برای او یک موضوع اصلی و مستقل از سایر امور است.

گرایش به خلاقیت و ابتکار بطور فطری در ذات او وجود دارد. علاوه بر اینکه مقداری از نیازهای زندگی مادی او را نیز تامین می کند. از سوی دیگر عشق و پرستش گرایش مخصوص انسان است که با انسانیت او پیوند قطع ناپذیر دارد.[2]

از دیدگاه اسلام فطرت هم به حوزه گرایشها وهم به حوزه اندیشه و بینش اختصاص دارد و آیه "فطرت الله التی فطر الناس علیها" هم ناظر به حوزه گرایشهای آدمی است یعنی انسان حس پرستش، نیاز به ارتباط با خدا و گرایش به یک مبدا متعالی در زندگی دارد وهم اشاره به آگاهی انسان به خدا و علم و بینش نسبت به خداوند و معارف الهی دارد.، پس منظور از فطرت، همان سرمایه ثابتی است که از ذاتیات طبیعت و جان و روح انسان و مشترک میان انسانها نشات می گیرد و جهت گیری های روح و روان آدمی نسبت به خداوند و تعلق به مبدا قدسی و عالم غیب که ما را به سمت امور متعالی در زندگی در حوزه معارف اعتقادی و در حوزه های اخلاقی دعوت می کند.[3] چنین انسانی از ویژگی هایی برخوردار است. شاید مهم ترین ویژگی انسان، دو ساحتی (دو بعدی) بودن او ست. اعتقاد به دو بعدی بودن وجود انسان، از واقعیتی به نام نفس یا روح نیز برخوردار است. در آیات فراوانی از قرآن کریم به دو بعدی بودن انسان، اشاره شده است: «خداوند، آفرینش انسان را از گل آغاز کرد و سپس او را سازمان هماهنگ بخشید و از روح خود در وی دمید». در واقع، انسانیت انسان، به بعد معنوی او «یعنی روح او » بر می گردد، نه به همین جسم فناپذیر.

انتخاب گری دیگر ویژگی انسانی است که مورد تاکید اسلام قرار دارد. انسان در بینش قرآن کریم، موجودی انتخابگر محسوب می شود: «ما راه را به انسان نشان دادیم و او یا راه شکر و سپاس گزاری را در پیش می گیرد و یا راه کفران و ناسپاسی را». ویژگی انتخابگری، انسان را از سایر موجودات، متمایز می سازد و به او جایگاهی فراتر از آنها می بخشد.

دیگر ویژگی انسانی امانتداری است. در قرآن کریم، انسان، به عنوان موجودی که بار سنگین امانت الهی را بر دوش می کشد، معرفی شده است : «ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، که از تحمل آن، سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و انسان، آن را برداشت...». مفسران، درباره این امانت، احتمالات فراوانی داده اند؛ اما غالبا آن را «اختیار» یا «تکلیف » و یا آن چیزی که تکلیف، مقدمه رسیدن به آن است.

خلیفه الله بودن و جانشینی خدا در روی زمین از ویژگی هایی مورد تاکید قران کریم است.

بدین ترتیب، انسان، به واسطه عبادت و اخلاص در بندگی خداوند، می تواند به مقام ولایت الهی برسد؛ یعنی خداوند، متولی امور او در همه کارها می شود و مستقیما او را تحت ولایت و تربیت خود قرار می دهد.جایگاه انسان در هستی، از یک سو بسته به ویژگی های انسان و از سوی دیگر، تابع اهداف آفرینش اوست. هدف هر موجود، نشان دهنده جایگاه آن موجود، در جهان هستی است. بدین ترتیب که هر چه این هدف، در سطحی عالی تر قرار داشته باشد، به طبع، جایگاه آن موجود نیز در سطحی والاتر قرار دارد. پس به طور کلی می توان گفت که تعاملی بسیار نزدیک، میان هدف و جایگاه آدمی وجود دارد. هدف نهایی یا همان کمال مطلوب آدمی، هر چه باشد، تمام فعالیت های زندگی او را تحت تأثیر قرار می دهد و بر تمامی ابعاد زندگی او سایه می افکند (مطهری، ١٣٨٧).

در مکتب تربیتی اسلام انسان با داشتن فطرت الهی برخوردار از عواطف و تمایلات و استعدادهای طبیعی و تاثیر پذیری نسبی از عوامل محیطی و وراثتی، در اثر نوع استفاده از عقل خویش و چگونگی درک موقعیت های مختلف (معرفت) و نحوه مواجهه اختیاری با آن ها (باور، گرایش، اراده و عمل فردی و جمعی)، به تدریج واقعیتی مشخص و سیال (پویا) در دو بعد فردی و جمعی می یابد که از آن با نام "هویت" و شاکله در تعبیر قرانی یاد می شود..نتیجه هویت متمایز هر انسان در نهایت محصول اکتساب برخی صفات و توانمندی ها و مهارت ها، توسط خود اوست و از این رو، نه تنها امری ثابت و از پیش تعیین شده نیست بلکه بیش از هر چیز حاصل تلاش و توفیق شخص - در پرتو اراده و عنایات الهی و تا حدودی متاثر از شرائط طبیعی زندگی و نظام فرهنگی، اقتصادی و سیاسی اجتماع است. هر چند این تاثیر هرگز به آن پایه نیست که روند تحول و تکوین هویت را به صورت تابعی مطلق از وضع محیط طبیعی و اجتماعی در آورد. در نظام تربیتی اسلام، هویت در عین متاثر شدن از عوامل ماوراء طبیعی و طبیعی بیرون از اختیار (علل و زمینه های خارج از انتخاب آگاهانه خود فرد) با حضور اختیاری در موقعیت های گوناگون در طی زندگی این دنیا به تکوین و تحول می رسد و در حیات اخروی تداوم می یابد. بنا بر این تحقق و تحول هویت فردی و جمعی بیش از هر چیز به جریان منحصر به فرد زندگی فردی و اجتماعی هر شخص و نحوه خرد ورزی او و در نتیجه معرفت، باور، اراده و اعمال (فردی و جمعی) اختیاری خود او وابسته است. لذا هر شخص می تواند هویت فردی و جمعی خویش را چنان که می خواهد شکل دهد و آن را به طور مداوم و متحول سازد. این تغییر و تحول اگر در جهت غایت حقیقی زندکی انسان (قرب الی الله) و بر اساس نظام معیار متناسب با این غایت انجام شود با شکوفایی فطرت الهی و رشد همه جانبه استعدادهای طبیعی و تنظیم متعادل عواطف و امیال انسان و کسب شایستگی های مورد نیاز برای تحقق حیات طیبه ملازم خواهد بود. در این صورت می توان از تعبیر تکوین و تعالی پیوسته هویت بر اساس نظام معیار اسلامی برای چنین روندی بهره گرفت (مبانی نظری تحول بنیادین در آموزش و پرورش، ١٣٩٠).

از نظر قرآن حیات طیبه، هدفی متعالی برای زندگی آدمی است همانطور که می فرماید:«هر کس کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعا ما او را زندگی پاکیزه ای می بخشیم ». این آیه، اشاره به حیات طیبه (زندگی پاک) دارد که هدف زندگی یک انسان مؤمن است و از نظر مسلمانان، انسان با این همه ویژگی های ممتاز نسبت به سایر موجودات و این جایگاه رفیع در نظام هستی، تنها زمانی به معنای زندگی می رسد که به این نوع زندگی دست یابد. نتیجه طبیعی چنین زندگی ای، بهشت و رضایت حق تعالی در آخرت است  که خود، هدفی والاتر از حیات طیبه برای انسان به شمار می آید. حیات طیبه، به معنای زندگی پاک است و این پاکی، باید تمام زوایای شخصیت و زندگی و جسم و جان انسان را در بر گیرد، از پاکی و طهارت جسمی گرفته تا فکری، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی (مبانی نظری تحول بنیادین در آموزش و پرورش، ١٣٩٠).از سویی نظام فعلی خلقت، بهترین نظام قابل تصور است. اگر نگاه واقع بینانه ای به این شرهای ظاهری بیندازیم خواهیم دید شر آن ها ذاتی نیست بلکه اعتباری است و در برابر هر یک از شرها حکمت هایی نهفته است که وجود آن ها را موجه می کند.

مبانی معرفت شناسانه (عقل نظری) هویت ایرانی

علم و دانش در تمدن ایرانی اسلامی از اهمیت خاصی برخوردار است. خردورزی نزد ایرانیان داز برترین فضایل محسوب می شده و از سویی نهاد معرفت پیوسته با نهاد دین در آمیخته است. آن چه بیش از هز چیز در هویت ایرانی - اسلامی به چشم می خورد ارزش و اهمیتی است که این تمدن برای علم و فرهنگ قائل است. به ویژه در شرایط امروزی که جامعه جهانی موج جدیدی را علیه تمدن ایرانی - اسلامی آغاز کرده است، ایرانیان می توانند با افزودن علم و آگاهی و بالا بردن سطح آگاهی و همچنین وارد کردن قرآن در سطح جامعه و عمل به آن و توجه به اشتراکات پنج گانه: ١- اعتقاد به وحدانیت خداوند متعال، اعتقاد به نبوت پیامبر اکرم (ص) و ختم نبوت ٣- اعتقاد به قران مجید که منزل من الله است، اعتقاد به مرکزیت کعبه بین مسلمانان، اعتقاد به کلمه توحید لا اله الا الله، محمد رسول الله و گسترش همکاری های فرهنگی، علمی و اقتصادی و... گام های مستحکمی در راستای وحدت جهان اسلام بردارند.

خرد ورزی نزد ایرانیان از برترین فضائل محسوب می شده و از سویی نهاد معرفت نیز پیوسته با نهاد دین در آمیخته است (خرمشاد و آدمی، ١٣٨٨: ٤٣). دین نحوه ای زندگی است که حق تعالی با توجه به نیاز ذاتی انسان از مبداء مالکیت، قهاریت، مولویت، ربوبیت، جکمت و رحمت بی حد خود بر بشر مملوک، عبد و سرا پا نیاز خود عرضه کرده و به او فرمان داده که به این نحوه زندگی تن دهد. دین تنها مجموعه ای از آموزه های وحیانی نیست و تنها مجموعه ای از مقررات نیست. این نحوه زندگی همه چیز یک زندگی را دارد و یک نحوه زندگی کامل و منطبق بر فطرت انسانی است. بنا بر این داشتن یک نظام اعتباریات از ضروریات آن است.

نظام تربیتی اسلام همواره در طول پیدایش و رشد خود بر اصالت عقل در شناخت مسائل متافیزیکی تاکید داشته است بدون این که از ارزش تجارب حسی و اهمیت به کار گیری روش تجربی در علوم طبیعی غفلت کند.این فلسفه همواره استفاده از روش عقلی را در حل مسائل فلسفی و استفاده از روش علمی را در شناخت مسائل طبیعی مورد تاکید قرار داده است. دلیل استواری در اصالت عقل و تجربه و تفکیک موضوعات هر یک از آن ها از سوی فیلسوفان مسلمان تمسک آنان به قرآن کریم و پیروی از دستورات آن برای شناخت هستی است. از نظر قرآن انسان موجودی است که علم الاسماأ به او آموخته شده است. یعنی می تواند بر اشیاء و امور و پدیده های هستی نام بگذارد. به او علمی اعطا شده است که فرشتگان آن را ندارند. غایت عقل در نظام تربیتی اسلام شناختن حق از باطل است و مقصود ا ز عقل و بصیرت که خود شالوده ارزش ها و فضائل است شناخت واقعیات، آرمان ها و ارزش هاست (زمر، ٩، بقره، ٣٢، ابراهیم زاده، ١٣٨٧)..

از نظر اسلام انسان به وسیله دانش، برتر از فرشتگان گردیده و جانشین خدا در روی زمین شده است. سر انجام این که خداوند در قرآن می فرماید انما یخشی الله من عباده العلماء (دانشمندان دلهایشان از ترس خدا لبریز است (فاطر /٢٨).درنظام تربیتی اسلام فراگیری دانش و نشر آن مورد تاکید قرار گرفته است و نخستین پبام الهی که بر پیامبر (ص) وحی شد با کلمه اقراء آغاز گردید (اقرا، ١-٥).سوره ای که به طور کامل به نام قلم خوانده شده و به آن سوگند یاد شده است (قلم /١). قران کریم سوالی را مطرح می کند که آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند برابرند؟ در حقیقت خردمندان هستند که پند می پذیرند (زمر/٩) مسلم است که برتری و رجحان مختص آنان است که می اندیشند و می دانند.قرآن به عنوان کتابی خردگرا و جهل ستیز علم را به انسان واهل ایمان ارزانی داشته است وآن را مابه سرافرازی و بلند مرتبگی انسان دانسته و می فرماید: یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات (مجادله /١١).

در منبع دیگری از علوم نقلی در حوزه ی فرهنگ اسلامی یعنی احادیث و روایات معصومین (ع)، به اندازه ای علم اندوزی و دانشمندان علوم مختلف تجلیل به عمل آمده که هیچ موضوعی تا این حد مورد سفارش قرار نگرفته است. سیره ی عملی و رفتاری پیامبر (ص)، ضرورت فراگیری علم و دانش را تائید می نماید به گونه ای که آن حضرت در مواجهه با معتکفین مسجد در قالب دوگروه که عده ای دعا می خواندند و عده ای دیگر گفتگوی علمی می نمودند، با نیک شمردن هر دو کار، گفتگوی علمی را افضل دانسته و به آن گروه پیوست (کلینی، ج ١، ٢٥).

بنا بر این قران و سنت منابع اصلی علم و تمدن سازی محسوب شده و دین اسلام به اندازه ای به علم و دانش اهمیت داده که در قرآن کریم ماده علم بیش از ٧٥٠ بار به شکل های گوناگون به کار رفته است. از طرف دیگر این کتاب آسماانی با کار برد اصطلاحات " افلا تعقلون، لعلهم یتذکرون و... انسان ها را به تفکر و تدبر در آفریده ها دعوت نموده است و از این جهت مسلمانان موظف شده اند در باره طبیعت، مطالعه و آن را به وجهی عقلانی تعبیر و تفسیر کنند. بدین ترتیب قرآن با دمیدن روح جدید بر پیکر نیمه مرده جهان آن روز، فضای علمی و فرهنگی نوینی را پدید آورد و این امر نشان دهنده نگرش اسلام به علم و تمدن بوده و تمدن پر شکوه اسلامی ناشی از رویکرد قرآن به علم و علم آموزی بود.

نسبت هویت ایرانی - اسلامی با بصیرت و بیداری اسلامی

بیداری اسلامی از مباحثی است که از گذشته های نسبتا دور یعنی حدود دو قرن پیش تا کنون مورد توجه علما واقع شده است. درواقع تمدنی را که امروز ما از غرب می بینیم چیزی نیست جز همان تمدن اسلامی که با سعی و تلاش اروپائیان، روز به روز جنبه های مختلف آن کشف و بر غنای آن افزوده و به شکل امروزی و پیشرفته بدل گردیده است. مطالعه تاریخ نشان می دهد که جهان اسلام پس از دوران شکوفایی تمدن حیات بخش و انسان ساز اسلامی در نیمه قرن اول هجری، دستخوش تحولات گسترده ای شد تا آن جا که مسلمانان جهان قرن ها ی متمادی با دسیسه های گوناگون دشمنان دست گریبان شدند و عزت اقتدار و هویت اسلامی شان قربانی گسترش فرهنگ بیگانه شد و هیولای یاس و خود باختگی بر اندیشه و روح مسلمانان سایه افکند.کشورهای اسلامی، در پی آشنایی با وضع جدید غرب برای اقتباس و الگو برداری از نهادهای مهم جدید و موثر بر جریان توسعه و مدرنیزاسیون تلا ش کردند، از جمله این نهادها ی مدرن می توان به مدرسه و دانشگاه، نهادهای سیاست گذار و مجری قانون، نهادهای ارتباطی و سازمان های بهره گیر و مولد تکنولوژی اشاره کرد. این اقتباس از نهادهای مدرن، هم در شکل، ظاهر، صورت در محتوا و مبانی فرهنگی و ارزشی بود(باغچه وان، بی تا).

بیداری اسلامی در دهه های اخیر در کشورهای اسلامی و در بین مسلمانان سایر کشورها پدیده ای است که شگفتی آفریده است. مطالعه این پدیده و بررسی و تجزیه و تحلیل آن از مدت ها پیش در دستور کار قدرت هایی قرار گرفته که از آن احساس بیم و هراس داشته اند و هم اینان برای فهم و شناسایی بیداری اسلامی و یافتن راه های مقابله و انهدام و یابه انزوا کشاندن این موج، تلاش های گسترده ای را شروع کرده اند. بیداری عبارت است از فعال شدن هوش و نشانه های حیات برین است و خدا و پیامبرش ما را به آن چه زنده می کند فرا خوانده است. در حقیقت بیداری اسلامی به مفهوم احیا گری اسلامی است که با استقلال، عدالت و همه آموزه ها و ارزش های متعالی زنده می شود. احیا گری دینی، غیر از "اصلاح دین" از نوع غربی است که در آن جا دین نه تنها دستخوش تغییر و تبدیل قرار می گیرد، بلکه دین با زمانه تطبیق داده می شود. اما احیا گری اسلامی زنده داشتن انسان و حیات اجتماعی بر مبنای دین و به شیوه دینی است و در نتیجه عملا می بایست غبار غربیت از سیمای دین زدوده شود و دین به عرصه حیات آدمی وارد شود. مهجوریت زدایی از دین با باز پیرایی و واخوانی گزاره ها و آموزه های دینی در جهت رفع اجمال و ابهامهایی است که بر سیمای دین نشسته است (مطهری، ١٣٥٧).

بیداری اسلامی رخدادی است که با آغاز قرن بیستم در جهان اسلام ظلوع کرد و توانست با همه گفتمان ها ی موجود حاکم بر جوامع اسلامی، به یکباره مبارزه کند. اعتقاد به ضرورت رجوع به مبانی دینی و تفسیر روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بر پایه قابلیت های عظیم دین اسلام در کنار جرئت اقدام به موقع برای تحقق این اهداف، جنبه ایجابی و مقابله با هرگونه استعمار و سلطه طلبی جنبه سلبی این حرکت را تشکیل می داد.

هدف نهضت بیداری اسلامی تشکیل یک تمدن جهانی است که در ان عقلانیت با معنویت، قدرت با اخلاق، دانش با ارزش، علم با عمل جمع شود. یعنی خلاقیت در عین اصول گرایی باشد و اصول گرایی هم با تحجر اشتباه نشود و نواندیشی هم با بدعت گذاری اشتباه نشود وجامعیت اسلام مورد توجه قرار بگیرد و برخورد گزینشی با اسلام صورت نگیرد(درخشه، ١٣٩٠). این همان خطری است که قران کریم هم پیش بینی فرموده و اخطار کرده است که نکند برخورد تجزیه ای با متن دین صورت بگیرد.تعبیر قرآن کریم " ایمان به بغض و کفر به بغض " است. یعنی اسلام را به عنوان یک موجود زنده تفسیر کنید و همه ابعادش را در کنار یکدیگر بفهمید نه آن که اسلام را زنده زنده تجزیه و مثله کنید و هر فرقه و گروهی و هر ملیتی و حزبی، بخشی از اسلام را به دلیلی برجسته کند و ابعاد دیگررا ندیده ویا تضعیف کند. چرا که اگر مفاهیم دینی جایگاه و موضع شان دیده نشود و هندسه معارف دین درهم بشکند و همه ابعادش رعایت نشود اسلام صدمه خواهد خورد(دهشیری و همکاران، ١٣٩١).

بیداری اسلامی برگشتن به اسلام با همه جامعیت آن، یعنی جمع عقلانیت و اخلاق، جمع حق و تکلیف، جمع دانش و ارزش و جمع همه ابعاد، همان گونه که درقرآن و سنت بوده است می باشد. اگر این جمع پذیری اتفاق بیافتد و معادله ای که قران و سنت بین دنیا و آخرت، عقل و نقل، حق و تکلیف، فرد و جامعه، مدارا و خشونت، حقوق و اخلاق، قدرت و مسوولیت برقرار کرده ایجاد شود نقاط سوق الجیشی که از دست رفته است دو باره بر می گردد. در این صورت است که طبقه بندی مفاهیم اسلامی اصلاح می شود و هندسه مورد نظر بین قرآن و سنت، عقل و نقل، دنیا و آخرت برقرارمی شود.

عرفا و فلاسفه همیشه دعوای عشق و عقل را داشته اند. اما بزرگان دین از جمله معصومین در رفتار و کردار خود این مشکل را حل کرده اند. و سعی کرده اند با حل این مشکل راه بیداری و رشد اسلام را هموار و باب اجتهاد را بهروی اسلام باز نموده واسلام را طوری تعریف کنند که در همه زمان ها و مکان ها از قابلیت اجرایی برخوردار باشد.

این جریان مانند هر فرایند فکری دیگر متاثر از عوامل درونی و بیرونی، سیر تطور ویژه خود را در جوامع اسلامی طی و به بلوغ رسیده است. بیداری اسلامی در سیر تکاملی خود به صورت های متفاوتی خود رابه جهانیان عرضه نموده است. در مرحله ای اصلاح و رشد اعتقاد ی مردم مسلمان مد نظر این جریان بوده است و در مرحله ای دیگر به دست آوردن قدرت سیاسی و اصلاح ساختارها اجتماعی به شیوه انقلابی، در مرحله ای در قالب دفاع از کیان اسلامی در مقابل اشغال و نهایتا در برهه ای با تغییرات مسالمت آمیز در نظام سیاسی حکومت های موجود کشورهای اسلامی پیش رفته است.

اخیرا تجلی این حرکت در قالب گفتمان تجدید عزت و کرامت در پرتو اعتقاد و باور عمیق به اسلام و ایستادگی در برابر نفوذ جبهه استکبار و تداوم مبارزه با رزیم های غاصب است. رخداد اخیر که مهم ترین امتیاز آن است - آینده ای امید بخش را برای دنیای اسلامی رقم زده است. گفتمان بیداری اسلامی هر چند با تاکتیک های متفاوت اما با استراتژی واحد توانست زمینه حرکت نهضت های اسلامی را فراهم کند. این نهضت ها توانسته اند اثرات چشمگیری در عرصه جهان اسلام و در محیط بین الملل بر جای گذارند. عاملی که توانست در این بین به این جریان رونق بیشتر و جهت صحیح تری بدهد پیروزی انقلاب اسلامی بود.

انقلاب اسلامی با باز آفرینی ارزش ها و آگاهی ها ی دینی در جامعه اسلامی، ایجاد اعتماد به نفس، تقویت روحیه ضد استکباری، فراهم سازی زمینه های وحدت اسلامی و حمایت همه جانبه از نهضت های اسلامی توانست این جریان را هدایت و آن را هدفمند تر و پر قدرت تر از گذشته برای هدف نهایی که همان تعالی معنوی و مادی مسلمانان است، به پیش برد..

این حرکت در مسیر فرایندی خود با چالش هایی مواجه است. چالشهای فرهنگی و مذهبی از آن دسته چالش هاست. قشر ی گری، سطحی نگری در فهم شریعت از جمله چالش های دینی در مسیر این جریان بیداری است. بی شک جزم اندیشی و برخورد قشری با متون اسلامی به راه حل های ناقصی می انجامد که هیچ همسویی با منطق ندارد و مردم را از تصور وجود راه حل های برتر برای مشکلات پیچیده زندگی خود به هنگام اجرای اسلام دور وسبب تمسخر شده وبه دشمن اجازه می دهد اتهامات ستم گرانه ای همچون عقب ماندگی، ارتجاع، جمود، تحجر و جزمی گری را به اسلام وارد نمایند(تسخیری، ١١٣٨٤:٣٥٨).از نشانه های سطحی نگری این است که اموری که در اولویت فعالیت اصلاح اجتماعی و فکری قرار دارند مشخص نشوند و به امور بی اهمیت و حاشیه ای پرداخته شود که فرصت های زیادی را در راه رسیدن به اهداف و حاکم کردن اسلام از ما می گیرند (القحطان، 1384: 382).

باید توجه داشت که سطحی نگری در فهم شریعت به یکی از دو موضوع بر گشت دارد. یا آنان از عمق تعالیم دینی بی اطلاع هستند که عموما خشک اندیشان از این دسته اند و یا سر در آخور نفسانیات خویش دارند و با سر دادن های شعارهای پر طمطراق دینی به فریب مردم مشغولند. ضعف بینش صحیح دینی ناخود آگاه سبب عمل و عکس العمل هایی در جامعه می شود. به طور غالب تظاهرات رفتاری دسته دوم بازتاب ناخود آگاه رفتار دسته اول است. به خصوص شدت عمل و اعمال خشونت بار دسته دوم که پیامد نامیمون آن، به اضمحلال تدریجی شوکت اسلام و متلاشی شدن جامعه از درون منتهی می شوند (پژوهنده: ١٣٨٦: ١٢٤).تاکید بر اجرای شریعت در بخش هایی از زندگی و فراموش کردن بخش های دیگر با برداشت از اسلام به مثابه پروژه ای جامع و همه جانبه کاملا مخالف است. در خصوص این چالش می توان به روند اجرای احکام شرع با تکیه بر نظام مجازات و فراموش کردن زندگی و واقعیت های اقتصادی، تربیتی و آزادی های اجتماعی و ایده تحقق عدالت اجتماعی اشاره کرد.

راه کارها

جهت روشن نمودن چراغ بصیرت و بیداری در میان مسلمین در قرن اخیر که "هزاره اطلاعات " نام گر فته است استفاده مناسب از همه ظرفیت های ناشی از فن آوری های نوین اطلاعاتی برای آگاهی بخشی صحیح، به نخبکان فرهنگی جهان اسلام پیشنهاد می شود. لازمه تحقق این مهم برنامه ریزی و سیاست گذاری است که لازم است سیاستگزاران آموزشی اعم از آموزش و پرورش و آموزش عالی ایجاد بصیرت و بیداری را جزأ اهداف کلان نظام های آموزشی خود قرار دهند و جهت رسیدن به اهداف فوق الذکر برنامه ریزی، تهیه محتوا و برگزاری دوره های آموزشی را در دستور کار خود داشته باشند.

نتیجه گیری

هویت یک سازه نظری روانی - اجتماعی است که در بر گیرنده ارزش ها، باورها و هدف هایی است که افراد یا جوامع دارند و از دید دیگران پنهان است. مشخصه هویت ایرانی دین داری و خردگرایی است که هویت ایرانی و بیداری اسلامی را به هم نزدیک می کند بیداری اسلامی احیا گری اسلامی به معنای زنده داشتن انسان و حیات اجتماعی بر مبنای دین و به شیوه دینی است. خیزش های اخیر امت اسلامی به منظور هدایت و استمرار آن در مسیر صحیح و جلوگیری از انحراف آن انکار ناشدنی است. مسائلی از قبیل عدم توکل و اعتماد به وعده های الهی، غرور و خودخواهی، عدم بصیرت، ارتجالی بودن و بی برنامگی، ضعف نخبگان فرهنگی، فرقه گزایی، دوری از اخلاق اسلامی، نا آگاهی عقاید مذاهب بیداری اسلامی را تهدید می کند. از این رو ایفای نقش فعال تر نخبگان فرهنگی در برطرف سازی تهدیدات ضروری است. زیرا آن ها هم بر حاکمان و هم بر مردم و هم بر جریان های اسلام گرا اثر گذارند و می توانند با تاثیر خود، هم موانع را بر طرف و هم حرکت بیداری اسلامی را درجهت صحیح کنترل و هدایت کنند. در پایان تلاش برای بالا بردن سطح شناخت توده جامعه، داوم ایستادگی و پرهیز از سست شدن عزم راسخ و مراقبت دائمی در برابر کید دشمنان، تلاش برای ممانعت از بروز اختلافات مذهبی، قومی و قبیله ای و همچنین استفاده مناسب از همه ظرفیت های ناشی از فن آوری های نوین اطلاعاتی برای آگاهی بخشی صحیح، به نخبکان فرهنگی جهان اسلام پیشنهاد می شود.

فهرست منابع

قرآن کریم

ابراهیم زاده، عیسی ( ١٣٨٣) کلیات فلسفه، تهران: دانشگاه پیام نور.

باجو، مصطفی (١٣٨٤) ابزارهای هدایت بیداری اسلامی برای تحقق وحدت اسلامی، از کتاب بیداری اسلامی، چشم انداز آینده و هدایت آن، ج ١، تهران، مجمع جعهانی تقریب مذاهب اسلامی.

باغچه وان، سعید ( بی تا) بیداری اسلامی و اندیشه های سید جمال الدین اسد آبادی، فصلنامه اندیشه انقلاب اسلامی، صص ٢٢٧-٢٤٠.

پژوهنده، محمد حسین (١٣٨٦)، آسیب شناسی وحدت اسلامی، اندیشه حوزه سال سیزدهم، شماره ٦٧-٦٨.

ثاقب فر، مرتضی (١٣٧٧)، شاهنامه فردوسی و فلسفه تاریخ ایران، تهران: انتشارات معین.

حجازی، بهجت السادات (١٣٨١)، دین و اسطوره در اندیشه فردوسی، پژوهشنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، شماره ٣٣، ٢٧٢-٢٥٣.

خسروی، اشرف و همکاران (١٣٨٧)، خردورزی و دین داری اساس هویت ایرانی، فصلنامه علمی - پژوهشی کاوش نامه، شماره ١٦، صص ١٢٦-١٠٠.

درخشه، جلال (١٣٩٠)، بازسازی اندیشه دینی در جهان معاصر و تاثیر آن بر بازیابی تمدن اسلامی، فصلنامه سیاست، سال ٤١، شماره ٣، صص ١٠٩-٩٣.

دهشیری، محمد رضا، حمزه نجاتی آؤانی (١٣٩١)، چالش های مشترک فرهنگی مذهبی، فراروی گفتمان بیداری اسلامی، فصلنامه علمی - پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، شماره ٢٨ صص ٢٩٩-٣١٤.

رفیع پور، فرامرز (١٣٨٥)، آناتومی جامعه، تهران : شرکت سهامی انتظار.

سیف، علی اکبر (١٣٨٤)، روان شناسی پرورشی، تهران: انتشارات آگاه شورای عالی وزارت آموزش و پرورش (١٣٩٠) مبانی نظری تحول بنیادین در آموزش و پرورش تهران: انتشارات شورای عالی وزارت آموزش و پرورش.

عفیفی، رحیم (١٣٨٣)، اساطیر و فرهنگ ایران، چاپ دوم، تهران: انتشارات توس.

عیوضی، محمد رحیم ( ١٣٨٠) هویت دینی، دین و فرهنگ اسلامی، نامه پژوهش، شماره ٢٢و٢٣ ١٨٠-٢١٠.

القحطان، عدنان بن عبدالله (١٣٨٤) بیداری اسلامی و نیازهای فکری معاصر آن، در بیداری اسلامی چشم انداز و هدایت آن، ج ١، تهران: مجمع جهاانی تقریب مذاهب.

الکافی، ابو جعفر محمد بن یعقوب الکلینی (ت ٣٢٨ ق)، به تصحیح علی اکبر غفاری(١٣٨٨)، تهران: داراکتب الاسلامیه.

مبلغی، احمد (١٣٨٧). فرهنگ تقریبی و تقریب فرهنگی، مجموعه مقالات بیست و یکمین کنفرانس وحدت اسلامی، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.

مطهری، مرتضی (١٣٥٧)، خدمات متقابل اسلام و ایرانیان، قم، انتشارات صدرا.

جستجوهای اینترنتی

www.andisheqom. com

www. iaukho.blogfa.com/post-18.aspx

پی نوشت ها:

[1] bayan.parsiblog.com/Archive13974.htm

[2] www.andisheqom.com

[3] iaukho.blogfa.com/post-18.aspx

کلمات کلیدی
هویت  |  بیداری اسلامی  |  هویت ایرانی  |  بصیرت  | 
لینک کوتاه :