گنجینه معارف

نمی از یم فضائل امام جواد علیه السلام

حضرت امام ابو جعفر، محمد بن علی جواد علیه السّلام نهمین امام از خاندان رسالت است که حضرت ختمی مرتبت، به فرمان خداوند امر امامت را به آنان سپرد تا پس از وی مسئولیت و راهبری امت و جامعه را برعهده گیرند؛ همان هایی که قرآن، عصمت شان را بیان و روایات متواتر بر امامت شان تصریح کرده است. تاریخ در لابه لای امامت زودهنگام امام جواد علیه السّلام این باور و اعتقاد شیعه دوازده امامی را تأیید کرد که «امامت منصبی الهی است و خداوند آن را به شایستگان و کمال یافتگان همه روزگاران می بخشد»، چرا که آن بزرگوار، در عین خردسالی با عالمان بزرگ عصر خود مباحثه نمود و با دانش خدا داده و برهان رسایش بر آنان پیروز شد، آن چنان که عالمان و حاکمان عصر او در برابر آن سر تسلیم فرود آورده، بدان اعتراف کردند. امام جواد علیه السّلام همانند پدر ارجمندش عهده دار سرپرستی شیعیان شد و آنان را در زمینه دانش، معنویت و سیاست چنان پرورش داد تا بتوانند در مسیری گام نهند که امامان معصوم برای آنان ترسیم کرده بودند، زیرا این جماعت روزگاری در پیش داشتند که با دوره های قبلی متفاوت بود و آنان نمی توانستند همچون پیشینیان خود با امامی تماس و ارتباط داشته باشند. درباره امام جواد علیه السّلام را این گونه می خوانیم: او امام نهم و به «ابو جعفر ثانی» مشهور است. 12- توصیف «محمود بن وهیب بغدادی» از امام جواد علیه السّلام چنین است: او وارث دانش و فضل پدر خود و از نظر منزلت و کمال، سرآمد برادران (همگنان) خود بود.

چکیده ماشینی


منبع : پیشوایان هدایت، ج 11، ص: 19 تعداد بازدید : 2246     تاریخ درج : 1396/05/30    

امام محمد جواد علیه السّلام در یک نگاه

حضرت امام ابو جعفر، محمد بن علی جواد علیه السّلام نهمین امام از خاندان رسالت است که حضرت ختمی مرتبت، به فرمان خداوند امر امامت را به آنان سپرد تا پس از وی مسئولیت و راهبری امت و جامعه را برعهده گیرند؛ همان هایی که قرآن، عصمت شان را بیان و روایات متواتر بر امامت شان تصریح کرده است.

امام جواد علیه السّلام همانند پدران گرامی اش آینه تمام نمای والایی ها و بزرگواری هایی بود که دارنده آن ها را شایسته امامت و رهبری انقلابی- الهی می کرد. حضرتش در هفت سالگی، امامت عامه را برعهده گرفت. اگرچه در آن روزگار رهبری و امامت خردسالی امری نامأنوس بود و شاید بودند کسانی که کینه توزانه بر آن خرده می گرفتند، اما حکمت الهی پیش از او نیز چنین اقتضا کرده بود و حضرت عیسی بن مریم علیه السّلام نوزاد در حالی که در گهواره بود به مقام نبوت دست یافت.

تاریخ در لابه لای امامت زودهنگام امام جواد علیه السّلام این باور و اعتقاد شیعه دوازده امامی را تأیید کرد که «امامت منصبی الهی است و خداوند آن را به شایستگان و کمال یافتگان همه روزگاران می بخشد»، چرا که آن بزرگوار، در عین خردسالی با عالمان بزرگ عصر خود مباحثه نمود و با دانش خدا داده و برهان رسایش بر آنان پیروز شد، آن چنان که عالمان و حاکمان عصر او در برابر آن سر تسلیم فرود آورده، بدان اعتراف کردند.

فقیهان، راویان و عالمان بزرگ گرد وجود مبارک امام هفت ساله حلقه زدند و از چشمه جوشان دانش سرشار او سیراب شدند و بی شمار مسائل اعتقادی، فلسفی، کلامی، فقهی، تفسیری و دیگر دانش های روز بشری را از حضرتش روایت کردند.

امام جواد علیه السّلام همانند پدر ارجمندش عهده دار سرپرستی شیعیان شد و آنان را در زمینه دانش، معنویت و سیاست چنان پرورش داد تا بتوانند در مسیری گام نهند که امامان معصوم برای آنان ترسیم کرده بودند، زیرا این جماعت روزگاری در پیش داشتند که با دوره های قبلی متفاوت بود و آنان نمی توانستند همچون پیشینیان خود با امامی تماس و ارتباط داشته باشند. پس می بایست در اداره خویش از توانمندی فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شایان و در حد کفایت برخوردار باشند.

بدین ترتیب امام جواد علیه السّلام توانستند در مدت کوتاه زندگانی بابرکت و الهام بخش خود اهداف بزرگی را در عرصه های یاد شده، محقق کنند. شهادت آن حضرت در 25 سالگی، خود بهترین گواه بر اوج موفقیت امام علیه السّلام در حرکت و برنامه ریزی الهی اش می باشد، تا آن جا که حضور او در جامعه اسلامی، حاکمان سرکش را چنان دچار آشفتگی و پریشان حالی کرده بود که راه رهایی را در کشتن او و جلوگیری از تلاش و فعالیت های سازنده اش دیدند. از همین رو برگه ای آلوده به جنایت بر سابقه ننگین خود و تبار خود افزودند.

تأثیرپذیری از شخصیت امام جواد علیه السّلام

آن دسته از معاصران امام جواد علیه السّلام که شخصیت سترگ حضرتش را کاویده، به عظمت فکری و کمال علمی او پی می بردند، مات موهبت های آن حضرت می شدند و آنان که شرف حضور در محضر او را می یافتند، شگفت زده و فروتن از حضورش مرخص می شدند. در این مبحث به پاره ای از نشانه ها و شاخصه های عظمت و والایی شخصیت آن حضرت از زبان معاصران او و آنان که درباره حضرتش قلم زده اند، اشاره می کنیم:

1- حضرت علی بن موسی الرضا علیه السّلام پدر گرانقدر امام جواد علیه السّلام فرزند خود را چنین توصیف کرده است:

نخست: امام رضا علیه السّلام پیش از ولادت فرزندش جواد فرمود:

«و اللّه لا تمضی الأیام و اللیالی حتی یرزقنی اللّه ولدا ذکرا یفرّق به بین الحق و الباطل؛[1]

به خدا سوگند، پس از روزگارانی [نه چندان طولانی ] خداوند پسری به من خواهد داد که به وسیله او میان حق و باطل را جدا می کند».

در روایتی دیگر و با تعبیری متفاوت فرمود:

«حتی یولد ذکر من صلبی یقوم مقامی یحیی الحق و یمحی الباطل»؛[2] تا این که پسری از من به وجود می آید و جانشین من می شود و حق را زنده نموده، باطل را نابود و محو می کند.

دوم: پس از آن که حضرت جواد علیه السّلام زاده شد، پدر ارجمندش فرمود:

«هذا المولود الذی لم یولد مولد أعظم برکة علی شیعتنا منه»؛[3]

این، مولودی است که با برکت تر و خجسته تر از او برای شیعیان ما، زاده نشده است.

سوم: نیز حضرت رضا علیه السّلام درباره فرزندش امام جواد علیه السّلام فرموده است: این ابو جعفر است. او را در جایگاه خودم قرار داده ام و جانشین خویش گردانده ام.[4]

چهارم: امام رضا علیه السّلام درباره فرزند خود امام جواد علیه السّلام به «صفوان بن یحیی» فرمود: ابو جعفر [جواد] طرف گفت وگو [ی فرشتگان ] بود.[5]

2- از «محمد بن حسن بن عمار» نقل شده است که گفت: «ابو جعفر، محمد بن علی [بن موسی ] الرضا علیه السّلام وارد مسجد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم شد. «علی بن جعفر» عموی امام رضا علیه السّلام که متوجه ورود او شد، پای برهنه و بدون ردا به سمت او شتافته، دستانش را بوسید و او را گرامی داشت. ابو جعفر (امام جواد) علیه السّلام فرمود: ای عمو بنشین، خدایت رحمت کند.

علی گفت: ای سرورم، در حالی که تو ایستاده ای چگونه بنشینم؟

چون علی بن جعفر به جای خویش بازگشت، یارانش زبان به ملامت وی گشودند و گفتند: تو عموی پدر او هستی، در عین حال با وی چنین رفتاری داری؟

علی در پاسخ آنان گفت: خاموش باشید، آن گاه محاسن خود را در دست گرفت و گفت: حال که خدای- عز و جل- این موی سپید را شایسته [امامت] ندید و این جوان را چنین شایستگی داد و بدین منصب گمارد، فضل و برتری او را انکار کنم؟ من غلام او هستم و از گفته شما به خداوند پناه می برم.[6]

3- از «شیخ مفید» نقل شده است که: «مأمون، شیفته و شیدای ابو جعفر (جواد) علیه السّلام شده بود، چرا که او را در عین خردسالی، در فضیلت، علم، حکمت، ادب و کمال و عقل سرآمد می دید، آن گونه که مشایخ و کهنسالان آن روزگار به مرتبه او نمی رسیدند. از همین رو دخترش «ام الفضل» را به همسری ابو جعفر درآورد و با وی به مدینه فرستاد، مأمون، او را بی نهایت تکریم و تعظیم می کرد و گرامی اش می داشت».[7]

چون مأمون بر آن شد تا دختر خود را به همسری امام جواد علیه السّلام درآورد، بنی عباس به این کار اعتراض کردند. مأمون دلیل خود را این گونه بیان کرد: و اما ابو جعفر را از آن رو برگزیدم که در عین خردسالی، در علم و فضل، سرآمد تمام صاحبان فضل و علم [بوده و در این عرصه ] نابغه و شگفتی برانگیز است.

وای بر شما، من این جوان را بهتر از شما می شناسم. او از خاندانی است که دانش خود و گوهر و الهام آن را از خداوند دارند. پدران او پیوسته در دانش دین و ادب از مردم کمال نایافته بی نیاز بوده اند.[8]

پس از شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السّلام مأمون در اولین دیدار خود با امام جواد علیه السّلام که هنوز ده ساله نشده بود، او را آزمود، آن گاه به او گفت:

تو به حق فرزند رضا هستی و به راستی از خاندان مصطفایی». آن گاه امام را با خود برده، به خویش نزدیک گرداند و در تکریم و تجلیل از او بسیار کوشید.

4- پس از شهادت امام رضا علیه السّلام «ابو العیناء» نزد امام جواد علیه السّلام رفت تا فقدان پدرش را به آن حضرت تسلیت گوید. او با این عبارت که جایگاه والای امام جواد علیه السّلام را تبیین می کند، به امام علیه السّلام تسلیت گفت: تو والاتر و برتر از توصیف مایی و ما کمتر از آنیم که تو را [به صبر ورزیدن در سوگ پدر] موعظه کنیم.

آنچه تو را بسنده باشد در علم خدا [داده ات ] وجود دارد و پاداش خدا غم تو را سبک می گرداند.[9]

5- از دیگر مورخانی که درباره امام جواد علیه السّلام نوشته است «علامه سبط ابن الجوزی حنفی» (م 654 ق.) است. او امام جواد علیه السّلام را چنین توصیف می کند: و محمد، امام ابو جعفر ثانی (دوم) در علم، تقوا، زهد و بخشندگی، شیوه پدرش را در پیش گرفته بود. او با القاب «مرتضی» و «قانع» [نیز] خوانده می شد.[10]

6- «کمال الدین، محمد بن طلحه شافعی» (م 262 ق. ) به نقل از ابن جوزی در توصیف امام جواد علیه السّلام گفته است:

هرچند خردسال بود، اما منزلتی والا و آوازه ای بلند داشت.

نیز همو گفته است: مناقب و فضایل ابو جعفر، محمد جواد چندان فراوان است که نه میدان هماوردی ها گنجایش آن را داشت و نه اجل، امان داد [تا بر همگان آشکار شود]، بلکه تقدیر الهی چنین بود که در دنیا روزگاری اندک بماند. از این رو زندگی کوتاهی داشت و اجلش او را درربود، اما در همین عمر کوتاه، خداوند او را از چنان منقبت و منزلتی خاص برخوردار فرمود که فروغ آن در طلیعه بزرگداشت و تجلیل می درخشد و اخبار آن بر بلندای مراتب ارجمندی قرار دارد.

آن گاه به منقبتی از امام جواد علیه السّلام اشاره کرد که مأمون با دیدن آن، به فضل و والایی او اعتراف کرد.[11]

7- یکی دیگر از کسانی که درباره امام جواد علیه السّلام سخن گفته اند «علی بن عیسی اربلی» (م 693 ق.) است.

او تمام ایمان و محبت خود را نسبت به امام جواد علیه السّلام در قالب واژگان ریخته، چنین گفته است: [امام] جواد علیه السّلام در هر حال جواد (بخشنده) است و مصداق تعریف لغوی است که «جواد از جوده (نیکی) است». با پاکی عنصر و پاکیزگی مولد، سرآمد همگان شد. ستیغ بزرگی را درنوردید؛ مرتبه ای که هیچ کس بدان دست نیافته و نخواهد یافت.

شکوه و سرفرازی اش در مرتبه ای والا قرار دارد و جایگاه بلندش فراتر از ستارگان است. منصب [امامت] او شرافتی فراتر از دیگر منصب ها دارد. هرگاه تازه رسیدگان که [دود] آتشی ببینند می گویند: ای کاش آتش [مطبخ] او باشد نه آتش « [بنی] غالب.

سرفرازانه به والایی دست می یابد، شب و روز عرصه شرافت و افتخار را درمی نوردد و در سروری و مهتری کسی بدو نرسد [آن چنان که مهتری اش در باور نگنجد]. او بر تارک اختران و آسمان بلندی یافته و از هر پستی دور و به هر فضیلت و والایی نزدیک است.

مکارم و والایی ها از وجودش عطرآگین می شوند، بزرگواری از او می تراود و اخبار بخشندگی او، فرزندان و نیاکانش روایت می شوند. پس خوشا به حال کسی که در دوستی او بکوشد و بدا بر احوال آن که دل در گرو دشمنی او نهد.

هرگاه غنایم شکوه، والایی ها و افتخارات تقسیم شوند [بی تردید] برترین ها از آن اوست و چون مرکب مهتری زین شود، راهوارترین و چابکترین آن ها برای اوست.

در بخشش و دهش از باران رحمت پیشی می گیرد، در مددرسانی با شیر [مردان] همپا می شود، و چون در رفتن [بر کسی ] پیشی گیرد، بزرگوارانه و [آن گونه که خشنودی را فراهم آورد] پیشی می گیرد.

چون پدران و فرزندان گرامی او را- که درود بر آنان باد- برشمرند، [بی تردید] در توصیف آنان درج گهرهای یکتا به انتظام درآید و چون در صدد بیان خصوصیات آنان برآیند، همه نیکی ها و والایی ها را گرد می آورد. تمام ارجمندی ها و افتخارات در او جمع است و پیش از او در پدرانش جمع بود و پس از او در فرزندانش جمع شده و خواهد شد. حال چه کسی پدری چون پدر او و جدی همانند جد او دارد؟

او در بزرگی آنان شریک است و آنان نیز در بزرگواری او شریکند. همان گونه که آنان دست تهی مستمندان و از کارافتادگان را از دهش خود پر می کردند او نیز چنان می کرد.

به وسیله آنان راه های هدایت آشکار شده و هم به سبب آنان است که [انسان] از گمراهی ایمن می شود. با دوستی آنان در روز واپسین امید رستگاری و رهایی می رود. آنان اهل نیکی و دهش و بخشش هستند.

تمام مدایح و ستایش ها در برابر عظمت آنان ناچیز است و مکارم اخلاق از اخلاق والای آنان برگرفته شده است.

همه صفات نیکو در گوهرهای پاک و تبار گرامی آنان پدید آمده است.

پس، بهشت با پیوستن به ایشان به دست می آید و دوزخ، کیفر دوری جستن از آنان است.

این صفات بر جمع آنان و بر فردفرد آنان صادق است و غایب و حاضر آنان و نیز فرزند و پدر این بزرگان را دربر می گیرد.

دوست داشتن آنان واجب، دولت شان پایدار و همیشگی و بازار سروری ایشان پررونق است و دوستداران آنان [در قیامت] خندان هستند. این شرافت و بزرگی آنان را بس که جدشان محمد، پدرشان علی و مادرشان فاطمه- که درود بر آنان باد- است.

[با این اوصاف،] چه کسی در این افتخارات با آنان همپا می باشد؟ و که می تواند در علو منزلت و جایگاه بر آنان سبقت گیرد؟

[بدون هیچ رقیبی ] به سوی نهایت [هر نیکی ] سبقت گرفته، بدان رسیدند و مراتب مهتری و بزرگی را بدون این کسی به پای ایشان برسد، همراهی کردند و این، حق الیقین، بلکه عین الیقین است.

مردم همگی ریزه خوار ایشانند و همانند نسبت غلام به مولا، با آنان نسبت دارند.

از آنان افتخارات به دست آمده و کارهای ارجمند فراگرفته شده است و آغاز و پایان شرف، از شرافت آنان است.

اگر توصیف ایشان را ادامه دهم، گزاف نگفته ام و اگر در صدد برشمردن اوصاف ستوده آنان برآیم [ثریا] بر من بانگ خواهد زد که: ثریا [آسمان، خوشه پروین ] کجا و دست خواهان آن کجا؟ و تو چگونه می خواهی چیزی را بر شمری که پیشینیان و آیندگان تا به آخر، در انجام آن وامانده اند؟.[12]

8- «ذهبی» دربار امام جواد علیه السّلام گفته است: محمد، به «جواد»، «قانع» و «مرتضی» ملقب بود و در شمار بزرگان اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله قرار داشت. از آن جا که به سخاوت و بخشندگی شهره بود «جواد» خوانده شد.[13]

9- دیدگاه «ابن صبّاغ مالکی» متوفای سال 855 ق. درباره امام جواد علیه السّلام را این گونه می خوانیم: او امام نهم و به «ابو جعفر ثانی» مشهور است. در عین خردسالی مرتبه و منزلتی والا و آوازه ای بلند و فراگیر داشت، براساس نصوصی که درباره امامت او آمده بود و نیز وصیت پدرش علی بن موسی الرضا، پس از پدر، عهده دار منصب امامت شد. جماعتی از افراد ثقه و عادل نیز این مطلب را نقل کرده اند.[14]

10- «شیخ عبد اللّه بن محمد بن عامر شبراوی شافعی» متوفای سال 1154 ق. امام جواد علیه السّلام را چنین معرفی می کند: محمد جواد، نهمین تن از امامان است. آن گاه با برشمردن نسب او و این که در سال 195 ق. متولد شده است چنین ادامه می دهد: و کرامات او- که خدای از او خشنود باد- فراوان و مناقب او مشهود است.

وی پس از برشمردن برخی از مناقب آن حضرت، گفته خود را با این عبارت به پایان می رساند: و این [کرامت ها] بخشی از کرامات بزرگ و مناقب زیبای اوست.[15]

11- از جمله کسانی که از امام جواد علیه السّلام سخن گفت «یوسف اسماعیل نبهانی» است. او می گوید: محمد جواد، فرزند علی [بن موسی ] الرضا یکی از بزرگان ائمه و چراغ [هدایتگر] امت [است که از میان] سرورانمان، اهل بیت [بر آمده ] است.[16]

12- توصیف «محمود بن وهیب بغدادی» از امام جواد علیه السّلام چنین است: او وارث دانش و فضل پدر خود و از نظر منزلت و کمال، سرآمد برادران (همگنان) خود بود.[17]

13- «فضل بن روزبهان» متوفای سال 927 ق. ضمن شرحی بر صلوات که خود آن را به منظور بیان فضل پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و خاندان پاک او انشاء کرده، فضایل امام جواد علیه السّلام را برشمرده، می گوید: «اللهم و صلّ و سلّم علی الإمام التاسع الأوّاب السجّاد، الفائق فی الجود علی الأجواد، مانح العطایا و الأوفاد لعامّة العباد، ما حی الغوایة و العناد، قامع أرباب البغی و الفساد، صاحب معالم الهدایة و الإرشاد إلی سبیل الرشاد، المقتبس من نور علومه الأفراد من الأبدال و الأوتاد، أبی جعفر محمد التقی الجواد بن علی الرضا ساکن روضة الجنة بأنعم العیش، المقبور عند جدّه بمقابر قریش. اللهم صلّ علی سیدنا محمد و آل سیدنا سیما الإمام السجّاد محمد التقی الجواد؛[18]

بار خداوندا، بر امام نهم آن که بسیار به سوی خدا بازمی گشت و بسیار سجده می کرد درود فرست، آن که در بخشندگی و دهش بر بخشندگان سرآمد بود، عامه بندگان را از عطای خود بهره مند کرده، گمراهی و لجاجت را زدود و پیشوایان بدکاری و فساد را سرکوب نمود.

آن صاحب نشانه های هدایت که به راه راست ره می نمود و یگانگان از «ابدال» و «اوتاد» از نور دانش او فروغ برمی گرفتند، یعنی ابو جعفر، محمد تقی جواد فرزند علی [بن موسی] الرضا که ساکن بوستان بهشت است و از حیات بسیار خوش برخوردار است و در کنار قبر جدّش در گورستان قریش مدفون است.

بار خداوندا، بر سرور ما محمد و خاندان سرور ما، علی الخصوص امام بسیار سجده کننده، محمد تقی جواد درود فرست».

14- دیگر نویسنده ای که از امام جواد علیه السّلام گفته «خیر الدین زرکلی» است. از قلم او می خوانیم:

او منزلت و مرتبه ای بلند داشت، هوشمند و زبان آور و در بدیهه گویی توانمند بود.

سپس ادامه می دهد: «محمد بن وهبان دبیلی» کتابی در سیره او (امام جواد) علیه السّلام نوشته، نام آن را «أخبار أبی جعفر الثانی» نهاده است.[19]

آنچه بیان شد بخشی از گفته و نوشته هایی بود که معاصران امام جواد علیه السّلام و نیز کسانی که پس از روزگار او می زیستند درباره آن حضرت در تاریخ ثبت کرده اند. آنان بدون هیچ مصلحت اندیشی و پنهان کاری، شگفتی خود را از مواهبی که امام جواد علیه السّلام از آن برخوردار بود و نیز از شخصیت بی همتای او که بازگوکننده شخصیت پدران گرامی اش به عنوان حاملان چلچراغ هدایت و نشانه های آن پس از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بود، در نوشتار و گفتار خود بیان کردند.

پی نوشت ها

[1] كافى 1/ 320 و الارشاد 2/ 277.

[2] رجال كشى/ 463.

[3] كافى 1/ 321.

[4] همان‏جا.

[5] مسعودى، اثبات الوصية/ 212.

[6] كافى 1/ 322.

[7] الارشاد 2/ 281.

[8] همان/ 282.

[9] ابن شهر آشوب، المناقب 4/ 362.

[10] تذكرة الخواص/ 358- 359.

[11] ر. ك: مطالب السؤول/ 239 و الفصول المهمه/ 252.

[12] ر. ك: كشف الغمة في معرفة الأئمه 2/ 370- 371.

[13] تاريخ الاسلام/ 8 و الوافى بالوفيات 4/ 105.

[14] الفصول المهمه/ 251.

[15] الإتحاف بحب الأشراف/ 168.

[16] جامع كرامات الاولياء 1/ 100.

[17] جوهر الكلام/ 147.

[18] ر. ك: فضل بن روزبهان، شرح الصلوات. نام ديگر اين كتاب« وسيلة الخادم إلى المخدوم» است.

[19] الاعلام 7/ 155.

کلمات کلیدی
امام جواد ( ع )  |  فضایل  | 
لینک کوتاه :