گنجینه معارف

ملاطفت و مهربانی

رفتار محبّت آمیز در اختیار انسان است و او می تواند بی آن که نسبت به دیگری احساسات مثبت قلبی داشته باشد، با او مهربانی کند و نسبت به او رفتاری خیرخواهانه داشته باشد و برای این رفتار خود، خشنودی خداوند را قصد کند. در بیانات قرآنی و روایی، مهربانی و محبّت به مؤمنان سفارش شده است اما برای مؤمنی که در جایگاه خدمت گزاری به شهروندان جامعه اسلامی قرار می گیرد، در خدمت به جامعه، تفاوت گذاشتن نسبت به هیچ یک از شهروندان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، روا نیست.

منبع : قرآن، کتاب اخلاق، ص221 , سبحانى نيا، محمد تعداد بازدید : 19964     تاریخ درج : 1396/11/11    

در بيانات قرآنى و روايى، مهربانى و محبّت به مؤمنان سفارش شده است اما براى مؤمنى كه در جايگاه خدمت‏گزارى به شهروندان جامعه اسلامى قرار مى‏گيرد، در خدمت به جامعه، تفاوت گذاشتن نسبت به هيچ يك از شهروندان، اعم از مسلمان و غير مسلمان، روا نيست‏. قرآن کریم می فرماید: فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکلِینَ.[1] مهربانی با خَلق خدا و ملاطفت با آنان، از برجسته ترین صفات اخلاقی است که انسان می تواند اخلاق خود را با آن بیاراید. قلبی سرشار از رأفت و مهربانی نسبت به بندگان خدا و بویژه نسبت به مؤمنان، موهبتی است که خداوند عطای آن را به بندگانش، برخاسته از رحمت خویش می داند. این ویژگی اخلاقی، سجیه ای است که پروردگار عطای آن را بر پیامبرش، منّت می نهد و می فرماید: «در اثر رحمت خدا، به آنها ملایم (مهربان) شدی. اگر بد خلق و سنگ دل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند. آنها را ببخش و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنها مشورت کن و چون تصمیم گرفتی، بر خدا اعتماد و توکل کن که خدا متوکلان را دوست دارد».

جایگاه مهر ورزی

مهر ورزی به هم نوعان به اندازه ای نزد خدا اهمیت دارد که خداوند پیش از الزام آن بر بندگان، مهربانی با بندگان را به ذات مقدس خویش تکلیف کرده است. در سوره انعام می فرماید: قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیجْمَعَنَّکمْ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یؤْمِنُونَ.[2] بپرس: آن چه در آسمان ها و زمین است از آن کیست؟ بگو: از آن خداوند است که رحمت را بر خود واجب داشته است. یقیناً روز قیامت که در آن هیچ شکی نیست، شما را گرد می آورد. کسانی که بر خودشان زیان زده اند، ایمان نمی آورند.

همچنین در آیه دیگری می فرماید: وَ إِذا جاءَک الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیکمْ کتَبَ رَبُّکمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ.[3] و هر گاه کسانی که به آیات ما ایمان آورده اند، نزد تو آیند، بگو: سلام بر شما. پروردگار شما رحمت را بر خود مقرر داشته است که هر کس از شما به نادانی، کار ناشایستی انجام دهد و بعد از آن توبه کند و نیکوکار گردد، بی گمان [بداند که ] او بسیار خطاپوشِ خطابخش است.

اهمیت مهرورزی با هم نوعان و بویژه با مؤمنان، به این دو آیه منحصر نمی شود بلکه این معنا از متون فراوان قرآنی و حدیثی به راحتی به دست می آید. در حدیث شریفی از پیامبر خدا (ص)، خدمت به خَلقِ خدا این گونه بیان شده است: الخَلقُ عِیالُ اللهِ فَأَحبُّ الخَلْقِ إلی اللهِ مَنْ نَفَعَ عِیالَ اللهِ و ادْخَلَ عَلی اهلِ بَیتٍ سُروراً.[4]

خلایق، عیال خدا هستند، پس محبوب ترین آنها کسی است که به عیال خدا بیشتر سود برساند و اهل خانه ای را مسرور و شادمان سازد.

و نیز در بیانی صریح تر، از زبان امام صادق (ع) می خوانیم: قالَ اللّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ-: ألْخَلْقُ عِیالی فَأحَبُّهُم الَی ألْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أسْعاهُمْ فی حَوائِجِهِم.[5] خدای عزیز و جلیل فرموده است: مردم، خانواده من هستند. پس محبوب ترین آنها نزد من کسی است که با آنان مهربان تر و در برآوردن نیازهایشان کوشاتر باشد.

و از امام باقر (ع) نقل شده است: وَ ما عُبِدَ اللهِ بِشَئٍ أَحبُّ إلَی اللهِ مِنْ إدخالِ السُّرورِ عَلَی الْمُؤمِنِ.[6] خداوند به چیزی محبوب تر از شاد کردن مؤمن، عبادت نشده است. این گونه سفارش ها، لزوم مهرورزی و محبّت به بندگان خدا و نیز اهمیت آن را در تعاملات اجتماعی از منظر دین مبین اسلام، حکایت می کند. در حقیقت، بین خدمت به خَلق و مهربانی با آنان، رابطه ای دوطرفه برقرار است. از یک سو، مهربانی با مخلوقات الهی، خدمت به آنان و مسرور ساختن آنان را به دنبال دارد و از سویی دیگر، مسرور ساختن آنان موجب افزایش محبّت و مودّت و در نتیجه تحکیم پیوندها بین افراد جامعه می شود. علاوه بر توصیه های قرآنی و روایی، مهرورزی و محبّت به بندگان خدا به نحو کامل در سیره و رفتار پیشوایان دینی بویژه در سیره پیامبر خدا (ص) مشاهده می شود. این حقیقت را خداوند علاوه بر آیه آغازین بحث، این گونه بیان می دارد: لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ.[7]

علامه طباطبایی در المیزان این آیه را چنین معنا می کند: هان ای مردم! پیغمبری از جنس خود شما مردم آمده که از اوصافش این است که از خسارت دیدن شما و نابود شدنتان ناراحت می شود، و به خیرخواهی و نجات شما، چه مؤمن و چه غیر مؤمن، حریص است، و بویژه نسبت به مؤمنان، رئوف و رحیم است.[8] خدا در این آیه، از جنس مردم بودن را از مُحَسَّنات پیامبر (ص) می داند؛ یعنی از خود شما بودن پیامبر، موجب شده است رنج و خُسران و زیان شما را بر نتابد و برای خیر و مصلحت شما حریص باشد.[9] ازاین رو می توان به او اعتماد بیشتری داشت و با اطمینان بیشتر از او تبعیت کرد. به هر روی، این آیه از میزان محبّت و دل بستگی پیامبر (ص) نسبت به امّت خود بویژه مؤمنان پرده بر می دارد و به نظر می رسد امر تبلیغ را در گرو مودّت و خیرخواهی نسبت به مردم می داند.

محبّت اختیاری یا غیر اختیاری

برخی بر این باورند که محبّت، قلبی امری غیر اختیاری است و کسی جز خدا قادر نیست محبّت چیزی را در قلب دیگری ایجاد یا از قلب او بردارد؛ بنابراین، سخن گفتن در باره دوست یا دشمن داشتن به جایی نمی رسد. در پاسخ به این دیدگاه، ضمن تأیید اجمالی باید گفت: محبّت انسان به دیگری، یعنی علاقه قلبی نسبت به او که موجب برانگیخته شدن احساسات و عواطف می گردد. این احساسات قلبی، در اختیار انسان نیست و بر اساس آنچه از متون قرآنی استفاده می شود، القای  محبّت در قلب دیگری یا برداشتن آن از قلب او، در اختیار خداوند متعال است. در قرآن کریم می خوانیم: أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیمِّ فَلْیلْقِهِ الْیمُّ بِالسَّاحِلِ یأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَیتُ عَلَیک مَحَبَّةً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلی عَینِی.[10] او را در صندوق بگذار و به دریا رها کن تا دریا او را به ساحل اندازد و دشمن من و دشمن او، او را بگیرد و بر تو در دل بیننده محبّت افکندم تا زیر نظر من تربیت شوی.

علامه طباطبایی در باره معنای این آیه معتقد است خداوند محبّت موسی (ع) را در دل فرعون نهاد و او را از کشتنش منصرف ساخت و برای بزرگ شدنش او را به مادرش سپرد.[11] انتساب انداختن محبّت موسی (ع) در قلب فرعون به خداوند، تصریح دارد که محبّت قلبی تحت اراده الهی است و علت تامه آن خواست و اراده خداست. صاحب مجمع البیان دوست داشتن موسی (ع) را از سوی فرعون، آسیه و هر بیننده دیگر، به کیفیت آفرینش او مرتبط می سازد و می گوید: وَ أَلْقَیتُ عَلَیک مَحَبَّةً مِنِّی یعنی تو را آن چنان آفریدم که هر که تو را ببیند دوستت بدارد؛ حتی فرعون هم تو را دوست داشت و از شرّش سالم ماندی و آسیه همسر فرعون هم تو را دوست داشت و تو را به فرزندی گرفت.[12]

و در ادامه، به نقل از ابن عباس، ایجاد محبّت را به خداوند نسبت می دهد و از قول او می گوید: «یعنی محبّت تو را در دل بندگانم انداختم به طوری که مؤمن و کافر تو را دوست بدارند».[13] این معنا، با آیه مزبور که خداوند القاء محبّت را به خود نسبت می دهد، مناسب تر است؛ معنایی که نگارنده نیز در صدد بیان آن است.

تأثیر مستقیم خداوند در ایجاد الفت و دوستی، در آیه دیگر از سوره انفال تأیید شده است: وَ أَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ما أَلَّفْتَ بَینَ قُلُوبِهِمْ وَ لکنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَینَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکیمٌ.[14] و خداوند دل هایشان را به یکدیگر مهربان ساخت که اگر تو همه آنچه را که در روی زمین است انفاق می کردی، قادر به آن نبودی، ولی خدا دل هایشان را به یکدیگر مهربان ساخت که او توانا و حکیم است.

بر اساس این آیه، این که انسان فردِ دیگری را دوست داشته باشد در اختیارش نیست؛ یعنی نمی تواند محبّت یا دشمنی کسی را در قلب خود یا دیگری بگذارد یا از قلب خویش یا دیگری بر دارد. البته این بدان معنا نیست که آدمی در ایجاد دوستی یا دشمنی در قلب خویش هیچ گونه نقشی ایفا نمی کند. شاید بتوان نقش انسان را در تحقّق این امر، به نقش او در کسب روزی تشبیه کرد که خداوند روزی همه خلایق را عطا می کند و رزّاق علی الاطلاق است ولی وظیفه کار و تلاش را از انسان سلب نمی کند. انتساب امور به خدا مشابه آیه دیگری است که فرمود: وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکنَّ اللَّهَ رَمی.[15] از این موارد مشابه استفاده می شود که القاء دوستی یا دشمنی، در دست خداست اما با انجام برخی رفتارها می توان زمینه القاء محبّت به وسیله خداوند را در قلب ها فراهم آورد. برای مثال، طبق آیه مورد بحث، خداوند محبّت دو قبیله اوس و خزرج را بر دل یکدیگر انداخت، دو قبیله ای که سال های متمادی با هم سر جنگ داشتند و خون های فراوانی بر اثر جنگ میان آنان ریخته می شد. محبّت میان اهل این دو قبیله، با اسلام آوردن و تغییر نگرش آنها به دنیا تحقق یافت؛ یعنی ابتدا آنان مقدمه ایجاد محبّت را که همان ایمان به خدا و پیامبرش است مهیا کردند و رفتارهای نیک انجام دادند، آن گاه خدا نیز میانشان دوستی و محبت برقرار کرد.[16] در باره تأثیر ایمان و عمل صالح در ایجاد محبّت، به آیه دیگری نیز استناد می شود.[17] البته علاوه بر ایمان و عمل صالح، برخی رفتارهای اخلاقی به طور خاص نیز تأثیر محبّت افزایی دارند؛ رفتارهایی چون خوش رویی،[18]مصافحه،[19] انصاف[20] و خیرخواهی.[21] علاوه بر موارد پیش گفته، دعا و درخواست از خداوند نیز در ایجاد محبّت مؤثر است. امام سجاد (ع) در مناجات خود با خدا درخواست می کند:

پروردگارا! محبّت مرا در قلب بندگانت بیانداز، آسمان ها و زمین را ضامن روزیم بگردان، ترس از مرا بر قلب دشمنانت بیانداز. .. مرا دوست بدار و محبوبم گردان، گفتار و کرداری که تو دوست داری نزد من نیز محبوب گردان تا با لذّت آن را انجام دهم و با نشاط از آن عمل دست بردارم.[22]

آن حضرت در قسمتی از زیارت امین الله نیز دوست داشتن و محبوب شدن را از خدا درخواست می کند و عرضه می دارد: پروردگارا! مرا به مقدّرات مطمئن گردان...دوستدار برگزیدگان و اولیای خود قرار ده و در زمین و آسمانت محبوب گردان.[23] بر اساس آنچه گفتیم، القاء دوستی و دشمنی بر قلب ها در اختیار انسان نیست اما اسباب آن را خداوند در اختیار آدمی قرار داده است. ازاین رو ایجاد محبّت و برداشتن آن را می توان از مسیر اسبابش به اختیار خود درآورد.[24]

رابطه مهربانی و محبّت

«حُبّ» از ماده «ح ب ب» ضد «بُغض» و به معنای علاقه قلبی و دوست داشتن است.[25] مهربانی، در حقیقت، نرمی و ملایمت در رفتار است. مهربانی و ملاطفت در رفتار ممکن است برخاسته از محبّت قلبی نباشد و دلیل های دیگری همچون دل سوزی و ترحم، احساس وظیفه یا اطاعت داشته باشد.

بنابراین میان مودّت و دوستی قلبی با مهربانی و ملاطفت رفتاری، نوعی ملازمه برقرار است و وجود احساسات قلبی نسبت به دیگری، او را به تبعیت از محبوب و جلب خشنودی او وادار می سازد، اما این ملازمه یک طرفه است؛ یعنی محبّت غالباً موجب رفتاری توأم با مهربانی و خیرخواهی می شود اما رفتارهای محبّت آمیز ممکن است برخاسته از محبّت قلبی نباشد، ازاین رو می تواند متعلَقِ امر خدا قرار گیرد. نتیجه آن که انسان مؤمن حتی اگر در قلبش نسبت به برادر ایمانی خود محبّت نیابد، همچنان موظف به مهربانی با اوست و نرمی و دستگیری از او از عهده اش ساقط نمی شود.

بر اساس آنچه گذشت، ملاطفت و مهربانی با هم نوعان در صورتی که محبّت قلبی هم وجود نداشته باشد، ممکن و شدنی است؛ زیرا رفتار محبّت آمیز در اختیار انسان است و او می تواند بی آن که نسبت به دیگری احساسات مثبت قلبی داشته باشد، با او مهربانی کند و نسبت به او رفتاری خیرخواهانه داشته باشد و برای این رفتار خود، خشنودی خداوند را قصد کند. پس این نوع رفتار نسبت به مؤمنان، ضرورت و اهمیت بیشتری پیدا می کند و با استفاده از متون فراوان قرآنی و روایی، می توان آن را تکلیف به شمار آورد.

ملاطفت و مهربانی در رفتار، مصادیق بسیاری دارد. خوش رویی، ادب در رفتار و گفتار، احترام، فروتنی، از رفتارهای کم هزینه یا بی هزینه است که از عهده همگان بر می آید و هر کسی با در پیش گرفتن این رفتارها می تواند با تحکیم روابط خود با مؤمنان و ترویج انس و الفت در جامعه، خشنودی پروردگار را جلب و سعادت دنیا و آخرت خویش را تضمین کند. قرآن کریم پیامبر خدا (ص) را به فروتنی نسبت به مؤمنان مکلف می کند و می فرماید: وَ اخْفِضْ جَناحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ.[26] و در برابر آن مؤمنانی که از تو پیروی می کنند، بال فروتنی فرو گستر.

بر اساس این آیه، برای کسی که وظیفه اش تبلیغ دین و تربیت جامعه است، مهربانی و فروتنی با مؤمنان، اهمیت و ضرورتی مضاعف دارد. چه، اگر چنین نبود مردم از گرد پیامبر متفرق می شدند و او هم در امر رسالت موفق نمی شد.[27] احادیث فراوان در موضوعاتی مانند خدمت به هم نوعان و مؤمنان، احسان و نیکی به آنان، دستگیری، مواسات و برادری، عفو و مدارا و گذشت، دوری از خودبزرگ بینی و خودبرتربینی، بی تفاوتی، کینه و دشمنی، و ده ها عناوین دیگر، همگی مصادیقی از مهربانی با هم نوعان است و فراوانی این متون، اهمیت مهربانی با هم نوعان و مؤمنان را در جامعه نشان می دهد.[28] خداوند نیز در قرآن، مهربانی با مؤمنان را از صفات پیامبر (ص) و پیروان او می داند و می فرماید: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ.[29]

محمّد، پیامبر خدا، و کسانی که با او هستند، بر کافران سختگیرند و با یکدیگر مهربان. «شدّت» و «رحمت»، تجلّی رفتاری مؤمنان است که در ارتباط با دو گروه کفار و مؤمنان متجلی می شود. طبرسی به نقل از حسن بصری، در باره رفتار شدید مؤمنان با کفار و رفتار توأم با مهربانی آنان با برادران ایمانیشان می نویسد:

شدّت مؤمنان به جایی رسیده بود که حتی از لباس مشرکان دوری می جستند که به لباس آنان نچسبد، و نیز بدن های خود را از بدن های آنان دور می گرفتند که به بدن آنان تماس پیدا نکند. و مهربانی آنان با یکدیگر به جایی رسیده بود که هیچ مؤمنی برادر دینی خود را نمی دید مگر آن که با او روبوسی می کرد و دست می داد.[30]

امام صادق (ع) نیز در باره نحوه سلوک مؤمنان در عصر نبوی با اشاره با این آیه شریفه می فرماید: مسلمان، برادر مسلمان است، به او ستم نمی کند، او را خوار نمی گرداند، به او خیانت نمی کند. سزاوار است که مسلمانان در صله (ارتباط) با یکدیگر و همکاری و مهرورزی با هم کوشش کنند و با نیازمندان، اهل مواسات باشند. برخی از آنان با برخی دیگر مهربان باشند تا جایی که مصداقی برای فرمان الهی در «رحماء بینهم» باشند.[31]

همان گونه که مشاهده می شود تمام آنچه به عنوان مهربانی و ملاطفت مطرح است، از جنس رفتار جوارحی است. ازاین رو با اطمینان می توان مودّت و دوستی را که در قلب مسکن می گزیند، از مهربانی که در رفتار متجلی می شود، تفکیک کرد و مهربانی و نیکی به هم نوعان را متوقف بر محبّت قلبی ندانست. در این جا ذکر دو نکته خالی از فایده نیست:

1.اگرچه ممکن است رفتار نیک، برخاسته از محبّت قلبی نباشد ولی می تواند نقطه آغازی برای ابراز محبّت به هم نوع و ایجاد محبت در قلب او به شمار آید و محبّت آفرین باشد. از امام سجاد (ع) نقل است: أوحی الله- عزّ و جلّ- إلی موسی (ع): حببنی إلی خلقی، و حبب خلقی إلی. قال: یا ربّ کیف أفعل؟ قال: ذکرهم آلائی و نعمائی لیحبونی.[32] خدای عزیز و جلیل به موسی (ع) فرمود: مرا نزد بندگانم محبوب گردان. موسی پرسید: پروردگارا! چگونه این کار را انجام دهم؟ فرمود: نعمت های مرا به آنان یادآوری کن تا دوستم داشته باشند.

برخی از رفتارهای محبّت آفرین بسیار جالب است. از جمله هدیه دادن،[33]حُسن ظن یا خوش گمانی،[34] فروتنی،[35] بخشش مالی و سخاوت[36] و به دیدار یکدیگر رفتن[37] از دیگر رفتارهای محبّت آفرین است که در متون روایی به آنها تصریح شده است.[38]

2.در بیانات قرآنی و روایی، مهربانی و محبّت به مؤمنان سفارش شده است اما برای مؤمنی که در جایگاه خدمت گزاری به شهروندان جامعه اسلامی قرار می گیرد، در خدمت به جامعه، تفاوت گذاشتن نسبت به هیچ یک از شهروندان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، روا نیست. وظیفه ای که امیر المؤمنین (ع) در سفارش به مالک اشتر می نویسد: «قلب خود را نسبت به ملّت خود، مملو از مهر و محبت و لطف کن و نسبت به آنان همچون حیوان درنده ای مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری؛ زیرا آنها دو گروه بیش نیستند: یا برادران دینی تواند و یا انسان هایی همانند تو».[39]

پی نوشت ها

[1] آل عمران، 159.

[2] انعام: 12.

[3] همان: 54.

[4] الکافی، ج 2، ص 164، ح 6.

[5] همان، ص 199، ح 10.

[6] همان، ص 188، ح 2.

[7] توبه: 128.

[8] المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 412.

[9] ر. ک: مجمع البیان، ج 5، ص 130.

[10] طه: 39.

[11] المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 149.

[12] مجمع البیان، ج 7، ص 18.

[13] همان.

[14] انفال: 63.

[15] همان: 17: «و نینداختی تو چون انداختی (مشت خاک را) و لیکن خدا انداخت».

[16] ر. ک: مجمع البیان، ج 4، ص 854.

[17] مریم: 96: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛ به درستی آنان که گرویدند و کارهای شایسته کردند، به زودی خدا، دوستی را برای ایشان می گرداند.

[18] تحف العقول، ص 202: «امام علی (ع): البشاشة فخ المودّة؛ گشاده رویی، دام دوستی است».

[19] دعائم الاسلام، ج 2، ص 326، ح 1232: «رسول الله (ص): تصافحوا. .. فان المصافحة تزید فی المودّة؛ با یکدیگر دست بدهید؛ زیرا دست دادن بر دوستی می افزاید».

[20] غرر الحکم، ح 2116: «علی (ع): الانصاف یؤلف القلوب؛ انصاف، دل ها را به یکدیگر پیوند می زند».

[21] همان، ح 844: «امام علی (ع): النصح یثمر المحبّة؛ خیرخواهی، محبّت به بار می آورد».

[22] الصحیفة السجادیة الجامعة، ص 146: «اللهم اقذف فی قلوب عبادک محبتی، و ضمن السماوات والأرض رزقی، و ألق الرعب فی قلوب أعدائک منی... أحببنی و حببنی، و حبب إلی ما تحب من القول و العمل حتی أدخل فیه بلذة وأخرج منه بنشاط».

[23] مصباح المتهجد، ص 738: «اللهم فاجعل نفسی مطمئنة بقدرک. .. محبّة لصفوة اولیاءک محبوبة فی أرضک و سماءک».

[24] ر. ک: سرّ دلبری، ص 108 تا 110.

[25] ر. ک: الصحاح، ج 1، ص 105؛ لسان العرب، ج 1، ص 289.

[26] شعرا: 215.

[27] آل عمران: 159: وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک؛ و اگر تندخوی و سنگ دل بودی یقیناً از پیرامون تو پراکنده می شدند».

[28] ر. ک: میزان الحکمة، ابواب اخلاقی «الحاجة»، «الحبّ»، «النصحیة»، «الانصاف»، «التواضع»، «الخُلق»، المداراة» و «الرحمة» و...

[29] فتح: 29.

[30] ر. ک: ترجمه جوامع الجامع، ج 6، ص 79؛ ترجمه مجمع البیان، ج 23، ص 176.

[31] الکافی، ج 2، ص 174، ح 15: «المسلم أخو المسلم، لا یظلمه و لا یخذله و لا یخونه. ..».

[32] منیة المرید، ص 116.

[33] بحارالأنوار، ج 77، ص 166، ح 2: رسول الله (ص): «الهدیة تورث المودّة و تجدد الاخوّة و تذهب الضغینة؛ هدیه دادن، دوستی به بار می آورد، برادری را تازه می سازد و کینه را می زداید».

[34] غرر الحکم، ح 9094: «من حسن ظنه بالناس حاز منهم المودّة؛ هر کس به مردم خوش گمان باشد، دوستی آنان را به دست می آورد».

[35] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 296، ح 389: امام علی (ع): «ثمرة التواضع المحبّة؛ میوه فروتنی، محبّت است».

[36] فردوس الأخبار، ج 4، ص 77، ح 5726: رسول الله (ص): «من طلب محبّة الناس فلیبذل ماله؛ هر کس محبّت مردم را خواستار است، مال خود را ببخشد».

[37] جعفریات، ص 153: رسول الله (ص): «الزیارة تنبت المودّة؛ به دیدار یکدیگر رفتن، دوستی را استوار می کند».

[38] ر. ک. سرّ دلبری: ص 43 و 56 و 103.

[39] نهج البلاغة، نامه 53:«و أشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبّة لهم و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم أکلهم. إنهم صنفان: اما أخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق.

کلمات کلیدی
قرآن  |  محبت الهی  |  مومن  |  مهربانی  | 
لینک کوتاه :