گنجینه معارف

مسأله رستگاری و نجات پیروان ادیان از دیدگاه جان هیک، علامه طباطبایی و استاد مطهری

مسأله «نجات» و «رستگاری» پیروان ادیان، تاریخی به قدمت تاریخ ادیان دارد و همواره بخشی از تبادلات فکری و فرهنگی ادیان و بعضا سبب اختلافات دینی و نزاع های مذهبی بوده است. هر چند ادیان عموما دعوی صدق انحصاری دارند، اما انحصار گرایی دینی نجات بخشی در مسیحیت از اهمیت و برجستگی خاصی برخوردار است. در برابر این نگرش انحصار گرایانه بعضی از فیلسوفان دین، نظریه کثرت گرایی دینی نجات بخشی را تقویت کرده اند. حقیقت نجات و رستگاری چیست؟ نگرش های مختلف در این مورد کدام است؟ و اسلام کدام معیار را برای نجات و رستگاری بیان می کند؟ این نوشتار کوشش دارد با بررسی مقایسه ای و تحلیل انتقادی مسأله «نجات» از منظر انحصار گرایی نجات بخش مسیحی و «کثرت گرایی دینی نجات بخش جان هیک» به کاوش در موضوع «نجات» و «رستگاری» از دیدگاه اسلام بپردازد.

منبع : فصلنامه اندیشه دینی , کربلایی، علی تعداد بازدید : 3105     تاریخ درج : 1397/02/05    

1.مقدمه

«نجات» و «رستگاری» مفاهیمی دینی اند با رنگ و بویی کلامی. در برابر آن ها واژه «سعادت» که تقریبا همان بار معنایی را به دوش می کشد، بیشتر صبغه ای فلسفی دارد (14، ص: 11). اهمیت این موضوعات سبب گردیده در طول تاریخ ادیان، سمت و سوی بحث های متکلمان و فیلسوفان عمدتا در جهت بیان زوایای این مفاهیم شکل گیرد. سه تفسیر رایج و متفاوت، در مورد نجات و «رستگاری» انسان ها در بستر الهیات مسیحی گزارش شده است که آن ها را با عناوین انحصار گرایی دینی شمول گرایی دینی و پلورالیسم دینی بیان می کنند[1] (40، صص: 189-173). خاستگاه پلورالیسم دینی به عنوان سومین نگرش در باب ادیان و نجات پیروان آن ها در برابر انحصار گرایی مسیحی به نیمه اول قرن بیستم در جهان مسیحیت بر می گردد. در آن زمان تحولات دینی در مغرب زمین، رشد خداشناسی طبیعی و عقلانی، ظهور الهیات اعتدالی و هرمنوتیک مدرن توسط شلایر ماخر، تأکید بر تجربه های دینی و گسترش آموزه های دموکراسی لیبرال، سبب رشد اندیشه های تساهل و تسامح دینی در مغرب زمین گردید. از آن زمان به بعد کثرت گرایی دینی، زمینۀ رشد و گسترش را در دنیای مسیحیت باز یافت. مفاد کثرت گرایی دینی ترسیم هندسه «نجات» و «حقانیت» در بین ادیان مختلف است. مهم ترین نظریه هایی که در باب تنوع ادیان (به لحاظ نجات بخشی یا حقانیت) مطرح گردیده، سه نظریه است: کثرت گرایی دینی حقیقت شناختی[2] کثرت گرایی دینی معرفت شناختی[3] کثرت گرایی دینی نجات بخشی. قسم اخیر به کثرت گرایی دینی نجات بخش هنجاری و غیر هنجاری قابل تقسیم است. این تحقیق بعد از توصیف نکاتی که به روشن شدن مسأله مورد بحث کمک می کند، به تحلیل و نقد انحصار گرایی نجات بخش مسیحی و کثرت گرایی دینی نجات بخش جان هیک می پردازد و در ادامه کثرت گرایی نجات بخش هنجاری را از منظر علامه طباطبایی (ره) و استاد مطهری مورد بررسی قرار می دهد. در این دیدگاه بر ایمان به خدا، آخرت، تمامی انبیای الهی و عمل صالح به عنوان حداقل های لازم برای نجات تأکید شده است. با توجه به رشد رو به افزایش خشونت در دنیای امروز که بعضا به دلیل وجود گرایش های دینی مختلف و اعتقادات مذهبی متفاوت صورت می گیرد، بحث و تحلیل منطقی و عقلانی مسأله نجات و بیان دیدگاه های مشترک ادیان در مورد آن، می تواند به گسترش صلح و تفاهم بین پیروان ادیان و هم چنین گفتگوی بین ادیانی کمک کند.

2.واژه شناسی و اصطلاح شناسی

تبیین مفهومی بعضی از کلمات موضوع تحقیق و تفکیک اقسام آن، مانع از افتادن در بسیاری از مغالطات است. به همین دلیل در ابتدا به توصیف پاره ای از آن ها می پردازیم.

1.2.نجات[4]

دهخدا در لغت نامه «نجات» را به رهایی، آزادی، رستگاری و نجاح معنا می کند (15، ص: 22341). لغت شناسان عرب نیز «نجات» را به معنای خلاصی و رهایی معنا کرده اند.[5]

مسأله نجات: حاکی از تمایل آدمیان است به رهایی از آن چه مشهود است و مطلوب نیست (مرارت ها، تلخ کامی ها و ناکامی ها موجود). و رسیدن به آن چه مقصود است و موجود نیست[6] (خلاصی از رنج های سرشتی حیات این جهانی) به عنوان مهم ترین هدف ادیان مطرح است.

2.2.رستگاری

واژه «رستگاری» را به آزادی و رهایی و نجات یافتن معنا کرده اند. این کلمه معادل کلمه «فلاح» در عربی است. در فرهنگ نامه های لغت عربی فلاح را به معنای فوز و بقای در نعمت و خوبی معنا کرده اند. «قیل لاهل الجنة مفلحون، لفوزهم ببقاء الابد» (4، ج: 2، ص: 547، 24، ص: 156).

در تحلیل واژۀ «فلاح»[7] آمده است: معنای اصلی ریشه «فلح» عبارت است از «نجات از شرور و ادراک خیر و صلاح» و فوز عبارت است از دستیابی به خیر و نعمت و نجات که مرتبۀ بعد از «فلاح» است و از آثار فلاح «بقای در خیر (فوز)» می باشد (33، ج: 9، صص: 133- 135). با توجه به معنای لغوی «فلاح» که معادل عربی کلمه «رستگاری» است. مراد از رستگاری در ادیان، دستیابی به خیر و بقای همیشگی در نعمت و خوبی است که معمولا در آخرت حاصل می شود.[8]

مفهوم «رستگاری» و «فلاح» گویای میل فطری انسان ها برای رسیدن به وضعیتی که مالامال از نشاط و ابتهاج و عاری از هر گونه ناکامی و رنج است- که دارای چند ویژگی است، بقایی که فنا، غنایی که فقر، عزتی که ذلت و علمی که جهل ندارد- (22، ج: 2، ص: 400) و مفهوم «سعادت»[9] و «نجات» توصیف گر وضعیتی آرمانی است که با تحقق آن مرارت ها و تلخی های زندگی رخت بربسته و جهانی خرسند کننده و مقبول فراهم آید.

2.3.ایمان[10]

در لغت عرب ایمان از «امن» گرفته شده و به معنای «تصدیق» یعنی آرامش و اعتقاد قلبی و اطمینان است.[11] در مورد معنای اصطلاحی ایمان میان متکلمان و فیلسوفان مسلمان و مسیحی اختلافات جدی وجود دارد. جمهور اشاعرۀ ایمان را تصدیق به قلب می دانند (7، ج 8، ص: 323)، خواجه طوسی در متن تجرید الاعتقاد و علامه حلی در شرح، ایمان را مرکب از تصدیق به قلب و اقرار به لسان می دانند (13، ص: 426). علامه طباطبایی، ایمان را استقرار اعتقاد در قلب ذکر می کند (21، ج: 1، ص: 43). اقرار زبانی آشکار کننده اعتقاد قلبی و اعمال صالحه از ثمرات ایمان واقعی است، نه داخل در حقیقت ایمان (17، صص: 480- 482). بنابراین ایمانی که با این دو همراه نباشد در واقع ایمان واقعی نیست.[12] بنابراین حقیقت ایمان همان تسلیم قلبی همراه با اطمینان خاطر است.[13]

2.4.عمل صالح

عمل صالح آن چنان مفهوم وسیع و گسترده ای دارد که تمام فعالیت های مثبت و مفید و سازنده را در همۀ زمینه های علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی شامل می شود. البته هر عمل دو بعد دارد. یکی شعاع عمل مفید یا مضر (حسن و قبح فعلی) که در خارج و در اجتماع بشری ظهور و اثر دارد. دوم شعاع انتساب عمل به شخص فاعل (حسن و قبح فاعلی) که به انگیزه های نفسانی و روحی که موجب آن عمل شده است، بستگی دارد. اعمال بشر از نظر شعاع اثر سودمند یا زیان بار در دفتر تاریخ ثبت می شود و تاریخ در مورد آن قضاوت می کند ولی از نظر شعاع انتساب با روح بشر، تنها در دفاتر علوی و ملکوتی ثبت می شود. او مورد ارزیابی قرار می گیرد] (31، ص: 271)، بنابراین باید بین عمل حسن و عمل صالح فرق گذاشت. عمل حسن، عملی است که تنها حسن فعلی دارد و اما عمل «صالح» هم حسن فعلی و هم حسن فاعلی دارد. از منظر دینی، مفید بودن عمل کافی نیست تا این که عمل را صالح کند بلکه انگیزه تقرب به خدا و ایمان به او نیز شرط لازم آن است.[14]

5.2.کثرت گرایی دینی نجات بخش

کثرت گرایی دینی نجات بخش، عقیده ای در باب نجات است که با دو تقریر سابق مسیحیان درباره موضوع نجات که هیک آن ها را انحصار گرایی و شمول گرایی دینی می نامد، در تقابل است. به عبارت ساده تر مسأله بر سر این است که چه کسی اجازه ورود به بهشت را دارد. پاسخ انحصار گرایان مسیحی این است که تنها یک راه برای نجات وجود دارد و آن نیز تبعیت از سنت مسیحیت است. شمول گرایان درهای بهشت را اندکی بیشتر باز می کنند تا مسیحیان افتخاری نیز که در برخی از سنت های دینی غیر مسیحی مشارکت دارند،- ولی بنابر معیارهای مسیحیت می توان گفت که دارای زندگانی صادقانه و اخلاق نیک هستند،- وارد بهشت شوند. (یعنی کسانی که کارل رانر آن ها را «مسیحیان گمنام» می نامد) افراطی تر از شمول گرایی، کثرت گرایی دینی هیک است که ورود به بهشت را بدون توجه به نژاد و رنگ، اعتقاد تقریبا برای هر کسی مجاز می داند به شرطی که آن شخص از درون یک سنت دینی از «خود محوری» به «حقیقت محوری و خدا محوری» متحول گردد (36، صص: 20-21). هیک حتی کمونیسم را برای فراهم کردن راه نجات برای برخی از مردم مجاز می داند. هر سه دیدگاهی که مربوط به نجات ارایه شد همگی مربوط به الهیات مسیحی هستند. هیک خود کثرت گرایی دینی را به عنوان یک «نظریه مسیحی»معرفی کرده که با شمول گرایی آغاز شده ولی نتایج فراتر را نیز می پذیرد.

6.2.کثرت گرایی دینی نجات بخش هنجاری

همان گونه که نظریه انحصار گرایی مسیحی در باب نجات و رستگاری دیدگاهی تنگ نظرانه و تفریطی است. دیدگاه نجات بخش جان هیک نیز متضمن نوعی شکاکیت افراطی در مسأله نجات بخشی است. منشأ این نگرش نیز خلط بین ملاحظات اخلاقی و ملاحظات معرفت شناختی می باشد. افزون بر این کثرت گرایی نجات بخش جان هیک مفهومی بسیار عام و پر ابهام است که آن را به سوی نوعی نابهنجاری نجات بخشی سوق می دهد. با توجه به تفریط و افراط در این دو دیدگاه می توان هندسه نجات را بر پایه های معقول و منطقی استوار ساخت که از مشکلات آن دو نظریه نیز در امان باشد. مهم ترین پایه های هندسه نجات پیروان ادیان در کثرت گرایی دینی نجات بخش هنجاری عبارتند از، ایمان به خدا، آخرت، انبیای الهی و عمل صالح (حسن فعلی و فاعلی).

3.انحصار گرایی مسیحی

انحصار گرایی دینی در مسیحیت از اهمیت و برجستگی خاصی برخوردار است. عیسویان تنها راه نجات و رهایی بشر را، فدیه حضرت مسیح که هدیه خداوند به بشریت است، می دانند، از همان اوایل قرن سوم میلادی این عقیده جزمی مطرح شد که «در بیرون از کلیسا، رستگاری نیست» این انحصار انگاری هم چنان تأیید و تقویت یافت و از طریق این تلقی که فقط مسیحیان می توانند رستگار شوند، سلسله جنبان نهضت های تبلیغی- تبشیری در قرن های هجدهم و نوزدهم شد (6، ص: 302). بر اساس این نگرش فرقه های مختلف مسیحی تنها راه نجات و رستگاری را مسیحیت می دانند با این تفاوت که پروتستان ها براین باورند که انسان با ایمان خود شخصا باید به ندای عیسی (ع) پاسخ دهد و ایمان به تنهایی برای نجات کافی است (35، ص: 108). ولی کاتولیک ها بر آیین و شعایر کلیسا[15]تأکید دارند. طبق تعالیم فرقه کاتولیک، باز خرید که غایت درست انسان است، یعنی دیدار مبارک خدا در بهشت (لقاء الله) و رهایی انسان از قید و بند بردگی گناه، و آشتی او با خدا تنها به وسیله رنج کشیدن و مرگ حضرت مسیح (ع) به عنوان تجسّد خدا متحقق می شود و انسان ها در این باز خریدن با رعایت آیین کلیسا سهیم می شوند. انحصار گرایی مسیحی بر این باور است که: «پای بندی به صحت بی نظیر مسیحیت تلویحا این مفهوم را بیان می کند که همه عناصر ادیان غیر مسیحی نادرست است» در نتیجه نمی تواند سبب نجات پیروانشان شود.[16] مهم ترین برهانی که به سود انحصار گرایی اقامه شده است، برهانی کلامی است. به اعتقاد بسیاری از انحصار گرایان، رستگاری صرفا در گرو لطف و عنایت الهی است. تلاش شخصی ما برای رستگار شدن و نجات یافتن محکوم به شکست است. لذا لازمۀ رستگاری، آن است که پی ببریم، نیروی رستگار بخش الهی در کجا متجلی شده است. هنگامی که فهمیدیم خداوند عنایات منحصر به فرد خویش را واقعا در کجا [در کدام دین] متجلی کرده است، اشتباه است که برای رستگاری به جای دیگر روی آوریم. مسیحیان بر این باورند که محل نیروی نجات بخش الهی را دریافته اند. آنان در تأیید نظریه انحصار گرایانه خود بر این سخنان که در انجیل یوحنا به مسیح نسبت داده شده است، تأکید می ورزند. «عیسی بدو گفت من راه و راستی و حیات هستم، هیچ کس نزد پدر به جز به وسیله من نمی آید» (2، باب 14، آیه 6). با توجه به این نگاه انحصار گرایانه، مسیحیت برای همراهی با تکثر گرایی بایستی عملا از تمامی اصول و عقاید شاخص خود نظیر تجسّد، تثلیث، فدیه دست بردارد. همان طور که استاد الهیات دانشگاه آکسفورد، آلسترمک گراث نوشته است: «هویت مسیحیت به شکل گسست ناپذیری با [شخصیت] بی نظیر مسیح گره خورده است که آن هم به نوبۀ خود ریشه در رستاخیز و تجسد[17]دارد.

1.3.تحلیل و نقد انحصا رگرایی نجات بخش مسیحی

اما همان گونه که کثرت گرایی نجات بخش دینی، از منظر بسیاری از اندیشمندان مسیحی غیر قابل قبول و مردود است. هم چنین ادعای انحصار گرایانه[18]مسیحیت با مشکلاتی همراه است، که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم.

1- برخورد مسیحیت با پیروان ادیان دیگر بر آموزه های خلقت و فدیه متکی است. کدام دلیل منطقی و عقلی این نظریه را تأیید می کند که نجات بشریت را، تنها باید از راه فدیه[19] حضرت عیسی مسیح جستجو کرد. بر اساس نظریه فدا نجات بشریت تنها از راه رنج کشیدن عیسی مسیح بر صلیب تحقق می یابد. آیا این نظریه درست است که عیسی مسیح (ع) به عنوان یک نایب و جایگزین، متحمل مجازاتی گردد که عذاب به حق گناه کاران است؟ (کفاره نیابتی)[20] آیا این دیدگاه با عدالت خداوند منافاتی ندارد؟ توماس میشل متأله معاصر مسیحی در این مورد می گوید:... این نظریه به مفهوم شایستگی و عدالت خدا آسیب می زند، چون فرض را بر آن می گذارد که خدا خون مسیحی را می طلبد که از هر جهت بی گناه بود، تا با روش نابهنجاری که مبتنی بر شکنجه و مرگ سرخ است، گناه دیگران را جبران کند. هیچ انسانی نمی تواند این روش ظالمانه و وحشیانه را بپذیرد، پس چگونه می توانیم، آن را به خدا نسبت دهیم؟! (35، ص: 82). قرآن نیز این نظریه غیر عقلانی را بر نمی تابد و در جاهای مختلف تأکید می کند: «لا تزر وازره وزر أخری و إن تدع مثقلۀّ الی حملها لا یحمل منه شی و لو کان ذا قری» (فاطر/ 18). هیچ گنه کاری بار گنه دیگری را بر دوش نمی کشد. و اگر شخص سنگین باری [دیگری را به یاری] به سوی بارش فرا خواند، چیزی از آن بر دوش نخواهد گرفت هر چند از نزدیکان او باشد. به علاوه نظریه گناه ذاتی و سرایت گناه الز حضرت آدم در نسل بشر (2، رومیان/ 5: 20- 8) تا لازم باشد کسی تاوان این آلودگی و اهانت به خداوند را بپردازد و فدا شود، برخلاف آموزه های اسلامی است. از منظر اسلام، تکلیف تا به افراد ابلاغ نشود و آنان خلاف آن عمل نکنند، مجازاتی از جانب خداوند نیست و این مسأله تحت عنوان قانون و اصل عقلانی «قبح عقاب بلا بیان» در نزد فقهای اسلام شهرت دارد. بر اساس عقیده اسلامی انسان ها دارای فطرت پاک و الهی هستند. مگر این که با گناه آن را آلوده کنند. قرآن می فرماید: پس روی خود را با گرایش تمام به حق به سوی دین کن، با همان فطرتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدا تغییر پذیر نیست.[21]

افزون بر این فدا- که نوعی معامله و مصالحه خداوند با بندگان است- در حق خدا امری معقول نیست. زیرا خدای بی نیاز و رحمان و رحیم چه ضرورتی دارد که این گونه گناه انسان ها را بیامرزد. آن هم با مجازات دیگری! امری که در هیچ محکمۀ دنیایی قابل قبول عقلا نیست.

2- بسیاری از افراد نمی توانند بپذیرند که تلاش پیروان سایر ادیان برای رستگاری محکوم به شکست است. صرفا به دلیل این که ایشان تعالیم یک دین خاص را نشنیده اند. و برای رستگاری، راهی را که آن دین توصیه کرده است نپیموده اند. مردان و زنان صالحی که بر اساس موازین اخلاقی زندگی می کنند و به خداوند و اولیای او ایمان و دل بستگی دارند. زندگی این افراد نشان می دهد که دین آن ها به وعده خود یعنی متحول کردن زندگی انسان ها عمل کرده است. آیا می توان تلاش چنین کسانی را محکوم به شکست دانست، صرفا بر این اساس که آن ها فلان واسطه الهی را نمی پذیرند (9، ص: 405). افزون بر این، این ادّعای «انحصار گرایانه» یک سؤال را بی جواب می گذارد: تکلیف کسانی که در جستجوی حقیقت بر آمده اند اما از سر قصور (نه تقصیر) به آن دست نیافته اند چیست؟ آیا خدای مهربان نباید راهی برای نجات ره پویان صادق باقی بگذارد. آیا میان حق جوی صادقی که پس از جستجو در حد وسع خویش به حقیقت راه نیافته با کسی که از سر تقصیر به سوی حقیقت نرفته و دین حق را نشناخته تفاوتی نیست؟ مدعای انحصار گرایانه بین این دو گروه تفاوتی نمی گذارد.

3- نظریۀ انحصار گرایانه نجات بخش مسیحی با نوعی پارادوکس همراه است. زیرا از یک سو، مسیحیت تعلیم می دهد، خداوند خالق و مالک همه موجودات است و خواهان خیر مطلق و رستگاری نوع انسان است و از سوی دیگر می گوید: تنها از طریق پاسخ گفتن مؤمنانه به خداوند به وساطت مسیح می توانیم، نجات یابیم، زیرا «عیسی ماهیتی الهی دارد، فرزند خداوند، هم ذات با پدر و تنها شفاعت کننده میان خداوند و انسان است». جان هیک می گوید: این سخن به این معناست که عشق نامحدود خداوند مقدر نموده که افراد بشر تنها به صورتی می توانند نجات یابند که در واقع اکثریت عظیمی از آن ها را مستثنی سازد! زیرا بخش اعظم همه افراد انسان که به دنیا آمده اند، یا پیش از مسیح می زیسته اند و یا خارج قلمرو و مرزهای مسیحیت قرار دارند (36، ص: 382). این ادّعای انحصار گرایانه مسیحی نه تنها از نوعی تناقض درونی رنج می برد، هم چنین سبب «تخصیص اکثر» نیز می شود که عقلا قبیح است.

4- به اعتقاد برخی از انحصار گرایان مسیحی رستگاری از طریق تلاش شخصی حاصل نشده بلکه تنها از طریق فیض و عنایت الهی به دست می آید. کارل بارت (1968- 1886) متأله پروتستان «شریعت» و «تجلی» را در مقابل یکدیگر قرار داده است، او «شریعت» را تلاش متمردانه و تکبر آمیز آدمی برای نجات می داند که با «تجلی» و انکشاف خداوند در تضاد است. به نظر کارل بارت شریعت سعی محال و گناه آلود ماست برای آن که خداوند را از منظر خود بشناسیم و بر فراق خویش از او فایق آییم [از خود محوری به خدا محوری گراییم] در حالی که رستگاری، منحصرا در گرو تجلی راستین خداوند است. تنها یک تجلی وجود دارد، تجلی میثاقی، ما بدون عیسی مسیح و مستقل از او مطلقا نمی توانیم درباره خداوند، انسان و رابطه آن ها با یکدیگر چیزی بگوییم (37، صص: 110، 115).بنابراین رستگاری فقط از طریق الهام خاص [تجلی خداوند] که در عیسی مسیح به وجود آمده، به دست می آید. در نقد تقریر یاد شده می توان گفت، شریعت الزاما مقابل تجلی خداوند بر بشر نیست، بلکه شریعت عقل و وحی، راهنمایی عمل مؤمنان به منظور بهتر راه یافتن خداوند در وجود آنان است. به عبارت دیگر تجلی خداوند و شریعت عقل و وحی در عرض یکدیگر نیستند تا میان آن ها تعارض و ناسازگاری به وجود آید. بر این اساس هیچ دلیلی بر انحصار تجلی خداوند در مسیح (ع) وجود ندارد. بلکه همه پیامبران الهی مظاهر تجلی خداوند و حاملان وحی و پیام الهی به بشر بوده و برای بر انگیختن خرد انسان و تجدید میثاق فطری او با خداوند و نشان دادن راه سعادت، رستگاری و نجات مبعوث گردیده اند. به راستی چه دلیلی داریم که خداوند نامتناهی تنها یک تجلّی دارد و آن تجلی منحصر به فرد خدا در عیسی مسیح (ع) تا همین امر سبب گردد، مسیحیت محمل دین حق باشد و تنها مسیح (ع) زمینه آشتی انسان با خداوند را فراهم آورد؟! چرا خداوند نامتناهی به گونه های متفاوت و متناسب با درون مایه های فرهنگی مختلف در افراد پاک و مخلص- که در طول تاریخ نیز کم نبوده اند- تجلی نکند. تا بدین وسیله راه رستگاری را به همه انسان ها بنمایاند. افزون بر این چه دلیلی وجود دارد که تلاش انسانی برای نجات بالمرّۀ محکوم به شکست است و با [با کدام دلیل] تکیه بر فیض خداوندی و تجلی او را، در تقابل با نقش خلاقانه و صادقانه انسان ها به شمار آوریم (26، صص: 261- 265).

5- اعلامیه شورای دوم واتیکان (1963- 1965) نجات را شامل کسانی نیز که از سر اخلاص در طلب خداوند هستند- ولی نسبت به مسیح و کلیسای او جاهلند- می داند. اگر چه این امر بیانگر حرکتی واقعی در پاسخ گویی به یک مشکل واقعی در انحصار گرایی مسیحی است، معهذا این نوعی مدار بسته است و نمی تواند به قلب مطلب نشانه رود. جان هیک در این مورد می گوید: این مدار بسته برای شامل کردن یکتا پرستانی (که از روی اخلاص در طلب خداوندند) ولی با بشارت مسیحی تماس نداشته اند، طراحی گردیده است. اما در مورد بودائیان، هندوهای ناموحد و... چه باید گفت (36، ص: 284). به نظر می رسد با ساختن مفهومی عام و پر ابهام از نجات نمی توان مسأله نجات در مسیحیت را توضیح معقول و منطقی داد. به علاوه ادیان بسیاری دعوی صدق انحصاری دارند. از میان این مدعیان، کدام یک را و بر اساس کدام ملاک باید پذیرفت؟ این جاست که به ملاکی برون دینی حاجت می افتد که برخوردار و از مقبولیت بین الاذهانی باشد. نه ادعاهای صدق و کذب بردار و محک نخورده مورد ادّعای مسیحیت. با توجه به پارادوکس های موجود در دیدگاه رسمی و سنتی مسیحیت در باب نجات، روح عدالت طلب انسانی نمی تواند چنین دیدگاهی را بپذیرد و خشنود و سرمست از نجات خویش به خلود انسان های دیگر در عذاب الهی فتوا دهد.

4.نقد و بررسی کثرت گرایی نجات بخش جان هیک

مهم ترین مبانی معرفت شناختی پلورالیسم دینی، ارمغان نوین کانت یعنی تفکیک نومن از فنومن و ایجاد شکاف عمیق میان معرفت و واقعیت و عالم نمودها از عالم بودها یا اشیای فی نفسه و پدیدارها است که به تفکیک دین از معرفت دینی و نفی معیار تشخیص صحت و سقم گزاره های دینی نیز انجامیده است. نسبیت حقیقت دین از منظر هیک نیز متأثر از فلسفۀ معرفت شناختی کانت است.- که او خود این فلسفه را گاهی کانتی و گاهی نوکانتی می خواند- کانت مدعی بود که واقعیت یا شی فی نفسه (نومن) هیچ گاه آن چنان که هست شناخته نمی شود. بلکه ما اشیا را همواره در قالب فرهنگ و مفاهیم و مقولات ذهنی خود (فنومن) ادراک می کنیم. همین نکته در حقیقت یا واقعیت آلوهی هم صادق است. در این مورد هیک می گوید: جریان های مختلف تجربه دینی آگاهی مختلف ما از یک واقعیت نامحدود متعالی هستند که به صورت های کاملا متفاوت توسط اذهان بشری [از پس پرده ذهن] ارادک گردیده و از تواریخ مختلف فرهنگی تأثیر پذیرفته و بر آن ها تأثیر گذارده است (36، ص: 286). ما هرگز هستی راستین را فی نفسه درک و تجربه نمی کنیم. بلکه همواره در هیأتی که به نحوی متناهی و نارسا و بی شک تحریف شده به اندیشه جوامع دینی مختلف انسانی درآمده، درک و تجربه می کنیم همانند داستان باستانی فیل و نابینایان که یکی از آنان خرطوم فیل را لمس می کند و آن را ماری بزرگ می دانست و دیگری پای او را لمس می کند فیل را شبیه به درختی می دانست و... نظیر این داستان، ادیان مختلف نیز بر همین منوال است. هر یک از آن ها «هستی مطلق» را به وفق تجربه و درک ناقص خود شناسایی می کند (6، ج:1، ص: 307). هیک می گوید: البته همه آن ها درست می گفتند، اما هر کدام صرفا به یک جنبه از کل واقعیت اشاره می کردند و مقصد خود را در قالب تمثیل های بسیار ناقص بیان می کردند (36، صص: 244- 245). از این رو او بر این باور است که حق و حقانیت مشترک بین همه ادیان است و دین حق مطلق خاص وجود ندارد، بلکه تمام ادیان بهره ای از حقیقت را دارند تا بتوانند سبب نجات، رستگاری و کمال و تعالی پیروان خود باشند.

هر چند گسترش اندیشه های جان هیک و سایر کثرت گرایان در تعدیل نظریه انحصار گرایانه نجات بخش مسیحی تأثیر به سزایی داشت، و در سایه همین تلاش ها بود که شورای دوم واتیکان کلیسای کاتولیک رومی (1963- 1965) اعلام نمود کسانی که به رغم میل خود هنوز نسبت به انجیل مسیح و کلیسای او جاهل هستند، اما با وجود این با اخلاص در طلب خداوند می باشند و با استعانت از لطف الهی می کوشند که بر طبق اراده او آن گونه که از طریق ندای وجدانشان آن را می شناسند، عمل کنند، این کسان می توانند به سعادت ابدی [نجات] نایل شوند. اما نظریه کثرت گرایانه دینی نجات بخش جان هیک نیز از مشکلاتی چند رنج می برد که بعضی جنبه نجات بخشی دارد که به اختصار تعدادی از آن ها را بیان می کنیم. البته کثرت گرایی معرفت شناختی مبنای کثرت گرایی نجات بخشی است.

1- اگر چه کثرت گرایی دینی نجات بخشی دیدگاهی جذّاب و سازگار با سعه صدر است اما این جذابیت نباید سبب خلط بین ملاحظات اخلاقی و ملاحظات معرفت شناختی گردد. زیرا این خلط به شکاکیت و نسبی انگاری معرفت شناسانه در حوزه مسایل دین می انجامد و این امر هزینۀ سنگینی را به دین و متدینان تحمیل می کند. زیرا بر اساس پذیرش پلورالیسم دینی:

الف- آموزه های ادیان ارزش ذاتی نداشته و نباید مورد تأکید دین داران قرار گیرد. همان گونه که تثلیث مسیحی (خداوند در خارج در سه شخصیت تجلی یافته) صحیح است. توحید مسلمان (در خارج یک خدا بیشتر وجود ندارد) نیز باید صحیح باشد.

ب- آموزه های دینی مانند آموزه های علمی صدق و کذب بردار نباشند، فقط ارزش تحول آفرینی را دارا باشند، اگر چه در واقع هم کاذب باشند.

ج- اعتقاد به چنین دیدگاهی به نسبیت در فهم، حقیقت، معرفت و دین می انجامد و از آن جا که برخی از این حقایق نقیضین هستند، این دیدگاه گرفتار اجتماع نقیضین خواهد شد. زیرا قبول چنین دیدگاهی متضمن نوعی شکاکیت افراطی در مورد شناخت خداوند است که مورد پذیرش ادیان نیست.

د- شما هیچ متدینی را پیدا نمی کنید که بر این باور باشد که آموزه های دینی اش ارزش واقعی ندارد و از طرف دیگر تمام آموزه های ادیان هر چند کاملا مخالف هم باشند، نمی تواند درست بوده و ایجاد تحول آفرینی مثبت در زندگی انسان ها نماید و سبب نجات و رستگاری پیروان شان شود. در این مورد گفته شده: توجه کنیم جهانی که آموزه های تمام ادیان به طور هم زمان در آن درست باشد. از نظر یک فیلسوف «دیوانه خانه ای جهانی» نامیده می شود.

ه- طرفداران پلورالیسم دینی مثال مولوی در مورد فیل شناسی کوران (فیل در تاریک خانه) را بیان می کنند. که این، توصیف تمام حقیقت نیست اما باطل نیز نمی باشد. آنان انسان ها را مانند آن نابینایانی بیان می کند که توصیف شان از فیل حقیقت نهایی در ادیان مختلف صورت محدود پیدا کرده است.

ولی به نظر می رسد نتیجه ای که مولوی از داستان فیل در تاریک خانه گرفته است مخالف پلورالیسم دینی است. مولانا می گوید: اگر در خداشناسی، از راه و ابزار درست استفاده شود، اختلاف از میان رفته و همگان حقیقت واحد را آن گونه که درک آن برای بشر میسر است، فهم خواهند کرد. حال اگر بگویی بشر در تاریک خانه حواس جای دارد و او را از چنین تنگنای معرفتی گزیر و گریزی نیست، پاسخ این است که به همین جهت باید به هادیان الهی رجوع کرد و از چراغ «خرد» و نور افکن «وحی» هر دو بهره جست تا در دام «تشبیه» یا «تعطیل» نیفتاد، و فلسفۀ نبوت ها از جمله همین ها بوده است (16، صص: 82- 83).

مولوی می گوید: در کف هر یک اگر شمعی بدی اختلاف از گفتشان بیرون شدی چشم حسّ هم چون کف دستت و بس نیست کف را بر همۀ او دسترس چشم دریا دیگر است و کف دگر کف بهل وز دیدۀ دریا نگر (34، دفتر سوم، ص: 395)

2- دین از منظر کسانی که به بحث در مورد پلورالیسم دینی پرداخته اند، تجربه دینی یعنی تجلی و حضور خداوند در انسان است. تجربه دینی نوعی احساس است که بدون وساطت مفاهیم و احکام و تنها از راه شناخت شخصی به دست می آید. احساس اتکای مطلق و یک پاچه به مبدأ یا قدرتی متمایز از جهان. این تجربه، تجربه ای شهودی است که اعتبارش قایم به خود شخص است. بنابراین نمی توانیم آن را توصیف کنیم این تجربه حسی و عاطفی است نه معرفتی. فردریک شلایرماخر (1834- 1768)، ویلیام جیمز (1910- 1842) و ردلف اتو (1937- 1869) از طرفداران نام آور این دیدگاه اند (9، ص: 41). جیمز معتقد بود که «احساس منبع ژرف تر دین است و تنسیق های فلسفی و کلامی از [دین] محصولات درجه دوم اند، مانند ترجمه یک متن به زبانی دیگر» (39، ص:44).

در این نگاه شریعت در مقابل دین است، یعنی می توان دین دار بود اما شریعت مدار نبود، بعضی در مورد این دیدگاه گفته اند: تفاوت گروتستان ها با کاتولیک ها نیز در این است که گروه اول به تجربۀ دینی عنایت بیشتری دارند، ولی گروه دوم روی قانون بودن دین تکیه می کنند. از مجموع این مطالب چنین نتیجه می گیریم که نباید شریعت را در معارضه با ایمان تصور کرد. بلکه باید سعی کرد شریعت را از حالت رسوبی و منجمد شده و به صورت یک نظام حقوقی و اجتماعی و آداب و رسوم درآمده، بیرون آورد و به آن شکل تجلی عملی تجربه دینی و ایمانی داد. در این صورت شریعت عبارت خواهد بود از معیارهای رفتار آدمی که از تجربه دینی سرچشمه می گیرند و همه جوانب زندگی انسان را پوشش می دهند (20، ص:18). این دیدگاه در مورد ادیان تمام به نظر نمی رسد زیرا بسیاری از پیروان ادیان «دین» را محدود به تجربه های دینی نمی دانند، بلکه «دین» را مجموعه ای از اعتقادات، احکام، قوانین، اخلاق و آموزه هایی می دانند که از جانب خداوند، و به وسیله انبیا، از طریق وحی برای هدایت بشر و تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان ها بیان شده است (10، ص: 111. افزون بر این التزام به پلورالیسم دینی با التزام به دین خاص جمع نمی شود. در حالی که پیروان یک از ادیان چنین لازمی را قبول ندارند و در نتیجه نجات بخشی که پلورالیسم دینی ارایه می کند مورد پذیرش آنان نیست.

3- با توجه به این که بسیاری از تعالیم ادیان سابق نسخ شده است، هر چند بپذیریم ادیان در اصل و گوهر با هم مشترکند اما از نظر شریعت با هم تفاوت های دارند (10، صص: 118- 120). با توجه به نسخ شرایع سابق و تفاوت در احکام شریعت بین آن ها پذیرش نظریه پلورالیسم در بین در بین ادیان مشکل است. و پذیرش نجات بخشی هم زمان آن ها نیز مشکل تر می نماید. زیرا پس از آمدن شریعت جدید به دلیل نسخ شریعت پیشین حقیقت دینی منحصر در پیروی از شریعت جدید است، و الا ضرورتی نبود خداوند شریعتی جدید را بفرستد.

4- یکی از مشکلاتی که متوجه کثرت گرایی نجات بخش جان هیک می باشد، نابهنجار بودن این نگرش است. زیرا بر اساس تفسیر او حتی ملحدان نیز می توانند از نجات بهره مند شوند. کثرت گرایان شدیدا مایلند که مارکسیسم الحادی و اومانیسم طبیعت گرایانه را در اردوی ادیان وارد کنند و آن ها را به منزلتی مشابه ادیان توحیدی قرار دهند (9، ص: 412). اما مسلما این نظریه با نجاتی که در ادیان از آن سخن گفته می شود سازگار نیست. به علاوه این دیدگاه مفهومی عام و پر ابهام است زیرا هیک درصدد به دست دادن معنایی عام برای نجات است که بر اساس آن نجات صرفا تحولی انسانی محسوب می شود و وقوع آن زمانی است که انسان از زندگی خود محورانه به زندگی ای معطوف شود که در آن حقیقت نهایی محور است. صرف نظر از این که حقیقت نهایی را خدا، برهما نیروانا و یا تائو باشد. اگر به نجات از این منظر بنگریم، به نظر می رسد، دیگر جایی برای نقش مخصوص حضرت مسیح (ع) و تجسّد یا فدیه او در نجات انسان ها باقی نماند ولی مطمئنا نجات با این معنا از دید پیروان ادیان مختلف کافی به نظر نمی رسد (29، صص: 40- 43). به علاوه تجربه های دینی تحول آفرین چه از نوع دیداری آن و با حالت های روحانی و معنوی آن اعم از تجلی و حضور خداوند در انسان است. مثلا هندوها و بوداییان در مراتب رفیع تر مراقبه، غنی ترین گزارش ها را از این نوع تجربه ها به دست داده اند. به نظر می رسد با ساختن مفهومی عام، پر ابهام و نابهنجار از نجات نمی توان مسأله نجات در مسیحیت و سایر ادیان را توضیح معقول و منطقی داد. در ادامه مقاله دیدگاه اسلام در مورد نجات و رستگاری پیروان ادیان و انسان های غیر موحد دارای نیت پاک و عمل صالح را از منظر دو تن از اندیشمندان اسلامی (علامه طباطبایی و استاد مطهری) بررسی خواهیم کرد.

پی نوشت ها

[1] البته حصر نجات بخشی ادیان نظرات دیگری باشد که به دیدگاه های بیان شده قابل تحویل نباشد.

[2] کثرت گرایی حقیقت شناختی به این معنا که میان ادیان مختلف از جهت حقانیت ترجیحی وجود ندارد و به رغم متناقض موجود در آن ها هر یک از این دعاوی می تواند نسبت به جهان بینی خاصی که خاستگاه آن است صحیح باشد.

[3] کثرت گرایی معرفت شناختی بدین بیان که پیروان ادیان بزرگ در توجیه عقاید دینی خود- که به زعم هیک بر مبنای معرفت شناختی بر توجیه پیروان دیگر ادیان ندارد و برعکس. مراد از توجیه در معرفت شناختی عرضۀ جمعی معقول بر یک باور است.

[4] salvation

[5] مثلا ابن منظور در لسان العرب می نویسد: «النجاء: الخلاص من الشی، نجات: رهایی از چیزی را گویند» (4، ج: 15، ص: 304).فیومی در مصباح المنیر نیز آورده است «نجاة من الهلاک ینجو، نجاة: خلص» (24، ج: 2، ص: 298).

[6] آخر رأی من بر عبادت قرار گرفت چه مشقت طاعت در جنب نجات آخرت وزنی ندارد کلیله و دمنه (15، ج: 14، ص: 22341) ذیل واژه نجات.

[7] prosperity

[8] خدایا چنان که سر انجام کار اندرین رسته راستکاری کن ذیل واژه رستگاری تو خشنود باشی و ما رستگار «نظامی» تا در آن رسته رستگار شوی (15، ج: 8، ص: 12030)

[9] happiness

[10] faith

[11] ر.ک. 4، ماده «أمن».

[12] البته ایمان دارای لوازم و متعلقاتی به عنوان حداقل های لازم برای نجات است. مانند ایمان به خدا، آخرت و قبول حقانیت تمام انبیاء و این امر از آیات زیادی از قرآن استفاده می شود. مثلا: ان الذین یکفرون بالله و رسله و یریدون أن یفرقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض. .. اولئک هم الکافرون حقا. (نساء/ 150- 151).

[13] ایمان بر اساس احتمالا معروف ترین تعریف آن... اعتقاد و اطمینان به جهان غیب و نادیده هاست (6، ص:211). برخلاف این دیدگاه معتزله و خوارج، عمل به جوارح را از مقدمات ایمان بیان می کند و فاقد عمل را مؤمن نمی داند (شهرستانی، 1361ف ج 1: 68) با این تفاوت که خوارج فاقد عمل را کافر می دانند و معتزله او را نه کافر و نه مؤمن بلکه منزلۀ بین المنزلتین بیان می کنند (17، ص: 478).

[14] در بسیاری از آیات، قرآن عملی را صالح ذکر می کند که همراه با ایمان و به انگیزه تقرب به خدا انجام شود. مثلا « من عملا صالحا من ذکر و أنثی فهو مؤمن فلنحینّه حیاة طیبة» (نحل/ 97) هر کس کار شایسته ای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالی که مؤمن است او را به حیاتی پاک زنده می داریم. من آمن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون (مائده/ 69) کسی که ایمان به خدا و روز جزا داشته باشد و عمل صالح انجام دهد، ترسی بر او نیست و اندوهگین نشود.

[15] اگر چه کثرت گرایی دینی نجات بخش مورد اختلاف است ولی کثرت گرایی دینی اخلاقی تقریبا مورد انفاق پیروان ادیان می باشد. زیرا وجه اخیر از کثرت گرایی دینی مربوط به بیان وظیفه اخلاقی پیروان مذاهب است. بر اساس این نگرش پیروان ادیان وظیفه دارند که با پیروان سایر ادیان ارتباط خوب و الگوی رفتاری مناسبی داشته باشند و از رفتار تکبر آمیز با آنان بپرهیزند. این رویکرد همان معنای «تسامح دینی» و هم زیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان را دارد که دیدگاهی توصیه ای نه توصیفی دال بر حرمت نهادن به پیروان دیگر ادیان و مدارا با آنان است و آن را تولرانس می نامند که غیر از پلورالیزم دینی است (20، صص: 11- 12). و می توان آن را پلورالیزم اجتماعی نامید. (38، واژه هانس کونگ در سال 1993 م) و سویدلر در سال (1998 م) (41) با تنظیم «بیانیه اخلاق جهانی) درصدد بیان الگوی رفتاری مناسب در بین پیروان ادیان بوده اند (25، ص: 58)

[16] برای آشنایی بیشتر با عقاید انحصار گرایانه مسیحیت مراجعه کنید به 28.

[17] توماس اکویناس [از اولیای دین مسیحیت] در مورد تجسد می گوید: وجود خداوند را با عقل و منطق می توان برهانی کرد. ولی تثلیث و تجسد حلول، حلول لاهوت (خداوند) و ناسوت (عیسی) را نمی توان. [برهانی کرد] (8، صص: 23- 24).

[18] exclusiveness

[19] مسأله فدا در عقیده مسیحیت از جایگاه مهمی برخوردار است و مسیحیان نجات را در آموزه "فدا" یعنی: نجات از راه رنج عیسی مسیح (ع) بر صلیب، جستجو می کنند (35، صص: 81- 91).

[20] این کفاره بدین معنا نیابتی است که مسیح به عنوان یک نایب متحمل مجازاتی گردید که سزای به حق گناه کاران است.

[21] «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله» (روم/30).

کلمات کلیدی
شهید مطهری  |  رستگاری  |  نجات  |  کثرت گرایان  | 
لینک کوتاه :