گنجینه معارف

نکات کاربردی در امر به معروف و نهی از منکر

اگر امر به معروف و نهی از منکر شونده به آمر و ناهی اعتماد داشته باشد و او را خیرخواه و دوست بداند به طور طبیعی از امر و نهی او متنبّه می شود و خود را اصلاح می کند؛ پس آمر و ناهی باید زمینه های به وجود آمدن اعتماد و باور به خلوص، صداقت و خیرخواهی خود را در او ایجاد کند و با قول و عمل به وی بباوراند که خیرخواهش است، مصلحت او را می خواهد و آنچه می گوید از روی دلسوزی است.

منبع : امر به معروف، روش صالحان، ص: 63 , اکبری، محمود تعداد بازدید : 21324     تاریخ درج : 1397/07/15    

شخصیت دادن

هرگز با توهین، تحقیر و اهانت، به خصوص در حضور دیگران، نمی توان کسی را به کار نیک جذب کرد یا او را از کار زشت، بازداشت. بلکه گاهی این رفتارها عامل لجاجت می شود و شرایط را بدتر می کند.

در حقیقت، شخصیت قائل شدن برای طرف و رفتار احترام آمیز، او را بهتر جذب می کند.

شقرانی، فرزند یکی از آزادشدگان پیامبر (ص) بود. او زمان امام صادق (ع) را نیز درک کرده بود و یکی از یاران آن حضرت بود. روزی وی مرتکب خطایی شد. امام صادق (ع) به او فرمود:

انَّ الحَسَن مِن کلّ احَد حَسَن و انَّه مِنک احسن و انَّ القَبیح مِن کلِّ احَد قَبیح و انَّه مِنک اقبَح لِمکانک منّا[1]

کار نیک از هر کسی شایسته است و از تو شایسته تر و کار زشت نیز از هرکسی ناپسند است و از تو ناپسندتر، چون انتصاب به ما داری.

امام موسی بن جعفر (ع) به صفوان جمّال، که شتران خود را به هارون کرایه داده بود، فرمود:

هر کار تو خوب است؛ مگر یک کار، که کرایه دادن شترانت به هارون باشد. او گفت من در راه سفر حجّ شترانم را به او کرایه داده ام، حضرت فرمود: آیا نمی خواهی او زنده بماند تا کرایه شترانت را به شما بدهد؟ تو به همین مقدار می خواهی که ظالم زنده بماند.[2]

توجه دادن به کرامت انسان

خیلی ها از روی غفلت به جایگاه ارزشی انسان نزد خدا و در عالم خلقت، به مفاسد روی می آورند و از نظر «سیمای انسانی» مسخ می شوند.

اگر انسان به مقام و شأنش و اینکه اگر بخواهد می تواند از فرشتگان هم برتر شود و به مقام اولیاء الهی برسد، و اگر توجه داشته باشد به این موضوع پی خواهد برد که حیف است انسانِ مسجود ملائک [3] و هم سخن با خدا[4] و برترینِ مخلوقات، خود را به انحطاط اخلاقی بکشاند.[5]

زمینه سازی

بسیاری از تذکرات و درخواست ها اگر بدون زمینه چینی های لازم انجام شود، بی اثر است. در این راستا، ذکر نکات و مقدماتی که آمادگی فکری و روحی طرف مقابل را برای «پذیرش» فراهم سازد، حرف را مؤثرتر می کند.

رعایت ادب و متانت

ادب در گفتار و رفتار، عامل جذب است. نوع گفتار و عمل شخص باید چنان باشد که دل طرف مقابل را تسخیر کند، این زمان است که تذکرها و امر و نهی ها اثر می گذارد. بدزبانی، هتاکی، گفتارهای نیشدار و تندخویانه، عامل دفع است و اثر سخن را خنثی می کند.

جلب اعتماد

اگر امر به معروف و نهی از منکر شونده به آمر و ناهی اعتماد داشته باشد و او را خیرخواه و دوست بداند به طورطبیعی از امر و نهی او متنبّه می شود و خود را اصلاح می کند؛ پس آمر و ناهی باید زمینه های به وجود آمدن اعتماد و باور به خلوص، صداقت و خیرخواهی خود را در او ایجاد کند و با قول و عمل به وی بباوراند که خیرخواهش است، مصلحت او را می خواهد و آنچه می گوید از روی دلسوزی است. یکی از رموز موفقیت انبیای الهی در همین نکته نهفته است که مردم یقین داشتند آنان در مدعای خود صادق هستند و در صدد منافع شخصی و انگیزه های دنیوی و مادّی نیستند و منظوری جز اصلاح پیروان خود ندارند. حضرت نوح به هنگام دعوت قوم خود به آنان این گونه اعلام کرد:

أُبَلِّغُکمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنَا لَکمْ ناصِحٌ أَمِینٌ[6]

رسالت های پروردگارم را به شما ابلاغ می کنم و من خیرخواه امینی برای شما هستم.

این سخن بسیاری از پیامبران است که به قوم خود ابلاغ کردند.[7]

اعلام عدم درخواست پاداش نیز از اقدامات آنان، جهت اعتماد سازی است و با این اعلام قولی و عملی، توانستند بسیاری را جذب کنند.

وَ ما أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ[8]

من برای این دعوت، هیچ مزدی از شما نمی طلبم.

با دیگران باید به گونه ای رفتار کنیم که به ما اعتماد پیدا کنند و حرفهایمان را از روی خیرخواهی بدانند و باور کنند که خیر آنان را می خواهیم و هیچ غرض خاصّ یا دشمنی در میان نیست؛ مثل آینه که بی غرض و خالصانه و بدون کم و زیاد کردن، عیب ها را به انسان نشان می دهد و همه به صداقتش ایمان دارند. صداقتِ ما عامل پیدایش این اعتماد و اطمینان است.

همزبانی

با هرکس باید به زبان مخصوص خودش حرف زد. راه های نفوذ در دل ها و تأثیرگذاری درمخاطبان متفاوت است. شناخت زبان و ویژگی های روحی خاصّ طرف و استفاده از همان خصوصیات، ضامن توفیق بیشتری است؛ مثلًا با کودکان و نوجوانان باید به روشی سخن گفت و با بزرگسالان و جوانان به شیوه ای دیگر؛ با افراد باسواد به نحوی و با بی سوادان به شکلی دیگر. از این رو، شناخت روحیات مخاطبان، بسیار مهم است.

پیامبر (ص) فرمود:

انّا مَعاشر الانبیاء امِرنا ان نُکلّم الناس عَلی قَدر عُقولهم[9]

ما پیامبران، مأمور شده ایم که با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوییم.

هنگام رفتار با گناهکار باید به گونه ای صحبت کنیم که او سخنان ما را درک کند؛ زیرا هدف، فضل فروشی یا خودنمایی نیست بلکه مقصود مؤثّر واقع شدن سخن و هدایت اوست.

تذکر خصوصی

تذکر دوستانه و خصوصی مؤثرتر از افشاگری در حضور دیگران است؛ این گونه تذکر، عامل جلب اعتماد طرف و ایجاد روحیه اطمینان و خوش بینی به تذکر دهنده است. حفظ شخصیت و موقعیت افراد و آبروداری، به تأثیر سخن بیشتر کمک می کند.

تذکر غیر مستقیم

تذکر مستقیم به اشخاص، گاهی سبب کدورت می شود. اگر غیر مستقیم تذکر داده شود، مناسب تر است. در قرآن، گاهی خداوند خطاب به بعضی پیامبران، لحنی عتاب آمیز دارد؛ ولی در واقع، مخاطب او مردم هستند. در سیره پیامبر اکرم (ص) آمده است:

روش پیامبر (ص) چنین بودکه وقتی در مقام انتقاد از شخصی بر می آمد، نمی فرمود چرا فلانی چنین کرده، بلکه می فرمود: چرا کسانی چنین می کنند.[10]

برخورد منطقی و قانع کننده

عقل و منطق، نیرویی کارساز در وجود انسان است. اگر تذکر و امر و نهی، به نحوی منطقی و قانع کننده باشد که طرف، راهی جز پذیرفتن نداشته باشد، مفیدتر است. گاهی شیوه تحکم آمیز وآمرانه، سود نمی بخشد. خیلی از مردم اگر از نظر عقلی و منطقی، درباره خوبی یا بدی کاری، قانع شوند، آن را می پذیرند. در اینجا تسلّط آمر به معروف و ناهی از منکر به بحث و رفتار منطقی و معقول، ضروری است. اجبار، تحمیل، زورگویی و تحمیل عقیده، اثر معکوس می گذارد.

ارائه راه حل و جایگزین

تنها انتقاد کردن، نهی و بازداشتن، کارساز نیست. گاهی برای رفع مشکل، باید «راه حل» ارائه داد وبرای جلوگیری از عمل ناپسند، می بایست عمل «جایگزین» معرفی کرد، مثلًا برای نهی از اسراف، انفاق را مطرح کرد و برای مقابله با فیلم های مبتذل، فیلم های سالم را نمایش داد و برای پرهیز از کاری، کار دیگری پیشنهاد نمود که اوقات فراغت فرد مقابل را پر کند و وی را سرگرم سازد. صرفاً ایجاد بن بست و راه بندان، علاج کار نیست، «راهگشایی» مفیدتر است. اگر راهی را می بندید، راه صحیحی بگشایید؛ مثلًا برای درمان ارتباطهای ناسالم با جنس مخالف، امر ازدواج را تسهیل کنید و اگر می خواهید بچه ها از سر و صدا و مزاحمت در کوچه ها دست بردارند، برایشان زمین بازی فراهم نمایید و اگر می خواهید هرزه و چشم چران و مزاحم نباشند، برایشان شغل ایجاد کنید.

قرآن در چند آیه به این موضوع اشاره نموده است:

وَ کلا مِنْها رَغَداً حَیثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ[11]

و از (نعمتهای) آن، از هر جا می خواهید، گوارا بخورید؛ (اما) نزدیک این درخت نشوید.

هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکمْ...[12]

اینها دختران منند؛ برای شما پاکیزه ترند!

لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا[13]

نگویید: «راعنا»؛ بلکه بگویید: «انظرنا». (زیرا کلمه اول، هم به معنای «ما را مهلت بده!»، و هم به معنای «ما را تحمیق کن!» می باشد؛ و این دستاویزی برای دشمنان است.)

شهید مطهری می فرماید:

مقاله ای را در روزنامه ای دیدم به نام «خروارها پند و نصیحت». در آن مقاله بعد از آن که نوشته بود در شوروی خروارها پند و نصیحت به صورت های مختلف وجود دارد ولی بی اثر است، این مثال را ذکر کرده بود: «یک درمان بهتر ازصد پند و نصیحت است» بعد نوشته بود چندی پیش در یکی از شهرهای اروپایی که زن ها به بازی قمار رو آورده بودند، کشیش ها و روزنامه نویس ها و خطبا درباره بدی قمار گفتند و نوشتند، ولی اثر نکرد تا این که شهردار محل به فکر افتاد باشگاه و نمایشگاه هنری زنانه دایر کند و سرگرمی مناسبی در آنجا فراهم نماید، کم کم زنهای آن شهر به کلی قمار را فراموش کردند.[14]

بهره گیری از تشویق

گاهی تشویق خوبان، عامل بازدارنده از بدی هاست. استفاده از تشویق به جای تنبیه و توبیخ، انگیزه نیکی را می افزاید.

قرآن می فرماید:

خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاتَک سَکنٌ لَهُمْ[15]

از اموال آنها صدقه ای (بعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن؛ که دعای تو، مایه آرامش آنهاست.

آگاه ساختن

گاهی جهل و بی خبری، از عواقب سوء گناه، یا آثار سازنده و مثبت معروف، عامل معصیت یا ترک واجب است. چه بسا، اگر جوانان به زیان های گناهان پی ببرند، از آنها دست بردارند. بالا بردن سطح فکر و فرهنگ اجتماعی مفید است. از طریق کتاب وآموزش وجلسات توجیهی، می توان به مردم آگاهی داد. برای برخی افراد که زمینه دینی و تربیت مذهبی دارند، یاد کردن از «ثواب» و «عقاب» اعمال، نقش مهمی در جلوگیری از گناه یا تشویق به خوبی دارد.

از راه دوستی

صمیمی بودن و انس گرفتن با افراد، سبب می شود بهتر بتوان در آنها تأثیر گذاشت. محبت، قوی ترین عامل جذب است. اگر به دیگران محبّت کنید و با آنان دوست شوید، از این راه بهتر می توانید بر آنها تأثیر بگذارید.

معرفی الگو

معرّفی الگو برای جذب به خوبی ها و ترک بدی ها و منکرات، مؤثر است. هم خودتان با بروز رفتار صحیح، الگوی دیگران باشید و هم با طرح الگوهای شایسته، زمینه جذب دیگران را فراهم آورید. کسی که در جایگاه، «الگو» قرار بگیرد، حرف ها و رفتارهایش برای دیگران «حجّت» می شود.

تقویت ایمان

مؤثرترین عامل جلوگیری ازمنکرات و ارتکاب گناهان، ایمان به خدا، پیامبر، قیامت، بهشت، جهنم وحساب و کتاب آخرت است؛ گرچه گاهی فقر، بیکاری، جوانی، زیبایی، رفاه، خلوت، تنهایی و.. . عامل گناه است. برای جلوگیری ازگناهان، باید با تک تک این عوامل برخورد مناسب کرد؛ ولی نقش عمده در برابر گناهان، «ایمان مذهبی» است.

اگر خداترسی در وجود اشخاص زنده و فعال باشد، بر همه عوامل یاد شده غلبه می کند. بنابراین باید با پند و آموزش و کار فرهنگی و تبلیغی، عقیده و ایمان را در اشخاص تقویت کرد، تا عامل بازدارنده درونی داشته باشند.

هماهنگی و برنامه ریزی

یکی از نکات لازم در برخورد با منکرات، هماهنگی عوامل فرهنگی است، که در تحقق این امر باید پدر، مادر، مدرسه و ارگان های فرهنگی با هم هماهنگ عمل کنند.

شناخت معروف ها و منکرها

شناخت درد، نیمی از درمان است و آشنایی با نقاط ضعف و لغزشگاه ها، برنامه ریزی برای مبارزه با منکرات و مفاسد را آسان تر می کند. در مورد معروف هم چنین است. خیلی ها دوست دارند کار نیک و خداپسندانه انجام دهند، ولی نمی دانند باید چه کار کنند. شناختن و شناساندن کارهای پسندیده و مفید هم گامی در جهت احیای معروف است. باید کارهای خوب و معروف را به مردم شناساند تا زمینه عمل به آنها فراهم شود.

برجسته کردن خوبی ها

بر آمر به معروف لازم است که خوبی های طرف مقابل را برجسته کند، نه بدی هایش را؛ تا زمینه پذیرش در او بیشتر شود. ابتدا باید نقاط مثبت او را مطرح کرد، سپس نقطه منفی او را تذکر داد.

ریشه یابی

هر گناهی که از فردی سر می زند ممکن است به دلیلی باشد، همان گونه که یک سر درد ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد. برای مثال، خانمی که بدحجاب است، امکان دارد که این عمل او دلایلی داشته باشد، از جمله:

1. مسأله حجاب را نمی داند و فکر می کند که کارش عیبی ندارد.

2. فلسفه حجاب و آثار شوم بی بند و باری را نمی داند.

3. در زندگی کمبودی دارد و می خواهد این گونه خود را مطرح کند.

4. طبق هوس و میل عمل می کند.

5. می خواهد از سایر بدحجاب ها عقب نماند.

6. مادر و خواهر و دوستانش بدحجابند.

7. می خواهد با نظامی که طرفدار حجاب است، مخالفت کند.

8. تبلیغات سوء در او اثر گذاشته است.

9. بی حجابی را رمز ترقی می داند.

10. بی حجابی را گناه ساده ای می داند.

از خودی ها شروع کردن

قرآن در چند آیه خطاب به پیامبر اسلام می فرماید:

وَ أْمُرْ أَهْلَک بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ[16]

خانواده خود را به نماز دعوت نموده و مقاومت نما.

وَأَنذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ[17]

نزدیکان خود را انذار کن.

یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْواجِک وَ بَناتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِک أَدْنی أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ[18]

ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسری های بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است.

مرحوم آیت الله خویی می فرماید:

وجوب امربه معروف ونهی ازمنکر برای شخص مکلف، درباره خانواده اش تأکید بیشتری پیدا می کند، پس بر او واجب است وقتی از اعضای خانواده اش سستی در انجام واجبات دید، مانند نماز و اجزا و شرایط آن، آنها را به ترتیبی که گفته اند امر به معروف کند تا واجبات را آنچنان که لازم است به جا آورند وهمینطور است سایر واجبات. و نیز اگر از اعضای خانواده اش کسی را دید که در دوری از محرمات کوتاهی می کند، باید آنها را نهی از منکر نماید.[19]

توجه به نوع تفکر و روحیه ها

بدون شک سطح فکری و اخلاقی گنهکاران و همچنین سن و سابقه ایمانی و ویژگی های خانوادگی آنان تفاوت و مراتب گوناگونی دارد، که توجه به آنها تأثیر امر و نهی دینی را افزایش می دهد.

به طورمثال، به برخی ازگناهکاران که درمورد شخصیت خود حساس هستند می توان گفت: اگر کس دیگری این عمل شما را انجام می داد، طور دیگری بود، امّا از انسان با شخصیتی مثل شما پذیرفته نیست که با افراد کم شخصیت یا بی شخصیت سر خیابان بایستد و برای دیگران مزاحمت ایجاد کند.

به کسی که به قرآن و دین اهمیت می دهد، باید گفته شود: از کسی مثل شما که سابقه دینی طولانی در راه خدا دارد و همه او را به نیکی می شناسند، بعید است کاری کند که بر خلاف قرآن باشد و به کسی که به منطق اندیشیدن اهمیت می دهد می بایست گفته شود: ما شما را فردی منطقی می دانیم و صحیح نیست که انسان منطقی این گونه درباره دیگران اظهار نظر یا توهین کند.

به کسی که به غیرت و مردانگی اهمیت می دهد، باید گفته شود: از مرد غیرتمندی مثل شما بعید است که دختر یا همسرش بدون پوشش شرعی در جامعه ظاهر شود، چه بسا افراد هرزه با کلماتی زننده، وی را آزار دهند.

به زنی که به عفت و نجابت اهمیت می دهد، گفته شود: در شأن زن عفیف نیست که بخواهد موی سر یا زینت های خود را در معرض دید مردهای نامحرم قرار دهد. و یا اگر کسی به نظرات مراجع خاصی اهمیت می دهد، باید او را از فتوای آن مراجع، در خصوص حرمت عملش آگاه کرد.

محترم شمردن عقاید افراد

هرکس عقیده و راهی را که انتخاب کرده، برایش عزیز و زیباست و اگر عقاید او مورد توهین دیگران واقع شود او نیز از خود واکنش نشان می دهد و ممکن است درمقابل، اقدام مشابهی انجام دهد. قرآن می فرماید:

وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ کذلِک زَینَّا لِکلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ[20]

شما مؤمنان بر آنان که غیر خدا را می خوانند، دشنام ندهید تا مبادا آنها هم از روی دشمنی، خدا را دشنام دهند و همچنین ما عمل هر قومی را در نظرشان زینت داده ایم...

در جنگ صفین، برخی از مسلمانان که در رکاب حضرت علی (ع) بودند حرف های زشتی به لشکریان معاویه گفتند. امام علی (ع) از این عمل ناراحت شده و فرمود: من برای شما نمی پسندم که فحش بدهید لکن اگر به جای توهین، اعمال ناشایست آنها را توصیف کنید و حالات و احوال آنان را بازگو کنید به صواب نزدیک تر است.[21] ما نباید به خانمی که لباس نامناسبی می پوشد و تمام آمال و آرزویش همان است و آن را نشانه عظمت و تمدّن می داند و به آن افتخار می کند، یا جوانی که لباس مبتذل و شلوار نامناسبی می پوشد و این را ارزش تلقی کرده و نشانه شخصیت می داند، توهین کنیم. در واقع، اهانت به عقیده و نظر آنان، توهین به همه وجودشان خواهد بود؛ هرچند از نظر ما رفتارشان غلط باشد؛ لذا باید از راه صحیح و محترمانه وارد شد.

ایجاد فضای امر و نهی

بدون تردید، محیط نقش زیربنایی ندارد؛ ولی در پرورش فضایل و رذایل، نقشی اساسی دارد. به همین دلیل رسالت انبیا نیز مبتنی بر این اصل بوده که محیط را به گونه ای آماده سازند تا خود مردم برپا کننده قسط و عدالت باشند.

خدا در قرآن می فرماید:

لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[22]

تا مردم قسط و عدل را برپا دارند.

استفاده از اسلوب صحیح و غیر حساسیت زا

قرآن می فرماید:

إِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلی هُدی أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ[23]

ما یا شما بر هدایت یا در ضلالت آشکار هستیم.

خداوند به طور صریح و یک جانبه نمی فرماید: ما بر حق و شما بر باطل هستید، برای اینکه طرف مقابل را تحریک نکند و بتواند او را به پذیرش گفتارش دعوت نماید و نیز می فرماید:

أَ فَمَنْ یهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یتَّبَعَ أَمَّنْ لا یهِدِّی إِلَّا أَنْ یهْدی فَما لَکمْ کیفَ تَحْکمُونَ[24]

... آیا آن که (خلق را) به راه حق رهبری می کند سزاوارتر به پیروی است، یا آن کس که خود هدایت نمی شود؛ مگر هدایتش کنند؟! پس شما (مشرکان) را چه شده که (آن قدر نادانید که) چنین قضاوت می کنید؟

توجه به ظرفیت افراد

در امر به معروف و نهی از منکر، توجه به ظرفیت افراد بسیار لازم و ضروری است.

چه بسا، افرادی که تحمّل شنیدن امر به معروف و نهی از منکر را نداشته باشند و موضع گیری کنند.

پی نوشت ها

[1] . بحارالانوار، ج 1، ص 209.

[2] . بحارالانوار، ج 2، ص 238.

[3] . حجر/ 30.

[4] . دعاى ابوحمزه ثمالى.

[5] . براى اطلاع بيشتربه آيات زير مراجعه شود: بقره/ 30 و 31؛ مؤمنون/ 14؛ حجر/ 29 و 30.

[6] . اعراف/ 68.

[7] . شعراء/ 107، 125، 143، 162، 178.

[8] . شعراء/ 109، 127، 145، 164، 180.

[9] . كافى، ج 1، ص 27.

[10] . كان رسول الله( ص) اذا بَلَغَهُ الرّجل شى‏ءٌ لم يقل ما بالَ فلان ولكن يقول ما بال اقوام؛ مستدرك الوسائل، ج 1، ص 116.

[11] . بقره/ 35؛ اعراف/ 19.

[12] . هود/ 78.

[13] . بقره/ 104.

[14] . ده گفتار، ص 88.

[15] . توبه/ 103.

[16] . طه/ 132.

[17] . شعراء/ 214.

[18] . احزاب/ 59.

[19] . منهاج الصالحين، ج 1، ص 353.

[20] . انعام/ 108.

[21] . إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْر؛ نهج البلاغه، خطبه 197.

[22] . حديد/ 25.

[23] . سبأ/ 24.

[24] . يونس/ 35.

کلمات کلیدی
امر به معروف و نهى از منکر  |  نکات کاربردی  | 
لینک کوتاه :