گنجینه معارف

نقش تلویزیون در ترویج مطالعه و کتابخوانی در ایران

کتاب بدون تردید، دیرینه ترین رسانه و شکل فناوری ارتباطات است. تحلیل روند شکل گیری و توسعه رسانه ها حاکی از آن است که فناوری های جدید، موجب از بین رفتن کتاب (رسانه سنتی) نشده، بلکه به توسعه آن نیز کمک کرده اند. در عصر حاضر، رسانه هایی همچون تلویزیون به جزئی جدایی ناپذیر از زندگی افراد مبدل شده اند و تأثیر زیادی در شکل گیری باورها و نگرش های مخاطبان خود در زمینه اشاعه فرهنگ مطالعه و کتابخوانی دارند. این مقاله که به بررسی نقش تلویزیون در ترویج مطالعه و کتابخوانی در ایران می پردازد، با رویکرد کیفی انجام شده است و گردآوری داده ها با استفاده از نمونه گیری هدفمند و از طریق مصاحبه عمیق با ١٥نفر از خبرگان عرصه فرهنگ و رسانه صورت گرفته است. مقوله های اصلی نیز پس از تکمیل فرایند کدگذاری استخراج شده اند. صاحبنظران معتقدند، کشور ما از نظر میزان مطالعه در سطح مطلوبی قرار ندارد و هنوز تعریف دقیقی از مطالعه در کشور صورت نگرفته است، اما تلویزیون با توجه به گستردگی و عمومیت مخاطبانش می تواند در تحقق کتابخوانی نقش مهمی را ایفا کند و لازمه این امر، ایجاد پیوند قوی و تعامل متولیان ترویج کتابخوانی با رسانه تلویزیون به منظور بهره برداری از امکانات موجود برای ارتقای مطالعه و کتابخوانی است.

منبع : پژوهش های ارتباطی » بهار 1396 - شماره 89 , بیچرانلو، عبدالله / غفوری، محبوبه / مهربان، زهرا , نویسنده مسئول: دکترای مدیریت رسانه، استادیار دانشگاه تهران Email: bikaranlou@ut. ac. ir / کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات /کارشناس ارشد پژوهشگری، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات/ تعداد بازدید : 3124     تاریخ درج : 1397/08/23    

مقدمه

کتاب در عصر رسانه های الکترونیک و دنیای ارتباطات ماهواره ای نیز مهم ترین و جدی ترین رسانه است. با وجود گسترش شبکه های تلویزیونی ماهواره ای و اینترنتی که دسترسی انسان را به اطلاعات آسان کرده اند، کتاب هنوز در همه مقاطع و زوایای زندگی نقش اساسی دارد و ثمره تلاش انسان و عامل تکامل جامعه به شمار می آید (زارعی، ١٣٩٢، ص ٢١) و به نظر می رسد همچنان برتری خود را به منزله پیک ارزش های فرهنگی در جامعه و عاملی در راه توسعه ملی و غنای زندگی حفظ خواهد کرد (تفقدی، ١٣٨٣، ص ٥٨). درواقع از راه مطالعه، تبادل افکار و تجربه ها صورت می پذیرد و آگاهی انسان افزایش می یابد. مطالعه می تواند در زندگی فرد این آثار را داشته باشد. همچنین نشان دهنده انگیزه های گوناگون اجتماعی و شخصی افراد برای مطالعه باشد؛ مطالعه آگاهانه و هدایت شده، در شناخت دقیق و تحکیم عقاید و نظر فرد و کسب شیوه تفکر و دیدگاه های جدید و آمادگی او برای شرکت در مباحثات و مجادلات نظری اثرگذار است؛ مطالعه، قدرت اندیشیدن، بویژه تفکر انتقادی و روحیه کاوشگری را افزایش می دهد (زارعی، ١٣٩٢، ص ٣٢).

تمدن چندهزار ساله و مراکز متعدد علمی، فرهنگی، کتابخانه های معتبر، علما و دانشمندان بزرگ با آثار ارزشمند تاریخی؛ از گذشته های دور تاکنون نشان از هویت تاریخی، ملی و فرهنگی ایران دارد که حاکی از پیشینه قابل توجه مردم ایران در فراگیری علم و دانش از طریق خواندن و مطالعه منابع و کتاب های گوناگون است ؛ ولی وضعیت کنونی مطالعه و کتابخوانی در ایران، سنخیتی با پیشینه یاد شده ندارد.

آمار و ارقام ارائه شده از سوی مجامع و سازمان های فرهنگی داخلی و خارجی مانند یونسکو در مورد سرانه مطالعه هر ایرانی، چندان امیدوارکننده نیست و رهبر انقلاب اسلامی نیز بارها از این وضعیت اظهار ناخشنودی کرده و از مسئولان و نهادهای مختلف خواسته اند که با برنامه ریزی های شایسته، موانع و مشکلات ترویج و گسترش فرهنگ مطالعه را برطرف کنند تا توجه به کتاب و کتابخوانی با وارد شدن به زندگی مردم به یک سیره و سنت رایج عمومی و فراگیر تبدیل شود.

بر اساس نتایج پژوهشی که بین ١٥٣٠٧ نفر از افراد ١٨ تا ٣٥ ساله در تهران و ٣١ شهر کشور انجام شده است، تنها 4 / 22 درصد افراد ترجیح می دهند اوقات فراغتشان را با مطالعه کتاب پر کنند؛ در حالی که ٥٢ درصد از آنها در اوقات فراغتشان تلویزیون می بینند. این آمار نشان می دهد، مردم افزون بر آنکه به مطالعه به مثابه نوعی سرگرمی می نگرند، مطالعه بین سرگرمی ها نیز جایگاه مناسبی ندارد. همچنین این پژوهش متوسط مطالعه غیردرسی پاسخگویان را فقط ٤٣ دقیقه در شبانه روز برآورد کرده است (مرکز تحقیقات صداوسیما، ١٣٩١ به نقل از زارعی، ١٣٩٢).

علاوه بر آن، نتایج حاصل از مقایسه پژوهش های انجام شده در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در سال های ١٣٨٨ ، ١٣٨٩، ١٣٩٠ و ١٣٩٣ در میان شهروندان تهرانی حاکی از آن است که میزان مطالعه شهروندان به طور معنی داری کاهش یافته است. بر اساس این بررسی، میانگین مطالعه کتاب های غیردرسی پاسخگویان در سال ٩٣، ٢٦ دقیقه در شبانه روز گزارش شده، در حالی که این رقم در پژوهش سال ١٣٨٩، 1 / 35 دقیقه بوده است. نمونه های هر دو پژوهش ، به شیوه ای تصادفی و به صورت سه مرحله ای انتخاب شده اند و بررسی ویژگی های نمونه ها، مانند جنس، سن، تحصیلات و... نیز نشان می دهد این دو نمونه تاحدود زیادی مشابه هستند. از این رو می توان اظهار کرد میزان مطالعه شهروندان تهرانی در سال ١٣٩٣ در مقایسه با سال های ١٣٨٨، ١٣٨٩ و ١٣٩٠ کاهش یافته است. این کاهش به طور عمده شامل کاهش میزان (مدت ) مطالعه نشریه و مجله، روزنامه، کتاب های درسی و غیردرسی و بویژه منابع اینترنتی و رایانه ای و مطالعات کاری و شغلی بوده است؛ این در حالی است که مدت مطالعه کتاب های درسی از 7 / 35  دقیقه در شبانه روز در سال ١٣٨٩ به 2 / 37 دقیقه در شبانه روز در سال ١٣٩٠ و به ٢٤ دقیقه در شبانه روز در سال ١٣٩٣ کاهش یافته است. همچنین منابع اینترنتی و رایانه ای که در سال ١٣٨٩ به طور متوسط  4 / 9 دقیقه در شبانه روز و در سال ١٣٨٩، 9 / 30 دقیقه در شبانه روز مطالعه می شدند؛ در سال ١٣٩٠ به 7 / 35 دقیقه در شبانه روز و در سال ١٣٩٣ به ٣٧ دقیقه در شبانه روز رسیده است (بنکدار، ١٣٩٤، صص ١٢٢-١٢١).

تأثیر عمیق کتاب در گسترش فرهنگ جامعه و سرعت بخشیدن به پیشرفت روزافزون آن، انکارناپذیر است و نمی توان پیشرفت و رشد همه جانبه جامعه را بدون در نظر گرفتن مطالعه و کتاب، در نظر آورد. از این رو، کتاب و کتابخوانی از مقوله های قابل توجه فرهنگی است که ترویج آن در جامعه ضروری به نظر می رسد.

تحلیل روند شکل گیری و توسعه رسانه ها نشان می دهد که فناوری های جدید، نه تنها به اضمحلال و از بین رفتن کتاب منجر نخواهد شد، بلکه به توسعه آن در گستره جهان کمک خواهد کرد. برای مثال؛ فرمت صوتی کتاب، این امکان را به وجود آورده است که نابینایان نیز به نحوی کتاب مطالعه کنند یا حتی افراد بی سواد نیز از این طریق در زمره خوانندگان قرار بگیرند. به طور خلاصه باید تأکید کرد که قابلیت های جدید فناوری های نوین، بیش از آنکه سبب تهدید کتاب و کتابخوانی شود، سبب هم افزایی در دستیابی و استفاده از رسانه کتاب شده است (بیچرانلو، و همکاران، ١٣٩٢، صص ٢٤٢٣).

از سوی دیگر، رسانه جمعی تلویزیون، در این روزگار به جزئی جدایی ناپذیر از زندگی افراد بدل شده است و نتایج پژوهش ها نشان می دهد که این رسانه، دارای کارکردهای متناقضی است؛ یعنی هم می تواند در گسترش مطالعه و کتابخوانی و هم محدود ساختن آن مؤثر باشد؛ به این معنا که نوع برنامه سازی و ارتباط این رسانه با مخاطبانش در این زمینه، نقش تعیین کننده دارد (زارعی، ١٣٩٢، صص ١٢-١١).

بر اساس گفته آذرنگ (١٣٨٧) فناوری عصر اطلاعات و ارتباطات با امکاناتی که برای انتقال صوت و تصویر فراهم ساخته، خواننده قدیم را که مخاطب اصلی نشر کتاب بود، به خواننده  شنونده  بیننده تبدیل کرده است.

پژوهش میرحسینی و محمدی (١٣٩١) نشان داد، رابطه معناداری بین مدت تماشای تلویزیون و تشویق افراد به کتابخوانی در میان نوجوانان بیننده تلویزیون وجود دارد.

نوجوانانی که بیشتر تلویزیون تماشا می کنند، با سطح تحصیلات و طبقه اجتماعی مختلف، نظر مثبت تری به تأثیر این رسانه در تبلیغ و ترویج مطالعه و کتابخوانی دارند.

بنابراین، رادیو، تلویزیون، ماهواره، وبلاگ، وب سایت ، سینما، تئاتر و دیگر ابزارهای وسایل ارتباط جمعی، هر کدام به شکلی در توسعه فرهنگ مکتوب و صنعت کتاب، نقش دارند؛ هرچند گمان می رفت که این ابزارها به نوعی مانعی بر سر راه کتاب و کتابخوانی باشند (زارعی، ١٣٩٢، صص ١٣٤-١٣٣).

بنابراین لازم است تلویزیون برای گسترش کتاب و کتابخوانی که از پایه های اصلی فرهنگ سازی جامعه است، اهتمام ویژه ای داشته باشد و با تولید برنامه های مناسب، زمینه را برای گسترش و تقویت فرهنگ مطالعه در سطح جامعه فراهم آورد؛ برنامه هایی که بر اساس سیاستگذاری های دقیق علمی و با رعایت کیفیت مطلوب باشد که لازمه آن، تحقیقات کافی پیش از تولید، ارزیابی و دریافت بازخورد در حین تولید و پس از آن و نیز مشارکت مجریان با تجربه است. مسیری که انواع برنامه های تلویزیونی طی می کنند عبارت اند از: ایده، طرح، تحقیق، متن (فیلمنامه )، پیش تولید، تولید، پخش و بازخوردگیری . برنامه سازان در همه مراحل یاد شده باید هدف ایجاد عادت به مطالعه را به منزله راهبردی اصلی و یکی از مقاصد جانبی برنامه سازی، مد نظر داشته باشند.

مارشال مکلوهان در دو دهه ١٩٥٠ و ١٩٦٠ میلادی معتقد بود که تمام رسانه - های جمعی درواقع ، مصادیق چشم بشر هستند. وقتی رادیو به مثابه گوش و روزنامه یا کتاب به عنوان چشم استفاده شد، تلویزیون نیز وسیله ای برای استفاده چشم و گوش تلقی گردید که موجب تقویت اطلاع رسانی به سیستم عصبی انسان می شد (مککوئین ، ترجمه کرمعلی و گیویان، ١٣٨٤، ص ١٦). اما تلویزیون را آن گونه که جان فیسک[1] تصریح می کند، می توان یک عامل فرهنگی ، بویژه تولیدکننده و توزیع کننده معانی دانست . تلویزیون ، برنامه هایی تولید می کند که مشحون از معانی بالقوه هستند و تلاش می کند این معنادار بودن را کنترل و آن را به سوی معانی مرجح خاصی سوق دهد که نتیجه ایدئولوژی غالب باشد (فیسک، ١٩٩٩، ص ٤). این قدرت تأثیرگذاری رسانه تلویزیون در ایجاد و توزیع معانی، ناشی از ویژگی های خاصی است که این رسانه از آنها برخوردار است و علی رغم توسعه شبکه اینترنت در کشورهای مختلف و تشدید روند همگرایی رسانه ها، همچنان آن را، رسانه ای بی بدیل ساخته است.

حضور اندک کتاب در سبد خانواده های ایرانی به هر دلیلی که باشد، نشانه ای از نبود فرهنگ کتابخوانی در جامعه است و باید برای شناخت موانع کتابخوانی و رفع آنها تلاش کرد تا در فهرست نیازهای ضروری خانواده ها قرار گیرد (میرحسینی و محمدی، ١٣٩١، ص ١٦). از این رو با توجه به فراوانی مخاطبان این رسانه در سراسر کشور، علاقه مند ساختن آنها به مطالعه، متضمن پیشرفت و توسعه جامعه و مصونیت بخشیدن به آنها در برابر هجوم دیگر فرهنگ هاست ، از این رو می توان از تلویزیون به منزله عامل تقویت مطالعه و کتابخوانی بهره گرفت. تلویزیون می تواند میل به خواندن را برانگیزد. برای نمونه؛ کودکان و نوجوانانی که سریال های زندگی ابن سینا، کمال الملک و امیرکبیر را دیده اند، چنانچه در این زمینه کتاب های مناسب سنشان در دسترس آنها قرار گیرد، به مطالعه تشویق می شوند و بی گمان به مطالعه این گونه کتاب ها خواهند پرداخت.

پس اگر بتوان از طریق وسایل ارتباط جمعی، بویژه تلویزیون، تغییر و تحول فرهنگی مناسبی پدید آورد و جامعه را به سوی ارزش ها و باورهای درست سوق داد، رسانه می تواند تأثیر شگرفی در ترویج کتاب و کتابخوانی آحاد جامعه بگذارد و آنها را برای استفاده از منابع مکتوب فرهنگی و علمی تشویق کند و می توان نتیجه گرفت که زیربنای توسعه علمی، فرهنگی و اجتماعی جامعه فراهم آمده است.

پژوهش حاضر درصدد است با توجه به تأثیرگذاری عمیق تلویزیون بر ترویج فرهنگ ایرانی و با عنایت به نقش والا و حساس مطالعه در تکامل فردی و اجتماعی که در نهایت به پرورش ابعاد کمال آفرین و آسمانی روح بشر می انجامد، به بررسی نقش تلویزیون به مثابه پرمخاطب ترین رسانه جمعی، به منظور نهادینه سازی و ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی افراد جامعه بپردازد.

کارکرد آموزشی رسانه ها

رسانه های ارتباطی خواه برای این کار برنامه ریزی شده باشند و خواه نشده باشند، آموزش دهنده اند؛ زیرا مردم همواره از آنها تأثیر می پذیرند و می آموزند. رسانه ها فراهم آورنده دانش و شکل دهنده ارزش ها هستند (دادگران، ١٣٨٤، صص ١١٠ -١٠٩).

رسانه های جمعی بویژه تلویزیون، پیوسته به آموزش و انگاره سازی فرهنگی برای افراد، گروه ها و سازمان ها که در یک حیطه (قلمرو) عمومی یکسان زندگی می کنند، مشغول اند.

رسانه های جمعی به سه روش مربوط به هم انگاره های فرهنگ را ارائه می کنند:

١. آنها توجه مردم را به معیارهای رفتار قابل قبول در جامعه و نحوه صحبت درباره آنها جلب می کنند؛ مثلا نمایش نحوه برخورد پلیس با مجرمان، ارتباطات اجتماعی ، ارتباط با جنس مخالف باعث می شود که مخاطبان، انواع ارتباطات در جامعه را فراگیرند. رسانه ها به مخاطبان می گویند چه چیزی جذاب است و چه چیزی زیباست (به نحوی هنجارها و ناهنجارها را مشخص می کنند).

٢. رسانه های جمعی می گویند چه چیزی و چه کسی در جهان اهمیت دارند و چرا؟ آنها می گویند چه کسی مشهور است (از ستارگان سینما تا دانشمندان) و دلایلی برای این موضوع ارائه می کنند.

٣. رسانه های جمعی باعث می شوند افراد به ادراکی از خود و ارتباط یا عدم ارتباط شان با یکدیگر برسند. برای مثال از خود بپرسند: آیا من ظاهر مناسبی دارم؟ آیا من در مقایسه با اغلب افراد، مذهبی ترم یا کمتر مذهبی ام؟ از سواد بیشتری برخوردارم یا کمتر؟ اغلب یک مقایسه سریع و ناخودآگاه اتفاق می افتد. ممکن است خودمان و سبک زندگی خودمان را با افرادی از فرهنگ ها و کشورهای دیگر مقایسه کنیم (تورو[2]، ٢٠٠٩، ص ٢٥).

اهمیت وظیفه آموزشی وسایل ارتباطی در جوامع معاصر، به حدی است که بعضی از جامعه شناسان برای مطبوعات و رادیو و تلویزیون و سینما نقش «آموزش موازی» یا «آموزش دایمی» قائل هستند. جامعه شناسان معتقدند، وسایل ارتباطی با پخش اطلاعات و معلومات جدید، به موازات کوشش معلمان و استادان، وظیفه آموزشی انجام می دهند و دانستنی های عملی، فرهنگی و اجتماعی دانش آموزان و دانشجویان را تکمیل می کنند (معتمدنژاد، ١٣٨٥، ص ٥).

در میان رسانه های جمعی، تلویزیون از لحاظ آموزش غیررسمی، جایگاه ویژه ای دارد. این رسانه به دلیل برد وسیع خود، یکی از مؤثرترین وسایل آموزشی و فرهنگی است.

کشورهای مختلف، بر اساس نیازهای آموزشی خود می توانند افزون بر آموزش مواد درسی ، استفاده های ثمربخشی از تلویزیون در زمینه آموزش غیررسمی به عمل آورند.

کاربرد رادیو وتلویزیون در آموزش غیررسمی کشورهای مختلف، به شدت تابع هدف های پیشرفت و رشد آن کشورهاست و از این رو، تفاوت های چشمگیری که در کاربرد و محتوای آموزشی رادیو و تلویزیون در جوامع گوناگون یافت می شود، منطقی به نظر می آید (دادگران، ١٣٨٤، ص ١١١).

تلویزیون به علت قابلیت های فراوان ، جذابیت خود را بیش از پیش افزایش داده است و به منزله پرمخاطب ترین رسانه جمعی ، بیشترین تأثیر را در شکل گیری عقاید، باورها و طرز فکر افراد در زمینه های مختلف دارد. تلویزیون به موازات نهادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، آموزشی، مذهبی و خانوادگی جامعه، نقش مهمی در طرز فکر افراد جامعه دارد و در بیشتر کشورها، نقش آموزشی و تربیتی را در ایجاد عادات و رفتار مطلوب اجتماعی و فرهنگ پذیری و جامعه پذیری مردم ایفا می کند (علیزاده، ١٣٨٥، ص ٢).

روش شناسی پژوهش

رویکرد این پژوهش، کیفی است و در آن با استفاده از روش مصاحبه عمیق ، اطلاعات مورد نیاز تحقیق گردآوری شده است. ابزار گردآوری داده ها دستگاه ضبط دیجیتال بوده که پس از پیاده سازی متن مصاحبه ها، به مقوله بندی مطالب پرداخته شده است. در تحلیل کیفی، نمونه گیری نیازمند فرمول معتبر آماری نیست، حتی نمونه گیری تصادفی نمی تواند اطلاعات مفیدی را در اختیار محقق قرار دهد، چراکه هدف تحلیل کیفی، بررسی و تحلیل موضوعات یا موارد جزئی است (مهدی زاده، ١٣٨٣، ص ١٥٥). از این رو، در این پژوهش با استفاده از نمونه گیری هدفمند «که گاهی آن را نمونه گیری قضاوتی نیز می نامند » (سفیری ، ١٣٨٧، ص ٥٩) با ١٥ نفر از خبرگان منتخب، مصاحبه عمیق انجام شده است که این خبرگان دو دسته بوده اند: صاحبنظران و مدیران حوزه کتاب و صاحبنظران فرهنگی و رسانه ای. مصاحبه ها تا سطح اشباع نظری تداوم یافته اند.

یافته های پژوهش

١. وضعیت مطالعه در جامعه

عده ای از صاحبنظران معتقدند، سرانه مطالعه در کشور ما در مقایسه با کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، پایین تر است و رابطه میزان مطالعه و توسعه یافتگی کشورها رابطه ای منطقی است و وضعیت مطالعه کشور مطلوب و شایسته نیست، هنوز مردم و مسئولان و حتی نخبگان اهمیت لازم را به مطالعه و کتابخوانی نمی دهند و کتابخوانی به مثابه عاملی برای ارتقای آگاهی و موفقیت در جامعه نهادینه نشده است.

برخی دیگر از صاحبنظران معتقدند که نبود تعریف درست و دقیق از مطالعه و کتابخوانی و مشخص نکردن روش های دقیق مطالعه سبب شده است تا سنجش مطالعه هنوز به صورت دقیق ، روشمند و علمی نباشد، لذا وضعیت مطالعه به صورت علمی و دقیق مشخص نیست و در نتیجه آمار و ارقام بیان شده در این باره نیز نمی تواند دقیق و علمی باشد.

یکی از صاحبنظران معتقد است: «ارزیابی وضعیت مطالعه از دو منظر قابل انجام است؛ نخست ارزیابی سهم مطالعه در فعالیت شبانه روزی افراد و دیگر کیفیت مطالعه.

در موضوع اول سرانه مطالعه و همچنین شمارگان کتب منتشره نشانه های خوبی که حاکی از مطلوبیت سطح مطالعه باشند، نیستند. امروز بر اساس نتایج آخرین پیمایش های صورت گرفته - تا آنجا که من اطلاع دارم - سرانه مطالعه ١٨ دقیقه در شبانه روز است و همچنین متوسط شمارگان کتاب های منتشره حدود ١٠٠٠ نسخه است؛ معنای این حرف این است که امروز چه از منظر میزان وقت گذاری افراد برای مطالعه و چه از منظر شمارگان کتاب که بسیاری از آنها با شمارگان کمتر از هزار منتشر می شوند، مطالعه در کشورمان وضعیت بسامانی ندارد».

به گفته یکی از مصاحبه شوندگان: «وضعیت مطالعه خیلی احتیاج به سؤال نداره فکر می کنم از تیراژ کتاب ها مشخص است که اوضاع اسفناکی داریم».

یکی از خبرگان رسانه می گوید: «بدون شک با توجه به پیشینه فرهنگی ایران اسلامی و جامعه جوان، خوش فکر و مستعدی که داریم، چنین به نظر می رسد که وضعیت مطالعه و پژوهش چه در حوزه علوم انسانی و چه در حوزه های علوم کاربردی و علوم محض (با اندکی تفاوت) شایسته و مطلوب نیست. در سنین پایین، بازی های مجازی، جای قصه ها و ادبیات ناب ایرانی اسلامی را پر کرده است. در مقاطع دانشگاهی نیز به نوآوری و پژوهش های جدی کمتر برمی خوریم و عمده پایان نامه ها، کپی برداری و تلفیقی ناشیانه و گاه ماهرانه از نوشته های دیگران است. گویا دانشگاهیان گاه حتی اساتید ما، مطالعه را به فراموشی سپرده اند و نیاز به، به روز کردن اطلاعات را در خود نمی بینند. به نظر می رسد هنوز نه مردم، نه مسئولان و نه حتی نخبگان ما اهمیت لازم را به مطالعه نمی دهند و کتابخوانی در جامعه ما عادت نشده است».

٢. موانع کتابخوانی

بسیاری از صاحبنظران حوزه کتاب و رسانه معتقدند، یکی از مسائلی که همواره اقشار جامعه را در مضیقه و تنگنا قرار می دهد و زندگی روزمره آنان را با مشکل مواجه می کند، مشکلات اقتصادی است. تورم، گرانی و سیر صعودی قیمت ها به گونه ای است که زندگی افراد را برای رفع مایحتاج اولیه تحت الشعاع قرار داده و ذهن آنان را مشغول کرده و سبب شده است تا مسائل و موضوعات مهم خانواده ها که جنبه فرهنگی دارند و به تربیت و پرورش جامعه و تأمین نیازمندی های عاطفی و روحی و روانی آنها مرتبط می شوند، از اولویت خارج شوند و یا به طور ناقص، سطحی و فاقد شاخصه های لازم به نظر و عمل درآیند.

برخی دیگر بر این باورند که کتابخوان نبودن کارگزاران و مدیران فرهنگی و رعایت نکردن شایسته سالاری در سازمان ها و نهادها، مهم ترین مانع است؛ زیرا گماشتن افرادی که خود کتابخوان نیستند، سبب می شود به مطالعه و کتابخوانی اهمیت کافی داده نشود.

همچنین آنها معتقدند، از یکسو نبود انسجام و هماهنگی در برنامه ها، نداشتن ثبات مسئولیت ها در مدیریت های فرهنگی و به دنبال آن تغییر در اصل برنامه ها و ارائه نگاه های نو به همراه مدیریت های جدید از دیگر عواملی است که سبب می شود برنامه ریزی درست و دقیقی برای فرهنگ کتابخوانی کشور صورت نگیرد و در نتیجه فرهنگ مطالعه با کاهش تدریجی مواجه شود و از سوی دیگر، ضعف در ارزشگذاری و جایگاه مطالعه در کشور و تأثیر نداشتن فضل و علم کارمندان و. . . در جایگاه کاری شان سبب شده است افراد انگیزه و علاقه ای به این امر نشان ندهند. وقتی فرد احساس کند جامعه و افراد برای کسی که مطالعه می کند ارزش و احترامی قائل نیستند، او نیز به سمت کاری که برایش منفعت و سودی ندارد، نمی رود.

به اعتقاد برخی از صاحبنظران، نبود تعریف و تعیین رابطه معنادار بین مطالعه و موفقیت، رشد و پیشرفت، مطالعه و زندگی بهتر، سبب شده است افراد انگیزه خیلی زیادی برای مطالعه نداشته باشند. همچنین آنها بر این باورند که غلبه فرهنگ شفاهی جامعه بر فرهنگ مکتوب از دیگر موانع کتابخوانی است. آنها تصریح کردند، در غرب به دلیل نهادینه شدن فرهنگ مکتوب ؛ یعنی کتابخوانی ، مطالعه و نوشتن، ظهور رسانه های نوین که جنبه شفاهی آن بر فرهنگ مصرفی مکتوب اولویت دارد، گرایش به فرهنگ مکتوب را از بین نبرده است؛ اما ارتباطات فرهنگی و اجتماعی در ایران مبتنی بر سنت فرهنگ شفاهی (شنیدن و گفتن) بوده تا جایی که هنوز هم در جامعه ایران، اعتبار شنیده ها و اطلاعات رد و بدل شده در ارتباطات گفتاری میان فردی بین افراد در جامعه بیشتر از ارتباطات مکتوب و مطالعه منابع اطلاعاتی است. در جامعه ایرانی خیلی از افراد هنگام ابراز نظر در زمینه های مختلف می گویند که «شنیده ام » و بسیار کم می گویند که «خوانده ام». ارتباطات به طور معمول در ذیل شبکه ای از ارتباطات  هرچند محدود  انجام می شود. درواقع، «رسانه ها شبکه سازی می کنند؛ هر رسانه ارتباطی به افراد امکان می دهد با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. در نتیجه هنگامی که افراد از طریق رسانه ای خاص با هم ارتباط برقرار می کنند، آنها به وسیله آن رسانه به هم متصل می شوند. هنگامی که آنها به وسیله آن رسانه به هم متصل اند، یک شبکه رسانه ای به وجود آمده است. از این رو گفتار، شبکه های گفتاری را ایجاد می کند، نوشتن، شبکه های نوشتاری را، نوشتن و چاپ، شبکه های نوشتاری و چاپی و رسانه های الکترونیکی، شبکه های الکترونیکی و گردش در اینترنت، شبکه های اینترنتی را پدید می آورد » (پو[3]، ٢٠١٠). سنت ارتباطات شفاهی و بهره گیری از شبکه ارتباطی مبتنی بر گفتار، عامل مهمی در گرایش پایین به مطالعه در جامعه ایران بوده است. ورود چاپ، ظهور کتاب، روزنامه ها و شکل گیری نهادهای مدرن آموزشی نیز نتوانست بر این جنبه فرهنگی عام یعنی سنت فرهنگ شفاهی غلبه کند. بنابراین سنت فرهنگی مکتوب (خواندن، نوشتن) و به تبع آن مصرف فرهنگی مکتوب عمومیت پیدا نکرد. ورود رسانه های نوین مانند؛ سینما، رادیو وتلویزیون به ایران به علت اینکه در آنها نیز ارتباط شفاهی (صوت و تصویر) غلبه داشت، زمینه عمومیت یافتن فرهنگ مصرفی مکتوب را در میان نسل های مختلف از بین برد. بنابراین باید به دنبال برنامه هایی باشیم که هویت فرهنگ مکتوب کشور دوباره بازخوانی شود.

بیشتر ناشران بر این عقیده اند که آنچه به رکود صنعت نشر دامن می زند و می تواند از موانع تولید کتاب مناسب و درنتیجه کتابخوانی باشد، سازوکارهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در صدور مجوز نشر و پایین آمدن سطح گفت وگو و تبادل فرهنگی است.

همچنین آنها معتقدند، رونق یافتن بازار کتاب، مشروط به رونق عرضه فرهنگی است و به عبارتی از رونق افتادن بازار کتاب، به دلیل برخی محدودیت های عرضه محصول اتفاق می افتد. برای دریافت مجوز انتشار کتاب، آیین نامه و... چارچوب مشخصی در اختیار ناشران قرار نگرفته است، این امر در کنار طولانی شدن زمان اعلام نظر وزارت ارشاد در مورد هر کتاب باعث پرداخت هزینه های اضافی و سنگینی از سوی ناشران می شود. دولت موظف است برای حمایت از ناشران، هر سال با بودجه ای که در اختیار دارد، از ناشران خصوصی، کتاب خریداری کند که این امر به گردش مالی ناشران کمک شایانی می کند؛ اما خرید بدون برنامه ریزی دولت، به ناشران انتخاب شده ای محدود شده است که این موضوع اعتراض دیگر ناشران پرکار و دلسردی آنان را به همراه داشته است. چون وقتی مؤلف یا ناشر هزینه گزافی برای تولید یک کتاب متحمل می شود و در آن سو با توجه به بازار کساد نشر و وجود انتشاراتی های زیرپله ای یا ناشران کنکور هزینه ای عایدشان نمی شود، بنابراین انگیزه ای برای تولید کتاب خوب ندارند و در نتیجه مخاطب با کتاب های نامناسب مواجه و دلزده خواهد شد.

از دیگر عواملی که صاحب نظران بدان اشاره کرده اند می توان موارد زیر را برشمرد: ایفای نقش کمرنگ رسانه ها در ترویج فرهنگ کتابخوانی؛ ناکافی بودن کتابخانه های مجهز و کتابداران متخصص؛ نداشتن کیفیت ظاهری و جذابیت در تولید کتاب ها نظیر کتاب سازی نادرست، ویراست ضعیف و...؛

ورود فناوری ها و رسانه های جدید در زندگی افراد؛

پرداختن به بازی های مجازی و دیدن کارتون های متفاوت از شبکه های داخلی و خارجی، مجال چندانی را برای مطالعه باقی نمی گذارد و حتی در مقاطع بالاتر و حتی دانشگاه نیز به روز کردن اطلاعات و کپی برداری از آثار و نوشته های دیگران سبب شده است کمتر به مطالعه پرداخته و احساس نیاز شود.

سیاستگذاری های نادرست در حوزه نشر که باعث قیمت گذاری نادرست در تولید کتاب شده است؛

ضعف در سیستم توزیع کتاب؛

درک نادرست خانواده ها و جامعه از کتابخوانی؛

نبود الگوی تربیتی صحیح از دوران کودکی به منظور عادت دادن کودکان به مطالعه؛ نظام اطلاع رسانی نادرست و کمبود اطلاع رسانی در زمینه کتاب؛

ضعف در نظام آموزشی و نداشتن ساعت کتابخوانی در مدارس؛ نظام آموزشی نادرست با تأکید بر کتب درسی و کمکدرسی در عمل مخالف عادت دانش آموزان به کتابخوانی به معنی عام است و شیوه آموزش کنونی ، کتاب محور نیست؛ نبود برنامه ریزی جامع نهادها و سازمان های ذی ربط درباره ترویج کتابخوانی؛ نبود سیاستگذاری مدون در عرصه نشر؛ بی توجه به نیازهای مخاطب و جامعه در تولید کتاب و نامتناسب بودن محتوای کتاب های چاپ شده با انتظارات و خواسته های مردم؛ ناآشنایی جامعه با فواید مطالعه و کتابخوانی.

یکی از صاحبنظران می گوید: «به نظر من مهم ترین مانع ، شناخت است . احتمالا در دو موضوع هنوز درک و شناخت لازم وجود ندارد تا اراده ای شکل بگیرد و کاری انجام شود. نخستت اهمیت مطالعه و دومم روش گسترش مطالعه. در موضوع اول هرچند بسیاری به تبعیت از بزرگان جامعه بویژه مقام معظم رهبری در مزایای مطالعه سخن می گویند، اما رفتارشان، نمودی از وجود چنین باوری در آنها نیست. در موضوع دوم هم نگاه ها عمیق و بر مبنای مطالعه و استفاده از تجربیات جهانی نیست ؛ درواقع کمتر مطالعه ای در این باره صورت می گیرد و تحلیلی از تجربیات جهانی ارائه می شود.

طبعا اگر اهمیت مطالعه و تأثیر آن در حیات فردی و اجتماعی درک شود، انگیزه یافتن راه های نیل به گسترش مطالعه و اراده اقدام در این مورد شکل خواهد گرفت ».

یکی دیگر از مصاحبه شوندگان معتقد است: «موانع بی شماری را می شود نام برد. اما مهم ترین عامل احساس بی نیازی به مطالعه است. وقتی افراد می بینند که بدون مطالعه هم می توانند زندگی را بگذرانند خیلی تمایلی به این کار پیدا نمی کنند. وقتی شایسته سالاری بر اساس توانمندی و سواد آدم ها نباشد، مطالعه رونق نمی گیرد».

٣. نقش تلویزیون به منزله عامل احساس نیاز یا بی نیازی به کتابخوانی

صاحبنظران معتقدند که تماشای تلویزیون به تنهایی عامل احساس یا بی نیازی به مطالعه نیست، اما می تواند به منزله یکی از عوامل نبود احساس نیاز مطرح باشد. آنها معتقدند، از یکسو غلبه فرهنگ شفاهی بر فرهنگ مکتوب و ناآشنایی با حوزه کتاب و کتابخوانی سبب شده است اساسا افراد نیازی به کتابخوانی در خود حس نکنند و از طرف دیگر ورود رسانه ها و شبکه های اجتماعی به زندگی روزمره افراد سبب شده است افراد به یک نوع سیرابی کاذب در مورد مطالعه دست پیدا کنند و نیازشان مرتفع شود و دیگر سراغ مطالعه آثار مکتوب نروند.

از نگاه برخی صاحبنظران وقتی نیاز انسان به اطلاعات و شناخت رفع شود، قاعدتا نیاز انسان به کتاب کم می شود.

آنها بر این باورند که برنامه های تلویزیون ، مخاطبان را از مطالعه بی نیاز نمی کند و شخص باید به مطالعه نیز بپردازد و اگر در هر برنامه ای کتاب مرتبط با آن را معرفی کنند، شخص در عین حال که برنامه را می بیند، کتاب را هم مطالعه می کند و این سبب می شود که آگاهی فرد به آن موضوع بیشتر شود.

همچنین صاحبنظران معتقدند که افراد دلایل انگیزشی ایجابی یا سلبی در مورد کتابخوانی ندارند و احساس نمی کنند که اگر بخوانند یا نخوانند اتفاق مثبت یا منفی در زندگی شان می افتد و به دلیل جابه جایی که در الگوها و هنجارها در جامعه رخ داده ، ممکن است شخصی که کتاب نمی خواند اما بضاعت و جایگاه اقتصادی خوبی دارد در جامعه خیلی مورد احترام باشد؛ اما کسی که اهل مطالعه است، برعکس کمتر احترام ببیند.

این جابه جایی در هنجارها و باورها نیز سبب شده است افراد کمتر به مطالعه بپردازند.

یکی از مصاحبه شوندگان معتقد است : «البته پاسخ دقیق به این سؤال نیازمند پیمایش در سطح ملی است؛ اما آنچه اجمالا به نظر می رسد، کارکرد رسانه از این منظر است؛ اینکه رقابت شبکه های تلویزیونی برای اختصاص بیشتر وقت مخاطب برای دیدن خود، و عدم ایفای نقش به منزله محرک حضور در عرصه های اجتماعی و فعالیت هایی نظیر مطالعه کار درستی است یا نه و اینکه هر شبکه تلاش کند مخاطبان خود را تنها به خود متکی کند، چقدر با نیازهای واقعی انسان سازگار است، جای تأمل دارد».

یکی دیگر از صاحبنظران معتقد است: «درواقع تلویزیون خیلی خودخواسته در این راه گام برداشته است که احساس سیری را به مخاطب خود انتقال دهد و او را از مراجعه به کتاب باز دارد».

٤. نقش تلویزیون در تبدیل کتابخوانی به نیاز اساسی خانواده

به باور مصاحبه شوندگان؛ با توجه به اینکه تلویزیون به شکل گسترده ای به زمینه های گوناگون زندگی می پردازد، بنابراین می تواند برنامه هایی نیز برای ارتقای سطح دانستنیها و معلومات عموم و اعتلای سطح دانش فنی و مهارت قشرهای معینی از جامعه و تشویق ذوق هنری آنها تهیه و پخش کند که همان نقش و رسالت فرهنگی این رسانه است. تلویزیون با توجه به نقش مهمی که در زندگی افراد دارد، می تواند به گسترش فرهنگ مطالعه کمک شایانی کند. می تواند با بهره گیری از برنامه های سرگرم کننده و آموزش آن به خانواده ها کتاب را یکی از نیازهای اصلی خانواده معرفی و خانواده ها را به این امر تشویق کند.

بنابراین، استفاده از تلویزیون در امر آموزش و تشویق به مطالعه و معرفی کردن کتاب به یک نیاز اصلی خانوار، در هر جامعه ای به دلیل تفاوت های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی مستلزم پژوهش های بنیادی و اجرای برنامه های خاصی است؛ زیرا امکانات و نوآوریهای فناورانه، تنها هنگامی میتواند در یک نظام آموزشی مؤثر واقع شود که پاسخگوی نیازهای واقعی آن جامعه باشد.

از نگاه مصاحبه شوندگان، تلویزیون با آموزش مفاهیم فرهنگی و اعتقادی، ترسیم و تبیین نمودهای برجسته و الگوهای مثبت و منفی، تبلیغ و ترویج مصرف کالاها و محصولات داخلی و خارجی، نهادینه سازی هنجارها و ناهنجارها و حتی تغییر ذائقه و ذوق بینندگان، از جایگاه ویژه ای برای آموزش کتابخوانی برخوردار است که باید به آنها توجه شود.

صاحبنظران بر این باورند که مطالعه و کتابخوانی مسئله ای نیست که از طریق توارث کسب کنیم ، بلکه اکتسابی است. یادگیری و آموختن هم در سنین پایین خیلی بهتر جواب می دهد، باید خانواده ها به ارزش دانایی و اثرات سودمند آن آگاهی پیدا کنند تا کتاب نیز به منزله کالای فرهنگی که دارای آثار مفیدی است، در سبد خانوار قرار بگیرد و سهمی برای آن در نظر شود.

یکی از صاحبنظران معتقد است: «رونق تولید فیلمنامه نیاز به مشوق ها و حمایت های حکومتی دارد. برگزاری انواع جشنواره ها و جایزه های مرتبط و همچنین اهتمام رسانه ملی به استفاده از این فیلمنامه ها می تواند به این کار رونق ببخشد. چند سال قبل سیمافیلم نوعی بانک اطلاعاتی از داستان ها و رمان هایی که قابلیت تبدیل به فیلمنامه شدن دارند، فراهم کرد. این بانک چنانچه روزآمد شود، امکان خوبی در اختیار فیلمنامه نویسان قرار می دهد».

یکی دیگر از مصاحبه شوندگان می گوید: «ما باید تقاضا ایجاد کنیم و تقاضا باید با زندگی واقعی ما عجین شود؛ یعنی اگر من امروز بدانم کتاب برایم خوب است و به غیر از احساس کنجکاوی و غریزه دانایی ، نیاز به داشتن اطلاعات جدید را احساس کنم، به دنبال کتاب و علم خواهم رفت، برای این منظور نقش رسانه ها، بویژه رسانه ملی با این همه مخاطب و کارکرد بسیار مهم است. به نظر من رسانه باید به مخاطب بگوید، زندگی امروز زندگی علمی است، جهان امروز جهان علم و توسعه علمی است، رقابت اصلی در عرصه علم است ».

مصاحبه شونده بعدی در این زمینه معتقد است : «تلویزیون که نمی تواند به تنهایی کتابخوانی را تبدیل به نیاز اساسی خانواده ها بکند. این یک کار جمعی است و رسانه هم سهم خودش را باید انجام دارد. مثلا با نمایش کتابخانه و قفسه های کتاب در دکور مربوط به نشست ها و برنامه های تلویزیونی و همچنین از طریق پخش آگهی های تلویزیونی با موضوع کتاب می تواند این کار را انجام دهد».

٥. نقش تلویزیون در ترویج و اشاعه فرهنگ مطالعه و کتابخوانی

به اعتقاد صاحبنظران، رسانه ها (بویژه تلویزیون ) در ترویج و اشاعه فرهنگ مطالعه و کتابخوانی می توانند با تولید برنامه های گوناگون، خصوص با تمرکز بر نقد و معرفی کتاب ها و نویسندگان در حوزه های گوناگون به ضرورت مطالعه بپردازند و در اشاعه فرهنگ مطالعه نقش مهمی ایفا کنند.

همچنین برخی معتقدند، با توجه به کارکرد دوگانه تلویزیون کسی که بیش از حد تلویزیون می بیند غیرفعال می شود و دیگر نمی تواند تمرکز کند و در نتیجه سبب کاهش مطالعه می شود.

برخی از فعالان حوزه کتابخوانی بر این باورند که در حال حاضر هنوز رادیو و تلویزیون ایران به کتاب به منزله یک اولویت مهم و مسئله قابل توجه نگاه نکرده است و ورود کتاب به صداوسیما و بویژه تلویزیون بیشتر جنبه اقتصادی و سودآوری دارد و ناشران حاضرند برای دریافت سود بیشتر مبلغ زیادی برای تبلیغ کتاب خود بدهند که این با سیاستگذاری اصلی کتاب همخوانی ندارد.

از نگاه برخی مصاحبه شوندگان، طراحان صحنه و نویسنده های فیلمنامه ها به مقوله کتابخوانی، مطالعه و حتی کتابخانه در دکوراسیون، لوکیشن فیلم ها، سریال ها، دیالوگ شخصیت های تأثیرگذار فیلم یا شخصیت اصلی فیلم کم پرداخته شده و این در حالی است که با توجه به مخاطبان بسیاری که تلویزیون دارد، باید به نقش و کارکرد آموزشی آن توجه شود.

یکی از صاحبنظران حوزه رسانه در این زمینه می گوید: «بویژه تلویزیون از چند جهت می توانند به ایفای نقش بپردازند:

نخست با طرح اصل بحث ، موضوع مطالعه و نتایج فردی و اجتماعی آن را واکاوی کنند و این بحث را از ابعاد مختلف به متن جامعه بکشانند تا به عنوان یک ضرورت در جامعه جا بیفتد.

دوم در قالب های مختلف و به شکل جذاب به معرفی کتاب بپردازند؛ از برنامه هایی با موضوع کتاب شبیه آنچه در برنامه معرفت از شبکه چهار پخش می شود - البته در سطوح و برای مخاطبان با سطح سواد مختلف - تا درسنامه های جذاب و متن خوانی و اجرای مسابقات و. . .

سوم تولید و پخش خبر و گزارش در مورد آثار در دست انتشار یا تازه منتشر شده، چهارم پخش اخبار و گزارش مربوط به انواع رویدادهای مربوط به کتاب و کتابخوانی ؛ بویژه ابتکارات این حوزه. . . . و بسیاری روش ها و قالب های دیگر».

یکی دیگر از صاحبنظران معتقد است: «تلویزیون به واسطه جاذبه های بصری و ضریب نفوذ خود، بیشترین تأثیر را دارد. شاید تصور شود مردم به دلیل رقبایی که برای تلویزیون ملی وجود دارد. مثل استفاده از ماهواره و اینترنت  کمتر به تلویزیون مراجعه می کنند، در صورتی که این طور نیست؛ هر موقع که تلویزیون توانسته برنامه جذابی به لحاظ محتوایی پخش کند با اقبال میلیونی مواجه شده است ».

٦. ارزیابی برنامه های کتاب محور تلویزیون

برخی مصاحبه شوندگان معتقدند به مقوله کتاب و کتابخوانی، معرفی و آگاهی بخشی آثار سودمند آن، گزینش کتاب خوب، تازه های کتاب و. . . عمدتا در شبکه چهارم سیما و گاهی و در زمان نامناسب پرداخته شده است که تنها برای قشر فرهیخته مناسب است؛ حال آنکه این قشر، اغلب کتاب های مورد نظر خود را تهیه و مطالعه می کنند.

برخی فعالان این حوزه تصریح کردند با توجه به تصویب شورای کتاب سیما، چنین به نظر می رسید که همه شبکه ها با رویکردهای متفاوت و ساختارهای گوناگون (فیلم و سریال، مستند، نماهنگ، پویانمایی و. . . ) باید به این مهم بپردازند، اما در عمل این امر به صورت جدی دنبال نشد و به جز برنامه کتابنامه دیگر برنامه های تولیدی سیما مقطعی بودند و در مجموع شاهد حمایت کافی از برنامه سازان و برنامه های نمایشی موفق نظیر کتابخانه هدهد در تلویزیون نیستیم و بالطبع تهیه کنندگان توانمند، مدیران شبکه ها و گروه های برنامه ساز در این شرایط انگیزه کمتری برای ساخت برنامه دارند، چون احساس می کنند شاید برنامه کتاب محور مخاطب لازم را نداشته باشد.

برخی دیگر معتقدند در قاب تلویزیون، حتی تصویر خود کتاب هم کم دیده می شود، چه برسد به برنامه های تولیدی مطلوب و راهکارهای کارشناسی کتابخوانی.

فعالان حوزه نشر و رسانه اعتقاد دارند، به دلیل ضعف همکاری و هماهنگی بین سیاستگذاران و هماهنگی بین حوزه کتاب و کارگزاران تلویزیون، این برنامه ها هنوز از کارایی مطلوبی برخوردار نیستند.

یکی از مصاحبه شوندگان می گوید: «البته چند سالی است شورای کتاب با محوریت مدیر شبکه چهار سیما در تلویزیون فعالیت خود را آغاز کرده است و هریک از شبکه های تلویزیون کمابیش به شکل های مختلف به طرح موضوع کتاب می پردازند، اما به نظر می رسد مجموع کارهایی که انجام می شود، جزیره ای است و از یک برنامه ریزی منسجم و مبتنی بر سیاست از پیش تعیین شده پیروی نمی کند. بویژه طرح های مشارکتی اخیر تلویزیون در تولید برنامه موجب پراکندگی فعالیت ها و دور شدن از نظم و هماهنگی مبتنی بر هدف است ».

یکی دیگر از مصاحبه شوندگان معتقد است: «برنامه های کتاب محور هرچند نسبت به سال های قبل بهتر شده اند، اما کافی و کارآمد نیستند و اگر رسانه بخواهد در حوزه کتاب کاری کند، می تواند. نمونه آن را در فروش بیش از ٢٠٠٠٠٠ نسخه ای کتاب «من زنده ام » شاهد بوده ام».

٧. سهم کتاب در تلویزیون

صاحبنظران معتقدند، با وجود تلاش های ملموس صورت گرفته، سهم موضوع کتاب و مطالعه در تلویزیون به نسبت سایر موضوعات هنوز کم و اندک است. به نظر برخی از فعالان حوزه نشر و رسانه، صرف بالا بودن حجم برنامه کتاب محور مهم نیست، بلکه مهم این است که مجموع این برنامه ها همسو با اهداف و با راهبرد مشخص تولید شوند.

به اعتقاد برخی صاحبنظران، سهم کتاب حتی در دکور برنامه ها، ساخت نماهنگ و ترانه هایی با مضمون کتاب و حتی تصویر خود کتاب در تلویزیون اندک است ، چه برسد به تولید برنامه هایی مؤثر برای ترویج فرهنگ مطالعه در رسانه ملی.

به طور کلی همه پاسخگویان معتقدند، هرچند تلویزیون در سال های اخیر اهتمام قابل توجه تری به برنامه سازی درباره موضوع کتاب داشته و سهم کتاب نسبت به گذشته بیشتر شده است، اما این میزان کافی نیست.

یکی دیگر از صاحبنظران معتقد است: «اگر به قالب های مختلف برنامه ای که در هر یک کتاب می تواند مطرح شود توجه فرمایید، تاحدی پاسخ سؤالتان را دریافت می کنید.

قالب هایی چون خبر، فیلم و سریال، مستند، ترکیبی و غیره . البته صرف بالا بودن حجم برنامه کتاب محور مهم نیست، بلکه مهم این است که مجموع این برنامه ها همسو با اهداف و با راهبرد مشخص تولید شوند».

یکی دیگر از مصاحبه شوندگان در این زمینه می گوید: « قطعا سهم قانع کننده ای ندارد. به عنوان یک شهروند و به عنوان یک دغدغه دار کتاب و نه به عنوان قضاوت نهایی ، از وضعیت فعلی کتاب در رسانه راضی نیستم».

٨. تولید برنامه های تلویزیونی بر اساس نیازسنجی و مخاطب سنجی

برخی صاحبنظران بر اهمیت نیازسنجی و مخاطب سنجی در تولید برنامه های کتاب محور در تلویزیون تأکید کرده اند و معتقدند، علاوه بر این، ذائقه سازی مخاطب نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. برخی صاحبنظران بر این باورند که در حوزه نشر به کتاب هایی برمی خوریم که به چاپهای بالا رسیده و مخاطبان فراوانی دارند که اگر علت را بررسی کنیم ، به نکات جالبی می رسیم که دلیل آن تشخیص درست نیاز مخاطبان است؛ یعنی وقتی نیاز اصلی مخاطب در نظر گرفته می شود و بر اساس آن کتابی تولید می گردد یا برنامه ای ساخته می شود، موفقیت به همراه دارد. بنابراین زمانی که چارچوب ها مشخص شود، یعنی بازار هدف و مخاطب و نوع نیاز آن و گروه های سنی مختلف مشخص شوند، نیمی از مشکلات رفع خواهد شد، به این منظور هماهنگی برای برنامه ریزی ها و سیاستگذاری های مناسب بین صاحبنظران عرصه کتاب و تلویزیون ضروری به نظر می رسد.

صاحبنظران بر این باورند که در حوزه نشر و همچنین تلویزیون گاهی به غلط و فقط برای کسب سودآوری یا برای اینکه تنها کاری انجام داده باشیم و بدون در نظر گرفتن نیاز مخاطب کاری صورت می گیرد و پس از تولید برنامه تلویزیونی یا چاپ کتاب با مشکل عدم استقبال مخاطبان مواجه می شویم.

مخاطب امروز از راه های مختلف ، نیاز اطلاعاتی خود را برطرف می کند، اما متأسفانه هنوز بسیاری از برنامه سازان با همان رویکرد قدیمی مخاطب منفعل کار می کنند و در بحث مخاطب شناسی و پاسخ دادن منطقی به نیازهای مخاطب ، ضعیف عمل می کنند، در حالی که وقتی صداوسیما به منزله دانشگاه تلقی می شود، وظیفه تربیتی دارد و رسالتش جذب مخاطب است و باید با شناخت نیاز واقعی مخاطب و تمایل سازی به تمایلات مخاطب پاسخ های منطقی و قانع کننده به آنها دهد و به سمت ترویج فرهنگ مطالعه گام بردارد.

یکی دیگر از صاحبنظران حوزه کتاب معتقد است: «البته طبیعی است که رسانه در هر برنامه متناسب با مخاطب همان برنامه کتاب معرفی می کند؛ چه به لحاظ موضوعی و چه از نظر گروه سنی. اما نکته اصلی همان مطلبی است که در خلال مطالب پیش عرض کردم؛ یعنی مهم است که ببینیم چه مقدار معرفی کتاب در برنامه ها و در شبکه های مختلف هم افزا و برنامه ریزی شده صورت می گیرند».

یکی دیگر از مصاحبه شوندگان معتقد است: «نیازسنجی در حدی است که مثلا مردم احتیاج دارند به فیلم و سریال و برنامه شاد و سرگرم کننده. بعد برنامه ساخته می شود، درواقع خروجی برنامه ها مهم است ؛ اما آیا خروجی برنامه ها با نیازهای مخاطب هماهنگ هست؟ خیر، پس نیازسنجی به مفهوم واقعی نمی شود».

مصاحبه شوندگان بعدی می گوید: «نیازسنجی کار خیلی هزینه بری است، این قضیه خیلی تخصصی است. قطعا نیازسنجی انجام می شود، اما اینکه چقدر انجام می شود و تا چه اندازه این نیازسنجی تخصصی است، این مهم است ».

یکی دیگر از مصاحبه شوندگان معتقد است: «سعی برنامه سازان این هست، اما توفیق اندک بوده است. کارشناسان خبره کتاب باید به رسانه کمک کنند و رسانه از اهل فرهنگ بخواهد و زمینه ها را فراهم کند تا راهکارهای مناسب اندیشیده و اجرا شوند.

وزارت ارشاد باید با همکاری رسانه شبکه مشترک ایجاد کند و تنها در چارچوب های اداری عمل نکند».

٩. قالب های مناسب برنامه سازی تلویزیونی برای ترویج کتابخوانی

مصاحبه شوندگان بر این باورند که همه قالب های تلویزیونی با توجه به نوع مخاطب، اثربخش و مفید هستند و هیچ کدام بر دیگری ارجحیت ندارند و هرکدام از این قالب ها مخاطب خاص خود را دارند. لازم است مجموعه ای از برنامه ها با قالب ها و محتواهای مختلف برای مخاطبان داشته باشیم و در زمان مناسب از آن استفاده کنیم؛ مثلا در زمانی که با محدودیت بودجه مواجه هستیم ، مسلما باید برای تهیه برنامه تلویزیونی با موضوع کتاب و کتابخوانی اولویت مخاطب کودک و نوجوان را در نظر بگیریم.

برخی فعالان حوزه نشر و رسانه نیز معتقدند، مهم تر از همه این است که کتاب مبنا و ستون برنامه باشد، در برنامه های ترکیبی به طور مکرر به آن ارجاع داده شود و در برنامه های نمایشی به صورت هنرمندانه در پیشبرد درام نقش داشته باشد. و استفاده از تجربیات رسانه ای کشورهای پیشرو در امر کتابخوانی نیز در این زمینه مفید خواهد بود.

برخی دیگر معتقدند، در زمینه تولید آثار تلویزیونی و نحوه انتخاب قالب ها باید از استادان و صاحبنظران رشته های ارتباطات و روان شناسی کمک گرفته شود، اما مهم تر از هر چیزی، وجود ذهنیت متمایل به ترویج کتاب در مدیریت رسانه است.

یکی از خبرگان می گوید: «در این مورد باید بیشتر کارشناسان تبلیغات تلویزیونی اظهارنظر کنند. البته سال ها پیش اداره کل مطالعات سیما کار خوبی کرد که متأسفانه ادامه پیدا نکرد و نتایج همان مقدار کار هم مورد استفاده قرار نگرفت. این اداره کل با ضبط و تحلیل محتوای برنامه های پربیننده کتاب محور در شبکه های تلویزیونی بزرگ جهان، تلاش کردند الگوهای بومی شده برنامه سازی برای ترویج کتاب و کتابخوانی پیشنهاد کند. این پیشنهادها در قالب کتاب جمع و جوری منتشر شد. فکر کنم الآن هم نسخه هایی از آن در اداره کل پژوهش های سیما موجود باشد. اگر آن مسیر ادامه یابد و تجربه تلویزیون خودمان در همین سال های اخیر نیز مورد مطالعه قرار گیرد، حتما به نتایج خوبی می رسیم».

یکی دیگر از مصاحبه شوندگان معتقد است : «استفاده از همه ابزارها و امکانات تلویزیون از قبیل دکور، مجری کارشناس و. . . اما مهم تر از همه این است که کتاب مبنا و ستون برنامه باشد و در برنامه های ترکیبی به طور مکرر به آن ارجاع داده شود و در برنامه های نمایشی به صورت هنرمندانه در پیشبرد درام نقش داشته باشد».

١٠. نقش «اقتباس ادبی» و «استفاده از ادبیات داستانی» در تولید آثار تلویزیونی با تأکید بر ترویج کتابخوانی

صاحبنظران معتقدند، ادبیات داستانی می تواند کمک بسیار مفیدی برای آثار نمایشی باشد؛ مشروط به اینکه نویسندگان آثار ادبی، فیلمنامه نویسان، سازندگان فیلم و آثار نمایشی هر یک متوجه جایگاه مهم خود در این عرصه باشند و ارتباط درستی در این زمینه شکل بگیرد. متأسفانه گاهی گفت وگوها به سمتی می رود که هر یک از این افراد می خواهند نقش خود را پررنگ تر قلمداد کنند و در نتیجه سرسختی هایی شکل می گیرد که باعث ایجاد فاصله بین نویسندگان آثار ادبی با سینماگران و فیلمسازان تلویزیون می شود.

همچنین آنها معتقدند، باید درک درستی از اقتباس وجود داشته باشد؛ طبیعی است که در فرایند اقتباس نباید انتظار داشت یک اثر نمایشی کاملا و صددرصد منطبق با متن ادبی که از آن اقتباس صورت گرفته است، پدید آید. البته در جایی ممکن است فیلمنامه نویس و فیلمساز بخواهند کاملا به متن وفادار باشند، ولی در بسیاری از موارد نیز برداشت هایی از اثر ادبی صورت می گیرد، اما مهم روح اثر است. برخی از فعالان حوزه تلویزیون معتقدند که گاهی همکاران ما فکر می کنند اگر به منبع اقتباس و عمل اقتباس اشاره نکنند، فیلمساز مؤلف محسوب می شود و این امر منزلت بیشتر آنان نزد مخاطبان را به دنبال دارد؛ در حالی که این تصور کاملا غلط است. اقتباس از آثار ادبی امری رایج در جهان و بویژه در مراکز تولید حرفه ای است ؛ کافی است برای این منظور نگاهی به آثار برتر سینمای جهان بیندازیم. از دید برخی مصاحبه شوندگان، علت ضعف در اقتباس این است که متأسفانه بخشی از فیلمسازان، کتابخوان نیستند؛ گریز از کار جمعی از روحیاتی است که در اقتباس هم به چشم می خورد.

یکی از مصاحبه شوندگان در این زمینه می گوید: «با توجه به حجم زیاد آثار داستانی ادبی و ظرفیت نمایشی ادبیات داستانی فارسی ، مهم ترین کار کارگردانان و فیلمسازان همین است که در آثار کلاسیک و عامیانه موضوعات مناسب را بیابند و امروزی کنند و در اختیار نسل جوان قرار دهند. جوان امروز تشنه شاهنامه و مولوی و نظامی و به خصوص داستان های آن است. چنین نمایش هایی زمینه رجوع به این آثار را فراهم می کند و مطالعه را توسعه می دهد ».

یکی دیگر از فعالان حوزه کتاب می گوید: «کاملا موافقم. در این روش بهترین رمان ها و آثار ادبی می توانند مبنای تولید فیلمنامه و آثار نمایشی قرار گیرند؛ همان طور که بسیاری از نام آورترین آثاری که تاکنون تولید شده است نیز از این قبیل هستند.

بحث و نتیجه گیری

امروزه یکی از شاخص های رشد ملی در هر کشوری توسعه کتاب و کتابخوانی است.

کشور ما با وجود غنای فرهنگی و داشتن سابقه بسیار طولانی تمدن اسلامی، متأسفانه از نظر میزان مطالعه وضع مطلوبی ندارد. باید بر این نکته پای فشرد که با توجه به درهم تنیدگی آثار و تعاملات میان فرهنگ، سیاست، اقتصاد در دنیای چندرسانه ای امروز، مشکل ترویج کتابخوانی منحصر به ناآشنایی خانواده ها یا آموزگاران و مربیان و حتی کتابداران با شیوه ها و شگردهای کتابخوان کردن بچه ها نیست؛ بلکه ناشی از نبود سیاست های کلان مدون و راهبردی علمی توسعه فرهنگی است؛ حتی پس از انقلاب تاریخی ١٣٥٧ که می توانست و باید به تحولی بزرگ در همه عرصه ها و بویژه پیشبرد و توسعه فرهنگ بینجامد (پدرام نیا و اقبال زاده، ١٣٨٦، ص ١٣)، متأسفانه کمرنگ بودن سیاست همگرایی بین دستگاه های متولی امر کتاب ، برنامه ریزی های مقطعی و بدون پشتوانه پایدار و غیرعلمی، کم توجهی به مهندسی فرهنگی کتاب و کتابخوانی در جامعه امروز ایران و ضعف در تبیین سیاست های ترویج فرهنگ مطالعه، ضمن آنکه توسعه فرهنگی و ارتقای فرهنگ دانایی و کتابخوانی را در پی نداشته، باعث کاهش شمارگان کتاب و نرخ سرانه زمان مطالعه و بی علاقگی به کتابخوانی شده است.

ترویج و توسعه کتابخوانی کاری نیست که یک دستگاه یا یک وزارتخانه بتواند به تنهایی انجام دهد و جزیره ای عمل کردن در این حوزه اثربخش نخواهد بود. در حال حاضر به نظر می رسد سیاست های اتخاذ شده، در نهادها و سازمان های متولی این امر، شامل خانواده ، مدارس و نظام آموزشی، کتابداران و کتابخانه ها، دولت و رسانه های جمعی و ناشران و کتاب فروشی ها، یکسویه است و بدون تعامل اثربخش با سایر دستگاه ها، هر یک به شکل جزیره ای و مستقل از یکدیگر، به فراخور وظایف خود فعالیت می کنند. می توان گفت با وجود تدوین و اجرای دستورالعمل ها و برنامه های متعدد از سوی دستگاه های فرهنگی متولی کتاب  برای نمونه شورای کتاب در سیمای جمهوری اسلامی ایران، و نهضت مطالعه مفید در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی  در عمل شاهد توفیق کم رسانه ملی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به طور اخص در زنجیره نهادینه سازی فرهنگ مطالعه و کتابخوانی بوده ایم.

با مرور سهم کتاب در تلویزیون در سال های اخیر متوجه می شویم که هرچند برنامه سازی کتاب محور در تلویزیون به سطح مطلوب نرسیده، اما در مجموع گام های خوبی در این زمینه برداشته شده است؛ اگرچه هنوز با استانداردهای دنیا در این زمینه فاصله وجود دارد. یکی از شیوه هایی که تلویزیون در سال های اخیر برای جذب مخاطب در پیش گرفته، بهره گیری از مشاهیر یا سلبریتی های[4] فرهنگی، هنری، ورزشی و. . . است که می توان از حضور آنها در برنامه های گوناگون برای دعوت به کتابخوانی استفاده کرد؛ بویژه بی توان با برشمردن کتاب هایی که در زندگی آنها مؤثر بوده اند یا معرفی کتاب هایی که برای آنها جذاب بوده اند یا با توصیف عادت های مطالعه خود، ارزش کتابخوانی را برای مخاطبان روشن کنند. این شیوه به این دلیل اهمیت دارد که مشاهیر اغلب در جایگاه مرجعیت فکری جامعه قرار دارند و می توانند به شدت در سوق دادن جامعه به سمت مطالعه مؤثر باشند.

از روش های دیگری که تلویزیون می تواند در ترویج مطالعه و کتابخوانی مؤثر باشد، نمایش غیراغراق آمیز کتابخوانی شخصیت های مثبت و به اصطلاح قهرمان های فیلم ها و سریال های تلویزیونی است یا در دست داشتن کتاب هایی خاص از سوی آنها در نماهایی از فیلم ها و سریال ها. به علاوه در بسیاری از برنامه های مستند از زندگی برجستگان جامعه می توان به طور مستند، عادت های مطالعه آنها را به تصویر کشید تا هم الگویی عملی از مطالعه مؤثر ارائه شود و هم اهمیت مطالعه و کتابخوانی در زندگی بزرگان فکری جامعه برجسته گردد.

کلام آخر اینکه؛ به نظر می رسد پیوند و تعامل ضعیف میان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رسانه ملی به عنوان دو نهاد فرهنگی مهم و تأثیرگذار در کشور، فراهم آوردن بستر مناسب و مطلوب در بهره برداری از امکانات موجود برای ارتقای فرهنگ مطالعه و کتابخوانی ازجمله ضعف های آشکار در این زمینه باشد. چنانچه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بتواند با توجه به رسالت فرهنگی خود و با داشتن مجموعه های مرتبط با کتاب (شورای فرهنگ عمومی، نهاد کتابخانه های عمومی کشور، دفتر مطالعات و برنامه ریزی فعالیت های فرهنگی و کتابخوانی و...) به تدوین و اجرای چشم انداز توسعه کتابخوانی در کشور بپردازد تا سایر دستگاه های متولی در پرتو آن حرکت کنند در این صورت می توان به گسترش کتابخوانی در کشور امیدوار بود.

منابع

آذرنگ، عبدالحسین. (١٣٨٧). ماییم و کتاب و بس. در: کتاب سروش . کتاب و جامعه (مجموعه مقالات )، ٤، ص ٥٢.

بنکدار، سروش. (١٣٩٤). بررسی میزان مطالعه شهروندان تهرانی در سال ١٣٩٠. تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.

بیچرانلو، عبدالله و همکاران. (١٣٩٢). آینده نگاری رسانه ها. تهران : پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.

پدرام نیا، اکرم و اقبال زاده، شهرام. (١٣٨٦). روان شناسی «خواندن » و ترویج کتابخوانی؛ چگونه کودکان و نوجوانان را به خواندن علاقه مند کنیم؟ . تهران: قطره.

تفقدی، لیلا. (١٣٨٣ ). آغاز هفته اهدای کتاب. ماهنامه گلبرگ، ٥٨، ص ٥٩.

دادگران، محمد. (١٣٨٤). مبانی ارتباطات جمعی . تهران : مروارید.

زارعی، عیسی. (١٣٩٢). رسانه ملی و فرهنگ کتابخوانی . تهران : مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما.

سفیری، خدیجه . (١٣٨٧ ). روش تحقیق کیفی. تهران: پویش.

علیزاده، عبدالرحمان. (١٣٨٥). بررسی رابطه بین میزان استفاده از رسانه ها و طرز فکر مخاطبان در زمینه های مختلف . تهران : مرکز تحقیقات صداوسیما.

معتمدنژاد، کاظم . (١٣٨٥ ). وسایل ارتباط جمعی. (ج ١). تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.

مککوئین، دیوید. ( ١٣٨٤). راهنمای شناخت تلویزیون (ترجمه فاطمه کرمعلی و عصمت گیویان ). تهران : اداره کل پژوهش های سیما.

مهدی زاده، سیدمحمد. (١٣٨٣ ). بازنمایی ایران در مطبوعات غرب: تحلیل انتقادی گفتمان «نیویورک تایمز»، «گاردین »، «لوموند» و «دی ولت » ٢٠٠٠ ١٩٩٧م . پایان نامه دکترای علوم ارتباطات، دانشگاه علامه طباطبایی تهران .

میرحسینی ، زهره و محمدی، زهرا. (١٣٩١). بررسی نقش تلویزیون در ترویج فرهنگ کتابخوانی از دیدگاه نوجوانان شهرتهران. فصلنامه کودک، نوجوان و رسانه، ٣، صص ٤١ -١٣.

Fisk, J. (1999). Television Culture: Popular Pleasures and Politics.

Routledge.

Poe, M. T. (2010). A History of Communications: Media and

Society from the Evolution of Speech to the Internet.

Cambridge University Press.

Turow , J. (2009 ). Media Today: An Introduction to Mass

Communication. Routledge.

Quarterly Journal of Communication Research, 2017, Vol. 24, No. 1 (89), 121-147

پی نوشت ها

[1] Fisk

[2] Turow

[3] Poe

[4] Celebrities

کلمات کلیدی
کتاب  |  مطالعه  |  تلویزیون  |  کتابخوانی  |  رسانه  | 
لینک کوتاه :