گنجینه معارف

فتنه

قال علی علیه السلام: «کنْ فِی الْفِتْنَةِ کابْنِ الَّلبُونِ لا ظَهْرٌ فَیرْکبُ وَ لا ضَرْعٌ فَیحْلَبُ» در فتنه ها، چون شتر کمتر از دوساله( ابن لبون) باش نه پشتی دارد که سوارش شوند و نه شیری دارد که بدوشند. (نهج البلاغه- حکمت 1)

منبع : اخلاق در قرآن و سنت حاوی یکصد مبحث اخلاقی، ج 2، ص: 283 , غضنفری، علی تعداد بازدید : 8526     تاریخ درج : 1397/10/08    

فتنه در کلام عرب به معنای ابتلاء و امتحان است و در ریشه آن آزمایش برای تعیین ماهیت چیزی نهفته شده است. ولی در اصطلاح فتنه به آشوب و غوغائی گویند که راه گریز از آن سخت و برای برخی محال باشد. عرب در مورد چنین فتنه ای مثلی دارد و آن عبارت است از «فِتْنَةٌ عَمْیاءَ صَحَّاءَ» یعنی فتنه ای که انسان های واقع شده در آن کوروکر شده و راه را از چاه تشخیص نمی دهند.

یکی از گناهان بزرگ، فتنه گری بین مؤمنان است. این معصیت که گاه در محدوده ای کوچک چون خانواده و یا در سطح وسیعی از اجتماع به وقوع می پیوندد، از ترکیب چندین گناه چون غیبت، تهمت، دروغ، تجسس، سلب امنیت و... بوجود می آید.

فتنه گر برای به ثمر نشستن فتنه اش، در گفتار و کردار دیگران تجسس می نماید، نادیده ها و ناشنیده ها را بر دیده ها و شنیده ها اضافه کرده و از کاهی، کوهی ساخته و آشوب و بلوائی تماشائی به راه می اندازد که چه بسا سالیان سال اثر آن باقی مانده و خانواده ای را از هم بپاشد و یا دوستان را دشمن خونخوار هم کند و حقد و کینه و حتی جنگ و خونریزی در جامعه و بین ملتها بیافریند.

فتنه در قرآن

قران کریم در سوره بقره فتنه، را از قتل بدتر معرفی می کند:

«... وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ...»[1]

فتنه از قتل شدیدتر است.

«... وَ الْفِتْنَةُ أَکبَرُ مِنَ الْقَتْلِ...»[2]

فتنه از قتل بزرگتر است.

هر چند در این آیات مراد از فتنه، شرک و بت پرستی است ولی فتنه بودن شرک به این جهت است که بت پرستی و شرک منشاء بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی می باشد کما اینکه همین معنا از آیه ذیل نیز قابل استفاده است:

«وَ الَّذِینَ کفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کبِیرٌ»[3]

کفار یاوران و مدافعان یکدیگرند و اگر شما با آنها پیوندی داشته باشید فتنه و فسادی عظیم در جامعه ایجاد می شود.

مطابق این آیه شریفه دوستی با دشمنان دین موجب نفوذ آنها در جامعه اسلامی شده و چیزی نمی گذرد که آنان با برنامه ای دقیق و منظم اتحاد مسلمانان را متزلزل می سازند و از بین می برند.

فتنه در اخبار

حضرت امیر علیه السلام می فرماید: هرکس آتش فتنه را بیفروزد خود در آن می سوزد.

«مَنْ شَبَّ نارَ الْفِتْنَةِ کانَ وَ قُوُداً لَها»[4]

هرکس آتش فتنه را روشن کند و به آن دامن زند خودش هیزم آن آتش خواهد گشت.

بدترین فتنه ها

از بدترین فتنه های زمان پیامبر صلی الله علیه و آله فتنه مسجد ضرار بود. منافقان چون راه بجائی نبردند، تصمیم گرفتند از طریق دین به مبارزه با دین درآیند و با ایجاد نفاق در جامعه اسلامی به نتیجه مطلوب خود برسند.

جامعه تا متحد باشد شکست ناپذیر است، نشانه های شکست زمانی ظاهر می شود که این اتحاد از بین رود و تفرقه و دودستگی جایگزین آن شود.

در همیشه تاریخ دشمنان بشریت وقتی خواهان استعمار انسان بوده اند از شعار «تفرقه انداز و حکومت کن» استفاده کرده اند.

ساختن مسجدی در مقابل مسجد پیامبر و جمع کردن برخی انسان های کوته نظر و کم بین و یا سست نهاد و ترغیب و تشویق آنها به مخالفت با دستورات رسول اکرم صلی الله علیه و آله جرقه ای برای انهدام دین در همان لحظات آغازین بود. امّا خداوند که اراده اش بر پرفروز کردن این دین تعلق گرفته است، نقشه منافقان را برملا نمود، و پیامبر مکرم با ویران کردن آن مسجد به همه مردم این نکته را تفهیم کرد که:

«انَّمَا الْاعْمالُ بِالنِّیاتِ»[5]

پذیرش اعمال بستگی به نیت آنها دارد.

و با نیت سوء حتی ساختن مسجد، نه تنها بی اثر بلکه موجب وزر و وبال دنیوی و عذاب اخروی است.

علاوه اینکه اسلام دینی ظاهرگرا نیست، این دین به حقایق امور اهمیت می دهد نه ظواهر آنها. نماز، روزه، حج، جهاد و ساختن مسجد اگر موافق درون نباشد پشیزی ارزش ندارد.

از بدترین فتنه های بعد از ارتحال پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فتنه بنی امیه بود.

قال علی علیه السلام:

«الا وَ انَّ اخْوَفَ الفِتَنِ عِنْدی عَلَیکمْ فِتْنَةُ بَنی امَیةَ فَانَّها فِتْنَةٌ عَمْیاءُ مُظْلِمَةٌ»[6]

آگاه باشید که ترسناک ترین فتنه ها نزد من بر شما، فتنه بنی امیه است و آن فتنه ای است کور و ظلمانی.

فتنه سر کار آمدن بنی عباس که قبل از رسیدن به حکومت، علیه غصب کنندگان حقوق اهل بیت پیامبر علیهم السلام شعار می دادند، نیز از فتنه های بزرگ محسوب می شود.

فتنه در آخر الزمان

گستره فتنه ها در آخر الزمان بسیار وسیع تر از پیش است. محور این فتنه ها، از بین رفتن محتوای امور و توجه به ظواهر امور است.

قال علی علیه السلام:

«یأتی عَلَی النَّاسِ زَمانٌ لایبْقی فیهمْ مِنَ الْقُرآنِ الّا رَسْمُهُ وَمِنَ الْاسْلامِ الَّا اسْمُهُ، وَ مَساجِدُهُمْ یوْمَئِذٍ عامِرَةٌ مِنَ الْبَناءِ خَرابٌ مِنَ الهُدی، سُکانُها وَعُمّارُها شَرُّ اهْلِ الْأرضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الفِتْنَةُ وَالَیهِمْ تَأوی الْخَطیئَةُ، یرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْها فیها وَ یسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْها الَیها»[7]

بر مردم روزگاری خواهد آمد که در بین آنها از قرآن جز خطوطش و از اسلام جز نامش باقی نماند، مساجدشان از نظر ساختمان آباد ولی از نظر هدایت خراب است. ساکنان و آبادکنندگان آنها بدترین خلایق روی زمین هستند، فتنه و فساد از آنها برانگیخته می شود و خطاها در آنها لانه می کند آن کس را که از فتنه ها کناره گیری کرده به آن بازش می گردانند و هرکس که عقب مانده او را به سویش سوق می دهند.

در این فتنه هاست که انسان های ثابت قدم که تطمیع ها و تهدیدهای باطل را وقعی ننهند به ندرت یافت می شوند.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«سَتَکونُ فِتَنٌ یصْبِحُ الرَّجُلُ فیها مُؤمِناً وَ یمْسی کافِراً الّا مَنْ احْیاهُ اللَّهُ تَعالی بِالْعِلْمِ»[8]

فتنه هائی برپا خواهد شد که انسان صبح مؤمن باشد و شب کافر گردد مگر آنانکه خداوند متعال آنها را به نور علم زنده کرده باشد.

آن حضرت صلی الله علیه و آله فقها و دانشمندان آخرالزمان را بدترین فقهاء و منشاء فتنه ها معرفی کرده اند.

«فُقَهاءُ ذلِک الزَّمانِ شَرُّ فُقَهاءَ تَحْتَ ظِلِّ السَّماءِ، مِنْهُمْ خَرَجَتِ الْفِتْنَةُ، وَالَیهِمْ تَعُودُ»[9]

فقهاء و دانشمندان آن دوران، بدترین دانشمندان زیر آسمان می باشند. منشاء فتنه و بدبختی آنانند و عواقب فتنه هم به خودشان بازمی گردد.

قبل از اینکه اوصاف آن زمانه را از بیان حضرت رسالت صلی الله علیه و آله خطاب به سلمان رحمه الله بشنوید، راه خروج از فتن آخر الزمان رابه نقل از علی بن ابیطالب علیه السلام خواهیم آورد.

آن حضرت رهائی از فتنه های آن عصر را در دو چیز یعنی تقوا و کناره گیری، عنوان نموده است.

تقوا باعث می شود خداوند راه خلاصی از فتنه را به وی تعلیم دهد.

«وَاعْلَمُوا انَّهُ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ وَنُوراً مِنَ الظُّلَمِ»[10]

آن کس که تقوا پیشه کند خداوند راهی برای رهائی از فتنه ها پیشاپیشش می گشاید، و نوری در دل تاریکی بوی اعطاء می کند.

و عدم مداخله و جدا شدن از فتنه و فریب نخوردن به خاطر فواید احتمالی ورود در آن، موجب مصونیت از عوارض سوء فتنه است.

«لا تَقْتَحِمُوا ما استَقْبَلتُمْ مِنْ فَوْرِ نارِالْفِتْنَةِ وَامیطُوا عَنْ سَنَنِها وَخَلُّوا قَصْدَ السَّبیلِ لَها»[11]

خروش آتش فتنه وقتی به سوی شما می آید، از آن کناره گیرید و بطرف آن نروید و راه را برای گذشتن آن باز کنید تا بگذرد و شما سالم مانید.

و حدیثی که در آغاز بحث گذشت نیز در همین باره است.

«کنْ فی الْفِتْنَةِ کابْنِ اللَّبُونِ لاظَهْرٌ فَیرْکبُ وَلا ضَرْعٌ فَیحْلَبُ»[12]

در این قسمت از بحث به حدیث ارزشمند پیامبر مکرم صلی الله علیه و آله مشهور به حدیث «اشراط السَّاعة» توجه کنید، دراین روایت مفصّل، حضرت فتنه های آخر الزمان را به تصویر کشیده اند:

علامت های قیامت این است که نماز ضایع می شود، یعنی از میان مسلمانان رخت برمی بندد و از شهوات پیروی می شود و مردم به سوی هواها میل می کنند، مال و ثروت مقامی عظیم پیدا می کند و مردم آن را تعظیم می کنند، دین به دنیا فروخته می شود، در آن زمان است که دل افراد با ایمان در جوفشان، برای منکرات بسیاری که می بینند و نمی توانند آن را تغییر دهند آب می شود آن چنانکه نمک در آب حل می گردد.

سلمان با تعجب عرضه داشت: یا رسول اللَّه، براستی چنین روزی خواهد رسید؟ فرمود: آری، به آن خدائی که جانم به دست او است.

ای سلمان در آن هنگام سرپرستی و ولایت مسلمانان را امرای جور به دست می گیرند امرائی که وزرائی فاسق و سرشناسانی ستمگر و امنائی خائن دارند.

سلمان پرسید: براستی چنین وضعی پیش خواهد آمد یا رسول اللَّه، فرمود: آری به آن خدائی که جانم به دست او است.

ای سلمان در این موقع منکر، معروف؛ و معروف، منکر می شود. خائن امین قلمداد می گردد و امین خیانت می کند. دروغگو تصدیق می شود و راستگو تکذیب می گردد.

سلمان با حالت تعجب پرسید: یا رسول اللَّه براستی چنین چیزی خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدائی که جانم به دست او است.

ای سلمان در آن روزگار زنان به امارت می رسند و کنیزان طرف مشورت قرار می گیرند و کودکان بر فراز منبر می روند و دروغ نوعی زرنگی، و زکات خسارت، و خوردن بیت المال نوعی غنیمت شمرده می شود، مرد به پدر و مادرش جفا ولی به دوستش نیکی می نماید و ستاره دنباله دار طلوع می کند.

سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین چیزی خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدائی که جانم به دست او است.

ای سلمان در این موقع زن با شوهرش در تجارت شرکت کند و باران در فصلش نیامده بلکه در گرمای تابستان می بارد و افراد کریم سخت خشمگین می گردند، مرد فقیر و تهیدست، تحقیر می شود، در این هنگام بازارها به هم نزدیک می شوند. یکی می گوید: من چیزی نفروختم وآن دیگری می گوید: من سودی نبرده ام طوری می گویند که هر شنونده می فهمد خداوند را مذمت می کنند.

سلمان پرسید: آیا حتماً چنین وضعی خواهد شد یا رسول اللَّه؟ فرمود: آری به آن خدائی که جانم به دست او است.

ای سلمان در این هنگام اقوامی بر آنان مسلط می شوند که اگر لب بجنبانند کشته می شوند و اگر چیزی نگویند دشمنان همه چیزشان را مباح و برای خود حلال می کنند تا با بیت المالشان کیسه های خود را پر کنند و به ناموسشان تجاوز نموده، خونشان را بریزند و دلهاشان را پر از رعب و وحشت کنند و در آن روز مؤمنان را جز در حال ترس و وحشت ورعب و رهبت نمی بینی.

سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری بر مؤمنان خواهد گذشت؟ فرمود: آری به آن خدائی که جانم به دست او است.

ای سلمان در این هنگام چیزی از مشرق می آورند و چیزی از مغرب تا امت اسلام را سرپرستی کنند، در آن روز وای به حال ناتوانان امت من، از شر شرقی ها و غربی ها و وای به حال آن شرقیان و غربیان از عذاب خدا، آری نه صغیری را رحم می کنند و نه پاس حرمت کبیری را دارند ونه از هیچ مقصری عفو می کنند، اخبارشان همه فحش و ناسزا است، جثه آنان جثه آدمیان است ولی دلهایشان دل های شیاطین.

سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزی خواهد رسید؟ فرمود: آری به آن خدائی که جانم به دست او است.

ای سلمان در این هنگام مردان به مردان اکتفا می کنند و زنان به زنان و همان طورکه پدر و اهل خانواده نسبت به دختر غیرت به خرج می دهند نسبت به پسر نیز غیرت به خرج می دهند، مردان به زنان شبیه می شوند و زنان به مردان و زنان بر مرکب ها سوار می شوند که از طرف امت من لعنت خدا بر آنان با باد.

سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی پیش می آید؟ فرمود: آری به آن خدائی که جانم به دست او است.

ای سلمان در این هنگام مساجد طلاکاری و زینت می شود. آنچنان که کلیساها و معبد یهودیان زینت می شود، قرآنها به زیور آلات آرایش و مناره ها بلند وصف ها طولانی می شود اما با دل هائی که نسبت به هم خشمگین است و زبان هائی که هر یک برای خود منطقی دارد.

سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این وضع پیش می آید، فرمود: آری به آن خدائی که جانم به دست او است.

در آن روز مردان و پسران امت من با طلا خود را می آرایند و حریر و دیبا می پوشند و پوست پلنگ به صورت کالا خرید و فروش می گردد.

سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدائی که جانم به دست او است.

ای سلمان در آن روز ربا همه جا را می گیرد و یک عمل آشکار می شود و معاملات با غیبت و رشوه انجام می گردد و دین خوار و دنیا بلند مرتبه می شود.

سلمان گفت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدائی که جانم به دست او است.

ای سلمان در این هنگام طلاق زیاد می شود و هیچ حدی جاری نمی گردد و البته خدای تعالی از این بابت هرگز متضرر نمی شود.

سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدائی که جانم به دست او است.

ای سلمان در این زمان کنیزان آوازه خوان و نوازنده پیدا می شوند و اشرار امت من بر همه امت، ولایت و حکومت می کنند.

سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدائی که جانم به دست او است.

ای سلمان در این موقع اغنیای امت من صرفاً به منظور گردش و تفریح به حج می روند و طبقه متوسط برای تجارت و فقرا به منظور خودنمائی و ریا حج می کنند، در این هنگام است که اقوامی قرآن را برای غیر خدا می آموزند و آن را نوعی مزمار وآلت موسیقی اتخاذ می کنند، اقوامی دیگر به تعلم فقه اسلامی می پردازند اما برای غیر خدا. در آن روزگار زنا زادگان زیاد می شوند. با قرآن آوازه خوانی می کنند و بر سر دنیا سر و دست می شکنند.

سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟ فرمود: آری به خدائی سوگند که جانم به دست او است.

ای سلمان این وقتی است که حرمت ها و قرق ها شکسته شود و مردم عمداً و باآگاهی در پی ارتکاب گناه باشند و اشرار بر اخیار مسلط شوند، دروغ فاش و بی پرده و لجاجت ها ظاهر گردد و فقرا فقر خود را علنی کنند، مردم در لباس باهم مباهات می کنند و باران در غیر فصل ببارد و مردم شطرنج و نرد و موسیقی را کاری پسندیده بشمارند و در مقابل، امر به معروف و نهی از منکر را عملی نکوهیده بدانند تا آنجا که یک فرد با ایمان ذلیل ترین و منفورترین فرد امت شود و قاریان، عابدان را ملامت کنند و عابدان، قاریان را. این مردمند که در ملکوت آسمانها رجس و نجس نامیده می شوند.

سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟ فرمود: آری به خدائی که جانم به دست او است.

ای سلمان در این هنگام که توانگر هیچ دلواپسی جز فقیر شدن ندارد، حتی یک سائل در طول یک هفته یعنی بین دو جمعه گدائی می کند و احدی نیست که چیزی در دست او بگذارد.

سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری خواهد رسید؟ فرمود: آری به آن خدائی که جانم در دست او است.

ای سلمان در این زمان رویبضة تکلم می کند، پرسید: یا رسول اللَّه پدر و مادرم فدای تو، رویبضه چیست؟ فرمود: چیزی و کسی به سخن درمی آید و در امور عامه سخن می گوید که هرگز سخن نمی گفت، در این هنگام است که مردم، دیگر زیاد زنده نمی مانند ناگهان زمین نعره ای می کشد و هر قومی چنین می پندارد که زمین تنها در ناحیه او نعره کشید، بعد تا هر زمانی که خدا بخواهد همچنان می مانند و سپس واژگون می شوند و زمین هرچه در دل دارد بیرون می ریزد (و خود آن جناب فرمود: یعنی طلا ونقره را) آنگاه با دست خود به ستون هائی که در آنجا بود اشاره نموده و فرمود: مثل این، ولی در آن روز دیگر نه طلائی فائده دارد و نه نقره ای، این است معنای آیه: فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها[13]

پی نوشت ها

[1] بقره- 191.

[2] بقره 217.

[3] انفال- 73.

[4] غررالحكم.

[5] كنز العمال- 7272 و غررالحكم.

[6] نهج البلاغه- خطبه 92 به ترتيب فيض و خطبه 93 به ترتيب صبحى.

[7] نهج البلاغه- حكمت 361 به ترتيب فيض و 369 به ترتيب صبحى.

[8] كنز العمال- 30883.

[9] عقاب الاعمال- صفحه 575.

[10] نهج البلاغه- خطبه 182 به ترتيب فيض و 182 به ترتيب صبحى.

[11] غرر الحكم.

[12] نهج البلاغه- حكمت 1.

[13] رواه القمی فی تفسیره عن أبیه، سلیمان بن مسلم الخشاب، عن عبداللَّه بن جریح المکی، عن عطاءبن أبی ریاح، عن عبداللَّه بن عباس قال: حججنا مع رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله) حجة الوداع فأخذ باب الکعبة ثم أقبل علینا بوجهه فقال: ألا أخبرکم بأشراط الساعة؟ و کان أدنی الناس منه یومئذ سلمان رضی اللَّه عنه فقال: بلی یا رسول اللَّه.

فقال (صلی الله علیه و آله): إن من أشراط القیامة إضاعة الصلاة، و اتباع الشهوات، و المیل مع الأهواء، و تعظیم المال، و بیع الدین بالدنیا فعندها یذاب قلب المؤمن فی جوفه کما یذوب الملح فی الماء مما یری من المنکر فلا یستطیع أن یغیره. قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ قال (صلی الله علیه و آله): إی والذی نفسی بیده یا سلمان إن عندها یلیهم أمراء جورة، و وزراء فسقة، و عرفاء ظلمة، و أمناء خونة. فقال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ قال (صلی الله علیه و آله): إی و الذی نفسی بیده یا سلمان إن عندها یکون المنکر معروفا و المعروف منکرا، و أوتمن الخائن، و یخون الأمین، و یصدق الکاذب، و یکذب الصادق. قال سلمان، و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ قال (صلی الله علیه و آله): إی و الذی نفسی بیده یا سلمان فعندها إمارة النساء، و مشاورة الإماء، و قعود الصبیان علی المنابر، و یکون الکذب طرفا، و الزکاة مغرما، و الفی ء مغنما، و یجفو الرجل و الدیه، و یبر صدیقه، و یطلع الکوکب المذنب. قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ قال (صلی الله علیه و آله): إی و الذی نفسی بیده یا سلمان و عندها تشارک المرأة زوجها فی التجارة، و یکون المطر قیظا، و یغیط الکرام غیظا، و یحتقر الرجل المعسر، فعندها یقارب الأسواق إذا قال هذا: لم أبع شیئا و قال هذا: لم أربح شیئا فلا تری إلا ذاما لله. قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ قال (صلی الله علیه و آله): إی و الذی نفسی بیده یا سلمان فعندها یلیهم أقوام إن تکلموا قتلوهم، و إن سکتوا استباحوهم لیستأثروا بفیئهم و لیطؤن حرمتهم، و لیسفکن دماءهم و لیملئون قلوبهم رعبا فلا تراهم إلا وجلین خائفین مرعوبین مرهوبین. قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ قال (صلی الله علیه و آله): إی و الذی نفسی بیده یا سلمان إن عندها یؤتی بشی ء من المشرق و شی ء من المغرب یلون أمتی، فالویل لضعفاء أمتی منهم، و الویل لهم من اللَّه، لایرحمون صغیرا، و لایوقرون کبیرا، و لایتجاوزون عن مسی ء أخبارهم خناء، جثتهم جثة الآدمیین، و قلوبهم قلوب الشیاطین. قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ قال (صلی الله علیه و آله): إی والذی نفسی بیده یا سلمان و عندها یکتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء، و یغار علی الغلمان کما یغار علی الجاریة فی بیت أهلها و تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال، و یرکبن ذوات الفروج السروج فعلیهن من أمتی لعنة اللَّه.

قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ فقال (صلی الله علیه و آله): إی والذی نفسی بیده یا سلمان إن عندها تزخرف المساجد کما تزخرف البیع و الکنائس، و تحلی المصاحف و تطول المنارات، و تکثر الصفوف بقلوب متباغضة و ألسن مختلفة. قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ قال (صلی الله علیه و آله) إی و الذی نفسی بیده و عندها تحلی ذکور أمتی بالذهب، و یلبسون الحریر و الدیباج و یتخذون جلود النمور صفاقا. قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ قال (صلی الله علیه و آله): إی و الذی نفسی بیده یا سلمان و عندها یظهر الربا، و یتعاملون بالغیبة و الرشی، و یوضع الدین و یرفع الدنیا.

قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ فقال (صلی الله علیه و آله): إی و الذی نفسی بیده.

یا سلمان و عندها یکثر الطلاق فلا یقام لله حد، و لن یضر اللَّه شیئا. قال سلمان:

وإن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ قال (صلی الله علیه و آله): إی والذی نفسی بیده یا سلمان و عندها تظهر القینات و المعازف و یلیهم أشرار أمتی. قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ قال (صلی الله علیه و آله): إی و الذی نفسی بیده یا سلمان و عندها یحج أغنیاء أمتی للنزهة، و یحج اوساطها للتجارة، و یحج فقراوهم للرئاء و السمعة فعندها یکون أقوام یتعلمون القرآن لغیر اللَّه و یتخذونه مزامیر، و یکون أقوام یتفقهون لغیر اللَّه، و یکثر أولاد الزنا، و یتغنون بالقرآن، و یتهافتون بالدنیا. قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ قال صلی الله علیه و آله: إی والذی نفسی بیده یا سلمان ذاک إذا انتهک المحارم، و اکتسبت المأثم و سلط الاشرار علی الأخیار، و یفشو الکذب، و تظهر اللجاجة، و تفشو الفاقة و یتباهون فی اللباس، و یمطرون فی غیر أوان المطر، و یستحسنون الکوبة و المعازف، و ینکرون الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر حتی یکون المؤمن فی ذلک الزمان أذل من فی الأمة، و یظهر قراؤهم و عبادهم فیما بینهم التلاؤم، فأولئک یدعون فی ملکوت السماوات: الأرجاس و الأنجاس. قال سلمان: و إن هذه لکائن یا رسول اللَّه؟ فقال صلی الله علیه و آله: إی و الذی نفسی بیده یا سلمان فعندها لایخشی الغنی إلا الفقر حتی أن السائل لیسأل فیما بین الجمعتین لایصیب أحدا یضع فی یده شیئا. قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول اللَّه؟ قال صلی الله علیه و آله: إی و الذی نفسی بیده یا سلمان عندها یتکلم الرویبضة، فقال: و ما الرویبضة یا رسول اللَّه فداک أبی و أمی؟

قال صلی الله علیه و آله: یتکلم فی أمر العامة من لم یکن یتکلم فلم یلبثوا إلا قلیلا حتی تخور الأرض خورة فلا یظن کل قوم إلا أنها خارت فی ناحیتهم فیمکثون ما شاء اللَّه ثم ینکتون فی مکثهم فتلقی لهم الأرض أفلاذ کبدها، قال: ذهب و فضة ثم أومأ بیده إلی الأساطین فقال: مثل هذا فیومئذ لاینفع ذهب ولافضة فهذا معنی قوله: «فقد جاء أشراطها».  (تفسير على بن ابراهيم قمى- جلد 2- صفحه 310 تا 314).

کلمات کلیدی
فتنه  |  قرآن و روایات  | 

فایل های ضمیمه :

لینک کوتاه :