گنجینه معارف

تجربه موفق مقاومت در غزه

رژیم صهیونیستی پس از ماه ها محاصره طولانی نوار غزه و بستن تمامی گذرهای این منطقه بر روی ساکنان این منطقه که جمعیتی بیش از یک و نیم میلیون نفر می باشند، نتوانست این مردم را از پای درآورد، این در حالی بود که فلسطینیان به رغم تحمل بحران اقتصادی غزه که با مرگ خاموش دست و پنجه نرم می کردند هیچ گاه از مقاومت دست برنداشتند. تحلیلگران و سیاستمداران رژیم صهیونیستی تأکید کردند که جنگ غزه نتوانست حملات موشکی فلسطینیان به اسرائیل را متوقف کند. این تحلیلگران همچنین اذعان داشتند که آرزوهای عباس رئیس تشکیلات خودگردان و حسنی مبارک رئیس جمهور مصر از نابودی حماس تحقق نیافت. رژیم صهیونیستی در اثر این شکست خفت بار در شرایطی بحرانی قرار گرفت، به گونه ای که همه شخصیت ها، احزاب و مطبوعات رژیم صهیونیستی اعتراف کردند که هیچ نتیجه ای از این جنگ 22 روزه به دست نیامده، بلکه برعکس به قدرت و محبوبیت حماس افزوده شده است.

منبع : پاسدار اسلام» دی و بهمن 1396 - شماره 431 و 432 , صفاتاج، مجید تعداد بازدید : 663     تاریخ درج : 1397/10/27    

رویدادهای خشن نظامی معمولاً در یک نقطه بلوغ سیاسی و یا شرایط ویژه امنیتی روی می دهد تا با عبور از آن، مرحله ای جدید را بیافریند. جنگ، یک فرصت طلبی سیاسی با ابزارهای غیرسیاسی است تا هدف های روشنی را محقق سازد و موازنه قوا را به نفع اقدام کننده برهم زند. در جنگ های کلاسیک، معیار سنجش توانمندی های دو طرف و یا شاخص های پیروزی و شکست با جنگ های نسل چهارم و نامتقارن متفاوت است و برتری های ابزاری و ادوات جنگی در جنگ های جدید تعیین کننده نتیجه جنگ نیست، به ویژه اینکه در جنگ های نسل جدید، به جز تسلیحات نظامی، ابزارهای رسانه ای و فضای مجازی و کارکردهای آن نیز مطرح هستند که افکارعمومی و واکنش های آن را در قبال رویدادهای جنگی و حتی سقف رفتاری جنگ و یا طول جنگ تعیین کننده و مؤثر می سازد.

از نگاه «کلوزویتس» استراتژیست مشهور آلمانی، «جنگ، استمرار سیاست ورزی با ابزارهای دیگر است و هدف سیاسی، هدف اساسی جنگ است». این بدان معناست که جنگ برای اهداف روشن سیاسی شکل می گیرد و هدف های نظامی، پایه ای برای متجلی کردن دستاورد و اهداف سیاسی خواهند بود.[1] بر همین اساس رژیم صهیونیستی جنگ های متعددی به اعراب به ویژه فلسطینیان تحمیل کرد تا به اهداف سیاسی خود دست یابد، هر چند این رژیم در بیشتر این جنگ ها به اهداف سیاسی خود دست می یافت، اما این آرزوی دیرینه و رؤیای شکست ناپذیری آن چندان دوام نیافت و اولین شکست تلخ و خفت بار خود را از مقاومت اسلامی لبنان (حزب الله) در تابستان 2006 میلادی تجربه کرد، اما اولین شکست تلخ این رژیم از مقاومت فلسطین در اوایل سال 2009 میلادی اتفاق افتاد.

این رژیم پس از ماه ها محاصره طولانی نوار غزه و بستن تمامی گذرهای این منطقه بر روی ساکنان این منطقه که جمعیتی بیش از یک و نیم میلیون نفر می باشند، نتوانست این مردم را از پای درآورد، این در حالی بود که فلسطینیان به رغم تحمل بحران اقتصادی غزه که با مرگ خاموش دست و پنجه نرم می کردند هیچ گاه از مقاومت دست برنداشتند. از این رو رژیم صهیونیستی پس از ناکامی در شکست دادن دولت قانونی حماس تلاش کرد تا از فلسطینیان انتقام بگیرد و به مجازات دسته جمعی آنها در نوار غزه دست بزنند. بر این اساس در هفتم دی ماه 1387 مرحله اول عملیات سنگین نظامی علیه منطقه بسته غزه را آغاز کرد تا با در هم شکستن مقاومت اسلامی مردم منطقه و حذف مقاومت از معادله فلسطینی اسرائیلی، راه مذاکرات را برای تأسیس دو دولت در یک سرزمین باز کند و عملاً با حذف کشور فلسطین صرفاً یک دولت مسلمان مسیحی در بخشی از سرزمین تحت حاکمیت اسرائیل شکل بگیرد.

شواهد و قرائن حاکی از این بود که رژیم صهیونیستی باور کرده بود و این باور را به شهروندان یهودی خود نیز باورانده بود که طی یک دوره کوتاه 7 تا 10 روزه جریان مقاومت را از میان برمی دارد و یا آنکه آن را تا آنجا تضعیف می کند که توانایی مخالفت با طرح های اسرائیلی آمریکایی نداشته باشد.[2]

برای بهتر روشن شدن موضوع ضروری است به شرایط سیاسی امنیتی منطقه، اهداف و سناریو و تاکتیک های ارتش صهیونیستی در جنگ اشاره شود.

الف) شرایط سیاسی امنیتی منطقه

جنگ 22 روزه غزه که رژیم صهیونیستی از آن به عنوان «سرب گداخته» یاد می کرد در حالی آغاز شد که یک اجماع غربی اسرائیلی و تعدادی از کشورهای عربی را بر اهداف جنگ علیه حماس در کنار هم قرار داده بود. یک نیاز استراتژیک برای برون رفت از بن بست های سیاسی و یا پاسخ گویی به نیازهای امنیتی راهبردی و یا مقدمه سازی برای اجرای طرح خاورمیانه ای آمریکا، اساس این پیوند بود.

رژیم صهیونیستی که از جنگ 33 روزه 2006 با شکست خارج شده بود، برای جبران آسیب بر اقتدار و هیبت نظامی و یا توان بازدارندگی خود، باید دست به اقدامی موفق و اعتمادساز در سطح جامعه صهیونیستی می زد. در گزینه های موجود، امکان حمله اسرائیل به ایران وجود نداشت و غیر از فقدان تضمین برای کسب پیروزی، هزینه گسترده ناشی از وسعت جنگ، کشورهای مخالف غرب و نیز کشورهای عربی را درگیر می کرد و آغاز چنین جنگی، آسیب های همه جانبه منطقه ای را برای اسرائیل دربرداشت.

گزینه دوم، حمله مجدد به حزب الله بود که تأثیر نگران کننده ناشی از تجربه ناموفق سال 2006 و احتمال شکستی جدید، تصمیم گیری نهایی را دشوار می ساخت، به ویژه اینکه بنا به ارزیابی و گزارش دستگاه های امنیتی اسرائیل، قابلیت های جنگی و نظامی حزب الله بسیار ارتقا یافته بود و می توانست این رژیم را با ریسک های خطرناکی روبه رو کند.

آخرین گزینه رژیم صهیونیستی حمله به غزه و حکومت حماس بود که با توجه به سطح توانمندی هایش در این منطقه، شانس بیشتری را برای کسب پیروزی احساس می کرد. کشورهای مرتجع عربی که از سیاست های هشت ساله حکومت بوش در خاورمیانه آسیب دیده بودند، برای پاسخ به نیازهای گوناگون خود، نابودی حماس و مقاومت در غزه را امری حیاتی می دانستند.

رویکرد سازش این کشورها که از سال 2002 طرح مشترک عربی را برای صلح با اسرائیل ارائه کرده بودند، طی سال های اخیر پررنگ تر شده و همگرایی بیشتری را در تماس های آشکار و پنهان با این رژیم نشان می دهد.

حذف حماس برای جایگزینی ابومازن و جریان حکومت خودگردان و اجرایی کردن طرح سازش با اسرائیل و پایان دادن به مسئله فلسطین از نگاه این کشورها فرصت بازیگری ایران را محدود می ساخت و می توانست به تدریج موازنه قوای منطقه ای را به نفع کشورهای یاد شده و به زیان جریان مقاومت منطقه ای و ایران رقم بزند.

آمریکا نیز که پروژه خاورمیانه ای او در هشت سال گذشته با موانع و چالش ها و ناکامی های جدی روبه رو و هزینه های سنگینی را بر آن کشور تحمیل شده بود، به دنبال رهیافت جدیدی برای رهائی از بن بست طرح های منطقه ای خود بود.

برای اجرای این تصمیم، ساز و کارهای ایجاد شده طی سال های گذشته در همکاری های اطلاعاتی (شرم الشیخ) و یا هماهنگی های سیاسی و رسانه ای و تعیین سناریوهای نظامی، سیاسی و تبلیغاتی فعالانه به کار گرفته شدند و هزینه های مالی آن به عهده عربستان، مدیریت اجرایی صحنه بیرونی به مصر، پشتیبانی و لجستیک جنگ به عهده امریکا و حمایت های سیاسی و تبلیغاتی به اروپا واگذار شدند.[3]

ب) اهداف جنگ

اگرچه مسئولین رژیم صهیونیستی تلاش کردند با تکیه بر تجربه جنگ 33 روزه 2006 با حزب الله، اهداف جنگ را به روشنی ابراز نکنند تا در تنگنای تفسیرهای پیروزی در جنگ قرار نگیرند، ولی محورهای زیر از زبان مسئولان مختلف این رژیم بیان شدند:

1 ضرورت دگرگونی در وضعیت امنیتی غزه و عدم تحمل حکومت حماس

2 نابودی مقاومت و توقف اقدامات آن و بازگشت ابومازن به غزه

3 امروز حماس، فردا حزب الله و.. .

4 تضعیف حماس

5 جلوگیری از شلیک موشک از غزه به سوی اسرائیل

6 توقف و جلوگیری از امکان تسلیح مجدد حماس از طریق تونل های مرز رفح

خانم لیونی ماهیت جنگ غزه را، جنگ ارزش های تمدن غربی و پیشرفته با تروریست ها معرفی کرد.[4]

ج) سناریو و تاکتیکهای جنگ

رژیم صهیونیستی برای اهداف حداقلی و حداکثری خود، سناریوهای مختلفی را درنظر گرفته بود تا بتواند در قالب ابهام در هدف های اعلام شده، به همه اهداف خود در این جنگ برسد. در یک سناریوی حداکثری، حکومت حماس باید ساقط و مقاومت به شدت سرکوب و نیروهای محمد دحلان که در مصر و اردن در قالب طرح امنیتی ژنرال دیتون آموزش دیده بودند، به غزه وارد می شدند و ابومازن حاکمیت را در دست می گرفت. بدین منظور از روش «جنگ پرشدت» و «غافلگیرانه» و «آتش گسترده بر اهداف شناسایی شده» استفاده می شد و حملات وسیع هوایی در روز اول جنگ و حتی چهار روز اول، این سناریو را تعقیب می کرد.

در سناریوی بعدی، با اجرای حملات گسترده هوایی، توپخانه و دریایی بر مناطق مسکونی و شهری و بر اهداف حکومتی و مقاومت در غزه (سیاست زمین سوخته)، امکان ایجاد شورش مردمی و اعتراض به مقاومت و حکومت حماس مدنظر بود تا بدین ترتیب هدف ساقط کردن حکومت حماس فراهم شود.

در سناریوی سوم، پس از حملات گسترده هوایی و شدت آتش، به حملات زمینی نیز تکیه می شد تا دو سطح از اهداف برای کسب پیروزی را امکان پذیر کند.

در سطح اول، امکان اشغال مناطق شهری در شمال نوار غزه، شهر غزه و پیرامون آن و یا مناطق جنوبی در شرق خان یونس و یا مرز رفح و نوار فیلادلفی مدنظر بود تا ضمن وارد کردن ضربه به مقاومت و تضعیف آن، هدف های سیاسی جنگ از طریق چانه زنی در مورد مناطق اشغال شده دنبال شود.

هدف ثانوی از اجرای این عملیات، ترور یا ربایش رهبران مقاومت و یا دستیابی به شالیط برای نیل به بخشی از اهداف جنگ و ثبت پیروزی و ایجاد شرایط برای چانه زنی در جهت کسب امتیازات سیاسی بود.

سطح دوم عملیات در سناریوی اخیر شدت بخشیدن به حملات هوایی و به کارگیری سلاح های ممنوعه و اجرای حملات زمینی و نفوذی برای تضعیف هر چه بیشتر مقاومت و فرسایش آن بود تا امکان تسلیم پذیری مقاومت را افزایش یابد و تصویری از موازنه وحشت (ویرانی سازی) به جای احیای توان بازدارندگی ثبت شود.[5]

د) مراحل جنگ

ارتش اسرائیل عملیات نظامی خود را در سه مرحله عملیات هوایی، زمینی (الف) و عملیات دریائی (ب) طراحی کرد و مدت زمان عملیات هوایی را حداکثر چهار روز و مدت زمان هر مرحله از عملیات زمینی را حداکثر سه روز در نظر گرفت.

مرحله اول عملیات به گونه ای طراحی شده بود که با بمباران حدود 300 نقطه از غزه، مقاومت زمینگیر و عناصر آن به صیدهای قابل دسترسی تبدیل می شدند.

عملیات سنگین هوایی به جای چهار روز هفت روز به درازا کشید و بر اساس اطلاعاتی که خود اسرائیل منتشر کرد، 600 نقطه از مراکز حساس منطقه کوچک غزه را زد، اما وقتی روز 13 دی ماه فرا رسید، کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی دریافت که آسیب چندانی به مقاومت حماس وارد نشده است و شلیک موشک های آن نه تنها ادامه دارد، بلکه هر روز به برد آنها افزوده می شود.[6]

مراحل اصلی این جنگ عبارت بودند از:

1- آغاز تهاجم و بمباران هوایی غزه

شنبه سیاه 27 دسامبر رسید و در ساعت 30/11 صبح 64 جنگنده به حریم هوایی غزه تعرض کردند. تنها در چند ساعت نخست تهاجم صهیونیست ها 100 تن بمب روی خانه ها و تونل های زیرزمینی ای که غزه را به مصر متصل می کرد، ریخته شد. در هفت ساعت اول حمله 230 فلسطینی به شهادت رسیدند و 750 نفر مجروح شدند تا بزرگ ترین و طولانی ترین مقاومت فلسطین رقم بخورد. مأموریت نخست پرنده های مرگ صهیونیست ها بستن راه های ارتباطی غزه بود. این بزرگ ترین حمله اسرائیل به غزه از سال 1967 به این سو بود.

در شب چهارم جنگ، سازمان موساد، فهرست جدیدی شامل 300 نقطه دیگر را به مقامات نظامی و سیاسی تل آویو ارائه کرد و از آنان خواست با حمله به این نقاط کار حماس را یکسره کنند. نیروی هوایی رژیم صهیونیستی مأموریت یافت تا نقاط جدید را بزند، ولی از آغاز مرحله جدید عملیات نظامی، حماس و جهاد اسلامی برگ جدیدی را رو کردند و آن افزودن بر برد و قدرت موشک ها بود. اندکی بعد حماس نیز 700 موشک را به سرزمین های اشغالی فلسطین شلیک کرد. برای اولین بار موشک های حماس شهرک های تازه ای چون اشکول و بئرالسبع را هدف قرار دادند و به چند پایگاه نظامی صهیونیستی خسارات جدی وارد کردند.

یکشنبه 28 دسامبر، 25 دستور تخریب اماکن عمومی صادر شد و هواپیماهای اسرائیلی یک مسجد و ایستگاه تلویزیونی حماس را هدف قرار دادند. دانشگاه غزه، مدارس، ساختمان های وزارت امور خارجه و دارایی و همچنین دفتر نخست وزیری از دیگر نقاطی بودند که در مرحله بعد، هدف موشک های اسرائیلی قرار گرفتند.

دوره عملیات هوایی تا روز شنبه 14 دی ماه استمرار یافت. اسرائیل به تکرار افتاد و ابتکار عمل جدیدی نداشت، در حالی که حماس با متنوع کردن شهرهای هدف و شلیک به نقاط کلیدی هر روز حرف جدیدی برای گفتن داشت.

2- آغاز جنگ زمینی و دریایی

مرحله (الف) عملیات زمینی در شامگاه روز شنبه 14 دیماه با یورش 20هزار نیروی نظامی که هر کدام از یک جان پناه متحرک تانک مرکاوا برخوردار بودند و خط سنگین آتش بمب افکن ها آنان را پشتیبانی می کرد، شروع شد. سران تل آویو پس از چند روز که به بی نتیجه بودن حملات هوایی خود پی بردند، فرمان شروع حمله دریایی را صادر کردند. دو روز پس از آتشباری ناوچه ها، ایهود باراک سراسیمه دستور ورود نیروهای زمینی را داد. بدین ترتیب جنگ هوایی در شامگاه روز شنبه جای خود را به جنگ زمینی داد و نیروی هوائی صرفاً به عنوان پشتیبان عملیات نیروی زمینی نقش جدیدی پیدا کرد. در روز چهارم ژانویه، مهم ترین آزمون نیروی زمینی ارتش صهیونیستی رخ داد.

در عرصه جنگ زمینی رژیم صهیونیستی از شش محور دو محور از کناره دریا، دو محور از مناطق بیت حانون و جبالیا، یک محور از حی الشجاعیه و یک محور از منطقه میانی «نتساریا» وارد عمل شد. این نیروها به سمت عرض کوتاه بین 6 تا 11 کیلومتر هجوم بردند. تانک های اسرائیلی نیز به امید نفوذ کوماندوها شهر غزه را به محاصره درآوردند، اما باز هم بر خلاف تصور دستگاه نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، مقاومت مبارزان حماس اجازه پیشروی بیشتر را به آنها نداد.

دو سه روز طول کشید تا فضای سنگین روانی عملیات زمینی فروکش کند. ژنرال ایهود باراک و ژنرال گابی اشکنازی وزیر جنگ و رئیس ستاد مشترک ارتش در روز دوشنبه در پاسخ به سئوالات پی درپی اعضای 22 نفره کابینه امنیتی اسرائیل که چرا عملیات زمینی سرد شده است گفتند که عملیات زمینی اسرائیل فقط تا زمانی که روی زمین صاف و بی مانع باشد، باشکوه و پرحرارت است، ولی زمانی که به «ساختمان ها» و موانع نزدیک می شود، وضع دیگری پیدا می کند.[7]

در دهمین روز جنگ، آمار تلفات ارتش صهیونیستی سیر صعودی به خود گرفت. گردان های قسام در چند عملیات پیاپی حدود 20 نظامی صهیونیست را به هلاکت رساندند. اسرائیل که کاملاً علائم باخت را حس می کرد، بعد از شنیدن گزارش های ناامیدکننده فرماندهان زمینی، ناگهان به فکر پرتاب موشک های حاوی فسفر سفید افتاد. تصمیمی که مصداق بارز توسل به جنایت جنگی بود. این بمب بدن قربانیان خود را به نحو عجیبی می سوزاند. این مرحله نیز بیش از یک هفته به طول انجامید و بدون آنکه نتیجه ای در برداشته باشد، به پایان رسید. شاید عدم دستیابی رژیم صهیونیستی به اهداف خود در جنگ غزه سبب گردید که با بمباران گسترده هوایی، دریایی و زمینی این منطقه و استفاده از سلاح های کشتار جمعی ممنوعه از مردم مقاوم غزه انتقام بگیرد.

بیست و دومین روز جنگ خبرهای جبهه نبرد برای تل آویو بسیار ناامیدکننده بود. با وجود بمباران بیش از 100 نقطه غزه، کوماندوهای این رژیم در کمین مبارزان حماس قرار گرفتند و نتوانستند به داخل شهر نفوذ کنند، جنگ وارد هفته چهارم شده بود، لذا چاره ای نبود که در نشست کابینه ایهود اولمرت آتش بس یک جانبه را اعلام کند.[8]

تصمیمی که یک بار دیگر خاطرات تلخ جنگ 33 روزه مقابل حزب الله لبنان را در ذهن آنان زنده کرد. جلسه وزرای رژیم صهیونیستی زمانی رأی به توقف جنگ داد که اعتراضات و مخالفت ها با تصمیم باراک و اولمرت از کشورهای جهان به خیابان های تل آویو کشیده شد. درست همانند جنگ 33 روزه که با هجوم شهروندان این رژیم به خیابان ها، رسانه ها و ارگان های خبری این رژیم رسما زنگ دومین ناکامی ارتش صهیونیستی در مقابله با جبهه مقاومت را به صدا درآوردند.[9]

ه) شکست ارتش اسرائیل

در حالی که رژیم صهیونیستی نتوانست به هیچ یک از اهداف خود دست یابد و نوارغزه را که در برخی جاها عرض آن کمتر از شش کیلومتر است اشغال کند، سرانجام این جنگ پس از 22 روز در تاریخ 29 /10/1387 به پایان رسید. این در حالی بود که ارتش این رژیم در جنگ سوم اعراب و اسرائیل در سال 1967 در جنگ با ارتش های چهار کشور عربی مصر، اردن، سوریه و عراق توانسته بود در عرض شش روز سرزمین های تحت اشغال خود را چهار برابر و حدود 80 درصد تجهیزات نظامی این کشورهای منهدم کند و حدود هزار کشته و مفقود از ارتش مصر بگیرد.[10]

در پی شکست رژیم صهیونیستی بعد از 22 روز حمله به غزه، ارتش این رژیم در روز دوشنبه 30/10/1387 عقب نشینی خود را از این منطقه آغاز کرد. به گزارش خبرگزاری ها به نقل از شبکه خبری الجزیره، نیروهای اشغالگر صهیونیست، عقب نشینی خود را از نوار غزه آغاز کردند و در نوار مرزی بین سرزمین های اشغالی و غزه مستقر شدند. این اقدام در پی اعتراضات مردمی در جهان و ضرب الاجل یک هفته ای جنبش مقاومت اسلامی فلسطین «حماس» و جهاد اسلامی فلسطین برای خروج نظامی اسرائیل از نوار غزه صورت گرفت.

در همین راستا روزنامه صهیونیستی جروزالم پست به نقل از مقامات صهیونیستی نوشت، اسرائیل تا پیش از مراسم تحلیف ریاست جمهوری جدید آمریکا تمام نیروهای خود را از غزه خارج خواهد کرد. این در حالی بود که اعلام آتش بس یک جانبه از سوی رژیم صهیونیستی به منزله شکست برای سران این رژیم و پیروزی برای حماس و مردم مظلوم فلسطین محسوب می شد.

رژیم صهیونیستی در اثر این شکست خفت بار در شرایطی بحرانی قرار گرفت، به گونه ای که همه شخصیت ها، احزاب و مطبوعات رژیم صهیونیستی اعتراف کردند که هیچ نتیجه ای از این جنگ 22 روزه به دست نیامده، بلکه برعکس به قدرت و محبوبیت حماس افزوده شده است.

درخصوص تلفات صهیونیست ها نیز شبکه خبری العالم اعلام کرد که در این تجاوز 22 روزه 256 صهیونیست به هلاکت رسیدند و بیش از 1327 نفر دیگر زخمی شدند.[11] این در حالی است که رژیم صهیونیستی به شدت اخبار رسانه ها و منابع خبری را سانسور می کرد و تلویزیون رژیم صهیونیستی اعلام داشت که هیچ روزنامه نگار اسرائیلی یا خارجی نباید با مجروحان مصاحبه کند.

منابع خبری فلسطین تعداد کشته ها و زخمی های صهیونیست ها را بسیار بیش از آمار منتشر شده ارزیابی کردند و رئیس سازمان امنیت داخلی رژیم صهیونیستی اذعان کرد که اسرائیل در رسیدن به اهداف تعیین شده در تهاجم به غزه کاملاً شکست خورده است.

تحلیلگران و سیاستمداران رژیم صهیونیستی نیز تأکید کردند که جنگ غزه نتوانست حملات موشکی فلسطینیان به اسرائیل را متوقف کند. این تحلیلگران همچنین اذعان داشتند که آرزوهای عباس رئیس تشکیلات خودگردان و حسنی مبارک رئیس جمهور مصر از نابودی حماس تحقق نیافت.[12]

همچنین مقامات بلندپایه نظامی رژیم صهیونیستی اظهار داشتند که قدرت مقاومت بار دیگر فزونی یافته است، زیرا این حمله، ضربه غیرقابل جبرانی برای حماس نبوده است. شهرک نشینان صهیونیست نیز معتقد بودند که اعلام آتش بس یک جانبه نشانه شکست اسرائیل است.

روزنامه «یدیعوت آحارونوت» نوشت: «اعلام آتش بس یک جانبه موجب قدرت گرفتن بیشتر جنبش حماس شد.»

روزنامه هاآرتس نیز نوشت: «جنگ غزه موجب رسمیت یافتن حماس توسط جامعه جهانی شد.»

شبکه خبری «مفکره الاسلام»...به نقل از کارگران فلسطینی که در سرزمین های اشغالی مشغول به کارند، اظهار داشت: «شهرک های جنوبی از جمله اشدود، عسقلان، سدروت و مناطق اطراف به شهر ارواح تبدیل شده اند.»

روزنامه صهیونیستی جروزالم پست نوشت: «تفاهم نامه آمریکا واشنگتن و تل آویو ریسمان نجات اسرائیل از باتلاق جنگ است.» به نوشته این روزنامه، «تزیپی لیونی» وزیرخارجه رژیم صهیونیستی از «کاندولیزا رایس» همتای آمریکایی خود به خاطر امضای سریع و به موقع تفاهم نامه امنیتی تشکر کرد.

همچنین روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز نوشت: «به نظر می رسد که تئوری اسرائیل به نتیجه نرسیده و این مثل عبری در میان نظامیان اسرائیل شنیده می شود که: «رئیس باز هم شکست خورد.»

روزنامه گاردین هم نوشت: «این جنگ بر وجهه حماس افزود و رهبران آن می توانند با افتخار سر خود را در خیابان های غزه بالا بگیرند.»

شبکه تلویزیونی دویچه وله گزارش داد: «توان نظامی حماس در نوار غزه دست نخورده باقی مانده است.»[13]

و) پیامدهای جنگ

اسرائیل شدیدترین حملات ممکن را با به کارگیری آخرین توان نظامی و تسلیحاتی در جنگ غزه اجرا کرد. ارتش رژیم صهیونیستی در حالی از غزه عقب نشینی کرد که طبق برآوردهای اولیه بیش از دو میلیارد دلار به اقتصاد این منطقه خسارت وارد شد. بیش از 60000 نفر از ساکنان غزه بی خانمان و حدود 5000 خانه کاملاً ویران و با خاک یکسان شدند و 18000 منزل مسکونی دیگر نیز خسارت دیدند.

طبق آمار دفتر مرکزی آمار فلسطین در این جنگ حدود 1500 فلسطینی شهید و بیش از 5300 نفر دیگر مجروح شدند. مدیر برنامه سلامت روانی غزه نیز اعلام کرد که 50 درصد کودکان غزه به دلیل حمله رژیم صهیونیستی به روان درمانی نیاز دارند. یک پزشک نروژی نیز اظهار داشت اسرائیل از نوعی سلاح جدید ناشناخته در غزه استفاده کرد.[14]

مهم ترین پیامدهای جنگ 22 روزه عبارتند از:

 حملات اسرائیل حدود 1300 شهید و 5400 زخمی از مردم غزه گرفت و تمام مراکز حکومتی و هزاران منزل مسکونی و اماکن تجاری و کسب و کار ویران شدند.

 تلفات مستقیم مقاومت (تمام گروه ها) حدود 80 شهید و تعدادی زخمی است و آسیب به ساختارهای مقاومت و امکانات آن بسیار اندک بودند.

 برآوردهای تقریبی، تلفات اسرائیل را نیز حدود 80 کشته و 170 زخمی نشان می دهد. در خسارت های دیگر، موشک های مقاومت از شعاع ده کیلومتری به شعاع 50 کیلومتری رسیدند و شهرها، شهرک ها، پایگاه های نظامی هوایی و مراکز تجمع نیروی نظامی و نیروهای زرهی آن را نیز دربرگرفتند.

 اسرائیل نتوانست به یک پیشروی مؤثر در مناطق حضور مقاومت دست یابد.

 مقاومت از طریق اجرای جنگ چریک شهری، از درگیری مستقیم در مناطق آزاد پرهیز کرد و با کشاندن نیروهای دشمن به حاشیه مناطق مسکونی، تلفات جدی از آنها گرفت که در این بین، تلفات اسرائیل در چالیا و غرب بیت لاهیا، چشمگیر بودند.

 به رغم سانسور خبری و روش های عملیات روانی برای تحریف، تشکیک و تردید و وارونه نشان دادن حقایق، واکنش های جهانی بسیار گسترده ای در سطوح رسمی و مردمی (افکارعمومی) علیه اسرائیل شکل گرفتند و شعارها و مطالبات مردم غزه، ضمن استمرار، ارتقا را نیز نشان داد و در یک مرحله، اعتراض عمومی به حمله به مراکز اسرائیلی و کشورهای مصر و عربستان کشیده شد و حمله به افراد صهیونیست و مراکز اسرائیل در برخی از کشورها آغاز شد.

 تلاش هدفمند دیپلماسی غربی و اسرائیلی برای برداشتن صفت تهدید اسرائیلی در سال های متمادی، در جریان این جنگ به تهدید برجسته اسرائیلی برای منطقه و امنیت و صلح جهانی تبدیل شد.

 چهره اسرائیل به عنوان یک جنایتکار جنگی بروز کرد و نتوانست با به کارگیری گسترده قدرت، آتش و سلاح های متنوع جنگی و ممنوعه، اقتدار و موازنه وحشت را ثبت کند.

 هزینه های دیپلماسی جنگ برای اسرائیل، غرب (آمریکا و اروپا) و کشورهای مرتجع بسیار بالا رفت.

 آسیب پذیری کشورهای مرتجع و هم پیمان اسرائیل در جنگ به شدت افزایش یافت و موجب تغییر و یا نرمش در مواضع آنان گردید.

 ادامه حیات طرح های صلح و سازش عربی با تردیدهای جدی روبه رو شد.

 مشروعیت مقاومت که تا به حال در ادبیات سیاسی و تبلیغاتی صهیونیست ها و غرب به عنوان تروریسم توصیف می شد، به عنوان مقاومت و مشروعیت مقابله با رژیم صهیونیستی گسترش یافت.

 هیچ یک از اهداف نظامی جنگ که توسط مقامات اسرائیلی بیان شده بود محقق نشدند و ژنرال عاموس گلعاد اعلام کرد از اینکه نتوانسته حتی شالیت را آزاد کند خجالت زده است.

 اگرچه شکاف عربی افزایش یافت، ولی مجموعه کشورهای حامی مقاومت در شرایط بهتر و آفندی و ابتکاری و کشورهای مرتجع عربی در شرایط انفعالی که ناشی از تبانی و همکاری با صهیونیست ها در جنگ بود قرار گرفتند.

 وجهه آمریکا در سطح منطقه و جهان آسیب های جدی دید که برای اوباما در آغازین روزهای ریاستش، مطلوب نبود و اجرای پروژه های خاورمیانه ای امریکا را با دشواری بیشتری روبه رو کرد.

 فضای فتنه انگیزی غربی عربی (ارتجاع) و صهیونیست ها در موضوع شیعه سنی به شدت فروکش کرد و تمرکز تلاش های تبلیغاتی و روانی در موضوعات قومی و ناسیونالیستی روی ایران قرار گرفت، بدین مضمون که ایران در جنگ غزه به دنبال منافع خود است.

 سران رژیم صهیونیستی، به ویژه فرماندهان و مسئولین نظامی، خود را برای محاکمه در دادگاه های بین المللی به عنوان جنایتکار جنگی آماده کردند و در داخل اسرائیل نیز برای فروکش کردن اعتراضات جهانی، دادگاه فرمایشی تشکیل شد.

 در حال حاضر سطح اعتماد و امید در داخل رژیم صهیونیستی افق روشنی ندارد که بازتاب های آن را باید در آمار مهاجرت و مهاجرت معکوس از اسرائیل جست وجو کرد.

 جنگ غزه موازنه قوا و معادله امنیتی سیاسی منطقه ای و جایگاه و وزن بازیگران را متأثر کرد و ایران از نظر وضعیت امنیتی و منطقه ای در بهترین شرایط قرار گرفت.

 مقاومت غزه با ناکام کردن دشمن از کسب پیروزی، بااقتدار، باقیمانده توان رزمی خود را حفظ کرد و با تکیه بر تجربه سنگین جنگ 22 روزه به افق های بالنده تر اندیشید.

 نتیجه جنگ در رویکردهای کلان نیز قابل احصا و ابراز تمایل غرب و آمریکا برای تماس با حماس و به رسمیت شناختن آن، از بازتاب های ابتدایی نتایج جنگ است.

 حکومت خودگردان و ابومازن در بدترین شرایط سیاسی و هویتی قرار گرفتند. لذا غرب، اسرائیل و کشورهای مرتجع در پرسه سیاسی پس از جنگ، به دنبال «نقش دهی» و احیای بازیگری و توان آن برآمدند.[15]

سوتیترها:

1-

رژیم صهیونیستی پس از ماه ها محاصره طولانی نوار غزه و بستن تمامی گذرهای این منطقه بر روی ساکنان این منطقه که جمعیتی بیش از یک و نیم میلیون نفر می باشند، نتوانست این مردم را از پای درآورد، این در حالی بود که فلسطینیان به رغم تحمل بحران اقتصادی غزه که با مرگ خاموش دست و پنجه نرم می کردند هیچ گاه از مقاومت دست برنداشتند.

2-

تحلیلگران و سیاستمداران رژیم صهیونیستی تأکید کردند که جنگ غزه نتوانست حملات موشکی فلسطینیان به اسرائیل را متوقف کند. این تحلیلگران همچنین اذعان داشتند که آرزوهای عباس رئیس تشکیلات خودگردان و حسنی مبارک رئیس جمهور مصر از نابودی حماس تحقق نیافت.

3-

رژیم صهیونیستی در اثر این شکست خفت بار در شرایطی بحرانی قرار گرفت، به گونه ای که همه شخصیت ها، احزاب و مطبوعات رژیم صهیونیستی اعتراف کردند که هیچ نتیجه ای از این جنگ 22 روزه به دست نیامده، بلکه برعکس به قدرت و محبوبیت حماس افزوده شده است.

پی نوشت ها

[1] سعدالله زارعی، «موقعیت امنیتی اسرائیل قبل از جنگ و بعد از جنگ غزه»، روزنامه کیهان، 24/10/1387.

[2] غلامی، بنفشه: روزنامه ایران، «حوادثی که مسیر جنگ را تغییر دادند»، 12/11/1387.

[3] سعدالله زارعی، «موقعیت امنیتی اسرائیل قبل از جنگ و بعد از جنگ غزه»، روزنامه کیهان، 24/10/1387.

[4] روزنامه ایران، ویژه نامه جنگ 22 روزه غزه، 12 /11/1387.

[5] غلامی، بنفشه: روزنامه ایران، «حوادثی که مسیر جنگ را تغییر دادند»، 12/11/1387.

[6] مجیدی، هادی: روزنامه ایران، «ابعاد نظامی و امنیتی تهاجم سرب گداخته»، 12 /11 /1387.

[7] عابدینی، حسن: روزنامه ایران، آرایش رسانه ای در جنگ غزه، 12/11/1387.

[8] مجیدی، هادی: روزنامه ایران، «ابعاد نظامی و امنیتی تهاجم سرب گداخته»، 12/11/1387.

[9] پیشین.

[10] برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: مجید صفاتاج، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل (تهران: انتشارات آرون، 1389) جلد سومف ص 155-142.

[11] روزنامه کیهان، 1/11/1387

[12] دعویسرا، سلیمان: روزنامه ایران، «پنج بازوی دفاعی غزه»، 12/11/1387.

[13] روزنامه کیهان، 1/11/1387.

[14] سعدالله زارعی، «موقعیت امنیتی اسرائیل قبل از جنگ و بعد از جنگ غزه»، روزنامه کیهان، 24/10/1387.

[15] مجیدی، هادی: روزنامه ایران، «ابعاد نظامی و امنیتی تهاجم سرب گداخته»، 12/11/1387.

کلمات کلیدی
مقاومت  |  غزه  | 
لینک کوتاه :