گنجینه معارف

نقش مذهب در انقلاب اسلامی ایران

موضوع مقاله حاضر، «نقش مذهب در انقلاب اسلامی ایران» است. این نوشتار در صدد بیان مشخصه هایی است که انقلاب ایران را از سایر انقلاب های اسلامی متمایز می کند. براساس ادله ای که به بررسی آنها پرداخته خواهد شد، بر این باوریم که ایدئولوژی و نرم افزار شکل گیری انقلاب در ایران، مذهب بوده و هر چند انقلابیون به سایر جنبه های زندگی بشری، همچون رفاه و توسعه اقتصادی، مشارکت سیاسی و استقلال خود نیز نگاهی داشتند، ولی همه این موارد را در طرحی کلی تر، یعنی اسلام خواهی خلاصه می کردند. مذهب تشیع به عنوان ایدئولوژی انقلاب؛ امام خمینی(ره) به عنوان فقیهی مرجع، در مقام ایدولوگ؛ روحانیت و منبر به عنوان صدای رسای انقلاب؛ مناسبت های مذهبی به عنوان زمان و حسینیه ها و مساجد در مقام هسته های شکل گیری انقلاب به کار گرفته شدند و سایر مطالبات را در یک کل بزرگ تر، یعنی اسلام خواهی به کار بستند.

منبع : فرهنگ پژوهش» تابستان 1393 - شماره 18 , روحی، مهدی , کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم تعداد بازدید : 5001     تاریخ درج : 1397/11/04    

مقدمه

همواره در طول تاریخ، تغییر و تحولاتی در جوامع بشری اتفاق افتاده که منجر به تحولات بنیادین در زندگی بشر شده است. تغییراتی که به دست خود انسان های جامعه رقم خورده و گاهی حتی فراتر از یک جامعه بروز و ظهور کرده است. در این بین، انقلاب ها مهم ترین تحولات را در مسیر زندگی بشری ایجاد کرده اند و چنانچه از نام انقلاب پیداست، در آن نوعی دگرگونی و عوض شدن مستتر است. همان طور که انگور تغییر بنیادین یافته و تبدیل به سرکه می شود، انقلاب نیز جامعه ای را کاملاً تغییر داده و جامعه ای کاملا متمایز با جامعه اولی به وجود می آورد. اندیشمندان نیز به صرافت به این پدیده مهم در جوامع پرداخته و به کنکاش علل و عوامل این تغییرات اشاره نموده اند که نظریه های انقلاب نام گرفته اند. هر یک از اندیشمندان به علت یا علل انقلاب، اشاره کرده و علت این تغییر را منوط به آن شرایط و علل نموده اند. در همین راستا، در اواخر قرن بیستم بود که اتفاقی عجیب و دور از تصور به نام انقلاب اسلامی ایران، این بار نه در مغرب زمین که مهد انقلاب است؛ بلکه در مشرق زمین اتفاق افتاد و دوست و دشمن را به حیرت و اعجاب واداشت و به اذعان همه، منجر به بازنگری در نظریه های انقلاب شد. انقلابی که یکی از مهم ترین حادثه های قرن بیستم تلقی شد و در کنار جنگ های جهانی اول و دوم، به پدیده های مهم قرن بیستم قلمداد شد و اینک پس از گذشت سه دهه از این انقلاب، آثار برون مرزی آن در قالب بیداری اسلامی بروز و ظهور یافت و البته بدخواهان این انقلاب، برای این که این تأثیرپذیری را انکار کنند، آن را بهار عربی نامیدند. در حالی که محتوا و مطالبات این انقلاب ها مشابه انقلاب اسلامی ایران بود و مهم ترین نقطه اشتراک آن مطالبه اسلام و اسلام خواهی در این انقلاب ها است. در این نوشتار برآنیم تا به همین نکته بپردازیم که مذهب و دین در انقلاب اسلامی ایران چه جایگاهی داشته و دارد. به عبارت بهتر چرا انقلاب سال 57 را انقلاب اسلامی می دانیم در حالی که نمی توان مطالبات اجتماعی و سیاسی مردم در انقلاب را نادیده گرفت. چرا بیشتر تاکید بر اسلامیت انقلاب می کنیم و سایر مطالبات و دستاوردهای انقلاب را کمرنگ تر جلوه می دهیم. از این رو در این نوشتار ابتدا به تعریف انقلاب اشاره ای نموده، سپس به طور تفصیلی تر به نقش و جایگاه مذهب در انقلاب اسلامی ایران خواهیم پرداخت.

تعریف انقلاب

معنای لفظی انقلاب به معنای تحول، زیر و رو شدن و تغییر و تحول است (معین، 1360، ج1). در اصطلاح سیاسی تعریف های مختلف و متفاوتی از انقلاب ارائه شده است، شاید به تعداد اندیشمندانی که درباره آن به بحث پرداخته اند، از انقلاب تعریف ارائه شده است. تعاریفی که از انقلاب ارائه شده است را می توان در سه دسته جای داد: گروهی از تعاریف، انقلاب را بر اساس نیّات انقلابیون تعریف کرده اند. گروه دوم، انقلاب را بر اساس نتایج و پیامدهای آن شناسایی کرده اند و از نظر گروه سوم، انقلاب به عنوان یک فرایند، مورد بررسی و تعریف قرار می گرفته است (مشیرزاده، 1374، ص15). ولی در یک تعرف جامع می توان انقلاب را این گونه تعریف کرد: «انقلاب عبارت است از حرکت مردمی توام با خشونت در جهت تغییر سریع و بنیادین در ارزش ها و باورهای مسلط نهادهای سیاسی، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روش ها و فعالیت های یک جامعه و جایگزینی نظم جدید بجای نظم پیشین» لذا در یک انقلاب باید به مولفه هایی چون مردمی بودن، خشونت، تغییرهای بنیادی در ارزش ها و باورها و نیز نیل به این اهداف اشاره داشت. و با هر یک از این قیود نوعی از تغییرات خارج می شود مثلا با قید مردمی بودن، کودتا خارج خواهد شد چرا که کودتا توسط فرماندهان و روسای ارتش رخ می دهد و تغییرات سریع و بنیادین رفرم و اصلاح، زیرا اصلاح اولا از طرف حاکمیت اعمال می شود و ثانیاً آرام و به دور از خشونت محقق می گردد و با نیل به اهداف انقلاب های ناموفق که به اهداف مطلوب نرسیده و در حد یک جنبش اعتراضی باقی خواهد ماند.

تحلیل های متفاوت از انقلاب ایران

اندیشمندان و متفکران سه نوع رویکرد در تحلیل انقلاب اسلامی ایران بکار برده اند و هر یک بر مبانی و نظریه های مشهور و معروف نسبت به واکاوی انقلاب ایران پرداخته اند. رویکردهایی که علاوه بر انقلاب ایران، می توان گفت بطور عمده بیشتر نظریه های انقلاب براساس همین نظریه ها تحلیل می شوند. این نظریه ها را می توان در سه رویکرد سیاسی، اقتصادی و مذهبی تقسیم نمود. رویکردهای سیاسی بیشتر تاکید بر جنبه های سیاسی انقلاب دارند و انقلاب را با رویکرد سیاسی تحلیل می کنند. برنامه های سیاسی شاه در بعد از انقلاب سفید و رفراندوم آن، تا اواخر سال های 54 و 55، فراز و نشیب هایی پیدا کرد. در این مدت سیاست خارجی امریکا در مورد شاه دچار نوسان بود، که برخی این مسئله را حتی به زمان کندی و اصطکاک هایی که میان دولت او و رژیم شاه در خصوص سیاست های شاه وجود داشت، مربوط می کنند. بر همین اساس، سیاست فضای باز سیاسی و به اصطلاح، طرح کارتریسم در ایران مطرح شد. در این تحلیل، بیشترین توجه به بعد سیاسی مسئله است و بیشتر به اشتباهات سیاسی شاه و سیاست فضای باز سیاسی، که از طرف شاه تحت فشار امریکایی ها انجام شد، توجه می شود. در واقع، این تحلیل بیشتر عامل سیاسی و به ویژه سیاست خارجی امریکا را در انقلاب اسلامی مؤثر می داند و در واقع به عامل برون زا بیشتر توجه می کند. نظریه های سیاسی انقلاب ایران را می توان برگرفته از نظریه توسعه ناهمگون یا توسعه نامتوازن ساموئل هانتینگتون دانست (ملکوتیان، 1372، ص135 به بعد).

رویکرد دیگر در تحلیل انقلاب اسلامی ایران، تحلیل اقتصادی از انقلاب ایران است. چنین معتقد است که از سال 53 که شاه در نتیجه درآمد عظیم نفت به سمت اجرای مجموعه ای از پروژه های وسیع اقتصادی رفت و با آن درآمد هنگفت و ناگهانی، یک سری طرح های اقتصادی بلند پروازانه همراه با به اصطلاح مدرنیزاسیون را در پیش گرفت که این مدرنیزاسیون و اجرای طرح های نوسازی، نه با موقعیت سیاسی خارجی ایران هماهنگ بود و نه با شرایط و ظرفیت های داخلی ایران. بعلاوه در این سال ها شاه و رژیم سلطنتی به خاطر اجرای این برنامه ها و همراه با اجرای آن ها، دست به یک سری حرکات روشنفکرمآبانه و ضددینی ز، فشار بر علما زیادتر شد، ترویج مظاهر فحشا قوّت یافت، آزادسازی فرهنگی (به معنی بی بندوباری) فزون تر شد و... از آن سو، پول فراوانی هم به داخل مملکت سرازیر شده بود و به اصطلاح اصلاحات شروع شده بود. البته اگر قدری جلوتر برویم از رفراندوم سال 42 می توان آغاز نمود که در راستای همان اصلاحات یاد شده، مبارزه با روحانیت شروع شد.

به هر حال، تضاد سیاست های مدرنیزاسیون و طرح های بلند پروازانه شاه و عدم تطابق آن با ظرفیت های اقتصادی و اجتماعی و روانی جامعه ایران، منجر به این شد که طرح های اقتصادی مزبور که همراه با یک سری ابزارها و پشتوانه های سیاسی بود، توان اجرایی اش را در داخل ایران از دست داد و در سال های 55  56 بحران اقتصادی را آشکار ساخت. بدین صورت طرح ها روی دست رژیم شاه ماند و بحران اقتصادی مملکت را فرا گرفت و در نتیجه، ناتوانی شاه در حل بحرانِ شدت یافته اقتصادی، زمینه های تزلزل و سقوطش را فراهم ساخت.

به همین ترتیب وجهه خارجی سیاست شاه نیز با یک سری دست اندازهای خارجی مواجه شد که علاوه بر این که ریشه در همان برنامه های اقتصادی داشت و ماهیّتاً اقتصادی بود، جنبه سیاسی نیز پیدا کرد. این نظریه ها بیشتر متأثر از نظریه افزایش انتظارات الکسی توکویل و منحنی جی جیمز دیویس هستند (همان، ص87 و 96).

اما تحلیل دیگر از انقلاب ایران، تحلیل مذهبی و اسلامی از انقلاب اسلامی ایران است. انقلاب ریشه های صددرصد اسلامی و مذهبی داشته و دستمایه ها، انگیزه ها و ریشه های پدید آمدن آن، اسلام و قرآن و تعلیمات ضدظلم، ضدستم و عدالت خواهانه اسلامی بوده است. چنان که عنصر مقّوم آن نیز رهبری روحانیت شیعه است که از دیرباز، مروج و مبلغ اسلام و تشیع بوده اند و در این راه، به شهادت تاریخ، زحمات زیادی را متحمل شده اند و تا پای جان در اقامه عدل و قسط و ترویج آیین تشیع، ایستادگی نموده اند. مخصوصاً مبارزاتی که در سده اخیر به وسیله رهبران شیعه به وجود آمد و به طور مشخص از زمان سیدجمال الدین اسدآبادی و در دنباله نهضت تنباکو، در نهضت مشروطیت، انقلاب عراق و... بسط یافت، گواه این تحلیل است. بر این پایه، چنین تحلیل می شود که نقش اول و شاید نقش منحصر به فرد را انگیزه های اسلامی و دینی ایفا نموده اند.

هر یک از رویکردهای فوق در بررسی علل و انگیزه های انقلاب، اصالت و اهمیت را به رویکرد و برداشت خود داده و سایر عوامل را دلایل فرعی و غیر اصلی طرح می کنند. برای مثال کسانی که تحلیل سیاسی از انقلاب ایران دارند؛ عامل اصلی و بنیادین انقلاب ایران را عوامل سیاسی قلمداد کرده و سایر عوامل را دلایل فرعی و غیر مهم تر انقلاب برمی شمارند. در مثال فوق عوامل انقلاب ایران را فضای باز سیاسی ایجاد شده توسط شاه دانسته و مهم ترین خواسته انقلابیون را نیز اهداف سیاسی می دانند.

اشاره به این نکته ضروریست که در هر انقلابی، نمی توان گفت که مثلا یک هدف تنها عامل انقلاب بوده و دیگر عوامل اصلاً دخالتی نداشته اند. بلکه در نهایت می توان به این موضوع اشاره کرد که عامل اصلی، مثلا فلان عامل بوده و سایر عوامل در مرتبه و درجه بعدی بوده اند، نه این که اصلا وجود نداشته اند. شاهد بر مدعای ما شعارها و خواست های متفاوت انقلابیون است که این خواسته ها در قالب شعار بروز و ظهور نموده اند. این نوشتار نیز در بررسی خود هر چند عامل مهم در انقلاب ایران را مذهبی و اسلامی می داند، ولی منکر وجود سایر عوامل و درخواست های انقلابیون نیست. به هر صورت انقلابیون با نفی وضع موجود، خواستار وضعیت اقتصادی بهتر نیز بوده اند و البته اهداف سیاسی همچون استقلال و آزادی را نیز مطالبه می کردند. لذا تاکید بر عوامل دینی و مذهبی، دال بر فراموشی سایر انگیزه ها و مطالبات نیست.

اسلام و انقلاب

چنانچه پیشتر گفتیم تحلیل های اقتصادی سیاسی و مذهبی از انقلاب ایران وجود دارد و ما در این نوشتار در پی بررسی عامل مذهب و دین و نقش آن در انقلاب ایران هستیم و قبل از ورود در بحث، باید به این نکته اشاره کنیم که رابطه آموز های دینی با انقلاب چیست؟ و آیا اسلام دینی است که انقلاب را بر می تابد یا نه و آیا در آموزه های دینی، انقلاب بعنوان راهکاری برای نیل به اهداف مورد توجه و امعان نظر، قرار گرفته است یا خیر؟ در این بخش از نوشتار به این موضوع خواهیم پرداخت.

ماهیت دین اسلام با سرشت انقلاب به گونه ای درهم آمیخته که تصور وجود اسلام را جدا از وصف انقلابی آن ناممکن می سازد. انقلاب و شورش علیه ظلم و استبداد برای نخستین بار در دینِ اسلام، با ظهور رسالت رسول اکرم(ص) آغاز شد. انقلاب و شورش علیه حکومت یزید به رهبری امام حسین(ع) و سپس قیام علیه حکام بنی عباس در تحت لوای اسلام و حضور اهل بیت پیامبر، همه نمونه هایی از انقلاب اسلامی، با خصلت اسلام انقلابی در صدر اسلام است. بررسی تحلیلی تاریخ اسلام روشن می کند که این دین خود به عنوان انقلاب علیه جهل، ظلم، استبداد و علیه تمام ناهنجاری ها و به منظور استقرار حکومت عدل الهی، ظهور کرد. حضرت علی(ع) در نخستین خطبه، پس از انتخاب به امر حکومت به وضوح، محتوای خصوصیات و اهداف انقلاب را بررسی و روحیه انقلابی یک حکومت اسلامی را مورد تذکر قرار می دهد (نهج البلاغه، خطبه 16) و به عبارتی آن را به عنوان دیباچه و برنامه کاری حکومت انقلابی خود معرفی می نماید.

تشیع به عنوان یک حرکت انقلابی از صدر اسلام تا کنون، همواره در طول تاریخ اسلام به وصف انقلابی گری بر علیه ظلم و بی عدالتی مشهور بوده است. بر این اساس انقلاب اسلامی ایران، یک پدیده مستقل و مجزا از کل حرکت و ماهیت انقلابی اسلام نیست بلکه بخشی از انقلاب مداوم، مستمر و جهانی نهفته در خود اسلام است و در واقع معلول دین اسلام است که 14 قرن پیش ظهور کرده و همواره در طول تاریخ اسلام به صورت مستمر تداوم یافته است.

به طور کلی، می توان گفت هر انقلابی که برای تحقق عدالت اجتماعی، تضعیف فاصله طبقاتی، رفع تبعیضات ظالمانه، حمایت از محرومان و رهایی آنان از سلطه مستکبران و فقرستیزی بوقوع بپیوندد، انقلابی است که اسلام با دید مثبت به آن نگریسته و به هر میزان که آن انقلاب مصادیق بیشتری از آرمان های فوق را پوشش دهد به همان میزان از ارزش بیشتری در دیدگاه اسلام برخوردار خواهد بود.

قرآن کریم با صراحت می فرماید که هدف از ارسال رسل، برای اقامه عدل در میان مردم بوده است (حدید، 25) و یا در جای دیگر مبارزه برای نجات مستضعفان را از جمله وظایف انسان ها می داند (نساء، 75). البته این به آن معنا نیست که در انقلاب اسلامی اهداف اقتصادی، اجتماعی، آزادی و استقلال، پیشرفت و توسعه دنبال نگردد، بلکه مقصود آن است که منظور کردن این اهداف در رتبه نخست و بی توجهی به ارزش های دینی و معنوی انقلاب را غیر اسلامی ساخته و اهداف مورد نظر اسلام را تأمین نخواهد کرد.

آیت الله محمدباقر صدر در خصوص اسلام و انقلاب، قائل به این هستند که منشأ تغییر و تحول در جامعه نشأت گرفته از تغییر در محتوای درونی انسان است و مطابق با آیه شریفه «ان الله ما یغیر بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» (رعد، 11) تا وقتی انسان نخواهد و اراده نکند، هیچ تغییری رخ نداده و اتفاقی نخواهد افتاد و از این روست که انسان با قوه اختیار خود می تواند برای اصلاح خود و جامعه خود، در جامعه تغییر ایجاد کرده و سعادت را برای خود و جامعه رقم بزند و سنت الهی بر این است که با خواست و اراده انسانی تغییر و تحول در مناسبات بشری اتفاق بیفتد (ملکوتیان، 1372، ص153).

مذهب تشیع به عنوان ایدئولوژی انقلاب ایران

در هر انقلابی برای دستیابی به هدف نهایی و وضعیت بهتر قالباً نوعی تفکر و اندیشه به عنوان راهکار و مبنا مورد استفاده قرار می گیرد که از آن با عنوان ایدئولوژی انقلاب نام می برند. انقلاب های بزرگ دنیا نیز هر یک بر مبانی و ایدئولوژی، سازمان یافته و پرورش یافته اند. برای مثال انقلاب روسیه مبتنی بر مارکسیسم شکل گرفت و بر مبنای آن حرکت کرد و توانست نیمی از جهان را فرا گیرد. از این رو ایدئولوژی از اجزاء لاینفک انقلاب بوده و نقش بسزایی در شکل گیری انقلاب و پیش برد آن دارند. انقلاب اسلامی ایران نیز فارق از یک ایدئولوژی نبوده است.

مذهب تشیع که از عصر صفوی بعنوان مذهب رسمی ایران بوده است دارای خصیصه ها و ویژگی هایی است که می تواند بعنوان یک ایدئولوژی مبنای یک انقلاب باشد. مذهب تشیع ایدئولوژی دایمی انقلاب و مهم ترین منبع تجهیز جنبش اجتماعی مردم است و در واقع همین عامل است که موجب تمایز انقلاب ایران از سایر انقلاب های جهان می شود (شجاعیان، 1383، ص174). حمید عنایت نیز با توجه به این نکته، وجه قالب در انقلاب ایران را وجه فرهنگی آن و نقش مذهب در کل فرایند انقلاب را مهم ارزیابی می کند. در واقع فرهنگ سیاسی شیعه، مهم ترین عامل ایجاد وضعیت انقلابی محسوب می شود (فارسی، 1368؛ به نقل از عنایت، 1377، ص47).

تحول در اندیشه های شیعی و آغاز انقلاب

اندیشه ها و آموزه های شیعی از دوره صفویه بر ایران حاکم بود ولی چرا در این مدت طولانی باعث بروز انقلاب و دگرگونی در کشور نشد؟ به عبارت بهتر چه اتفاقی در آموز های شیعی افتاد که تا پیش از سال 1342 نتوانست یک موج انقلابی بیافریند و حتی در عصر مشروطه نیز چنین موفقیتی بدست نداد و آن تحول اساسی، چه بود که از سال 42 جرقه های انقلاب را زده و باعث تحولی این چنینی در اندیشه های شیعی می شود.

نویسنده کتاب انقلاب اسلامی و رهیافت فرهنگی، به دنبال این سوال است که مذهب تشیع چه ویژگی هایی دارد که باعث می شود بعنوان ایدئولوژی انقلاب بکار رود. وی در این باره می گوید:

«در این خصوص ابتدا باید به وفاداری و اعتقاد تودۀمردم به اسلام و فرهنگ شیعی اشاره کرد که منابع اجتماعی لازم را برای روحانیت و رهبران دینی، به منظور بسیج توده های مردم فراهم می کرد. اما عامل مهم و اصلی که موجب شد تا در دوران معاصر و در نهایت در دوران انقلاب اسلامی، اندیشه شیعی به عنوان ایدئولوژی اصلی انقلاب مطرح شود، تحولاتی است که از نظر سیاسی در مفاهیم فکری شیعه در دوران معاصر و در واقع در صد سال اخیر به وجود آمده است. بدون تحولاتی که در تفکر سیاسی شیعی حاصل شد، اندیشه شیعی نمی توانست موجب تحرک سیاسی و ظلم ستیزی باشد و نمی توانست نقش اساسی را در انقلاب بر عهده گیرد» (شجاعیان، 1383، ص175).

وی سپس از حمید عنایت نقل می کند که این تغییر اساسی و مهم همان روحیه احیای مذهب تشیع است. وی معتقد است مفاهیم موجود در تفکر شیعی، منابع لازم را برای علما و روحانیون مبارز فراهم آورد، تا بتوانند با به چالش کشیدن رژیم سلطنتی، مجوز مبارزه سیاسی با شاه و انقلاب را صادر بنمایند. دو اصل مهم غیبت و انتظار و واقعه شهادت امام حسین(ع) وجود دارند که باز تفسیر این مفاهیم در دوران معاصر توسط علمای شیعه موجب شکل گیری و ادامه حرکت انقلابی مردم شد. براساس اصل غیبت، امام دوازدهم شیعیان غایب بوده و در آخرالزمان روزی بازخواهد گشت و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. بر این اساس هر حکومتی در عصر غیبت حکومت ظلم و جور و غاصبانه تلقی شده که علما از آن به سلطان جائر نام می برند و برای چنین حکومتی مشروعیتی قائل نیستند. تغییر و تحولی که در این اندیشه به وجود آمد بنا بر ادعای عنایت این است که از وجه غالب تسلیم و صبر و رضا به مدل مبارزه جویانه، نفی و طرد ظلم مبدل گشت (عنایت، 1377، ص47).

انتظار فرج از دیگر مفاهیم شیعی است که نقشی مهم در شکل گیری انقلاب داشته است. امام خمینی(ره) انقلاب ایران را مقدمه ای برای انقلاب جهانی مهدوی قلمداد می کردند و در این باره می گوید: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم داری حضرت حجت است... مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئولین را از وظیفه ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. مردم عزیز ایران باید سعی کنند که سختی ها و فشارها را برای خدا پذیرا گردند تا مسئولان بالای کشور به وظیفه اساسی شان که نشر اسلام در جهان است برسند و از آنان بخواهند که تنها برادری و صمیمیت را در چهارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند» (امام خمینی، 1362، ج21، ص327).

حمید عنایت در این باره قائل است: در یکصد سال اخیر برداشت علما و روحانیون به تدریج متحول شد. بخشی از این تحول مرتبط با آگاهی فکری مردم و بخشی از آن مربوط به تحولات سیاسی اجتماعی در جامعه بود و بخشی از آن نیز به نقش اجتهاد، که ابزار قطعی مذهب تشیع برای انطباق با تحولات جدید مربوط می شد. به نظر عنایت مرحله بنیادین در تحول تفکر سیاسی روحانیون شیعه، آغاز روند فکری جدیدی که تلاش می کرد تا مبارزه و عمل سیاسی را ترویج کند، به صورت تدریجی از اوایل دهه 40 آغاز شد و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به اوج خود رسید. زیر بنای اصلی این جریان فکری جدید را می توان در آثار متفکران و نویسندگان مذهبی که در مراکز اصلی شیعه یعنی در ایران و عراق پرورش یافته بودند، مشاهده کرد. (شجاعیان، 1383، ص179؛ به نقل از عنایت، 1377).

وی سپس برای مدعای خود به آثار شهید مطهری استناد می کند که در آن شهید مطهری دو نوع مفهوم از انتظار طرح می کند که نوعی از آن منطبق با انقلاب و پیش برنده انقلاب است و مدل دیگر رخوت و سستی به دنبال دارد. تحولی که در این رویکرد حادث شد، تقویت نوع اول از انتظار بر نوع دیگر آن بود.

عاشورا را می توان از سومین مفاهیم بنیادین در اندیشه شیعی دانست که توانست تأتیر بسزایی در انقلاب ایران ایفا کند. عاشورا حادثه ایست که هر شیعی با روح و جان خود آن را در آمیخته و با برپایی عزا در آن، هر ساله بقای خود را باز آفریده است. طبیعی است که عاشورا و فرهنگ سرخ شهادت حسینی بر انقلاب ایران نیز، تاثیرگذار باشد.

شروع انقلاب اسلامی را باید از ایام محرم و عزاداری امام حسین(ع) و با الهام از آموزه های نهضت عاشورا دانست. قیام 15 خرداد 1342 -که نقطه عطفی در تاریخ انقلاب شمرده می شود- به دنبال سخنرانی شدید اللحن امام خمینی(ره) در بعد از ظهر عاشورا ( 13 خرداد 1342) به وقوع پیوست. و در حقیقت نطفه انقلاب را همان فریاد عاشورایی امام منعقد کرد. شعارهایی هم که در طول این قیام و ایام پیروزی انقلاب، علیه رژیم پهلوی از طرف مردم سر داده می شد، اشاره به نهضت عاشورا ی حسینی داشت، شعارهایی چون «خمینی بت شکن... خمینی، تو فرزند حسینی»، «خمینی، خمینی تو وارث حسینی» و «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه». قتل عام 15 خرداد، گرچه به ظاهر سرکوب نهضت امام بود؛ اما خون های شهدا و افشاگری ها و مبارزات بعدی، اذهان را برای یک انقلاب فراهم ساخت.

عاشورای حسینی هم در ظاهر با شهادت امام حسین(ع) و یارانش به پایان رسید ولی همان حادثه، بذر تحرک ها و بیدادگری های عظیمی را افشاند و به بار نشست. امام خمینی(ره) در مورد قیام 15 خرداد 1342 فرمودند:

«آن روز یزیدیان با دست جنایتکاران گور خود را کندند و تا ابد هلاکت خویش و رژیم ستمگر جنایتکار خویش را به ثبت رساندند و در 15 خرداد 42 پهلویان و هواداران و سرمداران جنایتکارشان با دست ستم شاهی خود گور خود را کندند و سقوط و ننگ ابدی را برای خویش به جا گذاشتند که ملت عظیم الشان ایران به حمدالله تعالی با قدرت و پیروزی بر گور آتشبار آنان لعنت می فرستد» (امام خمینی، 1362، ج16، ص290).

به نظر حمید عنایت، تحولی که در تفکر فرهنگ عاشورا حادث شد و مقدمه ای برای انقلاب را فراهم نمود سیاسی شدن این واقعه غم انگیز بود. به نظر وی امام خمینی واقعۀکربلا و مفهوم شهادت را با ضرورت های سیاسی حاد جامعه آن روز، پیوند داد و برای مدعای خود به برخی فراز ها از کتاب ولایت فقیه اشاره می کند که امام می گوید امام حسین برای این شهید شد که از موروثی شدن حکومت توسط یزید جلوگیری کند. وی می گوید فرهنگ عاشورا به شیعیان آموخت که در مبارزات خود می توانند برای شکل گیری حکومت اسلامی واقعه ای چون حادثه کربلا بیافرینند (عنایت، 1377، ص330).

حمید عنایت در جمع بندی خود درباره نقش مذهب تشیع در انقلاب ایران چنین می گوید:

«خلاصه کلام آن که اسلام شیعی، منبع اصلی اسطوره ای و زمینه ساز انقلاب بوده است و عامل تشیع را می توان همان عنصری دانست که انقلاب ایران را از سایر انقلابات عصر ما متمایز می کند و به همین علت، باید ویژگی های آن را در همین امر، جست وجو کرد؛ یعنی عواملی هم چون رهبری فردی انقلاب که در حالت کاریزمایی آیت الله خمینی(ره) متجلی است، قابلیت نسبی آن برای جلوگیری از توسل به خشونت های وسیع و غیرضروری در طول ماه های قبل از سقوط شاه، شکل بخشیدن به بسیاری از گروه های اجتماعی مانند بازرگانان، کارمندان و بخش اعظم طبقه متوسط که در عین استفاده از قبل از انقلاب، صرف نارضایتی سیاسی یا مادی آنها از رژیم سابق برای بسیج و به حرکت درآوردن آنها کفایت نمی کرد و بالاخره، اینکه انقلاب به راحتی توانست حمایت اکثریت مردم را با چند شعار کلی و ساده همچون استقلال، آزادی جمهوری اسلامی جمع کند» (همان، ص51).

نقش روحانیت و رهبری امام خمینی در انقلاب ایران

روحانیت و علما از شکل گیری صفویه در ایران کم کم در جامعه ایرانی بسط و نفوذ یافتند. پس از شکل گیری حکومت صفوی در ایران، حاکمان صفوی به این نکته رسیدند که برای کل دهی یک حکومت منسجم و جدای از حکومت عثمانی، نیاز به سروسامان دادن به مذهب و حکومت خود هستند از این رو به علما روی خوش نشان داده و به علما احساس نیاز می کردند. خصوصاً اینکه شیعیان تمامی حکومت ها در عصر غیبت را نامشروع تلقی می کردند و این باعث نوعی مشروعیت زدایی از حکومت عثمانی بود. لذا نیاز صفوی ها به عالمان و فقیهان شیعی دوچندان شد. تا عصر صفوی علمای شیعه بیشتر در جبال لبنان اقامت داشتند و لبنان یکی از مراکز مهم شیعی به شمار می رفت. که اغلب زندگی همراه با ترس و تقیه از حاکمان سنی داشتند. علمای شیعه نیز به صراحت دریافته بودند که علمای سنی با نزدیک شدن به حاکمان و همراهی با آنان توانسته اند با دریافت امتیازات بیشتر به تقویت و توسعه و بسط خود و عقاید خود روی آورند. در حالی که شیعیان چنین قدرتی نداشتند. لذا با روی کار آمدن دولت صفوی در ایران علمای شیعه مخصوصاً اجداد امام موسی صدر به ایران آمدند تا به برادران خود تفهیم کنند که باید از این موقعیت باید به نحو احسن استفاده نمایند و در پناه قدرت صفویه، تشیع را مذهب رسمی ایران قرار دهند و امکان تبلیغ مذهب خود را بیابند. بنا به مدعای نویسنده کتاب نقش روحانیت در انقلاب اسلامی، اگر علمای آن روز چنین کاری نمی کردند و پایه های اولیه حکومت شیعه را پی ننهاده بودند و به الگوسازی دولتی، اقدام نکرده بودند انقلاب اسلامی امروز به پیروزی نمی رسید (نقیب زاده، 1382، ص64).

بدین سان روحانیت شیعه به ایفای نقش جدی در کشور ایران پرداخت و در تاریخ پس از آن همواره موثر بود. روحانیت شیعه هرچند خود را به صفویه نزدیک نمود و از قدرت صفویه برای تقویت و توسعه تشیع استفاده کرد، ولی هیچ گاه نه با صفویه و نه با قاجار در نیامیخت و حتی استقلال مالی خود را از نهاد های قدرت حفظ کرد و لذا وقتی حکومت صفوی یا قاجار فرو پاشید، نهاد روحانیت و مرجعیت کماکان استوار بر تارک شیعه درخشید و هیچ گاه با افول قدرت حاکمان تضعیف نشد (لک زایی، 1385، ص113). روحانیت شیعه، هیچ یک از دولت های صفوی و قاجار و پهلوی را حکومت مشروع و ماذون نمی دانست و هرچند از فضای بدست آمده برای بسط تشیع استفاده می کرد، ولی حکومت آنان را بر نمی تابید و هر جا فضای مخالفت به وجود می آمد، رسماً اعلام موضع می کرد.

در عرصه انقلاب اسلامی نیز روحانیت نقشی بسزا و مهم را بر عهده داشت. از مهم ترین آنها، نقش رهبری امام خمینی است که در یک بخش مجزا بدان خواهیم پرداخت. روحانیت با کارویژه هایی که دارد توانست مهم ترین نقش را در انقلاب ایفا نماید. روحانیت به لحاظ جایگاه و موقعیت حساس خود، تقریباً توانست موجی در کشور ایجاد نماید که هیچ گروه یا قشر خاصی، حتی روشنفکران نیز به این اندازه تاثیرگذار نبودند و همگی در موج ایجاد شده در آمیختند که در ذیل بدان اشاره می کنیم:

1- نقش رهبری امام خمینی در انقلاب ایران

نام امام خمینی در تاریخ معاصر سیاسی ایران بدون شک چهره ماندگاری است که به اعتراف دوست و دشمن، نقش عمده ای در پیروزی انقلاب ایران داشته است. امام خمینی فارق از شخصیت عرفانی، فقهی و معنوی بعنوان ایدئولوگ انقلاب اسلامی به شمار می رود. مقام معظم رهبری نیز در وصف نقش امام خمینی فرموده اند: «بی نام خمینی انقلاب اسلامی ایران در هیچ کجای دنیا شناخته شده نیست». این جمله ای است که رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای در توصیف نقش متمایز و بارز امام خمینی(ره) در رهبری انقلاب اسلامی ایران بیان کرده اند. این تعبیر بی گمان گویاترین تعبیر از پیوند عنصر رهبری با انقلابی است که به گفته بسیاری از تحلیل گران سیاسی دنیا ماهیت، ویژگی ها و عملکرد آن با هیچ کدام از نمونه های مشابه آن در تاریخ تمدن بشری، قابل مقایسه نیست.

امام خمینی(ره) نخستین گام ها در راه انقلاب اسلامی را از حوزه های علمیه برداشت و با تدریس مباحث مذهبی و سخنرانی درباره نقش مذهب در اداره جامعه برای طلاب جوان، زمینه ذهنی را برای ترویج این مباحث در کل جامعه از طریق این طلاب فراهم ساخت.

روحیه انقلابی و پای بندی شدید ایشان به مسئولیت روحانیت در قبال جامعه باعث شد که به برنامه ها و اقدامات ضدملی و اسلامی رژیم دیکتاتور شاه، به طور علنی اعتراض کند و مردم را نسبت به عواقب ناگوار این برنامه ها هشیار سازد. نقطه عطف این مرحله از نقش رهبری امام خمینی(ره) به ۱۵خرداد ۱۳۴۱ بازمی گردد که در این روز مردم شهرهایی از قبیل تهران، قم، ورامین و... در اعتراض به دستگیری و تبعید امام خمینی(ره) راه پیمایی کردند و در فضای خفقان و پلیسی کشور در آن زمان، نخستین جرقه های انقلاب اسلامی ایران را روشن کردند.

اگرچه رژیم شاه با جدا کردن فیزیکی امام خمینی(ره) از ملت ایران سرعت انقلاب اسلامی را کند کرد، اما جاذبه سخنان و دیدگاه های او، که در قالب نوار و یا انتشار اعلامیه در داخل کشور از طریق شبکه رسانه های سنتی مساجد، تکیه ها، حسینیه ها و امثال آنها پخش می شد، این خلاء را پرکرد. این نوع فعالیت ها که از نظر میزان و گستره تاثیر در نوع خود بی نظیر بود، بعد از حدود ۱۵سال نتیجه داد و مردم ایران از سال ۱۳۵۶ نخست در چند شهر بزرگ و از سال ۱۳۵۷در اکثر شهرهای ایران با حمل تصاویر امام خمینی(ره) و پلاکاردهای حاوی بیانات ایشان، به راه پیمایی و تظاهرات اعتراض آمیز علیه رژیم منحط پهلوی و درباریان فاسد پرداختند و عملا به رهبری حضرت امام در این نهضت لبیک گفتند.

ورود مقتدرانه و پیروزمندانه امام خمینی(ره) در ۱۲بهمن ۱۳۵۷به میهن اسلامی و استقبال میلیونی مردم ایران از وی، در حالی که رژیم تا دندان مسلح شاه هنوز پابرجا بود، نشانه ای آشکار از نفوذ و سلطه معنوی ایشان بر قلب ها و جان های مردم ایران بشمار می رود. هژمونی که در نوع خود کم نظیر است و فقط در اندکی از رهبران انقلابی جهان مشاهده شده است.

نقش آن پیر فرزانه در جریان انقلاب به ویژه در ۱۰روز حیاتی و تعیین کننده بعد از ورود ایشان به کشور از ۱۲ بهمن تا پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲بهمن ۱۳۵۷ قابل قیاس با هیچ یک از انقلاب های جهان نیست. درک دقیق از شرایط حساس انقلاب، شناخت کامل از فضای حاکم بر داخل کشور به رغم دوری ۱۵ساله از ایران، اعتقاد راسخ به صحت و درستی راهی که در پیش گرفته بود، متکی نبودن به پشتیبانی هیچ قدرت خارجی و اتکا صرف به پشتیبانی الهی و قدرت لایزال مردم مسلمان ایران و سازش ناپذیری در برابر انواع پیشنهادهای مصالحه و تقسیم قدرت با رژیم در حال احتضار شاه، از جمله خصایص بی نظیر امام خمینی(ره) بود که نقش رهبری ایشان را بر یک انقلاب بزرگ در اواخر قرن بیستم جاودانه ساخت (شجاعیان، 1383، ص191-192).

مهم ترین خصیصه امام خمینی را می توان اعتماد و اعتقاد مردم به امام برشمرد. ایرانیان، امام خمینی را جانشین و نایب به حق امام عصر تلقی می کردند و با روحیه الهی امام خمینی و با دیدن او ناخودآگاه به یاد امام زمان می افتادند و حرف او را بی کم و کاست حرف اسلام و امام زمان تلقی می کردند.

2- قرار گرفتن سایر گروه ها تحت رهبری روحانیت

بدون شک در پیروزی انقلاب ایران تمامی گروه ها و طیف های مختلفی نقش ایفا کردند و هر یک مدعی مبارزه سیاسی بودند. ولی هر یک از این طیف ها قرائت خاصی از مبارزه داشته و دیگری را طرد می کرد. ولی روحانیت در این فضا، نقشی اساسی ایفا کرد و همه گروه ها را تحت یک شعار و رهبری واحد جمع نمود که همانا رهبری امام خمینی و شعار اسلام خواهی بود. در تجمیع طیف های مختلف اشخاص مذهبی غیر روحانی، همچون شریعتی و بازرگان نقش مهمی ایفا کردند. در جانب دیگر روحانیونی همچون شهید مطهری، طالقانی و دکتر مفتح در جذب روشنفکران و متجددان نقش مهمی داشتند. با ورود شهید مطهری به دانشگاه، مخالفت با غرب گرایی و بی هویتی و از خودبیگانگی، در قالب مذهبی بروز و نمود پیدا کرد. که در نهایت به انقلاب اسلامی ختم شد (نقیب زاده، 1382، ص122). در همین دوره است که انجمن های اسلامی مهندسین، پزشکان، معلمین و دانشجویان و... شکل می گیرد.

مهم ترین نقش در پیروی توده ها از روحانیت را باز امام خمینی بر عهده داشت. اینکه امام چگونه توانست چنین اتحاد و انسجامی حول روحانیت ایجاد نماید، نکته مهمی است. یرواند آبراهامیان در این خصوص می گوید: این پیروی چند دلیل داشت اول اینکه شاه از مذاکره با مخالفان غیرمذهبی به خصوص جبهۀملی و نهضت آزادی خودداری کرد. دوم آنکه خمینی اظهارات به موقعی برای جلب مخالفان غیر مذهبی ایراد کرد. و سوم آنکه در میان طبقه متوسط جدید که شریعتی، شهرت و محبوبیت خارق العاده ای بین آنها داشت، خمینی را نه تنها به عنوان یک آیت الله عادی، بلکه امامی پرجاذبه می دانستند که می توانست از طریق انقلاب جامعه را به یک جامعه بی طبقه رهنمون دارد.

بدون شک امام خمینی تنها شخصیتی بود که اجماع حول او ممکن بود و به یقین تنها چهره ای در آن برهه بود که توانست به طور دقیق چنین نقشی را ایفا نموده و تمامی توده ها و جریانات را به اجماعی کامل برساند.

امام خمینی همواره به اتحاد و انسجام مردم و جریانات در پیروزی انقلاب اهتمام ویژه ای داشتند. وی در این خصوص چنین می گویند: «آقایان جدا نکنند این جریانات را، این جناح ها را. این جناح ها را با هم ربط دهید. از این طرف هم روحانیون باید قدر این جمعیتی که برای اسلام دارند کار می کنند، برای اسلام دارند چیز می نویسند، بدانند. اینها را باید بیاورند توی کار، آقایان گوشتان را باز کنید. نگویید این دانشگاهی های فاسق و فاجر و کذا. دایماً جدا نکنید. آنها شما را جدا نکنند که این نمی دانم مرتجع است و قدیمی. کی آخوند مرتجع است...» (امام خمینی، 1362، ج1، ص437).

3- نقش روحانیت در بسیج توده ها

یکی از مؤلفه ای تاثیرگذار در انقلاب، آگاهی بخشی و اطلاع رسانی توده های مردم نسبت به روند انقلاب و ایجاد شور انقلابی و دعوت به تجمع و اعلام موضع است. با نگاهی به انقلاب 57 و وضعیت رسانه ها و رادیو وتلویزیون، می یابیم که در روند شکل گیری انقلاب در ایران، از سال 42 تا بهمن 57، اغلب رسانه های آن روز، تحت کنترل شدید رژیم پهلوی بوده و کمتر مسائل کشور که مرتبط با انقلاب است، به اطلاع عموم رسانده می شود.

روزنامه ها شدیداً تحت کنترل دولت قرار داشته و مطالب آن کنترل می شد در چنین شرایطی، روحانیت ابزار قدرتمندی به نام منبر و مسجد در اختیار دارد که می توان از آن بعنوان تریبون اعلام مواضع انقلاب، نام برد. در شرایط خفقان رسانه ای، این تنها روحانیون بودند که از طریق سخنرانی و منبر و مسجد توانستند ندای انقلاب را به گوش توده ها رسانده و مواضع امام خمینی را برای مردم بازگو کنند.

امام خمینی درباره نقش مسجد و روحانیت چنین می گوید: «در تمام مراحل روحانیت نقش اول را داشت. همه اینها بودند، لکن آنکه ملت را بسیج کرد روحانیون بودند. یعنی هر محله ای که یک یا چهار مسجد دارد یعنی یک یا چهار روحانی دارد که مردم به آنها اعتماد دارند. اگر این روحانیت را از این نهضت برمی داشتیم، اصلا نهضتی نبود مردم به کس دیگری گوش نمی دادند» (همان، ج11، ص130). مسجد و روحانیون عامل بسیج تجار، بازاریان و مردم نیز بودند. چرا که مساجد همواره در کنار بازار بودند و قیام بازاریان و مردم را در مسجد سازماندهی می کردند. و قیام ها و اعتراض های عمومی بازاریان و مردم عموماً از مسجد شکل می گرفت و توسعه می یافت.

دیگر نقش مهم روحانیون را باید بخاطر در دست داشتن منبر جستجو کرد، چنانچه اشاره کردیم یک انقلاب بدون اطلاع رسانی گسترده، غیرممکن خواهد بود. لذا در این شرایط خفقان رسانه ای، منبر بهترین رسانه در اختیار روحانیون بود. همچنین روحانیون در انتشار نوارها و اعلامیه های امام، نقش مهمی را ایفا می کردند چرا که روحانیون تقریباً از مورد اعتماد ترین اقشار جامعه بودند و همین اعتماد در پیشبرد اهداف انقلاب بسیار حایز اهمیت بود.

از عوامل دیگر برای اطلاع رسانی و انتشار پیام انقلاب را می توان استفاده از مناسبت های مذهبی همچون ایام محرم و اعیاد مذهبی نام برد. مراسم مذهبی دو خصیصه مهم داشت. اول آنکه در قالب مراسم مذهبی، می توانست فعالیت های سیاسی در خفا انجام پذیرد، هم واکنش دستگاه حاکم را کمتر می کرد، چون دستگاه حاکمه تقریباً جرأتی به خود برای مخالفت با مراسم مذهبی نمی داد و نمی توانست با آنها مقابله کند. دوم در چنین مراسم مذهبی مردم بصورت خودجوش و بدون دعوت در این مراسم حضور می یافتند. حضوری که بسیار پرشکوه تر از مراسمی بود که به دعوت کسی شکل می گرفت و بدون سازماندهی قبلی بود و از همین رو کمتر واکنش حاکمیت را در پی داشت. در حالی که فرصت بسیار جالبی برای پخش اعلامیه ها بود و در این مراسم انقلابیون همدیگر را بیشتر می یافتند (نقیب زاده، 1382).

نقش مناسبت ها و مراسم مذهبی در انقلاب ایران

اصولاً انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن 57 در تداوم یک سری اتفاقات مذهبی شکل گرفت و رفته رفته هر بار بر شدت آن افزوده شد. چرخه این مراسم مذهبی، اطلاعات و دلایل لازم را برای ورود به فعالیت های اعتراض آمیز فراهم کرد و به طور خودکار به بسیج مردم علیه دولت کمک کرد. این چرخه کم و بیش تا روز انقلاب ادامه یافت.

بطور کلی مراسم مذهبی شیعیان همچون عاشورا، نیمه شعبان، و چهلم ها برای شهیدان یا فوت شدگان به نوعی نماد شیعی بودن هستند و علی الخصوص عاشورا و عزاداری های حسینی و نیمه شعبان و جشن های شعبانیه حالت سمبلیک به خود گرفته و حاکی از یک اعتقاد راسخ هستند. بی شک انقلاب ایران متأثر از این مراسم مذهبی بود.

مراسم تاثیرگذار مذهبی که در سال آخر عمر حکومت پهلوی رخ داد را می توان از درگذشت مشکوک فرزند امام4 و انتشار مقاله توهین آمیز در روزنامه اطلاعات به قلم احمد رشیدی مطلق در هفدهم دی ماه 56 عنوان کرد که در 18 دیماه مردم قم علیه این مقاله اعتراض کرده و سپس در 19 دی ماه 56 واقعه عظیم 19 دی ماه در قم به وجود آمد.

قیام مردم قم در 19 دی و کشتار بی سابقه مردم و کشته شدن هشتاد تا نود نفر و گره خوردن 19 دی به 15 خرداد 42، یک سلسله از اعتراض ها را رقم زد. در ادامه اعتراض ها به پاسداشت چهلم مردم قم در تبریز 29 بهمن 56 کشت و کشتار عظیمی در تبریز رخ داد و به مناسبت چهلم مردم تبریز در یزد 10 فروردین 57 این مراسم به خاک و خون کشیده شد. در 29 فروردین 57 نیز کما بیش چهلم کشته شدگان 10 فروردین برپا شد که رژیم با آن به مخالفت پرداخت.

در سالگرد 15 خرداد مردم در خانه ها ماندند، ولی در مراسم نیمه شعبان سال 57 که برابر با 30 تیر ماه بود، امام بیانیه دادند که امسال نیمه شعبان خیابان ها را چراغانی نکنید. در رمضان همان سال مردم با شور و اشتیاق وافری در مساجد و مراسم مذهبی شرکت می کردند. در 28 مرداد 57 حادثه سینما رکس آبادان اتفاق افتاد که چهارصد تا هفتصد نفر در آتش سوختند و همگی مقصر و عامل را رژیم پهلوی می دانستند. در مراسم عید فطر سال 57 حضور میلیونی مردم خیره کننده بود که همگی به شهید مفتح اقتدا کرده بودند ولی در برخی شهرها نماز عید با شلوغی هایی همراه بود.

17 شهریور 57 حادثه جمعه سیاه میدان ژاله اتفاق افتاد که در ادامه اعتراض های عیدفطر بود. در مراسم چهلم شهدای جمعه سیاه سرتاسر ایران تعطیل شد. در چنین اوضاعی امام به پاریس هجرت کردند. در این ایام اعتصابات مهم کارگران و کارمندان در شرکت نفت اتفاق افتاد. پس از آن، حادثه مسجد جامع کرمان حادث شد که عمال پهلوی با لباس کولی ها به مردم حمله کردند.

13 آبان 57 در دانشگاه تهران کشتار دانش آموزان و دانشجویان اتفاق افتاد. در شب اول محرم سال 57 مردم بر فراز بام ها شعار الله اکبر سردادند که ازهاری مدعی شد همه این صداها نوار بوده است و در نهایت در تاسوعا و عاشورای سال 57 به همراه راهپیمایی و اعتراض های گسترده مردم، سربازان از پادگان ها گریختند و به جمع مردم پیوستند و در نهایت در 22 بهمن انقلاب به پیروزی رسید (مدنی، 1362، ج2، ص140 به بعد).

هدف از بیان سلسله حوادث از روز توهین به امام در روزنامه اطلاعات تا روز پیروزی انقلاب، بیان ارتباط تنگاتنگ این حوادث به هم بود. چنانچه مشاهده شد اعتراض ها بصورت پیوسته و در ارتباط با حادثه قبلی بود و هر بار پرشورتر از قبل برگزار می شد. و ایامی چون نیمه شعبان، ماه رمضان، عید فطر، محرم و عاشورا، تاثیر بسزایی در هم افزایی مردم و اعتراض های پرشور داشت آن ها علامت هایی از اسلام خواهی و پیوند نا گسستنی انقلاب و اسلام هستند.

سیاست های ضد دینی رژیم پهلوی و واکنش های مردمی

حکومت پهلوی از همان ابتدا که در پی استحکام پایه های حکومتی اش بود، همواره با فریب همراه بود و سعی داشت تا چهره ای مذهبی و شیعی به خود گیرد. ولی در نهان و عملاً نه تنها سیاستی غیرمذهبی داشت، بلکه راه پیشرفت و توسعه را در غربی شدن و سکولاریزه کردن جامعه، جستجو می کرد. سیاست های خشن رضاخانی، همچون کشف حجاب و مقابله با علما و روحانیت، تماماً ظاهرسازی هایی همچون شرکت در مراسم عزاداری سیدالشهدا و حضور در مشهد مقدس را نقش برآب می ساخت.

مردم ایران همواره بر سنت و دین خود پایبند بوده و اسلام خواهی یکی از دغدغه های اصلی آنان بوده و رشادت هایی که در دفاع از دین خود داشته اند بسیار بوده است. در چنین وضعیتی و در کشوری که غالب مردمش به عقاید و باورهای خود بشدت حساس بودند، شاه کشور درصدد الگوبرداری از غرب برای توسعه خود بود. بابی سعید در کتاب خود هراس بنیادین درباره سیاست های غرب گرایانه در جهان اسلام، به حرکت های کمال آتاتورک در جهان سنی و سیاست های سکولاریستی رضاخانی اشاره می کند که درصدد توسعه در جهان اسلام بودند. وی در این کتاب معتقد است رضاخان و آتاتورک هر دو یک مسیر را دنبال می کردند. یکی درصدد احیای ایران پیش از اسلام و دیگری ترکیه قبل از اسلام. وی در این باره می گوید: «با جداسازی اسلام از دولت، یک گفتمان هژمونیک ایجاد شد که نیاز به سازگاری با اسلام نداشت. طرفداران کمال برای طرح بندی مجدد اسلام، چهار راهبرد را در پیش گرفتند: 1 غیردینی کردن؛ 2 ملی گرایی؛ 3 مدرن شدن؛ 4 غربی شدن.

درباره غیردینی کردن یا سکولاریسم، مصطفی کمال نگرش خود را به اسلام، رسما تحت عنوان «لائیسم» یعنی جداسازی مذهب از دنیا در مسائل مربوط به دولت و ملت، مطرح کرد. سکولاریسم جزء جدایی ناپذیر نوسازی و تغییر اجتماعی قرار گرفت و اسلام به مثابه یک مذهب تعریف شد که از الگوهای مسیحی الهام می گرفت.... کمالیسم توانست بر بعضی رژیم های مسلمان، مانند رضاخان در ایران، تأثیر بگذارد و آنها از سیاست های کمالیستی تقلید کنند... یعنی اسلام از آن ایران نبوده، بلکه میراث غیرایرانی است که اعراب در تسلط بر ایران آن را در ایران رواج دادند. آنان اسلام را عامل گسست تاریخ ایران می دانستند که باعث شده بود هویت حقیقی ایرانی، طرد شود و شکست ایران در توسعه را نیز معلول ورود اسلام به ایران می دانستند و در مقابل به ترویج ایدئولوژی «آریایی گرایی» به جای اسلام پرداختند» (بابی سعید، 1379، ص84 به بعد).

چنانچه پیداست رژیم پهلوی در یک جامعه به شدت معتقد به اندیشه های مذهبی در صدد سکولاریزه کردن جامعه برآمد که طبیعی است با مخالفت ها و اعتراض های گسترده مردمی روبرو خواهد بود. از این رو یکی از عواملی که مردم ایران را به صحنه کشاند می توان سیاست های نادرست توسعه در ایران در عصر پهلوی دانست. و از همین رو مردم ایران در مطالبات خود، یکی از مهم ترین خواسته های خود را اسلام معرفی کرده، و فراتر از نیازها و مطالبات مادی و اقتصادی خود به مخاطره افتادن اعتقادات خود بیندیشند.

از طرفی در دهه آخر حکومت پهلوی، نخست وزیری به عهده کسی گذاشته شد که نسبت به سایر نخست وزیران عصر پهلوی، کمتر به آموزه های دینی ارزش قائل بود. هویدا حدود سیزده سال نخست وزیر بود، در حالی که روحیه ای عیاش و خوشگذاران، و زن باره داشت. ایران و تهران و مردم آن را کمتر می شناخت و بیشتر در حال عیش و نوش بود. در دوره او بود که تقلب، زور و دسیسه و رشوه، مد روز و پرستیژ محسوب می شد (مدنی، 1362، ج2، ص293).

چنین خصیصه هایی را می توان با روحیه قناعت و سادگی و ایمان و اعتقاد مردم مومن و سنتی دوره انقلاب مقایسه کرد تا به شکاف های موجود بین زمامداران و اعتقادات آنان و مردم پی برد. در چنین شرایطی طبیعی است یک روحانی الهی و از جنس مردم و شخصیتی که برای مردم حکم نایب امام معصوم را داراست، چه جایگاهی خواهد داشت و مردم چگونه به ندای او لبیک سر دهند و بر اعتقاد خود حاضر به جانفشانی باشند.

نتیجه گیری

انقلاب اسلامی ایران در سال 57 به رهبری امام خمینی یک انقلاب دینی و در جهت احیاء دین و تفکر دینی در جامعه بود. هر چند انقلاب اسلامی اهداف درجه دوم و سوم همچون عدالت خواهی، مساوات و استقلال را نیز مطالبه می کرد. ولی تمامی این اهداف در چهارچوب اسلام خواهی و احیای مجدد اسلام نیز می گنجد.

انقلاب ایران اسلامی است و نقش عمده را مذهب تشیع بر عهده داشت، چرا که هویت شیعی با عاشورا، شهادت و نهضت انتظار گره خورده است. هر چند این مفاهیم از عصر معصومین در اندیشه سیاسی شیعه نمود داشته است، ولی در دهه چهل و پنجاه به نوعی تحول در این اندیشه ها رخ داد که اندیشه شیعی را رویکردی انقلابی و مبارزه جویانه داد که به تفصیل در متن مقاله به آن پرداخته شده است.

متفکرانی همچون شریعتی باعث نزدیک شدن روشنفکران با روحانیون شدند و از طرفی حضور روحانیونی چون شهید مطهری و دکتر مفتح در دانشگاه، باعث نزدیکی هرچه بیشتر روشنفکران دانشگاهی و روحانیون شیعی شدند.

 نمی توان به انقلاب ایران پرداخت و از نقش روحانیت و علی الخصوص امام خمینی غافل بود. امام خمینی با طرح نظریه ولایت فقیه و نفی حکومت پهلوی، نقش عمده ای در پیروزی انقلاب ایران داشت، علی الخصوص که امام خمینی، حکومت شاه را رسماً حکومت سلطان جائر می دانست. نقش سایر علما و روحانیون نیز در بسیج عمومی و بسط اندیشه های انقلابی نیز پر رنگ است.

در نهایت می توان گفت که مناسبت های مذهبی چون عاشورا، نیمه شعبان و چهله برای شهدا، از عوامل مهم برای بازسازی و انسجام شیعه بوده اند که در پیروزی و جهت گیری انقلاب ایران نقش مهمی ایفا می کردند و در نهایت رویکرد غرب گرایی و غرب زدگی شاه و عمالش با سنت های دیرین جامعه ایرانی که با فرهنگ شیعی گره خورده بود، همخوانی نداشت و هرچه شاه بر غرب گرایی تأکید می کرد از مردم و جامعه بریده تر می شد. اینها موارد و نکته هایی بودند که می توان بر اثبات اسلامیت انقلاب ایران و متأثر بودن انقلاب ایران از ایدئولوژی شیعی را اثبات کرد. هرچند موارد دیگری نیز در این خصوص قابل احصاء بود ولی به جهت اختصار بر موارد مهم آن اشاره شد.

فهرست منابع

قرآن کریم

نهج البلاغه.

امام خمینی (1362)، صحیفه نور، 22 جلدی، تهران: مرکز مدارک فرهنگی امام خمینی.

بابی سعید (1379)، هراس بنیادین: اروپا مداری و ظهور اسلام گرایی، ترجمه غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.

شجاعیان، محمد (1383)، انقلاب اسلامی و رهیافت فرهنگی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

عنایت، حمید (1377)، «انقلاب اسلامی: مذهب در قالب ایدئولوژی»، ترجمه امیر سعید الهی، ماهنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی، ش137 و 138- بهمن و اسفند.

فارسی، جلال الدین (1368)، فلسفه انقلاب اسلامی، تهران: امیرکبیر.

لک زایی، نجف (1385)، چالش سیاست دینی و نظم سلطانی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

مدنی، جلال الدین (1362)، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج2، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه.

ملکوتیان، مصطفی (1372)، سیری در نظریه های انقلاب، تهران: قومس.

نقیب زاده، احمد (1382)، نقش روحانیت شیعه در انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

مشیرزاده، حمیرا (1374)، «نگرشی اجمالی به نظریه های انقلاب در علوم اجتماعی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن»، مجموعه مقالات (1)، قم: معاونت امور اساتید.

معین (1360)، فرهنگ فارسی، ج1، تهران: امیرکبیر.

کلمات کلیدی
انقلاب  |  ایدئولوژی  |  اسلامیة  |  رهبری و روحانیت  | 
لینک کوتاه :