گنجینه معارف

گفتمان اسلام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران

اسلام سیاسی، اصطلاحی جدید است که در برابر اسلام سنتی پدید آمده و بیشتر برای توصیف آن دسته از جریان های سیاسی اسلام به کار می رود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اسلامی هستند. پس از انقلاب اسلامی ایران سه گفتمان اسلام سیاسی روشنفکر لیبرال، چپ و فقاهتی در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. اینکه گفتمان اسلام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران چگونه بوده است؟ پرسش اصلی این پژوهش است. این پرسش با این فرضیه بررسی می شود که گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی با توجه به ایده های آن، تنها گفتمان قابل ارائه در انقلاب اسلامی ایران است و رویدادهای تاثیرگذار بر آن هرچند منجر به انشعاب های درونی آن شده اند، اما همچنان در انقلاب اسلامی ایران فقط می توان از این گفتمان دفاع کرد. گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی مبتنی بر اندیشه امام خمینی و بر ولایت فقیه، فقه و روحانیت به عنوان مفسر اصلی شریعت است. نقطه عزیمت این گفتمان در همه شاخص ها، آموزه های فقهی است. اما پس از مدتی این گفتمان به دو جناح بزرگ چپ و راست تقسیم شد که در پژوهش به آن پرداخته شده است.

منبع : رهیافت انقلاب اسلامی» تابستان 1393 - شماره 27 , علی پور گرجی، محمود , استادیار دانشگاه آیت الله بروجردی تعداد بازدید : 1349     تاریخ درج : 1397/11/15    

مقدمه

اسلام سیاسی از مهم ترین جریان های اسلامی در جوامع اسلامی به شمار می آید، ولی به جز در ایران پس از انقلاب اسلامی سال ١٣٥٧، اسلام گرایان نتوانسته اند حکومتی قدرت مند و مبتنی بر آموزه های اسلام سیاسی بنا کنند. اسلام سیاسی در ایران بر مذهب شیعه به عنوان دال برتر هویت ایرانی و سامان دهنده اصلی حیات سیاسی و اجتماعی جامعه تأکید می کند. اسلام سیاسی به آن دسته از جریان های اسلامی گفته می شود که اسلام را دینی، سیاسی می داند؛ و به ضرورت تأسیس حکومت اسلامی باور دارند (فوزی، ١٣٨٨: ٦٢). اصطلاح اسلام سیاسی، اصطلاحی جدید است که در برابر اسلام سنتی پدید آمده است و بیشتر برای توصیف آن دسته از جریان های سیاسی اسلام به کار می رود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اسلامی هستند. بنابراین اسلام سیاسی را می توان گفتمانی به حساب آورد که گرد مفهوم مرکزی حکومت اسلامی نظم یافته است (سعید، ١٣٧٩: ٢٠).

اسلام سیاسی در ایران شامل گفتمان های مختلفی می شده که پس از انقلاب اسلامی ایران در زمینه دو محور ارزشی جمهوریت و اسلامیت ونیز در زمینه ایده های سه گفتمان اسلام سیاسی روشنفکر لیبرال، چپ و اسلام سیاسی فقاهتی در مقابل یکدیگر قرار گرفتند.

براساس آنچه گفته شد، پرسش اصلی فراروی این پژوهش عبارت از این است که :

گفتمان اسلام سیاسی درانقلاب اسلامی ایران چگونه بوده است؟ برای این که به پرسش بتوان پاسخ داد، سئوال های فرعی زیر مطرح می شود:

١. گفتمان اسلام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران بر چه مبنایی تأکید داشتند؟

٢. گفتمان اسلام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران از چه ایده هایی برخوردار بوده اند؟

٣. چه حوادثی منجر به پیدایش چپ و راست در اسلام سیاسی فقاهتی شده است؟

پرسش های فوق را می توان با این فرضیه دنبال کرد که: گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی با توجه به ایده ها و محتوای آن، تنها گفتمان قابل ارائه در انقلاب اسلامی ایران است و رویدادهای تأثیرگذار بر آن هر چند منجر به انشعاب های درونی آن شده اند، اما همچنان در انقلاب اسلامی ایران فقط می توان از این گفتمان دفاع کرد.

گفتمان اسلام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران در هر سه انشعاب ، دارای مبانی مشترکی هستند. این مبانی را می توان چنین برشمرد:

١. فراگیری دین اسلام و جدا ناپذیری دین از سیاست

اسلام سیاسی به آن دسته از جریان های اسلامی گفته می شود که اسلام را دینی، سیاسی - اجتماعی معرفی می کند( فوزی، ١٣٨٨، ٦٢). و بر تفکیک ناپذیری دین و سیاست تأکید کرده و مدعی است اسلام از نظریه ای جامع درباره دولت و سیاست برخوردار است و به دلیل تکیه بر وحی از دیگر نظریه های سیاسی متکی بر خرد انسانی، برتر است (حسینی زاده، ١٣٨٥: ١٧). در واقع هدف نهایی اسلام سیاسی، بازسازی جامعه بر اساس اصول اسلامی است و در این راه به دست آوردن قدرت سیاسی ، مقدمه ای ضروری تلقی می شود (دارابی، ١٣٨٨: ٣٥).

٢. تشکیل دولت مدرن اسلامی

اسلام سیاسی بر این «ایده» پای می فشارد که اسلام دارای نظریه ای جامع درباره دولت و سیاست است. از این رو از مفهوم ها و تعبیرهای اسلامی برای تبیین و توضیح وضعیت موجود جامعه های اسلامی استفاده می کنند و بازگشت به اسلام را برای درمان آسیب ها و بحران های جامعه معاصر خواستارند. اسلام سیاسی تشکیل حکومت اسلام را مقدمه ای ضروری برای ایجاد جامعه ای سراسر اسلامی تلقی می کند و چنین حکومتی را مناسب ترین شکل حکومت در جامعه های مسلمان دانسته و آن را از تمامی مفاسد و نواقص حکومت های موجود برکنار می بیند. اسلام سیاسی در پی ایجاد نوعی جامعۀمدرن است که در کنار بهره گیری از دستاوردهای مثبت تمدن غرب از آسیب های آن به دور باشد (حسینی زاده، ١٣٨٥: ١٨).

اسلام سیاسی بر خلاف بنیادگرایان و سنت گرایان، مدرنیته را به طور کامل نفی نمی کند بلکه می کوشند تا اسلام را با جامعه مدرن سازگار نشان دهد. البته اینان جنبه های سکولار تمدن غرب را نفی کرده و مشکلات جامعه های معاصر را به دوری از دین و معنویت نسبت داده و راه رهایی از آنها را توسل به ارزش های دینی و بازگشت به اسلام می دانند (حسینی زاده، ١٣٨٥: ١٨).

٣. غرب عامل عقب ماندگی مسلمانان

اسلام گرایان عقب ماندگی سیاسی مسلمانان را زاییده استعمار جدید غرب می دانند و به این وسیله با دست گذاشتن بر حساسیت های امت اسلام، می خواهند به عقب ماندگی مسلمانان پاسخ گویند (الیویه، ١٣٧٨: ٢٣). اسلام سیاسی در ایران با توجه به مبانی فوق در سه گفتمان پس از انقلاب اسلامی قابل بررسی است که در گفتار زیر به آن می پردازیم.

٣. ١. اسلام سیاسی روشنفکری لیبرال

تلفیق دین - اسلام یک دین سیاسی است - با دمکراسی، تأکید بر شورا، قانون و آزادی سیاسی، مهم ترین «ایده» این روند گفتمانی به شمار می آید (بشیریه، ١٣٨٢: ٣٢). این جریان با تأکید بر آزادی و دمکراسی و با تفسیر لیبرال از متون شیعی، به دنبال یاری گرفتن از مذهب در رویارویی با استبداد کهن ایرانی، و ایجاد حکومتی دموکراتیک مبتنی بر فرهنگ و ارزش های اسلامی است.

نهضت آزادی و حزب جمهوری خلق مسلمان ، را می توان دو حزب اصلی این گفتمان دانست. این گفتمان به حکم امام خمینی (ره)، دولت موقت را در اختیار داشت و تبعیت از امام وموفقیت این دولت می توانست به افزایش محبوبیت مردمی این گفتمان کمک کند؛ ولی «رویداد»های پی در پی و ناکامی های دولت موقت و تشدید جو انقلابی و آمریکا ستیزی در ماه های پس از انقلاب، جامعه ایران را از دولت و گفتمان اسلام گرای لیبرال دور کرد. حزب جمهوری خلق مسلمان نیز، که در رقابت با حزب جمهوری اسلامی و با رهبری معنوی آیت الله سید کاظم شریعتمداری شکل گرفته بود، به رغم موفقیت های اولیه در نواحی آذری نشین نتوانست در برابر محبوبیت گسترده امام و اختلاف های داخلی مقاومت کند و سرانجام پس از درگیری های فراوان منحل شد (بشیریه، ١٣٨٢: ٣٢).

اسلام گرایان روشنفکری در ابتدای انقلاب اسلامی ایران به جمهوری دموکراتیک اسلامی تمایل داشتند. پس از اصرار و پافشاری امام برخی از شخصیت های برجسته جبهه ملی، از جمله کریم سنجابی ، علی اصغر حاج سید جوادی و داریوش فروهر، جمهوری اسلامی را پذیرفتند و اعلام کردند به آن رای می دهند ولی به قید اسلامی علاقه ای نداشتند.

با این حال برخی از ملی گرایان، مانند عبد الکریم لاهیجی، آشکار ا از عدم امکان آشتی بین اسلام و جمهوری سخن می گفتند (بازرگان، ١٣٤٢، ٣١). در طرح جمهوری دموکراتیک اسلامی از سوی اسلام گرایان روشنفکر، بیشتر عنوان دمکراتیک مورد تأکید بود (بازرگان، ١٣٧٧، ج ٢، ٨١).

با این حال تا قبل از دهه ٧٠ اسلام سیاسی روشنفکری، اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی الهی در نظر می گرفت (بازرگان، ١٣٤٢: ٣١). ایدئولوژی که حاوی هدف، مکتب برنامه و نوعی معیار فکری حاکم بر اعمال اجتماعی است (بازرگان، ١٣٧٨، ج ٨: ٢٣٦). بازرگان به عنوان مهم ترین نظریه پرداز اسلام سیاسی لیبرال بیان می کند: «حکومت از خود اصالت واختیار نداشته و مامور اجرای احکام و اوامر الهی از یک طرف و نماینده مردم در مباشرت امور و اموال آنها از طرف دیگر می باشد و مادام که این دو وظیفه را درست انجام دهد اطاعت از او واجب است و اگر سرپیچی کند تقویت وطاعت او و حتی گاه سکوت در مقابل او، معصیت به شمار می رود.» (بازرگان، ١٣٧٨، ج ٨: ٣٠٢). از این رو بازرگان ادامه می دهد«در اسلام وجود حکومت و دخالت در سیاست واجب و حتی مقدم بر نماز و روزه، شمرده و ارتباط صمیمانه بین حکومت و مردم و سخت گیری نسبت به وظایف حکومت در زمینه اجرای عدالت و سنت و احقاق حقوق و اداره امور و صلاحیت و تقوا از مهم ترین خواسته های اسلام در امر حکومت است.» (بازرگان، ١٣٧٨، ج ٨: ٣٠٦).

آنچه در سال های پایانی دهه ٧٠ جلب توجه می کند، بازگشت اسلام سیاسی روشنفکر با چهره ای دیگر است. سخنرانی مهدی بازرگان در سال ١٣٧٢ که با عنوان « آخرت ، خدا، هدف بعثت انبیاء» ایراد شد، نقطه عطفی در این گفتمان به شمار می آید. بازرگان در متن سخنرانی و مقاله ای که بر اساس آن نوشته شد، آخرت و خدا را هدف انحصاری بعثت تلقی کرده است ( بازرگان، ١٣٧٧: ٧٥ و ٨٩). او در این سخنرانی با باز سازی اندیشه های خود، اندیشه دین برای دنیا را نفی کرد و اشتیاق به دموکراسی را با نوگرایی دینی پیوند زد و زمینه های جذب سکولاریسم دینی را در گفتمان نوگرایان دینی فراهم آورد. از این منظر پذیرش حکومت از سوی پیامبر یک امر استثنایی بوده است. و اگر در عصر غیبت، حکومت دینی به دست مؤمنان تشکیل شد، نباید در دین و ایمان مردم دخالت نماید (بازرگان، ١٣٧٧: ٨٨).

این نگرش ولایت فقیه را، به عنوان یک اصل قانون اساسی می پذیرد اما در تئوری و نظر آن را رد می کند. آنها استدلال می کنند که لفظ التزام عملی در قانون اساسی مد نظر است نه التزام نظری در غیر این صورت بسیاری از شهروندان ایرانی به ویژه اقلیت های مذهبی را شامل نمی شود (یوسفی اسکندری، ١٣٧٣: ٣٢). اسلام سیاسی روشنفکر در مرامنامه خود می نویسد: «ما نه اعتقاد داریم و نه قبول می کنیم که ولی فقیه را خداوند برگزیده و او خلیفه خدا است. بلکه ما می گوئیم در قانون اساسی، ارگانی به نام رهبری وجود دارد و رهبر از سوی مجلس خبرگان که اعضای آن از سوی مردم انتخاب می شوند برگزیده می شود و اختیارات ولی فقیه در قانون اساسی، مشخص شده است»( الحیات، 1 / 5 / 79).

٣. ٢. اسلام سیاسی چپ

اسلام سیاسی چپ، به نوعی حکومت اسلامی اعتقاد دارد که سیاست های سوسیال دمکراتیک را در پیش بگیرد (نخشب، ١٣٨١: ١٧٧). از این منظر در حکومت اسلامی، رهبری دارای اهمیتی بنیادین است و انسانی مافوق به شمار می آید که از شایستگی هوایت جامعه بشری برای نیل به کمال برخوردار بوده و پیروی از او ضروری دانسته می شود (نکوروح، ١٣٧٧: ٦٦٠.). این گفتمان، دمکراسی اصیل را اجرای شورا و حق حاکمیت مردم می داند (نکوروح، ١٣٧٧: ٢٢٤). از این منظر بسیاری از کشورها دمکراسی را فقط برای اعمال نفوذ بر مردم تعریف می کنند و این دموکراسی، دموکراسی فریبنده است (نخشب ، ١٣٣١: ١٨٣).

تأثیرپذیری از مارکسیسم، به گفتمان اسلام سیاسی چپ جنبه ای رادیکال، برابر طلب، ضد سرمایه داری و ضد لیبرالیستی داد. ضدیت با آمریکا به عنوان نماد اصلی سرمایه داری برجسته بود. همچنین به نظر می رسد بی اعتنایی به دمکراسی و اصالت دادن به رهبری در این گفتمان نیز متأثر از مارکسیسم روسی باشد (حسینی زاده، ١٣٨٥: ٢٢٣).

اسلام سیاسی چپ را بیشتر با نهضت خداپرستان سوسیالیست به رهبری محمد نخشب و«سازمان مجاهدین خلق اولیه» می شناسند. نهضت خداپرستان سوسیالیست در اواخر دوره رضاشاه به صورت پنهانی فعالیت خود را آغاز کرد و پس از سقوط رضا شاه به رهبری «محمد نخشب» فعالیت خود را علنی نمودند. علی رغم انشقاق هایی که در این جریان به وجود آمد تا سال ١٣٥٥ که نخشب وفات یافت، ادامه پیدا کرد.

از مهم ترین نماینده این جریان می توان به چهار نام اشاره داشت. ابوالقاسم شکیب نیا، که مباحث و مکاتب اقتصادی به ویژه اندیشه مارکسی و دیگر متفکران سوسیالیست را مطرح می کرد، مهندس جلال الدین آشتیانی که مکاتب فلسفی و مبانی فلسفی اسلام را توضیح می داد و کاظم یزدی که مباحث فقهی و کلامی را مطرح می کرد. و خود نخشب هم که دیدگاه های خود را در مورد سوسیالیسم مبتنی بر خداپرستی بیان و در جزوات مختلفی منتشر می ساخت ( مرتضی، ١٣٨٣: ٢٣). نخشب بر این باور بود که دمکراسی، فاقد سوسیالیسم و سوسیالیسم فاقد دمکراسی، نمی توانند نه خصوصیات دمکراسی و نه مزایا و محسنات سوسیالیسم را داشته باشند (نخشب، ١٣٨١: ٣٤١). از این زاویه نخشب به دمکراسی غربی و سوسیالیسم مسکو می تازد. و معتقد بود دمکراسی غربی، دمکراسی پولی است یعنی هر کس پول دارد از آزادی های دمکراسی غربی برخوردار است و هر کس فاقد پول است آزاد است که بار تحقیر را به دوش کشد (نخشب، ١٣٨١: ٣٤٠).

نخشب در مقابل دمکراسی غربی و سوسیالیسم مسکو راه سومی را انتخاب کرد و بیان می نمود اگر دمکراسی غربی را تز و سوسیالیسم مسکو را آنتی تز آن بدانیم به طور قطع آینده دنیا، سنتزی خواهد بود که بر اساس طرز تفکری که احیاء کننده ارزش های انسانی باشد و دمکراسی و سوسیالیسم را برای توده های بشری تأمین نماید، استوار است (نخشب، ١٣٨١: ٣٤١). در حقیقت، سوسیال دمکراسی او مبنی بر افکار حق طلبانه و عدالت خواهانه و رشد فکری و اخلاقی اجتماع سوسیال است (نخشب، ١٣٨١: ٢٩٤). خداپرستی ضلع سوم سوسیال دموکراسی اوست.

شعبه مشهد این جریان (خداپرستان سوسیالیست) توسط دکتر شریعتی و کاظم سامی تشکیل شد (جعفریان ، ١٣٨٣: ٩١). بر این اساس سازمان مجاهدین خلق ایران ، جنبش انقلابی مردم ایران ( جاما) در سال ٥٧ به رهبری کاظم سامی، جنبش مسلمانان مبارز به رهبری حبیب الله پیمان ، سازمان اسلامی شورا را می توان از حزب ها و سازمان های این گفتمان دانست.

به جز سازمان مجاهدین خلق که پس از انقلاب به بازسازی خود پرداخت و اعضای جدیدی را جذب کرد، بقیه این گروه ها کوچک و محدود بودند و نتوانستند در جامعه انقلابی آن روزگار نفوذ چندانی به دست آوردند. سازمان مجاهدین نیز، که گویا خاطره مارکسیست شدن رهبران آن در سال ٥٤ هنوز از یادها نرفته بود، نتوانست اعتماد جامعه مذهبی ایران را جلب کند.

با این حال باید شریعتی را در دهه ٣٠ از تأثیرگذارترین و مهم ترین نظریه پردازان اسلام سیاسی چپ دانست. وی از یک سو علاقه زیادی یه اسلام سیاسی داشت ؛ و می کوشید تا اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی جامع و انقلابی معرفی کند و برتری های آن را نسبت به ایدئولوژی هایی نظیر مارکسیسم و لیبرالیسم بیان کند (شریعتی، ج اول: ٢٩).

از سوی دیگر شریعتی اسلام سیاسی چپ را مورد تأکید قرار می داد. وی در مقاله ای در روزنامه خراسان در سال ١٣٣٤ نوشت که اسلام به لحاظ فکری، حد واسط ماتریالیسم و ایدئالیسم و به لحاظ سیاسی حد واسط کمونیسم و کاپیتالیسم است (رهنما، ١٣٨٠: ٩٨).

علایق شریعتی در دهه ٣٠ به جنبش خداپرستان سوسیالیست، سبب شد تا وی به ترجمه کتاب «جوده السعاده» درباره ابوذر غفاری بپردازد. کتابی که از ابوذر شخصیتی سوسیالیست ارائه کرده بود. شریعتی نام کتاب را «ابوذر خداپرست سوسیالیست» گذاشت که نشانگر گرایش فکری او در این دوره است ( جعفریان ، ١٣٨٣: ٩٢)و این علاقه را تا پایان حفظ کرد. وی سوسیالیسم توام با ایمان دینی را بعنوان یک فلسفه زندگی ستایش و از بسیاری مفاهیم مارکسیستی استفاده کرد و آنها را پذیرفت. شریعتی از مارکسیسم مفاهیم و دال های نکوهش سرمایه داری، استبداد، استعمار، امپریالیسم و نژادپرستی، دیالکتیک ، منازعه طبقاتی، جبر تاریخ، زیربنا و روبنا، طبقه ، حزب، نقش روشنفکر، انقلاب به شیوه مارکسیستی، از خود بیگانگی و. را آموخت و سعی در اسلامی کردن این مفاهیم کرد به عبارتی از این مفاهیم در بازسازی مفاهیم اسلامی سنتی استفاده کرد؛ به طور مثال دیالکتیک که از دال های کلیدی در گفتمان مارکسیسم است. این مفهوم، از دال های اصلی گفتمان اسلام سیاسی شریعتی نیز بود. شریعتی، دیالکتیک را ویژگی موجود در اسلام بر می شمرد. تفکر شریعتی با دیالکتیک شکل گرفته است، برای مثال وی به وفور اصلاح تضاد طبقاتی را بکار برد و با الهام از داستان هابیل و قابیل، هابیل را نماینده طبقه مستضعف و محکوم جامعه و قابیل را نماینده طبقه حاکم و مالک در جامعه دانست. به عقیده شریعتی در طول تاریخ دو طبقه بیشتر وجود نداشته است: مستضعفان قربانی استعمار و ظالمان استثمارگر (رهنما، ١٣٨٠: ٤١٧). البته وی تشیع را به عنوان اسلام طبقه محکوم ستایش می کند و آن را روبنایی نمی داند. وی همچنین با تفسیری مارکسیستی از مفهوم قسط، آن را مربوط به سهمی بر می شمرد که هر فرد از جامعه دارد و برای رسیدن به آن باید زیربنای اقتصادی جامعه را تغییر داد. بسیاری از شاگردان شریعتی، پس از درگذشت وی و در جریان انقلاب، به پیروان امام خمینی (ره) پیوستند و مفاهیم و اندیشه های او را در نیز به گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی وارد نمودند که در گفتار بعد به آن می پردازیم.

٣. ٣. اسلام سیاسی فقاهتی

گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی مبتنی بر «ایده ها» و اندیشه های امام خمینی و بر ولایت فقیه، فقه و روحانیت به عنوان مفسر اصلی شریعت تأکید می کند. نظارت بر مطبوعات نیز از نشانه ها و «ایده های» دیگر این گفتمان بود. نقطه عزیمت این گفتمان در همه شاخص ها، آموزه های فقهی است. براین اساس این گفتمان ، آزادی را تنها در چارچوب احکام فقهی و قانون های شریعت معنا می کرد و آزادی لیبرال و غرب را بی بند و باری و هرج و مرج می دید و با آن میانه ای نداشت. از این رو می توان گفت در عمل برای نظارت و کنترل، بهایی بسیار قایل بود. به همین دلیل از نخستین ماه های پس از انقلاب طرفداران اسلام فقاهتی بر لزوم کنترل مطبوعات و نظارت کارشناسان دینی بر کار آنها تأکید می کردند.

حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز تهران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جمعیت موتلفه اسلامی وحزب توحید، از تشکل های معروف این گفتمان بودند. در کنار این ها تشکل های مردمی خودجوشی وجود داشت که بیشتر در قالب هیأت های مذهبی از وفاداران به این گفتمان به شمار می آمد.

اسلام سیاسی فقاهتی با توجه به نشانه ها، ایده ها و محتوای این گفتمان، به عنوان یک گفتمان غالب، پس از انقلاب اسلامی ایران در حال شکل گیری بود. منتهی «رویداد»هایی برتثبیت این گفتمان تأثیرگذار بود. رویدادهایی از قبیل تعیین نوع نظام سیاسی بر اساس جمهوری اسلامی، عامل مهمی در موفقیت اسلام فقاهتی در تثبیت محتوای خود و طرد گفتمان های دیگر بود (میر سلیم، ١٣٨٤: ١٤٤). فرایند گفتمان طرد و مقاومت، تا پاییز سال ١٣٦٠، با رویداد اشغال سفارت آمریکا- استعفای دولت موقت و حاشیه رفتن اسلام سیاسی لیبرال - انقلاب فرهنگی - تعطیلی دانشگاه ها و شروع انقلاب فرهنگی در بهار سال ٥٩، شروع جنگ، اعلان جنگ مسلحانه از سوی سازمان مجاهدین خلق (٣٠ خرداد ٦٠)، و عزل بنی صدر، ادامه پیدا کرد (میر سلیم، ١٣٨٤: ١٤٤). با رویداد اعلان جنگ مسلحانه از سوی گروه های مارکسیستی، ارتباط جاسوسی حزب توده با «کا. گ. ب» شوروی، و دستگیری کیانوری و دیگر رهبران حزب توده و فدائیان که در تدارکات فرار بودند (بهمن ٦١)، گفتمان مارکسیستی نیز از میدان منازعه گفتمانی ایران خارج شدند (طبری، ١٣٦٦، ٧٠). با انحلال حزب توده آخرین حلقه تثبیت گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی تکمیل شد. اما پس از مدتی اسلام سیاسی فقاهتی به دو جناح بزرگ چپ و راست تقسیم شد.

در خصوص ریشه یابی این مسئله پس از پیروزی انقلاب اسلامی باید گفت تا پیش از برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری اسلامی ایران در تاریخ اول تیر ١٣٦٠ جناح های سیاسی در نظام جمهوری اسلامی به دو جریان "اسلامی " و "ملی " تقسیم می شدند. اما پس از برکناری وی جناح های جدیدی مشهور به چپ و راست در درون جریان اسلامی (اسلام سیاسی فقاهتی) شکل گرفت که از اوایل سال ١٣٦١ این جناح بندی ها به دولت و سپس مجلس شورای اسلامی تسری یافت. جناج بندی ها عمدتا حول محور مسائل اقتصادی بود؛ و بر اساس آن گروه های داخل نظام به دو دستة طرفدار اقتصاد دولتی و اقتصاد بازار آزاد تقسیم شدند. این اختلاف به طور مشخص در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در حزب جمهوری اسلامی تجلی کرد و نهایتا به انحلال هر دو تشکل انجامید. از آن زمان گرایش ها و جناح های مخالف با یکدیگر، به چپ و راست تقسیم شدند، و این اصطلاح به تدریج محور تقسیم بندی های سیاسی قرار گرفت.

در دوره نخست وزیری مهندس موسوی نیروهای موسوم به چپ اکثریت یافتند. این گروه که بعدا به چپ سنتی موسوم شدند، انقلابی، تندرو و رادیکال ، ضد آمریکا و اسرائیل، اصول گرا، طرفدار ولایت مطلقه فقیه، و خواهان اقتصاد بسته و دولتی بودند. در مجلس سوم اکثریت با این جناح بود. عمده ترین گروه های طرفدار این جناح را مجمع روحانیون مبارز، اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، و دفتر تحکیم وحدت تشکیل می دادند. در مقابل این جناح، طیفی از نیروهای سیاسی، به راست موسوم شدند. این گروه ابتدا در حوزه اقتصاد و سپس در سایر حوزه ها با جناح چپ اختلاف پیدا کردند. طیف راست مخالف اصلاحات ارضی ، و سهمیه بندی کالاها و ناراضی از دولتی شدن تجارت خارجی، و اصولا مخالف دخالت گستردۀدولت در اقتصاد بود؛ و در همین زمینه ها با دولت مهندس موسوی اختلاف داشت. این گروه در مجلس چهارم و پنجم اکثریت را به دست گرفتند. عمده ترین گروه هایی که آنها را به نحوی جزو یا جانبدار راست به حساب می آورند عبارتند از: جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، تشکل های اسلامی همسو (یعنی مجموعه ای از گروه های راست، که مهم ترین آنها را جمعیت موتلفه و جامعه اسلامی مهندسان تشکیل می دهد.) به طور کلی این گروه بر ولایت مطلقه فقیه، حفظ فرهنگ سنتی، مدیریت دینی، اقتصاد آزاد و بازاری تاکید دارند و مخالف تغییرات عمیق تلقی می شوند (بیات ، ١٣٨١: ٢٦٦).

در سال ١٣٦٧ در آستانة انتخابات دورة سوم مجلس شورای اسلامی که "مجمع روحانیون مبارز" از "جامعة روحانیت مبارز تهران " جدا گردید، دو جناح چپ و راست به شکلی آشکارتر و رسمی تر و با نمودی بیشتر در سطح جامعه ظاهر گردید. بحران اقتصادی سال های ١٣٦٥ و ١٣٦٧، پایان جنگ و طرح مسئلة بازسازی، دیدگاه های جدید اقتصادی همچون خصوصی سازی، استقراض و طرح مسائل جدید فرهنگی و سیاسی در کنار مسائل اقتصادی از جمله عواملی بودند که زمینه ساز شکل گیری بارزتر دوجناح فوق را در جامعه سبب گردیدند (مرتجی، ١٣٧٨: ٢٣ - ٩).

در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی دو اصطلاح «چپ مدرن» و «راست مدرن» مطرح شد. افکار چپ مدرن از زمانی شروع به شکل گیری پیدا کرد که نخبگان جناح چپ، بعد از رد صلاحیت گستردۀتعداد کثیری از کاندیداهای خود توسط شورای نگهبان در انتخابات مجلس چهارم، عملا دست از فعالیت عمده سیاسی کشیدند، و سپس در تحت شرایط جدید به هر دلیل، به بازنگری در اندیشه ها و نظرات خود پرداختند.

محصول این تأمل چرخش در بعضی از مواضع رادیکال، و اصلاح و تعدیل بخشی از شعارها و آرمان های این جناح بود.

این نکته قابل ذکر است که جناح بندی های سیاسی در ایران مرزهای مشخصی ندارد.

گروه های موسوم به چپ و راست هیچ کدام راهبردها و دیدگاه های خود را از پیش و به طور شفاف و تفصیلی در حوزه های سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ارائه نکرده اند. همچنین ضعف نهادهای مدنی و احزاب سیاسی در هر دو جناح به دلیل فقدان سابقۀتشکل های سیاسی رسمی و سازمان یافته در ایران مشهود است. تشکل ها غالبا با توجه به زمان خاص ایجاد می گردند؛ و مواضع نیز برحسب موقعیت و بسته به فضا و شرایط مستحدث تغییر می کند. لذا اغلب می توان تردید و تردد و نوسان گروه ها و افراد سیاسی را بین چپ و راست کاملا مشاهده کرد. از آن جا که بسیای از اندیشه ها و مواضع گروه ها به طور موقت و انفعالی طرح ریزی می شوند نمی توان به تداوم مواضع سیاسی اطمینان داشت (حسینی زاده، ١٣٨٥: ٣٥٩). تفصیل مطلب را در ادامه دنبال می کنیم.

از اوایل دهه ٦٠ که گفتمان حاکم در اوج می رسید با فروکش کردن غیریت های بیرونی و به حاشیه رفتن گفتمان های مخالف، غیریت سازی ها به تدریج به درون گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی منتقل می شد و انسجام و یک پارچگی ظاهری این گفتمان را سست می کرد. با در هم شکستن انسجام و کلیت گفتمانی، اندک اندک خرده گفتمان های متنوعی ظاهر شدند و به رقابت با یکدیگر پرداختند و عرصه سیاست ایران پس از سال ٦٠ به میدان منازعه پایان ناپذیر خرده گفتمان های اسلام سیاسی فقاهتی تبدیل گردید. در تبیین عوامل محرک پیدایش خرده گفتمان های متنوع، باید به دو پیشران توجه داشت:

١. ویژگی های عام و استعاری اسلام سیاسی فقاهتی که در منازعه های پس از انقلاب تکامل یافته بود: پس از پیروزی انقلاب ، از یک سو گفتمان اسلام فقاهتی کوشید تا از فضای استعاری پیش از انقلاب فاصله بگیرد و تمایز خود را با گفتمان های مارکسیستی و ملی گرایانه و اسلام گرایانه چپ و لیبرال نشان دهد؛ و از سوی دیگر با جذب و مفصل بندی برخی از نشانه های مهم این گفتمان ها، فضای استعاری را به گونه ای بازسازی کند که طیف های متنوع اجتماعی را به خود مجذوب نماید. در این فرایند نشانه هایی چون مستضعفان، توده ها، دولت گرایی و ضدیت با آمریکا و استکبار از گفتمان اسلام سیاسی چپ و شریعت، احکام اسلامی و روحانیت از اسلام سنتی و آزادی، شورا و دموکراسی از گفتمان اسلام سیاسی لیبرال در درون اسلام سیاسی فقاهتی در کنار نشانه اصلی این گفتمان، که ولایت فقیه بود، مفصل بندی شده و در قانون اساسی مصوب سال ١٣٥٨ نمود پیدا کردند. برای این گفتمان هیچگاه فرصت این پیدا نشد که به خوبی و روشنی این نشانه ها را معنا و تفسیر نماید و لذا همگی به شکلی تیره و مبهم در فضای گفتمانی اسلام فقاهتی باقی ماندند تا در عمل و در طی فرایندهای تاریخی ابهام ها و تعارض های خود را نشان دهند (حسینی زاده، ١٣٨٥: ٣٥٩-٣٦٠). بدین ترتیب ، این بار شاهد شکل گیری خرده گفتمان هایی به نام «راست» و «چپ» هستیم که با فروپاشی انسجام گفتمانی اسلام سیاسی فقاهتی ایجاد گردید. هر یک از خرده گفتمان ها، ایده های متفاوتی در مقوله های آزادی سیاسی و شاخص های مربوط به آن چون مطبوعات و نحوه برخورد با آن، مشارکت سیاسی و... داشته اند.

٢. اختلاف در دیدگاه های اقتصادی: فروپاشی انسجام یک گفتمان از طریق ظاهر شدن ایده های جدید و رخداد رویدادها، انجام می گیرد. رویدادها از این جهت اهمیت دارد که منجر به قطع پیوستگی تاریخی گفتمان می شوند. مهم ترین ایده که زمینه پیدایش راست و چپ شد، مربوط به چگونه اداره کشور یعنی اختلاف در دیدگاه های اقتصادی بود؛ که ابتدا این اختلافات در درون حزب ها مطرح می شد ولی دامنه این اختلافات فراتر از حزب رفته و درعمل عرصه کشور را به دو جناح تقسیم کرد. یعنی بعدها به اختلافات سیاسی کشیده شد. بر این اساس باید با توجه به ظهور ایده جدید(دیدگاه های اقتصادی)، باید رویدادها را در فروپاشی انسجام گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی و شکل گیری تغییرات پیوسته جدید با نام راست و چپ بررسی نمود.

الف. تا پیش از برکنار ابوالحسن بنی صدر از ریاست جمهوری در تاریخ اول تیر ١٣٦٠، جناح های سیاسی در نظام جمهوری اسلامی به جریان های «اسلامی» و «ملی» تقسیم می شد. پس از برکناری وی جناح های جدیدی مشهور به «چپ» و «راست» در درون جریان اسلامی شکل گرفت و ظهور یافت؛ و همین عامل مهمی در انسجام نیروهای طرفدار اسلام سیاسی فقاهتی بود، هر چند که اختلاف در دیدگاه های اقتصادی داشتند:

١. این اختلافات در «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» این سازمان را به سه جناح تقسیم نمود (که اوج آن مربوط به اعلامیه «روز کارگر و بزرگداشت شریعتی» بود):

١. جناح آیت الله راستی کاشانی که بر حاکمیت رأی نماینده امام تأکید می کرد؛

٢. جناح مخالف که حکم سازمان را بر حکم نماینده امام ترجیح می داد؛

٣. جناح میانه که به دلیل شدت اختلاف خواستار انحلال سازمان شد (آرمین، شماره اول: 18)

جناح آیت الله راستی، مراسم روز کارگر را میراث مارکسیست ها دانسته و شریعتی را منحرف تلقی می کرد ولی جناح چپ سازمان به ویژه به دفاع از شریعتی پافشاری می کردند و خود متأثر از اندیشه های او بودند. به تدریج دامنه اختلاف بالا گرفت و در مهره ١٣٦٥ به درخواست آیت الله راستی و با موافقت امام ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی منحل شد. با انحلال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، اسلام سیاسی فقاهتی، یکی از پایگاه های تشکیلاتی خود را از دست داد (آرمین، شماره اول: ١٨).

٢. دامنه اختلاف به حزب جمهوری اسلامی، بزرگ ترین تشکیلات پشتبانی اسلام فقاهتی، نیز کشیده شد. این حزب همانند سازمان مجاهدین انقلاب به دو جناح مشهور به چپ و راست، تقسیم شد.

٣. به تدریج این اختلاف به فراتر از حزب گسترش یافت و در عمل عرصه سیاسی کشور را به دو جناح رقیب تقسیم نمود. این اختلاف به نوعی بازنمایی تعارض سوسیالیسم و سرمایه داری از یک سو، و فقه و قانون از سوی دیگر به شمار می آمد. گسترده دخالت دولت در اقتصاد و دامنه قانون گذاری مجلس از مهم ترین موضوع های مورد اختلاف بود (رسالت ؛ ٢١ اسفند ١٣٦٤، ٢٠ مرداد ١٣٦٥، ٢٠ فروردین ١٣٦٥). در خرداد ١٣٦٦ رهبران حزب در نامه ای به امام، با اظهار نگرانی از اینکه بقای حزب جمهوری اسلامی به تشدید اختلاف ها بیانجامد خواستار موافقت ایشان با توقف فعالیت های حزب شدند (صحیفه امام، ج ٢٠: ٢٧٦). با توقف فعالیت حزب جمهوری اسلامی، اسلام سیاسی فقاهتی بزرگ ترین حامی خود را از دست داد. اما رقابت سیاسی دو جناح راست و چپ متوقف نشد و ادامه یافت. چرا که این بار جامعه روحانیت مبارز که تحت الشعاع حزب جمهوری اسلامی بود. حضور گسترده تری را در عرصه سیاست پیدا کرد (ظریفی نیا، ١٣٧٨: ٦٠).

ب. اما پیدا شدن جناح «چپ» و «راست» را به طور آشکار بایستی از فرمان عزل بنی صدر و تشکیل دولت شهید باهنر و شهید رجایی جستجو کرد. تا پیش از برکنار ابوالحسن بنی صدر از ریاست جمهوری در تاریخ اول تیر ١٣٦٠، جناح های سیاسی در نظام جمهوری اسلامی به جریان های «اسلامی» و «ملی» تقسیم می شد. پس از برکناری وی جناح های جدیدی مشهور به «چپ» و «راست» در درون جریان اسلامی شکل گرفت و ظهور یافت.

از اوایل سال ١٣٦١ این جناح بندی ها به دولت و سپس مجلس شورای اسلامی نیز تسری یافت که عمدتا حول مسائل اقتصادی بود. اختلاف بر سر کنترل دولت بر توزیع و اقتصاد، تعبیر و تفسیر اصل ٤٤ قانون اساسی، شرعی یا غیرشرعی بودن تعاونی ها، حدود فعالیت بخش خصوصی، دولتی کردن تجارت خارجی، شرعی یا غیرشرعی بودن قانون ملی کردن صنایع و... از جمله موارد اختلاف میان دو جناح بود که در نهایت به انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز انجامید. مخالفین دولت میرحسین موسوی که به جناح راست معروف شد، در آن دوره با نفوذ همه جانبه دستگاه دولت در امور اقتصادی مخالف بودند (برزین، ١٣٧٧: ٤٧- ٩٥). در آن زمان بین اعضای دولت و مجلس در مورد چگونگی رویکرد به اقتصاد بازار آزاد یا اقتصاد دولتی تفاوت دیدگاه وجود داشت. بیشتر نیروهای حزب جمهوری اسلامی و در رأس آن جامعه روحانیت مبارز و جمعیت مؤتلفه اسلامی به اقتصاد باز و ترویج و تقویت تجارت خصوصی اعتقاد داشتند و در واقع این دیدگاهی بود که با نظر بیشتر اعضای هیأت دولت تفاوت داشت. دولتی کردن بازرگانی و کنترل تجارت خارجی، محدود کردن شرکت های خصوصی و انحصار تعاونی ها، لایحه تشدید مجازات گران فروشان، تعیین قیمت برای کالاها، اجبار کشاورزان برای فروش محصولات زراعی از جمله اقدامات دولت بود که حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز و جمعیت مؤتلفه اسلامی با آن مخالف بودند و حتی ایرادهای شرعی نیز بر آن وارد می کردند. اختلاف نظر در مورد مسائل اقتصادی و سیاست های دولت به درون حزب جمهوری و جامعه روحانیت مبارز هم کشیده شده بود.

در اواخر مجلس اول و در آستانه انتخابات مجلس دوم، رایزنی های گروه های سیاسی برای انتشار فهرست مشترک آغاز شد. در همین زمان اختلاف نظری میان اعضای جامعه روحانیت به وجود آمد. بیشتر اعضای این تشکل با ادامه فعالیت نخست وزیر موافق نبودند اما در بین آنها افرادی نیز خواهان دوام نخست وزیری میر حسین موسوی بودند. این مسئله باعث شد که در آستانه انتخابات دومین دوره مجلس شورای اسلامی مخالفان میر حسین موسوی در جامعه روحانیت برای انتشار فهرست مشترک نامزدها، اعتراض نمایند. در پایان بعد از چانه زنی های فراوان برخی در فهرست جامعه روحانیت جای گرفت و نام کسانی نیز حذف شد. این مسئله نارضایتی جریان اقلیت جامعه روحانیت مبارز را که طرفدار میر حسین موسوی بودند برانگیخت، و مهدی کروبی با ارسال نامه ای برای آیت الله محمدرضا مهدوی کنی دبیر کل جامعه روحانیت نسبت به روند انتخاب نامزدهای پیشنهادی اعتراض و ادامه فعالیت در این تشکل کناره گیری کرد. حزب جمهوری اسلامی نیز در انتخابات دومین دوره مجلس شورای اسلامی فهرستی مستقل ارائه کرد اما ٢٥ نامزد این فهرست با نامزدهای جامعه روحانیت مبارز مشترک بود (خانه ملت، ١٣٨٦، ش٤: ١٨-٢٠).

٣. تصور عمومی این بود که پس از انتخاب سومین دوره مجلس (١٩ فروردین ١٣٦٧)، با توجه به تداوم حمایت حضرت امام خمینی (ره) از عملکرد دولت ، جناح چپ امکان بیشتری برای پیگیری برنامه ها و شعارهای خود خواهد داشت. به واقع در چنین شرایطی تصور عمومی این بود که جریان چپ برای پیشبرد اهداف خود را موانع جدید روبرو نخواهد شد. نگاهی که بین اعضای حزب جمهوری اسلامی ( به عنوان فراگیرترین تشکل اسلام سیاسی فقاهتی). در چگونگی اداره کشور وجود داشت با برخی آرا و سلایق دیگر جریان های سیاسی همخوانی نداشت و زمینه های انشعاب و جدایی برخی از نیروهای موثر آن از بدنه حزب جمهوری اسلامی به وجود آمده بود. یکپارچگی نیروهای اسلام سیاسی فقاهتی در مجلس اول که در جریان عزل بنی صدر به وجود آمده بود، استمرار پیدا نکرد.

چرا که از یک سو چالش های شدید میان بنی صدر و مجلس که عامل مهمی برای اتحاد میان نیروهای طرفدار اسلام سیاسی فقاهتی مجلس و برخورد با سیاست های مرتفع شده بود و از سوی دیگر با حذف بنی صدر، نیروهای ملی گرای مجلس نیز که در اقلیت به سر برده و در تصویب یا رد برخی لوایح به صورت هماهنگ واکنش نشان می دادند، گوشه انزوا اختیار کرده و منفعلانه عمل می کردند. از این رو اختلافات فکری، سیاسی و مهم تر از همه اقتصادی میان نمایندگان طرفدار اسلام فقاهتی مجلس که پیش از این مجال بروز نیافته بود، اکنون با کنار رفتن رقبا بیشتر نمود یافته و زمینه انشعاب در نیروهای اسلام سیاسی فقاهتی را در آستانه انتخابات دومین دوره مجلس شورای اسلامی به وجود آورده بود.

براین اساس پیش بینی ها این بود که پس از انتخاب سومین دوره مجلس، با توجه به تداوم حمایت حضرت امام خمینی (ره) از عملکرد دولت، جناح چپ امکان بیشتری برای پیگیری برنامه دارد (خانه ملت، ١٣٨٦، ش٤: ١٨ -٢٠). اما وقوع سه «رویداد» باعث شد تا بسیاری از معادلات سیاسی جناح چپ به هم ریزد:

یکی از رویدادهای مهم قبول قطعنامه ٥٩٨ شورای امنیت سازمان ملل متحد بود. گرچه بحث و بررسی هایی توسط سران نظام در مورد چگونگی ادامه یا توقف جنگ صورت می گرفت؛ اما برآیند افکار عمومی این بود که ادامه جنگ تا رسیدن به یک نتیجه مشخص قطعی است. پایان جنگ و پیامدهای آن در تغییر مسیر روند اجرایی دولت و اتخاذ سیاست های متناسب با فضای جامعه پس از جنگ موثر بود. مردم ایران بعد از توقف جنگ و خاتمه دفاع مقدس ، به دوران بازسازی و نوسازی می اندیشیدند و سیاست های دولت نیز می بایستی بر این محور قرار می گرفت و اقتضای فضای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه نیز شرایط خاص خود را می طلبید. طبعا، اصرار بر ادامه سیاست های گذشته و تسری نظارت دولت بر اقدامات اقتصادی و محدود کردن فعالیت های شرکت های خصوصی و.. مثل گذشته مطلوب واقع نمی شد.

«رویداد» دوم اصلاح قانون اساسی بود. با اصلاح قانون اساسی، اختیارات رئیس جمهور افزایش پیدا کرد (بشیریه، ١٣٨٢: ٣٧). و این مسئله امکان دخالت بیشتر هاشمی رفسنجانی را در امور اجرایی فراهم آورد. توسعه اقتصادی و روی آوردن به اقتصاد بازار آزاد و ترغیب و تشویق سرمایه گذاران به تقویت شرکت های خصوصی از جمله اهداف و برنامه های وی بود. اما جناح چپ نمی توانست به این گونه شعارها روی خوش نشان دهد.

بر این اساس عامل اصلی اختلاف جناح چپ و راست با یکدیگر در دوره های اول، دوم و سوم مجلس تفاوت دیدگاه های اقتصادی بود که بعدها به اختلافات سیاسی کشیده شد (خانه ملت، ش ٥: ٦).

مهم ترین «رویداد» تأثیرگذار بر روند چپ، ارتحال امام خمینی (ره) بود، با وقوع این رویداد، روند چپ در ایران دیگر نمی توانست مدعی جلب حمایت امام خمینی (ره) شود؛ تا پیش از این، در بسیاری از پیشامدهای سیاسی، اعضای مجمع روحانیون مبارز و سایر گروه های حامی دولت، مدعی پشتیبانی امام بودند و در اکثر مواقع ، ایشان در حمایت از دولت، منتقدان را به صبر و همکاری دعوت می کرد و بعضا که تندی انتقاد جناح راست باعث دلسردی یا تکدر خاطر دولتیان می شد یا به نوعی این تلقی به وجود می آمد که برخی از منتقدان قصد کارشکنی در کار دولت را دارند؛ امام راحل (ره) از ارائه بیاناتی همراه با عتاب و خطاب نیز دریغ نمی کردند. اما اینک از یک سو دولت جدید قدرت را به دست گرفته است و توسعه اقتصادی و بازار آزاد را مطرح می کرد؛ و از سوی دیگر سیره امام خمینی (ره) بر حمایت از دولت بود و پس از امام، مقام معظم رهبری نیز همین سیره را ادامه داد و از دولت با همه انتقادات اعلام داشت.

فرجام سخن

اصطلاح اسلام سیاسی، اصطلاحی جدید است که در برابر اسلام سنتی پدید آمده است و بیشتر برای توصیف آن دسته از جریان های سیاسی اسلام به کار می رود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اسلامی هستند. اسلام سیاسی در ایران شامل سه گفتمان اسلام سیاسی (روشنفکرلیبرال ، چپ و فقاهتی)، هر چند دارای مبانی مشترکی بوده اند از قبیل فراگیری دین اسلام، جدا ناپذیری دین از سیاست، تشکیل دولت مدرن اسلامی و استعمار غرب عامل عقب ماندگی مسلمانان ؛ اما با توجه به ایده ها و رویدادهای مطرح شده، دو گفتمان اسلام سیاسی روشنفکر لیبرال و چپ، نتوانستند با اقبال عمومی مردم روبرو شوند. براین اساس فرضیه پژوهش تقویت می شود که گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی با توجه به ایده ها و محتوای آن، تنها گفتمان قابل ارائه در انقلاب اسلامی ایران است و رویدادهای تأثیرگذار بر آن هر چند منجر به انشعاب های درونی آن شده اند، اما همچنان در انقلاب اسلامی ایران فقط می توان از این گفتمان دفاع کرد.

منابع و مآخذ:

-الیویه، روا (١٣٧٨)، تجربه اسلام سیاسی ، تهران: مرکز انتشارات بین المللی صدرا.

-امام خمینی، صحیفه نور، تهیه و جمع آوری مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران: مرکزمدارک فرهنگی انقلاب اسلامی

-بازرگان، مهدی ( ١٣٤٢)، مرز بین دین و سیاست، بی جا: بی تا.

-بازرگان ، مهدی (١٣٧٧). بعثت، مجموعه آثار، تهران: شرکت سهامی انتشار، ج 2.

-بازرگان ، مهدی (١٣٧٨). مباحث علمی اجتماعی اسلامی، مجموعه آثار، تهران: شرکت سهامی انتشار.

-بازرگان، مهدی (١٣٧٧). آخرت خدا هدف بعثت انبیا، تهران: مؤسسه فرهنگی رسا.

-برزین، سعید (١٣٧٦)، جناح بندی سیاسی از دهه ١٣٦٠ تا دوم خرداد، تهران: مرکز.

-بشیریه، حسین (١٣٨٢)، دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران دوره جمهوری اسلامی ایران، تهران: نگاه معاصر

-بیات، عبدالرسول و دیگران (١٣٨١)، فرهنگ واژه ها، قم: مؤسسه اندیشه و فرهنگی دینی.

- خانه ملت، ویژه نامه انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی، تهران: معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ١٣٨٦، ش٤ و ش ٥.

-جعفریان، رسول (١٣٨٣). ، جریان ها و سازمان های مذهبی -سیاسی ایران سال های ١٣٢٠ تا ١٣٥٧، تهران :

مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ پنجم.

-حسینی زاده محمدعلی (١٣٨٥)، اسلام سیاسی در ایران، قم: دانشگاه مفید،

-دارابی، علی (١٣٨٨)، جریان شناسی سیاسی در ایران، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

-رهنما، علی (١٣٨٠)، مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد، ترجمه کیومرث قرقلو، تهران : گام نو

-سعید، بابی (١٣٧٩). ، هراس بنیادین اروپا مداری و ظهور اسلام گرایی، ترجمه غلام رضا جمشیدی ها و موسی عنبری ، تهران ، دانشگاه تهران

-شریعتی، علی (١٣٦١). اسلام شناسی، مجموعه آثار، ج ١٦، تهران ، قلم، ج اول

-طبری، احسان (١٣٦٦)، کژ راهه، خاطراتی از حزب توده، تهران: امیر کبیر

-ظریفی نیا، حمید( ١٣٧٨)، کالبد شکافی جناح های سیاسی ١٣٥٨ تا ١٣٧٨، تهران : انتشارات آزادی اندیشه

-فوزی ، یحیی (١٣٨٨)، اندیشه سیاسی در ایران بعد از انقلاب، تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی

-کاظمیان، مرتضی (١٣٨٣)، سوسیال دموکراسی دینی (محمد نخشب و خداپرستان سوسیالیست)، تهران : نشر کویر

-مرتجی ، حجت ( ١٣٧٨)، جناح های سیاسی در ایران امروز، تهران: انتشارات نقش و نگار.

-میر سلیم، مصطفی ( ١٣٨٤)، جریان شناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران(١٣٥٧- ١٣٨٠)، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران.

-نخشب ، محمد (١٣٨١)، مجموعه آثار، تهران: چاپخش.

-نخشب ، محمد (١٣٣١)، ایران در آستانه یک انقلاب بی نا، اجتماعی، تهران، شیوه نو.

-نکوروح، محمود(١٣٧٧)، نهضت خداپرستان سوسیالیست، سهامی انتشار، ، ج ٢. تهران : چاپخش.

مقالات

- یوسفی اسکندری ، حسن (سال دوم بهمن و اسفند ١٣٧٣)، «روحانیت و سیاست»، ایران فردا.

- مصاحبه با محسن آرمین، «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و تحلیل عرصه سیاسی کشور» راه نو، سال اول، شمار؛ اول (١٤ دوم خرداد، تهران: مرکز. شهریور ١٣٧٧).

-روزنامه رسالت؛ ٢١ اسفند ١٣٦٤، ٢٠ مرداد ١٣٦٥، ٢٠ فروردین ١٣٦٥.

-الحیات، 1 / 5 / 79.

کلمات کلیدی
اسلام سیاسی  |  اسلام سیاسی لیبرال  |  اسلام سیاسی چپ  |  اسلام سیاسی فقاهتی  |  چپ  |  راست  | 
لینک کوتاه :