گنجینه معارف

نوروز در قزاقستان

مردم ماوراء النهر و آسیای مرکزی عید نوروز را جشنی ملی و مربوط به تاریخ و فرهنگ خود، می دانند و همواره-به جز در هفت دهه سلطه کمونیستی شوروی-آن را به شکلی با شکوه برگزار کرده اند. مردم قزاقستان پس از استقلال، در تلاش برای احیای سنن خود، رویکردی دوباره و جدی تر به جشن نوروز داشته اند؛ گرچه بیش تر در سطح ظاهر باقی مانده اند. آن ها در روز 22 مارس به خیابان ها می آیند، در جای جای شهر اجتماع کرده و به آوازخوانی و رقص می پردازند. آنچه در پی می آید پژوهشی درباره نوروز و دیدگاه های مردم و روشن فکران قزاقستان از تاریخچه و آیین ها و مسائل مربوط به آن است که توسط رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در قزاقستان تهیه شده است.

منبع : چشم انداز ارتباطات فرهنگی » فروردین 1385 - شماره 22 تعداد بازدید : 2636     تاریخ درج : 1397/12/28    

برگزاری عید نوروز که در میان بسیاری از ملت های جهان به صورت یک سنت درآمده، قدمتی دیرینه دارد. مردم از مدت ها پیش نوروز را جشن می گرفتند، اما این که این آیین دقیقا از چه زمانی شروع شده، مشخص نیست. براساس تعبیر طالع بینی کوچ نشین های باستان، هر سال به دو قسمت تقسیم می شود: شش ماه اول تابستان و شش ماه دوم زمستان. در تابستان هوا گرم می شود، چراگاه های فراوانی برای استفاده دام ها به وجود می آیند، زاد و ولد دام ها شروع می شود، کارهای سنگین از دوش مردم برداشته و مشکلات مربوط به زمستان پشت سر گذاشته می شوند. در زمستان سرما و گرسنگی مردم را آزار می دهد و به همین دلیل است که مردم تابستان را فصلی دلچسب و زمستان را فصلی نامطبوع به حساب می آورند. در زمان های قدیم، مردم خیر(نیکی)و شر(بدی)را جاندار تلقی می کردند، یعنی انسان هایی که تجسم شر و خیر بودند، با همدیگر مبارزه و مخالفت می کردند. این اطلاعات جالب توجه از قدیم الایام در تاریخ ثبت و حفظ شده تا به دست ما رسیده اند. به طور مثال در کتاب مقدس اوستا که قبل از میلاد نوشته شده و همین طوردر فرهنگ نامه زبان های ترکی که دیوان الغات الترک نام دارد و در قرن یازدهم نوشته شده و نیز در افسانه های شفاهی قزاق ها چنین مسائلی یافت می شوند. سغدیان خیر را "اهورامزدا"و شر را"اهریمن "نامیده اند و نیز قزاق های باستان به خیر"کیه "و به شر"کسیر"و به زمستان "زیمیستان "و به تابستان "تابیستان "می گفتند. قزاق ها یک سال را به دوازده ماه سی روزه تقسیم می کردند و به پنج(و گاهی اوقات شش)روزی که در آخر سال باقی می ماند، پنج مهمان می گفتند. ایرانیان باستان این روزها را فنجی (پنجی یا پنجه)می نامیدند.

براساس یک اعتقاد قدیمی مبارزه برای بقا که میان خیر و شر روی داده، دقیقا در همین مدت زمان بوده است. قزاق ها این روزهای سخت را چنین توصیف می کنند: "صخیم نازک می شود و نازک پاره می شود و مرده به آن طرف و زنده به این طرف کشیده می شوند. این روزها را به زبان قزاقی "اولی آرا"می گویند. "

در مدت این پنج روزه قزاق ها به راه نمی افتادند، کوچ نمی کردند، به مهمانی نمی رفتند و از کسی هم دعوتی نمی کردند. این روزها به قدری موجب نگرانی شدید پیرمردها می شد که حتی سعی می کردند سگ ها هم پارس نکنند.

نوروز اعتدال بهاری است. در این روز ستاره های آسمانی به نقطه های ابتدایی می رسند. در نوروز همه جا تازه می شود و روی زمین شادمانی برقرار می شود. مطابق تقویم قیصری(اروپایی)نهم مارس یعنی شب بیست و دوم ماه "نوریز"روز عید به شمار می رود(نوریز -نوروز -در میان قزاق ها نام سومین ماه سال خورشیدی مطابق با مارس مسیحی است).

اکثر ملل جهان از قدیم الایام نوروز را جشن می گرفتند و آن را عید می دانستند. این عید را بونانیان باستان پاتریخ و تاجیک ها"گل نوروز"و تاتارها "نادوگان "و بوربات ها"ساگان ساآرا "و ارمنی ها "ناواساردی "و سغدیان "تاواسازیز"می نامیدند. اطلاعات زیادی درباره برگزاری جشن عید نوروز در میان مردم مشرق زمین از آثار حکیم عمر خیام و ابو ریحان بیرونی به دست آمده است. مثلا ملت های ایران در نوروز، چند روز را جشن می گرفتند. آنان عید نوروز در جای جای زمین آتش روشن می کردند و درون آن روغن می ریختند و به دانه ای که تازه رسته بود نگاه می کردند و درباره محصول آینده پیش بینی می کردند. در نوروز غذاهای سنتی خاصی درست می کردند و آن را سومالاک(سمنو)می نامیدند. درون هفت ظرف سفید رنگ، سومالاک می ریختند و مردم را مهمان می کردند که از این غذا بخورند. از کارهای دیگری که انجام می شد اسب سواری و برپایی مسابقه تیراندازی بود. در عید نوروز همه مردم لباس های کهنه را با لباس های نو و جدید عوض می کردند و ظروف کهنه خانه را نیز می شکستند. مردم در آن روز به هم گل می دادند و بر دیوارهای خانه خود نقشی گرد مانند می کشیدند که معنی آفتاب را داشت.

ترکان باستان در عید نوروز لباس های جدید می پوشیدند و موی سر و صورتشان را اصلاح می کردند و برای شش روز به بیرون از شهر عزیمت می کردند و تمام این مدت را در آن جا به تیراندازی با کمان می گذراندند و در روز هفتم مسابقه تیراندازی در همان جا برپا می کردند و برنده آن مسابقه به عنوان پاداش، یک روز به جای پادشاه بر کشور حکومت می کرد. براساس اطلاعاتی که در دست است پادشاه ایران باستان در عید نوروز خلعت(که قزاق ها به آن شاپان می گویند) خود را به عنوان جایزه به بنده ای که تحت فرمانش بود، می داد. احتمالا این مراسم سنتی قدیمی با این ضرب المثل که هنوز هم رایج است، رابطه دارد: "بنده هم یک روز آزاد است "یا"بنده هم آرزو دارد".

در روسیه قدیم تا قبل از پذیرش دین مسیحیت عید سال نو در ماه مارس بود. آن ها این روز را جشن می گرفتند و این به صورت سنتی درآمده بود. انگلیسی ها نیز تا آغاز قرن هجدهم آغاز سال نو را بیست و ششم ماه مارس می دانستند و جشن می گرفتند.

در ایران قبل از اسلام، مردم در نوروز دور سفره هفت شین می نشستند و از یکدیگر پذیرایی فراوانی می کردند. در این سفره، شیر، شکر، شیرینی، شمع، شراب، نشاسته و شربت دیده می شد. این ها هفت شینی بودند که حرف اولشان با شین شروع می شد.

بنا به اعتقاد ایرانیان باستان شراب علامت تجدید کردن و شیر علامت پاکیزگی و شیرینی نشانگر شادی بوده و نیز مفهوم زیبایی و آراستگی زن را می رساند و شمع هم به نشانه آتش پرستی روشن می شد. شکر مفهوم تشکر و شربت نیز مفهوم لذت را می رساند.

ایرانیان پس از پذیرفتن دین اسلام تغییراتی در رسوم عید دادند از جمله آن که هفت شین را به هفت سین تغییر دادند. بنابراین از آن پس در سفره عید، سیر، سبزی، سنجد، سرکه، سیب و سماق و سمنو جای گرفت.

عید نوروز در اران، ازبکستان و قزاقستان نیز از پیش از ورود اسلام به منطقه برگزار می شد. ورود اسلام باعث ایجاد تغییراتی در رسوم نوروزی شد، ولی به هر حال با پذیرفتن این تغییرات، همچنان در حیات فرهنگی مردم منطقه حضور جدی داشت.

در آغاز پیدایش حکومت شوروی در سال 1920 میلادی، نوروز به صورت جدی برگزار می شد. به طور مثال در بیست و دوم مارس سال 1925 میلادی روزنامه "ابنکشی قزاق "(یعنی قزاق زحمتکش)عید نوروز را به مردم تبریک گفته و چند بیت شعر مربوط به این عید را به خوانندگان خود تقدیم می کرد. ولی بر اثر سیاست سوسیالیستی در سال 1926 میلادی این سنت قدیمی از بین رفت و مشکل می توان گفت که نوروز در سال های بعد توانست پا برجا بماند. آن ها نوروز را یک جشن دینی و ادامه سنت های قدیمی می دانستند و نسبت به آن نظر انتقادی داشتند. سرانجام عید نوروز مورد بی مهری کامل قرار گرفت و شاید فقط در جمع کوچک خانواده بعضی از قزاق ها یافت می شد. باوجوداین، می توان گفت در بسیاری از نواحی، نوروز به کلی از خاطر مردم محو نشده بود.

سیاست جدید دوران گورباچف که به عنوان دموکراسی و نوسازی نام گرفت، موجب زنده شدن سنت های قدیمی شد. در بهار سال 1988 میلادی، در شهر آلماتی و نواحی اطراف استان آلماتی بعد از مدتی طولانی، یعنی بعد از شصت و دو سال، عید نوروز جشن گرفته شد و این جز به دلیل همفکری مقامات دولتی با افکار عمومی تحقق نیافت. از همین سال بود که جشن گرفتن عید آفتاب قدیم شروع شد.

قزاق ها عقیده دارند که نوروز آغاز سال است و در میان آنان عبارات زیبایی درباره نوروز وجود دارد: "نوروز روزی است که یک سال منتظرش هستیم "، "نوروز روزی است که خیر بر زمین فرود آمده "، "نوروز روزی است که سنگ نیلگون سمرقند آب می شود. "

برطبق یک افسانه قدیمی در بیست و یکم ماه مارس، شب هنگام، قزیراتا(پدر قزیر)در صحرا راه می رود و به همین دلیل است که این شب را شب قزیر می گویند. قزیر پیرمرد خیالی است که موجب بهزیستی و نیک بختی مردم می شود. اگر او که علامت مهربانی و اشعه آفتاب است در صحرا راه رود و نگاهش را روی زمین بیفکند، زمین و سنگ های سخت خرد و ریز می شوند. هنگامی که ساعت شش صبح در قسمت شرقی کره زمین هوا روشن می شود، در سرزمین ما همان وقت را که ساعت سه نیمه شب است جشن می گیرند و معتقدند که در همین روز بوده که قزیراتا در صحرا راه رفته است و سنگ آبی سمرقند را آب کرده است.

قزاق ها عید نوروز را چگونه جشن می گیرند؟

در شب قزیر وقتی لحظه سال نو فرا می رسد، صاحب خانه در بالای خانه اش دو تا شمع روشن می کند. براساس یک اعتقاد قدیمی شمع تک، نور کافی ندارد و خوشایند نیست. همچنین معتقدند که اگر هنگام تحویل سال، خانه تمیز باشد افراد آن خانه دچار بیماری و بدبختی نخواهند شد. آنان به این مسئله ایمان دارند و آن را رعایت می کنند و هر فردی خود را موظف می داند که برای لحظه تحویل سال نو، خانه خود را مرتب کند. براساس این ضرب المثل قدیمی که می گوید "برکت از همان آغاز شروع می شود"، معتقدند که اگر سال نو را خوب شروع کنند پایانش هم بد نخواهد بود. برای این که در طول سال شیر دام ها و محصول زمین و ذخیره آب فراوان باشد در شب قزیر تمام ظروف خانه را با غله و ذرت و آب چشمه و شیر پر می کنند. فرآورده های شیری در آن دوره عبارت بود از شالاب، اویز، قاتق و شوبات. شوبات شیر شتر است. شالاب از قاتق درست می شود. قاتق هم مانند ماست است، اما از شیر ترش درست می شود. اویز از شیر گاو تازه زاییده، درست می شود. همه این فرآورده های شیری را به طور کلی آق (سفید)می گویند.

در شب عید نوروز، دختران ده آخرین قطعه گوشت اسب را که سوقیم نام دارد همراه با اویز می پزند و از جوان هایی که دوستشان دارند پذیرایی می کنند. این غذای خاص را اویقی آشار(بیدارکننده)می نامند. جوانان و نوجوانان نیز به دختران آینه و شانه و عطر هدیه می کنند. این هدیه ها را سلت اتکیزر می نامند که به معنی لرزه آور یا علاقه آور است. آینه علامت صمیمیت و شانه و عطر نیز نشانه قشنگی و شیفتگی است.

در عید نوروز جوانان یک اسب سرکش و لجوج را زین می کنند و عروسکی را که خود ساخته اند سوار آن می کنند و به گردن عروسک زنگوله ای کوچک آویزان می کنند و یک دسته پر را به سرش می چسبانند. او دقیقا ساعت سه صبح، همه مردم را بیدار می کند؛ حتی از سروصدای آن، دام ها در آغل نیز به هراس می افتند و آرامش سگ ها نیز برهم می خورد. سپس این اسب را رها می کنند. عروسک در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام می کند.

نوروز برای قزاق ها همیشه عیدی مقدس به حساب می آمده است. اگر در این روز باران یا برف ببارد، مردم آن را به فال نیک می گیرند و معتقدند که سال خوبی را در پیش خواهند داشت و به خوبی خواهد گذشت. همچنین معتقدند که این نور تعالی است و برفی که در نوروز می بارد، سفیدی و خوشی به همراه خواهد داشت. آنان این برف را آق شاقار(برف سپید)می نامند. براساس همین واژه است که دختران زیبا و مهربان را به برف تشبیه کرده اند و گویند"مثل برف سفید نوروز است. " برای اطفالی که در عید نوروز به دنیا بیایند نام هایی چون میرام، میرام گل، نوروز بیگ و نوروزبای انتخاب می کنند و به سن آن ها نیز یک سال را اضافه می کنند (میرام یعنی عید، جشن).

در نوروز مردم شادمانه لباس های نو و سفید می پوشند و این از خصوصیات عید نوروز است که شادمانی را برای مردم به ارمغان می آورد. در هنگام دیدوبازدید عید، رسم معانقه رعایت می شود(یعنی مردها هنگام دیدار دست می دهند و سینه های خود را به هم می چسبانند). این سنت را قزاق ها توس سوقیسترو می نامند(توس به معنی سینه و سوقیسترو به معنی زدن است). زن ها نیز همدیگر را در آغوش می گیرند. این کار براساس یک اعتقاد انجام می شود؛ آن ها عقیده دارند سینه پشت و پناه عمر آدمی است و دو دست چشمه عمرش. در هنگام این عمل مردم عید را نیز به یکدیگر تبریک می گویند و آرزوی سلامتی و طول عمر برای یکدیگر می کنند و این با توجه به رسم قزاق ها فقط یک بار در طول سال گفته می شود. آنان با این جملات برای هم آرزوی نیک می کنند: "نوروز با برکت باشد و دیو بلا را از میان مردم بردارد."

در نوروز"نوروز کوژه "(کوژه آش)از هفت نوع ماده غذایی تهیه می شود. این هفت ماده غذایی عبارتند از برنج یا گندم، گوشت اسب، سر گوسفند، شیر، هویج، پیاز و قاتق که در دیگ بزرگی همانند سوپ تهیه می شود. قزاق ها به گوسفند، شتر، اسب و گاو تورت تولیک می گویند(تورت یعنی چهار و تولیک به معنای چیزی که جنبه غذایی دارد).

سر گوسفند نزد قزاق ها اهمیت خاصی دارد و به همین دلیل در مهمانی ها سر گوسفند را به مهمان های محترم و افراد بزرگ تر و مسن تر اختصاص می دهند. در عید نوروز در سفره غذای هر قزاق انواع میوه ها و شیر دیده می شود و از گوشت نیز هفت نوع غذا پخته و سر سفره می گذارند و طبق سنتی که اشاره شد پیرمرد ده، سر گوسفند را می خورد و دیگران همگی این جمله را می گویند: "غذای خوب نماند، شکم بد پاره شود. "

سپس نوروز کوژه را می خورند. بعد از صرف غذا شخصی صاحب نام و معروف که نزد دیگران از احترام خاصی برخوردار است، از صاحب خانه تشکر می کند و دستانش را به علامت دعا بالا گرفته برای همه دعای خیر می کند. دعای سفره تقریبا شبیه به این جمله است: "در این عید نوروز برای پسرت راه راست باز بشود و دخترت جای خود را در زندگی پیدا کند. چراگاه تو پر از دام شود و دشمنت به مقام تو رشک بورزد."

سپس میهمان ها همراه با آرزوی نیکی و خوشبختی برای صاحب خانه، سفره و خانه را ترک گفته و به خانه هایشان می روند.

درست کردن نوروز کوژه(آش نوروز)که با سر گوسفند و گوشت اسب تهیه می شود، به معنای خداحافظی با غذاهای زمستانی است. در ترکیب مواد برای تهیه نوروز کوژه از فرآورده های شیری هم استفاده می شود و این به معنی پدیدار شدن غذاهای تابستانی است. قزاق ها اعتقاد دارند اگر نوروز کوژه را سیر بخوری تا پایان سال سیر خواهی بود. برای کسانی که نتوانسته اند بر سفره نوروز حاضر شوند، برایشان مقداری از غذاهای عید و نوروز کوژه را نگه می دارند و آن را سیباقا(سهم)می نامند.

در صبح عید نوروز، مردان با بیل و کلنگ به دامن طبیعت در صحرا می روند. زن ها آنان را همراهی می کنند و با خود مقداری قورت(کشک)، شیر بسته، شیر جوشیده و گوشت پخته می برند. جوانان تمام رودخانه های اطراف را تمیز می کنند و پیرمردها نیز در کنار رودخانه درخت می کارند. آن ها معمولا برای انجام کارهای خیر با این جملات نصیحت و سفارش می کنند: "اگر رودخانه ای دیدی سرچشمه اش را باز کن "، "اگر یک درخت بریدی به جای آن ده درخت بکار"، "چه نیک است که نیاکان تو درخت را به میراث گذاشته اند نه دام را". زن ها به آفتاب تعظیم کرده و می گویند: "مادر زمین، به ما برکت بده "بعد از این کار درون رودخانه ها روغن و پای درختان تازه کاشته شده شیر می ریزند.

بین قزاق ها نوعی احترام فوق العاده بین اعضای کوچک تر خانواده نسبت به بزرگ ترها وجود دارد و این رسم تاکنون نیز در میان آن ها رعایت می شود؛ ولی در عید این رسم کمی ملایم تر می شود. مثلا عروس با پدرشوهرش و مرد با مادرزنش می توانند شوخی بکند و این قبیل رفتار در نوروز مورد نکوهش قرار نمی گیرند.

در عید نوروز تازه عروس ها سعی می کنند با پیرمردهای دانای ده بیش تر دیدار کنند. چون معتقدند اگر پیرمردهای دانا برای آنان دعای خیر بکنند، قدرت عقل و نیروی اراده خردمندان به بچه هایی که این عروس ها در آینده خواهند داشت منتقل می شود.

در مراسم عید نوروز قزاق ها گاو نری را سر می برند و آن را در دیگ بزرگی روی اجاق می پزند. هنگام ظهر مردم ده با یک دیگ بزرگ بیرون می روند و در جایی مشخص سر گاو نر را می برند و بعد با خون او دایره ای روی پیشانی بچه هایی که در کنارش بازی کرده بودند، می کشند.

استفاده از دیگ بزرگ(قزان)در نوروز

در قدیم قزاق ها دیگ بزرگ (قزان)را روی آتش اجاق می گذاشتند و همه غذاهای خود را فقط با کمک این نوع ظرف درست می کردند. دیگ بزرگ(قزان) یکی از گنج های هفتگانه ملت قزاق است. درحال حاضر در آرامگاه خواجه احمد یسوی که در شهر ترکستان (در استان چیمکنت)واقع است، دیگ(قزان)برنزی وجود دارد. این دیگ(قزان)مقدس را قزاق ها تای قزان می گویند(تای یعنی اسب یک ساله و تای قزان یعنی دیگی که گنجایش یک اسب را داشته باشد). برای ملت های ترک زبان دیگ(قزان)علامت وحدت و میهمان نوازی است.

درباره اهمیت دیگ (قزان)در افسانه های مردم مطالب فراوانی بیان شده است. هنگامی که جنگ های داخلی به سرزمین کشور ساق باستان(سرزمین سکاها) گسترش یافت، روسای مردم با تمام نیرو سعی کردند وحدت را در بین مردم حفظ کنند. برای تحقق چنین منظوری، روسای کشور دستور دادند که یک دیگ بزرگ از مس بسازند. برای ساختن چنین دیگی مس پیدا نشد و به ناچار سربازان کشور ساق از مس های تیر خودشان استفاده کردند و یک دیگ بزرگ ساختند. همه سکاها غذایی را که در این دیگ آماده شده بود خوردند و آزردگی و ناراحتی درون خود را از بین بردند و مردم با هم آشتی کردند و به این ترتیب وحدت بین مردم حفظ شد.

همچنین در داستان های قدیمی قزاق ها سرگذشت جستجوگران دیگ(قزان)طلا را می توان خواند.

مطابق این داستان ها، پادشاه شرط می گذارد که اگر کسی قزان طلا را در قعر دریا بیابد به عنوان جایزه، دخترش را به عقد او در می آورد و جوانان دلاور برای تحقق چنین شرطی شروع به جستجو در اعماق دریا کردند.

به اعتقاد آلکی مارقولان، آکادمیسین و دانشمند معروف قزاقستان قزان علامت تمامیت ارضی کشور است. در زبان قزاقی چنین عبارتی وجود دارد: "به خاطر قزان سیاه و بچه مبارزه می کنیم. "

براساس شواهد تاریخی، در دوران پادشاهی قزان، سالی یک بار تمام مردم را جمع می کردند و سفره بزرگ می گستراندند و از آن ها پذیرایی می کردند. این رسم را شولن تارتو می نامند. این سنت تا حال حاضر ادامه دارد. دقیقا هنگام ظهر مردم ده بر سر سفره ای که در تپه ای پهن کرده بودند می نشستند و به پیرمردهایی که در صدر نشسته بودند، پیشانی گاو نر را می دادند. همان طور که قبلا عنوان شد این نشانه احترام به آن ها است.

چرا در عید نوروز گاو نر را سر می بریدند؟

براساس تجربه های ستاره شناسان قزاق، ستاره برجیس یا مشتری که به زبان قزاقی اورقیر نامیده می شود، در پاییز از قسمت شرق و در آغاز زمستان بالای سر و در فصل بهار از افق دیده می شود. این ستاره در تابستان از نظرها ناپدید می شود که این زمان را به زمین آمدن برجیس(مشتری)می گویند که دقیقا مصادف است با روز چهلم تابستان که شیلده(چله) نامیده می شود.

شیلده یکی از ماه های فصل تابستان است که با ژولای سال میلادی(تیرماه)مصادف است. در زبان قزاقی آن چهل روز را شیلده می گویند. هوا در این ماه بسیار گرم می شود. به زمین آمدن برجیس(مشتری)به معنی غروب کردن آن است. ستاره شناسان پیش بینی می کردند که اگر برجیس از نظر ناپدید بشود تابستان خشکی خواهد بود و اگر در افق دیده شود تابستان مرطوبی خواهد بود. این ستاره را آغاز ماه می تا دهم ماه ژوئن از افق بالا نمی آید و علت این ناپدید شدن این است که در ماه مارس راه آفتاب از افق می گذرد. در بعضی نقاط قزاقستان، مثلا در مرکز کشور در همان زمان ستاره برجیس مانند شاخ گاو نر در مسیر غروب خورشید دیده می شود. این منظره جالب در زمان قدیم به صورت یک گاو نر عظیم الجثه که با شاخ هایش خورشید را بلند کرده، کشیده شده است. با این نقش، ترکان باستان راه خورشید و علامت سال نو را به خوب نشان می دادند.

علت قربانی کردن گاو نر در عید نوروز این است که در این موقع ستاره های آسمان جای خودشان را عوض می کنند و برجیس نیز ناپدید می شود. طبق عقیده نیاکان قزاق ها اورقیر یعنی برجیس و اوگیز یعنی گاو نر معنی یکسانی دارند. این تشابه لفظی، زمینه ساز تصور مذکور بوده است.

در اکثر زبان های ترکی "اوگیز "به معنی گاو نر است و به زبان ترکی باستان "اوکوز "به این معنی است. در زمان قدیم به گاو نر در زبان چوواشی "واکر"و به زبان مغولی "اوخر "می گفتند (سوپروتیان ا. و-فرهنگ ریشه شناسی زبان های ترکی).

مثلا در تقویم مغولی سال گاو نر "اوخر ژیل "نوشته شده است. به همین جهت، در زمان های قدیم آن وقت که وحدت زبان های ترکی و مغولی برهم نخورده بود، واژه "اوگیز"مثل واژه "اوخر"تلفظ می شد. درحال حاضر، به قزاقی به گاو نر"اوگیز"می گویند. در زبان های ترکی حرف "ر"در وسط و آخر واژه تلفظ نمی شود.

در اکتشافات باستان شناسی که به مردم ساق(سکاها)تعلق داشته آثار اعتقاد به ستارگان خیلی واضح و روشن دیده می شوند. در مناظر بسیار زیبایی که کوچ نشینان روی سنگ کشیده اند، شیر عظیم الجثه ای که در حال خوردن بز و گوزن است، وجود دارد و این تصویر به معنی آمدن پاییز است. در منظره دیگری شیر، گاو نری را می خورد که به معنی فرا رسیدن سال نو است.

معنی قربانی کردن گاو نر با مفهوم ستاره شناسی که از آن دوره تاکنون در میان قزاق ها اهمیت خود را حفظ کرده، مطابقت می کند و آن دایره ای که روی پیشانی کودکان کشیده می شود به منظور احترام به خورشید است.

در عید نوروز بازی های بسیاری رواج دارد که در این بازی ها مبارزه بین تابستان و زمستان، سرد و گرم و بالاخره خیر و شر به طور آشکار مشاهده می شود. آن ها برای این که وضعیت سال آینده را پیش بینی کنند، این بازی ها را انجام می دهند. یک مرد و یک زن به مرکز دایره بزرگی از مردم اجتماع کننده می آیند و بر روی ترازویی ویژه می نشینند. هر دوی آن ها باید چاق باشند. مرد"ارمیرزا"و زن "اوت بیکش "نام دارد و مسابقه "قول توزاق "را شروع می کنند. "قول "یعنی دست و "توزاق "یعنی تله. اگر برنده مسابقه زن باشد، سال خوبی پیش بینی خواهد شد و اگر مسابقه را مردها ببرند، سال نو نامساعد خواهد بود.

اصل پیدایش این رسم سابقه ای طولانی دارد. سکاها و ماساجست های کوچ نشین اعتقاد داشتند که خدای سعادت زن بوده و"آنای تیس "نام داشته است. مطابق اساطیر ترک های باستان "اومای آنا"، خدای آفتاب، پیک خیر بوده است. بدین جهت، بین قزاق ها تاکنون یک رسم وجود دارد. طبق این رسم تازه عروس روی آتش روغن می ریزد و چنین جملاتی می گوید: "ای روغن مادر و ای آتش مادر کمک کن. درود روغن مادر و آتش مادر بر ما باد. ""آتش مادر"قهرمان افسانه های قزاق ها"اوت بیکش "است و به عنوان "مای آنا"(روغن مادر)و"اومای آنا"تصور می شود. به اعتقاد نیاکان قزاق ها، آفتاب و مادر و سعادت و مهربانی معنای یکسانی دارند و به همین دلیل است که در مسابقه بین پسران و دختران اگر طرف دختر پیروز شده باشد مردم خوشحال می شوند، زیرا پیروزی دختر، نشانه پیروزی آفتاب مقدس است. در عید نوروز قزاق ها از طلوع آفتاب استقبال می کنند و به آفتاب تعظیم می کنند. در عید"قومیز موریندیق " معمولا در فصل تابستان است و آن روز را جشن می گیرند.

تمام رسوم مذکور حاکی از آن است که قزاق ها از نسل سکاها هستند.

"هرودوت "و"استرابون "نوشته اند که "ماساجست ها" به آفتاب تعظیم می کردند و اسب را برای آفتاب قربانی می کردند. "خدای زن "آنای تیس و اومای آنا و اوت بیکش همه علاماتی از آفتاب بودند که تلفظ آن ها در زبان های مختلف، متفاوت بوده است.

پیران خردمند و روسای قبایل در قدیم الایام حرف های حکیمانه ای را در زمینه اخلاق برای نسل های پس از خود به ارث گذاشته اند که این نصایح از آن دوران تا به حال در میان قزاق ها اهمیت خود را حفظ کرده اند. اگر کسی نمی توانست حرف های حکیمانه پیدا کند و بیان دارد، از طرف مردم مورد نکوهش قرار می گرفت و او را به دریا می انداختند. می گویند روزی جوانی که به همین دلیل مورد انتقاد مردم قرار گرفته بود و می خواستند برای تنبیه او را به دریا بیفکنند، تصادفا یک عبارت به این مضمون از دهانش خارج می شود: "مردم می ترسانند و ژرفا غرق می کند"و به این ترتیب از تنبیه نجات پیدا می کند. اجداد و نیاکان قزاق ها برای نشان دادن حسن نیت خود، کارهای خیر را در این فرصت مبارک یعنی عید نوروز انجام می دادند. معمولا در عید نوروز همه افراد برای آسودگی وجدان، خود را موظف به انجام کارهای ثواب می کنند تا از مقاصد مغرضانه و از گناه های دیگر هم پاک شوند. عباراتی درباره انجام کارهای نیک وجود دارد که پاره ای از آن ها از این قبیل هستند: "در ازای نیکی، نیکی کردن کار افراد معمولی است ولی در ازای بدی نیکی کردن، کار انسان های حقیقی است "، "به شخصی که به طرف تو سنگ انداخت با سفره باز جواب بده "، "در عید نوروز هر کس نزد تو برای تقاضای بخشش و عفو می آید، خطایش را ببخش. "

از فواید این نصایح ارزنده آن است که اختلاف میان مردم را حل کرده و از بین می برد و اشخاصی را که با هم دعوا کرده اند آشتی می دهد. به وسیله این میراث ارزنده وحدت ملت ها تحکیم می شود.

در عید نوروز کسانی را که بر اثر طلاق از هم جدا شده اند باهم آشتی می دهند و برای اشخاصی که بی کس هستند و همسری ندارند، زمینه ازدواج فراهم می کنند و همچنین به معلولان کمک می کنند و خویشاوندان آن ها مامور مواظبت از آن ها می شوند: "تا در استخوان لکه نماند. "این جمله نزد قزاق ها به این معناست که یتیمان یا افراد معلول بی کس و تنها از طرف مردم بدون کمک و حمایت نمانند، زیرا برای مردم عدم رسیدگی به این قبیل افراد مایه ننگ است و بدترین کار به حساب می آید. در عید نوروز به قحطی زدگان نیز کمک می شود و نیز با سخنان امیدوارکننده، آنان را دلداری می دهند. مثلا می گویند: "دنیا یک در میان قرار می گیرد. "یعنی سختی دنیا و راحتی آن متناوبا عوض می شود. اشخاصی که در زندگی گمراه شده اند نیز نصیحت می شوند و قول می دهند که در آینده راه صحیح را انتخاب کنند و از گمراهی بپرهیزند.

در عصر نوروز دو نفر شاعر بدیهه سرا به صحنه می آیند و"آیتیس "را آغاز می کنند. "آیتیس "مسابقه شعر یا مشاعره مفهومی است. شعرا موضوع آیتیس را انتخاب کرده و به صورت منظوم با همدیگر بحث می کنند. موضوعات خیلی مختلف هستند. "آیتیس "در حال حاضر ماهیتی جدید به خود گرفته و شعرا در آن به مسائل مهم می پردازند. در عید نوروز موضوع "آیتیس "مبارزه بین تضادهاست، یعنی شعرا درباره مظهر زنده خیر و شر، سرد و گرم، زمستان و تابستان با همدیگر به بحث می نشینند. در پایان "آیتیس "شخصی پیروز می شود که مهارت او در شعر از دیگری برتر باشد. از قهرمانان افسانه ای "آیتیس "پیرزنی است که "قالیتر اویق "نام دارد که دارای دو پسر مظهر شر به نام های "آقپان "و"توقپان " است که قهرمان نیکی "اوت بیکش "با آن ها مبارزه می کند. در پایان این "آیتیس "، طرفداران شر شکست می خورند.

هنگامی که هوا تاریک می شود، در دو جا آتش روشن بزرگی برپا می کنند. مردم با توجه به سن شان گروه گروه با در دست داشتن چوب از میان این دو آتش می گذرند و دستمال روغن زده ای را که بر سر چوب بسته اند آتش می زنند و هم صدا باهم می گویند: "برو دور شو"و با این کار به وسیله آتش، شر را از اطراف خود دور می کنند. این رسم را"آلاستاو"می گویند که به معنی پاک کردن است.

جوان ها سراسر شب را تاب بازی می کنند و آواز می خوانند و با یکدیگر"آیتیس "(مباحثه)می کنند. قزاق ها معمولا درباره جشن چنین می گویند: "در این شب سرودی برای خواندن، آهنگی برای نواختن و سخن آرایی(شخص مجلس گرم کن)برای شناخته شدن نمی ماند(یعنی همه سرودها و آهنگ ها و هنرنمایی ها انجام می شود.)

قزاق ها آهنگ های خود را با سازی به نام "دامبرا" می نوازند. "دامبرا"نوعی از آلات زهی و دارای دو تار است. هر آهنگ را به قزاقی یک "کوی "می گویند.

سحرگاه مردم بالای تپه می روند و از طلوع آفتاب استقبال می کنند. مطابق اعتقاد قزاق های باستان دو ساعت بعد از طلوع آفتاب "وقت آفتاب "به شمار می آید که اگر کسی در عید نوروز و در وقت آفتاب به آفتاب نگاه و از آن استقبال کند برکت نوروز مقدس نصیب او می شود. مطابق همین سنت قدیمی مردم به آفتاب تعظیم کرده و آرزوهای صادقه خود را تکرار می کنند و سپس آب را به اطرافشان می پاشند و بعد از اتمام مراسم به خانه خود می روند.

چگونگی طلوع آفتاب در اولین روز سال نو

ستاره شناسان باستان، این تصورات را به جا گذاشته اند:

1-اگر آفتاب مانند آتش و با رنگی مرموز طلوع کند، آن سال همراه با تلفات جانی زیادی خواهد بود و آتش سوزی هم زیاد روی خواهد داد و حتی ممکن است میان مردم جنگ درگیرد.

2-اگر موقع طلوع، رنگ آفتاب زرد بشود خشک سالی وجود خواهد داشت و در مناطق کوهستانی سیل خواهد آمد و صحرا نیز در معرض آتش سوزی قرار خواهد گرفت.

3-اگر آفتاب نورانی و درخشنده طلوع کند برای مردم سال با سعادتی خواهد بود و در طول سال هوا مساعد است.

در قدیم قزاق ها عید نوروز را از سه تا نه روز جشن می گرفتند و چون سرزمین قزاقستان خیلی وسیع است، در مناطق مختلف کشور روز آغاز بهار متفاوت خواهد بود. وقتی در قسمت جنوب، هوا به تدریج رو به گرم شدن می رود در شمال کشور سرمای زمستانی هنوز حکم فرماست. باوجوداین که بیست و دوم ماه نوروز آغاز سال نو به شمار می رود ولی این روز را در همه مناطق کشور جشن نمی گیرند. به طور مثال در منطقه "ژتی سو"در پانزدهم ماه فوریه جشن می گیرند و آن را عید می دانند و در مناطق گرم یعنی در قسمت جنوبی عید نوروز با آمدن دسته ای انبوه از گنجشک ها مصادف است. این گنجشک ها، نوعی خاص و کوچک هستند که گنجشک گله بان نامیده می شوند و برای قزاق های جنوبی سال نو با آمدن این گنجشک ها معنا می دهد و بنابراین به آن "آغاز سال گنجشگ گله بان "می گویند.

بازی های مخصوص عید

در عید بازی های ملی مختلفی در بین مردم رواج دارد که در این جا به چند مورد از آن ها اشاره می کنیم:

1-کوکپار(بز):

این بازی قدیمی و متاثر از نوعی اعتقاد مردم باستان است. براساس این اعتقاد و مطابق تقویم ملل باستان، گوسفند نماد ماه های تابستان است زیرا مردم معتقدند این حیوان از آتش بیرون آمده یعنی اصلش از آتش است و بز نماد ماه های زمستان است و آن هم به این دلیل که این حیوان از سنگ بیرون آمده و اصلش از سنگ است. بنابراین، هنگام آغاز فصل گرم(تابستان شش ماهه)برای این که تمام شر و بدی دور شود آن حیوانی که علامت و نماد زمستان است یعنی بز سر بریده می شود. براساس این مفهوم بازی کوکپار درست شده که حال به شرح آن می پردازیم:

کوکپار(بز)را به دست می گیرند و آن را در مرکز میدان می گذارند و شروع مسابقه را اعلام می کنند. سپس انبوهی از جوانان شرکت کننده در این بازی به بز حمله می کنند و هریک سعی می کنند که او را بگیرد. براساس قانون این بازی شخصی که قبل از همه توانست بز را به جای مشخص شده ببرد برنده مسابقه اعلام می شود و جایزه این مسابقه به او اختصاص می گیرد.

2-اودار یسپاق:

طبق قانون این بازی چند سوار باید همدیگر را از پشت اسب بیندازند. کلمه "اودار یسباق "به معنی برانداختن است. فردی که حریف خود را از زین اسب به زمین بیفکند برنده مسابقه اعلام می شود و مردم نسبت به برنده این مسابقه ادای احترام می کنند و شخصی را که شکست خورده نکوهش و ملامت می کنند.

3-کشتی:

کشتی به زبان قزاقی "کوریس "گفته می شود و نوعی ورزش است. این نوع ورزش در میان قزاق ها هم اهمیت زیادی دارد. شایان ذکر است که دختران و پسران این بازی را از زمان های بسیار قدیم در عید نوروز انجام می دادند. در این بازی دختران و پسران جوان را به بازی دعوت می کنند و آن ها باهم کشتی می گیرند. بر طبق قانون این مسابقه، اگر پسر در این مسابقه پیروز شود حق دارد که با آن دختر ازدواج کند و اگر دختر برنده شود، پسر جوان موظف می شود هر تقاضایی که او داشت انجام دهد. بنابراین دختر و پسر در این مسابقه باهم کشتی می گیرند و طبق شرط بازی باهم ازدواج می کنند و از طرف مردم هم حمایت می شوند، یعنی مردم کمک های زیادی به آن ها می کنند و هزینه عروسی را به عهده می گیرند. این نوع بازی سابقه ای طولانی دارد و در زمان قدیم بین سکاها هم وجود داشته است. اگر جوانی یک دختر را دوست داشت در این مسابقه با او کشتی می گرفت. اگر پیروز می شد با او ازدواج می کرد و در غیر این صورت بنده آن دختر می شد. طبق افسانه ها در قرون وسطا هیچ پهلوانی نتوانست بر دختر زیبای حاکم شهر ترکستان غلبه کند و به همین دلیل آن دختر بی شوهر ماند.

4-بازی "قیزقوو"

قیز یعنی دختر و قوو به معنی رسیدن است. این بازی مدت هاست که در میان قزاق ها وجود دارد و به طور کلی امکان خوبی برای دختران است که ذاتا آدم های خجولی هستند؛ زیرا در این بازی می توانند احساسات خود را نسبت به پسر مورد علاقه شان ابراز کنند. برطبق قانون این بازی، یک دختر درحالی که لباسی زیبا بر تن دارد و سوار بر اسب زیبایی است، یکی از جوانان را از میان مردم انتخاب و با اشاره شلاق او را به مسابقه دعوت می کند. جوان بر اسب سوار می شود و به دنبال آن دختر می رود و سعی می کند او را بگیرد، اما دختر به این طرف خم می شود تا دست جوان به او نرسد. اگر جوان توانست به او دست بزند در این بازی پیروز خواهد شد؛ وگرنه دختر هنگام برگشتن، جوان را شلاق می زند. طبق رسم این مسابقه دختر و پسری که در این مسابقه باهم شرکت کرده اند می توانند باهم ازدواج کنند.

5-التی باقان(تاب درختی)

برای ساختن باقان، شش تنه درخت به طول سه یا چهار متر و طناب محکم لازم است. شب هنگام، جوانان ده، دور التی باقان جمع می شوند و آواز می خوانند و ساز (کوی)می زنند و بازی می کنند.

این خلاصه ای از آداب و رسوم مردم قزاقستان در عید نوروز است که همزمان با احیای طبیعت، آداب و رسوم قدیمی و تربیت ملی خود را نیز تجدید می کنند. به طور مثال، قزاق ها از زمان قدیم نسبت به فردی که مرده است و او را از دست داده اند با احترام یاد می کنند و در میان آن ها چنین جمله ای وجود دارد که: "مرده راضی نیست که زنده، ثروتمند نشود. "بنابراین، در نوروز برای زنده کردن یاد فرد از دست رفته قرآن می خوانند و به روح او هدیه می کنند. از این مثال نتیجه می گیریم که عید نوروز نه تنها ایمان مردم را که بر اثر عوامل مختلفی از بین رفته و یا کمرنگ شده بود، دوباره در قلب هایشان زنده می کند بلکه به طور کلی رسوم قدیمی ملت را زنده می دارد.

کلمات کلیدی
نوروز  |  قزاقستان  | 

فایل های ضمیمه :

لینک کوتاه :