گنجینه معارف

جنگ تحمیلی و فهرست بلندبالای حامیان عراق

در 31 شهریور ماه 1359 صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، تهاجم گسترده زمینی، دریایی و هوایی را در بخش طویلی از مرزهای مشترک در غرب و جنوب غربی علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد و قسمت های بزرگی از چند استان مرزی ایران را به تصرف خود درآورد. اما حامیان عراق فقط برخی از کشورهای عربی منطقه نبودند، بلکه در ابعاد بسیار گسترده تر، عراق از پشتیبانی قدرت های بزرگ و ابرقدرت های جهانی برخوردار بود. اتحادیه عرب از زمان آغاز جنگ، به ویژه پس از آزادسازی خرمشهر در نشست های متعددی ضمن محکوم کردن ایران، به حمایت آشکار از عراق مبادرت ورزید و این روند تا پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران و توقف جنگ ادامه داشت. حضرت امام در بیانات متعددی خطاب به سران کشورهای عربی منطقه ضمن اشاره به ماهیت رژیم بعث نسبت به عواقب حمایت از عراق هشدار دادند و حمله عراق به این کشورها را پیش بینی کردند، «بدانید که اگر صدام نجات پیدا کند و قدرت را به دست بگیرد، آدمی نیست که قدرشناسی از امثال شما بکند. عراق به دلیل شکست های نظامی خود از ایران این قطعنامه را پذیرفت، ولی جمهوری اسلامی ایران قطعنامه را نپذیرفت و عراق هم حمله به تاسیسات مسکونی را آغاز کرد. اگر چه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با ادعاهای سرزمینی و احیای غرور ملی  عربی حزب بعث پیوند خورده بود، اما در سطح وسیع تر برنامه ای برای جلوگیری از گسترش انقلاب و در صورت امکان سرنگونی رژیم انقلابی ایران بود.

چکیده ماشینی


منبع : پاسدار اسلام » شهریور و مهر 1397 - شماره 439 و 440 , سلیمانی، غلامعلی تعداد بازدید : 7572     تاریخ درج : 1398/04/26    

در 31 شهریور ماه 1359 صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، تهاجم گسترده زمینی، دریایی و هوایی را در بخش طویلی از مرزهای مشترک در غرب و جنوب غربی علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد و قسمت های بزرگی از چند استان مرزی ایران را به تصرف خود درآورد. عراق از حمله به ایران مدعی دستیابی به چهار هدف بود: تصرف سه جزیره تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی در دهانه خلیج فارس، تصرف سرزمین های عراقی که باید بر اساس قراردادهای 1975 به عراق تحویل داده می شد[1]، تامین حقوق اقلیت های غیرفارس در ایران(اعراب) و اعاده کنترل کامل بر اروندرود.

صدام حسین به عنوان چهره ای قدرت طلب و جاه طلب، صرفاً به رهبری عراق نمی اندیشید، بلکه سودای رهبری جهان عرب را در سر داشت. مرگ جمال عبدالناصر و امضای پیمان کمپ دیوید توسط مصر در دوره انورسادات، بخت رهبری مصر بر جهان عرب را از بین برد و این فرصت تاریخی می توانست به صدام کمک کند تا رهبری جهان عرب را به عهده بگیرد.

صدام خوب می دانست که کلیشه های عرب- عجم و یا ایرانی- عرب همچنان در اذهان بسیاری از رهبران کشورهای عربی منطقه وجود دارند و برای همین به دنبال حداکثر بهره برداری از این تعابیر بود. سردار قادسیه، برگرداندن جزایر سه گانه به اعراب و آزادسازی خوزستان یا به تعبیر او عربستانِ ایران از دست ایرانیان همه با تصویر سازی جنگ ایران عراق به مثابه جنگ ایرانیان با اعراب صورت گرفت. ظاهراً این حربه او موفقیت آمیز بود و همراهی کشورهای عربی را در پی داشت.

اما حامیان عراق فقط برخی از کشورهای عربی منطقه نبودند، بلکه در ابعاد بسیار گسترده تر، عراق از پشتیبانی قدرت های بزرگ و ابرقدرت های جهانی برخوردار بود.

حامیان عراق را می توان در شش محور مورد بررسی قرار داد:

1) حامیان منطقه ای عراق

در سطح منطقه ای، کشورهای عربی منطقه به صورت جداگانه و یا در قالب شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب کمک های مادی و معنوی زیادی را در اختیار عراق قرار دادند. اتحادیه عرب با آغاز جنگ به دو جبهه حامیان ایران و حامیان عراق تقسیم شد. در حالی که اکثر کشورهای عرب به رهبری اردن، عربستان سعودی و مصر از عراق حمایت می کردند، گروهی دیگر از کشورهای عربی یعنی سوریه، لیبی و الجزایر و یمن جنوبی جانب ایران را گرفتند. اتحادیه عرب از زمان آغاز جنگ، به ویژه پس از آزادسازی خرمشهر در نشست های متعددی ضمن محکوم کردن ایران، به حمایت آشکار از عراق مبادرت ورزید و این روند تا پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران و توقف جنگ ادامه داشت. در این میان جبهه پایداری عرب تحت نفوذ سوریه از موضع جمهوری اسلامی ایران در جنگ حمایت کرد و با برگزاری چند اجلاس و صدور بیانیه هایی به حمایت از ایران پرداخت.

شورای همکاری خلیج فارس که حدود هشت ماه پس از آغاز جنگ و زمینگیر شدن نیروهای عراقی با مشارکت کشورهای عربستان سعودی، کویت، بحرین، قطر، امارات متحده عربی و عمان تشکیل شده بود، مشابه رویه اتحادیه عرب را در پیش گرفت. حجم کمک های مالی شورا به عراق از وام و کمک های بلاعوض، 35 تا 45 میلیارد دلار تخمین زده می شود که عمدتاً توسط عربستان سعودی، قطر و امارات پرداخت شد.

تبدیل بنادر برخی از این کشورها به ویژه کویت به مراکز عمدة ترابری دریایی برای عراق و انتقال اطلاعات جمع آوری شده به وسیله هواپیماهای آواکس در مورد وضعیت نیروهای ایران به عراق، نقش انکارناپذیری در تداوم حیات عراق داشت. مقام های شورای همکاری نیز رسماً به بخشی از این کمک ها اعتراف کرده اند، به طوریکه در اجلاس سران شورای همکاری در نوامبر 1983 در دوحه، حاکم بحرین رقم کمک ها را چهل میلیارد دلار ذکر کرد و گفت که این غیر از کمک های لجستیکی و تدارکاتی به عراق بود.

اعضای شورای همکاری خلیج فارس برای کمک به عراق، با سیاست های نفتی ایران در زمینه افزایش قیمت نفت با کاهش تولید مخالفت کردند و میزان تولید خود را خارج از ضوابط اوپک با هدف کاهش قیمت نفت و به ضرر ایران افزایش دادند. آنان از چاه های نفت مشترک، به حساب عراق نفت استخراج کردند و فروختند و امکانات مختلف ترابری، بندری، لجستیکی، اطلاعاتی و سرزمینی  مثل اجاره جزیره بوبیان کویت  را در اختیار عراق گذاشتند.

علاوه بر این، مصر تامین کننده سلاح های ساخت روسیه برای عراق بود، اردن بندر عقبه را در اختیار عراق قرار داد که به منزله ارتباط مواصلاتی برای عراق برای تامین تدارکات بود. سودان نیز نیروهای داوطلب نظامی در اختیار عراق قرار داد.

سازمان کنفرانس اسلامی در طول جنگ هشت ساله، سه اجلاس در سطح سران و چهارده اجلاس در سطح وزرای امور خارجه برگزار کرد. این سازمان در آغاز جنگ کمیته حسن نیت را که کمیته صلح اسلامی نیز نامیده می شد، تشکیل داد و در طول جنگ در مقر سازمان در «جدّه» مجموعاً نُه دور مذاکره و نشست را برگزار کرد. سازمان در ابتدای جنگ بر آتش بس فوری تاکید داشت که متضمن تثبیت تجاوزات عراق بود، اما بعد از اصرار ایران به عقب نشینی نیروهای عراقی به مرزهای بین المللی، طرح هایی را به منظور عقب نشینی نیروها صادر کرد.

واقعیت مسئله این بود که هیچ یک از کشورهای عربی از نیّات صدام اطلاع نداشتند و اسیر تبلیغات بسیار زیاد عراق و ناسیونالیسم عربی شدند. حوادث بعدی، به ویژه حمله عراق به کویت نشان داد که اعضای این شورا چقدر در شناخت ماهیت مسائل منطقه، به ویژه شناخت صدام دچار اشتباه بودند.

حضرت امام در بیانات متعددی خطاب به سران کشورهای عربی منطقه ضمن اشاره به ماهیت رژیم بعث نسبت به عواقب حمایت از عراق هشدار دادند و حمله عراق به این کشورها را پیش بینی کردند، «بدانید که اگر صدام نجات پیدا کند و قدرت را به دست بگیرد، آدمی نیست که قدرشناسی از امثال شما بکند. آدمی است که جنون بزرگ بینی دارد و با این جنون، با شما هم که با او همراهی کردید به جنگ بر می خیزد اگر قدرت داشته باشد، شما را تباه خواهد کرد.»

2) حامیان اروپایی عراق

موضع قدرت های بزرگ نیز حمایت از عراق بود. عمده ترین نگرانی و دلیل حمایت کشورهای اروپایی از جمله انگلیس، آلمان و فرانسه از عراق، تهدید منافع غرب توسط انقلاب ایران و ایجاد مانع بر سر راه صدور نفت ارزان به غرب بود.

حمایت های سیاسی انگلیس، تسلیحات صنایع هوایی فرانسه و سلاح های شیمیایی آلمان از جمله حمایت هایی بودند که عراق به پشتوانه آنها جنگ را شروع کرد و ادامه داد.

آنتونی پارسونز سفیر وقت انگلیس در سازمان ملل متحد در مورد تمایل آن زمانِ شورای امنیت در محافل خصوصی ادعا کرد که در شورای امنیت هیچ کسی شک نداشت که عراق دست به یک تهاجم گسترده در عمق خاک ایران زده است، ولی هیچ کسی مایل نبود ایرانِ انقلابی، این برهم زننده وضع موجود در منطقه و زیرپا گذارنده حقوق و عرف بین المللی، پیروز شود. فرانسه از دیگر حامیان عراق 4/7 میلیارد دلار کمک مالی در اختیار رژیم بغداد قرار داد که دست کم هفت میلیارد دلار از مجموع این معاملات به صورت وام و اعتبارات بود.

3) حامیان ابرقدرت عراق

جنگ تحمیلی در شرایطی به وقوع پیوست که نظام دو قطبی بر نظام بین الملل حاکم بود و موضع آمریکا و شوروی نیز بر حمایت از عراق استوار بود. در چنین شرایطی انقلاب اسلامی با طرح شعار نه شرقی و نه غربی طبیعتاً نمی توانست برای پیشبرد اهداف خود به یکی از این ابرقدرت ها نزدیک شود، زیرا چنین اقدامی با شعار راهبردی نه شرقی و نه غربی در تناقض بود.

اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک ابرقدرت با عراق پیمان اتحاد و دوستی و به ویژه از نظر تامین تسلیحات ارتش و حضور کارشناسان نظامی نفوذ قابل توجهی در عراق داشت. ارتش عراق با تسلیحات روسی تجهیز شده بود و شکست عراق به منزله شکست تسلیحات روسی در برابر تسلیحات غربی بود. محکوم کردن اشغال افغانستان توسط شوروی، ممانعت از فعالیت حزب توده به جرم جاسوسی از سوی ایران به تشدید حمایت شوروی از عراق منجر شد. بعد از پیروزی ایران در شلمچه، اتحاد جماهیر شوروی بیش از پیش بر کمک های تسلیحاتی خود به عراق افزود.

در بهمن 1366/ ژانویه 1987 رئیس هیئت شوروی در سازمان ملل اعلام کرد که کشورش فعالانه عراق را تقویت می کند. وی طی مصاحبه ای گفت: «تا زمانی که ایران معتقد باشد می تواند از طریق نظامی بر عراق چیره شود، مسکو روش خود را تغییر نخواهد داد و هیچ گونه تردیدی برای تامین اسلحه عراق به خود راه نمی دهد. » همچنین مسئول سیاسی امور خاورمیانه در حزب کمونیست شوروی اظهار داشت: «شوروی ارسال سلاح به عراق را به خاطر بازگرداندن موازنه نظامی و سیاسی میان ایران و عراق از سرگرفت. ایرانیان امیدهای زیادی به برتری قدرت نیروی انسانی خود دارند و ممکن است این برتری به توازن نظامی اخلال وارد آورد. از این رو شوروی ارسال سلاح به عراق را آغاز کرد.»

عراق خیالش از بابت موضع امریکا نیز راحت بود. سیاست آمریکا را می توان در سه مرحله، شروع جنگ، تداوم جنگ و فشار بر ایران برای اتمام جنگ بررسی کرد. اگرچه ایالات متحده با آغاز جنگ در شهریور 59، بی طرفی خود را اعلام کرد، اما بر اساس شواهد متعددی، نقش آمریکایی ها در شروع جنگ و پس از عملیات های موسوم به کودتا در ایران قابل اثبات است. برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، برای زمینه سازی و اطلاع از وضع عراق برای شروع جنگ، سفرهای محرمانه مکرری به بغداد کرد و عمداً این تلقی را در صدام به وجود آورد که آمریکا در مورد تهاجم عراق به ایران به او چراغ سبز داده است. همچنین عراقی ها اطلاعاتی را در مورد اوضاع دفاعی آشفته ایران دریافت کردند که توسط آمریکا و از طریق دولت سعودی به آنها داده شده بود.

فهرست کمک های آمریکا به عراق موضوع پنهانی نیست و شامل حمایت نظامی: ارسال سلاح به عراق و جلوگیری از ارسال تجهیزات جنگی به ایران، حمایت مالی: تلاش برای تأمین نیازهای مالی عراق از طریق شرکت های آمریکایی، حمایت اطلاعاتی: قرار دادن اطلاعات نظامی مورد نیاز عراق از ایران و حمایت سیاسی: حمایت از عراق در سازمان های بین المللی و محکومیت ایران در این سازمان ها می شود.

لازم به ذکر است پس از قضیه مک فارلین، به علت جبران وجهه تخریب شده آمریکایی ها در بین کشورهای منطقه، میزان حمایت آمریکا از عراق افزایش یافت.

در مورد اتمام جنگ، آمریکایی ها با هدف جلوگیری از پیروزی ایران به حمایت مستقیم از عراق پرداختند. از جمله اقدامات آمریکا می توان به حمله به فلات قاره ایران، کمک اطلاعاتی به عراق در عملیات بازپس گیری فاو، شلیک به هواپیمای ایرباس ایرانی و هدف قرار دادن دو ناو ایرانی و تهدید ایران به بکارگیری سلاح هسته ای نام برد.

«گری سیک» عضو شورای امنیت ملی دولت امریکا در دوره ریاست جمهوری جیمی کارتر علت حمایت از عراق را به این شرح توضیح می دهد: «پس از واقعه گروگانگیری در تهران، دیدگاه بسیار غالبی در امریکا و به ویژه از طرف شخص برژینسکی (مشاور امنیت ملی رییس جمهور) وجود داشت که ایران را باید به طور همه جانبه تنبیه کرد. بیانیه های عمومی که او صادر می کرد، بر این مضمون تاکید داشتند که امریکا مانعی بر سر تحرکات عراق بر ضد ایران نمی بیند.»

4) انفعال سازمان های بین المللی در جنگ

نهادهای بین المللی از جمله سازمان های بین المللی و شواری امنیت نیز متاثر از حضور قدرت های بزرگ تلاش چندانی برای خاتمه جنگ و همچنین معرفی شروع کننده جنگ انجام نمی دادند. جمهوری اسلامی ایران نفس وجود چنین سازمان هایی را بیشتر در راستای حفظ منافع قدرت های بزرگ و ابزار دست آنها می دانست، به همین دلیل و به ویژه در سال های اولیه جنگ تلاش های نتیجه بخش چندانی برای استفاده از ظرفیت آنها صورت نگرفت؛ اما عدم شناسایی متجاوز و شروع کننده جنگ از طرف این سازمان ها، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در راستای بهره گیری از ظرفیت این سازمان ها با تردید روبه رو ساخت.

در 48 ساعت اول شروع جنگ، «کورت والدهایم» دبیر کل وقت سازمان ملل تنها خواهان خویشتنداری و مذاکره برای حل اختلاف شد. در اول مهر 1359 شورای امنیت به مدت 5 ساعت پشت درهای بسته به مشاوره پرداخت که نتیجه آن چیزی نبود جز یک بیانیه اطلاعاتی محض از سوی رئیس وقت شورا که بیانگر نگرانی اعضای شورا بود و به طور مبهم از ایران و عراق می خواست که اختلافاتشان را از راه های مسالمت آمیز حل کنند.

نخستین قطعنامه، یعنی قطعنامه 479 که در تاریخ 6/ 7/ 1359، تهاجم گسترده عراق به ایران را صرفاً وضعیت بین ایران و عراق خواند و با بی تفاوتی از ایران که هدف تجاوز وقیحانه قرار گرفته بود، از طرفین خواست تا بلافاصله از کاربرد بیشتر زور خودداری کنند. این شورا از عراق نخواست که نیروهای خود را از خاک ایران بیرون ببرد.

طبیعی بود که ایران واکنش مثبتی به این قطعنامه نشان ندهد. ایران دومین قطعنامه، یعنی قطعنامه 514 به تاریخ 21 /4/ 1361 را به علت عدم تحقق خواسته های خود و عدم معرفی متجاوز نپذیرفت. قطعنامه سوم، قطعنامه 522 بود که در پی حملات موفقیت آمیز ایران در سال 61 در 12/ 7/ 1361 صادر شد. عراق به دلیل شکست های نظامی خود از ایران این قطعنامه را پذیرفت، ولی جمهوری اسلامی ایران قطعنامه را نپذیرفت و عراق هم حمله به تاسیسات مسکونی را آغاز کرد. تا پذیرش قطعنامه 598، قطعنامه های 540 به تاریخ 9/ 8/ 1362، قطعنامه 552 به تاریخ 11/ 3/ 1363 که به خاطر شکایت کشورهای حاشیه خلیج فارس از ایران به دلیل حمله به کشتی های بازرگانی صادر شده بود، قطعنامه 582 در تاریخ 5/ 12 /1364و قطعنامه 588 در تاریخ 16/ 7/ 1365 صادر شده بودند.

جنبش عدم تعهد نیز از همان روزهای نخستین جنگ با تشکیل کمیته حسن نیت و برگزاری اجلاس های متعدد در سطوح سران و وزرای امورخارجه بر حل و فصل مسالمت آمیز جنگ تاکید کرد. اما این تلاش ها در طول جنگ به دلایلی از جمله ساختار، اهداف، اصول اولیه و تشکیلات جنبش و از سوی دیگر به دلیل عملکرد ضعیف و پراکندگی و اتفاق نظر نداشتن اعضای جنبش عدم تعهد و از همه مهم تر به خاطر دنباله روی از شورای امنیت سازمان ملل متحد و نفوذ قدرت های بزرگ در جنبش، با موفقیت همراه نشد.

با مروری بر نقش سازمان های بین المللی و منطقه ای، این واقعیت آشکار می شود که این سازمان ها در خصوص اتمام جنگ بین ایران و عراق تلاش بی طرفانه ای انجام ندادند و همین مسئله، بی اعتمادی ایران نسبت به این مجامع را به طور چشمگیری افزایش داد.

5) جریان های سلطنت طلب، منافقین و ضد انقلاب

به فهرست حامیان عراق باید سازمان های تروریستی از قبیل سازمان مجاهدین خلق، جریان های سلطنت طلب و برخی از گروه های قومی تجزبه طلب را اضافه کرد که به عنوان ابزاری برای تحقق سیاست های صدام در ایران تلاش می کردند. برای مثال نیروهای نظامی سازمان مجاهدین خلق پس از ورود رجوی به عراق در سال 1365، با حمایت و پشتیبانی ارتش عراق در مناطقی مانند سردشت، دهلران، مریوان، سرپل ذهاب، جنوب بانه و ارتفاعات کرمانشاه و در طول نوار مرزی ایران، عملیات های مختلفی را اجرا کردند. در این عملیات ها تلفات جانی و تسلیحاتی به برخی یگان ها و پایگاه های پراکنده نیروهای نظامی ایران وارد شد.

حزب دموکرات کردستان نیز ابزار دیگری در اختیار رژیم بعث بود تا از این طریق به دولت ایران ضربه بزند. قاسملو دبیر کل حزب دموکرات کردستان در مرداد 1359 در پاسخ به این سئوال خبرنگار بی. بی. سی که، «آیا فکر نمی کنید شما با رژیم عراق به هر حال رابطه دارید و این در طرز فکر کردها نسبت به شما اثر می گذارد؟» پاسخ می داد، «رابطه ما با دولت عراق بسیار روشن است، ما الان علیه دشمن مشترک می جنگیم.»

جریان سلطنت طلب را باید از دیگر حامیان صدام دانست. فرح پهلوی در خاطرات خود می نویسد، «شاپورخان (شاپور ریپورتر، عامل اطلاعاتی انگلیسی ها و دوست نزدیک شاه) اگرچه نتوانست اجازه اقامت همسر فقیدم را در انگلستان کسب کند، اما سپهبد سعید رضوانی را با یک میلیون پوند پول نقد نزد ارتشبد بهرام آریانا فرستاد تا آنها در مرزهای غربی ایران اقدام به تشکیل کانون های مقاومت کنند».

بدین ترتیب، آریانا با یک میلیون دلار اعتباری که سِر شاپور ریپورتر در اختیار او گذاشت، در رأس یکی از نخستین گروه های سلطنت طلبی قرار گرفت که هدفشان خرابکاری های مسلحانه در مرزهای شمال غربی ایران بود. آریانا نخست با حمایت رژیم عراق، مرکز فعالیت خود را در جنوب شرقی کرکوک قرار داد و به همراه افرادی چون سردار جاف، دکتر حسن جاف و سروان مختاری، برای آموزش نظامی ضدانقلابیون، اردوگاهی را تأسیس کرد.

در حالی که ایران درگیر یک انقلاب اجتماعی شده، ساختار نو هنوز به خوبی تثبیت نشده بود و کشور توان نظامی و ساختار سازمانی خود را از دست داده و درگیر سرکوب ضدانقلاب بود، عراق خود را برای جنگ با ایران آماده می کرد. صدام به خوبی می دانست که اثرات انقلاب ایران در کشوری که شیعیان اکثریت جمعیت آن را شکل می دهند، مهار نخواهد شد، لذا ابتدا به سرکوب مخالفین داخلی پرداخت تا از بابت مسائل داخلی دغدغه و نگرانی نداشته باشد.

با اعلام حمایت مطلق آیت الله سید محمدباقر صدر از انقلاب ایران، صدام او و خواهرش بنت الهدی صدر را در 19 فروردین 1359 به شهادت رساند. کردها به عنوان دومین اقلیت قومی در این کشور نیز سرنوشتی مشابه شیعیان پیدا کردند و صدام توانست کردهای شمال عراق را نیز سرکوب کند.

اگر چه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با ادعاهای سرزمینی و احیای غرور ملی  عربی حزب بعث پیوند خورده بود، اما در سطح وسیع تر برنامه ای برای جلوگیری از گسترش انقلاب و در صورت امکان سرنگونی رژیم انقلابی ایران بود. مروری بر نقش کشورهای عربی منطقه، قدرت های جهانی و ابرقدرت های شرق و غرب نشان می دهد که هرگاه نیروهای ایرانی در جبهه های جنگ وضعیت بهتری پیدا می کردند، میزان حمایت آنها از عراق بیشتر می شد که بیانگر حمایت بی دریغ آنها از عراق در طول هشت سال جنگ تحمیلی است.

سوتیترها:

1-

صدام حسین به عنوان چهره ای قدرت طلب و جاه طلب، صرفاً به رهبری عراق نمی اندیشید، بلکه سودای رهبری جهان عرب را در سر داشت. مرگ جمال عبدالناصر و امضای پیمان کمپ دیوید توسط مصر در دوره انورسادات، بخت رهبری مصر بر جهان عرب را از بین برد و این فرصت تاریخی می توانست به صدام کمک کند تا رهبری جهان عرب را به عهده بگیرد.

2-

اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک ابرقدرت با عراق پیمان اتحاد و دوستی و به ویژه از نظر تامین تسلیحات ارتش و حضور کارشناسان نظامی نفوذ قابل توجهی در عراق داشت. ارتش عراق با تسلیحات روسی تجهیز شده بود و شکست عراق به منزله شکست تسلیحات روسی در برابر تسلیحات غربی بود. محکوم کردن اشغال افغانستان توسط شوروی، ممانعت از فعالیت حزب توده به جرم جاسوسی از سوی ایران به تشدید حمایت شوروی از عراق منجر شد. بعد از پیروزی ایران در شلمچه، اتحاد جماهیر شوروی بیش از پیش بر کمک های تسلیحاتی خود به عراق افزود.

3-

«گری سیک» عضو شورای امنیت ملی دولت امریکا در دوره ریاست جمهوری جیمی کارتر علت حمایت از عراق را به این شرح توضیح می دهد: «پس از واقعه گروگانگیری در تهران، دیدگاه بسیار غالبی در امریکا و به ویژه از طرف شخص برژینسکی (مشاور امنیت ملی رییس جمهور) وجود داشت که ایران را باید به طور همه جانبه تنبیه کرد. بیانیه های عمومی که او صادر می کرد، بر این مضمون تاکید داشتند که امریکا مانعی بر سر تحرکات عراق بر ضد ایران نمی بیند.»

پی نوشت

 

[1] ادعای عراق شامل سرزمینی در مناطق مرزی زین القوس به مساحت 122 کیلومترمربع، میمک 110 کیلومتر مربع و سیف سعد 105 کیلومتر مربع بود . عراق مدعی بود رژیم سابق ایران با کشاندن علائم مرزی به داخل خاک عراق به تدریج این مناطق را اشغال کرده است و این اراضی می بایست به موجب عهدنامه حُسن همجواری دو دولت در 13 ژوئن 1975 در بغداد باید به دولت عراق پس داده شود.

کلمات کلیدی
جنگ تحمیلی  |  حامیان رژیم بعث عراق  | 
لینک کوتاه :