گنجینه معارف

تحقیق و پژوهش از نظر اسلام

قرآن مجید، جامعۀ اسلامی را به تحقیق و پژوهش، دعوت می کند و می فرماید: قل انظروا ماذا فی السموات والأرض و ما تغنی الآیات و النذر عن قوم لا یؤمنون. «بنگرید آنچه را که -از آیات خدا و نشانه های توحید- در آسمان ها و زمین است، امّا این آیات و انذارها به حال کسانی که ایمان نمی آورند، سودمند نخواهد بود». جمله "قل انظروا" ندای الهی است که چهارده قرن است بر تارک اعصار می درخشد، امّا مسلمانان از روز نخست تا به امروز چقدر گوش به این فرمان داده و به آن عمل کرده اند

منبع : کلام اسلامی، زمستان 1389 - شماره 76 تعداد بازدید : 14204     تاریخ درج : 1398/09/24    

«تحقیق» در لغت به معنی وارسی کنه یک چیز است، مثلا پدیده ای رخ می دهد و به ظاهر، عامل یا عواملی دارد که افراد سطحی نگر را قانع می سازد، امّا افراد ژرف نگر، با کاوش هایی به علل دیگری پی می برند که در حقیقت بستر پیدایش این پدیده بوده است.

جهان هستی مالامال از اسرار و رازهاست که بخشی از آن به وسیلۀ انسان، کشف شده است، درحالی که بخش انبوه آن در پس پردۀ ابهام و ناآگاهی باقی مانده است. بسیار خیال خامی است که تصور شود که انسان با همۀ الفبای هستی آشنا شده است، بلکه جهان هستی به سان یک دریای ناپیداکرانه است که در تاریکی فرو رفته و فقط بشر با چراغ اندیشه قسمت کمی از آن دریا را روشن ساخته است، امّا آن سوی دریاها هنوز در تاریکی جهالت باقی مانده است.

قرآن مجید، ابراهیم خلیل را به ویژگی تحقیق، در علل آفرینش می ستاید چنان که می فرماید:

و کذالک نری إبراهیم ملکوت السموات و الأرض و لیکون من الموقنین.[1]

«همچنین وابستگی آسمانها و زمین را به خدا، به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین گردد».

آسمان ها و زمین به سان دو روی یک سکه هستند که یک روی سکه جنبه ملکی آن است که در آن قوانین طبیعی و اسرار مادی که بشر در فکر کشف آنها است حاکم است، ولی آن روی دیگر سکه، وابستگی جهان گسترده به مقام ربوبی است که به مادّه بیجان و فاقد نظم را، نظم و سازمان شگرفی بخشیده است. ابراهیم خلیل علیه السّلام از طریق تحقیق و طرح فرضیه پس از فرضیه، به وابستگی جهان آفرینش به خداوند حکیم پی برد. نخست به عنوان فرضیه و برای هماهنگی با قوم خود که درصدد هدایت آنان بود، ستاره زهره را کارگردان جهان فرض کرد، آن گاه افول و غروب آن را نشانۀ عدم حضور و تأثیر دائمی آن دانست، سپس دو فرضیۀ دیگر را به نام ربوبیت ماه و خورشید، مطرح کرد و ربوبیت آنها را نیز با برهانی استوار ابطال کرد و سپس از کانال تحقیق، سیمای واقعیت را مشاهده کرد و گفت:

وجّهت وجهی للذی فطر السموات و الأرض حنیفا و ما أنا من المشرکین؛

«من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمان ها و زمین را آفریده، من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم».

روش ابراهیم، همان روشی است که امروز غربیان، آن را به کار می گیرند تا واقعیات را به دست آورند. نخست فرضیه ای را مطرح می کنند و پس از کاوش ها از آن فرضیه به فرضیۀ دیگر تا به حقیقت برسند.

شکی نیتس که ابرایهم از روز نخست موحد بوده و در دامان وحی تربیت شده بود، امّا برای هدایت قوم خود که در کنار هم بودند، به این نوع روش تحقیق دست زد، تا هم حجت را برای دیگران تمام کرد و هم خود به کمال برتر رسید.

قرآن مجید، جامعۀ اسلامی را به تحقیق و پژوهش، دعوت می کند و می فرماید:

قل انظروا ماذا فی السموات والأرض و ما تغنی الآیات و النذر عن قوم لا یؤمنون.[2]

«بنگرید آنچه را که -از آیات خدا و نشانه های توحید- در آسمان ها و زمین است، امّا این آیات و انذارها به حال کسانی که ایمان نمی آورند، سودمند نخواهد بود».

جمله "قل انظروا" ندای الهی است که چهارده قرن است بر تارک اعصار می درخشد، امّا مسلمانان از روز نخست تا به امروز چقدر گوش به این فرمان داده و به آن عمل کرده اند، متأسفانه هیئت بطلمیوسی پس از انتقال علوم یونانی به محیط اسلامی، آن چنان بر افکار چیره شد که همگان، این فرمان را فراموش کرده و فرضیه های بطلمیوسی را حقایق خلل ناپذیر فرض کردند.

جملۀ "قل انظروا" فرمان تحقیق است، مسلما تحقیق بدون رنج، نخواهد بود همچنان که گنج نیز بدون رنج میسّر نمی شود. اگر دانشوران، صدرنشین جامعه هستند به خاطر رنجهایی است که در مسیر تحقیق، برخود هموار ساخته اند، و لذا صدرنشین مجلس ها شده اند و به قول گوینده:

 

دانشوران بالاتر از عنقا پریدند

آری کند دانشور اینسان پرفشانی

 

شیخ طوسی که در زبان علمای ما به شیخ الطائفه معروف است. شبها به تحقیق می پرداخت و صبحگاهان آنچنان غرق لذّت بود که این جمله را می گفت: أین الملوک و أبناء الملوک من هذه اللّذه؟!

یعنی این لذتی که من الآن پس از کشف حقیقت، احساس می کنم، شاهان و فرزندان آنان، از این لذّت بی بهره اند.

مرحوم آیة اللّه بروجردی می فرمود: من در دوران جوانی در مدرسۀ صدر اصفهان مشغول تحصیل بودم. یک شب پس از نماز مغرب و عشا، مشغول تحقیق در مسألۀ «ترتّب» شدم، چیز می نوشتم، بعد پاک می کردم، چیز دیگر می نوشتم، ناگهان صدای مؤذن مسجد را شنیدم که مردم را به نماز صبح می خواند.

من از سرشب به آن لحظه آن چنان غرق در کار بودم که گذشت زمان را درک نکرده بودم.

من خاطره ای از استاد خود، مرحوم میرزا محمد علی مدرس تبریزی دارم که برای اهل تحقیق آموزنده است. نگارنده خدمت او مشغول تحصیل بودم، طرف صبح عازم خانۀ او شدم که در بیرونی خود تدریس می کرد، کمی زودتر رفته بودم، دیدم وی جلو خانۀ خود، قدم می زند و لبهای او حرکت می کند، من در آغاز کار تصور کردم که مشغول خواندن دعای صباح است، ولی وقتی نزدیک شدم، دیدم ایشان مشغول حفظ اشعار منظومۀ سبزواری است، و درست این بیت را می خواند:

 

قدکان من غبریة تقابل

عرفه أصحابنا الأفاضل

 

در آن زمان وی حدود هفتاد سال داشت ولی از تحقیق و تدریس و تألیف دست برنمی داشت و به سان یک جوان سرحال مشغول کار بود.

او به تنهایی در ظرف 17 سال به نگارش کتاب قاموس المعارف پرداخته که یک دوره دایرة المعارف به ترتیب الفباست. وی درکتاب «ریحانة الأدب» در شرح حال حافظ جریانی را یادآور می شود که حاکی از تلاش شبانه روزی ان در نگارش این کتاب است، می نویسد:

«چند سال پیش موقع تألیف قاموس المعارف در یکی از شبهای زمستان به نگارش مطلب مهمی اشتغال داشتم تا آن که شب از نیمه گذشت. دراثر غلبه خواب اختیار از دستم رفت به طوری که از اتمام آن مطلب ناامید گردیدم. چون در تأخیر اتمام آن نیز مظنۀ تجدید رنج و تعبی می رفت که در تشیید مبانی آن به کار رفته بود، اینک خواستم با مراجعۀ به کتاب دیگری تغییر حالتی دهم تا به کار خویش ادامه دهم در اثنای کار به دیوان حافظ تصادف نمودم و به نیت این که صحت و فساد عقاید آن عارف الهی بهشتی یا دوزخی بودن، مؤمن و یا غیر مؤمن بودن او را از خودش پرسیده باشم به دیوانش فال گرفته و به همین غزل برخوردم:

 

گر من از سرزنش مدعیان اندیشم

کار سالوسی و رندی نرود از پیشم

 

زهد رندان نوآموخته کاری بد نیست

من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم

 

برجبین نقش کن از خون دل ما خالی

تا بدانند که قربان تو کافر کیشم

 

شعر خون بار من ای دوست بر یار بخوان

که زمژگان سپهر بر رگ و جان زد ریشم

 

دامن از رشحۀ خون دل ما درهم چین

که اثر در تو کند گر بخراشی ریشم

 

من اگر رندم و گر شیخ چه کارم با کس

حافظ راز خود و عارف وقت خویشم

 

پس از آن استفسار، پیش نفس خود بسیار شرمسار شدم و آن مطلب قاموس المعارف را به پایان رساندم.[3]

امروز، وسائل تحقیق، بیش از هر زمانی فراهم است. انسان به وسیلۀ اینترنت می تواند بر جهانی از دانش و افکار دست یابد، امّا همین آسان شدن وسایل، همّت ها را کمتر و انگیزه ها را نارساتر کرده است. جامعه ای که پیوسته در یک نقطه درجا بزند، محکوم به فناست، چه زیبا سخنی فرموده معصوم علیه السّلام که: «من استوی یوماه فهو مغبون»؛ «آن کس که دو روزش از نظر ماده و معنا یکسان باشد، او مغبون است»، زیرا گرانبهاترین سرمایه را که همان عمر است، از دست داده ولی از آن نتیجه نبرده است.

قرآن مجید، انسان را خاسر و زیان کار معرفی می کند و می فرماید:

إنّ الإنسان لفی خسر،

آنگاه افراد با ایمان و عاملان صالح را استثنا می کند. نکته آن این است که سرمایۀ عمر را ازدست داده، امّا معادل آن را به دست نیاورده است. امروز کشوری می تواند در عرصۀ رقابت روی پای خود بایستد و سر درمقابل دیگران فرود نیاورد که در تولید علم پیشگام باشد. وگرنه باید هستی خود را بفروشد و خریدار دانش و صنایع دیگران باشد.

در یک محاسبه می توان گفت نشانۀ بالا بودن بهداشت در هر کشور، درگرو مصرف فزایندۀ موادّ شوینده آن است، همچنان که نشانۀ پیشرفت فرهنگ و علم آن، در گرو مصرف فزایندۀ قلم و کاغذ و مرکب آن است، در همین راستا باید گفت یکی از نشانه های ترقی و تعالی کشور این است که بودجۀ تحقیقاتی آن، درخور تحسین باشد تا بتواند مغزهای فراری را به کشور بازگرداند و نخبگان موجود را به کار وادار کند، تا چرخ علم با سرعت بیشتری به حرکت درآید و بتواند فاصلۀ خود را با دیگران کم کند و به آنها برسد.

موضوع تحقیق و عشق محقق

تا این جا با اهمیت تحقیق آشنا شدیم ولی باید نکتۀ دیگری را نیز یادآور شد و آن این است که موضوع تحقیق باید چیزی باشد که گرهی از کار جامعه بگشاید و یا او را به پیش ببرد، تحقیق در موضوعی که از چنین اهمیتی برخوردار نیست، نوعی اتلاف وقت است، شرایط محقق نیز به سان موضوع تحقیق بااهمیت است. فرد محقق تا عاشق پژوهش نباشد، کار به مقصد نمی رسد. دربارۀ «پاستور » می نویسد او در آزمایشگاه خود مشغول پژوهش بود و در بیرون آزمایشگاه جنگ سختی میان فرانسویان و دیگران برپا بود، صدای شلیک توپ و تفنگ در بیرون آزمایشگاه غوغایی به پا کرده بود، ولی او هرگز این صداها را نمی شنید و تصور می کرد که بیرون آزمایشگاه خبری نیست.

استاد بزرگوار حضرت امام نقل فرمود: مرحوم صاحب جواهر نویسندۀ این گسترۀ فقهی که در 42 جلد چاپ شده است، با مرگ پسر روبرو شد. عصر، تشییع شد، اما خاک سپاری او به روز بعد واگذار شد، جنازه را در یکی از حجره های صحن نجف اشرف گذاردند تا صبح هنگام، مراسم خاکسپاری انجام گیرد، شاگردان مرحوم صاحب جواهر برای خواندن فاتحه به روح پاک فرزند استاد، یکی پس از دیگری وارد غرفه شده و با خواندن فاتحه و قرآن برای او طلب رحمت می کردند، اتفاقا خود صاحب جواهر نیز برای خواندن فاتحه و قرآن وارد غرفه شد، پس از خواندن مقداری از قرآن، بساط تألیف خود را پهن کرد، و همان مقداری که در هر شب می نوشت، همان شب نیز در کنار جسد فرزندش نوشت، وهرگز مرگ فرزند او را از کار علمی بازنداشت.

تاریخ پایانی تفسیر گران سنگ المیزان را مطالعه بفرمایید. مرحوم علاّمه طباطبایی در آخر جلد بیستم می نویسد من از نگارش این کتاب در شب بیست و سوم ماه رمضان سال 1293 فارغ شدم یعنی شب احیاء او را از کار علمی باز نداشت.

در پایان، این بحث را با دو بیت معروف دربارۀ پژوهش به آخر می رسانم تا برای پژوهشگران درس آموزنده ای باشد.

 

بقدر الکدّ تکسب المعالی

فمن طلب العلی سهر اللیالی

 

فمن طلب العلوم بغیر کدّ

کمن طلب المحال من المحال

 

این دو بیت منسوب به مولای متقیان امیر مؤمنان علیه السلام است. و مفاد آن این است که به اندازۀ تلاش، ترقی و پیشرفت به دست می آید. آن کس که خواهان دانش بدون رنج است، توگویی محالی را از محالی می طلبد.

ما امیدواریم جوانان پرشور و با استعداد ما از هرنوع وابستگی به مال و مقام رها گردند و عشق تسخیر قله های علم، سراسر وجود آنان را فراگیرد تا دست این ملّت و مردم این مرز و بوم را به قافلۀ تمدن برسانند، بلکه قافله سالار علم و دانش در جهان گردند.

پی نوشت ها

[1] انعام/ 75.

[2] یونس/101.

[3] ریحانة الادب، ج 2، ص 12-15.

کلمات کلیدی
اسلام  |  پژوهش  |  تحقیق  |  قرآن و روایات  | 
لینک کوتاه :