گنجینه معارف

بررسی پیشگویی ها درباره تقابل یا توافق مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و مسیح علیه السلام از دیدگاه اسلام و مسیحیت

سخن درباره تقدیرِ فرجامین بشر، از مهم ترین مؤلفه های مشترک ادیان ابراهیمی، به ویژه اسلام و مسیحیت است. پیشگویی هایی که در متون مقدس این دو دین درباره وقایع آخرالزمان آمده است، فارغ از میزان تناظر و تغایر آنها، حجم قابل توجهی از ادبیات پیش گویانه را در اختیار پیروان اسلام و مسیحیت نهاده است که بر محور دو شخصیت اصلی، یعنی مهدی(عج) در اسلام و مسیح(ع) در مسیحیت استوار است. بازگشت مسیح در رویکرد آخرالزمانی مسیحیت، آن گاه رخ می دهد که افول عمیق اخلاق و معنویت و آشفتگی در نظام طبیعت، فراگیر می شود. پیش گویی ها در سنت اسلامی نیز، آمیزه ای از تباهی ژرف اخلاقی و فجایع طبیعی فراگیر را نشانه هایی از آمدن موعود آخرالزمان برشمرده است. به رغم مشابهت های این چنینی در ادبیات پیش گویانه دو دین، سه نظریه «یکسان انگار»، «تقابل انگار» و «توافق انگار» درباره نسبت مهدی(عج) و مسیح(ع)، در میان پیروان اسلام و مسیحیت شکل گرفته است که ریشه در برداشت های متفاوت از پیش گویی های آخرالزمانی دارند. نوشتار پیش رو، با بهره گیری از روش تطبیقی و تحلیل محتوا، درصدد واکاوی نظریات پیش گفته و سنجش میزان انطباق آنها با ادبیات آخرالزمانی اسلام و مسیحیت است. یافته های پژوهش نشان می دهد که به رغم شبهه افکنی برخی نویسندگان معاصر غربی، دو دیدگاه یکسان انگار و تقابل انگار فاقد اتقان مکفی است و توان ایستادگی در برابر نظریه توافق انگار را ندارد.

منبع : مشرق موعود، بهار 1396، شماره 41 , مقری، احمد / نواب، سیدابوالحسن , (دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی ادیان، دانشگاه ادیان و مذاهب قم) / (دانشیار دانشگاه ادیان و مذاهب قم) تعداد بازدید : 2452     تاریخ درج : 1398/10/03    

مقدمه

اندیشه باور به منجی یا موعود آخرالزمان، ایده ای فرا گیر است که در ادیان تاریخی و زنده دنیا، حضوری چشم گیر دارد. این اندیشه در ادیان و فرهنگ های کهن و باستانی تا جنبش های نوپدید دینی، رسوخ یافته است. شاید پس از اندیشه خدا، هیچ تفکری در میان ابنای بشر چنین فراگیر نشده باشد (موحدیان عطار، 1389: 19). عیسی مسیح(ع)، منجی موعود در دین مسیحیت است که رسالت نجات بخش او، عرصه های فردی، جمعی، معنوی و اجتماعی را دربرگرفته است. پیش گویی های کتاب مقدس به بازگشت عیسی(ع) در آخرالزمان، این امید را زنده کرده است که او در پایان زمان برای برپایی پادشاهی خدا و داوری، به جهان باز می گردد و نجات را برای همگان به ارمغان می آورد. دامنه عملکرد او کیهانی است و تقریباً همه مسیحیان، به رغم اختلاف نظر در تفاصیل بازگشت آخرالزمانی مسیح، بدین امر باور دارند (توفیقی، 1384: 214-216).

موعودباوری و ایده مصلح آخرالزمانی، در اندیشه اسلامی نیز حضوری پررنگ دارد. ادبیات پیش گویانه موجود در منابع روایی فریقین، مهدی(عج) را به عنوان منجی و موعود اسلامی معرفی کرده است؛ کسی که در آخرالزمان پدیدار شده و جهان را از عدل و خداخواهی پر خواهد کرد. اگرچه در میان مذاهب اسلامی در اموری مانند نَسب، نوعی و شخصی بودن او و مواردی از این دست، اختلافاتی دیده می شود؛ در اصالت، محوریت و کارکرد نهایی او، اختلافی اساسی وجود ندارد (موحدیان عطار، 1389: 260-265).

بیان مسئله

با تأمل در رویکرد دو دین اسلام و مسیحیت، تشابهات فراوانی در پیش گویی های آخرالزمانی پیرامون منجی موعود و فضای حاکم بر روزگار وی مشهود است؛ تا آن جا که برخی مستشرقان، مدعی گرته برداری اسلام از منجی گرایی یهودیت و مسیحیت و بازتعریف آن در قالب مهدویت شده اند (موسوی، 1389: 127). وقایع دهشتناک و حیرت انگیز، بخش جدایی ناپذیر ادبیات آخرالزمانی در هر دو دین به شمار می رود. شیوع بلایای طبیعی و رواج نابهنجاری های اخلاقی در پهنه جهان در باور بسیاری از مسیحیان این روزگار، شواهدی آشکار بر آشفتگی نظام طبیعت به شمار می رود که براساس پیش گویی های کتاب مقدس، نزدیک شدن روزگار پایانی و بازگشت دوباره مسیح را خاطرنشان می کند. چنین پیش گویی هایی، منحصر به مسیحیت نیست. مسلمانان نیز از صدر اسلام تاکنون، بر این باور بوده اند که آمیزه ای از تباهی ژرف اخلاقی و فجایع طبیعی فراگیر، پیش درآمد آخرالزمان و رسیدن موعودِ نجات بخش است.

در پیش گویی های هردو سنت اسلامی و مسیحی، ظهور موعود (مهدی / مسیح) آغازگر دگرگونی بزرگی است که نابسامانی های حاکم بر جهان طبیعی و جامعه بشری را به سوی اصلاح راه بری خواهد کرد و جهان لب ریز از ظلم و جور، بار دیگر روی سامان و سعادت را خواهد دید. این تقابل شگرف میان خیر و شر، در پیش گویی های مسیحی، در قالب دو شخصیت برجسته مسیح(ع) و ضدمسیح و در ادبیات پیش گویانه اسلامی، در قالب دو شخصیت برجسته مهدی(عج) و دجال ترسیم شده است. واکاوی نسبت میان حضرت مهدی(عج)، به عنوان مصلح موعود در ادبیات پیش گویانه اسلامی و عیسی مسیح(ع)، به عنوان منجی موعود در پیش گویی های کتاب مقدس مسیحیان، مسئله ای است که نیاز به برررسی تطبیقی پیش گویی های منابع اسلامی و مسیحی در باب آخرالزمان دارد؛ مسئله ای که به رغم اهمیت آن، کمتر دست مایه پژوهش های فارسی زبان قرار گرفته است.

پیش گویی ها در باب منجی و موعود فرجامین، بخش قابل توجهی از ادبیات آخرالزمانی دو دین اسلام و مسیحیت را به خود اختصاص داده است. در پاسخ به چگونگی نسبت موعود اسلامی و منجی مسیحی، سه دیدگاه تقابل انگار، توافق انگار و یکسان انگار پدید آمده است که هرسه، مستندات خود را در پیش گویی های دینی و متون مقدس جویا می شوند. نوشتار حاضر بر این فرض استوار است که از اشارات و نصوص اسلامی و مسیحیِ ناظر به فرجام جهان، چنین برداشت می شود که هم گرایی و هم سویی قابل توجهی میان شخصیت های برجسته این دو تصویر، یعنی مهدی و مسیح(ع) از یک سو و ضدمسیح و دجال از سوی دیگر به چشم می خورد و به اثبات نظریه توافق انگار بر مبنای اشارات و نصوص مقدس اسلام و مسیحیت راه می برد.

تقابل مسیح و ضدمسیح در پیش گویی های مسیحی

پیش گویی ها و هشدارهای ناظر به روزگار پایانی و اشاره به نشانه های ظهور منجی، از مباحث رایج در ادبیات پیش گویانه کتاب مقدس است. انبیای عهد عتیق به کرات از ناملایمات و مصایب پیش از ظهور منجی سخن گفته اند. حزقیال نبی، لشکرکشی عظیم «یأجوج و مأجوج» علیه یک دیگر را از نشانه های آخرالزمان برشمرده است (حزقیال: 38). گزارش یوئیل از «روز عظیم و مهیب خداوند»، نمونه ای دیگر از هشدارهای آخرالزمانی است: (یوئیل، 2: 30-32).[1]

در تصویری که پیش گویی های مسیحی از وقایع آخرالزمان به دست می دهد، تعارضی تمام عیار میان مسیح و ضدمسیح انعکاس یافته است. ضدمسیح، معادل فارسی واژه «Antichrist» است که اصالتی یونانی دارد. پیش وند «آنتی» در این ترکیب، دو معنای «ضد »، و «بدل» دارد (Thomson, 1975: 139). «کریستوس» نیز لقب یونانی عیسی(ع) و به معنای «مسیحا» یا مسح شده است. وصف مسیحا، در اصطلاح بر نجات دهنده ای اطلاق می شود که انبیای بنی اسرائیل وعده آمدن او را برای نجات قوم خویش داده بودند. بدین ترتیب مسیح، همان کسی است که با بازگشت مجدد خویش، جهان را از بدی ها نجات می دهد و ضد مسیح، شخصیتی است که در تعارض با رسالت اصلاح و نجات بخشی مسیح، ظهور می کند.

با توجه به معنای دومی که برای پیش وند «آنتی» بیان شد، ضدمسیح به معنای مسیح دروغین یا مسیح بدلی است؛ شخصیتی که پیش از مسیح پدیدار می شود و در جای او می نشیند و به داشتن شأن و رسالت مسیح تظاهر می کند و در طول حکومت زودگذرش، قداست و حرمتی را مطالبه می کند که تنها «پسر خدا» درخور آن است (Pink, 1988: 1).

در شخصیت پردازی دوگانه ادبیات پیش گویانه مسیحی، توجه به چند نکته شایان اهمیت است:

کتاب مقدس از ضدمسیح، با تعبیر «وحش» یاد کرده است که خدمت کار و بنده گناه و موجودی درنده خوست (مکاشفه، 20: 10)؛ و در مقابل، از مسیح(ع) با تعبیر «بره خدا» یاد می کند که گناه جهان را برمی دارد (یوحنا، 1: 29)، پیروانش را شبانی کرده و ایشان را به چشمه های آب حیات راه بری می کند (مکاشفه، 7: 17).

ضدمسیح رکن دوم تثلیث نامقدس (شیطان، ضدمسیح و پیامبر دروغین) به شمار می آید؛ و در مقابل، عیسی مسیح(ع) رکن دوم تثلیث مقدس در مسیحیت است (Pink, 1988: 47).

ضدمسیح مظهر گناه و فرزند شرارت و هلاکت شناسانده شده و در دوران حکومت او، فساد و تباهی فراگیر می شود و اندک زمانِ سیطره او بر جهان، با مصیبت و رنجی عظیم هم راه است: «در آن زمان چنان مصیبت عظیمی روی خواهد داد که مانندش از آغاز جهان تاکنون روی نداده، و هرگز نیز روی نخواهد داد» (متی، 24: 21)؛ در حالی که مسیح(ع) بی گناه و قدیس تلقی شده و حکومت او، حکومتی جهانی، پر از عدالت، هدایت و روشنی به سوی خداوند است.

مسیح(ع) در قید شریعت است (غلاطیان، 4: 4)؛ اما ضدمسیح، مخالف همه قوانین و شرایع، مرد بی قانونی و ارتداد عظیم است. در کتاب مقدس از زبان عیسی مسیح(ع) آمده است: «من آمده ام تا اراده تو (خدا) را به جا آورم» (عبرانیان، 10: 9) و درباره ضدمسیح چنین آمده که: «مطابق میل خود کار خواهد کرد » (دانیال، 8: 24).

تقابل مهدی(عج) و دجال در پیش گویی های اسلامی

در نمایی که منابع اسلامی از آخرالزمان ترسیم می کنند، دوگانگی تمام عیار خیر و شر، که در سناریوی مسیحی به شکل مسیح(ع) و ضدمسیح تصویر می شد، در تقابل حضرت مهدی(عج) و دجال بازنمایی شده است. اگرچه نام دجال، برخلاف عهد جدید، در قرآن کریم نیامده است، در مأثورات اسلامی با اخبار گوناگونی درباره این مفهوم آخرالزمانی مواجه هستیم.

دجال از ریشه «دجَلَ» به معنای دروغ گو، حیله گر، حقه باز، افسون گر و متقلب است. ریشه آن در زبان عربی به معنی آب طلا یا آب نقره است. ازاین رو، افراد بسیار دروغ گو که باطل را حق جلوه می دهند، دجال می نامند (تونه ای، 1384: 318). تعبیر دجال، وصفی است ناظر به شخص یا جریانی که در برهه ای پیش از ظهور منجی آخرالزمان، دنیا را پر از ظلم و ستم می کند و نهایت امر او نابودی به مباشرت یا وساطت مهدی موعود (عج) است. (حسینی دشتی، 1369: ج3، 362).

در حدیثی از امام علی(ع) در پاسخ به اصبغ بن نُباته که درباره دجال پرسیده بود، آمده است:

دجال صیاد بن صید است. نگون بخت کسی است که ادعای او را تصدیق کند و سعادتمند کسی است که او را تکذیب کند. چشم راست ندارد و چشم دیگرش که در پیشانی اوست، همچون ستاره صبح می درخشد. بر پیشانی او نوشته شده: «این کافر است» و هر مؤمن باسواد و بی سواد آن را می خواند. داخل دریاها می شود و آفتاب با او می گردد. پیش رویش کوهی از دود است و پشت سرش کوه سفیدی است که مردم آن را غذا می بینند. او در یک قحطی سخت می آید و بر مرکب سفیدی سوار است. یک گام مرکب او یک میل راه است. زمین در زیر پای او درنوردیده می شود. با صدای بلند، چنان ندا در می دهد که از مشرق تا مغرب، جن و انس و شیاطین صدایش را می شنوند که می گوید: «الیَّ اولیایی؛ انا الذی خلق فسوّی وقدّر فهدی. انا ربکم الاعلی» (صدوق، 1422: 313).

چنان که از پیش گویی های اسلامی و مسیحی پیداست، دجال و ضدمسیح، هردو ماهیتی ضدموعودی دارند و تلاش آنها در راستای مقابله با اصلاح جامعه انسانی است.

هم گرایی یا واگرایی مهدی(عج) و مسیح(ع) در ادبیات آخرالزمانی

از کنار هم نهادن دو تصویر اسلامی و مسیحی ناظر به فرجام جهان، چنین به دست می آید که تناظر و هم سویی قابل توجهی میان شخصیت های برجسته این دو تصویر، یعنی مهدی و مسیح(ع) از یک سو و ضدمسیح و دجال از سوی دیگر وجود دارد. از این رو در نگاه آغازین، رابطه ای که میان موعود سنت اسلامی و منجی سنت مسیحی ترسیم می شود، جز تلائم و توافق نیست. با این حال، دو دیدگاه رقیب نیز در خصوص نسبت مهدی و عیسی(ع)، در میان مسلمانان و مسیحیان طرفدارانی دارد که مبانی خود را در پیش گویی های موجود در منابع دینی جست وجو می کنند. بدین ترتیب در باب نسبت مهدی و عیسی(ع) در اسلام و مسیحیت، سه دیدگاه: یکسان انگاری، تقابل انگاری و توافق انگاری شکل گرفته است.

۱. یکسان انگاری مهدی و مسیح(ع)

انگاره یکسانی مهدی موعود و عیسی(ع)، دیدگاهی است که تنها در سنت اسلامی و صرفاً در میان اهل سنت وجود دارد. فراوانی روایات پیرامون بازگشت عیسی(ع) در آخرالزمان، در کنار ضبط روایتی از الجندی در منابع حدیثی اهل سنت در باب تعیین هویت مهدی(عج)، برخی از اهل تسنن را بر آن داشت تا مهدی(عج) را همان عیسی(ع) بدانند.

قرآن کریم گرچه اعتقاد مسیحیان در باب تصلیب عیسی(ع) را رد می کند (نساء: 157)، با باور مسیحیان درباره عروج عیسی(ع) به آسمان، هم داستان است (آل عمران: 55) و بنابر آرای پاره ای از مفسران، به بازگشت و نزول آخرالزمانی عیسی(ع) در مواردی اشاره دارد (طبرسی، 1415: ج9، 144؛ طوسی، 1409: 386-387؛ طبری، ۱۴۱۵: ج6، 25). همچنین احادیث مبنی بر ظهور آخرالزمانی عیسی(ع) در جوامع روایی فریقین به حد تواتر رسیده است (سیوطی، بی تا: ج2، 177؛ قرطبی، ۱۴۱۱: 617) و بخاری احادیث مربوط به نزول عیسی(ع) را در باب مستقلی با عنوان «نزول عیسی بن مریم» گردآوری کرده است. (بخاری:1401، 143).

گرچه در روایت پیش گفته، تفکیک آشکاری میان عیسی(ع) و موعود مسلمانان دیده می شود، اما اختلاف فرقه های مختلف اسلامی بر کیستی این امام آخرالزمانی، به پشتوانه حدیث محمد بن خالد الجندی، موجب پیدایش دیدگاهی در میان اهل سنت شده است که مهدی موعود(عج) در پیش گویی های روایی را بر عیسی(ع) تطبیق داده اند که در آخرالزمان از آسمان نزول خواهد کرد. نقل این حدیث توسط حسن بصری، مستشرقانی چون مادلونگ را برآن داشته است تا وی را منکر وجودی منحاز برای مهدی(عج) دانسته و دیدگاه مبنی بر یکسان انگاری مهدی موعود و عیسی(ع) را به حسن بصری نسبت دهد (Madelung, 1979: 5/122). حدیث مزبور که در سنن ابن ماجه و شمار دیگری از منابع روایی اهل سنت ذکر شده، چنین است:

حدثنا یونس بن عبدالاعلی الصدفی، حدثنا محمدبن ادریس الشافعی، حدثنی خالد الجندی عن ابان بن صالح عن الحسن عن الانس بن مالک عن النبی(ص)، قال: «لا یزداد الأمر إلا شدة ولا الدنیا إلا ادباراً ولا أناس إلا شحاً ولا تقوم الساعة إلا علی شرار الناس ولا المهدی إلا عیسی ابن مریم» (قزوینی، بی تا: ج1، 1341-1340).

مبنای یکسان انگاری مهدی و عیسی(ع) در میان برخی از اهل سنت، فراز پایانی روایت مذکور است که در مقام تعیین کیستی موعود آخرالزمان، به صراحت می گوید:

مهدی کسی جز عیسی بن مریم نیست.

در نقد این دیدگاه باید توجه داشت روایتی که بدان استناد شده است، به شهادت بسیاری از محدثان اهل سنت در ناحیه سند و دلالت مخدوش و ناتمام است. بسیاری این حدیث را نپذیرفته اند و برخی نیز تنها به ضبط آن پرداخته و درباره وثاقت راوی و صحت روایت سکوت کرده اند. قرطبی در التذکره می نویسد:

این حدیث صحیح نیست؛ زیرا از محمد بن خالد الجندی تنها همین یک حدیث نقل شده است و حاکم در المستدرک، ابن الجندی را مجهول دانسته است (قرطبی، ۱۴۱۱: 616).

مهم ترین دلایل رد حدیث مزبور، تعارض آن با سایر احادیث متواتر و نیز ضعف سند و یا جعل فراز پایانی آن است. گواه دیگر بر تحریف حدیث الجندی، وجود این حدیث با سندی دیگر و بدون عبارت پایانی «لا مهدی الا عیسی» در جوامع روایی اهل سنت، نظیر مستدرک است. ابن الصدیق پس از نقل سند دیگرِ حدیث فوق از مستدرک می نویسد:

این متن حدیث است که آن زیادی نادر باطل را ندارد، ولذا دلیلی است بر این که آن افزودگی از ساخته های محمد بن خالد الجندی است (ابن الصدیق، ۱۳۴۷: 381).

با این حال، برخی محدثان تلاش کرده اند تعارض میان حدیث الجندی و احادیث دیگر را رفع کنند. ازجمله قرطبی می نویسد:

ممکن است سخن پیامبر(ص) در «لا مهدی الا عیسی» به این معنا باشد که هیچ هدایت شده کامل و معصومی جز عیسی(ع) وجود ندارد. در این صورت، احادیث با یک دیگر سازگاری یافته و تعارض از بین می رود (قرطبی، ۱۴۱۱: 617).

ابن قیم نیز وجه جمع پیش گفته را پذیرفته و در معنای فراز پایانی روایت الجندی می نویسد:

مراد آن است که هدایت شده کامل و معصوم، تنها عیسی بن مریم است (ابن قیم، ۱۳۹۱: 282).

مؤید این برداشت از منظر اهل سنت، برخی احادیث نبوی است که به این مضمون که عیسی(ع) تنها انسانی است که از هنگام ولادتش، شیطان او را لمس نکرده است (طبری: 1415، ج3، 325).

بنابراین، مهدی انگاشتن عیسی(ع) به مفهوم خاص آخرالزمانی اش، ایده ای است که با قرآن و منابع حدیثیِ دست اول سازگاری ندارد، مگر آن که به گونه ای توجیه و تأویل شود. از این رو، اجماعی بودن و رواج باور به بازگشت عیسی(ع) و نقش برجسته وی در برپایی جامعه آرمانی آخرالزمانی، از یک سو و اختلافی بودن چهره واقعی مهدی(عج) در میان فرقه های مختلف اسلامی، از سوی دیگر موجب پیدایی و طرح چنین باور نادرستی در میان شمار اندکی از مسلمانان شده است (آژیر، 1383: 155).

۲. نظریه تقابل مهدی و مسیح(ع)

انگاره رویارویی و تعارض منجی موعود مسلمانان با مسیح آخرالزمانی مسیحیان، دیدگاهی جدید در میان برخی مکاتب مسیحی است که پیشینه درازی در آرای صاحب نظران این دین ندارد. با این حال، دعوی هم پوشانی ویژگی های حضرت مهدی(عج) در مأثورات اسلامی با آن چه در پیش گویی های کتاب مقدس در وصف ضدمسیح آمده است، به ویژه پس از وقایع یازده سپتامبر 2001.م به طور مکرر در رسانه های وابسته به جریان صهیونیست مسیحی و مسیحیت اونجلیستی تبلیغ می شود. این دیدگاه در صدد تطبیق نشانه های امام مهدی(عج) در متون اسلامی با ویژگی های ضدمسیح در پیش گویی های عهد جدید است.

آن چه در مقام نظر از این تطبیق برمی آید، تقابل تمام عیار موعود جهان اسلام، با منجی مسیحیان است که به سرنوشت متعارض پیروان دو دین راه خواهد برد. این نظریه درپی اثبات تعارض کامل دیدگاه اسلام و مسیحیت پیرامون وضعیت آخرالزمان است؛ به گونه ای که منجی یک دین، ضد منجی دین دیگر خواهد بود و جنگ نهایی خیر و شر، در چهره جنگ مسلمانان و مسیحیان تحقق خواهد یافت.

تبارشناسی نظریه تقابل

در سال های اخیر، جریانی در میان گروهی از پیروان مسیحیت پروتستان شکل گرفته است که در صدد اثبات تعارض شدید نگاه اسلام و مسیحیت درباره حوادث آخرالزمان و ظهور منجی است. گرچه ریشه های آغازین این نگرش در سپهر رسانه ای را می توان به دهه 80 میلادی و هم زمان با انتشار فیلم معروف «نوسترآداموس: مردی که فردا را دید» برگرداند، اما در سپهر علمی، نظریه مسلمان بودن ضدمسیح، نخستین بار در کتاب «ارتباط آشوری»[2] فیلیپ گودمن[3] مطرح شد و درپی آن، تلاش های متعددی از سوی برخی مسیحیان اونجلیست جهت تعیین مصداق ضدمسیح در مهدی(عج) صورت گرفت. شیوه تطبیقی این جریان در بررسی پیش گویی های آخرالزمانی دو سنت اسلامی و مسیحی از یک سو، تبلیغات رسانه ای شدید در خصوص تعارض انگاری میان مهدی و مسیح(ع) از سوی دیگر و رهاورد مسموم امواج اخیر اسلام ستیزی و اسلام هراسی از سوی سوم، رواج نامتعارف این دیدگاه را در برخی جوامع غربی درپی داشته است.

فیلیپ اچ. گودمن، مؤسس و مدیر جریان موسوم به «پیش گویی مکتوب کتاب مقدس»[4] در جهان مسیحیت است که رسالت آن، تبیین، تعلیم و رواج پیش گویی های کتاب مقدس درباره روزگار پایانی است. این گروه برای جامه عمل پوشاندن به مدعای خود مبنی بر تقابل اسلام و مسیحیت در آخرالزمان، به اقداماتی نظیر انتشار کتب و مقالات، فعالیت در فضای مجازی، برگزاری کنفرانس های بین المللی و منطقه ای و تولید برنامه های تلویزیونی و چندرسانه ای روی آورده و در اندک زمانی با اقبال قابل توجهی روبه رو شده است.

جوهره مدعای گودمن در کتاب ارتباط آشوری، آن است که ضدمسیح از جناح شرقی امپراطوری روم قدیم، و به طور مشخص از منطقه سلوکی و سرزمین آشور، یا به عبارتی سوریه و عراق کنونی برخواهد خاست. بدین ترتیب این ایده تقویت می شود که ضدمسیح با توجه به خاستگاه اسلامی اش، شخصیتی مسلمان است. از مهم ترین مستندات این دیدگاه، پیش گویی کتاب مکاشفه در وصف ضدمسیح است که می گوید: «آن وحش که من دیدم به پلنگ می مانست، اما پاهای خرس داشت و دهان شیر» (مکاشفه 13: 2). این تصویر در کنار عباراتی از کتاب دانیال که امپراطوری بابل به عنوان یک شیر توصیف شده و امپراطوری ایران به صورت یک خرس به تصویر کشیده شده و امپراطوری مقدونی به صورت یک پلنگ توصیف شده است، ایده خاستگاه ضدمسیح اسلامی را در ذهن مؤلف تقویت کرده است (Goodman, 1993).

در استمرار مسیری که گودمن پایه ریزی کرده بود، جوئل ریچردسن[5] با انتشار کتاب «ضدمسیح: منجی منتَظَر اسلام»[6] (Richardson, 2006)، نه تنها به دفاع از ایده ضدمسیح اسلامی برخاست، مصداق ضدمسیح را شخص مهدی(عج) معرفی کرد و در آثار متأخر خود مانند «وحش خاورمیانه: موردپژوهی کتاب مقدس ناظر به ضدمسیح اسلامی»[7] (Richardson, 2008) و نیز «ضدمسیح اسلامی: حقیقتی تکان دهنده در باب سرشت واقعی وحش»[8] (Richardson, 2011)، در تنقیح این ایده به استناد ادبیات پیش گویانه سنت اسلامی و مسیحی روی آورد.

ریچردسن درصدد است اسلام را دینی شیطانی و غیرالهی نشان دهد، تا به هدف نهایی خود که تطبیق اسلام و تعالیم آن با خصوصیات ضدمسیح کتاب مقدس است، نایل گردد. او اسلام را بزرگ ترین و یگانه چالشی می داند که کلیسا پیش از بازگشت مسیح با آن مواجه شده و تا بازگشت او ادامه دارد (Richardson, 2008: 12). ادعای دشمنی اسلام با یهود از صدر اسلام تاکنون، دستاویز دیگری است که در آثار وی به جدّ مورد توجه قرار گرفته است.

جدیدترین تلاش در دفاع از نظریه تقابل مهدی و مسیح(ع)، از سوی کشیش نام آشنای اوانجلیستی، مایکل یوسف[9] در کتاب «آخرالزمان و راز مهدی»[10] صورت گرفته که در سال 2016. م منتشر شده است. نویسنده این کتاب مدعی است که با تحقیقات وسیع و به مدد تسلطش بر متون عربی، به این نتیجه رسیده است که مهدی مسلمانان به ویژه نسخه شیعی آن - بر ضدمسیحِ پیش گویی شده در کتاب مقدس منطبق است.

مستندات نظریه تقابل

مدافعان این دیدگاه، مستندات خود را از احادیث اسلامی و کتاب مقدس وام گرفته اند. برجسته نمودن ویژگی های همسان، میان تصویر اسلامی از مهدی موعود(عج) و تصویر ضدمسیح در پیش گویی های کتاب مقدس، در ترویج این دیدگاه نقش مؤثری داشته است. به زعم طرفداران نظریه تقابل، تصویری که از شخصیت های اصلی آخرالزمانی، یعنی مهدی(عج)، دجال و عیسی(ع) در پیش گویی های اسلامی آمده است، بدین قرار است:

مهدی: رهبری دینی است که جنبشی اسلامی در جهان درمی افکند؛ نهضتی که باعث می شود غیرمسلمانان از دین خود روی گردانده و همه در برابر الله سر تسلیم فرود آوردند و اسلام را برگزینند. او فردی نظامی، ستم پیشه و خون ریز است که طی جنگ های وسیع، رهبری کل جهان را به دست می آورد و خلافت اسلامی را برقرار می سازد. در دوران رهبری وی، هر نامسلمانی به پذیرش اسلام مجبور شده و یا کشته می شود. او به اسرائیل حمله کرده و همه یهودیان را قلع و قمع خواهد کرد. مدت حکومتش هفت سال خواهد بود که طی آن، پیمان صلحی میان اعراب و رومیان صورت می گیرد (Richardson , 2006:57-62).

دجال: عنصری برجسته در نگاه آخرالزمانی اسلام است که ادعای خدایی می کند؛ قدرت معجزه کردن دارد و برای مدتی قدرت را در تمام دنیا به دست می گیرد. مسلمانان وی را هم نام عیسی(ع) دانسته و او را «مسیح» می خوانند. او از یک چشم نابیناست و کلمه کافر در بین چشمان وی و یا بر پیشانی اش نوشته شده است. سوار بر قاطری عظیم است و به همه شهرها و روستاها جز مکه، مدینه و دمشق وارد می شود تا هر انسان زنده را آزمایش و فریب دهد. او یهودی است و زنان و یهودیان از او پیروی می کنند و سرانجام توسط عیسی بن مریم(ع) کشته خواهد شد (Richardson 2006:73-78).

عیسی: او در نگاه آخرالزمانی اسلام، شخصیتی غیر از عیسی مسیحِ مورد انتظار مسیحیان است. وی برای تطمیع مسیحیان و اثبات حقانیت اسلام، خواهد آمد و به عنوان فرمان بردار مهدی(عج)، بر مناره های سفید در دمشق ظهور می کند. پیشوای سپاهی است که ده ها هزار یهودی پیرو دجال را قتل عام می کند. او رهبری مذهبی است که با نابودی مسیحیت رایج، اسلام را به عنوان تنها دین بر روی زمین برقرار می سازد. جزیه در دوران او نسخ می شود و انتخابِ پیشِ روی اهل کتاب، پذیرش اسلام و یا مرگ خواهد بود (Richardson, 2008:57-62).

طرفداران این دیدگاه، برای تکمیل نظریه خود به بررسی عناصر آخرالزمانی کتاب مقدس می پردازند. کلیات سناریوی کتاب مقدس درباره آخرالزمان، که در تنقیح دیدگاه تقابل بدان استناد می شود، چنین است:

خداوند، سرزمین اسرائیل را به یهودیان اختصاص داده و در آخرالزمان با ظهور مسیحا در اورشلیم، یهودیان برای پرستش خدا، در آن مکان مستقر می شوند. در هنگام بازگشت مسیح، یهودیان جهان او را خواهند پذیرفت و مسیحی می شوند. موجودی خبیث که با عناوین مختلفی همچون ضدمسیح، وحش، جانور، اژدها، مرد گناه و تباهی و... در کتاب مقدس توصیف شده است، پیش از رجعت مسیح با نظام فاسد خود بر جهان حاکم می شود. حکومتی که ضدمسیح بنا می کند، مطابق پیش گویی های کتاب مقدس، وسعت زیادی دارد که اطراف اسرائیل را دربر می گیرد. قلمروی سپاهیان ضدمسیح، بنابر گزارش کتاب مقدس، کشورهای اسلامی هستند. با توجه به اشارات کتاب مقدس، ضدمسیح مردم را به پرستش خود وا می دارد. او شخصی را به عنوان حامی به هم راه دارد که کتاب مقدس با تعبیر «پیامبر دروغین» از او یاد کرده است. رسالت اصلی این پیامبر دروغین، آوردن معجزات اغوا کننده است. بنابر کتاب مقدس، کشتار عظیمی در آخرالزمان رخ می دهد که به گستره وسیعی از زمین تسری می یابد؛ در پس این کشتار، نظامی اعتقادی است و لشکریان به انگیزه تقرب به خدا، سر از تن مخالفان جدا می کنند (Richardson , 2008:47-48).

ریچردسون با تطبیق تصاویر آخرالزمانی پیش گفته که از روایات اسلامی و پیش گویی های کتاب مقدس استخراج کرده است، نظریه تقابل مهدی و عیسی(ع) و تعیین مصداق ضدمسیح در مهدی موعود مسلمانان را نتیجه می گیرد؛ زیرا اولاً، ویژگی ها، علائم و رفتارهای منجی مسلمانان که با نام مهدی شناخته می شود، با نشانه ها و رفتارهای ضدمسیح کتاب مقدس قابل تطبیق است؛ و ثانیاً، عیسایی که به زعم مسلمانان به یاری مهدی می شتابد، مسیح موعود کتاب مقدس نیست، بلکه بر پیامبر دروغینی منطبق است که ضدمسیح را یاری می کند؛ و ثالثاً، دجال که عنصری مذموم در دیدگاه آخرالزمانی اسلام است، با منجی مسیحیان در کتاب مقدس (مسیح)، ویژگی های مشابه فراوانی دارد (یوسفیان و دهقانی، 1394: 128).

بررسی نظریه تقابل

تطبیق منجی اسلامی، بر ضدمسیح کتاب مقدس، حاصل مقدماتی است که از گزینش فقراتی از احادیث اسلامی و پیش گویی های کتاب مقدس و نیز تفسیر به رأی پاره های فراوانی از سنت اسلامی و مسیحی سر برآورده است. از این روست که این دیدگاه، سابقه ای در میان مسلمانان و مسیحیان ندارد و از سوی شماری از مسیحیان نیز مورد نقد جدی قرار گرفته است. چنان که دیوید ریگان[11] در مقاله ای، که در کنفرانس تگزاس و در نقد این نظریه ارائه کرد، می نویسد:

یکی از نقدهای این نظریه، عدم نظام مندی آن است. در قرآن هیچ گونه پیش گویی آخرالزمانی در تأیید این دیدگاه وجود ندارد. در عوض، پیش گویی های مورد استناد نظریه تقابل عیسی و مهدی(عج)، در احادیثی آمده است که بسیاری از آنها سند مکتوب ندارد و بسیاری دیگر، ضد و نقیض یک دیگرند و بسیاری مجعول افرادی است که شناخت مختصری از مسیحیت و یهودیت داشته اند. یکی دیگر از نقدهای این دیدگاه، اغراق درباره «تشابهات تکان دهنده ای» است که به زعم مدافعان این نظریه، بین پیش گویی های کتاب مقدس و منابع اسلامی دیده می شود. حال آن که در واقع هیچ چیز تکان دهنده و شگفت انگیزی در این موضوع نیست (Reagan , 2010).

انتقاد دیگر ریگان بر نظریه تقابل، برداشت های بسیار نامتعارف مدافعان این دیدگاه از پیش گویی های کتاب مقدس است که در تقابل با دیدگاه های مسیحی قرار دارد. وی می نویسد:

نکته رنج آور آن است که این نظریه مدعی است باید برای درک پیش گویی های کتاب مقدس، اندیشه ای شرقی داشت. پیروان این دیدگاه ادعا می کنند که همه ما در جهان غرب در شناخت پیش گویی های کتاب مقدس دچار اشتباه شده ایم. این نقطه نظر علاوه بر این که مغرورانه است، خلاف نگاه کتاب مقدس نیز به شمار می رود (Ibid).

از دیگر نقاط ضعف این نظریه که باید مورد توجه قرار گیرد، می توان به موارد زیر اشاره داشت:

1. نهضت موعود اسلامی، حرکتی جهانی است و به خاورمیانه محدود نمی شود. دیدگاه ریچردسون و مایکل یوسف در نظریه تقابل، بر محور اورشلیم (بیت المقدس) طرح ریزی شده و از این منظر، محدوده فعالیت ضدمسیح مهدی(عج) را تنها خاورمیانه و محدوده اسرائیل شمرده اند؛ حال آن که چنین ادعایی از نظر مسلمانان پذیرفته نیست و احادیث متواتر اسلامی در منابع روایی فریقین بر حکومت امام مهدی(عج) بر سراسر زمین تصریح دارد (برای نمونه ر.ک: احمد بن حنبل، 1421: ح11223 و 11313؛ صدوق، 1395: ج1، 284).

2. منجی ادعاشده در ادبیات پیش گویانه اسلامی، عدل مدار و توحیدمحور است و کسی را به پرستش خود فرا نمی خواند. این مطلب چنان واضح و آشکار است که دیگر مسیحیان نیز در نقد نظریه «ضدمسیح اسلامی» بدان توجه داده اند: «پذیرش این امر که رهبر اسلامی (مهدی) ادعای خدایی کند و مسلمانان آن را بپذیرند، بسیار دشوار است. از نظر من پذیرش چنین چیزی برای مسلمانان مثل این است که بگوییم روز، شب است؛ زیرا خدادانستن یک انسان، با مسلمان بودن او قابل جمع نیست » (Reagan , 2010).

3. تصویری که در این نظریه از کشتار وسیع غیرمسلمانان و به خصوص شیوه کشتن ایشان توسط مهدی(عج) بازنمایی شده است، فاقد پشتوانه ای معتبر است (منتظری، 1387: 211). برپایه احادیث موثق، بسیاری از مردم به واسطه رفتار نیکو و حجت هایی که امام مهدی(عج) اقامه می کند، به ایشان ایمان می آورند و تنها عده کمی که به واسطه عناد در برابر او می ایستند و از پذیرش دین حق سر باز می زنند، به مجازات می رسند (مجلسی، 1404: ج26، 160؛ صدر، 1384: 612).

4. از دیگر مواردی که در نظریه تقابل به شدت مغفول واقع شده است، جایگاه بلند عیسی(ع) در ادبیات قرآنی و مأثورات اسلامی است. قرآن دو تعبیر «کلمه» و «مسیح» را، که عناوین مسیحی برای عیسی(ع) به شمار می روند، بر او اطلاق کرده و بنابر برخی احادیث نبوی، عیسی(ع) تنها انسانی است که از هنگام ولادتش، شیطان او را لمس نکرده است (طبری: 1415، ج3، 325). هم راهی حضرت عیسی بن مریم(ع) با امام مهدی(عج) در حرکت اصلاحی نهایی، که به تواتر و اجماع اثبات شده و در منابع متعدد شیعی و سنی ذکر شده است، بستری هم گرایانه برای هم راهی مسلمانان و مسیحیان در دوران ظهور فراهم آورده و در پذیرش عمومی و تشکیل حکومت الهی مؤثر است.

5. علاوه بر موارد یادشده، در نگاه شیعی با مواردی مواجهیم که با مفروضات دیدگاه تقابل درباره نگاه آخرالزمانی اسلام، تنافی بیشتری دارد. برای نمونه، دجال عنصری محوری در نگاه آخرالزمانی شیعی نیست. ارجاع اندک امامان شیعه به دجال و در مقابل ارجاع فراوان به عناصر دیگری همچون سفیانی، و نیز عدم اقبال علمای شیعه به این موضوع، گویای جایگاه کم اهمیت این بحث در مسائل آخرالزمانی مذهب تشیع است. همچنین برخلاف آن چه ادعا شده، تصرف بیت المقدس، مشخصه اصلی امام مهدی(عج) نزد شیعیان نبوده و حرکت امام بر محور اورشلیم شکل نمی گیرد؛ بلکه این حرکت از مکه آغاز شده و به تدریج عالم گیر می شود. افزون بر آن، امام مهدی(عج) اورشلیم و بیت المقدس را به عنوان مقر حکومت برنمی گزیند؛ بلکه مطابق روایات شیعی، شهرکوفه چنین جایگاهی را خواهد داشت (یوسفیان و دهقانی، 1394: 128).

۳. نظریه توافق مهدی و مسیح(ع)

دیدگاه توافق انگارانه، ربط و نسبت مهدی و عیسی(ع) را در قالب هم سویی تعریف می کند. این دیدگاه، بیانگر نظریه غالب در میان مسلمانان شیعه و اهل تسنن است و از سوی برخی صاحب نظران مسیحی که به مطالعه تطبیقی در پیش گویی های آخرالزمانی اسلام و مسیحت پرداخته اند نیز مورد تأکید قرار گرفته است (ر.ک: مک روی، 1390). در باور اکثر اهل سنت، عیسی(ع) در حوادث آخرالزمان نقشی محوری ایفا می کند و نه تنها نزولش، یکی از علایم برپایی قیامت است، بلکه حضورش در میان سپاهیان مسلمان و اقتدایش به مهدی(عج)، نشانه ای از برتری دین اسلام است. در باور شیعیان نیز نزول عیسی(ع)، معنی و کارکردی بیش از نشانه ای آخرالزمانی دارد. او در کشتن دجال، اقتدا به مهدی(عج) و برتری بخشیدن به دین اسلام و نیز در ایجاد جامعه آرمانیِ آخرالزمانی، نقش ایفا می کند و در توافق کامل با مهدی(عج) تصویر می شود (آژیر، 1384: 159-161).

برخلاف نظریه تقابل، که واگرایی مهدی و مسیح(ع) را ترویج می کند و با استناد نابجا به پیش گویی های کتاب مقدس و منابع روایی اسلامی، در پی اثبات مشابهت و بلکه عینیت موعود مسلمانان با ضدمسیح برآمده است، نظریه توافق می کوشد تا پیش گویی های آخرالزمانی کتاب مقدس و مستندات معتبر در منابع اسلامی که بر مشابهت موعود مسلمانان و منجی مسیحیان در ویژگی های آخرالزمانی دلالت دارد و هم سویی این دو مصلح جهانی را در رسالت آخرالزمانی شان به تصویر کشد.

مستندات نظریه توافق

در احادیث اسلامی، شباهت های فراوانی میان مهدی و عیسی(ع) ثبت شده است. شباهت در کیفیت تولد، داشتن دو نام، همسانی در چهره و اندام، تکلم در کودکی، رهبری مردم در سنین کودکی، شباهت در اخلاق و منش و... شماری از مواردی است که در روایات اسلامی به عنوان تشابهات مهدی و عیسی(ع) بیان شده است (ر.ک: حسینی گرگانی، 1390: 53-95). در میان پیش گویی های کتاب مقدس و مأثورات اسلامی، برخی تشابهات آخرالزمانی میان موعود اسلامی و منجی مسیحی دیده می شود که مهم ترین آنها به شرح زیر است:

تأیید به روح الهی

تأیید به روح الهی از امور مشابهی است که هم گزارشات و پیش گویی های کتاب مقدس، وقوع آن را برای عیسی(ع) متذکر شده است و هم منابع اسلامی از رخ دادن آن برای مهدی(عج) خبر داده اند.

تعابیر عهد جدید در این باره متعدد است:

چون عیسی تعمید یافت، بی درنگ از آب برآمد. همان دم آسمان گشوده شد و او روح خدا را دید که همچون کبوتری فرود آمد و بر وی قرار گرفت (متی، 3: 16).

عیسی پر از روح القدس، از رود اردن بازگشت و روح، او را در بیابان هدایت می کرد (لوقا، 4: 1).

عیسی به نیروی روح به جلیل بازگشت و خبر او در سرتاسر آن نواحی پیچید (لوقا، 4: 14).

علاوه بر موارد پیش گفته که در زمره گزارشات کتاب مقدس قرار می گیرد، در رساله اول یوحنا و در ادبیات پیش گویانه کتاب مقدس نیز به تأیید مسیح موعود توسط روح القدس اشاره شده است (رساله اول یوحنا، 5: 1و6). همچنین آیاتی از قرآن نیز تأیید عیسی به روح القدس را به صراحت تمام اذعان داشته است (بقره: 87؛ مائده: 110).

نظر به این که روح القدس در دیدگاه اسلامی، به جبرئیل تفسیر شده است (مکارم شیرازی، 1375: ج1، 338)، تأیید و یاری مهدی(عج) به وسیله جبرئیل، که در روایات آخرالزمانی اسلامی مورد اشاره قرار گرفته است، یکی دیگر از مشابهت هایی است که هم سویی و توافق مهدی و مسیح(ع) را یادآور می شود. نکته جالب توجه آن که بسان کتاب مقدس که تأیید عیسی مسیح(ع) به روح القدس را هم در زندگی آغازین وی گزارش کرده و هم در بازگشت آخرالزمانی او پیش گویی می کند، در مأثورات اسلامی نیز تأیید مهدی(عج) به روح الهی، هم در زمان تولد گزارش شده و هم در ظهور آخرالزمانی وی پیش گویی شده است.

مطابق آن چه در روایات اسلامی آمده است، مهدی(عج) در روزهای آغازین حیات، مورد تأیید و حمایت روح القدس بوده و روح الهی در سیمای پرنده ای آسمانی بر او فرود آمده است (قمی، 1338: ج2، 422). همچنین منابع روایی شیعی، حدیث زیر را از امام صادق(ع) ضبط کرده اند که گویای تأیید مهدی(عج) به روح الهی در آخرالزمان است:

نخستین کسی که با قائم (ع) بیعت می کند، جبرئیل علیه السلام است. وی در چهره پرنده ای سفید از آسمان فرود آمده و با آن حضرت بیعت می کند (مجلسی، 1403: ج52، 285؛ صدوق، 1395: ج2، 671).

چنان که مشهود است، تصویری که از فرود جبرئیل بر مهدی(عج) در این روایات ارائه شده است (پرنده سفید/ پرنده آسمانی) مشابه همان تصویری است که در کتاب مقدس از فرود روح القدس بر عیسی مسیح(ع) (کبوتر) ارائه شده است.

دشمن آخرالزمانی مشابه

در سنت مسیحی، ضدمسیح به اهریمن یا دشمن اصلی مسیح در زمان پایانی اطلاق می شود. او تقلید شیطان از خدا- انسان[12] یا تجسمی از دیو است، که از راهی شوم و با اقامه دروغ، مردم را می فریبد و در پایان جهان، با نیروهای خداوند و مقدسان مبارزه می کند. این عقیده ظاهراً به تدریج از یهودیت وارد تعالیم مسیحی شده است. چنین به نظر می رسد که بعدها منابع مکاشفه ای یهودی، منبع عینی توصیف ضدمسیح قرار گرفت و مورد توجه مسیحیان واقع شد (Jenks, 1991: 18). در عهد جدید، نام ضدمسیح تنها در رساله های اول و دوم یوحنا به چشم می خورد، اما اشاره به شخصیت دشمن نهایی که در برابر خداوند می ایستد، در جاهای مختلف عهد جدید یافت می شود. در نامه دوم پولس به تسالونیکیان به «مرد شریر » و «فرزند هلاکت» اشاره شده است که قیام بزرگ را رهبری می کند؛ همچون خدا در معبد خداوند می نشیند و سرانجام به دست مسیح کشته می شود (دوم تسالونیکیان 2: 1-12).

دجال نیز در پیش گویی های اسلامی، به صراحت تمام ادعای خدایی و الوهیت دارد. در احادیث به تواتر وارد شده است که هنگام فراخوانی دوستان خویش می گوید: «ای دوستان من بیایید به سوی من، منم کسی که بشر را آفرید و او را متناسب نمود و تقدیر کرده و هدایت کرد. من آن خدای بلندمرتبه شما هستم» (صدوق، 1422: ج2، 315).

ضدمسیح در پیش گویی های کتاب مقدس، شباهت فراوانی با شخصیت دجال در منابع روایی اسلامی دارد. گویا مطابق پیش گویی های اسلامی و مسیحی، یک شخصیت مشترک در ضدیت با جریان الهی و اصلاحیِ منجی آخرالزمان، برخواهد خاست که در مأثورات اسلامی، به نام دجال و در منابع مسیحی، به نام ضدمسیح خوانده شده است. دجال در اسلام، به ناحق ادعای خدایی می کند و ضدمسیح در مسیحیت، به ناحق مدعی مسیح بودن است. هردوی این مفاهیم ابهام دارند؛ اما ابهام ضدمسیح با توجه به عدد وحش (666) بیشتر است و به همین دلیل تلاش برای رمزگشایی از این عدد، سال هاست دغدغه بسیاری از مسیحیان بوده و در ط ول تاریخ درپی تبیین مصداق آن بوده اند. با این حال، نفس وجود چنین مفهومی در ادبیات پیش گویانه اسلام و مسیحیت، گویای آن است که دشمن آخرالزمانی مشابهی بر سر راه موعود اسلامی و منجی مسیحی قرار خواهد گرفت و به نحوی تمام عیار با رسالت الهی آن دو معارضه خواهد کرد.

بازگشت و رسالت آخرالزمانی

بازگشت مسیح(ع) و آمدن دوباره[13] او در آخرالزمان، اصلی اعتقادی به شمار می رود: «بازگشت نهایی مسیحِ برخاسته از مردگان، تاریخ بشر را به پایان خواهد رساند» (Cerok, 2003: 894). به بیان دیگر، همان گونه که آغاز ملکوت خدا ریشه در تجسد عیسی مسیح(ع) داشت، کامل شدن نقشه نجات الهی نیز در گرو آمدن دوباره اوست. برابر پیش گویی های کتاب مقدس، عیسی(ع) باز خواهد آمد تا ایمان داران را بپذیرد (یوحنا، 14: 3)، در میان امت ها داوری کند (یوحنا، 5: 26)، بنی اسرائیل را رهایی بخشد (اشعیا، 66: 8)، هستی را از فساد رهایی دهد (رومیان، 8: 21)، به جهان برکت دهد (حزقیال، 34: 25) و ملکوت الهی را برپا کند (دوم سموئیل، 7: 8-16).

براساس این باور، شخص عیسی(ع) (یوحنا، 14: 3)، به صورت ناگهانی و بدون اطلاع قبلی (متی، 24: 32،51) در جلال و هیبت پدر و هم راه فرشتگان (متی، 16: 27) و با پیروزی و فتح (لوقا، 19: 11-27) بازخواهد گشت.

رسالت عیسی(ع) در این بازگشت آخرالزمانی، در پرتو درک منجی گرایانه از آموزه نجات مسیحی شناخته می شود. از این منظر، عیسی(ع) پس از بازگشت در آخرالزمان، با انجام دادن رفتاری که به شکل سنتی به پیامبرانه، کشیشانه و شاهانه تفکیک می شود، نجات بخش انسان است. کار پیامبرانه عیسی(ع)، موعظه و ارائه اندرزهای اخلاقی است؛ رفتار کشیشانه اش، ایثار جان خویش در راه هدایت مؤمنان؛ و کار شاهانه وی، تشکیل حکومتی فراگیر است که پیام انجیل را به همه مردم می رساند (تیلیخ، 1381: 232).

از میان این رسالت های سه گانه، سومین آنها کاملاً آخرالزمانی است. در این مفهوم، از نجات به معنای درست کلمه با یک منجی روبه روییم که در آینده ای نامعلوم خواهد آمد و رهایی انسان ها را به ارمغان خواهد آورد. در این نگرش، به اجماع مسیحیان، رهایی بخشیِ عیسی(ع)، به معنای نجات بخشیدن از پراکندگی، ظلم و نابسامانی است؛ امری که در سایه تشکیل یک حکومت مرکزی عملی می شود (صادق نیا، 1389: 235).

رسالت مسیح(ع) در این رهایش، صرفاً رستگاری معنوی مردمان نیست، بلکه برپایی عدل، امن و رفاه اجتماعی را نیز مدنظر دارد که مستلزم تشکیل حکومت و برقراری نظامی آرمانی است. نگاه به اهدافی که عهد جدید از بازگشت عیسی(ع) بیان می دارد، گواه گویایی بر این حقیقت است. بنابر پیش گویی های کتاب مقدس، رسالت بازگشت آخرالزمانی مسیح(ع) چنین است:

- دادرسی میان امت ها: «اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدس آید، آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست، و جمیع امت ها در حضور او جمع شوند و آنها را از هم دیگر جدا می کند (متی، 25: 31-32)؛

- اصلاح و برکت دادن جهان: عهد جدید یکی از رسالت های عیسی(ع) در بازگشت فرجامین را اصلاح نابهنجاری های کیهانی و رهاسازی آفرینش از فساد می داند: «امید که خلقت از قید فساد خلاصی خواهد یافت» (رومیان، 8: 21)؛

- برقراری ملکوت خدا و حکومت الهی: مراد از ملکوت خدا که با بازگشت آخرالزمانی مسیح(ع) برقرار می شود، مجموعه ای از آرمان های معنوی و اجتماعی است که با تشکیل حکومت الهی آنها را در سطح زمین خواهد گستراند (238).

از سوی دیگر و به نحوی کمابیش مشابه، در روایات اسلامی به ظهور و رسالت آخرالزمانی مهدی(عج)، توجه جدی شده است. در این نگرش، ظهور مهدی(عج) حق است (جمعی از محققان، 1411: ح74 و 81). اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن را به اندازه ای طولانی می کند که مهدی(عج) ظهور کند. چنان که از پیامبر(ص) روایت شده است:

«لَو لَم یَبقَ مِنَ الدَّهرِ إلاّ یومٌ لَبَعَثَ الله تعالی رَجُلاً مِن أهلِ بیتی یَملُوها عدلاً کما ملِئَت جَوراً» (ری شهری، 1391: ح1172).

حتمی بودن وقوع این وعده، با تعابیر دیگری مانند «لا تقوم الساعه »، «لا تنقضی الایام ولا یذهب الدهر»، «لا یذهب الایام واللیالی» و «لا تذهب الدنیا» نیز بیان شده است (محمدی مظفر، ۱۳۸۹: 275). ظهور مهدی(عج) در آخرالزمان (جمعی از محققان، 1411: ح54 و 64) همانند قیامت است که کسی جز خداوند از زمانش خبر ندارد و ناگهان فرا می رسد (جمعی از محققان، 1411: ح62). او همانند شهاب یا خورشید تابان ظهور می کند (جمعی از محققان، 1411: ح160-161).

بیشترین تعبیری که درباره بازگشت آخرالزمانی مهدی(عج) در پیش گویی های اسلامی به کار رفته است، عبارت «خروج» است. با این حال تعابیر «آمدن» (جمعی از محققان، 1411: ح84)، «برقراری ولایت» (جمعی از محققان، 1411: ح60) و «ملک» (جمعی از محققان، 1411: ح61-62 و 65) نیز در اشاره به بازگشت آخرالزمانی مهدی(عج) به کار رفته است و قرابت خاصی با تعابیر «آمدن دوباره » و «برقراری ملکوت» دارد که در پیشگویی های کتاب مقدس در اشاره به بازگشت آخرالزمانی مسیح(ع) به کار رفته است.

رسالت آخرالزمانی مهدی(عج) نیز در جنبه های متعدد، همسان رسالتی است که در پیش گویی های کتاب مقدس برای عیسی(ع) تعریف شده است. رسالتِ نجات بخشی موعود اسلامی، فراگیر است و هر دو ساحت اجتماعی و معنوی را دربر می گیرد. کارکرد اجتماعی اش را می توان از روایات بسیاری استفاده کرد که حاکی از به دست گرفتن امر امت و برپا داشتن عدل و قسط در روی زمین است. کارکرد معنوی اش را نیز می توان از تعبیرهای ناظر به اقامه دین به دست او در آخرالزمان استفاده کرد که در احادیث اسلامی متعددی وارد شده است (محمدی مظفر، 1389: 278).

موعود اسلامی، در میان امت ها داوری می نماید. او تابوت سکینه را خارج می کند و تورات و انجیلی را که خداوند بر موسی و عیسی(ع) نازل کرده بود، از آن بیرون آورده و میان امت ها طبق کتاب ایشان حکم می کند (جمعی از محققان، 1411، ح225). برجسته ترین رسالت مهدی(عج)، اصلاح جهان و پر ساختن زمین از عدل و داد است، که به طور مکرر در روایات اسلامی از آن یاد شده است. تعبیر «یملأ الارض» در این روایات، گویای آن است که رسالت او سرتاسر زمین و همه ملت ها را دربر می گیرد. موعود اسلامی، کارکردی کیهانی دارد و با آمدنش، جهان رو به اصلاح و برکت خواهد نمود. چنان که تاریک شدن خورشید، طلوع ستاره دنباله دار، ندای آسمانی و... به عنوان نشانه های ظهور او رخ می دهند. حوادث کیهانی، مانند نزول برکات از آسمان، به روزی تمامی آفرینش، لب ریز شدن زمین از برکات و... نیز با ظهور او به وقوع خواهد پیوست (محمد مظفر، 1389: 281-282).

مهدی(عج) با تشکیل حکومت الهی، اراده خدا را در زمین محقق می کند. در این نوع موعوداندیشی، اگرچه نفس پیروزی و برقراری حکومت موضوعیت دارد، اراده خداوند به این امر تعلق گرفته و از این رو ضرورت و حتمیت یافته است (موحدیان عطار، 1389: 25).

نتیجه گیری

با توجه به آن چه بیان شد، پیش گویی ها در باب منجی و موعود آخرالزمان در دو دین اسلام و مسیحیت، بخش قابل توجهی از ادبیات آخرالزمانی را به خود اختصاص داده است. کتاب مقدس و مأثورات اسلامی، فراوان در باب آخرالزمان سخن گفته و به تصریح و اشاره از ویژگی های موعود جهانی، بازگشت دوباره و یا ظهور وی و فضای حاکم بر آن برهه نامعلوم، سخن گفته اند. در این میان سه دیدگاه متفاوت پیرامون نسبت موعود اسلامی و منجی مسیحی پدید آمده است که هر سه مستندات خود را در پیش گویی های دینی و متون مقدس جست وجو می کنند. دیدگاه نخست، انگاره یکسانی مهدی و عیسی مسیح(ع) است که تنها در میان شمار اندکی از اهل سنت ریشه دوانده و مستند به حدیثی است که در ناحیه سند و دلالت ناتمام است. دیدگاه دوم، انگاره تقابل مهدی و مسیح(ع) است که به تازگی از سوی پاره ای مسیحیان اونجلیستی، ترویج شده و با استناد تطبیقی به پیش گویی های کتاب مقدس و احادیث اسلامی و به ویژه منابع روایی اهل سنت، شخص مهدی(عج) را همان ضدمسیحِ کتاب مقدس معرفی می کند. این نظریه به رغم هیاهوی رسانه ای، انتشار وسیع و کثرت استناد به منابع دینی، با نقدهای جدی مواجه است که کارآمدی آن را حتی در نگاه مسیحیان، ناموجه ساخته است. نظریه سوم، دیدگاه توافق مهدی و مسیح(ع) است که از دیرباز در سنت اسلامی رواج داشته و مؤید به اجماع و تواتر است. در این خصوص گرچه در ادبیات آخرالزمانی کتاب مقدس، نامی از مهدی(عج) به میان نیامده است، واکاوی تطبیقی پیش گویی های کتاب مقدس و مأثورات اسلامی، وجوه معناداری از تشابه در ویژگی ها و رسالت آخرالزمانی میان موعود اسلامی و منجی مسیحی در اختیار می گذارد که پذیرش هم سویی مهدی و مسیح(ع) را برای پژوهشگران منصف مسیحی نیز موجه جلوه می دهد.

منابع

- ابن الصدیق، احمد بن محمد (1347ق)، ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون، دمشق، مطبعه الترقی.

- آژیر، اسدالله (1384ش)، «جایگاه عیسی در آخر الزمان باوری و منجی باوری مسلمانان »، پژوهش های فلسفی - کلامی، ش22 و 23.

- بخاری، محمد بن اسماعیل (1401ق)، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر.

- توفیقی، حسین (۱۳۸۴ش)، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگا ه ها (سمت)، مؤسسه فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی.

- جمعی از محققان (1411ق)، معجم احادیث الامام المهدی(عج)، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه و مسجد مقدس جمکران ‫.  

- الجوزیه، ابن قیم (1391ق)، المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف، حلب، مکتب المطبوعات الاسلامیه.

- حسینی گرگانی، میرتقی (1390ش)، نزول مسیح و ظهور موعود، قم، بوستان کتاب.

- حنبل، أحمد بن محمد (1421ق)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، بی جا، مؤسسه الرساله.

- ری شهری، محمد (۱۳۹۱ش)، میزان الحکمه، قم، دار الحدیث.

- سیوطی، جلال الدین (بی تا)، العرف الوردی فی اخبار المهدی، بیروت، دارالمعرفه.

- صادق نیا، مهراب (1389ش)، «گونه شناسی اندیشه منجی موعود در مسیحیت»، در گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.

- صدوق، محمد بن علی (1395ق)، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، انتشارات اسلامیه.

- طبرسی، فضل بن الحسن (1415ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.

- طبری، ابن جریر (1415ق)، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، بیروت، دارالفکر.

- طوسی، محمد بن الحسن (1409ق)، التبیان فی تفسیر القرآن، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.

- قرطبی، محمد بن احمد (۱۴۱۱ق)، التذکره فی احوال الموتی و امور الآخره، قاهره، بی نا.

- قزوینی، محمد بن احمد (بی تا)، سنن ابن ماجه، بیروت، دار الفکر.

- قمی، عباس (1338 ش)، منتهی الآمال، تهران، کتاب فروشی اسلامیه.

- کتاب مقدس.

- مجلسی، محمدباقر (1404ق)، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، انتشارات دار الکتب الإسلامیة.

-  (1403ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

- محمدی مظفر، محمدحسن (1389ش)، «گونه شناسی اندیشه منجی موعود در قرآن و سنت نبوی»، در گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.

- مکارم شیرازی، ناصر (و همکاران) (۱۳۷۵ ش)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

- مک روی، جرارد آنتونی (1390ش)، «مهدی، مسیح، ضد مسیح، عدالت و خشونت مقدس »؛ ترجمه: محمدحسین سجادی، پژوهش های مهدوی، ش3.

- منتظری، حسینعلی (1387ش)، موعود ادیان، تهران، انتشارات خرد آوا.

- موحدیان عطار، علی (و دیگران) (1389ش)، گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.

- یوسفیان، مهدی و دهقانی ارائی، زهیر (1394ش)، «بررسی و نقد دیدگاه های جوئل ریچاردسون در زمینه مهدویت »، انتظار موعود، ش48.

- David R. Reagan, The Muslim Antichrist Theory , presented at the annual Pre-Trib Conference held in Dallas, Texas in December 2010.

- Goodman, Phillip Geoffrey, The Assyrian connection. The roots of the Antichrist and the emerging signs of Armageddon. Lafayette La: Prescott Press, 1993.

- Jenks, G.C., The Origins and Early Development of the Antichrist Myth, New York, University Queensland, 1991.

- Madelung W., "The Mahdi" in the Encyclopedia of Islam (New Edition), By a number of leading Orientalists, E.T. Brill, Leiden , 1976.

- Pink, A.W., The Antichrist: A Systematic Study of Satans Counterfeit Christ, USA, Kregel Publications, 1988.

- Richardson , Joel , Antichrist. Islam's awaited messiah. Enumclaw, WA: Pleasant Word, 2006.

-  , Mideast beast. The scriptural case for an Islamic antichrist, 2008.

- , The Islamic Antichrist. The shocking truth about the real nature of the Beast. 2nd ed. Los Angeles , CA: WND Books , 2009.

- , The Islamic Antichrist. The shocking truth about the real nature of the Beast. With assistance of Richard Powers. Blackstone Audio , Inc. 2011.

- Thomson, J.E.H., "Antichrist", The International Standard Bible Encyclopedia , G.W. Bromiley (ed.), Michigan , W.B. Eerdmans Publishing Company,1975.

پی نوشت ها

[1] «نشانه های حیرت انگیزی از خون، آتش و ستون های دود در آسمان و زمین ظاهر خواهم کرد. پیش از آن که روز عظیم و وحشتناک خداوند فرا رسد، آفتاب تاریک و ماه رنگ خون خواهد گرفت. هرکه نام خداوند را بخواند، نجات خواهد یافت».

[2] The Assyrian Connection.

[3] Phillip Goodman.

[4] Bible Prophecy as Written.

[5] نامبرده با نام مستعار Joel Richardson فعالیت می کند و دلیل این امر را پنهان داشتن هویت اصلی به منظور در امان بودن خود و خانواده اش از هجمه مسلمانان و بنیادگرایان عنوان کرده است. زمینه فعالیت وی الهیات یهودی و مسیحی است و جهت گیری عمده آثارش، دفاع از مسیحیت صهیونیستی، اسلام هراسی و یکسان انگاری موعودی مسلمانان با ضدمسیح است. (Richardson, 2008:113).

[6] Antichrist: Islam's Awaited Messiah.

[7] Mideast Beast: The Scriptural Case for an Islamic Antichrist,2012.

[8] The Islamic Antichrist: The Shocking Truth about the Real Nature of the Beast, 2009.

[9] مایکل یوسف، کشیش آمریکایی مصری تبار و بنیان گذار «کلیسای رسولان» در سال 1987. م است. وی در سال 1948م در مصر متولد شد و در سال 1977. م برای تحصیلات آکادمیک به آمریکا رفت. مطالعات خود را در گرایش الهیات و انسان شناسی اجتماعی ادامه داد و در مقطع دکتری از دانشگاه اموری ایالات متحده آمریکا، فارغ التحصیل شد. کلیسای انجیلی وی که در اتلانتا واقع شده، هم اکنون بیش از سه هزار عضو حضوری و هزاران مخاطب غیرحضوری دارد.

[10] End Times and the Secret of the Mahdi.

[11] David R. Reagan.

[12] God-man.

[13] Second Coming.

کلمات کلیدی
توافق  |  تقابل  |  مسیح ( ع )  |  مهدی(عج)  |  پیش گویی  |  یكسان انگاری  | 
لینک کوتاه :