گنجینه معارف

اهمیت جهاد و شهادت از نگاه قرآن و حدیث (1)

در قیامت، شهید در حالی از قبرش بیرون می آید که شمشیرش را کشیده و از رگهای او خونی بیرون می آید که رنگش رنگ خون و بویش بوی مشک است و با همان حال وارد عرصۀ قیامت می شود... اگر پیامبران در سر راه آنان قرار گیرند به احترام آنها از مرکب پیاده می شوند، با آن وضعیت می روند و بر سرِ سفره های گوهرنشان می نشینند. و هر کدام از شهداء بر هفتاد هزار نفر از خویشاوندان و همسایگان خود شفاعت می کند... همراه من و ابراهیم(ع) در کنار سفرۀ جاودان می نشینند، و هر صبح و شام (با چشم دل) به خدا نظر می کنند.

منبع : مبلغان، مهر و آبان 1395 - شماره 207 , نوری زنجانی، محمداسماعیل تعداد بازدید : 20433     تاریخ درج : 1398/12/21    

مفهوم جهاد

«جهاد» بر وزن فِعال و کتاب، مصدر باب مفاعله است که گفته می شود: «جَاهَدَ یُجَاهِدُ مُجَاهَدَةً و جِهَاداً» به معنی کوشش کردن و تمام توان خود را به کار گرفتن است. در شرع اسلام، جِهاد عبارت است از: به کار گرفتن تمام توان و بذل مال و جان برای اعتلای کلمۀ اسلام و دفع دشمنان از تعرّض به اسلام و مسلمین.[1]

راغب اصفهانی، پس از اشاره به معنی فوق می گوید: جهاد، بر سه قسم است: جهاد با دشمن ظاهر، جهاد با شیطان و جهاد با نفس. این سه در مفهوم آیۀ: «وَ جاهِدُوا فِی اللَّه حقَّ جِهادِهِ»[2] داخل است.

جهاد به وسیلۀ دست و زبان انجام داده می شود. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «جَاهِدُوا الْکفَّارَ بِأَیدِیکمْ وَ أَلْسِنَتِکمْ؛[3] به وسیلۀ دست و زبانتان با کفار بجنگید.»

آیات مربوط به فضیلت «جهاد فی سبیل الله»

در قرآن کریم، از موضوع جهاد و مبارزه با دشمن، با دو ماده یاد شده است: یکی مادۀ: جهد، جهاد، مجاهد و... و دیگری واژۀ: قتل، قتال و...؛ البته مضمون این دو عنوان (جهد و قتل) لازم و ملزوم یکدیگرند و هر دو در یک مصداق تحقّق می یابند.

در این قسمت به آیاتی از سوره های بقره، آل عمران و نساء اشاره می شود که با استفاده از این دو ماده، بیانگر اهمیت و فضیلت پیکار در راه خدا می باشند.

1. در سورۀ بقره، آیۀ 218 می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أُولئِک یرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»؛ «کسانی که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نموده اند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است.»

از این آیه استفاده می شود که مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خدا، در پرتو این سه عمل بزرگ (ایمان، هجرت و جهاد) اگر مرتکب اشتباهی نیز شده باشند، ممکن است مشمول عنایات و مغفرت الهی گردند.

2. در آیۀ دیگر می فرماید: «وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یقاتِلُونَکمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ الْمُعْتَدینَ»[4] ؛ «و در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند، نبرد کنید و از حدّ تجاوز نکنید که خدا تعدّی کنندگان را دوست نمی دارد.»

این آیه به مسلمانان اجازه داده است با کسانی که به روی مسلمانان شمشیر می کشند، مبارزه و مقاتله کنند.

نقل کرده اند که پس از نزول این آیه، پیامبر اکرم(ص) با کسانی که از در پیکار در می آمدند، پیکار می کرد و نسبت به کسانی که ستیز نداشتند، مدارا می فرمود، و این برنامه ادامه داشت تا اینکه آیۀ: «فإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیثُ وَجَدْتُمُوهُم»[5]؛ «وقتی که ماههای حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید نازل شد و اجازۀ پیکار با تمام مشرکان را صادر نمود.[6]

3. در آیۀ دیگر می فرماید: «وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیم»[7] ؛ «و در راه خدا، پیکار کنید و بدانید که خداوند، شنوا و داناست.» سخنان شما را می شوند و از انگیزه های درونی و نیات شما در امرِ جهاد آگاه است.

این آیه، نسبت به طرف مقابل مبارزه، اطلاق دارد و معلوم می کند که با مخالفان راه خدا و کسانی که مانع پیشرفت دین مقدس اسلام می شوند و مخالف رهبر اسلام اند، باید جنگید؛ اگرچه مشرک نباشند، همان گونه که امیرالمؤمنین(ع) با «ناکثین»، «قاسطین» و «مارقین» در عین حالی که در ظاهر ادعای اسلام داشتند، جنگید. در این زمان نیز گروه های تکفیری شبیه همانها هستند. بنابراین، پیروان آن امام(ع) اکنون نیز باید به پیروی از آن حضرت برای مبارزه با گروه های منحرف که با وجود ادعای اسلام، مثل مشرکان عمل می کنند، قیام نمایند.

4. در آیۀ دیگر، حکم وجوب جهاد را با تأکید بیش تر بیان می کند و می فرماید: «کتِبَ عَلَیکمُ الْقِتالُ وَ هوَ کرْه لَکمْ وَ عَسی أَنْ تَکرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هوَ شرٌّ لَکمْ وَ اللَّهُ یعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تعْلَمُون»[8]؛ «جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شده، در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشد، حال آنکه خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرّ شما در آن است و خدا می داند و شما نمی دانید.»

تعبیر «کُتِبَ» (نوشته شده) اشاره به حتمی بودن این فرمان الهی است.

«کُرهٌ»؛ اگرچه مصدر است؛ ولی در اینجا به معنی اسم مفعول؛ یعنی مکروه و ناخوشایند است. البته این ناخوشایند بودن جهاد، برای افراد معمولی و سطحی نگر است که تنها ضرب و جرح و مشکلات جهاد را می نگرند و نتایج آن را در نظر نمی گیرند، همان گونه که افراد ناآگاه از داروهای تلخ و بد طعم بر اثر سطحی نگری متنفرند؛ ولی افراد دورنگر که می دانند شرف، عظمت، افتخار و آزادی انسان در ایثار و جهاد است، یقیناً با آغوش باز از آن استقبال می کنند.

آنچه در آیۀ فوق آمده، منحصر به مسئلۀ جهاد با دشمنان نیست؛ بلکه پرده از روی یک قانون کلی و عمومی بر می دارد، و آن اینکه تمام سختیهای اطاعت از فرمان خدا را برای انسان با ایمان سهل و گوارا می سازد؛ زیرا به مقتضای «وَاللَّهُ یعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون» مؤمن معتقد است که خدای آگاه از همه چیز و رحمان و رحیم، نسبت به بندگانش در هر یک از دستوراتش، مصالحی قرار داده است که مایۀ نجات و سعادت اوست، و به این ترتیب، آن دستورات را مانند داروهای شفابخش می نگرد و با جان و دل آن را پذیرا می شود.[9]

5. در سورۀ آل عمران، آیات 146 - 148 جهت تشویق مسلمانان به جهاد و استقامت در آن، شجاعت، ایمان و استقامت مجاهدان و یاران پیامبران گذشته را یادآوری کرده، پاداش دنیا و آخرت آنها را نیز چنین گوشزد می فرماید: «وَ کأَین منْ نَبِی قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثیرٌ فما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یحِبُّ الصَّابِرینَ وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرینَ فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنینَ»؛ «چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند. آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان رسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)، و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد. سخنانشان تنها این بود که: پروردگارا! گناهان ما را ببخش، و از تندرویهای ما در کارها چشم پوشی کن، قدمهای ما را استوار بدار، و ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان. از این رو، خدا پاداش این جهان، و جزای نیک آن جهان را به آنان داد، و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.»

این آیات برای مسلمانان، درس زنده ای از برنامۀ مجاهدان امّتهای پیشین و سرانجام کار آنها و چگونگی برخوردشان با مشکلات و پیروزی بر آنها بیان می کند و آنان را برای جنگهای آینده پرورش می دهد.

همچنین، از پاداش دنیا به «ثَوَابَ الدُّنیَا» تعبیر شده؛ اما از پاداش آخرت به «حُسنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ» اشاره به اینکه: پاداش آخرت با پاداش دنیا فرق زیادی دارد؛ زیرا پاداش دنیا هرچه باشد، بالاخره آمیخته با فنا و پاره ای ناملایمات - که طبع زندگی این دنیا است - می باشد در حالی که پاداش آخرت سراسر حُسن است و از هر نظر خالص و دور از ناراحتیها.[10]

6. در سورۀ نساء، آیۀ 75 مسلمانان را از طریق تحریک عواطف انسانی دعوت به جهاد کرده، می فرماید: «وَ ما لَکمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْک وَلِیا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْک نَصیراً»؛ «چرا در راه خدا و راه مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید؟! همان افراد (ستمدیده ای) که می گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که اهلش ستمگرند، بیرون ببر و از طرف خود برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما!»

در این آیه، برای جهاد دو هدف جامع بیان شده است: 1. هدف الهی؛ «فی سبیل الله»؛ 2. هدف انسانی؛ نجات مستضعفان از چنگال ستمگران. این دو هدف، در حقیقت از یکدیگر جدا نیستند و به یک واقعیت باز می گردند.

7. در آیۀ دیگر «جهاد فی سبیل الله» را از لوازم ایمان و علامت تشخیص مؤمن از کافر قرار داده است و می فرماید: «الَّذینَ آمَنُوا یقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ کفَرُوا یقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیطانِ إِنَّ کیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً»[11]؛ «کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار می کنند، و آنها که کافرند، در راه طاغوت (بت و افراد طغیانگر)، پس شما با یاران شیطان پیکار کنید (و از آنها نهراسید)؛ زیرا نقشۀ شیطان (همانند قدرتش) ضعیف است.»

از این آیه استفاده می شود که قدرتهای طغیانگر و ظالم، هرچند به ظاهر بزرگ و قوی جلوه کنند؛ اما از درون زبون و ناتوان هستند؛ زیرا آنان در مسیر استعمار و استثمار بشر و شهوات زودگذری که اثر آن، ویرانی اجتماع و برخلاف قانون آفرینش است، کوشش می نمایند و به دلیل عدم ایمان به خدا، تکیه گاه محکمی ندارند، در حالی که افراد با ایمان در مسیر اهداف و حقایقی گام برمی دارند که با قانون آفرینش هماهنگ و هم صدا بوده و رنگ ابدی و جاودانی دارد، و در سایۀ ایمان به خدا آرامشی دارند که به آنان قدرت می بخشد و پیروزی آنها را تضمین می کند.[12]

8. در آیۀ دیگر، به پیامبر(ص) دستور فوق العاده ای داده و او را موظّف کرده است که مؤمنان را به جهاد تشویق نماید، و اگر نپذیرفتند یا حتی اگر هیچ کسی حاضر به همراهی با او در جهاد نشد، به تنهایی در برابر دشمن بایستد و به وظیفۀ خویش عمل نماید: «فَقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ لا تُکلَّفُ إِلاَّ نَفْسَک وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَسَی اللَّهُ أَن یکف بَأْسَ الَّذینَ کفَرُوا وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْکیلاً»[13]؛ «در راه خدا پیکار کن! تو تنها مسئول وظیفۀ خود هستی و مؤمنان را (بر این کار) تشویق نما! امید است خداوند (حتی اگر تنها خودت به میدان بروی) از قدرت کافران جلوگیری کند و خدا قدرتش بیش تر، و مجازاتش دردناک تر است.»

در شأن نزول این آیه نقل کرده اند: در پایان جنگ اُحد، ابوسفیان به پیامبر(ص) وعده داد که دوباره در موسم بدر صغری در ماه ذی القعده حاضر شوند و بجنگند. هنگامی که وقت مقرر فرا رسید، پیامبر(ص) مسلمانان را جهت حرکت به محل مزبور دعوت کرد؛ ولی جمعی از مسلمانان که خاطرۀ تلخ شکست اُحد را فراموش نکرده بودند، از حرکت خودداری نمودند. آیۀ فوق نازل شد و پیامبر(ص) مجدداً مسلمانان را به جهاد دعوت کرد؛ اما فقط هفتاد نفر در رکاب حضرت حرکت کرده و در «بدر» حاضر شدند. ابو سفیان (بر اثر وحشتی که از رو به رو شدن با سپاه اسلام داشت) از حضور در آنجا خودداری کرد و پیامبر(ص) با همراهان خود سالم به مدینه بازگشتند.[14]

این آیه، یک دستور مهم اجتماعی را - مخصوصاً در بارۀ رهبران - در بر دارد، و آن اینکه: آنان باید در کار خود آن قدر مصمّم، ثابت قدم و قاطع باشند که حتّی اگر هیچ کس دعوت آنها را «لبیک» نگوید، دست از تعقیب هدف مقدس خویش برندارند و در عین دعوت دیگران به انجام وظیفه، برنامه های خود را منوط به اجابت دیگران نشمرند.

و هیچ رهبری تا چنین آمادگی نداشته باشد قادر به انجام رهبری و پیشبرد اهداف خود نیست، مخصوصاً رهبران الهی که تکیه گاه اصلی آنها خداست، خدایی که سرچشمۀ تمام نیروها و قدرتهاست.[15]

9. در آیۀ دیگر، در مقایسه میان مجاهدان و غیر مجاهدان می فرماید: «لا یسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ غَیرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقاعِدینَ دَرَجةً وَ کلاًّ وَعَدَ اللَّه الْحسْنی وَ فضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَی الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً * دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً»[16] ؛«(هرگز) افراد با ایمانی که بدون بیماری و ناراحتی، از جهاد بازنشستند، با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند. خداوند، مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان (ترک کنندگان جهاد) برتری مهمی بخشیده؛ و به هر یک ازاین دو گروه (به نسبت حال نیکشان) خدا وعده پاداش نیک داده؛ و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظیمی برتری بخشیده است. درجات (مهمی) از ناحیۀ خدا، و آمرزش و رحمت (نصیب آنان می گردد) و خدا آمرزنده و مهربان است».

از لحن آیه استفاده می شود که منظور از «قاعدون» در این آیه افرادی هستند که با داشتن ایمان به اصول اسلام، بر اثر نداشتن همت کافی در جهاد شرکت نکرده اند، در صورتی که جهاد بر آنان واجب عینی نبوده، بلکه واجب کفایی بوده و به حدّ کافی، افراد داوطلب حضور در جبهه وجود داشته است. و این افراد در عین حالی که در ترک جهاد مقصّر نیستند و پاداش اعمال نیک خود را خواهند داشت، ولی مقام آنها به مقام مجاهدان نمی رسد. بنابراین، آیۀ فوق بر کسانی که از روی نفاق و دشمنی و یا در صورت وجوب عینی جهاد، از شرکت در جهاد خودداری می کنند شامل نمی شود؛ زیرا آنها در ترک جهاد مقصّرند و هیچ پاداش ندارند، درحالی که طبق مضمون این آیه «قاعدون» هم پاداش دارند، ولی کمتر از مجاهدان.

پس این آیه مؤمنان را تشویق بر این می کند که در صورت وجوب کفایی جهاد و عدم وجوب عینی آن نیز بر دیگران سبقت بگیرند تا تعداد افراد «مَن بِهِ الکِفَایَة» به وسیلۀ اینها پر شود، نه اینکه سستی کنند و بعد از تکمیل افراد «مَن بِهِ الکِفَایَة» بروند که به وجودشان نیازی نباشد.[17]

تا اینجا با آیاتی آشنا شدیم که فقط قضیلت جهاد را بیان کرده است، در ادامه با آیاتی آشنا خواهیم شد که فضیلت جهاد و شهادت را یکجا بیان می کنند.

آیات مربوط به فضیلت جهاد و شهادت:

در قرآن کریم، آیاتی وجود دارد که اهمیت و فضیلت جهاد و شهادت را یکجا بیان می کند، در اینجا با برخی از آنها آشنا می شویم:

1. پس از جنگ اُحد، منافقان مدینه سخنانی را بر زبان جاری می کردند که در ظاهر از روی دلسوزی و تأسف بر کشته شدگان؛ ولی هدفشان مسموم ساختن روحیۀ مؤمنان و سست کردن عقیده آنان برای بازداشتن از شرکت در جهاد بود؛ از اینرو آیات زیر، به منظور در هم کوبیدن فعالیت های تخریبی منافقان، خطاب به مؤمنان می فرماید:

«یا أَیهَا الَّذین آمنُوا لا تکونُوا کالَّذینَ کفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزًّی لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قتِلُوا لِیجْعَلَ اللَّهُ ذلِک حَسْرَةً فی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ یحْیی وَ یمیتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ * وَ لَئِن قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللَّه أَوْ متُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ * وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ»[18]؛

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اهمانند کافران نباشید که چون برادرانشان به مسافرتی می روند، یا در جنگ شرکت می کنند (و از دنیا می روند و یا کشته می شوند)، می گویند: «اگر آنها نزد ما بودند، نمی مردند و کشته نمی شدند!» (شما از این گونه سخنان نگویید) تا خدا این حسرت را بر دل آنها [= کافران] بگذارد. خداوند، زنده می کند و می میراند؛ (و زندگی و مرگ، به دست اوست) و خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست. اگر هم در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، (زیان نکرده اید؛ زیرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود،) جمع آوری می کنند، بهتر است. و اگر بمیرید یا کشته شوید، به سوی خدا محشور می شوید (بنابراین، فانی نمی شوید که از فنا، وحشت داشته باشید).»

در آیۀ اول، منظور از «الذین کفروا» همان کافران هستند؛ زیرا اگر چه آن سخنان کفرآمیز (اگر نزد ما بودند، نمی مردند و کشته نمی شدند) را منافقان مدینه می گفتند، ولی چون منشأ این نوع سخنان، کفر آنان بوده نه نفاقشان، این سخن به کفّار نسبت داده شده است.[19]

در آیات فوق، به سمپاشی های منافقان (که در حقیقت کافر بودند)، سه پاسخ منطقی و مُستدلّ داده شده است:

1) «وَ اللَّه یحیی وَ یمیتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ».

2) «وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ».

3) «وَ لَئِن متُّمْ أَوْ قتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ».

قابل توجّه این که در این آیات، در مسافرت مردن نیز در ردیف شهادت در راه خدا ذکر شده است، ظاهر این است که شامل هر نوع مسافرت نمی باشد، بلکه منظور این است که در اثنای سفر به میدان جهاد یا در سفرهای تبلیغی و یا سایر برنامه های اسلامی مردن، مثل شهادت می باشد.[20]

2. در آیۀ دیگر برای آماده ساختن مؤمنان حقیقی (کسانی که آماده مبادلۀ زندگی پَست دنیا با زندگی ابدی آخرت هستند)، برای جهاد در راه خدا می فرماید: «فَلْیقاتِلْ فی سبیلِ اللَّه الَّذینَ یشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ وَ مَنْ یقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیقْتَلْ أَوْ یغْلِبْ فَسَوْفَ نؤْتیهِ أَجراً عظیماً»[21] ؛ «کسانی که زندگی دنیا را به آخرت فروخته اند، باید در راه خدا پیکار کنند. و آن کسی که در راه خدا پیکار کند، و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگی به او خواهیم داد.»

از این آیه استفاده می شود که «مجاهد فی سبیل الله» به یکی از دو سرنوشت مطلوب خواهد رسید؛ یا شهادت و یا پیروزی و غلبه بر دشمن، در هر صورت پاداش بزرگی از جانب خدا خواهد داشت.

این آیه در بیان دو سرنوشت مجاهد، سرنوشت شهادت را جلوتر از پیروزی آورده؛ چرا که پاداش شهادت بیش تر و ثابت تر از غلبه و پیروزی است؛ زیرا هر چند برای رزمندۀ پیروز نیز ثواب عظیم نوشته می شود، ولی پاداش او در معرض خطر «حبط» و باطل شدن در اثر انجام برخی از اعمال ناصالح قرار دارد! اما در شهادت چنین خطری وجود ندارد، چون او دیگر حیات دنیوی ندارد و حیات اخروی هم که جای گناه نیست تا ثوابش حبط شود. پس شهید در راه خدا پاداش عظیم خود را حتما دریافت خواهد کرد، ولی دریافت پاداش رزمندۀ پیروز مراعیٰ و پا در هوا، و مشروط به عدم حبط تا پایان عمر اوست.[22] لذا رزمندگان باید در حفظ پاداش عظیم خود کوشا باشند و با ارتکاب گناه آن را نابود نکنند.

3. و در آیۀ دیگر می فرماید: «فَالَّذینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهمْ وَ أُوذُوا فی سبیلی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تحْتِهَا الْأَنهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّه عنْدَهُ حُسْنُ الثوابِ»[23]؛ «آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانه های خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، به یقین گناهانشان را می بخشم؛ و آنها را در باغهای بهشتی، که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد می کنم، این پاداش است از طرف خداوند؛ و بهترین پاداشها نزد پروردگار است.»

در این آیه، دو نوع پاداش (بخشش گناهان و ورود به بهشت) برای چهار گروه (مهاجران، شکنجه شدگان، مجاهدان و شهیدان) از مؤمنان وعده داده شده است.

آیات مربوط به فضیلت شهادت فی سبیل الله:

علاوه بر آیاتی که بر فضیلت جهاد و شهادت دلالت دارند، آیه هایی نیز وجود دارد که بدون اشاره به جهاد، از فضیلت شهادت در راه خدا، و مقام والای شهیدان و حیات اخروی سعادتمندانه آنان سخن می گوید.

1. در سورۀ بقره پس از دستور به کمک گرفتن از صبر و استقامت و نماز، می فرماید: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحیاءٌ وَ لکن لا تَشْعُرُونَ»[24]؛ «و به آنها که در راه خدا کشته می شوند، مرده نگویید؛ بلکه آنان زنده اند، ولی شما نمی فهمید!».

از ابن عباس روایت شده است که: این آیه دربارۀ کشته شدگان میدان جنگ «بدر» نازل گردید، آنان چهارده نفر بودند، شش نفر از مهاجران و هشت نفر از انصار، بعد از جنگ عده ای تعبیر می کردند: فلان کس، و فلان کس مرد، آیۀ فوق نازل شد و با صراحت آنها را از اطلاق کلمۀ «میت» و «مرده» بر شهیدان نهی کرد.[25]

2. در سورۀ آل عمران نیز می فرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ * فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ * یسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّه وَ فضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنینَ»[26]؛ «(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مرده گانند! بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خدا از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و به خاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند [= مجاهدان و شهیدان آینده]، خوشوقتند؛ (زیرا مقامات برجستۀ آنها را در آن جهان می بینند؛ و می دانند) که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت. و از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان نیز) مسرورند؛ و (می بینند که) خداوند، پاداش مؤمنان را ضایع نمی کند؛ (نه پاداش شهیدان، و نه پاداش مجاهدانی که شهید نشدند).»

شأن نزول این آیات:

دربارۀ شأن نزول این آیات، بعضی از مفسران معتقدند که: دربارۀ شهدای بدر نازل شده و بعضی دیگر دربارۀ شهدای اُحد می دانند. پیوند این آیات با آیات قبل و بعد از خود نیز نشان می دهد که بعد از جنگ اُحد نازل شده است؛ اما مضمون و محتوای آیات تعمیم دارد، بنابراین در حدیثی از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: این آیات، به همۀ شهدای بدر و اُحد شامل می شود. و بیش تر مفسران نیز همین را گفته اند. و بعضی دیگر گفته اند که: دربارۀ شهدای «بئر معونه»[27] نازل شده است.[28]

البته می دانیم که شأن نزول، مخصِّص مضمون آیه نمی باشد. از این رو، مضمون این آیات به همۀ شهدای راه اسلام تا قیامت شامل خواهد شد، اگر چه شأن نزولش شهدای بدر، یا اُحد و بئر معونه و یا هر سه باشد. فیض کاشانی در این باره می گوید: این آیات به هر کسی که در یکی از راه های مربوط به خدا کشته شود (اگر چه میدان جنگ نباشد) شامل می گردد.[29]

بقای روح و زندگی برزخی:

از آیات مربوط به زنده بودن شهداء و برخی دیگر از آیات قرآن[30] استفاده می شود که روح انسان مجرد از ماده است و با مرگ و پوسیدن بدن از بین نمی رود، بلکه به زندگی خود در عالم برزخ به مقتضای اعمال و ملکات نفسانی خود - در سعادت یا شقاوت - تا قیامت ادامه می دهد.[31]

چگونگی حیات جاودانی شهیدان:

دربارۀ این که حیات و زندگی شهیدان چگونه است؟ میان مفسران بحث و گفتگو است؛ بعضی از مفسران این زندگی را به عنوان یک «حیات غیبی» و مخصوص به شهداء دانسته و خودشان گفته اند که ما توضیح بیش تری دربارۀ چگونگی این زندگی و طرز استفاده از آن را در اختیار نداریم.

بعضی دیگر حیات را در اینجا به معنی هدایت، و مرگ را به معنی گمراهی دانسته اند و گفته اند: معنی آیه این است که هر کس کشته شد، نگویید گمراه است؛ بلکه او هدایت شده است.

بعضی دیگر حیات جاوید شهیدان را زنده ماندنِ نام آنها و مکتب آنها می دانند؛ ولی هیچکدام از این احتمالات قابل قبول نیست و با هیچ یک از جمله های آیاتی که از سوره بقره و آل عمران نقل شد تطبیق نمی کند، بلکه از توجه به هر دو آیۀ مذکور و روایات، معلوم می شود که: این حیات و زندگی یک زندگی تقدیری و مجازی نیست، بلکه یک زندگی حقیقی برزخی و روحانی با «قالب مثالی» (بدنی متشکل از غیر مادۀ معمولی و همگون و شبیه این بدن) است، و یک زندگی سعادتمندانه ای است که اغلب مؤمنان از آن بهره مند می شوند، و شهیدان راه خدا نیز جزء آنها هستند با این امتیاز که در قرب رحمت پروردگارند و متنعّم به انواع نعمت های او می باشند «عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون»[32]

پاداش شهیدان:

دربارۀ اهمیت مقام شهیدان، سخن بسیار گفته شده و هر قوم و ملتی برای شهدای خود احترام خاصی قایل است، ولی آن احترامی که اسلام برای شهدای راه خدا قائل شده، بی نظیر است؛ آیات و روایات بسیاری در این باره وجود دارد که با برخی از آیات آشنا شدیم و از میان روایات بسیاری که در این زمینه وارد شده به نقل یک نمونه اکتفا می کنیم.[33]

حدیثی را امام رضا(ع) از طریق پدران بزرگوارش از امام حسین) نقل فرموده که: هنگامی که حضرت علی(ع) مشغول خطبه بود و مردم را تشویق به جهاد می کرد، جوانی برخاست و عرض کرد: ای امیرمؤمنان! فضیلت رزمندگان در راه خدا را برای من بیان کن؟

امام(ع) در پاسخ او فرمود: هنگامی که ما از غزوۀ «ذات السلاسل» برمی گشتیم همین سؤال را من از پیامبر(ص) کردم. پیامبر(ص) فرمودند: مجاهدان راه خدا، هنگامی که تصمیم به شرکت در میدان جهاد می گیرند، خداوند آزادی از آتش دوزخ را برای آنان مقرر می دارد. ... هنگامی که با خانوادۀ خود وداع می کنند، خانه ها و دیوارها برای آنها گریه می کنند و از گناهان خود خارج می شوند... و هر عمل خیری که انجام می دهند پاداششان مضاعف می گردد و در برابر هر روز، پاداش هزار عابد برای آنها نوشته می شود. .. و هنگامی که با دشمن روبه رو می شوند، مردم جهان نمی توانند میزان ثواب آنها را درک کنند. و هنگامی که قدم به میدان می گذارند، نیزه ها و تیرها ردّ و بدل شود، و جنگ تن به تن شروع گردد، فرشتگان با پر و بال خود اطراف آنان را می گیرند و برای ثبات قدم و پیروزی آنها دعا می کنند، در این هنگام منادی صدا می زند: «الْجَنَّةُ تَحْتَ ظلَالِ السیوف؛ بهشت در سایۀ شمشیرهاست» در این هنگام ضربات دشمن بر پیکر شهید، راحت تر و گواراتر از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان می شود.

و هنگامی که شهید از مرکب می افتد، هنوز به زمین نرسیده، همسر بهشتی او از «حور العین» به استقبالش می شتابد و نعمتهایی را که خدا برای او فراهم ساخته، بشارت و شرح می دهد. و هنگامی که شهید به روی زمین قرار می گیرد، زمین می گوید: آفرین بر روح پاکی که از بدن پاک پرواز می کند، بشارت باد بر تو نعمتهایی که در انتظار تو است که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر قلب هیچ انسانی خطور نکرده است.

و در همان زمان خداوند متعال می فرماید: «أَنَا خَلِیفَتُهُ فِی أَهْلِهِ وَ مَنْ أَرْضَاهُمْ فَقَدْ أَرْضَانِی وَ مَنْ أَسْخَطَهُمْ فَقَدْ أَسْخَطَنِی؛ من جانشین او در میان بازماندگان اویم، هر کس آنها را خشنود کند مرا خشنود کرده و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.». .. (پس از بیان اوصاف قصرها و حوری هایی که خدا به شهید می دهد) فرمود: در قیامت، شهید در حالی از قبرش بیرون می آید که شمشیرش را کشیده و از رگهای او خونی بیرون می آید که رنگش رنگ خون و بویش بوی مشک است و با همان حال وارد عرصۀ قیامت می شود... اگر پیامبران در سر راه آنان قرار گیرند به احترام آنها از مرکب پیاده می شوند، با آن وضعیت می روند و بر سرِ سفره های گوهرنشان می نشینند. و هر کدام از شهداء بر هفتاد هزار نفر از خویشاوندان و همسایگان خود شفاعت می کند... همراه من و ابراهیم(ع) در کنار سفرۀ جاودان می نشینند، و هر صبح و شام (با چشم دل) به خدا نظر می کنند.[34]

خدایا! رزمندگان اسلام را در تمام نقاط جهان پیروز بفرما. و ما را به ثواب شهیدان نائل گردان.

ادامه دارد...

پی نوشت ها

[1] ر.ک: مصطلحات الفقه، علی مشکینی، نشر الهادی، قم، چاپ اول، 1377 ش، ص 191، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، شهید ثانی (زین الدین بن علی عاملی)، چاپ سنگی، ج 1، ص 148.

[2] حج/ 78.

[3] مفردات الفاظ القرآن، راغب، دار القلم، دمشق - الدار الشامیة، بیروت، چاپ 1412 ق، ص 208، واژه جهد.

[4] بقره / 190.

[5] توبه / 5.

[6] مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش، ج 1، ص 510.

[7] بقره/ 244.

[8] بقره/ 216.

[9] تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهل و دوم، 1385 ش، ج 2، ص 132 و 133.

[10] تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج 3، ص144 و 145.

[11] نساء / 76

[12] ر.ک: تفسیر نمونه، ج 4، ص 25 و 26.

[13] نساء /84.

[14] مجمع البیان، ج 3، ص 128؛ روح المعانی، سید محمود آلوسی، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415 ق، ج 3، ص 93.

[15] تفسیر نمونه، ج 4، ص 52.

[16] نساء / 95 و 96.

[17] المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق، ج 5، ص45 و 46؛ تفسیر نمونه، ج 4، ص 107.

[18] آل عمران / 156 - 158.

[19] المیزان، محمدحسین طباطبایی، ج 4، ص 55.

[20] ر.ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج 3، ص162 و 163.

[21] نساء / 74.

[22] المیزان، محمدحسین طباطبایی، ج 4، ص 419.

[23] آل عمران/ 195.

[24] بقره / 154.

[25] مجمع البیان، ج 1، ص 433.

[26] آل عمران / 169 - 171.

[27] رسول خدا(ص) در سال چهارم هجرت، طبق درخواست و تضمین «ابو براء عامری » چهل (یا هفتاد ) نفر از علمای اصحاب خود را برای تبلیغ دین اسلام، به منطقه «نجد» اعزام نمود و همراه آنان نامه ای به یکی از سران «نجد» به نام «عامر بن طفیل» فرستاد که مضمون آن دعوت به اسلام بود، وقتی که به کنار «بئر معونه» رسیدند، در آنجا منزل کردند و نامة پیامبر اسلام(ص) را توسط یکی از اعضای گروه، به «عامر » رساندند، او نامه را نخواند و حامل نامه را هم کشت و از افراد قبیله خود برای کشتن بقیه افراد سپاه تبلیغی دعوت کرد، ولی آنها خودداری کردند و گفتند: بزرگ قبیله ما «ابو براء» به آنان امان داده است! ولی «عامر» از قبایل اطراف و عشایر کمک گرفت و به سپاه تبلیغی اسلام حمله کردند و آنها نیز دست به شمشیر برده و از خود دفاع نمودند و در نهایت همه مبلغین به شهادت رسیدند؛ جز «کعب بن زید» که با بدن مجروح خود را به مدینه رساند و جریان را اطلاع داد. (مجمع البیان، ج 2، ص 881؛ فرازهایی از تاریخ اسلام، جعفر سبحانی، نشر مشعر، تهران، چاپ 1387 ش، ص308 و 309.

[28] مجمع البیان، ج 2، ص 880 و 881.

[29] تفسیر صافی، فیض کاشانی (مولی محسن)، انتشارات صدر، تهران، چاپ دوم، 1415 ق، ج 1، ص 399.

[30] آیات بسیاری بر این مطالب دلالت دارد، از جمله: بقره / 28، مؤمنون/ 100، یس/ 26، مؤمن/11 و 46 و.....

[31] جهت آگاهی بیش تر به مباحث مربوط به عالم برزخ، به تفسیر سوره بقره، آیه 154 و سوره مؤمنون، آیه 100، در تفسیر المیزان، ج 1 و ج 15، و تفسیر نمونه، ج 1، و ج 14، و تفاسیر دیگر مراجعه شود.

[32] ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 594 و 595، و ج 3، ص197 و 198؛ المیزان، ج 1، ص 345 - 350.

[33] در این مقاله فقط از سه سوره (بقره، آل عمران و نساء ) دربارة جهاد و شهادت آیاتی نقل شد، و آیات موجود در سوره های دیگر (در صورت توفیق ) در آینده مطرح خواهد شد إن شاء الله.

[34] مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، آل البیت، قم، چاپ اول، 1408 ق، ج 11، ص 10 - 12، ح 15؛ جامع أحادیث الشیعة، اسماعیل معزی ملایری زیر نظر آیت الله بروجردی، ناشر مؤلف، چاپ 1377 ش، ج 16، ص 36 - 38؛ مجمع البیان، ج 2، ص 884 و 885. و در تفسیر نمونه، ج 3، ص 198 و 199 نیز فرازهایی ازحدیث آمده است.

 

کلمات کلیدی
قرآن و روایات  |  شهید و شهادت  | 
لینک کوتاه :  
نویسنده : تبسم تاریخ : 1399/10/06

خیلی بد بود اصلا اون چیزی که من میخاستمو نداشت