گنجینه معارف

حضرت خدیجه کبری (ع) بانوی پارسا و فداکار

حضرت خدیجه کبری(ع) بانویی است که به لحاظ نَسَب، اصالت و شرافت دارد و از نظر کمالات و فضایل اخلاقی، بانویی کم بدیل به شمار می رود؛ عاطفه، فداکاری، عفّت، نجابت و سخاوت از جمله خصال ستوده ایشان است. فرازهایی از زندگی، رفتار، اخلاق و تلاشهای باارزش حضرت خدیجه کبری(ع) به مناسبت دهم رمضان المبارک، سالگرد رحلت شهادت گونه ایشان ارائه می گردد.

منبع : مجله مبلغان، اردیبهشت و خرداد 1398 - شماره 239 , گلی زواره، غلامرضا تعداد بازدید : 2088     تاریخ درج : 1400/02/02    

بر کرانۀ کمالات

حضرت خدیجه کبری(ع) بانویی است که به لحاظ نَسَب، اصالت و شرافت دارد و از نظر کمالات و فضایل اخلاقی، بانویی کم بدیل به شمار می رود؛ عاطفه، فداکاری، عفّت، نجابت و سخاوت از جمله خصال ستوده ایشان است. هنگام شکوفایی و رویش نهال اسلام در ایامی آمیخته به رنج، غربت و فشارهای گوناگون کفار و مشرکان، او نه تنها به دعوت این آئین، خردمندانه و با آگاهی گردن نهاد؛ بلکه نخستین بانویی است که به رسول اکرم(ص) ایمان آورد و در طول حیات با برکت خویش، نمونه هایی از ایثار و فداکاری را به نمایش گذاشت و در شرایطی آشفته و جانکاه با خاتم انبیاء، هم دردی داشت و مرهمی بر آلام آن مصطفای پیامبران بود؛ تا او بتواند رسالت خطیر خویش را ادامه دهد و به انجام برساند.

خداوند متعال چنین مقدّر نمود که حضرت خدیجه(ع) با آن خُلق و خوی شایسته، محرم حریم نبوت و امامت گردد و جده یازده ستاره پرفروغ آسمان ولایت و زعامت باشد و تاج افتخار همسری حضرت محمد مصطفی(ص) و مادریِ بانوی دوسرا، حضرت زهرای اطهر(ع) را بر سر نهد و بر این عزّت و کرامتی که نصیبش گردیده، ببالد و بر اقران خویش مباهات نماید. به همان میزان که در فضایل و مکارم کم نظیر است، در هاله ای از گمنامی و غبار مظلومیت به سر می برد؛ زیرا آن گونه که لایق ایشان می باشد، تکریم نمی گردد و متأسفانه نه به درستی در گذر تاریخ و گسترة جهان اسلام شناخته شده و نه آن که به شایستگی و منصفانه شناسانیده شده است.

گویا برخی مورخان و محدّثان در آثار و نگاشته های خویش تعمدی داشته اند که مقام و منزلت حضرت خدیجه(ع) به حاشیه برود و مکارمش انکار گردد، از منابع روایی معتبر و متقن چنین مستفاد می گردد که جایگاه حضرت خدیجۀ کبری(ع) در عصر درخشان ائمّه هدی(ع) با توصیه های مؤکد آن وجودهای مقدس، در میان اقشار گوناگون مسلمان از منزلت والایی برخوردار بوده است؛ اما به مرور ایام و به دلیل کوششهای مورخان و راویان وابسته به دستگاه های استبدادی دولتهای اموی و عباسی، مکانت این بانوی بزرگوار رو به تحلیل رفته و کم خاصیت جلوه داده شده است.

برخی از همسران رسول خدا(ص) با وجود اینکه نسبت به خدیجه کبری(ع)، مدت کوتاه تری را با آن حضرت زندگی کرده اند، در پاره ای منابع تاریخی و روایی عامه، به عنوان راوی بزرگ و حتّی فقیه به خوانندگان شناسانیده شده اند؛ اما در همین مآخذ خدیجه ای که یک ربع قرن (25 سال) با پیامبر خاتم(ص) زیسته و سالها یار، حامی و مدافع آن وجود مبارک بوده، راوی حدیث نمی باشد؟![1]

خاندان

حضرت خدیجه(ع) منتسب به خاندانی اصیل و شریف از قبیله قریش می باشد، افراد این طایفه همگی حامی خانة کعبه، اهل فضل و فداکاری بوده اند، نیای ایشان قصَّی، جد چهارم پیامبر اکرم(ص) است. و با این وصف، وی با چند واسطه عموزاده و خویشاوند خاتم انبیاء(ص) است.

اسد بن عبدالعزی جد پدری حضرت خدیجه(ع)، شخصیت برجستۀ عصر خود بود. بیست سال قبل از طلوع بعثت نبی مکرم(ص)، وی به همراه عده ای از بزرگان مکه برای تأمین امنیت مکه و توابع، جلسه ای مشورتی تشکیل داده و با یکدیگر هم پیمان گردیدند تا به حقوق مظلومان و محرومان رسیدگی کنند و از ستم جفاکاران جلوگیری کنند و (چون نام سه نفر از اعضای مرکزی و مؤسّس این میثاق «فضل» نام داشت، آن را حلف الفضول نامیدند). پیامبر اکرم (ص) در بیست سالگی در این جلسات حضور می یافت که محل تشکیل آنها در منزل عبدالله بن جدعان بود، آن سرور عالمیان بعد از بعثت برای این میثاق نامه احترام قائل بود و می فرمود: اگر اکنون هم مرا به عضویت در آن پیمان فرا بخوانند می پذیرم.[2]

سلسله نسب حضرت خدیجه(ع) از طریق مادرش به لُوّی بن غالب، جدّ هشتم پیامبر(ص) منتهی می گردد و در نتیجه نسبش از این رهگذر به حضرت اسماعیل(ع) و ابراهیم خلیل (ع) می رسد.[3]

شکوه شکوفایی

پانزده سال قبل از عام الفیل و به گواهی بلاذری، در همان سال 570 میلادی که زمان ولادت رسول اکرم(ص) است، در خانة خویلد دختری دیده به جهان گشود که از همان آغاز ویژگی شگفتی داشت؛ چرا که شش ماهه متولد گردید و به همین دلیل او را خدیجه نامیدند، یعنی کودکی که قبل از موعد مورد انتظار، به دنیا آمده است. این طفل اگر چه در فضای تیره و تار عصر جاهلیت، دوران رشد و بالندگی خود را سپری کرد؛ امّا از خصال پسندیده ای برخوردار بود.[4] او به لحاظ سیمای ظاهری در زیبایی کم نظیر و چون خورشید درخشان بود.[5]

امام حسن مجتبی(ع) که در میان بنی هاشم از نظر زیبایی ضرب المثل بودند، فرموده اند: «وَ کنْتُ أَنَا أَشْبَهَ النَّاسِ بِخَدِیجَةَ الْکبْرَی[6]؛ من شبیه ترین افراد به خدیجه کبری بودم».

در وصف خاتم انبیاء(ص) خطاب به عیسی مسیح(ع) آمده است: «نسْلُهُ مِنْ مُبَارَکةٍ وَ هِی ضرَّةُ أُمِّک فِی الْجَنَّةِ؛[7] نسل او از مبارکه (بانوی با برکت) یعنی خدیجه است که همدم مادرت مریم در بهشت جاویدان می باشد.» بنابراین، این مولود باسعادت در کتاب انجیل به مبارکه ملقّب گردیده بود.[8] به رغم آن که در هنگام جاهلیت، وجود بانوان عفیف که از انحرافات مصون باشند، از نوادر است، حضرت خدیجه(ع) به دلیل پاکی در ابعاد گوناگون به طاهره موسوم گردیده بود.[9] او در میان زنان عصر خویش به دلیل برخورداری از کمالات و ارزشهای والای انسانی آن چنان ارجمند بود که پیامبر اکرم(ص) وی را با لقب کبری (والامقام) مخاطب قرار دادند.[10] در دعای ندبه از او به عنوان (خدیجه الغَرّاء) یاد گردیده است که به معنای شامخ، بلند و درخشان می باشد.[11]

حضرت ابوطالب(ع) که خود از مظلومان تاریخ اسلام است، خدیجه(ع) را این گونه وصف می نماید: خدیجه(ع) دارای سخاوت و عفت است، در میان بانوان خاندانش شهرت خوبی دارد، فضل و ارجش زبانزد مردم است و شأنی والا دارد.[12] شخصیت حضرت خدیجه(ع) در همان دوران سیاه جاهلی چنان چشمگیر و مورد تکریم خاص و عام قرار داشت که وی را به عنوان سیده نسوان (سرور زنان) مورد مدح و تجلیل قرار می دادند.[13]

او از آن چنان نفوذ اجتماعی برخوردار بود که اشراف و اعیان مکه حرمتش را نگه می داشتند؛ با وجود این ویژگی نسبت به اقشار ضعیف، محرومان و یتیمان توجه خاصی داشت و به همین دلیل از لقب ام الایتام (مادر یتیمان) لذت می برد؛ همچنین به لحاظ حالات اخلاقی قلوب اهالی حجاز را به سوی خود جلب کرده بود، و بانوان مکّه پروانه وار بر گرد وجودش اجتماع می کردند و از همنشینی با او احساس افتخار می نمودند؛ اقتدار اجتماعی حضرت خدیجه(ع) در میان طوایف مکّه به همراه اصالت خانوادگی و خصال پسندیده ای که در خود شکوفا نموده بود باعث گردید تا ایشان را ملکه حجاز و بزرگ بانوان قریش خطاب قرار دهند.[14]

حضرت خدیجه(ع) این افتخار فراموش نشدنی را برای خویش ثبت نموده است که قبل از ظهور اسلام بانویی موحّد و پیرو آئین حنیف حضرت ابراهیم خلیل(ع) بود و از ادیان تحریف شده و از شرک و بت پرستی انزجار داشت؛ با این وجود عده ای از مغرضان به دلیل عنادی که با خاندان طهارت دارند، کوشیده اند این گونه جلوه دهند که این بانو گرایشهایی به باورهای غیر توحیدی هم داشته است. این در حالی است که منابع شیعی و حتی مدارکی از اهل سنّت تصریح دارد که آن حضرت به همراه عبدالمطلب و ابوطالب قبل از بعثت نبوی به خدای یگانه ایمان داشته اند.[15]

بانوی کارآفرین

در جامعه ای آمیخته به توحّش، قبل از طلوع اسلام امتیازات افراد بر اساس موقعیت قبیله ای، ثروت، خدمه و امکانات مشخص می گردید و اشخاص برای رسیدن به چنین درجات کاذبی به خلاف روی می آوردند؛ اموال مردم را با تهدید و زور غارت می کردند، رباخواری و بهره کشی از دیگران امری رایج بود. در این فضای پریشان، حضرت خدیجه(ع) به دلیل فراست و درستی و پاکی، دارایی های خویش را به گونه ای مدیریت و نظارت می کرد که اولاً از طریق مشروع و عادلانه کسب گردیده باشد، ثانیاً به شکلی به کار گرفته شود که در چرخة اقتصادی جامعه، باری از دوش گرفتاران، افراد بیکار و دچار تنگناهای معیشتی بردارد. او نوعی مناسبات تجاری بین سرزمین مکّه و دیگر نواحی برقرار نمود که این روابط به بهبود روابط سرزمینها کمک می کرد.

آن بانو ثروت بدست آمده بر اثر فعالیتهای اقتصادی سالم خود را، راکد نگذاشت؛ بلکه با برنامه ریزی دقیق به وسیلۀ خدمه ای که در اختیار داشت در کاروانهای تجاری و فعالیتهای بازرگانی به کار انداخت. به گونه ای که هشتاد هزار شتر در قالب چند صد کاروان اموالش را به کانونهای مهم تجاری آن زمان همچون: یمن، مصر، شام، طایف، عراق، بحرین و عمان، حبشه، فلسطین و دیگر نقاط می رساندند. علاوه بر این وی در برخی سرزمینها نمایندگی های بازرگانی داشت و عده ای در این حلقۀ ارتباطی میان کارگزاران، خدمه و رؤسای کاروان ها، حساب رسی مرتب و منظم درباره داد و ستدها و بررسی عایدات را انجام می دادند؛ این تلاشهای پویایِ اقتصادی به مدیری با توانمندی فکری و ذهنی فعال، نیازمند است که حضرت خدیجه(ع) این ویژگی را دارا بود و بر امور فوق احاطۀ فوق العاده توأم با درایت داشت.

چنین مکانتی برای او شوکتی بزرگ و حشمتی عالی به ارمغان آورده بود و به همین دلیل بارها بسیاری از سران قبایل و رؤسای طوایف در سرزمین بطحاء به خواستگاری وی آمدند و در این راه چه عمرها و مالهایی هزینه کردند؛ اما حضرت خدیجه(ع) درخواست هیچ کدام را نپذیرفت؛ زیرا معیارهای آنان افکار جاهلی و ضوابط دنیوی بود.

او با این همه دارایی و اموال فراوان نمونه بارزی از زهد و وارستگی به شمار می رفت؛ زیرا به ثروت سرشار خویش دل بستگی نداشت. از همان آغاز با امکانات مالی خویش بسیاری از خانواده ها را تحت حمایت قرار می داد و امدادرسانی گسترده ای داشت. افرادی که مأمور رسیدگی به امور تجاری او بودند، به عنوان کارگزار، حقوق مکفی دریافت می کردند و سود و زیان معاملات مربوط به خودش بود، این شیوه، مزایای زیر را در بر داشت.

1. اشتغال زایی و ایجاد فرصت شغلی برای بیکاران داشت.

2. برای افراد دارای توان و تجربه های تجاری اما فاقد سرمایه این زمینه را فراهم می کرد که به چنین تلاشهایی روی آورند و آنان را مورد حمایت قرار می داد.

3. استقلال اقتصادی و عزت نیروهای به کارگرفته را تأمین می کرد.

4. از روی آوردن نیروهای فعال اقتصادی به مشاغل حرام و نامشروع جلوگیری می کرد.

5. مسافرتهای متعدّد این کارگزاران به نواحی گوناگون و آشنایی با آداب و رسوم و فرهنگهای مختلف کشورها در رشد فکری و اخلاقی آنان مؤثر بود.

6. چون خدیجه کبری(ع) از ایجاد انگیزه در کارکنان و رقابت سالم بین آنان بهره می گرفت، این مجموعه ضمن بهره ای بالا، می کوشیدند درست و سالم و ثمربخش امور را سامان دهند و از فساد، تبهکاری، رشوه و دیگر کج روی ها حتّی الامکان پرهیز می کردند.[16]

ادعاهایی مورد تأمّل

متأسفانه عده ای از مورخان، رجال نگاران و محدثان ضمن این که کوشیده اند فضایل حضرت خدیجه(ع) را انکار کنند یا مکارم او را مورد تحریف قرار دهند، نکاتی را مطرح کرده اند که بر حسب قرائن و شواهد معتبر و مستند واقعیت ندارد. برخی از این موارد عبارتند از:

1. آنان به حضرت خدیجه(ع) تهمت بت پرستی در دوران جاهلیت زده اند و این گونه اشاعه نموده اند که اگرچه او با طلوع اسلام در همان آغاز بعثت ایمان آورد؛ اما قبل از ظهور وحی، وی مشرک و یا کافر بوده است. در حالی که او و خاندانش از پیروان دین حنیف بوده اند و از آن جا که دین اسلام استمرار تعالیم حضرت ابراهیم(ع) است حنفای قبل از اسلام همچون حضرت خدیجه(ع)، مطابق آن تعالیم، عمل می کرده اند.[17]

2. مدعی گردیده اند این بانو قبل از ازدواج با رسول اکرم(ص) نخست به ازدواج ابوهاله درآمد و بعد از آن همسر عتیق بن عاقد گردید و از این دو شوهر خود صاحب فرزندانی گشت، ابن شهر آشوب ضمن اینکه گزارش این دو نکاح را ارائه می دهد در ادامه به استناد نگاشته های احمد بلاذری، ابوالقاسم کوفی، سید مرتضی علم الهدی در شافی و ابوجعفر در تلخیص می نویسد: خدیجه(ع) قبل از ازدواج با خاتم انبیاء(ص) شوهر نکرده بود، مؤید این نظر مطالبی است که در دو کتاب الانوار و البدع آمده است،

رقیه و زینب دختران هاله خواهر خدیجه(ع) هستند. البته این خواهرزاده ها تحت حمایت مالی و عاطفی حضرت خدیجه(ع) قرار داشته اند. به علاوه آن حضرت به خواستگاران متعدد خود که از چهره های بنام و پرآوازه قریش بودند، بی اعتنایی نمود و چون با پیامبر اکرم(ص) ازدواج کرد خشم مردان برجسته عرب را برانگیخت، اگر خدیجه(ع) قبلاً شوهر کرده بود دیگر اعتراضهای مذکور و عصبانی گردیدن آنان معنا و مفهومی نداشت.[18]

3. اشاعه دادند که خدیجه بر خلاف سنّت مرسوم و متداول، که مرد از زن خواستگاری می نماید، پیشنهاد ازدواج با پیامبر(ص) را به آن حضرت داد؛ اما واقعیت این است که آن بانو علاقه خویش را نسبت به چنین پیوندی اعلام کرد و گفت به دلیل امانت داری، راستگویی، اخلاق نیکو و روابط خویشاوندی به چنین ازدواجی تمایل دارم و چون خاتم انبیاء الهی(ص) چنین رضایتی را از حضرت خدیجه(ع) مطلع شدند به طور رسمی و طی مراسمی از ایشان خواستگاری نمود و ابوطالب عموی پیامبر(ص) رو به خویلد (پدر خدیجه) یا عموی وی نمود و گفت این برادرزاده ام که بر تمام مردان برجسته قریش برتری دارد اکنون خواستگار دختر شماست. خدیجه(ع) با کسب اجازه از پدر یا عمو (رقه بن نوفل) به این تقاضا پاسخ مثبت داد و صیغه عقد جاری گردید.[19]

4. در کتابهای خود آورده اند خدیجه به حالت بیوه و در 40 سالگی به عقد ازدواج پیامبر(ص) درآمد. اما با توجه به این که حمل فاطمه زهرا(ع) و ولادتش در سال دوم بعثت صورت گرفته است، ادعای فوق قرین صحت نمی باشد و قول به این که سن حضرت خدیجه(ع) هنگام انجام این پیمانِ پاک، 25 یا 28 ساله بوده قابل قبول تر است. گزارشهای ارائه گردیده درباره بالا بودن سن حضرت خدیجه(ع)، افزون بر تعارض با دیگر روایات و منقولات تاریخی، غیر صحیح و جعلی می باشد، کسانی که این گونه اخبار نادرست را مطرح می کنند تلاش دارند انگیزه ازدواج پیامبر(ص) با خدیجه(ع) را ثروت این بانو معرفی کنند و مسائل مربوط به باکره بودن ایشان را توجیه واقعیت های تاریخی دانسته اند.[20]

پیوندی پاک و بابرکت

خدیجه که فعالیت های تجاری گسترده ای داشت به دلیل آگاهی از فضایل و کمالات حضرت محمد(ص) از وی خواست با او در امور بازرگانی همکاری کند، آن حضرت پذیرفت و همراه کاروان حضرت خدیجه(ع) به منظور تجارت، عازم شام گردید؛ این کاروان در فروش کالاهایی که همراه خویش آورده بود به موقعیت های ارزشمندی دست یافت، حضرت محمد(ص) وقتی به مکّه بازگشت ماجرای تجارت مذکور را برای خدیجه(ع) توضیح داد؛ اما میسره غلام خدیجه(ع)، که پیامبر(ص) را در این سفر همراهی می کرد آن چه را که در این سیاحت تجاری دیده بود و گویای عظمت معنوی پیامبر اکرم(ص) بود، برای این بانو باز گفت، حضرت خدیجه(ع) با شنیدن کرامت هایی درباره رسول خدا(ص) و پی بردن به کمالات ملکوتی آن وجود مبارک علاقه مند گردید تا با خاتم انبیاء(ص) ازدواج کند.

بنابراین، یک سلسله عوامل اخلاقی و روحانی در چنین پیوند قدسی نقش داشته اند، نه آنکه صرفاً موفقیت پیامبر(ص) در امور تجاری منجر به تمایل حضرت خدیجه(ع) به ازدواج با رسول خدا(ص) گردیده باشد، حضرت محمد(ص) که در این بانو، خصال ستوده ای دیده بود به تشکیل زندگی مشترک با ایشان رضایت داد و خواستگاری از ایشان با حضور عموهای آن حضرت به طور رسمی انجام گردید و سرانجام این پیوند مبارک صورت گرفت.[21]

پس از ازدواج، پیامبر(ص) به منزل خدیجه(ع) تشریف بردند و این بانو اختیار دارایی های خود را به آن حضرت سپردند. هنگامی که در غار حرا واقع در شمال مکه بر پیامبر(ص) پیام وحی نازل گردید بلادرنگ به خانه خدیجه(ع) رفتند و این اتفاق نورانی را برایشان باز گفتند، سپس خدیجه(ع) نزد عموی خود ورقه بن نوفل رفته و آن چه را از پیامبر اکرم(ص) شنیده بود برای وی نقل کردند، این مرد خردمند و دانشور که از حنفاء بود خاطر نشان ساخت آن چه برای حضرت محمد(ص) اتفاق افتاده است آغاز رسالت اوست و آن بزرگوار به مقام نبوت مبعوث گردیده است.

حضرت خدیجه(ع) نخستین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد و در نخستین روزهای بعثتِ حضرت محمد(ص) در کنار آن حضرت به نماز می ایستاد و این عمل باشکوه اولین جلوه دین داری در تاریخ اسلام به شمار می آمد.[22] حضرت خدیجه(ع) در دشوارترین شرایط با جان و مال به اسلام خدمت کرد و در تلخ ترین حوادث حامی و همراه و غم خوار پیامبر بود و از هیچ گونه ایثاری نسبت به پیامبر و اهداف مقدسش دریغ نمی نمود، از آغاز بعثت و نزول وحی تا سه سال، غیر از حضرت خدیجه(ع) و مولای متقیان علی(ع) کسی از رسالت پیامبر(ص) آگاه نبود و بعد از انقضای این مدت، هنگامی که آن حضرت مأمور گردید دعوت خود را علنی اعلام کند، کفار و مشرکان فشارها، آزارها و اذیتها و نیز شکنجه مسلمانان را آغاز کردند و برای خاتم رسولان و پیروانش تنگناهای فرساینده ای به وجود آوردند؛ چنان که محاصره اقتصادی را اجرایی نمودند، بدین گونه سختی های شعب ابوطالب که سه سال طول کشید.

پیامبر و یارانش را تحت فشار قرار داد، در این دوران حضرت خدیجه در نهایت مشقّت کنار آن حضرت مقاومت کرد و در درستی راهی که برگزیده بود ذره ای تردید به دل راه نداد و همواره عرضه می داشت: ای رسول خدا! تا خدیجه حیات دارد از حمایت تو دریغ نمی ورزد و در این راه هرگونه رنج و گرفتاری را به جان می خرد.[23] رسول اکرم(ص) فرموده اند: بهتر از خدیجه(ع) نصیب من نگردیده است؛ هنگامی به من ایمان آورد که مردم در کفر و شرک به سر می بُردند و موقعی مرا تصدیق کرد که دیگران تکذیبم نمودند؛ او دارایی خود را در سخت ترین شرایط در اختیار من نهاد. خداوند از او فرزندانی به من عطا کرد که به سایر همسرانم نداد.[24]

نوازش گوهر آفرینش

پنج بهار که از ازدواج پیامبر(ص) با حضرت خدیجه(ع) گذشت، کودکی در خانة عمویش ابوطالب چشم به جهان هستی گشود که علی(ع) نام گرفت. طفلی که حضرت محمد(ص) او را بسیار دوست داشت و مکرر وی را مورد نوازش قرار می داد و گاهی او را در آغوش خویش می فشرد. حضرت خدیجه(ع) که این عواطف رسول اکرم(ص) را درباره امیرمؤمنان(ع) دید، به این نوباوه محبت می کرد، جامه اش را عوض می نمود پیراهن آراسته و زیبا بر تنش می نمود، به خدمه اش می گفت این کودک را بر دوش گیرند، نوازش نمایند و به تفریح ببرند.

از این روی حضرت خدیجه(ع) همواره به خانه ابوطالب رفت و آمد داشت و والدین علی(ع) را مورد الطاف خود قرار می داد. به همین دلیل مردم درباره حضرت علی(ع) می گفتند: او برادر محمد مصطفی(ص) و محبوب ترین افراد نزد او و نور چشم خدیجه(ع) است.[25] هنگامی که خشکسالی و قحطی، حجاز را فرا گرفت و این رویداد بر حیات اقتصادی ابوطالب اثر منفی گذاشت پیامبر اکرم(ص) به عموی خود عباس پیشنهاد کرد سزاوار است نزد او برویم و سرپرستی فرزندانش را عهده دار گردیم، عباس پذیرفت و همراه پیامبر نزد ابوطالب آمدند و موضوع مورد بحث را مطرح کردند، از آن پس حضرت محمد(ص) سرپرستی علی(ع) را در حالی که شش ساله بود، عهده دار گردید و از این زمان تا طلوع وحی این نوباوه تحت پرورشهای آن حضرت و همسرش حضرت خدیجه کبری قرار داشت. به گفته ابن شهر آشوب پرورشهای پیامبر(ص) و خدیجه(ع) درباره علی(ع) از روشهای تربیتی ابوطالب و فاطمه بنت اسد نیکوتر بود.[26]

مادر مروارید عصمت

در سال دوم بعثت، نبی اکرم(ص) از سوی خداوند متعال مأمور گردید به مدت یک اربعین از خدیجه(ع) کناره گیری کند، اگر چه این برنامه بر پیامبر گران آمد زیرا دوری از همسرش برایش دشوار بود؛ اما بر اساس فرمان الهی که بر هر امری برای آن حضرت مقدم بود به مدت چهل روز دور از آن بانو روزها را صائم بود و شبها به عبادت می پرداخت و با انقضای این دوره بر حضرت خدیجه(ع) وارد شد. حضرت خدیجه(ع) می گوید سوگند به پروردگار عالمیان آن وجود مقدس از من دور نگردیده بود که نور فاطمه(ع) را در رحم خود یافتم و سنگینی حمل را احساس کردم. در واقع کناره گیری چهل روزه نبی اکرم(ص) از خدیجه کبری(ع) از این جهت بود که برای دریافت هدیه الهی که همان وجود مقدس حضرت زهرای اطهر(ع) است آمادگی پیدا کند. هنگامی که فاطمه(ع) در رحم مادرش بود با وی سخن می گفت و او را درباره برخی نگرانی ها و گرفتاری ها دلداری می داد.

سرانجام در بیستم جمادی الثانی دومین سال از بعثت فاطمه زهرا(ع) دیده به جهان گشود. خدیجه(ع) به آن درجه ای از کمالات معنوی رسیده بود که رحم وی خاستگاه والاترین بانو گردید و نیز شایستگی لازم برای، پرورش زنی که خود گوهر عصمت است و نیز مادر ائمه معصومین(ع) به شمار می رود، به دست آورد. در ادعیه و زیارات مأثوره از واژه هایی همچون «ارحام مطهره» استفاده شده که حضرت خدیجه(ع) هم مشمول این طهارت می گردد و چنین نکته ای بر فضیلت و بزرگواری ایشان گواهی دارد.

در برخی منابع آمده است که چون حضرت خدیجه(ع) با پیامبر ازدواج کرد، زنان مکه با وی قطع رابطه کردند و او را ملامت می نمودند که چرا با این جوان یتیم ازدواج نموده است؛ تا این که خداوند با اعطای فاطمه(ع) به خدیجه(ع) وی را از تنهایی نجات داد و غمخوار تازه برایش در نظر گرفت؛ اما این ادعا پذیرفتنی نمی باشد. و غرض از آن انکار فضایل خدیجه(ع) می باشد، برابر روایات معتبر کسی این بانو را ترک نکرده؛ بلکه به دلیل مکانت والای حضرت زهرا(ع) زنان قریش اجازه ملاقات با خدیجه(ع) را در هنگام ولادت این نوزاد خجسته نداشته اند.[27]

وصف مقامات

حضرت خدیجه(ع) علاوه بر اصالت خانوادگی و شرافتهایی که در نهاد خویش شکوفا ساخته بود، تمامی توان خویش را در راه هدفی مقدس بکار گرفت و این لیاقت را به خود اختصاص داد که برای پیامبر(ص) کوثر آورد و حضرت زهرا(ع) را در دامن خود تربیت کرد، بانویی که وقتی جبرئیل بر خاتم انبیاء نازل می گردید سلام خداوند را به او می رسانید.

در روایتی آمده است: «اِنَّ جَبرَئیلَ(ع) أتی رَسُولَ اللهِ(ص) فَقالَ: اقرِی خَدیجَةَ السَّلام مِن رَبِّها، فَقالَ رَسُولُ الله(ص): یا خَدیجَة! هذا جَبَرئیلُ یقرِئُک السَّلامَ مِن رَبِّک، فَقالَت خَدیجَة: اللهُ السَّلام وَ مِنهُ السَّلام وَعَلی جَبرَئیل السلام؛[28] پیامبر(ص) به خدیجه(ع) فرمود: جبرئیل(ع) از جانب خداوند به تو سلام می رساند؛ خدیجه(ع) پاسخ داد: خداوند متعال خودش سلام است، سلام از اوست و بر جبرئیل سلام باد. در روایات متعدّدی خاتم انبیاء فرموده اند: «خَیرُ نسَاءِ الْعالَمِینَ مرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص)؛[29] برترین زنان جهانیان عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد(ص) و در روایتی پیامبر اکرم(ص) خدیجه را به داشتن خانه ای از نی در بهشت برین بشارت داده است که در آن اندوه و ملالی وجود ندارد.[30]

در فراز یکی از زیارت نامه های خاتم انبیاء(ص) که از ائمة هدی(ع) نقل گردیده است چنین می خوانیم: «السَّلَامُ عَلَی أَزْوَاجک الطَّاهِرَاتِ الْخَیرَاتِ أُمَّهَاتِ الْمؤْمِنِینَ خصُوصاً الصِّدِّیقَةَ الطَّاهِرَةَ الزَّکیةَ الرَّاضِیةَ الْمَرْضِیةَ خَدِیجَةَ الْکبْرَی أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ؛[31] درود بر همسران پاک و نیک تو، مادران اهل ایمان به ویژه سلام بر بانوی پاکیزه و پاک گردیده، خشنود و پسندیده خدیجه بزرگوار مادر مؤمنان». در زیارت نامه ای دیگر چنین آمده است: «السَّلَامُ عَلَی خَدِیجَةَ سَیدَةِ نِسَاءِ الْعَالِمِین؛[32] درود بر خدیجه سرور زنان عالمیان».

مایه مباهات

امویان و عباسیان تلاش هایی به عمل آوردند تا نام و یاد خدیجه کبری(ع) فراموش گردد، چنان که به فرمان معاویه خانه این بانو در مکه ویران گردید؛ اما در برابر این تهاجم مغرضانه، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) برای زنده نگه داشتن یاد این بانوی گرامی کوشیدند، از جمله آن که پیوستگی خویش را به این بانو اعلام می نمودند، حضرت امام حسن(ع) بعد از صلح تحمیلی معاویه، در کوفه بر فراز منبر از ویژگی های خاندان خویش سخن گفت و در فرازی از بیانات گهربار خود، فرمود: ای معاویه جده من خدیجه می باشد؛ اما جده تو فتیله (زنی زشتکار در عصر جاهلیت) است.[33] حضرت امام حسین(ع) در روز عاشورا ضمن خطبه ای که در آن خود را به دشمن معرفی کرد، فرمود: شما را به خداوند متعال سوگند می دهم آیا می دانید جده من خدیجه دختر خویلد است و نیز ستمگران اموی را مخاطب قرار داد و فرمود: آیا می دانید من فرزند همسر پیامبر اکرم(ص)، خدیجه(ع) هستم.[34] حضرت علی بن الحسین(ع) در مجلس یزید در دمشق در خطبه افشاگرانه ای که ایراد فرمود، در فرازی از گوهر افشانی های خود، خویش را این گونه معرفی کرد: «اَنَا بنُ خَدیجة الکبری» من پسر خدیجه بانوی بزرگ اسلام هستم.[35]

ائمه معصومین در برنامه های عملی و رفتاری خود برای تکریم حضرت خدیجه(ع) و پاسداشت نامش تلاش می کردند، هنگامی که حضرت امام حسین(ع) برای انجام اعمال حج به مکه مشرف گردید بر سر مزار حضرت خدیجه(ع) حاضر گشت و مدتی به عبادت و نماز پرداخت و در فقدان او گریست.[36] نامگذاری دختران امامان و نیز نوادگان آن فروغهای فروزان به نام خدیجه(ع) نیز در این راستا صورت می گرفت.[37] از پیامبر و ائمه(ع) روایات گوناگونی در فضائل و مناقب این بانو رسیده است که در جوامع روایی مندرج می باشد، همچنین در زیارات مأثوره معصومان، ضمن این که از حضرت خدیجه(ع) یاد گردید، فضایل و مکارم ایشان نیز وصف شده و مقامات معنویشان مورد ستایش قرار گرفته است.

رحلت اسف بار

حضرت خدیجه کبری(ع) مدت 25 سال با پیامبر(ص) زندگی کرد و تا زمانی که وی در قید حیات بود آن وجود مبارک همسر دیگری اختیار نکرد و همین موضوع مؤید فضایل حضرت خدیجه(ع) می باشد، تمامی فرزندان رسول اکرم(ص) جز ابراهیم، از آن بانو بوده اند. سرانجام این بانوی بزرگوار در حدود 50 سالگی و تقریباً یک سال و نیم بعد از بیرون آمدن بنی هاشم از محاصرۀ اقتصادی در شعب ابوطالب و به فاصله چند روز یا چند ماه پس از وفات حضرت ابوطالب در دهم رمضان المبارک، سال دهم بعثت به سرای باقی شتافت، رسول اکرم(ص) پیکر پاکش را در قبرستان ابوطالب دفن نمود. از دست دادن این بانوی با فضیلت و فداکار برای پیامبر(ص) بسیار سخت، غمبار و ناراحت کننده بود، حضرت فاطمه زهرا(ع) نیز در غم فراق مادرش سوگوار و عزادار بود، از آن جا که در این ایام دو اندوه جان سوز روی داد؛ یعنی درگذشت ابوطالب(ع) و خدیجه(ع) رقم خورد.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: نمی دانم برای کدامیک افزون تر اندوه ناک باشم و آن سال را عام الحزن نامید.[38] مرقد مطهر حضرت خدیجه(ع) در قبرستان حجون (قبرستان معلی) قرار داشت. مسلمانان در 727 هجری بارگاهی با شکوه بر مزارش بنا کردند و مردم حجاز مکرر بر سر مزارش می آمدند و نسبت به این بانوی شایسته اظهار ادب و خلوص می نمودند، ادبا و فصحای عرب قصاید فراوانی در منزلت او سرودند و این تکریمها و ارادتها نسبت به حضرت خدیجه(ع) و بارگاهش استمرار داشت؛ تا آنکه در سال 1344ق. وهابیان، این مکان زیارتی را تخریب نمودند و از آن زمان تاکنون مرقد این زن با ایمان و ایثارگر همچون مراقد ائمه بقیع (در مدینه)، مخروب، مهجور و غریب است.[39]

پیامبر(ص) بعد از رحلت آن بانو، بسیار از وی یاد می کرد و با وجود اینکه چنین رفتاری برای برخی از همسرانش غیرقابل تحمل بود ولی بر بزرگداشت و ذکر فضایلش تأکید، از مکارمش سخن و بارها به یادش می گریست.[40]

پی نوشت ها:

[1] صحیح بخاری، بیروت، دار الفکر، 1401 ق، ج 4، ص ۲۳۱، و ج ۱۷، ص ۷6.

[2] سیرة ابن هشام، قاهره، مکتبة مصطفی(افست مکتبة الصدر تهران)، 1355 ق، ج اول، ص 141 - 142.

[3] سیرة ابن هشام، ج اول، ص 201، منتخب التواریخ، میرزا محمد هاشم خراسانی، تهران، علمی، بی تا، ص 81 - 83.

[4] انساب الاشراف، بلاذری، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۳۹۷ ق، ج 9، ص 454.

[5] الأنوار و مفتاح السرور، احمد بکری، قم، رضی، 1411 ق، ص ۳۲۷.

[6] بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 16، ص ۷۵.

[7] همان، ج ۲۱، ص ۳5۲.

[8] الأمالی، شیخ صدوق، تهران اسلامیه، 1404 ق، ص 271.

[9] تنقیح المقال، علامه مامقانی، تهران جهان، ۱۳۵۲ ش، ج ۳، ص ۷۷.

[10] ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلاتی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۳ش، ج ۲، ص ۲۰۷.

[11] دعاء الندبة و توثیقه من الکتاب و السنة، تألیف و تحقیق مؤسسة الامام الهادی، قم، پیام هادی، 1434 ق، ص ۲۸6.

[12] بحار الانوار، ج ۱6، ص 6۹.

[13] خدیجه، علی محمد علی دخیل، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۳، ص ۳۰ - ۳۱.

[14] ریاحین الشریعة، ج ۲، ص ۲۰۷، امیران ایمان، هاشم معروف حسینی، ترجمه علی شیخ الاسلامی، تهران، روزبه ۱۳6۰، ص 60.

[15] تاج العقائد و معدن الفوائد، این ولید، بیروت، مؤسسه عز الدین، 1403 ق، ص ۵۱، مسند احمد بن حنبل، بیروت، دار صادر، بی تا، ج 4، ص ۲۲۲.

[16] سیرة ابن هشام، ج اول، ص ۱۹۹ - ۲۰۰، و بحار الانوار، ج۱6، ص ۲۲، و سفینة البحار، محادث قمی، تحقیق مجمع البحوث الإسلامیة، مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، 14۱۸ ق، ج ۲، ص ۲۳ - ۲4، و شکوه زندگی، محمد تقی کمالی، تهران، امید، بی تا، ص 26 - ۲۷، و پیام زن، سال ۲۱، شماره 245، مرداد ۱۳۹۱.

[17] سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱4۰۵، ج ۲، ص ۱۱۵، مکارم الأخلاق، طبرسی، تهران، اسلامیة ۱۳54 ش، ص 60، مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص ۲۲۱ - ۲۲۲، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی، قاهره، دار الساقی، ۱4۲۲، ج ۱۲، ص ۲۱، ام المؤمنین السیدة خدیجة، باقر شریف قرشی، مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، ۱۳۹4، ص ۳۱.

[18] بحار الأنوار، ج 16، ص ۲۲، و مناقب ابن شهر آشوب، تهران، مصطفوی، بی تا، ج اول، ص ۱۵۹.

[19] بحار الانوار، ج 16، ص 4 و ۲۰، وسفینة البحار، ج ۲، ص ۵6۹، الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1406 ق، ج اول، ص ۱۰۵، وفروغ ابدیت، جعفر سبحانی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۷۵، ج اول، ص 164 -۱68.

[20] نساء النبی، بنت الشاطی، بیروت، دار الکتب العربی، 1406 ق، ص 54، و السیدة خدیجة، أم المؤمنین، ابراهیم جمل قاهره، دار المفضلة، بی تا، ص ۹6، ام المؤمنین خدیجه (از ولادت تا شهادت)، سید محمد حسین جلال زاده میبدی، قم ، مشهور، ۱۳۹۵، ص ۳۰ - ۳۱.

[21] سیرة ابن هشام، ج اول، ص ۲۱5، و انساب الاشراف، ج اول، ص ۹۷، و طبقات ابن سعد، ج اول، ص ۱۳۳، بحار الأنوار، ج 16، ص 4 -۵.

[22] سیر أعلام النبلاء، ج ۲، ص ۱۱4، و طبقات ابن سعد، ج 1، ص ۱۹4 - ۱۹۵، و المعارف، ابن قتیبه، قاهره، ۱۳۷۹ ق، ص ۵۹، و الکامل فی التاریخ، عز الدین ابن اثیر، بیروت، دار الصادر، بی تا، ج ۵، ص 436- 4۳۷.

[23] سیرة ابن هشام، ج ۱، ص ۲۷4، و الکامل، ج ۵، ص ۵۳۷، و البدایه، ج 6، ص 15 -16، و دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۲، ص ۱۱4، و الإصابة، ابن حجر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۲۸ ق، ج 4، ص ۲۸۱.

[24] بحار الانوار، ج ۱6، ص ۸ و ۱۲.

[25] همان، ج ۳5، ص 43.

[26] همان، ج ۳، ص ۱۱۸ - ۱۱۹، و مناقب، ج ۵، ص ۱۷۹ -۱۸۰.

[27] الأمالی، صدوق، ص 594 و مناقب، ج ۲، ص ۳۲، و سفینة البحار، ج ۱، ص ۳۸، و کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن عیسی اربلی، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، ۱۳۸۱ ق، ج ۱، ص 446، و بحار الأنوار، ج 16، ص ۷۹ -۸۱.

[28] بحار الانوار، ج 16، ص ۱۱، و سیرة ابن هشام، ج اول، ص ۲۵۷.

[29] الاستیعاب، ج ۳، ص ۷۲۰، و بحار الأنوار، ج ۱۳، ص ۱6۲.

[30] سیرة أبو هشام، ج اول، ص ۲۷۳، تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، نجف، مکتبة الحیدریة، ۱۳۸4 ق، ج اول ص ۳۵4.

[31] بحار الأنوار، ج ۱۰۰، ص ۱۸۹.

[32] همان، ج ۱۰۲، ص ۲۷۲.

[33] الارشاد، شیخ مفید، قم، مکتبة بصیرتی، بی تا، ص ۱۷۳.

[34] بحار الانوار، ج 44، ص ۳۱۸، و ج 45، ص 6.

[35] همان، ج 44، ص ۱۷4.

[36] مناقب، ج، ص 69.

[37] ام البنین خدیجه(ع) ص ۱۱۹ - ۱۲۰.

[38] تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵، و اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، تهران اسلامیه، ص ۱4۰، و دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۲، ص ۱۱۵.

[39] گنجینه های ویران، محمد عبایی خراسانی و سید رضا حسینی نسب، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۲، ر ۱۳۱ - ۱۳۲، و مدینه شناسی سید محمد باقر نجفی، ج اول، ص ۳۲6، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت محمد محمدی اشتهاردی، قم، نیوی، ۱۳۷۷، ص ۲6۷.

[40] مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، ابن منظور، دمشق 1404 ق، ج ۲، ص ۲۷۵ و ۲۷6، الإصابة، ج ۱، ص ۲۸۳ أعیان الشیعة، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف المطبوعات، 1403 ق، ج 6، ص ۳۰۸.

 

کلمات کلیدی
حضرت خدیجه (س)  |  فضائل و مناقب  |  ام المؤمنین  | 
لینک کوتاه :  
نویسنده : محمد رضا حشمت خواه تاریخ : 1401/01/22

السلام علیک یا خدیجه الکبری سلام الله علیها