انسان وارسته ای که در پرتو آفتاب وجود استاد خود به روشنایی چشمگیری از معنویت دست یافت . راه تهذیب و عبودیت را با کمال جدیت طی کرد و به بلندای قدس و قرب الهی رسید .
حاج میرزا عبدالله شالچی سالیان بسیار از حاج میرزا جواد آقا بهره برد و از این رهگذر در عرصه تهذیب نفس مقامی والا یافت . او
صفحه 45
راهگشای مشکلات روحی و بن بست های معنوی افراد محسوب می شد . همیشه یاد خدا در دل داشت و روزگار خویش را با تلاوت قرآن و تعلیم تجوید و ظرایف تلاوت مبارک می ساخت . در انجام مستحبات کوشا بود و به خواندن دعاهای هر روز اهتمام بسیار داشت . دردمندانی که در آتش تب می سوختند و همه روزنه های امید بر آنان بسته شده بود ، خود را به حاج میرزا عبدالله می رساندند . میرزا دست بر پیشانی آنها گذارده ، می فرمود :
آقاجان ، تب نکن !
و در همان لحظه نسیم آرامش بر وجود بیمار می وزید و به لطف الهی سلامتی اش را به دست می آورد .
زمینه مستعد او سبب شده بود که از طرف حاج میرزا جواد آقا دستور العمل های خصوصی دریافت کند . فرمان هایی که فرصت انجام دادن آنها را نمی یافت و با نکوهش استاد روبه رو می شد که :
« چرا تکالیف تعیین شده را دیشب انجام ندادی ؟ ! » نگاه ظلمت شکن آن عارف فرزانه ، چنین نظاره می کرد و رازهای شاگرد را می دید .
سخنان و دستورالعمل های حاج میرزا جواد آقا ، حاج عبدالله را به جایگاهی والا رساند به گونه ای که شبی هنگام نماز شب صدای ظریفی او را بیدار ساخت . چون نگاه کرد فرشته ای با لبخند ملیح و صدای دلنشین در کنار خود یافت ، که می گفت :
صفحه 46
« میرزا عبدالله ، وقت نماز شب است ! »
سینه این مرد الهی گنجینه خاطرات گران بهای استاد شمرده می شد ؛ از جمله آن خاطرات این بود که ، روزی همراه استاد مشغول قدم زدن بود که ناگاه حاج میرزا جوادآقا در جایی نشسته ، فاتحه خواند . در حالی که نشانی از مقبره آن محل مشاهده نمی شد . شگفت زده سبب این کار را از استاد پرسید ؛ ولی تنها با لبخند معنادار وی روبه رو شد . بنابراین ، حکمتی در کردار استاد یافت و از سؤال مجدد خودداری کرد .
چندی بعد فرزند حاج میرزا جواد آقا فوت کرده ، در همان محل دفن شد و میرزا عبدالله راز فاتحه آن روز استاد را دریافت .
این بزرگمرد سرانجام پس از صد و سه سال عمر آکنده از برکات معنوی وفتوحات روحی ، در 28 دی 1363شمسی به دیارباقی شتافت .