سلمان فارسی، این یار کهنسال پیامبر (ص) ، این محرم راز خاندان رسول خدا (ص) و به قول «ابن ابی الحدید» این شیعه خاص علی (ع)
در تاریخ می خوانیم: وقتی شب همه جا را فرا گرفت و چشمها به خواب رفت، علی (ع) ، حسن و حسین (ع) ، عمار یاسر، مقداد، عقیل، زبیر، ابوذر، سلمان، بریده عجلی، تعدادی از بنی هاشم، و افراد خاص وابسته به خاندان پیغمبر (ص) بر پیکرمقدس حضرت فاطمه (س) نماز خواندند، و در تاریکی شب آن بانوی فداکار اسلام را، به خاک سپردند
بدین ترتیب، خدمت، همراهی، ارادت، وفاداری و اطاعت سلمان، تا آخرین لحظه حیات حضرت فاطمه (س) ، یادگار ارجمند پیامبر (ص) ادامه یافت.
آری، ارادت و اطاعت سلمان محمدی (ص) ، با کمال اخلاص و پاکباختگی ونهایت صداقت و استواری، بدون اینکه در ایمان و تقوی او خللی پیش آید، و چون بسیاری از فرصت طلبان اسیر رنگ نام و نان گردد، تا آخرین لحظه زندگی فاطمه (س) نسبت به آن بانو استمرار داشت، موجب خرسندی آن بانوی والاگهراسلام می گردید، و برای سلمان عزت و عظمت می آفرید، و چه مناسب است، درپایان فصل «در محضر علی (ع) و فاطمه - س » سخن دل «سلمان پارسی » را با غزل «سعدی شیرازی » خطاب به آن بزرگواران بدین ترتیب با هم زمزمه کنیم:
در آن نفس که بمیرم، در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان، که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت، که سر زخاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم
به مجمعی که در آیند، شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم، غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم، گر هزار سال بخسبم
ز خواب عافیت آنگه، به بوی موی تو باشم
حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم، زدست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت، که مست روی تو باشم؟