کتاب  /  تاریخ اسلام  /  تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت

محاصره پیغمبر و بنی هاشم از طرف قریش

تعداد بازدید : 26874     تاریخ درج : 1389/04/06    

محاصره پیغمبر و بنی هاشم از طرف قریش[230]

سران قریش که از نقشه های قبلیخود نتیجه نگرفتند، پیغمبر را سخت تحت مراقبت قرار دادند واز هر فرصت برای آزار رساندن به آن حضرت خودداری نمی کردند. سران هر قبیله، افراد مسلمان خود را شکنجه می دادند و آنها را وا می داشتند که از اسلام و پیغمبر برگردند.

پیغمبر هم که وضع را چنین دید موضوع را با ابوطالب عموی خود در میان گذاشت و هردو صلاح را در آن دیدند که برایدوری از قریش و حفظ از گزند آنان کلیه مردان وزنان بنی هاشم به دفاع از پیغمبر پناه به دره ای واقع در بیرون مکه ببرند.

دره را در زبان عربی «شعب» می گویند، و بعدها این دره معروف به «شعب بنی هاشم» یا « شعب ابی طالب» شد.

تمام افراد بنی هاشم اعم ازآنها که مسلمان شده بودند یا غیره مسلمانان آنها فقط روز غیرت قبیله ای به دعوت ابوطالب حاضر شدند در دره از پیغمبر حمایت کنند.

ابوطالب که آگاهی یافت قریش در آزار رساندن به پیغبر تا سرحد کشتن او برآمده اند، حضرت را با زن و بچه و تمامی افراد بنی هاشم به دره درآورد، و خود و دو فرزندش علی (علیه السلام) و جعفر شب ها به حفاظت از متحصنین پاس می دادند. سپس این اشعار را سرود و برای سران قریش فرستاد.

- به خدا آنها با تمامی نفراتشان، تا من زنده ام به تو (پیغمبر) دسترسی نخواهند یافت.

[231]

- تو مرا دعوت به اسلام کردی، و من یقین کردم که خیرخواهی.

- هرچه گفتی راست بود، چون تو مرد امینی هستی.

- تو دینی را به مردم عرضه داشتی که می دانم، - از میان تمامی ادیان بهترین دینها است. (201)هنگامی که قریش اطلاع یافتند توانائی بر کشتن پیغمبر ندارند، و ابوطالب او را تسلم آنها نخواهد کرد، و از اشعار وی در این خصوص آگاهی یافتند، عهدنامه ای نوشتند و مهر کردند مبنی بر اینکه بنی هاشم را در دره خارج مکه محاصره اقتصادی کنند.

نه چیزی به آنها بفروشند و نه به آنها زن بدهند و نه از آنها زن بگیرند، و نه داد و ستد نمایند، مگر اینکه ابوطالب محمد را به آنان تحویل دهد تا او را به قتل رسانند! سپس همگی مضمون عهدنامه ر اتعهد نمودند و هشتاد نفر ذیل آن را مهر کردند.

شخصی که عهدنامه را نوشت «منصور بن عکرمة بن عامر بن عبدمناف بن عبدالدار» بو، ولی این شخص پس از چندی دستش فلج شد و از کار افتاد.

به دنبال آن قریش، پیغبر و خاندانش و تمامی اولاد عبدالمطلب را

[232]

غیر از ابولهب که در دفاع از پیغمبر شرکت نکرد، در محاصره اقتصادی قرار دادند. این واقعه شش یا هفت سال بعد از بعثت پیغمبر صلی الله علیه و آله و دو سال بعد از دعوت عمومی آن حضرت بود.

بدین گونه پیغمبر و بنی هاشم سه سال در آن دره به سر بردند تا آنجا که آنچه پیغمبر و ابوطالب و خدیجه داشتند به اتمام رسید، و سخت در مضیعه زندگی قرار گرفتند. در مدت محاصره فقط در ماه رجب و ماه ذی الحجه از شعب بیرون می آمدند، و نظر به احترام آن دو ماه که خرید و فروش آزاد بود، آذوقه لازم را خریداری کرده و به شعب بازمی گشتند. غیر از آن دو ماه باز خرید و فروش آزاد بود، آذوقه لازم را خریداری کرده و به شعب باز می گشتند. غیر از آن دو ماه باز خردی و فروش قریش با محاصره شدگان مخنوع بود، تا جائی که سرانجام موجودی آنها تمام و دچار کمبود مواد غذائی شدند.

کمبود مواد غذائی و آفتاب سوزان روز در میان دره و صخره ها و شب های سرد و طول مدت محاصره، سرانجام صدای گریه و زاری و فریاد وفغان کودکان و زنان را بلند کرد و در شهر به گوش قریش رسید.

این معنا موجب شد که جمعی از امضا کنندگان صحیفه را از کرده خود پشیمان سازد وبه چاره جوئی وادارد.

لازم به ذکر است که در آن ایام محنت زا و روزهای طاقت فرسا و تحت مراقبت شدید قریش، ابوالعاص بن ربیع شوهر زینب دختر پیغمبر یا خواهر زاده خدیجه با اینکه هنوز اسلام نیاورده بود بعضی از شبها مواد خوراکی بار شتر می کرد و به نزدیک دره می آورد و شتر را رها می نمود تا به دست محاصره شدگان بیفتد.

در آن میان روزی هشام بن عمر به نزد زهیر بن ابی امیه دخترزاده عبدالمطلب رفت و گفت: آیا سزاوار است که تو غذا بخوری و بهترین لباسها را بپوشی اما خویشان تو برهنه و گرسنه باشند؟ این موضوع با

[233]

بعضی از سران قریش هم در میان گذاشته شد، و بیشتر آنها را به فکر فرو برد، ولی نمی دانستند چه کنند.

پس از سه سالکه پیغبر و خانواده اش و مسلمانان و بنی هاشم در «شعب ابوطالب» در محاصره اقتصادی قرار گرفتند، و حتی روزهای آخر، کغاربه جای بسیار سختی کشید، جبرئیل بر پیغمبر نازل گردید و گفت: یار رسول الله! خداوند موریانه را فرستاده و عهدنامه قریش را خورده جز پاره ای که در آن نام خداست. پیغمبر موضوع را به عمویش ابوطالب خبر داد. به دنبال آن ابوطالب و پیغمبر و بنی هاشم آمدند و در مقابل کعبه نشستند. سران قریش نیزکه مطلع شدند از هر طرف به سوی کعبه شتافتند و همگی در آنجا گرد آمدند.

قریش گفتند: ابوطالب! عهدنامه ما را به یاد آور و به ما بپیوند... و در دفاع از برادرزاده ات بیش از این لجاجت روا مدار.

ابوطالب گفت: ای قوم! آیا شما پس از مهر کردن عهدنامه دستی در آن برده اید و به سراغ آن رفته اید؟ قریش گفتند: نه. ابوطالب گفت: ولی محمد از جانب خدایش به من خبرداده است که موریانه تمام عهدنامه را خورده است جز پاره ای که در آن نام خداست. حال اگر آن را آوردید و دیدید که چنین است چه خواهید کرد؟(202) قریش گفتند: تعهد خود را نعض می کنیم و دست از محاصره بر می داریم. ابوطالب گفت: ولی بدانید که اگر آنچه گفتم دروغ بود محمد را به شما تحویل می دهم تا او را به قتل رسانید.

[234]

قریش گفتند: بسیار خوب، سخنی به مورد گفتی.

سپس در قوطی را گشودند و دیدند که موریانه عهدنامه را خورده است جز پاره ای که نام خدا بر آن نوشته بود. هنگامی که قریش ازن معجزه را دیدند گفتند: سحری بیش نیست! ولی هم اکنون راهی برای تکذیب محمد نداریم.

درآن روز بر اثر این واقعه بسیاری از قریش مسلمان شدند، و پیغمبر و بنی هاشم از محاصره بیرون آمدند و به خانه های خود بازگشتند. معاندان قریش هم دیگر موضوع را دنبال نرکردند. (203)

201- تاریخ یعقوبی - جلد 2 ص 18. اشعار زیبای ابوطالب که به نقل بعقوبی مورخ پیشین درگذشته سال 292 هجری گواه صادقی بر مسلمانان بودن ابوطالب و رسوخ ایمان در دل اوست، اینهاست: و الله لن یصلوا الیک بجمعهم حتی اوسد فی التراب دفینا و دعوتنی و زعمت انک ناصح و لقد صدقت و منت امینا و عرضت دینا قد علمت بانه من خیر ادیان البریة دینا 202- سیره ابن هشام جلد 2 ص 234، تاریخ یعقوبی جلد 2 ص 18، اعلام الوری طبرسی - چاپ سوم ص 50203- تاریخ یعقوبی - جلد 2 ص 18
×
لینک کوتاه :  
نویسنده : شاگرد تاریخ : 1402/07/01

عهدنامه را که کفار نویسنده چرا در آن نام الله است

نویسنده : یک رفیق تاریخ : 1401/03/29

متن عربی عهدنامه که مشرکان نوشتن جهت محاصره مسلمانان چه بود؟

نویسنده : دانش آموز تاریخ : 1400/12/12

چه کسی خبر خورده شدن عهد نامه به وسیله موریانه را به کافران داد؟ جواب این چیست لطفا بگویید

نویسنده : همشهری تاریخ : 1400/11/24

یک سوال: عهدنامه را کفار بین خودشان نوشتند، کسانی که "الله" را خدای خود نمی دانستند. پس منظور از "خداوند موریانه را فرستاده و عهدنامه قریش را خورده جز پاره ای که در آن نام خداست" چیست؟

نویسنده : حسین تاریخ : 1401/07/21

مشرکین )بسمک اللهم( اول نامه هاشون مینوشتن میدونستن خداوندی هست ولی بت میپرستیدن و ادعا میکردن بتها وسیله تقرب به خداوند بزرگ است و بدعتهای زیادی سر این بتها انجام میدادن مثل باج گرفتن و قربانی کردن حتی بعضی فرزندان..