کتاب  /  اخلاق و عرفان  /  اخلاق در قرآن (جلد 1; اصول مسائل اخلاقی)  /  فصل دوازدهم; گامهای عملی به سوی تهذیب اخلاقی

اصلاح زبان

تعداد بازدید : 501     تاریخ درج : 1389/04/15    

اصلاح زبان[307]

آنچه در بحث پیشین، یعنی اهمیت سکوت و صمت و تاثیر آن در تهذیب نفوس و اخلاق گذشت، در واقع یکی از طرق اساسی برای پیشگیری از آفات زبان است، چرا که زبان مهمترین کلید دانش و فرهنگ و عقیده و اخلاق است؛ و اصلاح آن سرچشمه همه اصلاحات اخلاقی، و انحراف آن سبب انواع انحرافات است؛ بنابراین، بحث اصلاح زبان بحثی فراتر از مساله سکوت می باشد.

اصلاح زبان و گفتار از آنجا اهمیت فوق العاده در بحثهای اخلاقی به خود گرفته، که زبان ترجمان دل و نماینده عقل و کلید شخصیت انسان و مهمترین دریچه روح است.

به تعبیر دیگر، آنچه بر صفحه روح انسان نقش می بندد، قبل از هر چیز بر صفحه زبان و در لابه لای گفته های او ظاهر می شود. جالب این که اطبای پیشین سلامت و انحراف مزاج انسان را نیز از مشاهده زبان او کشف می کردند، و در آن زمان که مساله آزمایش خون و ترشحات بدن، یا عکسبرداری وجود نداشت، زبان به عنوان تابلویی برای تشخیص سلامت و بیماری دستگاههای درون شمرده می شد، و پزشکان آگاه، با یک نگاه به زبان، بسیاری از مسائل را درباره سلامتی و بیماری افراد کشف می کردند.

در مورد مسائل اخلاقی و فکری نیز همین امر صادق است؛ زبان می تواند تابلویی برای کشف انواع مفاسد اخلاقی درونی مورد استفاده قرار گیرد؛ همان گونه که آلودگی زبان می تواند انعکاس وسیعی در روح انسان داشته باشد.

روی این جهات، همواره علمای اخلاق اهمیت خاصی برای اصلاح زبان قائل بوده و هستند، و اصلاح آن را گام مهمی برای تقویت فضائل اخلاق، و تکامل روح می شمرند.

در حدیث معروفی که در لابه لای کلمات قصار مولا امیرمؤمنان علی علیه السلام آمده این حقیقت منعکس شده است؛ آنجاکه می فرماید: «تکلموا تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه؛ سخن بگویید تاشناخته شوید، چراکه شخصیت انسان در زیر زبان او نهفته شده است. » (162)

[308]

و در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم: «لا یستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه، و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه؛ ایمان کسی استقامت و راستی پیدا نمی کند، مگر این که قلب او راستی و استقامت یابد قلب نیز راستی استقامت نمی یابد مگر این که زبان راستی و استقامت پیدا کند. » (163)

با این اشاره به اصل سخن باز می گردیم، و بحث را در چهار محور آغاز می کنیم:

1- اهمیت زبان به عنوان یک نعمت بزرگ الهی

2- رابطه نزدیک اصلاح زبان با اصلاح روح و فکر و اخلاق

3- آفات زبان

4- اصول کلی جهت مبارزه با آفات زبان

در محور اول، قرآن مجید در دو آیه از سوره «بلد» و «الرحمن» حق سخن را ادا کرده است.

در سوره بلد، آیه 8 تا 10، می خوانیم: «ال-م نجعل له عی-نین - و لسانا و ش-فتین - و هدیناه النجدین؛ آیا برای او (انسان) دو چشم قرار ندادیم - و یک زبان دو لب ؟ - و او را به خیر و شرش هدایت نمودیم! » (164)

آیات فوق در مقام بیان بزرگترین نعمتهای الهی است، نعمت چشم و زبان و لبها، نعمت هدایت، و معرفت خیر و شر.

براستی زبان از شگفت انگیزترین اعضای بدن انسان است و وظائف سنگین برعهده دارد که بر عهده هیچ یک از اعضاء بدن نیست؛ علاوه بر این که کمک مؤثری به بلع غذا می کند و در جویدن نقش مهمی دارد و مرتبا لقمه غذا را به زیر چکش دندانها هل می دهد ولی به قدری این کار ماهرانه انجام می گیرد که خود

[309]

را از ضربات دندانها دور نگه می دارد، در حالی که دائما در کنار آن و چسبیده به آن است!

گاهی بندرت هنگام جویدن غذا زبان خود را جویده ایم و این عضو بسیار ظریف و آسیب پذیر آزرده شده، و فهمیده ایم که اگر آن مهارت فوق العاده در زبان نبود که خود را از ضربات دندانها حفظ کند همه روز چه بر سر ما می آمد!

اضافه بر این، بعد از خوردن غذا فضای دهان و دندانها را کاملا جاروب و تمیز می کند.

ولی از همه مهتر مساله سخن گفتن است که با حرکات بسیار سریع و منظم و پی در پی و جست وخیز زبان در جهات ششگانه، انجام می گیرد.

جالبتر این که خداوند برای سخن گفتن وسیله ای برای انسان قرار داده که بسیار سهل التناول و در دسترس همگان است؛ نه خسته می شود، نه ملالی به آن دست می دهد، و نه هزینه ای دارد.

و از آن عجیبتر، مساله استعداد تکلم در انسان است که در روح آدمی به عنوان یک نایت بزرگ الهی به ودیعه گذارده شده و انسان می تواند جمله بندی های نامحدودی در اشکال بی شمار برای بیان مقاصد بسیار متنوع خود ترتیب دهد.

اضافه بر این، آنچنان استعدادی برای وضع لغات مختلف به او داده که محصول آن هزاران نوع زبان است؛ و با گذشت زمان، برآن نیز افزوده می شود.

با این حال، آیا عجیب است که خداوند از این نعمت در آیات بالا به عنوان یکی از بزرگترین نعمتهایش یاد کند؟

شایان توجه این که: در آیات بالا نعمت «لبها» را در کنار زبان قرار داده چرا که از یک سو بسیاری از حروف الفبا به کمک لبها ادا می شود، و وسیله مؤثری است برای بریدن اصوات و کلمات و تنظیم حروف در کنار یکدیگر.

و از سوی دیگر، وسیله بسیار مؤثری است برای کنترل زبان و مهار کردن آن، همان گونه که در حدیثی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می خوانیم: «خداوند متعال به انسانها می گوید: یا ابن آدم ان نازع-ک لسانک فی ما ح-رمت عل-یک فقد اعن-تک بطبق-تین فاطبق؛ ای فرزند آدم! اگر زبانت خواست تو را وادار به حرام کند، من دو لب را برای جلوگیری از آن در اختیار تو قرار داده ام در چنان حالتی لب فرو بند! »

[310]

در آغاز سوره الرحمن (آیات 1 تا 4) نیز تعبیر بسیار مهمی درباره نعمت بیان که مولود زبان است آمده، و بعد از ذکر نام خداوند «رحمان» که رحمتش دوست و دشمن را احاطه کرده، اشاره به مهمترین مواهب الهی یعنی قرآن و سپس اشاره به آفرینش انسان و بعد نعمت بیان را به عنوان یک موهبت عظیم بیان می دارد و می فرماید: «الرحمن - علم القرآن - خلق الانسان - عل-مه البیان؛ خداوند رحمان - قرآن را تعلیم فرمود، انسان را آفرید - (و) به او بیان آموخت. »

به این ترتیب، نعمت بیان را به عنوان مهمترین نعمتها بعد از آفرینش انسان ذکر می کند.

اگر نقش بیان را در تکامل و پیشرفت زندگی انسانها و پیدایش و گسترش تمدنها در نظر بگیریم یقین خواهیم کرد که اگر این نعمت بزرگ الهی نبود، هرگز انسان نمی توانست دانشها و تجربیات خود را به آسانی از نسلی به نسل دیگر انتقال دهد، و سبب پیشرفت علم و دانش و تمدن و دین و اخلاق گردد.

بی شک اگر یک روز این نعمت بزرگ از انسانها گرفته شود، همان روز جامعه انسانی به قهقرا باز می گردد.

بیان، ابزاری دارد و نتیجه ای، که ما به خاطر عادت کردن به سخن گفتن هر دو را ساده می پنداریم، در حالی که کاری است بسیار ظریف و پیچیده و هنری است بسیار مهم و بی نظیر.

زیرا از یک سو، دستگاههای صوتی برای ایجاد اصوات مختلف با یکدیگر همکاری می کنند، هوای فشرده در ریه ها، تارهای صوتی را به صدا در می آورند و این صداها با کمک زبان و لبها و دندانها و فضای دهان و حلق، حروف الفبا را با سرعت و ظرافت خاصی به وجود می آورند، و آن صدای ممتدی که از حنجره بیرون می آید به وسیله ابزار فوق در اشکال و اندازه های مختلف بریده و چینش پیدا می کند و حروف الفبا و کلمات را تشکیل می دهد.

وضع لغات که پایه اصلی سخن گفتن است و برحسب انواع نیازهای مادی و معنوی صورت می گیرد، خود داستان عجیبی دارد که اگر تعدد زبانها (که به گفته بعضی از دانشمندان هم اکنون بالغ بر سه هزار زبان در دنیا داریم در نظر بگیریم) پیچیدگی و اهمیت

[311]

این موضوع روشنتر می شود، بویژه این که می دانیم که این عدد نیز نقطه پایانی زبانهای بشری نیست و با گذشت زمان لغات تازه و زبانهای دیگری تدریجا به وجود می آید.

به هر حال، نعمت بیان از مهمترین و شگفت انگیزترین نعمتها و مواهب الهی است که آسایش و آرامش و پیشرفت و تکامل انسانها رابطه بسیار نزدیکی با آن دارد.

این مساله در روایات اسلامی نیز بازتاب گسترده ای دارد، از جمله از سخنان امیرمؤمنان علی علیه السلام می خوانیم: «ما الانسان لو لا اللسان الا ص-ورة ممثلة، او بهیمة مهملة! ؛ اگر زبان نبود انسان چه بود؟! چیزی جز یک مجسمه یا حیوان رها شده در بیابان! » (165)

امام در این گفتار پر معنی حق مطلب را درباره اهمیت زبان بیان کرده و می فرماید آنچه انسان را از حیوانات ممتاز ساخته است همین نعمت زبان اوست.

در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم که فرمود: «الجمال فی اللسان؛ تمام زیبایی انسان در زبان است! » (166)

همین معنی به تعبیر دیگری از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «الجمال فی اللسان و الکمال فی العقل؛ زیبایی انسان در زبان اوست، و کمال او در عقل اوست! » (167)

این احادیث را با حدیث دیگری از امام امیرمؤمنان علی علیه السلام پایان می دهیم، هر چند روایات در این زمینه بیش از اینهاست، فرمود: «ان فی الانسان عشر خصال یظهرها لسانه: شاهد یخبر عن الضمیر، وحاکم یفصل بین الخطاب، و ناطق یرد به الجواب، و شافع یدرک به الحاجة، و واصف یعرف به الاش-یاء، و امیر یامر بال-حسن، و واعظ ینهی عن القبیح، و معز ت-سکن به الاحزان، و حاضر (حامد) تجلی به الض-غائن و مونق تلذ به الاسماع؛

در انسان ده خصلت است که آنها را با زبان ظاهر می کند:

شاهدی است که از درون خبر می دهد.

و داوری است که حق و باطل را از هم جدا می سازد.

و سخنگویی است که به سؤالات پاسخ می گوید.

[312]

و شفاعت کننده ای است که سبب وصول به نیازها است.

و توصیف کننده ای است که اشیاء را معرفی می کند.

و امیری است که به نیکیها دعوت می نماید.

و واعظی است که از قبیح باز می دارد.

و تسلی دهنده ای است که غمها با او فرو می نشیند.

و ستایشگری است که زنگار کینه ها را از دلها پاک می کند.

و هنرمندی است که گوشها به سبب او لذت می برند. » (168)

و جهت حسن ختام در این بحث به سراغ سخنی از «محجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء» می رویم:

او در آغاز سخن تحت عنوان «کتاب آفات اللسان» چنین می گوید: «زبان از نعمتهای بزرگ الهی، و از لطائف و شگفتیهای صنعت اوست، جرمش کوچک و طاعت و جرمش بزرگ است، چرا که کفر و ایمان با شهادت زبان شناخته می شوند و این دو نهایت طاعت و طغیان است؛ هیچ موجود و معدوم، و خالق و مخلوق، و امور پنداری و واقعی، و مظنون و موهوم نیست، مگر این که زبان درباره آن سخن می گوید، و به اثبات و نفی درباره آن می پردازد.

«این خاصیتی است که در هیچ یک از اعضاء وجود ندارد، چرا که چشم غیر از رنگها و صورتها را نمی بیند، و گوش جز صداها را نمی شنود، و دست تنها با اجسام سرو کار دارد؛ و به همین ترتیب سایر اعضاء بدن، در حالی که میدان زبان گسترده است و هیچ حد و مرزی ندارد، جولانگاه آن در نیکیها وسیع و در شر و بدیها گسترده تر است، هر کس زبانش را رها کند و هیچ نظارتی بر آن نداشته باشد، شیطان او را در هر میدانی وارد می سازد و به لبه پرتگاه آتش می راند. » (169)

162- نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 392.163- بحارالانوار، جلد 68، صفحه 287 محجة البیضاء، جلد 5، صفحه 193.164- مجمع البیان، جلد 10، صفحه 494 ذیل آیه مورد بحث. و نورالثقلین، جلد 5، صفحه 581.165- غرر الحکم، شماره 9644.166- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 141، حدیث 24.167- بحارالانوار، جلد 75، صفحه 80، حدیث 64.168- کافی، جلد 8، صفحه 20، حدیث 4.169- المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 190.
×
لینک کوتاه :