مصاحبه و گفتگو  /  اخلاق و تربیت

مرگ و عالم آخرت

این جاده، جاده ای طولانی و این سفر، سفر طول و درازی است. عالمی بین مرگ و قیامت است؛ یعنی بعد از مرگ تا برپا شدن قیامت، که خدا در قرآن می فرماید آن عالم را برزخ نام گذاری کرده است. زمانش خیلی طولانی است. چهار هدیه مربوط به مالک دوزخ و کارگردان جهنم است، چهار هدیه مربوط به رضوان و کارگردان بهشت، چهار هدیه مربوط به جبرئیل، چهار هدیه مربوط به من و چهار هدیه نیز مربوط به خدا که جمعاً چهل هدیه می شود.

منبع : موسسه نشر آثار استاد انصاریان مصاحبه شونده : انصاریان، حسین تعداد بازدید : 3971     تاریخ درج : 1397/12/05    

از رسول خدا صلی الله علیه وآله سؤال مهمی شد که حضرت به این سؤال، چهل پاسخ دادند. در حقیقت ایشان با این چهل پاسخ، فرهنگ جامع تربیتی، خانوادگی، اجتماعی، مادی و معنوی را ارائه فرموده اند و پاسخ حضرت فقط برای آن سؤال کننده نبوده است.

سؤالی که آن مرد کرد، در ارتباط با خودش بود، اما پاسخ هایی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله دادند، در ارتباط با تمام انسان ها تا روز پایان این دنیا است.

این سؤال و پاسخ در منابع مهم حدیثی شیعه نقل شده است، از جمله در جلد دهم »مستدرک سفینة البحار « آمده است: » جاء رجل الی النّبی صلی الله علیه وآله فقال: أتأذن لی أن اتمنّی الموت؟ «(1)

خدمت وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه وآله عرض می کند: آیا شما به من اجازه می دهید که مرگ خودم را از خدا بخواهم؟ مردن خودم را بخواهم و تمنّا یا آرزوی مرگ کنم؟ دیگر در این دنیا نباشم و از دنیا بیرون بروم؟

 مرگ؛ حقیقتی اجتناب ناپذیر

پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله به او فرمودند:  » فانّ الموتَ شی ءٌ لابدّ منه « مرگ، مردن و انتقال به عالم بعد، حقیقتی است که از آن چاره ای نیست و حکم مرگ بر کلّ موجودات زنده جهان نوشته شده است.

خداوند متعال برای هر موجود زنده ای زمان محدود و معینی را قرار داده است که هرگاه این زمان تمام شود و به سر آید، آن موجود زنده به عالم دیگر انتقال پیدا می کند.

و سفر طویل

 این جاده، جاده ای طولانی و این سفر، سفر طول و درازی است. عالمی بین مرگ و قیامت است؛ یعنی بعد از مرگ تا برپا شدن قیامت، که خدا در قرآن می فرماید آن عالم را برزخ نام گذاری کرده است. زمانش خیلی طولانی است.

هدیه برای ده حقیقت

 بعد حضرت فرمودند:  » ینبغی لمن أراده أن یرفع عشر هدایا « اگر کسی به این مسافرت علاقه مند است و می خواهد از این دنیا برود، البته نباید آرزوی مرگ کند و دعا کند که خدا مرگ او را برساند، اما چون مرگ امری قطعی و حتمی است، لذا آرزومند آن باید ده هدیه را برای بعد از مرگ خود فراهم کند.

 ارسال چهل هدیه برای بعد از مرگ

 آن شخص از رسول خدا صلی الله علیه وآله سؤال کرد: این ده هدیه چیست؟ حضرت فرمودند: چهار هدیه مربوط به ملک الموت است، چهار هدیه مربوط به خود قبر یعنی برزخ، چهار هدیه مربوط به آن دو فرشته سؤال کننده از انسان، چهار هدیه مربوط به میزان و ترازو و چهار هدیه نیز مربوط به صراط؛ یعنی آن راهی را که انسان باید در قیامت از آن عبور کند.  البته عبور از این جاده نیز توضیحاتی دارد که در قرآن مجید بیان شده است. اگر در طول بحث به این قسمت از روایت رسیدیم، داستان این راه و روندگان آن و متوقفّین در آن را از طریق قرآن مجید بررسی خواهیم کرد.

بعد پیغمبر صلی الله علیه وآله فرمودند: چهار هدیه مربوط به مالک دوزخ و کارگردان جهنم است، چهار هدیه مربوط به رضوان و کارگردان بهشت، چهار هدیه مربوط به جبرئیل، چهار هدیه مربوط به من و چهار هدیه نیز مربوط به خدا که جمعاً چهل هدیه می شود.

تهیه هدایا در بازار دنیا، قبل از مرگ

پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: باید قبل از مرگ برای هر کدام چهار هدیه فراهم کنید؛ چون بازار قیامت فقط بازار رسیدگی به پرونده است، نه بازار تهیه هدیه و هیچ کدام از این چهل هدیه در بازار بعد از مرگ پیدا نمی شود، ولی کل این چهل گوهر گرانبهای با ارزش در بازار زندگی دنیا قابل دسترسی است.

در ضمن پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله می خواهند برای ما ارزش این دنیا و بازار بودن آن را بیان کنند که در روایات نیز از دنیا به بازار تعبیر شده است، چنانچه امام عسگری علیه السلام می فرمایند: الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر آخرون «(2)

 دنیا برای شما مانند بازاری است که در این بازار مردم دو گروه هستند؛ گروهی که سود می برند و گروهی که همه وجود و سرمایه خود را به باد می دهند و تباه می کنند.

 کشت عمل در دنیا و برداشت در آخرت

 رسول خدا صلی الله علیه وآله از دنیا تعبیری دارند که خیلی پرمعنا است. حضرت فرمودند:

الدنیا مزرعة الاخرة (3)

 این دنیا مانند کشتزار است. بنابراین شما باغبان هستید، هر چه در این دنیا بکارید، در قیامت درو می کنید و نصیب خوبی دارید و اگر نکارید، در قیامت هیچ نصیبی ندارید.

 قرآن مجید در این باره چنین می فرماید:

وَمَا لَهُ و فِی الْأَخِرَةِ مِنْ خَلَقٍ (4)

«خلاق»؛ یعنی نصیب. برای انسانی که نکشته، در آخرت هیچ نصیبی وجود نخواهد داشت.

 حسرت آخرتی برای غافلان از کشت عمل

 البته این را هم بدانید که در قیامت اهل جهنم به پروردگار عالم عرض می کنند: خدایا! ما را به دنیا برگردان. برای چه برگرداند؟ تا در این کشتزار بکارند و بعد وارد قیامت شوند و درو کنند. اما اراده پروردگار به برگرداندن کسی از قیامت به دنیا تعلّق نگرفته است.

 وقتی که انسانی مرد، دیگر کار از کار گذشته و هیچ کاری نمی تواند بکند. خودش می ماند و کشت اعمال، یا خودش و بدن خالی. وقتی کشت ندارد، محصولی نیز ندارد. خیلی سخت است که از دنیا به آخرت برود و جلوی چشمش ببیند میلیون ها نفر مرد و زن، زارع خوبی بوده اند و بهشت نصیب آنان شده است، ولی به تعبیر قرآن مجید، او حتی مقداری آب که رفع تشنگی کند، نصیبش نشده است.

ذلت اهل جهنم و عزت اهل بهشت

 خدا در قرآن می فرماید: اهل جهنّم به اهل بهشت می گویند:

 أَنْ أَفِیضُواْ عَلَینَا مِنَ الْمَآءِ (5)

 مقدار کمی از این همه چشمه، رودخانه و منابع عظیم آبی که در اختیار شما است، به ما بدهید. بهشتی ها چشمه های متعددی در اختیار دارند:

 عَینًا یشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا (6)

إِنَّ الْأَبْرَارَ یشْرَبُونَ مِن کأْسٍ کانَ مِزَاجُهَا کافُورًا (7)

 یا در آیه دیگری می فرماید: در بهشت چشمه ای هست که اسمش »سلسبیل«(8) است که در شعر شعرای ایران، ظاهراً در اشعار فردوسی استفاده شده است که از قرآن گرفته شده است.

 این ها غیر از این چشمه هایی است که قرآن مجید بیان می کند:

 جَنَّتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ (9)

«الانهار » جمع «نهر» است. خدا نمی گوید چند رودخانه، می فرماید: رودخانه ها. تمام آب آنها نیز خوردنی است؛ چون در بهشت ماده آلوده ای وجود ندارد.

عکس العمل بهشتیان با دیدن اهل جهنم

 اهل جهنّم می بینند؛ یعنی خدا بهشتی ها و جهنمی ها را با هم روبرو می کند، یا طبق برخی روایات بهشت بر جهنم محیط است و اهل بهشت تمام اهل جهنم را می توانند ببینند و یکی از لذت های آنان نیز این است که با دیدن خود در بهشت و عذاب سخت اهل جهنم، نفس راحتی می کشند که چقدر خوب شد که ما حرفهای خدا را جدی گرفتیم، در مزرعه دنیا عمل مثبت کاشتیم و برای چنین روزی خود را مهیا کردیم.

 البته بهشتی ها در جای خود قرار دارند و جهنمی ها را می بینند و جهنمی ها نیز در جای خود هستند و آنها نیز بهشتی ها را می بینند، البته نه برای همیشه. خود این هم عذابی است که اهل جهنم ببینند خدا برای او بهشت را آفریده بود، اما او خودش را جهنمی کرده است.

 اهل بهشت نیز مسیر زندگی را، همان گونه که خدا به آنها داده بود:  » اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِیمَ × صِرَ طَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ «(10)  و در سوره نساء توضیح مختصری داده است:   » فَأُو لَئِک مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِم مِّنَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّلِحِینَ «(11) این ها »أنعمت علیهم « هستند که مسیر طبیعی خلقت خود، خرد، قلب، روح و جوارح خود را، که صراط مستقیم الهی است و این صراط نیز در دنیا قرآن است، طی کردند و حال به بهشت رسیده اند. آنها هیچ حسرت و غصّه ای ندارند:  » لَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لَا هُمْ یحْزَنُونَ «(12)

 عذاب رؤیت بهشتیان توسط دوزخیان

 اما یکی از دردهای اهل جهنم این است که وقتی بهشت را به آنها نشان می دهند و بهشتیان را می بینند، عذاب می کشند که چرا در زندگی، در خلقت خود دستکاری کردند و به جای اینکه ماشین وجود خود را در صراط مستقیم حرکت دهند، در مسیر شیطان حرکت دادند. این دستکاری نیز کار خود آنها است، نه کار خدا.

 آن وقت به اهل بهشت می گویند: یکدیگر را نگاه کنید. خیلی ها با هم آشنا هستند؛ پدر در جهنم است، پسر در بهشت، یا برعکس. زن در بهشت است و شوهرش در جهنم، یا برعکس.

 امام علیه السلام در بهشت است، ولی رعیت آن امام در جهنم. خدا امام معصوم را فرستاد تا همه به او اقتدا کنند و مأموم او شوند، اما خیلی ها به او اقتدا نکردند و در جهنم می بینند که امامشان در بهشت است. این نیز خود نوعی عذاب است. (13)مثلاً امام حسین علیه السلام در بهشت است و مردم زمانش در جهنم. به حضرت هجده هزار نامه نوشتند که زندگی ما در اختیار شماست. ما امام لازم داریم. بیا. حضرت نیز آمدند، اما همین نویسندگان نامه، در کربلا جلوی امام را گرفتند و او را قطعه قطعه کردند. این ها آن روز می بینند که امام در بهشت است و خودشان در جهنم.

درخواست آب از اهل بهشت

 اهل جهنم به آشنایان خود در بهشت می گویند:   أَنْ أَفِیضُواْ عَلَینَا مِنَ الْمَآءِ (14)

 به ما کمی آب بدهید. در آنجا رابطه ها کاملاً قطع است. این هم یکی از بلاهای قیامت است.  « و هو بلاء تطول مدّته و یدوم مقامه ولایخفّف عن أهله »(15)

 قطع هر گونه رابطه بین اهل دوزخ و بهشت

در قرآن مجید درباره قطع رابطه ها می فرماید: » وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ «(16) تمام دست گیره های نجات و رحمت از دوزخیان قطع است. یعنی اگر فرزندی در جهنم است، به مادرش که در بهشت است التماس کند که فقط ذرّه ای آب به من بدهد، اما رابطه مادری با فرزندی قطع است؛ یعنی مادر دلش نمی سوزد و خدا چراغ مهر مادری را از دل مادر بهشتی نسبت به فرزند دوزخی خاموش کرده است؛ چون اگر بنا باشد که در بهشت مادران دل سوزی کنند و بلند بلند گریه کنند، این دیگر بهشت نشد، باز همان دنیا است. بهشت جای ناله، غصّه، به سینه و صورت زدن، گریه کردن و اشک ریختن نیست،  » وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ «

 تمام رابطه های مربوط به نجات از دوزخیان قطع و بریده است.

 جواب تقاضای دوزخیان از اهل بهشت

 آن وقت بهشتیان چه جوابی می دهند؟ به آنها می گویند:  » حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ «(17) خدا نعمت بهشت را بر دوزخیان حرام کرده است؛ یعنی این کشت اختصاصی است و مانند دنیا نیست که ما کار می کردیم و شما می خوردید.

 من در خانه کار می کردم و زحمت می کشیدم و به شما می گفتم: نماز بخوانید و روزه بگیرید، اما شما حرفم را گوش نمی دادید. من مجبور بودم کار کنم و برای شما نیازمندی ها را بیاورم، خانه و ماشین آماده کنم، آنجا می شد که شما از تلاش من بهره ببرید، ولی اینجا، این کشت اختصاصی است و از آن چیزی به شما نمی دهند. خدا به شما حرام کرده است، لذا به آنها آبی داده نمی شود.

 تهیه دستگیره آخرتی

 این مسأله تهیه هدیه از دیدگاه قرآن است که شما به امید این که بعد از مرگ برای خود دستگیره نجات فراهم کنید، نباشید. اینجا دستگیره فراهم کنید. ما اینجا مأمور به اتّصال به وسیله ه ای نجاتیم:  وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا (18)

 مصادیق حبل الله و حبل الناس

 در آیه دیگری دارد:  » وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ «(19) یکی این که می گوید: » بحبل الله « که قرآن است، چنگ بزنید، جای دیگر نیز می گوید: » و حبل من الناس « که انبیا و ائمه طاهرین علیهم السلام هستند. (20)

 شما اینجا دست به دامان قرآن، پیغمبران و ائمه علیهم السلام شوید. اگر اینجا عمری دست به دامان شکم و شهوت بودید و فکر کنید آنجا دست شما به آن دستگیره ها می رسد، نه، این فکر را نکنید که این فکر باطل، نادرست و غلطی است.  ما این حرف ها را از آیات قرآن می فهمیم. به خصوص این آیه شریفه که درباره دوزخیان می فرماید:  » فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَعَةُ الشَّفِعِینَ «(21)قدرت نجات دهی انبیا، ائمه علیهم السلام، قرآن و اولیای خدا در قیامت، اهل جهنّم را نمی گیرد و اینان اصلاً به سراغ اهل جهنم نمی روند.

 این مقدمه لازم بود تا عنایت داشته باشند که اینجا، در این بازار باید دستگیره ها و هدیه ها را فراهم کرد. حال جمله ای از آن روایت را ترجمه کنم، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:  » فانّ الموت شی ء لابدّ منه «

 مرگ حقیقتی است که هیچ چاره ای از آن نیست.

 آیاتی در زمینه مرگ

 1 - عمومیت مرگ

 چند آیه قرآن و شعر از ابن سینا و ملک الشعرای بهار درباره مرگ و این که هیچ چاره ای از مرگ نیست ببینید. یعنی مرگ برای همه مانند کوچه بن بست و گره باز نشدنی است که هیچ کسی در این عالم، هر چه قدرت داشته باشد نیز نمی تواند این بن بست یا این گره زده شده به وجود موجودات زنده را باز کند. این معنای » لابدّ منه « است. حال چند آیه را در این ارتباط ببینید:  » کلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ «(22) استثنا هم ندارد. هر موجود زنده ای مرگ را، یا به صورت خیلی شیرین، یا مانند نوشیدن زهر بسیار تلخ خواهد چشید که در آیات و روایات بیان شده است که چگونه مرگ شیرین است و چگونه تلخ. آشامیدنی بسیار تلخی است که نمونه تلخی آن در هیچ ماده تلخ دنیایی نیست.

 2 - گریبان گیری مرگ

 در آیه دیگر به قدرتمندان می فرماید: ای قدرتمندان غافل! کاخ نشینان! زورمداران! اسلحه داران و پول داران قوی عالم:  » أَینََما تَکونُوا یدْرِککمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیدَةٍ «(23)هر جا که باشید، چنگال مرگ گریبان شما را می گیرد، گرچه کاخ نشین یا چرچیل، فرعون، نمرود و یزید هم باشید، مرگ شما را می گیرد.

مرگ؛ نقطه عجز زورمداران

 اتفاقاً قدرتمندان عالم عمر خیلی طولانیی نداشتند. خیلی عجیب است. یزید که خیلی ادعای قدرت می کرد و از قدرت ظاهری نیز برخوردار بود، سی و سه ساله بود که مرگ گریبانش را گرفت.

 هارون الرشید که می گویند به خورشید می گفت: هر جا بتابی و غروب کنی، منطقه حکومت من است، چهل و هفت ساله بود که مرد. دیگر ستمگران عالم نیز همین گونه بودند. عمر خیلی طولانیی نداشتند. خیلی کم داریم کسانی که به هشتاد یا نود سال رسیده باشند. بعد با آبروریزی و بیماری های عجیب و غریبی مردند.

 خدا به پشه فرمود: به نمرود حمله کن و بیچاره اش کن. یا به چند قطره آب گفت: وارد حلق فرعون شو و او را خفه کن. یا به چشمه آب گفت: به هارون آب بپاش، او تب و لرز بگیرد و بمیرد. قدرتمندان را با آبرویزی از بین می برد. این آیه درباره مرگ قدرتمندان است.

 3 - ملاقات با مرگ

در قرآن درباره مردم دروغگو و اتهام زن به پروردگار آیه ای هست که آنها خود را از عذاب های الهی مصون می دانستند، می فرماید:  » قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَقِیکمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَی عَلِمِ الْغَیبِ وَ الشَّهَدَةِ فَینَبِّئُکم بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ «(24)این مرگی که از آن فراری هستید و گاهی می گویید: خدا کاری به کار ما ندارد، نمی توانید از آن فرار کنید و شما را خواهد گرفت تا شما را به جانب کسی که عالم غیب و شهادت است برگرداند و آنجا شما را از همه اعمال خود - از اول تکلیف تا مرگ - آگاه کند که شما در این دنیا چه کردید. چیزهایی که از یاد شما رفته است، خدا آنها را به یادتان می آورد.

4 - تقدیر مرگ

 این آیه خطاب به عزیزترین انسان عالم، وجود مقدس پیغمبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه وآله است که پروردگار می فرماید:  » إِنَّک مَیتٌ وَ إِنَّهُم مَّیتُونَ «(25)حبیب من! آماده باش که مرگ گریبان تو را نیز خواهد گرفت. اما ببینید پروردگار، پیغمبر صلی الله علیه وآله را از افتادن در کام مرگ استثنا نکرده است. تو می میری و مردم عالم نیز می میرند.

 5 - قطعیت مرگ

 نوبت مرگ هر کس برسد:  » لَا یسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا یسْتَقْدِمُونَ «(26) نه می تواند آن را پیش بیاندازد و نه تأخیری در آن ایجاد کند. چند قطعه خیلی جالب و شنیدنی در مسئله اصل مرگ باید بررسی شود بعد تا برسیم به اینکه اولین نفری که باید برایش چهار هدیه آماده کنیم؛ یعنی ملک الموت، آن چهار هدیه چیست که اگر ما برای او فراهم کنیم، او وقت مرگ از پدر مهربان به ما مهربان تر خواهد بود؟

منابع

1) مستدرک سفینة البحار: 498/10؛ تحریر المواعظ العددیة: 508، الفصل الاول؛ »منقول من کتاب لباب الألباب: جاء رجل إلی النبی صلی الله علیه وآله: أتأذن لی أن أتمنّی الموت، فقال صلی الله علیه وآله: الموت شی ء لا بدّ منه و سفر طویل ینبغی لمن أراده أن یرفع عشر هدایا، فقال: و ما هی؟ قال صلی الله علیه وآله: هدیة عزرائیل، و هدیة القبر، و هدیة منکر و نکیر، و هدیة المیزان، و هدیة الصراط، و هدیة مالک، و هدیة رضوان، و هدیة النبی صلی الله علیه وآله، و هدیة جبرئیل، و هدیة اللّه تعالی.«

2) تحف العقول: 483، و روی عنه علیه السلام فی قصار هذه المعانی؛ »و قال علیه السلام الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر آخرون.«

 - أعلام الدین: 96، أبیات فی التوحید؛ »و قال علی بن الحسین علیه السلام العلم دلیل العمل و العمل وعاء الفهم و العقل قائد الخیر و الهوی مرکب المعاصی و الدنیا سوق الآخرة و النفس تاجر و اللیل و النهار رأس المال و المکسب الجنة و الخسران النار.«

 - غرر الحکم: 142، فی ذم الدنیا، حدیث 2532؛ »الدنیا سوق الخسران.«

3) عوالی اللآلی: 267/1، الفصل العاشر فی أحادیث تتضمن شیئا، حدیث 66؛ »و قال صلی الله علیه وآله الدنیا مزرعة الآخرة.«

4) بقره (200: (2؛ »و آنان را در آخرت هیچ بهره ای نیست. «

5) اعراف (50: (7؛ »و دوزخیان بهشتیان را آواز می دهند که از آب ] خوشگوار [یا از آنچه خدا روزی شما فرموده بر ما فرو ریزید. «

6) انسان (6: (76؛ »آن جام از چشمه ای است که همواره بندگان خدا از آن می نوشند و آن را به دلخواهشان هرگونه که بخواهند جاری می نمایند. «

7) انسان (5: (76؛ »همانا نیکان همواره از جامی می نوشند که نوشیدنی اش آمیخته به کافور ] آن ماده سرد، سپید و معطر [ است. «

8) اشاره است به سوره انسان (18: (76؛ » عَینًا فِیهَا تُسَمَّی سَلْسَبِیلاً «

 فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت: 73/3، باب صد و بیست و چهارم خطبه بدون »الف« که حضرت علی علیه السلام بالبداهه انشاء فرموده است؛ »و شرب من عین سلسبیل قد مزج بزنجیل.«

9) بقره (25: (2؛ »بهشت هایی ویژه آنان است که از زیرِ ] درختانِ [ آن نهرها جاری است.«

10) فاتحه (7 - 6: (1؛ »ما را به راهِ راست راهنمایی کن. × راه کسانی ] چون پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان که به خاطر لیاقتشان [ به آنان نعمتِ ] ایمان، عمل شایسته و اخلاق حسنه [عطاکردی. «

11) نساء (69: (4؛ »و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان خواهند بود که خدا به آنان نعمت ] ایمان، اخلاق و عمل صالح [ داده؛ و اینان نیکو رفیقانی هستند. «

12) بقره (62: (2؛ »و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین شوند. «

13) بحار الأنوار: 125/8، باب 23، الجنة و نعیمها رزقنا الله، حدیث 26؛ »عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ فِی الْجَنَّةِ مَنْزِلًا وَ فِی النَّارِ مَنْزِلًا فَإِذَا سَکنَ أَهْلُ الْجَنَّةِ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَنَادَی مُنَادٍ یا أَهْلَ الْجَنَّةِ أَشْرِفُوا فَیشْرِفُونَ عَلَی النَّارِ وَ تُرْفَعُ لَهُمْ مَنَازِلُهُمْ فِی النَّارِ ثُمَّ یقَالُ لَهُمْ هَذِهِ مَنَازِلُکمُ الَّتِی لَوْ عَصَیتُمْ رَبَّکمْ دَخَلْتُمُوهَا قَالَ فَلَوْ أَنَّ أَحَداً مَاتَ فَرِحاً لَمَاتَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی ذَلِک الْیوْمِ فَرِحاً لِمَا صُرِف عَنْهُمْ مِنَ الْعَذَابِ ثُمَّ ینَادَوْنَ یا مَعْشَرَ أَهْلِ النَّارِ ارْفَعُوا رُءُوسَکمْ فَانْظُرُوا إِلَی مَنَازِلِکمْ فِی الْجَنَّةِ فَیرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ فَینْظُرُونَ إِلَی مَنَازِلِهِمْ فِی الْجَنَّةِ وَ مَا فِیهَا مِنَ النَّعِیمِ فَیقَالُ لَهُمْ هَذِهِ مَنَازِلُکمُ الَّتِی لَوْ أَطَعْتُمْ رَبَّکمْ دَخَلْتُمُوهَا قَالَ فَلَوْ أَنَّ أَحَداً مَاتَ حُزْناً لَمَاتَ أَهْلُ النَّارِ ذَلِک الْیوْمَ حُزْناً فَیورِثُ هَؤُلَاءِ مَنَازِلَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ مَنَازِلَ هَؤُلَاءِ وَ ذَلِک قَوْلُ اللَّهِ U أُولئِک هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِینَ یرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ.«

14) اعراف (50: (7؛ »و دوزخیان بهشتیان را آواز می دهند که از آب ] خوشگوار [ یا از آنچه خدا روزی شما فرموده بر ما فرو ریزید. «

15) المصباح للکفعمی: 557، دعای کمیل؛ مصباح المتهجد: 847؛ »وهو بلاء تطول مدته و یدوم مقامه و لا یخفف عن أهله لأنه لا یکون إلا عن غضبک و انتقامک و سخطک.«

16) بقره (166: (2؛ »و همه دست آویزها و پیوندها از آنان بریده شود. «

17) مائده (72: (5؛ »بی تردید خدا بهشت را بر او حرام کند.«

18) آل عمران ( 103: (3؛ »و همگی به ریسمان خدا ] قرآن و اهل بیت: [ چنگ زنید. «

19) آل عمران ( 112: (3؛ »و یا ریسمانی از سوی مردمِ ] مؤمن که پذیرش ذمه و شرایط آن است، چنگ زنند [.«

20) بحار الأنوار: 84/24، باب 31، حدیث 2؛ »عَنِ الْحُسَینِ بْنِ جُبَیرٍ بِإِسْنَادِهِ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی إِلّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ قَالَ حَبْلٌ مِنَ اللَّهِ کتَابُ اللَّهِ وَ حَبْلٌ مِنَ النَّاسِ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام.«

21) مدثر (48: (74؛ »پس آنان را شفاعت شفیعان سودی نمی دهد.«

22) انبیاء (35: (21؛ »هر کسی چشنده مرگ است. «

23) نساء (78: (4؛ »هر کجا باشید هر چند در قلعه های مرتفع و استوار، مرگ شما را درمی یابد. «

24) جمعه (8: (62؛ »بگو: بی تردید مرگی را که از آن می گریزید با شما دیدار خواهد کرد، سپس به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانده می شوید، پس شما را به اعمالی که همواره انجام می دادید، آگاه خواهد کرد. «

25) زمر (30: (39؛ »بی تردید تو می میری و قطعاً آنان هم می میرند. «

26) اعراف (34: (7؛ »نه ساعتی پس می مانند و نه ساعتی پیش می افتند. «

کلمات کلیدی
عالم قیامت  |  سفر مرگ  |  انصاریان، حسین  |  مرگ و عالم آخرت  | 
لینک کوتاه :