مصاحبه و گفتگو  /  شهدا و دفاع مقدس

انفجار قلب عاشق (بنیاد شهید چمران و ابعاد متکثر وجود وی)

از سال 1362 حکم ریاست دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران را دریافت کرد و تا آن زمان عضو هیئت علمی همین دانشگاه بود. وی با تاسیس دفتر فنی مهندسی در اهواز با همکاری استادان و دانشجویان همین دانشکده، طرحهای مورد نیاز برای ساخت بیمارستان و پادگان و برخی ساختمانهای دولتی را تهیه کرد. اداره بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس از بدو تاسیس آن در سال 1369 به فرمان مقام معظم رهبری، سرپرستی بنیاد شهید چمران، معاون فرهنگی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و مشاور رئیس جمهور وقت از دیگر مشغله های وی بود. وی که اکثرا در کنار برادرش دکتر مصطفی چمران بود و پس از شهادت آن شهید بزرگوار هم اداره امور پشتیبانی جنگ های نامنظم و مسئولیت های سنگین تری در این بخش از فعالیت های جبهه و جنگ را برعهده داشت، در حال حاضر به عنوان عضو شورای شهر تهران منشأ خدمات عدیده به مردم و شهروندان است.

منبع : شاهد یاران » آذر 1387 - شماره 37 مصاحبه شونده : چمران، مهدی تعداد بازدید : 418     تاریخ درج : 1398/03/30    

یکی از ویژگی های با ارزش شهید چمران این بود که علاقه و ارادتش را به کسانی که واقعا دوست داشت، صمیمانه در گفتار و نوشتار منعکس می کرد. ایشان بیش از همه از چه کسانی الگو می گرفت؟

من گاهی اوقات دست نوشته های شهید چمران را که نگاه می کنم، می بینم او واقعا عاشق حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) بود، یعنی در تمام جاها، چه آمریکا، چه لبنان و چه ایران همه جا و همیشه عشق خودش را به آن بزرگواران خیلی زیبا و جالب بیان می کرد. نکته دیگر، جامع الاضداد بودن ایشان است که بسیار مهم است. شهید چمران در آمریکا انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را تاسیس کرد، انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان آمریکا را هم بنیان گذاشت.

البته مؤسس نبودند، انجمن اسلامی دانشجویان ایران و آمریکا از سال 1962 در دانشگاه ایلی نویز تاسیس شده بود. به هر حال آن را با کمک عده دیگری از دانشجویان کانادا، مصر و دانشجویان ایرانی گسترش دادند.

دکتر ابراهیم یزدی در تگزاس، انجمن اسلامی دانشجویان فارسی زبان را تشکیل دادند که توجه بیشتر آن به ایرانیها بود.

انجمن دانشجویان ایران و آمریکا، آن زمان دست اردشیر زاهدی بود و او آنجا را اداره می کرد. شهید چمران با یک ترتیبی آنجا را از دست عوامل حکومتی گرفت و تا زمانی که آنجا بود مسئول این انجمن بود و بعد هم که این انجمن کنفدراسیون شد، به صورت تمام عمر برای کنفدراسیون انتخاب شد. او در سازماندهی و انسجام دادن به کارها کم نظیر بود. در مصر که بود تشکیلاتی به نام «سماع» به وجود آورد که بسیار مخفی و زیرزمینی بود. جالب این است که وقتی به مصر آمد و دو سال آنجا ماند، هیچ کدام از عوامل دولت آمریکا و ایران نفهمیدند که او در مصر است؛ نه ساواک، نه اف بی آی و نه سازمان سیا، تنها چند نفر از دوستان صمیمی او می دانستند که در مصر است. او اهل عرفان و اهل دل بود.

آیا این صحت دارد زمانی که شاه می خواست به آمریکا برود شهید چمران در آمریکا راهپیمایی 90 مایلی به طرف واشنگتن هم داشته است؟

بله!دکتر چمران آنجا همه دانشجویان را جمع کرد و پیاده راه افتادند، یک هفته در راه بودند تا رسیدند به تظاهرات واشنگتن و آنجا اعتصاب غذا کردند. شبها از کنار جاده، از روی سنگ های ناهموار عبور می کردند و او برای همراهانش اشعار حافظ و نظامی و عطار را می خواند. نقل شده که یکی از چپگرایانی که همراه آنها بوده و به شعر و عرفان علاقه داشته، در همان حال به دکتر چمران می گوید: دوباره این اشعار را بخوان!می گویند تو که اهل این حرفها نبودی و نباید به این چیزها اعتقاد داشته باشی، گفته بود: نه بخوانید و بگذارید توی حال خودمان باشیم! به هر حال فطرت خداجویی در همه هست. حالت عرفانی شهید چمران، بر همه حالات او در زندگی غلبه داشت.

در ماجرای ورود نیکسون به ایران در 16 آذر هم که دکتر چمران آن زمان دانشجو بوده، در تظاهرات ضد آمریکایی مجروح می شود؟

شهید چمران تحلیل گری بسیاری قوی بود. تحلیلهای او بسیار زیبا و جالب بود. من می خواهم به بخشی از تحلیل های جالب او در اینجا اشاره ای بکنم. قبل از پیروزی انقلاب و بعد از 17 شهریور، یک تحلیل بسیار زیبا و روانی از انقلاب اسلامی و وقایع بعد از پیروزی انقلاب داشت. حتی تحلیل می کرد که کشورهای شمالی ما از دامان کمونیست ها بیرون خواهند آمد و به اسلام گرایش پیدا خواهند کرد. آن موقع بحث فروپاشی شوروی اصلا مطرح نبود. این تحلیل ها را ما در کتاب «بینش و نیایش» آورده ایم. درباره حمله عراق به ایران، تحلیلی دارد که آن زمان خیلی عجیب بود و بعد دیدیم که اتفاق افتاد!تحلیل های سیاسی او حتی برای کسانی مثل «یاسر عرفات» آن زمان مهم بود. از او مشورت می خواستند، اینها در دست نوشته های شهید چمران هست و می بینیم که چه تلاشی می کرده تا فلسطینی ها به راه های انحرافی نروند و از چپگرایی آنها را برحذر می داشتند، شهید چمران به مطالعات مذهبی هم علاقه مند بود و در این زمینه مطالعه داشت.

به مدارس علوم دینی یا حوزوی هم رفته بودند؟

بله، دروس حوزوی را هم ایشان خوانده بود و بعدا مرا هم به آنجا برد. ما می رفتیم و جامع المقدمات و چیزهای دیگر را می خواندیم.

زمانی که دکتر چمران در آمریکا اقامت داشت، مکاتباتی هم با شما و خانواده داشتند؟

بله، با ما مکاتبه داشت و از ما می خواست برایش کتاب بفرستیم.

بیشتر چه کتابهایی را می فرستادید؟

کتابهای آقای مطهری، آیت اللّه صدر و کتابهای دیگری که در قم منتشر می شد و اینها بهترین هدایایی بود که برایش به آمریکا می فرستادیم.

شهید چمران در بعد هنری هم یک هنرمند برجسته بود. هم زیبا می نوشت و هم زیبا سخن می گفت. سر این دلنشینی را چه می بینید؟

این دلنشینی به خاطر بیان روان و ساده و آرامشی بود که در کلام او بود. آن عرفان درونی اش باعث می شد که سخن او به دل بنشیند. نفوذ کلام او به خاطر همان حالت خاص او بود که واقعا با خلوص توأم بود و گفتارش را دلنشین می کرد.

دعای کمیل را هم در آمریکا با کمک مرحوم دکتر عباس چمران ترجمه کرده بودند.

در آمریکا شبهای جمعه دعای کمیل می خواندند و وقتی متوجه می شوند که بعضی ها معنی آن را نمی دانند با کمک دکتر عباس چمران آن را به زبان فارسی ترجمه می کنند و مقدمه ای هم با خط درشت زیبا بر آن می نویسند که خیلی جالب است و تصمیم داریم آن را به زودی با همان مقدمه ایشان منتشر کنیم.

شهید چمران نزد استاد خاصی دوره خط و نقاشی دیده بود؟

بله، استاد خط ایشان آقای «صانعی» بود. من هم شاگرد همان استاد بودم، ولی شهید چمران درس استاد را خوب آموخته بود و خوب می نوشت. استاد نقاشی اش هم مرحوم «ارژنگی» بود.

ارژنگی از شاگردان کمال الملک بود و در خیابان بوذرجمری دفتری داشت و عصرها آنجا خط و نقاشی کار می کرد. ما هم می رفتیم آنجا و سرمشق می گرفتیم. در دار الفنون هم آقای ارژنگی استاد ما بود. نقاشی من هم خوب بود، ولی نه مثل دکتر چمران.

دکتر ارژنگی هم گاهی می گفتند چرا نقاشی تو مثل مصطفی نیست؟ اصولا در خانواده ما، شهید چمران و عباس خطشان خوب بود، اما خط درشت شهید چمران چیز دیگری بود.

نکته مهم این است که دکتر چمران با اینکه در رشته فنی تحصیل کرده بود و ظاهرا باید با عوالم هنری فاصله داشته باشد، اما بر روحی لطیف، به خط و نقاشی و عکاسی و این گونه هنرها پرداخته، البته خطاطی ایشان نسبت به نقاشی پخته تر است. به نظر شما به علت آن، تمرین زیاد و درگیر بودن با ادبیات است که به هر حال قلم کتابت ایشان هم شیرین است؟

بله.

شنیده ایم که شهید چمران عکس های زیبایی هم گرفته اند که هنوز منتشر نشده اند.

دکتر چمران عکاس ماهری بود. اسلایدهای زیبا و جالبی از مناظر طبیعی لبنان و ایران گرفته-حدود 600 اسلاید. عکس های خوبی هم از خرابی های لبنان و جنگ آنجا دارد و همین طور عکس هایی از جنگ ایران و عراق. تصمیم داریم انشاء اللّه آنها را چاپ و منتشر کنیم. شهید چمران غالبا دوربینش را همراه داشت. این دوربین مدتی در جبهه ها گم شده بود، اما بعد پیدا شد، یعنی بعد از شهادتش دوباره به دست ما رسید.

لطفا درباره مدیریت و سازماندهی شهید چمران هم برایمان صحبت کنید.

دکتر چمران فرمانده ورزیده ای بود. وقتی طرحی را ارائه می داد، خودش زیباتر و بهتر و زودتر از همه آن را اجرا می کرد و منتظر کسی نمی ماند. کلاه سبزهای آن دوره که در آمریکا و فرانسه دوره های خاصی دیده بودند، می گفتند ما فقط دکتر چمران را قبول داریم، چون می دانستند که او فرماندهی است که طرح را اجرا می کند. مثلا در طی 15 روز کل منطقه کردستان را آزاد کرد. کلاه سبزها آن چنان در مقابل دکتر چمران خاضع بودند که واقعا برای من باورنکرنی بود. او در ارائه طرح های نظامی آن چنان دقیق بود که هیچ نکته ای را غفلت نمی کرد. شاید کروکی نقشه هایش را در کتاب لبنان دیده باشید که براساس طرحی خاص به اسرائیل حمله می کند و بعد از یک هفته اسرائیلی ها را از «بیت جبیر» بیرون می کند و متاسفانه این موضوع در تاریخ مهجور مانده است.

ویژگی عمده و ممتاز شهید چمران در فرماندهی عملیات نظامی در چه اموری بیشتر جلوه داشت؟

یک ویژگی مهم شهید چمران، شجاعت و جنگ آوری او بود. اما جنگ آوری و شجاعت او، یک شجاعت و جنگ آوری بی حساب و کتاب نبود. اگر در عملیاتی دو نفر شهید می شدند، جدا ناراحت می شد و می گفت: چرا چنین شده؟ حتی در لحظه شهادتش، درست همان لحظه که دشمن شروع کرد به خمپاره زدن، بلافاصله فرمان نظامی داد که از دور او پراکنده شوند و از همدیگر فاصله بگیرند. دستور داد که همه فاصله 15 متر را رعایت کنند و توی سنگرها بروند. تنها آن دو نفری که روی خاکریزها ایستاده بودند، شهید شدند.

اگر در آن لحظات، دکتر چمران این کار را نمی کرد، شهدای ما آنجا به 30 یا شاید 40 نفر می رسید. فکر می کنم آنجا 80 یا 90 نفر نیرو داشتیم و اکثرا هم دور او جمع بودند. اما با فران ایشان همه پراکنده شدند. سعی شهید چمران همیشه این بود که با کمترین خسارت، بزرگترین پیروزی ها را به دست بیاورد. مثلا در فتح دهلاویه، تنها یک شهید دادیم. شب حمله را شروع می کنند، پل چریکی می زنند و از رودخانه رد می شوند و می آیند آن طرف را می گیرند و در دهلاویه مستقر می شوند.

نقل شده است که شهید چمران از محبوب ترین دانشجویان دانشکده فنی بود. از این جهت این را عرض می کنم که آن زمان، گروهای سیاسی، نیروهای موسوم به جبهه ملی ها و توده ای ها در دانشکده فنی زیاد بودند. گویا طی یک سال تحصیلی یکی از دانشجویان از دانشجویان سال اول و سال های بالاتر نظرخواهی کرده بود. با این عنوان که «بهترین دوست شما کیست؟» یک نوع رای گیری بود. درست است؟

بله!آنجا دکتر چمران بیشترین رای را آورد. رفتار او طوری بود که حتی کسانی که از نظر فکری با او مخالفت بودند، او را به عنوان بهترین دوست خودشان دانسته بودند، او را به عنوان بهترین دوست خودشان دانسته بودند. شخصی بود که همه او را دوست داشتند.

نکته ای مهم در زندگی شهید چمران وجود دارد و آن اینکه برخی از نیایش های ایشان در شرایط دشوار مرگ و زندگی، در سوسنگرد و در آن میدان کارزار و بحبوحه خطر نوشته شده. در چنین شرایطی اصلا کسی فکر نمی کند بشود در آن اوضاع نیایش کرد یا نیایش نوشت. اگر چنین است بخشی از آن ها را برایمان می خوانید؟

بله همین طور است. بد نیست برای اینکه این بحث را کمی مستندتر کنم، چند دست نوشته ایشان را که در همان شرایط دشوار نوشته شده، برایتان بخوانم. یکی از آنها این است:

خدایا تو می خواهی که ایمان مرا بسنجی، وفاداری مرا نسبت به خود ببینی، پایداری مرا در برابر شداید و مصائب تماشا کنی؟ تو می خواهی عشق مرا نسبت به خود ببینی، من مثل شمع می سوزم، تار و پود وجودم با عشق تو سرشته شده است. این قلب من است، بشکاف و ببین!ببین که سراپا می سوزد و از سوختن لذت می برم. تو می خواهی که ایمان مرا به خود بسنجی، ای خدای بزرگ، من فقط به خاطر این لحظه زنده ام، همه حیات خود را گذرانده ام، گذرانده ام تا برای چنان لحظه ای آماده شوم.

بعد دیگر شخصیت شهید چمران، هنرمند بودن ایشان است. کمی هم در مورد تابلوهای نقاشی باقیمانده از ایشان بگویید؟

اگر به دقت به این تابلوها نگاه کنید، متوجه می شوید که همه چیز در حالتی مستدیر و منحنی و بدون گوشه و زاویه است، همه چیز حالت آیرودینامیکی دارد و می تواند سریع فضاها را طی کند. یکی از نقاشی ها که حالا سمبل لبنان شده در آنجا مانده است. تابلوی دیگر یک قلب است. قلبی که از فشار درونی، نزدیک به انفجار است. شهید چمران زیر این تابلو نوشته است: «انفجار قلب». این قلب، قلب انسانی است که از فشار دردها و ناراحتی ها می خواهد مثل یک «بمب» منفجر شود.

به جز این شش تابلو، تابلوهای دیگری هم از شهید چمران باقی مانده؟

تابلوها بیشتر از اینهاست، طرحهای زیادی هم هست، اما شهید چمران تنها فرصت کرده که این شش تابلو را تمام کند و به نمایش بگذارد.

در یکی از این تابلوها «خانه کعبه» تصویر شده است. عنوان این اثر «انفجار نور و سقوط بتها» است و اشاره به روزی دارد که پیامبر اسلام دستور دادند که بتها را از خانه کعبه بیرون بریزند. شهید چمران به تبعیت از امام می فرمود: انقلاب ما انفجار نور است.

خانم غاده چمران در خاطرات خودشان درباره تقویمی صحبت کرده اند که در لبنان، قبل از ازدواج با شهید چمران دیده اند. آن تقویم دارای 12 برگ بوده و بر هر برگی شهید چمران یک تابلو نقاشی مفهومی کشیده و در زیر هر تابلو هم جمله شاعرانه و زیبایی به زبان عربی نوشته بود.

بله، آن نقاشی ها همه سیاه و سفید و در قطع کوچک بودند. کارهای بعدی شهید چمران جالب ترند.

در زندگی ایشان چند فراز هست که کمتر به آنها پرداخته شده است. درباره زندگی نامه ایشان به هر حال همه اطلاع دارند یکی از آن فرازها پیوستن ایشان به جریان ملی شدن صنعت نفت از طریق مسجد هدایت است که بعدها به نهضت آزادی و ملی مذهبی ها مشهور شدند و تماس هایی است که ایشان با مجموعه دانشجویان خارج از کشور و انجمن اسلامی دانشجویان داشتند. دراین باره چه نظری دارید؟

من قبل از اینکه وارد بحث شدم در رابطه با جریان ملی شدن صنعت نفت، شما فرمودید ملی شدن صنعت نفت به نهضت آزادی انجامید در حالیکه اینها ارتباطی به هم ندارند. ملی مذهبی ها که چند سال پیش شروع شد اما ملی شدن صنعت نفت مربوط به سال 1329 است.

من جریان فکری را عرض کردم.

من هم همان جریان را می گویم. یعنی جریان ملی شدن صنعت نفت فقط بازرگان نبوده است. اصل برنامه دکتر مصدق و آیت اله کاشانی بودند. یکی از افراد هم ایشان بود. خیلی های دیگر هم حضور داشتند.

چیزی که بازرگانان بعنوان نهضت ملی شروع کرد بعد از سال 40 است. من بین این دو ارتباطی نمی دانم. در جریان ملی شدن آقای شمس قنات آبادی هم بود که اصلا ارتباطی با این موضوعات نداشتند. فدائیان اسلام هم بودند. خواهش من این است که این دو مقوله از هم تفکیک شود. جریان ملی شدن صنعت نفت حرکتی بود که مجلس و دولت به گونه ای مجبور شدند این حرکت را بپذیرند و مجلس بتواند به او رأی اعتماد بدهد و او بعنوان نخست وزیر انتخاب شود. او برای ملی شدن تلاش های بعدی را انجام داد. فعالیت های دکتر چمران در این زمینه فعالیت های اجتماعی بود. او یک دانش آموز سال های آخر دبیرستان بود. منتها حرکت هایی که آن موقع صورت می پذیرفت از دو سوی قابل دقت بود، یکی کسانی که موافق ملی شدن صنعت نفت بودند و یک گروهی هم که دار و دسته دربار و شاه و عوامل وابسته به آنها بودند و به دلایل مختلف با ملی شدن موافق نبودند، حتی رزم آرا گفته بود ما یک لوله هنگ نمی توانیم بسازیم حالا بیاییم صنعت نفت را ملی کنیم و اداره کنیم. با این دیدگاه جلو آمدند.

گروه دیگری هم که موافق بودند ولی از درون ضربه می زدند حزب توده بود. حزب توده موافق ملی شدن صنعت نفت جنوب بود، نه نفت شمال، یعنی در ملی شدن صنعت نفت مخلوط می شدند اما در شعارها می نوشتند نفت جنوب باید ملی شود. دقیقا شعارهای آن دوره خاطرم هست. شعار آن زمان این بود که صنعت نفت در سراسر کشور باید ملی شود. خاطرم هست ما روی پارچه ها می نوشتیم. با دکتر چمران چون خطش خوب بود با قلم های کپی که مثل مداد جوهری بود این شعار را می نوشتیم. دکتر چمران هم دانش آموز سال های آخر دبیرستان بود در این درگیری ها و بحث ها به شدت حضور داشت. اینها را می نوشت ما هم کمکش می کردیم بعد به مردم هدیه می دادیم آنها روی سینه هایشان نصب می کردند.

حرکت دیگری را که فکر می کنم باز هم مصطفی چمران مبدعش بود که یک طومار بزرگ پارچه ایی بود که بالایش با خط خوب نوشت همین که صنعت نفت باید ملی شود و ما از آن... و از مصدق و کاشانی و دیگران حمایت می کنیم. از مجلس شورای ملی (آن موقع) می خواهیم که این قانون را به تصویب برساند. چون در اختیار گروه هایی بودند که مخالف ملی شدن بودند، بنابراین فشارهای مردمی خیلی مهم بود. آن موقع انتخابات به گونه ایی بود که اشراف و قدرتمندان می توانستند نفوذ کنند و در مجلس نماینده شوند، به هر حال یک طومار بزرگ بود.

پدرم در خیابان 15 خرداد-بوذرجمهری آن روزها - مغازه ای در ساختمانی مقابل خیابان پامنار داشت که آن موقع بزرگ ترین ساختمان آن خیابان بود. چون مغازه در همکف بود، این طومار را به ستون مغازه آویزان کردیم که مردم می آمدند امضاء می کردند. ما می ایستادیم و مردم را دعوت می کردیم که آن را امضاء کنند و عده ای با خون خود آن را امضاء می کردند. یعنی دستشان را می بریدند و با قلم خطاطی که در خون زده بودند امضاء می کردند. وقتی این طومار از امضاء و اسم پر شد آن را جمع کردیم و با یک نامه به مجلس شورای ملی رسما تحویل دادند و در روزنامه و رادیو هم انعکاس خوبی پیدا کرد. کارهای دیگر ما شعارنویسی بود. او که خطش خوب بود حتی کوه که می رفتیم شعارهای 10-15 متری روی کوه می نوشت تا از فاصله دور هم دیده شود. دبیرستانی که دکتر چمران می رفت آن موقع دار الفنون بود و بعد به البرز رفت. در دبیرستان البرز هم، بچه ها بزرگ بودند و حوادث دانشگاه هم به آن جا کشیده می شد.

از حوادث دانشگاه درگیری ملیون با حزب توده بود. این درگیری ها و بزن بزن ها راجع به تفکیک نفت شمال و جنوب بود که به دبیرستان هم می آمد. علاوه بر درگیری ها، دکتر چمران مطالعات ایدیولوژیک خوبی در زمینه کمونیزم و مسائل حزب توده و نظایر آن داشت و از تراوشات فکری آیت اله طالقانی هم که از 14-15 سالگی به درس تفسیر او می رفت استفاده می کرد. من هنوز کتاب های آن زمان او را دارم. مثلا دکتر ارانی را خوانده بود و سؤالاتش را مطرح می کرد که بتواند از روی آن و مستند به گفته های خود آنها به طرفداران حزب توده پاسخ بگوید. یعنی در بحث مستدل بسیار توانمند بود. بعد هم که به دانشگاه رفت تقریبا کسی در دانشگاه نبود که یارای مقاومت در مقابل منطق او را داشته باشد. البته بعد از ملی شدن صنعت نفت حادثه سی ام تیز هم که رخ داد او یکی از فعالینی بود که مقابل مجلس شورای ملی و در سرچشمه در تظاهرات خونین آن روزها شرکت داشت و ما هم که برادران کوچک تر بودیم بدون اینکه از همدیگر خبر داشته باشیم. تک تک رفته بودیم. حتی جالب بود که پدرم آمده بود و مادرم نیز با حجاب کامل خودش در آن روز، آمده بود و در نزدیکی های سرچشمه دیده بود که پلیس در کوچه ایی پنهان شده که تظاهر کنندگان را به گلوله ببندند یا دستگیر کنند(آنروز تعداد زیادی کشته شدند).

مادرم می گفت: «دیدم خون جلوی چشم های این ها را گرفته، آمدم صحبت کردم که اینها برادران دینی شما هستند. چرا آنها را می کشید؟ یکی از این پلیس ها که وجدان آگاه تری داشت فریاد زد که مادر تو را هم می کشند از اینجا برو». جالب بود که من و برادرم همدیگر را در صحنه تظاهرات پیدا کردیم و بعد از ظهر به خانه برگشتیم و او در متن تظاهرات و کل جریانات سی ام تیر حضور داشت و بعد هم در جریان 16 آذر. روزی هم که می خواست برای ادامه تحصیل به آمریکا برود آخرین جایی که رفت دیدار کند ابن بابویه، سر قبر شهدای سی ام تیر بود و بعد هم امام زاده عبد الله سر قبر دانشجویانی بود که در دانشکده فنی بودند، بخصوص دو نفرشان که که یکی از آنها شریعت رضوی و دیگری از دوستان نزدیک او بود که هر سه در کلاس بودند. آنجا آخرین جایی بود که برای خداحافظی و فاتحه خواندن رفته بود و فردای آن روز پرواز داشت.

در واقع راجع به ابعاد وجودی این بزرگوار بحث هست که در این فرصت نمی شود همه را بازگو کرد. تا جریان سی ام تیر، در بیشتر مبارزات، ملیون و مذهبیون با هم و در یک مسیر بودند که بعد از سی ام تیر آن انشقاق فکری پیش آمد و متأسفانه به جدایی و به کودتای ننگین 28 مرداد انجامید که همه ضرر کردند. بعد از کودتا مبارزات زیرزمینی شروع شد که اسمش را نهضت مقاومت ملی گذاشتند. شاید آن چیزی که مد نظر شما بود این است. نهضت مقاومت ملی که شروع شد دکتر چمران به شدت تلاش می کرد و آنجا حضور داشت و در دانشگاه تهران بخش عمده ای از مبارزات نهضت ملی بر دوش او بود.

نشر و پخش نشریات دانشگاه بخصوص دانشکده فنی بر عهده او بود. تنظیم تظاهرات که آن موقع علیه کودتاگران و دولت وقت زیاد بود را هم تنظیم می کرد. در این مورد با بازرگان، آیت اله طالقانی و آیت اله زنجانی ارتباط نزدیک داشت و این ارتباط هم از طریسق دانشگاه بود هم از طریق مسجد هدایت و این سیستم مبارزات در نهضت مقاومت ملی امتداد داشت تا سال 1334 که دو سال بعد از کودتا بود که او از دانشگاه فارغ التحصیل شد و او یک سال و خورده ایی در ایران کار کرد. چون شاگرداول دانشکده فنی شد به همراه برادر دیگرش که او هم سال قبلش شاگرد اول شده بود با همین فاصله یک ساله به آمریکا برای ادامه تحصیل رفت.

کلمات کلیدی
دفاع مقدس  |  چمران، مهدی  |  چمران، مصطفی  | 
لینک کوتاه :