×

مبلغان دینی، وظایف و راهکارها

وظایف مبلغ «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله و کفی بالله حسیبا»; (1) «کسانی که پیام های خدا را ابلاغ می کنند و از » در طول زمان هر کس که در حقیقت مبلغ اسلام باشد، مصداق این آیه مبارکه است. این آیه سه وظیفه و ویژگی را برای مبلغان دین ترسیم می کند: الف) رساندن پیام های الهی در علم نحو می گویند: «الذین » جزء مبهمات است و صله ای که بعد از آن می آید، «الذین » را از ابهام بیرون می آورد. باید مردم بفهمند که آنچه مبلغ می گوید حرف خداست; که در این صورت بیشتر متاثر شده و نتیجه بهتری حاصل می شود. جمله «و لایخشون احدا الا الله » این نیست که به هر منطقه رفتید شرایط آنجا را در نظر نگیرید. توصیه های تبلیغی چند نکته در تبلیغ حائز اهمیت است که به هر یک به صورت گذرا اشاره می شود: 1 - توجه ویژه به جوانان در این که با ورود به منطقه تبلیغی باید بیشتر سراغ چه کسانی رفت، آیا باید اول مشایخ و سران قبایل را دید و یا اینکه باید گروه های دیگر را مقدم داشت، نظر امام صادق علیه السلام این است که اول باید سراغ جوانان رفت. این اسلام از منبر حسینی برای ما مانده است. می نویسند: «حی علی خیر العمل » در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله و چندی بعد از او نیز جزء اذان بوده است. علیه السلام در اذان از این باب است.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 7055     تاریخ درج : 1390/08/08

73

سخنرانی حضرت آیت الله سبحانی

اشاره:

آنچه پیش رو دارید متن سخنرانی حضرت آیت الله سبحانی است که در جمع مبلغان خارج از کشور و در موضوع وظایف و ویژگی های مبلغان دینی و نیز راهکارهای موفقیت در امر تبلیغ دین ارایه گردیده و با اندکی تلخیص و تنظیم، تقدیم می گردد. در پایان، سؤالاتی از سوی شنوندگان مطرح شده و گوینده محترم به آن ها پاسخ داده است.

وظایف مبلغ

«الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله و کفی بالله حسیبا»; (1) «کسانی که پیام های خدا را ابلاغ می کنند و از او می ترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند. و خدا برای حسابرسی کفایت می کند.»

در طول زمان هر کس که در حقیقت مبلغ اسلام باشد، مصداق این آیه مبارکه است.

در این آیه خداوند متعال در درجه اول موصول «الذین » را می آورد تا مساله را کلی قرار بدهد; یعنی پیام الهی در این جا پیام شخصی نیست بلکه پیام کلی است و به تعبیر اصولی ها، قضیه قضیه خارجیه نیست، بلکه قضیه حقیقیه است و آیه متوجه همه مبلغینی است که در طول زمان مبلغان دینی، وظایف و راهکارها

آمده و خواهند آمد. این آیه سه وظیفه و ویژگی را برای مبلغان دین ترسیم می کند:

الف) رساندن پیام های الهی

در علم نحو می گویند: «الذین » جزء مبهمات است و صله ای که بعد از آن می آید، «الذین » را از ابهام بیرون می آورد. «الذین یبلغون رسالات الله » یعنی کسانی که پیام های الهی را می رسانند. بنابراین وظیفه مبلغان دین رساندن پیام های الهی است. وظیفه شما بیان سیاست های جهان، فحش دادن به افکار زید و عمرو، فحش دادن به این مکتب و آن مکتب نیست. تمام هدف شما رساندن پیام هائی است که از طریق انبیاء و اولیاء و به ویژه پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله و جانشینانش آمده است. در حقیقت اساس گفتار شما را باید قال الله، قال رسول الله، قال الباقر و قال الصادق علیهم السلام تشکیل دهد.

باید مردم بفهمند که آنچه مبلغ می گوید حرف خداست; که در این صورت بیشتر متاثر شده و نتیجه بهتری حاصل می شود.

گاهی برخی از گویندگان به نام مبلغ اسلام صحبت می کنند و از اول تا آخر سخنرانی آیه یا حدیثی را نقل نمی کنند بلکه همه صحبت خود را به کلماتی از این دکتر، آن پرفسور و ... اختصاص می دهند. چنین کسانی مبلغ اسلام نیستند. مبلغ باید پیام های الهی را ابلاغ کند. برای رسیدن به این مقصود، مبلغ دینی باید به موارد ذیل مسلح باشد:

1 - تا حد فراوانی حافظ قرآن باشد. اگر همه قرآن را هم حافظ نیست، بخش های مهمی از قرآن را حافظ باشد; مثلا سوره حجرات را که یک سوره اخلاقی است و یا سوره لقمان را که یک مربی نمونه است حفظ باشد.

2 - قرآن را صحیح و بی غلط بخواند.

3 - مطالبی از نهج البلاغه را حفظ کند.

نامه علی بن ابی طالب علیه السلام به مالک اشتر با اضافه کردن مقداری از شواهد تاریخی، جهانی از مطلب خواهد بود. و نیز حفظ کلمات قصار و جمله های کوچک نهج البلاغه در تبلیغ بسیار کارساز خواهد بود.

4 - «تحف العقول » باید همیشه در کنار مبلغ باشد; چون «تحف العقول » کتابی سر تا پا اخلاقی و اجتماعی است.

ب) عدالت و خداترسی

وقتی که سخن برای خدا گفته شود، این انگیزه الهی، هم در نحوه گفتن و هم در میزان تاثیرگذاری نقش عجیبی دارد. «و یخشونه » یعنی از خدا می ترسند; پیام الهی را کم و زیاد نمی کنند و واقعیت ها را می گویند. ترس از خدا همان عدالت است. عدالت یک الت خداترسی است که انسان در سایه آن نه گناه کبیره می کند و نه اصرار بر صغیره دارد. پیام های الهی را برسانید و منبر خود را براساس ترس از دیگران یا ترس از کم و زیادی امور مادی تنظیم نکنید.

ج) شهامت در حق گویی

از دیگران نترسید. نگویید اگر این کلمه را بگویم نانم قطع می شود. اگر این کلمه را بگویم فلانی خوشش نمی آید. البته معنای جمله «و لایخشون احدا الا الله » این نیست که به هر منطقه رفتید شرایط آنجا را در نظر نگیرید. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله هنگامی که برای هر نقطه ای سفیر می فرستاد، کسانی را انتخاب می کرد که با آن منطقه آشنا باشند. چون آشنایی با منطقه موجب می شد که پیام رسول خدا را بهتر برسانند. معنای «و لایخشون احدا الا الله » این نیست که بی گدار به آب بزنید. خیال نکنید که همه جا می شود همه چیز را گفت.

عاقل کسی است که شرایط را در نظر بگیرد. آمادگی مردم، آمادگی محیط و شرایط دیگری که بر منطقه تبلیغی حاکم است، همه را باید مد نظر داشت. بعضی از مسائل در همه جا قابل طرح نیست. معنای «و لایخشون احدا الا الله » این نیست که کار مبلغ بی حساب باشد. کار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بی حساب نبوده است. پیام های پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله در مکه غیر از پیام های او در مدینه است. در مکه می فرماید: «لکم دینکم » ولی هنگامی که به مدینه می رسد می فرماید: «قاتلوا المنافقین و المشرکین ». پیام ها و مواضع در شرایط متفاوت فرق می کند. اگر یک مبلغ مجموع آیات قرآن را در مکه و مدینه مطالعه کند، می فهمد که منطق پیغمبر از نظر شدت و رخوت فرق می کند. در مکه به گونه ای صحبت می کند، و در مدینه به گونه ای دیگر. در مکه موضع، موضع ضعف است، از این رو با نصیحت پیش می رود ولی در مدینه موضع قدرت و قوت است و با منطق قدرت سخن می گوید. اگر شما به منطقه ای رفتید که گاو را می پرستند، باید به گونه ای خدا را اثبات کنید و توحید خدا را بگویید که فردا در همسایگی برای شما ایجاد مزاحمت نکنند.

مبلغ باید شرایط را در نظر بگیرد، آگاه باشد و طبق شرایط سخن بگوید. البته معنی این جمله این نیست که نان به نرخ روز بخورد بلکه معنی این جمله این است که عاقلانه وارد میدان شود تا به نتیجه برسد.

حساب رسی

در آخر این آیه خداوند متعال می فرماید: «و کفی بالله حسیبا»; «کافی است که خدا حساب گر است.» کلماتی که از یک مبلغ صادر می شود حسابگرش خداست که آیا این کلمه به نفع اسلام بوده است و یا به ضرر اسلام؟ آیا برای خوشحالی دیگری بوده یا برای خدا؟ ببینید قرآن کریم جمله «و کفی بالله حسیبا» را در کجا بیان کرده است. معلوم می شود مبلغ دینی وظیفه سنگینی برعهده دارد. خداوند در آیه مورد بحث شرایطش را بیان می کند و در آخر هم می گوید: حسابگر خداست.

توصیه های تبلیغی

چند نکته در تبلیغ حائز اهمیت است که به هر یک به صورت گذرا اشاره می شود:

1 - توجه ویژه به جوانان

در این که با ورود به منطقه تبلیغی باید بیشتر سراغ چه کسانی رفت، آیا باید اول مشایخ و سران قبایل را دید و یا اینکه باید گروه های دیگر را مقدم داشت، نظر امام صادق علیه السلام این است که اول باید سراغ جوانان رفت.

امام صادق علیه السلام مردی را به بصره فرستاد. بصره مرکز عمرو بن عبید رئیس معتزله بود که در سال 143 ه . ق وفات کرد. او خیلی مورد علاقه خلیفه عباسی بود و شیعیان را متزلزل می کرد. فرستاده امام مدتی در بصره ماند و برگشت. امام صادق علیه السلام در دیداری از او پرسید: آیا در کارتان موفق بودید یا نه؟ گفت: خیر. فرمود: چرا؟ گفت: موفق نبودم. حضرت کمی فکر کرد و فرمود: شما سراغ کدام تیپ (به قول امروزی ها) رفتید؟ عرض کرد: من با رؤسای قبایل در تماس بودم تا از راه هدایت این ها بتوانم در افراد عشیره اثر بگذارم. حضرت فرمود: نقطه اشتباهت همین جاست. هویت و شخصیت شیخ قبیله شکل گرفته و تثبیت شده است و اثرگذاری در او مشکل است. درخت برومندی که کج بالا رفته دیگر قابل اصلاح نیست، اما یک نهال کوچک، خیلی اصلاح پذیر است.

اشتباهت اینجا بود که سراغ جمعیتی رفتی که از نظر شخصیت تکمیل شده بودند. سپس امام فرمود: «علیک بالاحداث فانهم اقرب الی کل شیی ء; به سراغ جوان ها برو که به همه چیز نزدیک ترند.» او دوباره به بصره برگشت. این بار بساط را با جوانان شیعه پهن کرد، همان جوانانی که در آستان تحت تاثیر قرار گرفتن عمرو بن عبید معتزلی بودند. و این بار موفق شد.

البته معنای تماس بیشتر با جوانان این نیست که نسبت به پیرمردها و بزرگان شهر و منطقه بی اعتنایی شود. در عین حالی که آن ها محترمند و می توانند کارشکنی یا کارسازی کنند، بیشتر باید روی سخن با جوانان باشد. وادار کردن جوانان به سخن، سؤال و تبلیغ خیلی مهم است.

امروز جهان تبلیغ عیسویت و مسیحیت به همین روال است. رادیوی مسیحی ها در ایران شنیده می شود، هم نامه ها و هم کتاب هایشان همه و همه با دختر و پسر جوان است. تبلیغ بهایی ها خصوصا در خارج از ایران مثل ترکمنستان و جمهوری آذربایجان نیز متمرکز در قشر جوان است. شما هم باید آن ها را در نظر بگیرید، البته با ظرافت خاصی که نسبت به بزرگان بی احترامی نشود.

اصولا دور انبیاء را جوانان می گرفتند. در تاریخ ابن هشام هست که برخی از سران قریش بعد از آن که پیغمبر با نامه ای قیصر را به اسلام دعوت کرده بود، به قدس که مرکز قیصر بود، رفته بودند. قیصر گفت: قریش را بیاورید. قریش را آوردند و ابوسفیان جزء آن ها بود. قیصر گفت: بگویید ببینم دور این مردی که مدعی نبوت است را چه کسانی گرفته اند؟ پیرمردها یا جوان ها؟ همگی گفتند: جوان ها. گفت: اتفاقا این نشانه نبوت است که هر موقع انبیاء در نقطه ای ظهور کردند، دور آن ها را بیشتر جوان ها می گرفتند.

2 - منبر حسینی

منبر حسینی مسلمان ساز است و در روح و روان مردم تحول ایجاد می کند. این تحول را غیر منبر حسینی ایجاد نمی کند. کوشش کنید منبر بروید; همان منبری که در حسینیه ها، امام زاده ها و ... است. البته گاهی شرایط ایجاب می کند که ایستاده سخن بگویید ولی کوشش کنید منبر حسینی بروید، آن هم منبر حسینی آبرومند. به قول یکی از حکماء: «الاسلام محمدی الحدوث، حسینی البقاء». نور پاک محمد بن عبدالله صلی الله علیه وآله پایه گذار اسلام است، اما کسی که در بقاء اسلام حق بیشتری دارد حسین بن علی علیهما السلام است.

منبر حسینی اولش خطبه می خواهد، بعد آیه می خواهد، بعد مقداری سخن گفتن می خواهد. مقداری روحیه مردم را تحریک کنید. احساسات را تحریک کنید. خدا می داند که منبر حسینی کارساز است.

جناب آقای شیخ احمد کافی رحمه الله مدعی نبود که من سواد زیادی دارم، خودش هم معتقد بود که سواد فوق العاده ای ندارد، اما زبان جوان ها را بلد بود و منبر حسینی داشت. بسیاری از بی نمازها را با نماز کرد. شارب الخمرها را ترک داد. قمار بازها را توبه داد. جناب آقای سیدان یکی از دوستان ایشان در مشهد است و نقل می کند که: من ماه رمضان در تاکسی نشسته بودم. نوار، صدای آقای کافی را پخش می کرد. راننده تاکسی به من گفت: اگر این آقا شیخ نبود، آب را تا حالا خورده بودم. این آقا شیخ مرا وادار کرده روزه بگیرم.

داشتن سواد، بخشی از سلاح مبلغ است و بخش دیگر آن موقعیت شناسی، زمان شناسی و شرایطشناسی است. حتما منبر بروید و بالای منبر آیه و حدیث بخوانید و اگر مانند مبلغین ایرانی آهنگ دارید چند شعر آموزنده از مثنوی و یا کتاب های دیگر با آهنگ بخوانید و بعد از تکیه به صوت، مقداری سخن بگویید و سپس روضه حسینی را بخوانید، البته آن مقداری که متناسب با محیط تبلیغ باشد. در لندن نمی شود روضه ایرانی را خواند. هر جا برای خود یک تناسبی دارد.

نگویید من روشنفکرم، و امروزه دیگر نیازی به منبر حسینی نیست. روشنفکر کسی است که واقع شناس باشد. واقع آن است که این اسلام از منبر حسینی برای ما مانده است.

3 - اخلاق عملی

عمل و اخلاق مبلغ بیش از گفتار او موثر است. در هر منطقه ای که باشید، رفت و آمد و طرز سخن گفتن شما خیلی مؤثر است. خدای ناکرده اگر بین عمل و گفتار فاصله بیفتد، تمام زحمات هدر می رود. کوشش کنید عملتان بیشتر از گفتارتان باشد. که: دو صد گفته چون نیم کردار نیست.

به ما فرمان داده اند که: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم; با غیر زبان مردم را [به سوی حق] دعوت کنید.» باید در عمل مراقب باشیم و در زندگی نظم داشته باشیم. آقا امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم; شما را به تقوای الهی و نظم در کارهایتان سفارش می کنم.» منظم و مرتب و سروقت نماز را شروع کنید، سروقت منبر بروید، وقتی که باید سخنرانی تمام شود تمام کنید و طول ندهید. جمعیت شما را گول نزند. مردم کار و زندگی دارند و پا به پا می کنند تا شما از منبر پایین بیایید. مردم را خسته نکنید تا شیرینی منبر در ذائقه و ذاکره آن ها باقی بماند. نظم را بیش از دیگران رعایت کنید.

پرسش و پاسخ

بعضی از علما می فرمایند که تا یکبار «بحارالانوار» را نخوانده اید نباید منبر بروید؟ نظر حضرت عالی در این باره چیست؟

کسی که می خواهد خیلی منبری قادر و قهاری باشد، بهتر است که همه بحارالانوار را بخواند. ولی اگر مقداری قرآن، نهج البلاغه و تحف العقول و ... را خوانده و منبر حسینی هم داشته باشید فعلا برای شما کافی است.

طبق رویه جاری بین مؤمنین، بعد از نماز، زیارت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، زیارت امام حسین علیه السلام و زیارت امام رضاعلیه السلام را می خوانیم و زیارت ائمه دیگر را نمی خوانیم. علت این نحوه زیارت و ترک زیارت بقیه معصومین علیهم السلام چیست؟

به این سبک زیارت در روایات وارد نشده است. بهتر آن است که بعد از نماز همه چهارده معصوم را زیارت کنیم، ولی الآن در ایران این رسم است و برای این طرز زیارت کردن دلیل شرعی وارد نشده است.

از چه زمانی جمله «حی علی خیر العمل » وارد ا ذان و اقامه شد؟

جمله «حی علی خیر العمل » از اول جزء اذان بوده است. در واقع باید بگویید از کی این جمله از اذان ساقط شد؟ مورخین می نویسند: «حی علی خیر العمل » در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله و چندی بعد از او نیز جزء اذان بوده است. عمربن خطاب برای این که مردم را به جهاد تشویق کند، گفت: این جمله را حذف کنید، وقتی که می گوییم «حی علی خیر العمل » مردم به نماز می روند، پس این را حذف کنید تا مردم بهتر به جهاد بروند. لذا همیشه در تاریخ هر موقع در مدینه عباسی ها غلبه کردند «حی علی خیر العمل » را آوردند، و هرگاه اموی ها مسلط بودند، «حی علی خیر العمل » را حذف کردند. اصلا یک مساله

تاریخی شده بود; علاقمندان خلیفه آن را حذف می کردند و مخالفین آن را می آوردند. هنگامی که حسنی ها غالب شدند، فورا مؤذن را بالای مناره فرستادند تا اذان را با «حی علی خیر العمل » بگوید.

«قوشچی » یکی از علمای اهل سنت است، او در شرح تجرید دارد که از کارهای خلیفه حذف «حی علی خیر العمل » است.

البته «اشهد ان امیرالمؤمنین...» جزء اذان و اقامه نیست و اگر کسی به عنوان جزئیت بگوید، بدعت است. بله آقا امیرالمؤمنین ولی خدا است و آیه «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون » شاهد این ادعا است. و در روایت از رسول الله صلی الله علیه وآله داریم که «کلما شهدتم علی رسالة محمد فلتشهدوا بولایة علی بن ابی طالب; هرگاه بر رسالت محمد صلی الله علیه وآله شهادت دادید باید به ولایت علی بن ابی طالب نیز شهادت دهید.» شهادت دادن به ولایت امیر مؤمنان علیه السلام در اذان از این باب است.

پی نوشت:

1) احزاب / 39.

کلمات کلیدی
پیام  |  خدا  |  مبلغ  |  تبلیغ  |  وظیفه  |  حی علی خیر العمل  |  مبلغ دینی  |  منبر حسینی  | 
لینک کوتاه :