×

یحیی بن زید، آفتاب جوزجان (1)

اشاره هزار و دویست و نود و سه سال از خاطره پرشکوه قیام تاریخی ریحانه باغ ولایت «قتیل جوزجان » امامزاده یحیی بن زید بی تردید، پس از قیام زید بن علی(ع)، این دومین انقلاب و رستاخیزی بود که در قلب قاره «آسیا» (افغانستان امروز) در تبار نامه حضرت یحیی فرزند ارشد «زید ابن علی علیهما السلام و نوه چهارمین اختر آسمان امامت و ولایت است. معنی هجرت غلط فهمیده اند «اقبال » امامزاده یحیی بن زید علیه السلام، پس از شکست قیام کوفه و بر دار رفتن پیکر خونین پدر، با ده تن از شیعیان انقلابی ما نیز همراه وی از شهر خارج شدیم، در حالی که صدای اذان از مناره های مساجد کوفه به گوش می رسید. یحیی بن زید همراه یارانش در سرخس به خانه عمرو تمیمی و حکم بن زید، که از موالیان اهل بیت بودند، وارد شد. نیز به محضر وی شتافتند; ولی حضرت یحیی بن زید خواسته های این فرقه متحجر و متعصب را نپذیرفت. یاران دلیر یحیی بن زید به قلب اردوگاه دشمن یورش بردند و فرمانده سپاه شیطان عمر بن زراره به دست ابوالفضل (13) انبار، شهر خون و قیام سپاه کفرستیز یحیی بن زید از مسیر جاده ابریشم وارد هرات شد. مسلمان خراسان وی را همراهی می کردند و آماده بودند در برابر سپاه بیش از ده هزار نفری دشمن از فرزند اهل بیت باز تاب قیام پس از خبر شهادت یحیی بن زید علیه السلام، سرزمین پهناور خراسان یکپارچه در شور و انقلاب فرو رفت; پرچمهای محل تلاقی سپاه یحیی بن زید(ع) و نصربن سیار والی خراسان بوده است.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 3687     تاریخ درج : 1390/08/08

اشاره

هزار و دویست و نود و سه سال از خاطره پرشکوه قیام تاریخی ریحانه باغ ولایت «قتیل جوزجان » امامزاده یحیی بن زید بن علی ابن الحسین بن علی بن ابی طالب(ع) در ولایت سرپل افغانستان سپری می گردد.

بی تردید، پس از قیام زید بن علی(ع)، این دومین انقلاب و رستاخیزی بود که در قلب قاره «آسیا» (افغانستان امروز) در دفاع از حریم امامت و مسلمانان ستمدیده خراسان تحقق یافت.

اینک پس از دوازده قرن و اندی، یاد و خاطره سردار بزرگ خراسان آفتاب جوزجان را باز می نگریم بدان امید که همواره انقلابی بمانیم و حسینی فکر کنیم.

تبار نامه

حضرت یحیی فرزند ارشد «زید ابن علی علیهما السلام و نوه چهارمین اختر آسمان امامت و ولایت است.

در سال 107 ق نوزادی در خانه «حلیف القرآن » زید ابن علی(ع) در محله بنی هاشم دیده به جهان گشود. مادرش «ریطه » از زنان قبیله نور بود و در کوفه، در عصر حکومت سیاه یوسف بن عمر، با وضع دلخراشی به شهادت رسید. (2)

جد مادری وی «ابوهاشم » از تبار امام علی(ع) بود. وی در یک سفر زیارتی به «بیت المقدس » به وسیله سلیمان بن عبدالملک مظلومانه به شهادت رسید. (3)

سفرنامه

می نگنجد مسلم اندر مرز و بوم در دل او یاوه گردد شام و روم قصه گویان حق زما پوشیده اند معنی هجرت غلط فهمیده اند

«اقبال »

امامزاده یحیی بن زید علیه السلام، پس از شکست قیام کوفه و بر دار رفتن پیکر خونین پدر، با ده تن از شیعیان انقلابی شهر را به قصد خراسان ترک گفت. (4)

او در این زمان، چهارده سال بیشتر نداشت; ولی در فهم و شعور دینی و سیاسی فوق العاده ورزیده و کار کشته به نظر می رسید. او راوی و امانتدار «انجیل آل محمد(ص)، صحیفه سجادیه » بود. راوی صحیفه عمیربن متوکل بلخی از پدرش متوکل بن هارون داستان خروج یحیی از کوفه را چنین نقل می کند: وی را در حالی ملاقات کردم که پس از شهادت پدرش متوجه خراسان بود. او از حال امام صادق(ع) عموزادگان خود، که در مدینه بودند، پرسید و گفت: آیا جعفر بن محمد علیهما السلام را ملاقات کردی؟

گفتم: آری.

گفت: آیا چیزی درباره من فرمود؟

گفتم: آری، فرمود: تو بردار آویخته می شوی... .

هارون بلخی می گوید: «یحیی بن زید را در حالی ملاقات کردم که هیچ کس را در عقل و فضل مثل او ندیده بودم.» (5)

از کوفه تا جوزجان

«سلمة بن ثابت » می گوید: پس از شکست قیام زید در کوفه، به یحیی بن زید گفتم: اینک کجا خواهی رفت؟

فرمود: «بین النهرین ». یعنی (کربلا)

آنگاه گفتم: اکنون که چنین قصد کرده ای، بشتاب تا آسمان کوفه روشن نشده از شهر بیرون شوی.

ما نیز همراه وی از شهر خارج شدیم، در حالی که صدای اذان از مناره های مساجد کوفه به گوش می رسید. (6)

بعد از آن که از کوفه خارج شد، برای وداع کنار تربت خونین قافله سالار کربلا امام حسین(ع) حضور یافت و پس از زیارت آن مکان مقدس عازم «مدائن »، شهر تاریخی عراق، گردید. در آن دیار، مدتی در منزل دهقانی از دوستان خاندان علی(ع) به سر برد و قبل از دستگیری، به یاری والی مدائن از آن شهر خارج شد. اندکی بعد، خبر ورود یحیی به شهر تاریخی «ری » قلب شیعیان را شاد ساخت.

قومس

قافله مهاجران «قبله » آرام، آرام به سمنان، دروازه ورودی خراسان، رسید و در خانه شیعه مخلص آن سامان زیاد بن ابی زیاد قشیری فرود آمد. (7)

آوازه ورود پرستوهای مهاجر، خراسان را جانی تازه بخشید. جاسوسان حکومت خراسان سایه به سایه در تعقیب یحیی و انقلابیون همراهش بودند، ولی هرگز بر آنان دست نمی یافتند; زیرا مردم مسلمان منطقه نوادگان علی را از چشم خود بیشتر دوست داشتند. و از آنها حمایت می کردند.

سرخس

زمان شتابان سپری می شد و خراسان همچنان به حضور «مهتاب خاوران » افتخار می کرد. آتش علاقه به خاندان پیامبر(ص) در جای جای خراسان بزرگ بر افروخته شده بود. و شیعه در خراسان، بیش از دیگر سرزمین ها نیرومند و با اقتدار جلوه می کرد.

یحیی بن زید همراه یارانش در سرخس به خانه عمرو تمیمی و حکم بن زید، که از موالیان اهل بیت بودند، وارد شد. از دوستداران خاندان پیامبر(ص) دسته دسته محضر مهاجر قبله می رسیدند و از وی استمداد و یاری می طلبیدند. جمعی نیز به محضر وی شتافتند; ولی حضرت یحیی بن زید خواسته های این فرقه متحجر و متعصب را نپذیرفت. و همکاری با آنها را رد کرد. (8)

ام القرای خراسان

از سرخس تا «مرو»، مرکز حکومت خراسان، 180 کیلومتر بود. کاروان مهاجران کوفه در کاروانسرای «حفصه »، در چند متری کاخ حاکم خراسان نصربن سیار، اردو زد. خبر ورود یحیی وحشتی عجیب در دل دولت مروان اموی ایجاد کرد. نصر بی درنگ گروهی را مامور دستگیری وی کرد. عصمت، که فرمانده گروه بود، فرمان محاصره کاروانسرا را صادر کرد. خود کنار سکوی دروازه کاروانسرا قرار گرفت و دستور داد تمام مسافران خسته را از برابر چشمانش عبور دهند. ناگاه یحیی بن زید، امیر کاروان، با کلاه نمدی و لباس پشمین در برابر دیدگان حیرت زده عصمت طلوع کرد. عصمت، که مجذوب سیمای نورانی جوان چهارده ساله علوی شده بود، با دست بر پشت او زد و گفت: هرچه زودتر از این شهر خارج شو که جای دوستان نیست...! (9)

قبة الاسلام

کاروان خسته و سوخته دل مدینه پس از ساعتها راه پیمایی، خود را از هرم ریگزارهای تشنه مرو نجات داد و به شهر «بلخ » رسید. برج و باروی شهر از چند فرسخی پیدا بود. نگهبانان، در هفت برج، به انتظار ورود کاروانهای تجارتی و سیاحتی نشسته بودند. بلخ شهرت جهانی داشت و بزرگان آن همه شیعه و از سادات حسینی شمرده می شدند. پرستوهای مهاجر در خانه یکی از شیعیان شهر به نام «جریش بن عبدالرحمن شیبانی » مسکن گرفتند. (10)

بلخ، میزبان مهتاب

شهر بلخ میزبان مهتاب و محور ارتباطی مجاهد مردان علوی درآمده بود. دوستان اهل بیت علیهم السلام از گوشه و کنار خراسان به بلخ می آمدند تا با یحیی دیدار کنند. او هنوز خاطره قیام پدرش زید را فراموش نکرده بود و نیک می دانست که داعیان بنی عباس چگونه با نیرنگ در پی قدرت می دوند. او می خواست مردم را بیدار سازد تا فریب شعارهای دروغین جاه طلبان و دنیاپرستان را نخورند و عمروعاص ها و ابوموسی ها پرچمداران مسلمین نگردند.

بدین ترتیب، بلخ مرکز فرماندهی و ترویج نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام شد. هنوز زمینه قیام عمومی شیعیان فراهم نشده بود که حکم دستگیری وی به نصربن سیار، حاکم بزرگ خراسان، ابلاغ شد. این حکم به وسیله والی کوفه یوسف بن عمر صادر و به تمام ولایات خراسان ابلاغ گردیده بود. به زودی پیکی محرمانه نزد والی بلخ عقیل بن معقل شتافت تا به هر طریق ممکن یحیی بن زید را دستگیر کند. (11)

شانه های زخمی

عقیل بن معقل، حاکم مزدور بلخ که حیات ننگین خود را در نابودی جوانمردان علوی و شیعیان می دید، فرمان داد همه ساکنان کوچک و بزرگ شهر در مسجد جامع گرد آیند. اهالی ستمدیده بلخ در مسجد شهر گرد آمدند. حاکم تک تک اهالی را در برابر چشمان حیرت زده خانواده شان شلاق زد. مزدوران او با کمال وقاهت و بی شرمی ششصد تازیانه بر بازوان جریش بن عبدالرحمن شیبانی، میزبان یحیی، زدند. وی، در حالی که شکنجه را تحمل می کرد، گفت: «به خدا سوگند، حتی اگر یحیی بن زید زیر گامهایم باشد به شما نخواهم گفت!»

فرزند نوجوان او «قریش »، که هنوز لذت ایمان و مبارزه در راه خدا را نچشیده بود، با مشاهده وضع اسفناک پدر صفوف فشرده جمعیت شکنجه دیده بلخ را گسست و پایگاه یحیی را نشان داد. بدین ترتیب، طرح قیام شکست خورد و یحیی دستگیر شد. او و همراهان دلیرش را به زنجیر کشیدند و به مرو اعزام کردند. یحیی مدتها در سیاهچالهای مرو به سر برد تا این که ولید بن یزید بر اریکه قدرت تکیه زد و فرمان آزادی وی را صادر کرد.

حاکم خراسان، یک راس اسب، یک جفت نعلین و مقداری توشه در اختیار یحیی نهاد و کسانی را گماشت تا وی را شهر به شهر تا عراق همراهی کنند. کاروان آزادگان وارد سرخس گردید. حاکم شهر بیش از یک ساعت به آنان اجازه توقف نداد. ناگزیر راه نیشابور پیش گرفتند.

سرانجام قافله مجاهدان، که شمارشان به هفتاد نفر می رسید، وارد نیشابور شد. فرماندار شهر عمر بن زراره سراسیمه محل فرود کاروان را محاصره کرد و اعلام جنگ داد. (12)

دفاع مقدس

امیر کاروان اظهار داشت: «ما برای جنگ نیامده ایم و از زندان نیز نگریخته ایم. پس از تهیه توشه، شهر را ترک می کنیم و مسیر عراق پیش می گیریم.»

آنها به سخنان حضرت یحیی اعتنا نکردند و ارتش اموی آماده نبرد با هفتاد و دو پرستوی مهاجر شد. شیرمرد بیشه ولایت لباس رزم پوشید و به یاران خود فرمان داد تا آماده دفاع از کیان اسلام باشند. جنگ ناخواسته با پرتاب یک تیر آغاز شد. یاران دلیر یحیی بن زید به قلب اردوگاه دشمن یورش بردند و فرمانده سپاه شیطان عمر بن زراره به دست ابوالفضل و ابراهیم که علمدار و برادران رضاعی یحیی بودند، به قتل رسید. سپاه پیروز اسلام با غنایم به دست آمده از ارتش شکست خورده حاکم نیشابور از عزیمت به عراق منصرف شد و دیگر بار آهنگ بلخ و جوزجان کرد. (13)

انبار، شهر خون و قیام

سپاه کفرستیز یحیی بن زید از مسیر جاده ابریشم وارد هرات شد. از راه مرغاب و میمنه عبور کرد و به انبار، خطه انقلابیون علوی، و مرکز تابستانی حکام جوزجان که امروز (سرپل) خوانده می شود، رسید. هفتصدتن از جوانان مؤمن و مسلمان خراسان وی را همراهی می کردند و آماده بودند در برابر سپاه بیش از ده هزار نفری دشمن از فرزند اهل بیت علیهم السلام دفاع کنند. هرچند سپاه اسلام برای جنگ آمادگی نداشت، ولی به زودی دو سپاه در دو سوی رودخانه ارغوی صف بستند و آتش جنگ زبانه کشید. اردوگاه مجاهد مردان علوی هدف تیرهای ستمگران قرار گرفت و در لحظات آغازین نبرد، دهها تن از یاران یحیی به ملکوت اعلی شتافتند. (14)

حماسه حسینی

دشت سر سبز «ارغوی » (15) سه روز صحنه کارزار بود. در این مدت، صدها تن از طرفین کشته شدند. مردان و زنان مسلمان با تمام وجود از سربازان زخمی اسلام پذیرایی می کردند. دشمن هر لحظه بر جنایات خود می افزود. آنها اسرا و مجروحان را مورد تهاجم قرار می دادند و حتی پیکرهای شهیدان را مثله می کردند. در سومین روز نبرد، وقتی صدای مؤذن برخاست، قهرمانان قیام جوزجان اجازه اقامه نماز خواست و با یارانش به نماز ایستاد. پس از نماز ظهر و عصر دوباره جنگ نابرابر آغاز شد. شیر مرد علوی شجاعانه سمت دشمن یورش برد، در حال پیشروی بود که ناگاه تیری از سپاه کفر بر سجده گاه حضرتش اصابت کرد و چهره اش را غرق خون ساخت. آسمان گریست; زمین خراسان لرزید، فریاد وا مظلوما، وامصیبتای مردم داغده انبار در غم مصیبت جانگاه شهید جوزجان به آسمان برخاست و حضرتش با شماری از یاران باوفایش در عصر جمعه شعبان سال 125 هجری به شهادت رسید. (16)

چوبه دار (17)

یزیدیان زمان بر پیکر بی جان شهدای دشت ازغوی اسب تاختند. مردی شامی به نام عنزه سر مبارک یحیی بن زید را از پیکرش جدا ساخت و به عنوان هدیه به «مرو» فرستاد. امیر مرو سر را به دارالخلافه شام گسیل کرد.

پیکر غرقه بخون حضرت یحیی را در دروازه جوزجان، محل فعلی بارگاه، به دار آویختند و چهار سال همچنان آویخته باقی گزاردند. در سال 129 ق وقتی داعیان بنی عباس به قدرت رسیدند، ابومسلم خراسانی پیکر یحیی بن زید علیه السلام را از دار به زیر آورد; بر آن نماز گزارد و به خاک سپرد. (18) تابدین وسیله مردم خراسان را به حمایت خویش برانگیزد.

مزار آفتاب

و اخری بارض الجوزجان محله ها و قبر بباخمری لدی القربات (19)

«دعبل »

اکنون تربت مطهر شهید جوزجان، امامزاده یحیی بن زید در هزار و پانصد متری شرق شهر سرپل در ولایت جوزجان قرار گرفته است. مزار وی چلچراغی است که همه مذاهب و اقوام از آن نور می گیرند و بدان احترام بسیار می نهند. این بارگاه تنها امامزاده افغانستان است که با یک واسطه به امام معصوم علیه السلام می رسد. امامزادگان دیگری نیز در افغانستان وجود دارند; ولی به عظمت و بزرگواری این گوهر تابناک نمی رسند.

باز تاب قیام

پس از خبر شهادت یحیی بن زید علیه السلام، سرزمین پهناور خراسان یکپارچه در شور و انقلاب فرو رفت; پرچمهای بی شمار به علامت عزا در درخانه ها و مناره های مساجد و قلل کوهها بر افراشته شد; در خراسان هفتاد روز عزای عمومی اعلام گردید و مردم در سوگ وی سیاه پوش شدند.

شیعیان زنجیر پای وی را به عنوان تبرک، در میان خود توزیع کردند و از آن نگین انگشتر ساختند. (19)

پی نوشتها:

1- جوزجان یکی از ولایات شمال افغانستان است. با جرجان یا گرگان اشتباه نشود که برخی از نویسندگان معاصر دچار این اشتباه فاحش شده اند.

2 - زید الشهید، الموسوی المقرم، ص 173.

3 - همان، ص 171; الکامل، ج 5، ص 272.

4 - همان، ص 271.

5 - مقدمه صحیفه سجادیه.

6 - زید الشهید، الموسوی المقرم، ص 175.

7 - همان، ص 176.

8 - زید الشهید، ص 176.

9 - همان.

10- همان، ص 278.

11 - الانتفاضات الشیعه، هاشم معروف الحسین، ص 504.

12 - الکامل، ج 5، ص 271.

13 - عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ج 2، ص 29; طبری، ج 5، ص 537.

14 - عمدة الطالب، ج 2، ص 290.

15- امروز به نام قراغوی یاد می گردد. محل تلاقی سپاه یحیی بن زید(ع) و نصربن سیار والی خراسان بوده است. هم اکنون تعدادی از یاران آن حضرت آنجا مدفون اند و آن محل تبدیل به زیارتگاه شده و در کنار رودخانه ای قرار گرفته است. نگاه رنده بهار1376 از بیشتر مزارات بلخ و جوزجان دیدن نمود.

16 - عمدة الطالب، ج 2، ص 290; آثار باستانی خراسان، ج 1، ص 418.

17 - گفتنی است چنار کهنی که هم اکنون نزدیک مرقد وی ایستاده است به گفته مردم همان چوبه دار اوست.

18 - عمدة الطالب، ج 2، ص 290.

19 - دیوان دعبل خزاغی، اشعار تائیه.

20 - الانتفاضات الشیعه، ص 506; تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان، ص 38.

کلمات کلیدی
کوفه  |  ولایت  |  قیام  |  خراسان  |  یحیی بن زید  |  بلخ  |  مرو  |  جوزجان  | 
لینک کوتاه :