×

عوامل جاذبه و دافعه اولیای الهی

آنها است که به خاطر آن از تأثیر و جاذبه است که از شناخت و معرفت چنین الگوهای فرزندان در خود احساس نمی کنیم و چنین عوامل جاذبه و دافعه قوی آن اسوه های الهی گونه ای که فقدان شناخت آنان را برای خود، شخصیت پُر جاذبه آنان پی ببریم تا راهنمایی جاذبه و دافعه انبیا و اوصیای الهی از این این گونه روابط بشری است و آنان هیچ گونه سیره عملی آنان تجلّی یافته است و لحظه گردیده است که جاذبه و دافعه آنان از نوع همیشه جاذبه خود را حفظ کند. »5راز جاذبه و دافعه پیامبران و ائمه علیهم السلام خدا محوری و رنگ الهی این ویژگی پیامبران و ائمه علیهم السلام اصلی ترین ممیّزه آنها با دیگر شخصیت های صفات برجسته شخصیت های الهی همه به تداوم و جاودانگی این اسوه های الهی همین پیوند و ارتباط آنها با خدا است. هیچ شرایطی نتوانسته است آنها را حتی برای لحظه ای از اطاعت خدا خارج کند. پیوندی است که آنان با خدا دارند و چون این انسان ها نسبت به آنها جاودانه است. همین رو است که شخصیت آنان معیار و امامت، در همین امر است که آنان اساس آنان بر همین امر بوده است که همه جا مردم بزرگواران بوده است، آنان خود در طاعت و عمل آنها به بندگی خدا راهنمایی شده اند. آنها از خدا بوده است؛ به گونه ای که گویی این آنان در هیچ موقعیتی دست از اصول فکری هیچ گاه از اصول فکری و فضایل انسانی خود

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 2272     تاریخ درج : 1390/08/08

یکی از ابعاد وجودی شخصیت های الهی (پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام ) که کشف آن و معرفت نسبیت به آن برای هر انسانی، زیبا و شورانگیز است، زیبایی های معنوی و درونی آنها است که به خاطر آن از تأثیر و جاذبه فوق العاده ای برخوردارند. این فضایل سبب شده است که در طول تاریخ، دوست و دشمن مجذوب و شیفته آنان شوند و بسیاری از متفکّران غرب و شرق خاضعانه و صمیمانه به مدح و ستایش آنها بپردازند و درباره شخصیت الهی آنها به پژوهش و نگارش برخیزند. ملّتی که از چنین سرمایه عظیمی برخوردار باشد، مایه بسی حسرت و پشیمانی است که از شناخت و معرفت چنین الگوهای برازنده و شایسته ای محروم بماند و احیاناً دچار تشتّت و پریشانی در تبعیت از الگوهای فاقد فضایل انسانی بشود اریک فروم در کتاب «هنر عشق ورزیدن» می نویسد: «در جامعه کنونی ما ضمن آموزش دانش، آموزشی را که برای رشد بشر از همه چیز مهم تر است و آن آموزشی است که فقط از عهده وجود شخص کامل و مهربان برمی آید، فراموش کرده ایم و به طور کلّ احساس نیاز به وجود چنین معلّم دلسوز و مهربانی را برای فرزندان در خود احساس نمی کنیم و چنین الگوهایی را به فرزندانمان نمی شناسانیم و زمینه برخورد فرزندان خود را با چنین انسانهای کامل ـ که ممیّز اصلی آنها، صفات برجسته روحانی آنهاست ـ فراهم نمی آوریم در حالی که فرزندانمان با شخصیت هایی مواجه هستند که همه چیز دارند؛ علم، زیبایی، قدرت و نیرو، عضلات قوی، جز صفات برجسته روحانی».1

گرچه فروم این سخن را درباره جامعه خود می گوید، امّا شاید بتواند برای ما هم عبرتی باشد که اگر خود و جوانانمان، خود را نیازمند شناخت و معرفت چنین الگوهایی ندانیم و از مکتب و اصول فکری و عملی پیامبران و اولیای الهی دور بمانیم، دیری نمی پاید که گرفتار همان رذایل اخلاقی ای خواهیم شد که دامنگیر غرب شده است.

شناخت و معرفت ما نسبت به علل و عوامل جاذبه و دافعه قوی آن اسوه های الهی و نوع و کیفیت آن صفات معنوی، می تواند نگرش و تفکّر ما را به آنان متحوّل کند؛ به گونه ای که فقدان شناخت آنان را برای خود، مرگ و نابودی و هلاکت قلمداد کنیم و وجود آنان و تأسّی به آنان را، چنان که خود تعبیر کرده اند، همچون آب برای خود، مایه حیات بدانیم.

با توجّه به آنچه گفته شد، گرچه خود را عاجز از درک عظمت آنها می دانیم، امّا با تکیه بر سخنان حکیمانه آن بزرگواران و سیره عملی آنها، درصددیم تا گوشه هایی از فضایل آنان را مطرح کنیم و به رمز و راز شخصیت پُر جاذبه آنان پی ببریم تا راهنمایی باشد در جهت تهذیب نفوس و طهارت جسم و روحمان. چه، به تعبیر «زیارت جامعه کبیره»: ولایت آنها سبب پاکی و طهارت خُلق و خوی ماست؛ «ولایتکم طیباً لخلقنا و طهارةً لِاَنفسنا و تزکیةً لنا و کفّارةً لِذنوبنا...».2

دیگر اینکه شناخت اسرار جاذبه و دافعه ائمه، افق جدیدی پیش روی انسان ـ به ویژه انسانِ قرن حاضر که همه چیز را در ماده و سود می بیند ـ باز می کند و او را نسبت به آنچه مایه سعادت اوست، آگاه می کند. همچنین چنین انسانی به ثبات اندیشه و استواری رأی می رسد و در برابر الگوهای کاذب بنگاه های تبلیغاتی غرب، مصونیّت پیدا می کند.

مفهوم جاذبه و دافعه

از آنجا که «انسان» موجودی است اجتماعی و نیازمند است در کنار دیگر انسانها به زندگی خود ادامه دهد، خواه ناخواه انسانها برای تأمین حوائج خود نسبت به همدیگر دارای جاذبه و دافعه هستند؛ آنهایی را که با هم اشتراک منافع دارند، به سوی خود جذب می کنند و کسانی را که برای آنها منفعتی ندارند، دفع می کنند یا نسبت به آنها بی تفاوت هستند.

جاذبه و دافعه انبیا و اوصیای الهی از این نوع نیست و با آن تفاوت اساسی دارد؛ چراکه شخصیت پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام مافوق این گونه روابط بشری است و آنان هیچ گونه نیازی از نوع نیازمندی های منفعت طلبانه بشری ندارند؛ متّصل به منبع لایزال الهی هستند، پرتوی از قدرت بی منتهای او می باشند. آنان «معدن و سرچشمه رحمت و مهربانی؛ گنج های علم و معرفت؛ منتهی و حدّ نهایی حلم و بردباری؛ پایه های کرم و بخشش؛ صاحبان نعمت؛ ریشه و اصل نیکی ها؛ جایگاه برکت ها؛ سرچشمه حکمت ها؛ علامت روشن خدا و فضایل؛ اصل طهارت و پاکی ها و نماد حقّ و حقیقت اند (و الحقّ معکم و فیکم و منکم و الیکم) و حقّ و حقیقت با شما و در خاندان شما است، مبدأش از شماست و مرجعش به سوی شما است. و به تعبیر دیگر، مدار و مرکز حقّ اند.»3

این دارایی های معنوی که در گفتار و سیره عملی آنان تجلّی یافته است و لحظه لحظه عمر شریفشان در موقعیت های گوناگون سرشار از چنین فضایلی است، سبب گردیده است که جاذبه و دافعه آنان از نوع آنچه در دانشمندان، سیاستمداران، قدرتمندان و حتّی زاهدان و جمعیت های اطراف آنان است، متمایز گردد.

در فرهنگ های بشری چنین گفته می شود که انسان باید ولو به ظاهر و فریب و از روی مکر و حیله، برای حفظ منافعش همیشه جاذبه خود را حفظ کند. انسان در چنین مکاتبی مجاز است که هرجا منفعتش اقتضا کرد، دست از اصول فکری خود بردارد و برای رسیدن به اهداف، اخلاق و معنویت را زیر پا بگذارد. فرهنگ غرب با تمام وجود و امکانات تلاش می کند تا چنین طرز فکری را رواج دهد و برای رسیدن به این منظور چیزی را به عنوان تقدّس نمی شناسد. همه چیز را نسبی و همه ارزشها را متغیّر نشان می دهد. نتیجه چنین تفکّری، پیدایش و پرورش انسانهای لااُبالی، سودجو، خشن و لذّت طلب است که جامعه ما نیز اگر به طور جدّی متوسّل به شخصیت ائمه نشود و از آنها پیروی نکند، دچار آن خواهد شد.

به طور کلّی معیار اصلی جاذبه و دافعه انسانهای الهی، توأم بودن آن با حقیقت و خیرخواهی نسبت به کلّ بشریّت است و در این راه، چه رنج و فداکاری هایی که ائمه و پیامبران تحمّل نکردند.

ضرورت شناخت و معرفت امام

این مطلب بر کسی پوشیده نیست که نیاز به امام به صورت فطری در نهاد هر انسانی به ودیعه گذاشته شده است؛ چراکه امام، کانون همه زیبایی ها و نمونه عینی فضایل است و عشق به زیبایی ها در ضمیر انسان ها نهاده شده است. اما از باب تذکّر و یادآوری چند جمله ای در این باره تقدیم امت اسلامی می کنیم.

امام، روشنگر راه خداست؛ شیرینی ایمان چشیده نمی شود مگر با شناخت امام؛ و امامان، مایه و قوام زمین و اهل آن بوده و به سبب آنان، فیض خدا جاری است.4

و شاید مهم تر از همه، چراغ راه هدایت اند و کسی که آنان را نشناسد، گمراه و سرگردان است؛ «سراج المؤمن، معرفة حقّنا.»5

راز جاذبه و دافعه پیامبران و ائمه علیهم السلام ابعاد گوناگونی دارد که در این مقاله فقط به چند نکته اشاره می کنیم:

1. خدا محوری و رنگ الهی

این ویژگی پیامبران و ائمه علیهم السلام اصلی ترین ممیّزه آنها با دیگر شخصیت های پرنفوذ می باشد. همچنین دیگر فضایل و صفات برجسته شخصیت های الهی همه به نحوی به این اصل و ریشه برمی گردد. اینان بارزترین مصادیق «خلیفه الهی» در روی زمین، و زیباترین نمود تجسّم عینی تمام صفات جمال و جلال الهی هستند. رمز قوام، تداوم و جاودانگی این اسوه های الهی همین پیوند و ارتباط آنها با خدا است. هیچ چیز در هیچ شرایطی نتوانسته است آنها را حتی برای لحظه ای از اطاعت خدا خارج کند. سرّ محبت و عشق ما به ائمه و جاذبه آنها هم، پیوندی است که آنان با خدا دارند و چون این پیوند ناگسستنی است، عشق و جاذبه انسان ها نسبت به آنها جاودانه است. و از همین رو است که شخصیت آنان معیار و میزان تشخیص پاکی و ناپاکی در اندیشه و رفتار انسان ها است.

این اتصال و پیوند ائمه و پیامبران در همه فرازهایی که در مورد آنان در قرآن، روایات، ادعیه و زیارات وارد شده، به چشم می خورد. کافی است نگاهی به «زیارت جامعه کبیره» و دیگر زیارات یا کتب روایی داشته باشیم تا به این موضوع پی ببریم.

در قرآن می خوانیم:

«قُلْ اِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمین، لا شَریکَ لَهُ وَ بِذلک اُمِرْتُ وَ اَناَ اَوَّلُ الْمُسْلِمینَ»6؛ بگو ای پیامبر! نماز و طاعت و کلیه اعمال و زندگی و مرگ من برای خداست که پروردگار جهان است و برای او شریکی نیست و من به همین «توحید» فرمان داده شده ام و اوّلین کسی هستم که تسلیم امر خدایم.

رمز جاذبه و دافعه شدید و قوی نبوّت و امامت، در همین امر است که آنان اساس برنامه خود را در تربیت انسان ها بر «ایمان به خدا و اطاعت از او» پایه گذاری کرده اند. سیره آنان بر همین امر بوده است که همه جا مردم را به اطاعت از فرمان خدا دعوت نمودند و فطرت انسان ها را برانگیختند تا سعادت خود را در اطاعت از او بدانند. همین عامل سبب گردید تا آنان در اوج پارسایی، پاکی، شرافت و عزّت قرار گیرند و کسانی که از آنان پیروی کردند نیز بر غرایز خود حاکم باشند و همچون آنان دارای نفوذ و جاذبه مؤثری باشند. مولا علی علیه السلام می فرماید:

«فبعث اللّه محمّداً صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بالحق لیُخرج عباده من عبادة الأوثان الی عبادته و من طاعة الشّیطان الی طاعته؛ همانا خداوند متعال، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را مبعوث کرد تا بندگانش را از پرستش بت ها نجات داده، به سوی پرستش خود راهنمایی کند و آنان را از اطاعت شیطان نجات داده، به اطاعت خود کشاند.»7

بدیهی و واضح است که سیره و سنّت پیامبران و اوصیای آنها، در فراخوانی آنان به سوی طاعت حق، بیشتر متّکی به عمل آن بزرگواران بوده است، آنان خود در طاعت و بندگی حق در اوج بوده اند و مردم از دیدن عمل آنها به بندگی خدا راهنمایی شده اند. لذا در روایات آمده است که آنها وسیله عبادت مردم هستند و یا گفته شده که نماز، زکات، روزه، حج، رواج صدقات و اجرای حدود کامل نمی شود مگر به وجود امام.8

اصلی ترین عامل جاذبه و دافعه قوی پیامبران و ائمه علیهم السلام ، خدامحوری و طاعت آنها از خدا بوده است؛ به گونه ای که گویی این امر همچون «مُهر» نشانه ای است که هر فضیلت بدون آن بی ارزش است حتی اگر جزء فضایل باشد. شهید مطهّری در این باره می نویسد:

«علی علیه السلام اگرچه در بسیاری فضایل در اوج است، امّا اگر پیوند با خدا و دین نداشت، اگر رنگ خدا نمی داشت و مردی الهی نمی بود، فراموش شده بود.»9

تاریخ و سیره پیامبران و اولیای الهی پُر است از نمونه هایی از اخلاص و نیّت الهی آنان در تمام اقوال و اعمال، که خوانندگان محترم با مراجعه به کتب تاریخ و اخلاق می توانند از آنها سرمشق بگیرند.

2. صلابت در اندیشه

از دیگر ویژگی های شخصیت های الهی که در جاذبه و دافعه آنها نقش اساسی دارد، رفتار استوار و صلابت در رأی و اندیشه است. آنان در هیچ موقعیتی دست از اصول فکری و عقاید خود برنداشته و در برابر عقاید باطل، بدعت ها و تحریف ها تا پای جان از خود فداکاری نشان داده اند.

گفتیم که آنان انسان هایی با وقار و متین و مؤدّب بوده اند و در رفتار آنها هیچ گونه شتابزدگی و تعارف و تملّق که نشانه سستی رأی و اندیشه است، دیده نشده است. همچنان که هیچ گاه خشم و غضب، آنها را از صراط مستقیم خارج نکرده است. در نتیجه این صلابت رأی و موقعیت سنجی های دقیق، همیشه در هر صحنه ای زیباترین عکس العمل را نشان می دادند.

رسول اکرم و ائمه طاهرین علیهم السلام ، مربّیانی بوده اند که به صورتهای مختلف پیروان خود را به وظایفشان آشنا می کردند؛ گاهی با تذکّر، گاهی با موعظه به صورت غیر مستقیم و گاه با شدّت و حدّت تمام، ولی هیچ گاه بر سر «دین و عقاید» با کسی معامله و سازش نکردند.10

پیامبران و اولیای الهی در پیشبرد اهداف خود هیچ گاه از اصول رایج سیاستمداران و زورمندان بهره نبردند، بلکه روش آنها بر اساس اصولی چون: دوراندیشی، قاطعیت، مشورت و خیرخواهی پایه گذاری شده بود. حضرت علی علیه السلام می فرماید:

«قسم به خدا! معاویه از من زیرک تر نیست و شما خیال می کنید اینکه من انجام نمی دهم، راهش را نمی دانم. نه، او غدر و نیرنگ به کار می برد، فسق و فجور می کند و اگر نبود که خدای متعال دوست نمی دارد غدّاری را، می دیدید که آیا من زیرک هستم یا معاویه.»11

روزی یک عرب بیابانی برای بیان حاجتی نزد پیامبر می آید، وقتی جلوی پیامبر می ایستد، هیبت حضرت او را می گیرد و زبانش به لکنت می افتد. حضرت ناراحت می شوند فوراً او را در بغل می گیرند و می فشارند و به او می فرمایند: «آسان بگیر، از چه می ترسی؟! من از جبابره نیستم، من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان گوسفند شیر می دوشید.»12

نتیجه اینکه می بینیم پیامبر، چه در اوج قدرت و چه در سخت ترین شرایط، چه در شعب ابی طالب، چه در فتح مکّه و علی علیه السلام در برخورد با سپاهیان معاویه در جنگ صفّین که آب را بر روی یاران او می بندند و دیگر ائمه، در همه صحنه های زندگی پربارشان هیچ گاه از اصول فکری و فضایل انسانی خود دست برنداشتند.

پی نوشت ها:

1. هنر عشق ورزیدن، اریک فروم، ص 155.

2 و 3. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.

4. اصول کافی، ج 1، کتاب الحجّة، ص 290 و 291.

5. خصال، ج 2، ص 770.

6.انعام / 162 و 163.

7. نهج البلاغه، دشتی، ص 268.

8. اصول کافی، ج 1، ص 285 و 286.

9. جاذبه و دافعه علی (ع)، ص 39.

10. ر. ک: روضه کافی، ص 148 و بحارالانوار، ج 11، ص 209؛ به نقل از گفتار فلسفی ـ اخلاق، ج 2، ص

کلمات کلیدی
پیامبر  |  انسان  |  شخصیت  |  فضیلت  |  معرفت  |  جاذبه و دافعه  |  عامل جاذبه و دافعه  |  دافعه اولی الهی  | 
لینک کوتاه :