×

مقایسه زبدة البیان با کنز العرفان (1)

ما به پنج عنوان مهم از عناوین جدیدی که در زبدة البیان مشخصا ذکر شده است ولی در کنز العرفان موجود نیست، اشاره می فرماید: مراد از «لایشرک » در این آیه «لایرائی » است; یعنی عملش را برای نمایاندن به دیگران انجام ندهد . می دهد که چون ظلم فسق است، انسان را از عدالت ساقط می کند و سپس به نقل از کشاف می فرماید: به این آیه استدلال شده ظالم چگونه می تواند امام باشد در حالی که امامت برای دفع ظلم تشریع شده است و اگر ظالم امام شود محتوای این ضرب المثل (20) اما فاضل مقداد اگر چه این آیه را در کتاب خود ذکر کرده، ولی آن را در بخش مستحبات وضو و غسل مطرح کرده است و اصلا اشاره ای به بحث امامت و عدالت نکرده و توجهی به آخر آیه نکرده است بلکه فقط شرعیه که مبنای آنها بر ظن و احتمال است; زیرا این گونه آیات در مورد شریک قرار دادن برای خداوند به دست مشرکان وارد البته برای توجیه آیه، مطالب دیگری هم ذکر شده از قبیل اینکه: ممکن است مراد از ظن در آیه، همان ظن خاص متقدم کفار بوده باشد . اما «کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر» زبدة البیان با آیه شریفه 104 سوره آل عمران، که قبلا ذکر شد، شروع می شود . به هر حال آیه مذکور به عنوان یکی از آیات اساسی در مساله امر به معروف و نهی از منکر مطرح است . آیه گرچه راجع به سؤال از پیامبر است، ولی مورد مخصص نیست بلکه به عنوان یک دستورالعمل زندگی است

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 2977     تاریخ درج : 1390/08/08

96

مقدمه

از آنجا که قرآن به عنوان اولین و معتبرترین ادله معارف اسلامی عموما و احکام فقهی خصوصا، مورد قبول همه فرقه های اسلامی و بویژه شیعه امامیه است، از همان ابتدا، فقها توجه و عنایت خاصی در مورد تفسیر و بیان آن بخش از آیات قرآن که مستقیما مربوط به احکام شرعیه است، از خود نشان داده اند و در نتیجه این توجه در کنار تفاسیر مجموعه ای و تربیتی قرآن که معمولا از ابتدا تا انتهای قرآن را مورد بررسی قرار داده اند، تفاسیر خاصی، ویژه بیان احکام شرعی و فقهی قرآن از طرف عده ای از فقها، نگاشته شد که به تفاسیر آیات الاحکام مشهور گشت . شاید بتوان این گونه تفاسیر آیات الاحکامی را اولین تفاسیر موضوعی قرآن کریم محسوب کرد که بخشی خاص از آیات قرآن را که مربوط به یک موضوع به عنوان «مباحث فقهی قرآن » است، مورد بحث و بررسی قرار داده اند، هر چند سایر مفسران هم بعضا در ضمن تفاسیر کلی خود اشاراتی به این گونه مباحث کرده اند ولی از انسجام و پیوستگی لازم برخوردار نیست; زیرا آیات الاحکام در سراسر قرآن پراکنده است و منحصر به یک سوره یا جزء نیست . گفتنی است که بعضی مفسران در تفاسیر خود هیچ گونه اشاره ای به مضامین فقهی این بخش از آیات نکرده و تفاسیر آن آیات را به این نوع کتابهای آیات الاحکامی واگذار کرده اند، مگر بندرت، آن هم به عنوان تناسب با بحث مطروحه مورد نظرشان .

به هرحال، در این موضوع کتابهای متعددی نگاشته شده است که از بین آنها چند اثر از جایگاه ویژه و مهمی برخوردار است و مورد استقبال علما و فقها قرار گرفته و مجتهدان برای استنباط مسائل شرعی به آنها رجوع می کنند . اهم کتب آیات الاحکام شیعه عبارتند از:

1 - فقه القرآن، قطب الدین راوندی متوفای 573 ق;

2 - کنز العرفان، فاضل مقداد سیوری متوفای 826 ق;

3 - زبدة البیان، مقدس اردبیلی متوفای 993 ق;

4 - مسالک الافهام، فاضل جواد کاظمی;

5 - النهایة فی تفسیر الخمسمائة آیة، علامه احمد بن عبدالله بحرانی متوفای 771 ق;

6 - معارج السؤل ومدارج المامول، علامه کمال الدین محمداسترآبادی متوفای 900 ق;

7 - تفسیر شاهی، علامه امیر ابوالفتح حسینی متوفای 986 ق . که برای سلطان تهماسب صفوی به فارسی نگاشته شده است;

8 - مفاتیح الاحکام، علامه سراج الدین قاسم طباطبائی قهبائی متوفای 1092 ق;

9 - قلائد الدرر، علامه شیخ احمد جزائری نجفی متوفای 1150 ق;

10 - دلایل المرام، علامه حاج ملا محمد استرآبادی - مشهور به شریعتمدار - متوفای 1263 ق;

11 - درر الایتام، علامه شیخ علی شریعتمدار متوفای 1315 ق;

12 - مقلاد الرشاد، علامه مولی محمد مهدی مراغی حائری متوفای 1345 ق . (2)

زبدة البیان و کنزالعرفان

با نگاهی اجمالی به عناوین و فهرست موضوعات دو کتاب مذکور، تفاوتهایی بین آن دو آشکار می گردد که می توان آنها را از امتیازات زبدة البیان محسوب کرد . البته ناگفته نماند که کثرت عناوین و موضوعات کنز العرفان نسبت به زبدة البیان موضوعی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت، یعنی از نظر تقسیم بندی و فصل بندی مباحث، کنز العرفان نسبت به زبدة البیان گسترده تر و وسیعتر است و این مدعا با مقایسه تعداد عناوین هر یک براحتی ثابت می شود . زبدة البیان شامل 120 عنوان است در حالی که فهرست کنز العرفان شامل 170 عنوان است . ولی در عین حال، مقدس اردبیلی به مباحث و موضوعاتی در ضمن کتابهای مختلف فقهی پرداخته است که آن عناوین در کنز العرفان به چشم نمی خورد و یا مؤلف کنز العرفان خیلی جزئی از کنارش رد شده است .

ما به پنج عنوان مهم از عناوین جدیدی که در زبدة البیان مشخصا ذکر شده است ولی در کنز العرفان موجود نیست، اشاره می کنیم (3) و امتیازات هر یک از آنها را برمی شماریم که البته تکیه اصلی و عمده ما بر روی عنوان «امر به معروف و نهی از منکر» است که نسبت به سایر موضوعات، هم از اهمیت ویژه ای برخوردار است و هم اینکه این بحث در زبدة البیان کتاب مستقلی را به خود اختصاص داده است، در حالی که در کنز العرفان به عنوان تتمه و ملحقات «کتاب الجهاد» مطرح شده و خیلی خلاصه و سریع بدون ذکر مصادیق و شواهد از آن گذشته است .

پنج موضوعی که به عنوان امتیاز و ویژگی خاص زبدة البیان نسبت به کنز العرفان مطرح است و ما تفصیلا در مورد هر یک از آنها بحث خواهیم کرد عبارتند از:

1 - بحث ایمان و متعلقات آن ضمن «کتاب الطهارة » ;

2 - بحث ریا و سمعه و عجب ضمن «کتاب الصلاة » ;

3 - بحث شرایط امامت در ضمن «کتاب الطهارة » ;

4 - بحث اجتهاد و تقلید در «کتاب امر به معروف و نهی از منکر» ;

5 - کتاب مستقل و جداگانه در باره مباحث امر به معروف و نهی از منکر .

1 - ایمان و ملحقات آن

از آنجا که صحت و قبولی هر عبادتی متوقف بر ایمان و اعتقاد به خداوند است، پیش از وارد شدن به بیان آیات الاحکام، مناسب است به پاره ای آیات که در باره نقش ایمان در زندگی انسان است، اشاره شود:

1 - «اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم المفلحون » . (4)

2 - «الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون » . (5)

وجه تکرار کلمه «اؤلئک » ، که اسم اشاره است، به جهت تاکید و مبالغه در هدایت و راهنمایی مؤمنان است . رهبری و هدایت در این آیات عبارت از کمال مطلوب انسانی است و شامل کسانی می گردد که از صفات مذکور در این قبیل آیات برخوردار باشند .

دلات این آیات بر یک سلسله احکام

این گونه آیات دلالت دارند بر وجوب هر چیزی که باعث فلاح و رستگاری می شود از قبیل تقوا، ایمان به غیب، اقامه نماز، روزه، زکات، دوری از محرمات، انفاق به محرومان و . . . .

خلاصه، از آنجا که انجام دادن این گونه امور موجب رستگاری است و خود رستگاری هم واجب است، انجام دادن این اعمال نیز از باب مقدمه واجب است .

مراد از تقوا این است که در هر جایی که خداوند به آن امر کرده است حاضر باشی و از هر جا نهی کرده است دوری جویی . مراد از ایمان به غیب، گاهی تصدیق امور نامحسوس است و گاهی علومی است که از انسان پوشیده است . گاهی نیز تایید اجمالی آن چیزهایی است که از جانب پروردگار به وسیله انبیا نزول یافته است و گاهی هم تصدیق همه واجبات و مستحبات و سایر احکام است و بنابر قولی هم، ایمان به رستاخیز و بهشت و دوزخ است .

معتزله ایمان به غیب را انجام دادن طاعات می دانند و در مجمع البیان نیز منقول است که مراد از ایمان به غیبت گرویدن با دل و قلب و فعل واجبات و ترک محرمات است .

در کشاف زمخشری و همچنین تفسیر بیضاوی آمده است که، هر که در اعتقادش خلل باشد منافق است و هر که در اقرارش خلل باشد کافر است و هر که در عملش خلل باشد فاسق است . از نظر شیعه عبادات تماما معطوف به ایمان است و این مطلب، هم در قرآن و هم در روایت مشهور است از قبیل: «و قلبه مطمئن بالایمان » ; (6) «اولئک کتب فی قلوبهم الایمان » ; (7) «و لما یدخل الایمان فی قلوبکم » ; (8) «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم » . (9)

فرقی که بین اسلام و ایمان است همین است که در اسلام، اقرار به زبان و اظهار اعمال ظاهری ملاک است، ولی در ایمان، مهم قلب و دل است و تصدیق درونی و باطنی ملاک است .

در ادامه بحث ایمان، مقدس اردبیلی به طرح مساله ایمان حضرت علی می پردازد و احادیث فراوانی را از شیعه و سنی نقل می کند و بحث ولایت را به عنوان تتمه و نتیجه ایمان مطرح می سازد و از جمله آیه شریفه «یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذلة علی المؤمنین اعزة علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومة لائم » (10) را در شان حضرت علی علیه السلام

و اصحاب و یاران ایشان می داند و مراد از مرتد در آیه را خوارج و اصحاب جنگ جمل و صفین می داند و کلمه «لومة لائم » را اشاره به ملامت و سرزنش مردم نسبت به حضرت علی علیه السلام می داند که بعد از جنگ صفین و جریان حکمین حتی از طرف نزدیکانش مورد سرزنش قرار گرفت . (11)

در حالی که در کنز العرفان بحث ایمان و کیفیت آن مطرح نشده بلکه تحت عنوان اینکه کافران هم مکلف به فروع شرعیه می باشند، با اشاره به آیه «یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون » (12) نتیجه می گیرد که، اسلام شرط قبول اعمال است و اعمال کفار مقبول نیست .

همچنین فایده دومی که به گفته وی از این آیه مستفاد می گردد این است که، برای مرتد، قضای آنچه در زمان ارتدادش فوت شده است واجب است، گرچه برای کافر اصلی این قضا واجب نیست . دلیل آن هم اجماع علماست . و همچنین آیه شریفه «قل للذین کفروا ان ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف » . (13)

2 - ریا، سمعه، عجب

اردبیلی در تتمه کتاب الصلاة با استناد به آیه شریفه:

«قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لایشرک بعبادة ربه احدا» . (14) می فرماید: مراد از «لایشرک » در این آیه «لایرائی » است; یعنی عملش را برای نمایاندن به دیگران انجام ندهد . منقول است که این آیه آخرین آیه ای است که بر پیامبر اکرم نازل شده و مستحب است موقع خواب قرائت شود .

سپس می فرماید: این آیه دلالت دارد بر وجوب اخلاص در نماز و سایر عبادات و از شروط صحت عبادت عدم شرکت غیر در آن است; آن هم به شکلی که حتی بعد از عمل هم نباید عجب و فرح به انسان دست دهد . به عنوان تایید این مطلب، به آیه شریفه «و یحبون ان یحمدوا بما لم یفعلوا» (15) اشاره می کند و بعد متذکر می شود که رعایت این مطلب بسیار مشکل و سخت است، مگر خداوند کمک کند و ببخشد .

همچنین آیه، دلالت بر استقلال در عبادات دارد به نحوی که کمک گرفتن و تکیه بر دیگران در موقع عبادت جایز نیست; مثلا برای وضو کسی نمی تواند دیگری را وادار کند تا برایش آب بریزد و امثال آن . از کشاف نقل است که: «فمن کان یامل حسن لقاء ربه او فمن کان یخاف سوء لقاء ربه » که مراد از شرک در عبادت، عدم ریا و خودنمایی است و اینکه عملش را جز برای رضای خدا انجام ندهد و هیچ چیز دیگری را با آن مخلوط نکند . منقول است که این آیه در مورد جند بن زهیر نازل شده است که به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله عرض کرد:

من کارم را ابتدا برای خدا انجام می دهم اما وقتی دیگران از آن مطلع می شوند خوشحال می شوم . پیامبر فرمود: «خداوند عملی را که دیگران با آن شریک باشند نمی پذیرد» .

البته در این مورد نقل دیگری هم هست که از نظر اجتماعی و روانی قابل تامل است و آن این است که پیامبر فرمود:

لک اجران اجر السر و اجر العلانیة .

اگر مراد فاعل واقعا عجب و خودنمایی نباشد بلکه به خاطر ارشاد و هدایت دیگران به کار خیر باشد، در این صورت دو پاداش خواهد داشت: یکی به خاطر عمل پنهانی خالص برای خدا و دیگری برای اعلان و مشخص شدن آن و یادگیری دیگران .

از آن حضرت نقل است که فرمود: «از شرک اصغر بپرهیزید» . عرض شد مراد چیست؟ فرمود: «ریا» . (16)

شایان ذکر است که در کتاب الطهارة و کتاب الصلاة کنز العرفان، اصلا این آیه مورد استشهاد قرار نگرفته و ذکری از آن به میان نیامده است هر چند مسلم است که عدم عجب و ریا از مسلمات است . ولی فاضل مقداد عنوان مستقلی برای آن قرار نداده بلکه به همان عمومات نیت و اخلاص بسنده کرده است .

3 - شرایط امامت

علامه محقق، مقدس اردبیلی ذیل آیه شریفه: «و اذابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین » (17) بحثی را گشوده اند به عنوان شرایط امامت که اگر چه مستقیما به طهارت ظاهری و جسمانی که در نماز شرط است مربوط نمی شود ولی مساله طهارت را از دید معنوی و عرفانی آن مطرح کرده است و عدالت را به عنوان طهارت، و فسق را به عنوان عدم طهارت بیان کرده است که نکته بسیار جالبی است . او بعد از بیان اینکه مراد از ابتلا در آیه، اعمال شاق و سختی است که برای ابراهیم علیه السلام قرار داده شد از قبیل ذبح فرزند و رفتن در آتش و سایر آزمایشها، توضیح می دهد که چون ظلم فسق است، انسان را از عدالت ساقط می کند و سپس به نقل از کشاف می فرماید: به این آیه استدلال شده است که عدالت در امامت شرط است و فاسق صلاحیت امامت را ندارد، و چگونه می توان امامت کسی را پذیرفت که شهادت و قضاوتش نافذ نیست و خبرش مورد اطمینان نمی باشد و حتی از ابوحنیفه همین معنی نقل شده است و از ابوعیینه نقل شده که ظالم چگونه می تواند امام باشد در حالی که امامت برای دفع ظلم تشریع شده است و اگر ظالم امام شود محتوای این ضرب المثل است که عرب می گوید: «من استرعی الذئب ظلم » ; هر که گرگ را چوپان کند ظلم کرده است .

البته جناب مقدس اردبیلی، در ادامه قایل به این مطلب می شود که واسطه بین ظلم و عدل ثابت است . بنابراین، از اینکه ظلم مانع امامت است لازم نمی آید که عدل شرط آن است . بنابراین، یا باید قایل به عدم واسطه شویم که بگوییم غیر عادل نمی تواند امامت داشته باشد یا اینکه هر امری را که برای فاسق جایز نمی دانیم برای غیر عادل هم جایز ندانیم .

آنگاه می فرماید: اگر چه آیه در باره خلافت و ولایت است، ولی می توان از آن برای عدم جواز امامت فاسق برای نماز جماعت هم استفاده کرد; زیرا عنوان امام برای او هم منقول است .

از قاضی نقل است که این آیه دلالت بر عصمت انبیا از گناهان، حتی پیش از بعثت دارد .

توجیه این معنا چنین است که هر فردی، ولو بعضی از ایام عمرش مرتکب کبیره باشد، عنوان ظالم بر او صدق می کند زیرا او هم فی الجمله ظالم بوده است . و تصدی امامت به ظالم نمی رسد . چنانکه اگر اطلاق مشتق را کسی که قبلا متصف به صفتی بوده است حقیقت بدانیم، شامل می شود .

البته این نظر، خلاف رای اشاعره است; زیرا آنها قائل به وقوع حتی گناه کبیره از انبیا هستند و آیه «و عصی آدم ربه . . .» (18) «فتکونا من الظالمین » (19) دلیل بر جواز ارتکاب معاصی برای انبیا می دانند . به هر حال، نتیجه ای که از این بحث گرفته می شود این است که عدالت شرط اصلی امامت است و چون ظلم منافات با آن دارد، امامت به ظالم نمی رسد . (20)

اما فاضل مقداد اگر چه این آیه را در کتاب خود ذکر کرده، ولی آن را در بخش

مستحبات وضو و غسل مطرح کرده است و اصلا اشاره ای به بحث امامت و عدالت نکرده و توجهی به آخر آیه نکرده است بلکه فقط صدر آیه را که می فرماید: «اذابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن » نقل کرده است و طبق نقلی (که چندان مناسب و در شان امتحان و آزمایش نیست) مراد از کلمات مورد امتحان را اموری از قبیل مضمضه و استنشاق و گرفتن ناخن و تراشیدن موهای زاید بدن و استنجا با آب و قطع شارب و از این قبیل موارد شمرده و به توضیح و بیان همین موارد پرداخته است . البته باید گفت اگر چه امور مذکور در جای خود نیک و لازم است، ولی در حدی نیست که خداوند بخواهد پیامبرش را به وسیله آنها امتحان کند و چنانکه از انجام دادن آنها سربلند درآمد، او را لایق منصب امامت بداند; زیرا هر فردی می تواند از عهده این گونه امور برآید و به عنوان امتیاز و ویژگی محسوب نمی گردد . اگر چه خبر منقول در این معنی ثابت و روشن است، ولی به هر حال شرح و بسط آن در کتاب کنز العرفان مشهود است . (21)

4 - اجتهاد و تقلید

از جمله مباحثی که به عنوان یکی از امتیازات برجسته زبدة البیان نسبت به کنز العرفان می توان به آن اشاره کرد، طرح مبحث اجتهاد و تقلید در آخر کتاب امر به معروف و نهی از منکر است . تا جایی که در کنز العرفان مرور کردیم، حتی در لابلای سایر مباحث هم، اثری از این عنوان نیافتیم .

محقق اردبیلی آیاتی از قبیل: «ولکن الذین کفروا یفترون علی الله الکذب و اکثرهم لایعقلون » (22) نقل می کند و مراد از افترا بر خداوند را تحلیل حرام و تحریم حلال می داند و سپس این حرمت و حلیت را به خداوند نسبت می دهد . آنگاه این آیه را مطرح می کند:

«و اذا قیل لهم تعالوا الی ما انزل الله و الی الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا علیه آباؤنا» .

: وقتی که به آنها گفته می شود که برای درک و فهم احکام الهی بشتابید به سوی آنچه خداوند نازل فرموده و از رسول او بخواهید، می گویند: ما را همان راه روشن آبا و اجدادی کفایت می کند، (و خود را از رجوع به خدا و رسول بی نیاز می دانند).

«او لو کان آباؤهم لایعقلون شیئا ولایهتدون » . (23)

: آیا حتی اگر پدران آنها گمراه و جاهل باشند و صلاحیت پیروی نداشته باشند، باز هم از اجدادشان پیروی خواهند کرد؟

محقق در این جا می گوید: استفهام در این آیه انکاری است یعنی نباید این کار را انجام دهند و مفهومش آن است که پیروی از کسی وقتی صحیح است که علم به هدایت و رشد، در او موجود باشد و این هم بجز از طریقه حجت شرعی، حاصل نمی شود .

وی بعد از ذکر آیات فوق، نتیجه می گیرد که این آیات دلالت بر جواز تقلید فی الجمله می کند; زیرا تقلید منهی و مذموم در مواردی است که مقلد و متبوع منحرف و گمراه بوده و صلاحیت پیروی نداشته باشد مثل آبا و اجداد قوم مذکور . ولی چنانچه از طریق حجت شرعی اثبات شود که مقلد و مرجع، صلاحیت پیروی را داشته و در تقلید از او رشد و تعالی و هدایت موجود است، از عموم تقلید مذموم خارج می گردد . بلکه به عبارتی می توان گفت از تقلید خارج می شود زیرا واقعا پیروی از عالم هادی همراه با دلیل است نه بدون دلیل، البته دلیل اجمالی نه تفصیلی، در حالی که در تعریف تقلید می گویند، پیروی کردن از کسی بدون دلیل .

بنابراین، تقلید از مجتهد واجد شرایط جایز و نیکو، بلکه واجب است بعد از اینکه دلیل محکمی بر ثبوت آن اقامه شود .

زیرا آنجا که خداوند می فرماید: «ولا تقف ما لیس لک به علم » (24) مراد، تقلید بدون دلیل است و از همین جا فرق بین تقلید مذموم و تقلید ممدوح معلوم می شود ظن مذموم و ظن ممدوح - زیرا عمل به ظن هم اگر از روی دلیل علمی باشد، جایز و حسن است، ولی اگر به صرف تقلید صورت گیرد ممنوع خواهد بود .

و آیاتی از قبیل: «ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون » (25) دلالت بر عدم جواز عمل به ظن در اصول اعتقادات دارد نه در فروع شرعیه که مبنای آنها بر ظن و احتمال است; زیرا این گونه آیات در مورد شریک قرار دادن برای خداوند به دست مشرکان وارد شده است . همچنین، این آیات دلالت بر عدم جواز تقلید از جاهل و مفضول دارد; زیرا می فرماید:

«افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لایهدی الا ان یهدی » . (26)

که با استفهام انکاری می خواهد بگوید مسلم و روشن است پیروی از کسی که خودش هادی و راهنماست سزاوارتر و شایسته تر است از پیروی از کسی که دیگری باید او را هدایت کند; یعنی پیروی باید از منبع هدایت باشد، از جایی که هدایت ذاتی و ویژگی آن است نه از کسی که خودش محتاج هدایت دیگران است و بدون آن هدایت، در گمراهی و ضلالت است .

سپس، مقدس اردبیلی می فرماید: ممکن است از آیه چنین استفاده کنیم که پیروی فقط از خداوند جایز است و از مخلوق جایز نیست . همچنین پیروی از عالم جایز است و از جاهل جایز نیست . همچنین پیروی از افضل جایز است و از مفضول جایز یست خصوصا جایی که تعلم و یادگیری مفضول از همان افضل باشد .

همچنین در تفسیر آیه: «قالوا لبثنا یوما او بعض یوم » (27) مقدس اردبیلی به نقل از کشاف می فرماید: دلالت بر جواز اجتهاد و قول به ظن غالب از این آیه استفاده می شود بدین معنی که همیشه علم و قطع صد درصد لازم نیست بلکه همین که احتمال قوی داده شد کافی است و جزء کذب محسوب نمی گردد اگر چه خطا و اشتباه باشد . البته به شرطی که مقدمات آن قول به ظن، صحیح و مقبول باشد .

در ادامه می فرماید: اگر چه ظاهر آیاتی از قبیل «ما یتبع اکثرهم الا ظنا ان الظن لایغنی من الحق شیئا» . (28) ممکن است این توهم را ایجاد کند که عمل به ظن مطلقا جایز نیست; زیرا متبادر از این گونه آیات، عموم ظن است (اگر چه بحث این گونه آیات راجع به معتقدات و اصول دین کفار است) ولی باید گفت این ظاهر، در صورتی کاربرد دارد و حجت است که با دلیل اقوا یا حداقل مساوی با خودش تعارض نداشته باشد در حالی که عمل به ظن مقبول در مورد فروعات، اجتهادا و تقلیدا، عقلا و نقلا ثابت و مستدل است . از جمله لزوم عسر و حرج و ضرر یقینی و تکلیف مالایطاق و تعطیل بسیاری از احکام و هرج و مرج دینی را می توان به عنوان ادله جواز عمل به ظن در فروعات ذکر کرد . حتی می توان ادعای اجماع بر جواز تقلید و عمل به ظنون در فروعات کرد; زیرا قول به اینکه اجتهاد، واجب عینی است و تقلید جایز نیست، از اقوال باطل و منقرض است .

البته برای توجیه آیه، مطالب دیگری هم ذکر شده از قبیل اینکه:

ممکن است مراد از ظن در آیه، همان ظن خاص متقدم کفار بوده باشد . بنابراین، الف و لام در «الظن » عهد ذهنی است .

یا اینکه مراد آیه موردی است که فقط علم و یقین مطلوب است و می خواهد بگوید هر جا نیاز به علم است، جایگزینی ظن به جای علم، صحیح نیست .

به هر حال، بر فرض که این توجیهات صحیح باشد، باز با اصل مطالب مذکور در

مورد جواز تقلید از عالم و عمل به ظن در فروعات منافاتی ندارد . (29)

5 - امر به معروف و نهی از منکر

اگر چه بحث امر به معروف و نهی از منکر در کتاب کنز العرفان مطرح شده است ولی به عنوان تتمه کتاب الجهاد به طور خیلی مختصر و با اشاره به چند آیه محدود بیان شده است، بدون ذکر مصادیق و شواهد امر به معروف و نهی از منکر .

برای آشنایی با آیات مذکور، به طور اجمال آنها را مرور می کنیم، سپس، به بررسی «کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر» ، زبدة البیان می پردازیم .

البته چون قرار است همین آیات را مفصلا از زبدة البیان مورد بررسی قرار دهیم، از تکرار مطالب خودداری می کنیم .

1 - «ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون » . (30)

در اینجا فاضل مقداد با اشاره به این نکته که اصل امر به معروف و نهی از منکر از اصول مسلم است و مایه دوام و قوام حیات دینی است، به شرایط و لوازم اجرای این فریضه اشاره می کند که ناهی و آمر البته باید خودش عارف و بصیر به موارد معروف و منکر باشد، تا در اجرای آن مرتکب خلاف و اشتباه نگردد .

2 - «کنتم خیر امة اخر جت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر» . (31)

این آیه هم صراحتا به بیان نقش امر به معروف و نهی از منکر در سعادت و نیکی و بهترین بودن امت می پردازد، جمله «تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر» چون نقل وصفی یا به قولی حالی برای اسم «کنتم » دارد، چنین نتیجه می گیریم که در صورتی مخاطبان آیه که همان مؤمنان و مسلمانان هستند مصداق خیر امت و برترین مردم قرار می گیرند، که دارای آن وصف مذکور برای خیریت باشند; و آن وصف هم چیزی جز امر به معروف و نهی از منکر نیست .

نکته ای که فاضل مقداد به آن اشاره می کند، مراعات مراحل اجرای این دستور است که ابتدا باید با انکار قلبی شروع شود . بعد، با کلام نرم و لین صورت پذیرد . اگر اثر نکرد، کلام شدید و محکمتر گردد . و در صورت عدم تاثیر، مستقیما وارد عمل می شود، در صورت امن از ضرر و توان انجام دادن آن، با رعایت «الایسر فالایسر» در رفع آن منکر می کوشد .

اما «کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر» زبدة البیان با آیه شریفه 104 سوره آل عمران، که قبلا ذکر شد، شروع می شود .

ایشان معتقد است که «من » در آیه برای تبعیض است و شامل گروهی از امت می شود و علت مذکر آمدن فعل «یدعون » این است که «امت » در آیه، ناظر به گروهی از ذکور مسلمین است در عین حالی که نساء هم داخل آنها می باشند و از باب تغلیب مذکر آمده است .

و مراد از «خیر» در آیه، دین و مطلق امور حسنه است، هم شرعا هم عقلا، و اگر چه امر شامل وجوب و ندب هر دو می گردد، ولی محتمل است در اینجا حمل بر واجبات و محرمات گردد . بنابراین، مختص وجوب خواهد شد .

اما تفصیل وجوب و شرایط معتبر آن، در کتب فقهیه مذکور است و ظاهر آیه دال بر این است که وجوب کفایی است; زیرا غرض از آیه، منع و رد از قبیح و تشویق به طاعت است . و هیچ دلیل عقلی بر وجوب این مطلب نیست . البته می توان وجوب آن را فی الجمله عقلی دانست . به هر حال آیه مذکور به عنوان یکی از آیات اساسی در مساله امر به معروف و نهی از منکر مطرح است .

محقق اردبیلی آیه 110 آل عمران را نیز مطرح کرده است . به نظر او، مراد آیه این است که، شما از عرصه عدم به حوزه وجود، آمدید تا امر به معروف و نهی از منکر

کنید . پس، معلوم می شود امت فقط به جهت آمر به معروف بودن و ناهی از منکر بودن امت است .

3 - «ان الله یامر بالعدل والاحسان و ایتائ ذی القربی » . (32)

علامه مقدس اردبیلی می فرماید: مراد از عدل در این آیه، انصاف و رعایت حد وسط در جمیع اعتقادات و افعال و کردار و اقوال است; یعنی نه افراط نه تفریط که همان اعتدال مقبول شارع است . راجع به خداوند و پیامبر و امام و همچنین عبادات، باید به دستورات واقعی شرع بسنده کرد و از دایره آنها خارج نگشت .

کلمه «ایتائ ذی القربی » تخصیص است بعد از تعمیم; یعنی اگر چه داخل در همان عنوان عام احسان است، ولی به خاطر اهمیت مطلب، تاکیدا ذکر شده است و مراد از آن این است که راجع به اقارب و نزدیکان آنچه به آن محتاج و نیازمند هستند، باید به آنها کمک کرد .

بعضی هم گفته اند: مراد از «ذی القربی » در آیه، «قرابة الرسول » است که در آیات دیگری هم مثل «الا المودة فی القربی » (33) یا «لذی القربی » (34) به آن اشاره شده است .

و مراد از «فحشا» در این آیه، افراط در پیروی از قوه شهوانی است که همان زنا و امثال آن باشد . ذکر «منکر» در آیه به عکس مورد بالا تعمیم بعد از تخصیص است; زیرا منکر، شامل جمیع معاصی و محرمات است و فحشا نمونه ای از منکر است .

و مراد از «البغی » تسلط و زورگویی بر مردم و تکبر و جباریت به مخلوقات الهی است که به منزله کفر خواهد بود .

بعضی گفته اند: «فحشا» عمل زشتی است که انسان مخفیانه انجام دهد .

ولی منکر، عمل زشتی است که علنی انجام دهد . چنانکه، عدل به معنای مساوی بودن ظاهر و باطن انسان است، ولی احسان به معنای این است که باطن انسان از ظاهرش بهتر باشد .

از ابن عباس منقول است که، این آیه جامعترین آیات قرآن کریم راجع به اعمال خیر و حسنات است . همچنین از کشاف منقول است که: عدل به معنای وجوب و احسان به معنای مستحب و فاحشه به معنای آنچه از حدود الهی تجاوز کند و منکر به معنی آنچه عقل آن را قبیح می شمارد، است . همچنین نقل است: آن هنگامی که عمر بن عبدالعزیز لعن بر علی علیه السلام را ممنوع کرد، این آیه به جای آن قرار گرفت زیرا آن لعن مصداق بارز فاحشه و منکر محسوب می شد . جناب مقدس اردبیلی از همین بیان صاحب کشاف و موارد دیگر، استفاده می کند که او معتقد به عدالت معاویه نبوده و جنگ وی با علی علیه السلام براساس اجتهادش نبوده است و در آن معذور نیست بلکه طبق بیان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که فرمود «و عاد من عاداه » مورد لعن و غضب خداوند است .

4 - «و سارعوا الی مغفرة من ربکم » . (35)

مقدس اردبیلی می فرماید: مراد از «مغفرة » در این آیه، عبادات و اعمالی است که موجب و سبب مغفرت می باشند . همچنین آیه دلالت دارد بر سرعت گرفتن در عبادات مثل نماز و خواندن اول وقت آنها بدون سستی و تهاون . نیز از این آیه مستفاد می گرددکه غرض اصلی از خلق بهشت، داخل شدن متقیان و مطیعان خدا و رسول در آن است، همان طور که غرض از خلق آتش هم داخل شدن کفار و فساق در آن است .

همچنین این آیه دلالت بر مدح سخاوت و ذم خست دارد; زیرا بعد از ذکر متقیان، آنها را به انفاق و بخشش در راه خدا متصف می کند و در حدیث از علی علیه السلام است: «الجنة دارالاسخیاء» و از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است: «السخاء شجرة فی الجنة » .

بنابراین، در این آیه به بعضی مصادیق معروف اشاره شده و سرعت و امر به آنها

تشویق شده است که عبارت باشد از تقوا، انفاق، کظم غیظ، عفو و گذشت نسبت به مردم، احسان به همنوعان که همه این موارد را عقل تشخیص می دهد و نقل هم تایید می کند .

5 - «سابقوا الی مغفرة من ربکم » . (36)

ترتیب استدلال به این آیه هم، مشابه بیان آیه پیش است، با این فرق که در آنجا «اعدت للمتقین » داشت ولی اینجا «اعدت للذین آمنوا» دارد . مرحوم علامه مقدس اردبیلی از این تفاوت در تعبیر نتیجه می گیرد که نظر کسانی که معتقدند بهشت فقط جای متقیان است، باطل است; زیرا دیگران را هم ممکن است به وجوهی دیگر از قبیل عفو الهی (کظم غلیظ الهی) توبه گناهکاران و جاهل بودن آنها و سایر موارد، شامل شود; زیرا رحمت و مغفرت خداوند گسترده تر از آن است که بهشت را منحصر به افراد معدودی بداند بلکه خداوند به طرق و بهانه های مختلف انسانها را، تا جایی که امکان داشته باشد، داخل بهشت خواهد کرد .

6 - «و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون » . (37)

مقدس اردبیلی می فرماید: ظاهر آیات، دلالت دارد براینکه چنانچه شخصی کار زشتی انجام دهد و سپس توبه کند و بر آن اصرار نورزد، باعث خروج از عدالت نیست و نیازی به نهی از منکر ندارد و بر کسی هم واجب نیست او را نهی از کارش بنماید مگر اینکه احتمال عمد و بازگشت از حالت موجود باشد . بلکه حتی بعضی فقها گفته اند که یادآوری آن کار قبیح به عنوان نهی از منکر، خودش کار درستی نیست و مرتکب آن، گناهکار است . نکته مهمی که مرحوم مقدس اردبیلی در مورد نهی از منکر به آن اشاره می فرماید این است که، نهی از منکر نباید باعث اذیت و آزار کسی شود، بلکه باید ملاحظه همه جوانب بشود و قصد قربت و رضای خداوند ملاک باشد نه تشفی نفس و عمل بر طبق هوای نفس، همان طور که در سایر عبادات هم این شروط لازم است . ولی متاسفانه در جامعه ما بعضا مشاهده می شود که برخی امر به معروف ها و نهی از منکرها دارای شرایط لازم نیست و طبعا نتیجه معکوسی هم خواهد داد .

7 - «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک » . (38)

در این آیه هم، به نمونه ای از معروف که همانا حسن خلق و بردباری و مدارای با مردم باشد، اشاره و تاکید شده است که این امتیاز فقط با لطف و عنایت پروردگار برای کسی حاصل می شود . اگر چه این آیه خطاب به پیامبر است، ولی اختصاص به شخص پیامبر ندارد و دستور شامل همه مؤمنان است که باید در برخورد با اطرافیان اعم از همدینان و حتی غیر مسلمین، به نرمی و ملاطفت رفتار کنند و از تندخویی و عصبانیت و بد اخلاقی بپرهیزند .

معنای دیگری که احتمال دارد برای لین بودن و نرم خویی از آیه فهمیده شود، این است که در صورت ارتکاب خلاف و اشتباه از طرف اطرافیان، از آنها بگذرد و انتقام نگیرد و عفو کند .

به هر حال، آیه دلالت دارد بر معروف بسیار حیاتی و مهم که عبارت باشد از سعه صدر و شکیبایی و مدارا با خلق .

8 - «و قد نزل علیکم فی الکتاب ان اذا سمعتم آیات الله یکفر بها و یستهزئ بها فلاتقعدوا معهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره » . (39)

این آیه هم اشاره به مصداقی از منکر دارد و مؤمنان را از آن باز می دارد . آن عبارت است از مجالست و همنشینی مؤمنان با معاندان و کفار به هنگام اظهار عناد و استهزا و تمسخر آیات الهی به دست آنها، و هشدار می دهد که چنانچه به

هنگام صدور افعال کفرآمیز شما هم با آنها هماهنگی کنید و در مجالس آنها حاضر شوید، از جمله آنها محسوب می شوید و در گناه و مسخره با آنها شریک خواهید بود .

مرحوم مقدس اردبیلی می فرماید: بعید نیست که بتوان از این آیه استفاده کرد که مجالست با هر فاسقی هنگام صدور فسق از او، حرام است . بنابراین، نهی از منکر در این گونه موارد، کناره گیری و دوری از مجلس گناه است، اگر توان جلوگیری از آنها را ندارد .

همچنین ظاهر آیه بر جواز و اباحه مجالست و همنشینی با کفار (در صورتی که داخل استهزا و انکار نباشند) دلالت می کند، اگر چه ممکن است بعضی هم بگویند: عدم مجالست مطلق است; به دلیل اینکه باعث تشویق آنها بر فعل خلافشان می گردد .

9 - «یا ایها الذین آمنوا لاتسئلوا عن اشیاء ان تبدلکم تسؤکم و ان تسئلوا عنها حین ینزل القرآن تبدلکم » . (40)

در این آیه، خطاب به مؤمنان می فرماید: در سؤال و پرسش از رسول الله صلی الله علیه وآله زیاده روی نکنید; زیرا با این سؤالها مسائل و احکامی بر شما آشکار می گردد که چون توان انجام دادن آنها را ندارید، موجب مشقت و ناراحتی شما گردیده و از آن سرپیچی می کنید . آیه گرچه راجع به سؤال از پیامبر است، ولی مورد مخصص نیست بلکه به عنوان یک دستورالعمل زندگی است که در امر به معروف و نهی از منکر هم ما باید طبق همان ظواهر رفتار کنیم نه اینکه با سؤال و پرسش بخواهیم منکری را آشکار کنیم و سپس از آن نهی کنیم بلکه وظیفه ما این است که مادام که امکان دارد ظواهر را حمل بر صحت کنیم و حق سؤال و جستجو از امور دیگران را نداریم . بنابراین، امر به معروف و نهی از منکر شامل بررسی و فحص از کارهای دیگران نمی شود .

10 - «ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن » . (41)

این آیه از روشن ترین آیات تعیین روش امر به معروف و نهی از منکر است و بخوبی بیانگر این مطلب است که امر به معروف و نهی از منکر که نمونه ای از دعوت و فراخوانی به سوی پروردگار است، با خشونت و زور و اجبار همراه نیست، بلکه باید به روش معقول و پسندیده اجرا گردد; اعم از ارائه برهان و استدلال یا پند و اندرز و مباحثات علمی، تا موجب جلب نظر و تشویق دیگران به سوی اسلام شود و از هر عاملی که موجب تنفر و انزجار از مسلمین می گردد، باید پرهیز شود . مرحوم مقدس اردبیلی از مجمع البیان نقل کرده که مراد از «حکمت » در آیه مذکور، ممکن است دین الله یا قرآن کریم یا برهان منطقی و اقامه دلیل رافع شبهات باشد .

همچنین، این آیه دلالت بر این مطلب دارد که هدایت و ضلالت واقعی به دست خداوند است و مکلفان در برابر گمراهان وظیفه خاصی دارند که اگر آن را انجام دادند، از عهده آنها ساقط است و نباید برای هدایت دیگران به راه های غیر معروف و غیر معقول متوسل شوند . حتی در بحث و مناظره نباید تحکم و زورگویی کرد . اگر کسی لایق و آماده هدایت باشد، به همین روش معروف متاثر می شود و چنانچه لایق هدایت نباشد، دنیا هم که جمع شوند در او اثر نخواهد کرد . این آیه می تواند نمونه عالی آزادی اندیشه و فکر در اسلام باشد و اینکه اسلام هیچ گاه نخواسته دیگران را به زور و اکراه وادار به پذیرش اسلام کند .

پی نوشت:

1) لازم است متذکر شویم که برای انجام دادن این مقایسه از کنز العرفان (انتشارات مرتضوی، چاپ سوم به تحقیق استاد شریف زاده، 1365) و نیز زبدة البیان (تهران، انتشارات مرتضوی، با تحقیق استاد محمد باقر بهبودی بدون ذکر سال چاپ) استفاده شده است و آدرسها همگی از این دو چاپ داده شده است .

2) کتب مذکور رابراساس مقدمه مرحوم آیة الله مرعشی نجفی قدس سره برمسالک الافهام فاضل جواد ذکر کردیم .

3) اصولا محقق اردبیلی در نگارش زبدة البیان، به کنز العرفان نظر داشته و در بسیاری موارد، به رد نظریات فاضل مقداد پرداخته است . جهت آگاهی بیشتر رجوع شود به مقاله آقای محمد علی برزنونی در همین شماره . پیام حوزه

4) بقره (2) : 5 .

5) بقره (2) : 3 .

6) سوره نحل (16) : 106 .

7) سوره مجادله (58) : 22 .

8) سوره حجرات (49) : 14 .

9) سوره انعام (6) : 82 .

10) سوره مائده (5) : 54 .

11) زبدة البیان، ص 7 - 16 .

12) سوره بقره (2) : 21 .

13) سوره انفال (8) : 38 . کنز العرفان، ص 168 .

14) سوره کهف (18) : 110 .

15) سوره آل عمران (3) : 188 .

16) زبدة البیان، ص 133 - 137 .

17) بقره (2) : 124 .

18) سوره طه (20) : 121 .

19) سوره بقره (2) : 35 .

20) زبدة البیان، ص 47 - 51 .

21) کنز العرفان، ص 55 .

22) سوره مائده (5) : 103 .

23) بقره (2) : 170 .

24) سوره اسراء (17) : 36 .

25) سوره انعام (6) : 116 .

26) سوره یونس (10) : 35 .

27) سوره کهف (18) : 19 .

28) سوره یونس (10) : 36 .

29) زبدة البیان، ص 342 - 535 .

30) سوره آل عمران (3) : 104 .

31) سوره آل عمران (3) : 110 .

32) سوره نحل (16) : 90 .

33) سوره شوری (42) : 23 .

34) سوره انفال (8) : 41 .

35) سوره آل عمران (3) : 133 .

36) سوره حدید (57) : 21 .

37) سوره آل عمران (3) : 135 .

38) سوره آل عمران (3) : 159 .

39) سوره نساء (4) : 140 .

40) سوره مائده (5) : 101 .

41) سوره نحل (16) : 125 .

کلمات کلیدی
قرآن  |  امامت  |  مقدس اردبیلی  |  نه‌ی از منکر  |  منکر  |  تقلید  |  زبدة البیان  |  کنز العرفان  |  البیان با کنز العرفان  | 
لینک کوتاه :