×

الوتر الموتور والمنتقم الموعود

معنای این فراز از زیارت عاشورا چنین می شود:سلام بر شما ای خون طلب شده الهی و پسر خون پس معنای فراز بالا چنین می شود:او رانده شده از وطن است که خون پدر و نیاکانش بر امام حسین(ع) «مؤتور» است (خون بر زمین مانده) 42 از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود:این آیه در حق قائم(ع) است که در هنگامه ظهور، آیه شریفه از امام کاظم(ع) روایت کرده که فرمود:نهی أن یقتل غیر قاتله أو یمثد بالقاتل. زمین را در مقابل او بکشد اسراف نخواهد بود!!در منابع فراوان این حدیث به نقل از مرحوم کلینی این حدیث معارض است با حدیث دیگری که مرحوم کلینی در تفسیر همین آیه از امام کاظم(ع) روایت کرده که فرمود:منظور از اسراف که خداوند از آن در این آیه نهی این حدیث معارض است با حدیث امام باقر(ع) در تفسیر همان آیه که فرمود:اسراف در قتل آنست که به جز قاتل شخص دیگری را این حدیث معارض است با حدیث امام صادق(ع) در تفسیر همین آیه که فرمود:اسراف در قتل آن است که بیش از یک نفر در برابر این حدیث معارض است با بیان ابن عباس، فرمود:اسراف در قتل آن است که جز قاتل، شخص دیگری دیگر یاران در تفسیر آیه شریفه که فرمودند:اسراف در قتل آن است که بیش از یک نفر در برابر چون شیخ طوسی که همان دو معنی را در تفسیر این این حدیث مخالف است با وصیت امیر مؤمنان(ع) احادیث نیز در این رابطه بسیار است. این حدیث معارض است با آیه شریفه: لاتزر

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 4948     تاریخ درج : 1390/08/08

22
قسمت اول

نقد و بررسی چند حدیث مشهور

امسال در حالی به استقبال یکهزار و یکصد و هفتادمین سالروز میلاد مسعود «موعود کعبه» می رویم که آستان ملک پاسبان «مولود کعبه» مورد تهاجم شدید استکبار جهانی و ایادی داخلی آن قرار دارد و کهنسال ترین آکادمی علمی شیعیان سخت ترین روزهای خود را در حیات علمی هزارساله پشت سر می گذارد.

بسیار طبیعی است که شیعیان شیفته و منتظران دلباخته منجی جهانی و مصلح آسمانی، در کوران حوادث خونبار و بحران جنایات مرگبار، بیش از هر مقطع دیگری به یاد انتقام الهی، در اندیشه منتقم جهانی و در انتظار بیرون آمدن آن دست انتقام خدایی از پشت پرده غیبت طولانی باشند.

باز هم بسیار طبیعی است که در این مقاطع حساس، یک سلسله تردیدها و شبهات حساب شده، از سوی تئوری پردازان و کارشناسان مغرض مسائل منطقه ای و دشمنان قسم خورده اسلام که توسط دوستان ناآگاه نیز بزرگنمایی شده، اذهان جمعی را به خود مشغول سازد.

پیش از این، در برخی از فصلنامه های فرهنگ مهدویت، مطالبی تحت عنوان «بررسی چند حدیث شبهه ناک پیرامون آفتاب عالمتاب» به دوستداران فرهنگ مهدویت تقدیم شده و شماری از احادیث مشهور ولی بی پایه مورد بحث و انتقاد قرار گرفته، در این نوشتار نیز به ابعاد دیگری از این مسأله می پردازیم و یادآور می شویم که حق مطلب در چند صفحه ادا نمی شود و بحث کامل، تألیف کتاب مستقلی را طلب می کند.

دست انتقام الهی در آستین غیبت

یکی از اسامی گرامی آن ویرانگر کاخهای ظلم و استبداد و بازستاننده حقوق از دست رفته توده های مظلوم جهان، حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه، «منتقم» است.

واژه منتقم در احادیث فراوانی به «دست انتقام الهی» اطلاق شده، که به برخی از آنها در اینجا اشاره می کنیم:

1. خداوند منان در شب معراج چهره درخشان امام زمان(ع) را چون خورشیدی فروزان به پیامبر عظیم الشأن اسلام ارایه داده فرمود:

یا محمد و عزّتی و جلالی، إنّه الحجّة الواجبة لأولیائی والمنتقم من أعدائی.1

ای محمد به عزت و جلالم سوگند که او حجت واجب بر دوستان من، و منتقم از دشمنان من است.

2. نیز در شب معراج در همین باره فرمود:

و هذا القائم الّذی یحلّل حلالی و یحرّم حرامی و به أنتقم من أعدائی.2

این ایستاده همان است که حلال مرا حلال و حرام مرا حرام می کند، من به وسیله او از دشمنانم انتقام می گیرم.

3. روز عاشورا پس از هنگامه شهادت، فرشتگان به ضجّه درآمدند و عرضه داشتند: بار خدایا با حسین، برگزیده تو و فرزند پیامبرت چگونه رفتار کردند؟! خداوند شبح حضرت قائم(ع) را برای آنان نمودار ساخت و فرمود:

بهذا أنتقم له من ظالمیه.3

با همین ـ ایستاده ـ انتقام حسین(ع) را از ستمگرانش می گیرم.

4. حضرت موسی بن جعفر(ع) در تعقیبات نماز عصر عرضه می داشت:

و أن تعجّل فرج المنتقم لک من أعداءک.4

و در فرج منتقم خود از دشمنانت تعجیل بفرما.

نوفلی ـ راوی حدیث ـ به امام کاظم(ع) عرض کرد: این دعا در حق چه کسی است؟ فرمود:

ذلک المهدیّ من آل محمّد(ص).5

این دعا در حق حضرت مهدی از آل محمد(ع) می باشد.

آنگاه به تفصیل از سیرت، صورت و نشانه های ظهورش سخن گفت.6

5. احمد بن اسحاق قمی7 به امام عسکری(ع) در سامرا عرض کرد: امام بعد از شما کیست؟

امام(ع) برخاسته به اندرون رفت، فرزند دلبندش را که حدودا سه ساله بود و چهره اش چون ماه چهارده شبه می درخشید وارد مجلس کرد و خطاب به احمدبن اسحاق فرمود: اگر نبود که تو در نزد خدا و حجج الهی عزیز و گرامی هستی، من فرزندم را به تو نشان نمی دادم.

احمد بن اسحاق از نشان امامت پرسید، یک مرتبه آن نور دیده لبهای نازکتر از گل اش را حرکت داد و به عربی فصیح فرمود:

أنا بقیّة اللّه فی أرضه، والمنتقم من أعدائه، فلا تطلب أثرا بعد عین.8

من تنها بازمانده الهی هستم، من دست انتقام الهی از دشمنان اویم، پس از مشاهده دیگر از نشانه مپرس.

در احادیث یاد شده، واژه «منتقم» به آن حضرت اطلاق شده است.

یکی دیگر از القاب گرامی حجت خدا «الثّائر» از ریشه «ثأر» می باشد.

«ثأر» در لغت به معانی زیر آمده:

1. خون مطالبه شده9 مقابل «طلّ» به معنای خون هدر رفته؛10

2. طلب خون؛11

3. خون.12

بر این اساس «ثائر» به معنای خونخواه و طالب خون است.13

ولی خونخواهی که تا انتقام خونش را نگیرد آرام نشود.14

«ثائر» یکی از القاب حضرت بقیة اللّه ، ارواحنا فداه، است، که خداوند منان در شب معراج حضرت مهدی(ع) را با این لقب به حبیبش معرفی نمود:

6. حضرت احدیت جلّت عظمته، در شب معراج پس از بیان خلعت نورانی چهارده نور پاک، خطاب به خواجه لولاک فرمود:

یا محمد! آیا دوست داری آنان را مشاهده کنی؟

حضرت ختمی مرتبت عرضه داشت: آری، پروردگارا.

خطاب شد به طرف راست عرش بنگر.

چون نگریست، نور حضرت زهرا و ائمه هدی(ع) را در حال قیام و مشغول عبادت مشاهده نمود و حضرت مهدی در میان آنان چون ستاره ای فروزان می درخشید.

یا محمد! هؤلاء الحجج، و هذا الثّائر من عترتک.15

ای محمد! اینها حجتهای من هستند و این «خونخواه» عترت تو می باشد.

در این حدیث شریف خداوند ولیّ خودش را به عنوان «ثائر» یعنی منتقم و خونخواه عترت پیامبر معرفی نموده است.

در بسیاری از زیارات مأثور از پیشوایان معصوم از امام حسین(ع) «ثاراللّه » تعبیر شده، از جمله در فرازی از زیارت عاشورا16 می خوانیم:

السلام علیک یا ثاراللّه وابن ثاره.17

اگر معنای «ثار»: طلب خون یا خون طلب شده باشد، معنای این فراز از زیارت عاشورا چنین می شود:

سلام بر شما ای خون طلب شده الهی و پسر خون طلب شده الهی.

یعنی: خونخواه امام حسین و پدرش امیرالمؤمنین(ع) حضرت احدیت است.

و اگر «ثار» به معنای خون باشد، معنای فراز یاد شده چنین می شود:

سلام بر شما ای خون خدا و پسر خون خدا.

در این صورت اضافه «ثار» به سوی لفظ جلاله از باب اضافه تشریفیه می شود، همانند اضافه بسیاری از واژه ها به لفظ جلاله، یعنی همانگونه که به کعبه: «بیت اللّه »18، به حضرت عیسی: «روح اللّه »، به حجرالاسود «یمین اللّه »19، به امیر مؤمنان: «حبل اللّه »، و «عین اللّه »، «جنب اللّه » و «لسان اللّه » می گوییم20 به امام حسین(ع) نیز «ثاراللّه » می گوییم.

7. در فرازی از زیارت عاشورا می خوانیم:

فأسأل اللّه الذی أکرم مقامک، أن یکرمنی بک و أن یرزقنی طلب ثارک مع إمام منصور من آل محمد(ص).21

از خداوندی که جایگاه ترا گرامی داشت، مسألت می کنم که به جهت تو مرا نیز گرامی بدارد و روزی کند که خون ترا در محضر امام نصرت یافته از آل محمد(ع) مطالبه نمایم.

8. و در فراز دیگری از آن می خوانیم:

و أن یرزقنی طلب ثارکم مع إمام مهدی ظاهر ناطق بالحق منکم.22

مرا روزی کند که در خدمت حضرت مهدی به حق ناطق، که از شما خاندان ظهور خواهد کرد، خون شما را مطالبه نمایم.

9. در یک حدیث طولانی امام صادق(ع) فضایل، مناقب و ویژگیهای اصحاب خاص حضرت مهدی(ع) را می شمارد، از جمله می فرماید:

شعارهم یا لثارات الحسین.23

شعار آنها «ای منتقمان خون امام حسین» است.

10. امام رضا(ع) در مورد 4000 فرشته ای که از روز عاشوار در کنار قبر امام حسین(ع) منتظر ظهور منتقم آل محمد(ع) هستند، می فرماید:

شعار آنها: یا لثارات الحسین! است.24

یعنی: ای خونخواهان حسین(ع).25

یکی دیگر از اسامی حضرت بقیة اللّه ، ارواحنا فداه، «الموتور» است، چنانکه حضرت رسول اکرم(ص) فرمود:

و هو الطّرید الشّرید الموتور بأبیه وجده.26

«مؤتور» از ماده «وتر» به معانی زیر آمده است:

1. خون؛27

2. فرد؛27

3. نقص؛29

4. صاحب خون و طلب کننده آن؛30

5. کسی که خونی از او ریخته شده و خونش گرفته نشده؛31

6. جنایتی که بر کسی وارد شده.32

به اولیای دم از این جهت «مؤتور» گویند که خون عزیزش ریخته شده، نقصی بر جمع او وارد شده، تنها گشته، خون عزیزش گرفته نشده، او طالب و منتقم خون عزیز خود می باشد.

پس معنای فراز بالا چنین می شود:

او رانده شده از وطن است که خون پدر و نیاکانش بر زمین مانده.

از اینجاست که در دهها زیارت مأثور از پیشوایان معصوم به امام حسین(ع) نیز «الوتر الموتور» تعبیر شده33 یعنی خون بر زمین مانده.

امام حسین(ع) «مؤتور» است (خون بر زمین مانده) و فرزند رشیدش حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه نیز «الموتور بابیه وجده» یعنی صاحب خون و خونخواه پدر و نیاکان بزرگوارش.

در اینجا اشاره به این نکته خالی از فایده نیست که خون در میان مانده منحصر به سالار شهیدان نیست و صاحب خون تنها حضرت بقیة اللّه نیست، بلکه همه امامان معصوم صاحب خون و همه خونهای به ناحق ریخته شده در طول تاریخ، مورد مطالبه است:

11. امام صادق(ع) می فرماید:

ألا و بناتدرک ترة34 کلّ مؤمن.35

آگاه باشید که خون هر مؤمنی به وسیله ما گرفته می شود.

12. و در زیارت مأثور از آن حضرت آمده است:

بکم یدرک اللّه ترة کلّ مؤمن.36

خداوند به وسیله شما خون هر مؤمنی را می گیرد.

13. و لذا در فرازی از دعای ندبه37 می خوانیم:

أین الطّالب بذحول الأنبیاء و أبناء الأنبیاء.38

کجاست خونخواه پیامبران و فرزندان پیامبران.

«ذحول» جمع «ذحل» به معنای طلب کیفر جنایت39 دقیقا همانگونه که بر مقتول واقع شده است.40

یعنی آن دست انتقام الهی هر جنایتی را که بر یکی از پیامبران و یا پیامبرزادگان واقع شده، دقیقا همانگونه که انجام شده، از ستمگران انتقام می گیرد.

14. و در فراز دیگری آمده است:

أین الطّالب بدم المقتول بکربلا.41

کجاست طلب کننده خون شهید کربلا؟.

15. در ذیل آیه شریفه: أذن للّذین یقاتلون بانّهم ظلموا.42 از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود:

این آیه در حق قائم(ع) است که در هنگامه ظهور، خون امام حسین(ع) را مطالبه می کند و می فرماید:

نحن أولیاء الدّم و طلاّب الترّة.43

ما اولیای دم و طلب کنندگان خون ـ عزیزانمان ـ هستیم.

در برخی از منابع به جای «الترّة»، «الدّیة» آمده،44 یعنی ما اولیای دم و طالبان دیه هستیم، و در یک مورد «الثرّة» آمده45 که اشتباه است.

16. در ذیل آیه شریفه: و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیّه سلطانا46 روایت شده که منظور از «مقتول» امام حسین(ع) و منظور از «ولیّ او» قائم(ع) است.47

در ادامه آیه شریفه آمده است: فلا یسرف فی القتل؛ کسی که مظلومانه کشته شود برای ولیّ او سیطره قرار دادیم، پس در کشتن اسراف نکند.

امام باقر(ع) فرمود:

الإسراف فی القتل أن یقتل غیر قاتله.48

اسراف در قتل آن است که به جز قاتل شخص دیگری را بکشد.

17. مرحوم کلینی با سلسله اسنادش از سیف بن عمیره، از اسحاق بن عمار49 در تفسیر اسراف در این آیه شریفه از امام کاظم(ع) روایت کرده که فرمود:

نهی أن یقتل غیر قاتله أو یمثد بالقاتل.50

خداوند نهی فرموده از اینکه جز قاتل شخص دیگری را بکشد و یا قاتل را مثله کند.

آنچه در این دو حدیث شریف در تفسیر واژه «اسراف» در آیه شریفه آمده، کاملاً منطقی و مطابق با ضوابط شرع و محکمات عقیدتی و فقهی ما است، ولی در مقابل حدیث دیگری در همین رابطه نقل شده که با ضوابط فقه شیعه و محکمات اعتقادی ما سازگار نیست و احتیاج به نقد و بررسی دارد و اینک متن حدیث:

مرحوم کلینی، از علی بن محمد (قتیبی)، از صالح (بن ابی حمّاد)، از حجال (عبداللّه بن محمد اسدی)، از برخی از اصحابش(؟)، در تفسیر آیه و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیّه سلطانا فلا یسرف فی القتل.51

از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود:

نزل فی الحسین(ع)، لو قتل أهل الأرض به ما کان سرفا.52

در حق امام حسین(ع) نازل شده، که اگر همه اهل زمین را در مقابل او بکشد اسراف نخواهد بود!!

در منابع فراوان این حدیث به نقل از مرحوم کلینی آمده است.53

بررسی حدیث از نظر سند و محتوا

این حدیث علیرغم وقوع آن در کتاب شریف کافی قابل اعتماد و استناد نیست، که در اینجا به طور فشرده به برخی از اشکالهای سندی و محتوایی آن اشاره می کنیم:

اما از نظر سند

1. مرحوم کلینی آن را از «علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری، شاگرد برجسته فضل بن شاذان نقل کرده، که به تصریح آیت اللّه خویی قدس سره وثاقتش ثابت نشده54 تنها «کشی» بر او اعتماد کرده، مرحوم «نجاشی» پس از ستایش فراوان از کشی فرموده: او به کثرت از ضعفا روایت می کند.55

2. علی بن محمد نیز آن را از «صالح بن ابی حماد» روایت کرده، که نجاشی امر او را ملتبس دانسته56، ابن غضائری او را تضعیف کرده57 و علامه درحق او توقف نموده است.58

3. صالح بن ابی حماد نیز آن را از «حجال» نقل کرده، و حجال در میان سه نفر مشترک است، ولی در اینجا منظور «عبداللّه بن محمدی اسدی» می باشد.59

4. حجال بدون تردید مورد اعتماد است60 جز اینکه ایشان از برخی از اصحاب نقل کرده و از او نام نبرده و خود از کسانی نیست که مرسلاتش در حکم مسند باشد.61

5. علامه مجلسی نیز به ضعف سند روایت به صراحت داوری کرده است.62

اما از نظر محتوا

متن حدیث نیز مشکلاتی دارد که برخی از آنها اشاره می کنیم:

1. این حدیث معارض است با حدیث دیگری که مرحوم کلینی در تفسیر همین آیه از امام کاظم(ع) روایت کرده که فرمود:

منظور از اسراف که خداوند از آن در این آیه نهی فرموده آن است که به جز قاتل، شخص دیگری را بکشد و یا قاتل را مثله کند.63

2. این حدیث معارض است با حدیث امام باقر(ع) در تفسیر همان آیه که فرمود:

اسراف در قتل آنست که به جز قاتل شخص دیگری را بکشد.64

3. این حدیث معارض است با حدیث امام صادق(ع) در تفسیر همین آیه که فرمود:

اسراف در قتل آن است که بیش از یک نفر در برابر یک نفر کشته شود.65

4. این حدیث معارض است با بیان ابن عباس، شاگرد برجسته حضرت علی(ع) که در تفسیر همین آیه فرمود:

اسراف در قتل آن است که جز قاتل، شخص دیگری را بکشد.66

5. این حدیث معارض است با بیان سعید بن جبیر و دیگر یاران در تفسیر آیه شریفه که فرمودند:

اسراف در قتل آن است که بیش از یک نفر در برابر یک تن کشته شود.47

6. این حدیث معارض است با اقوال مفسران بزرگی چون شیخ طوسی که همان دو معنی را در تفسیر این آیه نقل کرده اند.68

7. این حدیث مخالف است با وصیت امیر مؤمنان(ع) که در وصیت خود خطاب به فرزندان عبدالمطلب فرمود:

هرگز نبینم که به بهانه کشته شدن من خون مسلمانها را بر زمین بریزید، آگاه باشید که برای من جز قاتلم را نکشید.69

8. این حدیث معارض است با مسلمات فقه جعفری که اگر بیش از یک نفر در قتل کسی شرکت کنند، ولیّ دم می تواند همه آنها را بکشد، به شرط اینکه دیه مازاد به یک تن را به اولیای دم بپردازد به اجماع طائفه امامیه،70 احادیث نیز در این رابطه بسیار است.71

9. این حدیث مخالف است با اهتمام خاص اسلام بر رعایت دقیق آداب و احکام اسلامی، حتی در مورد قاتلان امام حسین(ع).

از امام صادق(ع) پرسیدند: آیا خوردن مال ناصبی جایز است؟ فرمود:

کسی که به تو امانتی سپرده و از تو انتظار خیر دارد، امانتش را به او برگردان، اگر چه قاتل امام حسین(ع) باشد.72

10. این حدیث معارض است با آیه شریفه: لاتزر وازرة وزراخری که در پنج سوره آمده است و ما ان شاءاللّه در شماره دیگری به تفصیل در این زمینه سخن خواهیم گفت.

علامه مجلسی علاوه بر تصریح به ضعف سند حدیث، به جهت ناسازگاری متن آن با محکمات عقیدتی ما به توجیه آن پرداخته می فرماید:

احتمال می رود منظور از اسراف در این آیه از نظر کثرت نباشد، بلکه منظور این باشد که اگر همه مردم روی زمین در قتل آن حضرت شرکت کنند، یا به آن رضایت دهند، کشتن آنها اسراف نباشد.73

در این رابطه نیز گفت و گو خواهیم داشت. ان شاءاللّه

پی نوشتها :

1 .شیخ طوسی، الغیبة، ص148، ح109؛ فرات کوفی، تفسیر فرات، ج1، ص75، ح48؛ حموینی، فرائد السمطین، ج2، ص319؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج1، ص549؛ خاتون آبادی، کشف الحق، ص114، ح17.

2 .شیخ صدوق، کمال الدین، ج1، ص253، باب 23، ح2؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص379.

3 .شیخ طوسی، الأمالی، ص418، مجلس 14، ح89؛ مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص221.

4 .شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص74، کتاب الصلاة، ح92.

5 .سیدابن طاووس، فلاح السائل، ص200، فصل 21.

6 .مجلسی، بحارالانوار، ج86، ص81.

7 .احمد بن اسحاق قمی، از اصحاب امام جواد و امام هادی و از خواص امام حسن عسکری [نجاشی، رجال، ص91] وکیل امام عسکری در قم [بحرانی، تبصرة الولی، ص93] و به قدری عزیز در نزد آن حضرت بود که به هنگام ولادت امام عصر(ع)، امام عسکری(ع) به او نامه نوشته، از تولد حجت الهی او را آگاه ساخته [صدوق، کمال الدین، ج2، ص434] و توفیق تشرف به محضر کعبه مقصود را پیدا کرده [طوسی، الفهرست، ص70] پس از شهادت امام عسکری از سوی حضرت بقیة اللّه بر وکالت خود پابرجا مانده [طبری، دلائل الامامه، ص503] مدتی در آوه اقامت کرده، سپس در قم رحل اقامت افکنده [تاریخ قم، ص219] به هنگام عزیمت به قم در «حلوان» (سر پل ذهاب) رحلت کرده، در همانجا مدفون شده [کشی، رجال، ص557؛ طبرسی، احتجاج، ج2، ص466؛ مامقانی، تفتیح المقال، ج5، ص309-301؛ ابطحی، تهذیب المقال، ج3، ص480-433] و در وثاقت او توقیع صادر شده است. [شیخ طوسی، الغیبة، ص417].

8 .شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص384، باب 38، ح1.

9 .ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج1، ص397.

10.ابوهلال، الفروق اللّغویه، ص253.

11.خلیل، ترتیب العین، ص114.

12.طریحی، مجمع البحرین، ج2، ص234.

13.ابن اثیر، النهایة، ج1، ص204.

14.ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص77.

15.طوسی، الغیبة، ص148، ح109؛ ابن شاذان، مائة منقبه، ص65، منقبت 17؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج1، ص147، فصل 6، ح23؛ حموینی، فرائدالسمطین، ج2، ص320، ح571؛ بحرانی، غایة المرام، ج7، ص88، ج7، ص88، ح27.

16.علیرغم برخی از افراد استاد ندیده که عنوان «علامه» را یدک می کشند و در سند زیارت عاشورا تردید می کنند، زیارت عاشورا سند بسیار قوی دارد، علاقمندان به کتاب «شفاء الصدور» از میرزا ابوالفضل تهرانی، ج1، ص78-30 و «اللّؤلؤ النّضید» از شیخ نصراللّه شبستری، ص71-9 مراجعه فرمایند.

17.شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص774.

18.سوره بقره(2) آیه 125؛ سوره حج (22) آیه 26.

19.ابن أثیر، النهایه، ج5، ص300.

20.صدوق، التوحید، ص165، ب22، ح2؛ تستری، احقاق الحق، ج4، ص285؛ بحرانی، غایة المرام، ج4، ص8، ب42، ح3؛ قندوزی، ینابیع الموده، ج3، ص401، ب95، ح1.

21.ابن قولویه، کامل الزیارات، ص177، ب71، ح8.

22.شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص775.

23.علامه مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص108.

24.شیخ صدوق، الأمالی، ص112، مجلس 27، ح5.

25.برای شرح واژه «لثارات الحسین» ر.ک: تهرانی، شفاء الصدور، ج1، ص227.

26.کلینی، الکافی، ج1، ص323، ب نص بر امام جواد، ح14؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص276؛ طبرسی، اعلام الوری، ج2، ص92.

27.ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج6، ص84.

28.طریحی، مجمع البیان، ج3، ص508.

29.رازی، مختار الصحاح، ص707.

30.طریحی، همان، ص509.

31.ابن منظور، لسان العرب، ج15، ص205.

32.ابن اثیر، النهایه، ج5، ص148.

33.علامه مجلسی، بحارالانوار، ج101، ص200؛ 223؛ 260؛ 291؛ 290؛ 337؛ 353؛ 360.

34.در مثال واوی معمولاً واو از اول آن حذف می شود و به جای آن تاء به آخر آن افزوده می شود، مانند «وعد» و «عدة»؛ «وثق» و «ثقة»، در اینجا نیز واو «وتر» افتاده و تایی به آخر آن آمده «تره» گفته شده.

35.جاحظ، البیان والتبیین، ج2، ص50؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ج4، ص157.

36.کلینی، الکافی، ج4، ص576؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص55؛ صدوق، الفقیه، ج2، ص359.

37.جمعی از بیمار دلان در سند دعای ندبه نیز ابراز تردید کرده اند، در این رابطه ر.ک: «با دعای ندبه در پگاه جمعه» ص63-40، نشر موعود.

38.ابن المشهدی، المزار الکبیر، ص579.

39.خلیل، ترتیب العین، ص284.

40.ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج2، ص370.

41.ابن المشهدی، همان.

42.سوره حج(22) آیه 39.

43.حر عاملی، اثبات الهداة، ج3، ص552؛ فیض، تفسیر صافی، ج5، ص145؛ بحرانی، المحجه، ص142؛ مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص47.

44.علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج2، ص85؛ بحرانی، تفسیر البرهان، ح6، ص565.

45.طریحی، مجمع البحرین، ج3، ص234.

46.سوره اسراء(17) آیه 33.

47.عیاشی، تفسیر عیاشی، ج3، ص50؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج3، ص552؛ بحرانی، تفسیر البرهان، ج6، ص87.

48.همان.

49.در اینجا منظور از اسحاق بن عمار، ساباطی فطحی نیست، بلکه به قرینه روایت سیف بن عمیره از او «اسحاق بن عمار بن حیان» است [ممقانی، تنقیح المقال، ج9، ص147] که از بزرگان اصحاب و مورد اعتماد است. [نجاشی، رجال، ص71، رقم 169].

50.کلینی، الکافی، ج7، ص371.

51.سوره اسراء (17) آیه 33.

52.کلینی، الکافی، ج8، ص212، ح364.

53.استرآبادی، تأویل الآیات، ج1، ص280؛ بحرانی، تفسیر البرهان، ج6، ص85؛ همو، حلیة الأبرار، ج5، ص406؛ مشهدی، کنزالدقایق، ج7، ص403؛ فیض، تفسیر صافی، ج4، ص408؛ حویزی، نورالثقلین، ج3، ص162.

54.خویی، معجم رجال الحدیث، ج9، ص54.

55.نجاشی، رجال، ص372، رقم 1018.

56.نجاشی، رجال، ص198، رقم 526.

57.ابن الغضائری، رجال، ص70، رقم 73.

58.علامه، رجال، ص230.

59.مدرس، ریحانة الادب، ج2، ص22.

60.نجاشی، رجال، ص226، رقم 595.

61.تعداد 18 تن از اصحاب ائمه را «اصحاب اجماع» دانسته اند و روایات آنها را تلقی به قبول کرده اند و حجال از آنها نیست. [تستری، قاموس الرجال، ج1، ص72].

62.مجلسی، مرآت العقول، ج26، ص238.

63.کلینی، الکافی، ج7، ص371.

64.عیاشی، تفسیر، ج3، ص50؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج3، ص552؛ بحرانی، تفسیر البرهان، ج6، ص87؛ همو، حلیة الأبرار، ج5، ص405.

65.کلینی، الکافی، ج7، ص285.

66.ثعلبی، تفسیر الکشف والبیان، ج6، ص97.

67.سیوطی، الدّر المنثور، ج4، ص181.

68.طوسی، التّبیان، ج6، ص476.

69.نهج البلاغه، بخش نامه ها، وصیت 47.

70.ابن زهره، غنیه، سلسلة الینابیع الفقهیه، ج24، ص244.

71.کلینی، کافی، ج7، ص283.

72.کلینی، کافی، ج8، ص245، ح448.

73.مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص219.

کلمات کلیدی
امام  |  حدیث  |  قاتل  |  حضرت مهدی  |  اسراف  |  انتقام  |  منتقم  |  حضرت بقیة الله  | 
لینک کوتاه :