×

عصر طلایی

اینک مردمان امت اسلام مبهوت این تحول، بر جای ایستاده و خویش را تحلیل می کنند و سپس به خانه خود نظر می کنند و می بینند که زنان آنها در خانه ها به کتاب خدا و سنت پیامبرش قضاوت می کنند11 و چنان چشمه های دانش و حکمت بر سرزمین وجود و ذهن آنها جاری شده است که جز حق و منطق بر زبان نمی رانند. فرهنگ و دانش مردم در آن روز به اوج می رسد و بدیهی است وقتی بانویی به کتاب خدا و سنت پیامبر او قضاوت کند، انحراف در او راه نخواهد یافت و این گونه، احساسات زنانه که همواره مانع قضاوتهای عادلانه بود جای خود را به استدلال عقلانی و وحیانی و همسویی با کتاب خدا می دهد و زنان در خانه خویش بر مسند قضاوت می نشینند. توان جسمی یاوران حضرت چنان افزوده شود که از شیر، شجاع تر و از نیزه، برنده تر شوند به گونه ای که دشمن را با پاها بر زمین افکنند و با دست او را بشکنند15، زیرا هر مؤمنی در زمان ظهور، قدرت چهل مرد را می یابد و قدرت خداوند نسبت به آنچه در آن روز انجام می دهد بسیار بیشتر است. شیعیان در مسجد کوفه چادر زده و قرآن را همان گونه که نازل شده است به مردم می آموزند و آموزش می دهند27 و چنان که گفته شد زنان در خانه های خود با استدلال به کتاب خدا و سنت رسول او داوری می کنند.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 2787     تاریخ درج : 1390/08/08

52

آن گاه که زمان ظهور فرا رسد و رهایی بخش جهان از پشت پرده غیبت بیرون آید و رخ نمایاند، خداوند متعال امر او را در یک شب اصلاح می کند1 و همه زیباییهای پس از ظهور، یک به یک آشکار می شود.

صبح ظهور وقتی بندگان خدا از خواب بیدار می شوند دستی بر سر آنها کشیده می شود. به خود می نگرند، به دانسته ها و قدرت فهم و دریافت عقلی خویش، ناگهان می بینند که نور ایمان در قلب آنان می تابد به درخشندگی خورشید2 و قدرت و توانی در خویش می بینند باورنکردنی. هر یک قدرت چهل مرد را پیدا می کنند3. ایمان و توان، اولین هدیه هایی است که از دوست می گیرند.

نشاط و شادمانی چنان بر وجود آنها سایه می افکند که حتی مردگان نیز در قبر شاد می شوند4 و از نسیم ظهور آن مرد بزرگ، حیاتی دوباره می یابند.

پیش از این، بندگان خدا پراکنده بودند و هر یک در اندیشه ای متفاوت. پس از ظهور، دستی بر سرهای آنان کشیده می شود و عقلهای آنها را به یک سو جهت می دهد5. افکار آشفته و متفرق جمع می شوند و گویی همه عقلها به یک عقل؛ آن هم «عقل کامل» تبدیل می شوند؛ چونان قطره هایی که از سرتاسر کره زمین جمع می شوند و به رودها می ریزند و راههای دراز را معجزه آسا می پیمایند تا به دریا ریزند. آنان دیگر قطره نیستند. نام شناسنامه ای آنها از قطره به دریا تغییر می کند و همه یک هویت می یابند؛ دریا، دریای بیکران.

بندگان خدا در آن روز به یک حقیقت می اندیشند و عقربه ذهن و عقل آنها یک نقطه را نشان می دهد و آن پیروی از حق و راستی است. دیگر هیچ کس واژه «من» را به کار نمی برد و «ما» را جایگزین همة منیت ها می شود. وقتی آن دست آسمانی بر سرها کشیده می شود، اخلاق (احلام)6 مردم کامل می شود. رذایل اخلاقی از وجود آنها رخت برمی بندد و فضایل، نیکیها و بزرگواری همچون دانه های مروارید، صدف وجود آنان را مزین می کند. خشم و شهوت و وهم و بی عدالتی با این مردم بیگانه می شود و آرامش و وقار و تعادل و عدالت از سیمای آنان هویدا می گردد. آری، روزی که او می آید. بغض و کینه از دلهای بندگان می رود و این گونه اخلاق آنها کامل می شود7. ترس و بخل از شیعیان دور می شود و آرامش و سخاوت جایگزین آن می گردد.8 خداوند، مردمان شایسته ای را حاکم خواهد کرد که زمین را پر از عدل و داد می کنند9 و افراد پست و فاسد را روی زمین باقی نمی گذارد10.

اینک مردمان امت اسلام مبهوت این تحول، بر جای ایستاده و خویش را تحلیل می کنند و سپس به خانه خود نظر می کنند و می بینند که زنان آنها در خانه ها به کتاب خدا و سنت پیامبرش قضاوت می کنند11 و چنان چشمه های دانش و حکمت بر سرزمین وجود و ذهن آنها جاری شده است که جز حق و منطق بر زبان نمی رانند. فرهنگ و دانش مردم در آن روز به اوج می رسد و بدیهی است وقتی بانویی به کتاب خدا و سنت پیامبر او قضاوت کند، انحراف در او راه نخواهد یافت و این گونه، احساسات زنانه که همواره مانع قضاوتهای عادلانه بود جای خود را به استدلال عقلانی و وحیانی و همسویی با کتاب خدا می دهد و زنان در خانه خویش بر مسند قضاوت می نشینند.

پدران و مادران، شگفت زده کودکان خود را می بینند که با مارها و عقربها بازی می کنند بدون آنکه آزاری به آنان رسد12. خدایا! چه شده است؟ طبیعت عقرب نیش زدن است و مار، زهر افشانی! کجا رفت غریزه حیوانی و طبع وحشی، خشن و گزنده آنها؟!

شاید آن امروز خشونت و زهرافشانی و نیش زهرآگین، بی اثر شده است و یا حیوانات وحشی به مرحله ای از کمال حیوانی دست یافته اند که همزیستی در کنار انسان را تجربه کنند و آنها نیز اهلی شوند.

دنیا به گونه ای دیگر است. صلح و آرامش جایگزین جنگ و خونریزی شده و دوستی و محبت به جای دشمنی و درنده خویی نشسته است.

هرکس در گوشه ای از شهر خویش می بیند که میش و گرگ در یک محل با یکدیگر می چرخند و در کنار هم زندگی می کنند13 خوی ددمنشی گرگ و ترس و هراس میش در اینجا دیده نمی شود و این زیباترین نمای صلح در آن عصر طلایی است. وقتی گرگ چنین آرام و رام می شود چگونه انسان متمدن در اندیشه جنگ و سلطه باشد؟ بنابراین حتی انسانهای گرگ صفت نیز در آن روز از سیرت حیوانی خارج شده و با صورت انسانی خویش هماهنگ می گردند.

امنیت روانی

دلهای مؤمنان از ترس خالی شده و قلوب دشمنان آنها آکنده از ترس و وحشت می گردد14. همان گونه که خداوند متعال در نبرد بدر با ایجاد رعب در دل دشمنان و فرستادن فرشتگان برای یاری مسلمانان - که تعدادشان در برابر مشرکان بسیار اندک بود - دلهای مؤمنان را از ترس خالی نمود، در زمان ظهور نیز چنین خواهد شد.

بیماری ها، اعم از روحی و جسمی بهبود می یابد و ضعفها و ناتوانی ها به قوت و قدرت تبدیل می شود. توان جسمی یاوران حضرت چنان افزوده شود که از شیر، شجاع تر و از نیزه، برنده تر شوند به گونه ای که دشمن را با پاها بر زمین افکنند و با دست او را بشکنند15، زیرا هر مؤمنی در زمان ظهور، قدرت چهل مرد را می یابد و قدرت خداوند نسبت به آنچه در آن روز انجام می دهد بسیار بیشتر است.

اهل آسمان و زمین، پرندگان، وحوش و ماهیان دریاها به خاطر وجود حضرت حجت(ع) شاد می شوند و هیچ مؤمنی دیده نمی شود مگر آن که این شادی و نشاط در قلب او وارد شده باشد و یا اگر مرده است این نشاط بر قبر او داخل می شود.16

در آن روز مردم با چهره های شادمان و گشاده در سطح شهر رفت و آمد می کنند و این شادی برخاسته از درون آنهاست. حاصل این نعمت، بهداشت روانی جامعه، سلامتی جسمی و روحی و نیز تقلیل میزان بزهکاریها، جرمها و آلودگی های اجتماعی خواهد بود.

شهرها با حضور چنین مردمانی که شادمانه و عاشقانه زندگی می کنند، طراوتی شگفت انگیز خواهند یافت.

گسترش ارتباطات مؤمنان

مؤمنان از نظر شنوایی و بینایی قدرت می یابند و چنان وسعتی در توانایی های شنیداری و دیداری آنها ایجاد می شود که بدون هیچ پیک و واسطه ای صدای امام(ع) را می شنوند و سیمای او را می بینند در حالی که آن حضرت در جایگاه خود قرار دارد17.

به حکمران و فرمانداری که تحت ولایت آن حضرت قرار دارد گفته می شود که:

«عهد و پیمان و وظایف تو بر کف دستانت نهاده شده و به آنچه می بینی عمل کن».18

مؤمنی که در مشرق است برادر خویش و مؤمنان دیگر را که در غرب هستند می بیند و فاصله ها مانع ارتباط مستقیم آنان نمی شود19.

بنابراین ارتباط مؤمنان آن روز در بالاترین حد است و امکان دسترسی آنان به یکدیگر در کوتاهترین زمان ممکن وجود دارد و این ارتباط قلبها آنان را به یکدیگر نزدیکتر می کند. برخلاف امروز که گسترش ارتباطات موجب از هم پاشیدگی خانواده ها و دوری قلبهای افراد از یکدیگر می شود، آن روز قلبها به عشق یکدیگر می تپد و مؤمنان زنجیروار به یکدیگر پیوسته خواهند بود.

امنیت اجتماعی

تقوا و فرهنگ جامعه چنان زیاد می شود که اگر پیرزنی ناتوان از شرق عالم به قصد غرب راه افتد و در این مسیر هیچ کس او را آزار نمی دهد20. یا اگر بانویی دیگر با طراوت و جوانی و شور، طبقی از زیورآلات بر سر دارد و بین عراق و شام حرکت می کند و در این مسیر که اکنون به برکت ظهور تماماً سرسبز شده است، نه درنده ای به او حمله می کند و نه او از درنده ای می ترسد21 و کسی با نگاهش وی را نمی آزارد.22

نعمت امنیت و آرامش، شهر و دیار را آراسته و ترس از دلهای مردم زدوده می شود. به نظر می رسد صفحه حوادث روزنامه ها در آن روز حذف خواهد شد و دیگر چشمهای مادران با نگرانی و اضطراب به بدرقه دخترانشان نخواهد رفت.

آری، زمین چنان آرام می شود و امنیت چنان در همه جا حاکم می گردد که بانوان بدون اینکه هیچ مردی آنها را همراهی کند برای اعمال حج به سوی مکه می روند با آرامش تمام حج می گزارند و باز می گردند و هیچ خطری تهدیدشان نمی کند.23

گناهانی چون شرابخواری، ربا و زنا از جامعه اسلامی دور می شوند و شر و پلیدی از بین می رود.

مردم با امام خود عهد می بندند که مرتکب سرقت، زنا و قتل نشوند، به مسلمانان دشنام ندهند، احتکار نکنند و از مال یتیمان دوری کنند. کسی را به ناحق نزنند و مساجد را ویران نسازند. راهها را ناامن نکنند و به خانه های مردم هجوم نبرند و این گونه «آرمان شهری» به وجود می آید که اساس آن بر اعتماد و اعتقاد و آرامش است. دامنه عدالت امیر هستی، حضرت مهدی(ع) به میان خانه های مردم راه می یابد همان گونه که سرما و گرما نفوذ می کند24 و ارمغان این عدالت؛ آرامش، امنیت و عشق است.

مردم در آن روز یگانگی می یابند و با هم یکدل و یکرنگ می شوند. آنها از نعمت برادری و برابری برخوردار خواهند بود به گونه ای که اگر مسلمانی به چیزی نیاز داشت از جیب برادر مسلمانش برمی دارد و او مانع نمی شود25 و رنجشی نیز از این برخورد نخواهد داشت. همه مردم جهان به یک امت تبدیل می شوند که دل به یک امام می سپرند و مشترکات آنها آنقدر زیاد است که به واقع برای یکدیگر برادری می کنند. هر که با آخرین پیشوای معصوم، امام زمان(ع) بیعت کند و در خدمت آن حضرت درآید و نام وی در فهرست یاران وی ثبت شود، از هر خطری در امان خواهد بود و با آرامش و امنیت کامل به زندگی خواهد پرداخت.26

شیعیان در مسجد کوفه چادر زده و قرآن را همان گونه که نازل شده است به مردم می آموزند و آموزش می دهند27 و چنان که گفته شد زنان در خانه های خود با استدلال به کتاب خدا و سنت رسول او داوری می کنند.

عقل و اندیشه آنان به اوج رشد و بالندگی می رسد و تفرقه و پراکندگی از امت زدوده می شود و مکارم اخلاق به کمال لازم می رسد، زیرا چنان که گفته شد دست مبارک حضرت بر سر بندگان خدا کشیده می شود.28

بدعتها و خرافه ها از جامعه اسلامی زدوده می شود و سنتهای راستین الهی اقامه می گردد29. امانتداری به کامل ترین شکل صورت می گیرد، یعنی امانتها بازگردانده می شود30 و خیانت در قاموس آنها واژه ای بیگانه می شود. ادیان متعدد در لوای اسلام قرار می گیرند و یک دین جهانی برای یک جامعه جهانی برنامه ریزی می کند. جهان مسیحیت که پیش از این به عیسی(ع) اقتدا می کردند اینک می بینند که عیسی(ع) به حضرت مهدی(ع) اقتدا می کند و آنان نیز یوسف فاطمه(س) را مقتدای خویش قرار می دهند. این گونه اسلام دین جهانی می شود و فرهنگ اسلامی بر سراسر گیتی سایه می گستراند. چه زیبا فرمود پیامبر اکرم(ص):

امتی که ابتدای آن محمد(ص) و انتهای آن مسیح(ع) و میانه آن مهدی(ع) است هرگز نابود نخواهد شد31.

بیست و پنج حرف باقیمانده از بیست و هفت حرف علم که تا آن روز مستور بوده است در آن زمان آشکار و منتشر می شود32. گره های محکم علمی باز شده و حلقه های گم شده دانش بشری پیدا می شوند.

فرهنگ دینی چنان توسعه می یابد که ریا از جامعه دور شده و اخلاص جایگزین آن می شود. مردم، گروه گروه و با اشتیاق به برنامه های عبادی و رفتارهای مشروع و نماز جماعت روی می آورند و از منکرات دوری می کنند و با محبت33 با امام خود پیمان می بندند.

در آن زمان هیچ بدعتی نیست مگر آنکه از بین رود و هیچ سنتی نیست جز آنکه به پا داشته می شود34. در این صورت حق - آن گونه که باید - در سراسر گیتی گسترده می شود و خرافات و بدعتها و سوءاستفاده های برخی از شیادان از بین می رود.

رفاه اقتصادی

پس از ظهور، صدایی به گوش امت می رسد که: آیا کسی نیازی به مال او (حضرت مهدی(ع)) دارد؟

خداوند قلبهای امت محمد(ص) را چنان سرشار از وسعت غنا و بی نیازی می کند که از سرتاسر گیتی تنها یک مرد نزد او می آید و از حضرتش مال می خواهد. حضرت، وی را نزد خزانه دار می فرستد تا خواسته اش را برآورده سازد. او نزد خزانه دار می رود و به او گفته می شود که خود به خزانه رفته و هر آنچه می خواهد برای خویش بردارد.

مرد می رود و آن قدر طلا و نقره برمی دارد که نمی تواند آنها را حمل کند. مقدار زیادی از اموال را بر جای می گذارد و مقداری از آن را به تناسب نیرو و قدرت خویش برمی دارد و خارج می شود. هنوز چند قدمی دور نشده است که با خود می گوید: من حریص ترین فرد از امت محمد(ص) هستم که به اینجا آمده ام! سپس مال را به خزانه برمی گرداند و وقتی خزانه دار را می بیند و جریان را باز می گوید، پاسخ می شنود: ما آنچه را که دادیم، پس نمی گیریم.35

امت او در نعمت چنان غرق خواهند بود که چشم به هیچ مالی نمی دوزند و خزانه بیت المال سرشار است از دارایی هایی که راهی برای مصرف آنها نیست. به عبارت دیگر برای مصارف خمس و زکات هیچ موردی یافت نمی شود و فقر از جامعه آن روز ریشه کن خواهد شد. بی شک خواهید پرسید که چگونه جامعه ای به این درجه از استغنا خواهد رسید. می گویم که خداوند برای آخرین گنجینه خویش، در خزانه بی انتهایش نعمتهای ویژه پنهان نموده است. او اراده کرده است تا صالحان را وارث زمین کند و مهدی(ع)، پدر صالحان است (اباصالح).36

کشاورزان در آن روز یک مد از هر محصولی می کارند و هفتصد مد برداشت می کنند37. یعنی محصولات هفتصد برابر می شود. تعداد دامها و چهارپایان افزایش می یابد و امت اسلام شکوه و عظمت فراوان می یابد.38

بدیهی است که بارش چهل روزه نزدیک ظهور و سخاوت زمینهای کشاورزی و وفور نعمتها، مردم را ثروتمند و بی نیاز خواهد کرد و این همه به برکت نفسهای پاک ولیّ خدا بر روی کره زمین است.

پیرزنی بر سر خود زنبیلی (کیسه ای) از گندم می گذارد و به آسیاب می رود، کارگران گندمهای او راآرد می کنند بدون آنکه اجرت و مزدی از وی دریافت کنند.39 از آنجا که قلبها سرشار از غنا و بی نیازی است هرگز از ضعف و ناتوانی دیگران جهت بهره وری بیشتر سوء استفاده نمی شود، بلکه این گروه بیش از دیگران مورد شفقت و مهرورزی واقع می شوند و در آن روز است که حق به حق دار می رسد و به امر امام زمان(ع) مردم از توزیع عادلانه و مساوات برخوردار می شوند. افزونه خواهی و ثروتهای بادآورده و اختلاس و تبعیض طبقاتی در این جهان هیچ جایی ندارد. در آن روز هیچ زمین زراعی و یا غیر آن از طریق حکمرانان به بستگان و

نزدیکانشان اعطا نخواهد شد و قانون «اقطاع»40 نابود می گردد. از این رو همه مردم به طور مساوی از سرمایه های ملی بهره می جویند.

مشکل مسکن و آبادانی زمین

در آن روز همه خانواده ها مسکنی خواهند داشت که در آن آرام و قرار می گیرند. گفته شده است که آن روز، خانه های کوفه به رود کربلا متصل می شوند41 و چنان فاصله شهرها کم و کم تر می شود که گویی همه دنیا یک شهر است. بیابانهای خشک و بی آب و علف عراق که در فاصله بین کوفه و کربلا وجود دارند به برکت باران و هدایت آبهای سرگردان - که به دستور حضرتش صورت می گیرد - سرسبز و آباد می شوند و خانه هایی در آن زمینها ساخته می شود و سرپناهی برای بی پناهان مهیا می گردد.

آن حضرت فرمان می دهد تا آبراهی از پشت کربلا حفر کنند که تا غرییّن42 جریان یافته و به سوی نجف اشرف سرازیر شود. آنگاه بر سر راه این آب، پلها و آسیابها جریان یافته و به سوی نجف اشرف سرازیر شود43.

این گونه مناطق خشک و صحراها و بیابانها به مناطق مسکونی تبدیل شده و خانه هایی زیبا در دشتها سبز و آباد بنا می شود که آدمی را به یاد درختان و نهرهای بهشتی می اندازد. این آبراهها برای سیراب کردن تمامی صحراهای خشک که به نجف و کوفه متصل می شوند، حرکت می کنند و به واسطه این جریان حتی صحرای شام و صحرای نفوذ و رفبع الخالی نیز آباد می شوند.

بدیهی است وقتی بیابانهای تفتیده عراق و عربستان، چنین سبز و آباد می شود و آب در آبراهه ها و آبادیها موج می زند، در کشورهایی که خود، استعداد و امکانات رویش و آبادانی دارند چه خواهد شد؟ به یقین رویش و بالندگی در این کشورها صد چندان خواهد شد. سبزی و آبادانی زمین عجیب دیدنی خواهد بود!

در آن روز، آسمان پی در پی می بارد44. زمین، پیوسته گیاه و سبز می رویاند به گونه ای که بانویی بین عراق و شام را طی می کند در حالی که قدمهای خود را فقط بر روی گیاه می گذارد45. این مسأله از آن روی اهمیت دارد که فعلاً صحرای شام و مناطق اطراف آن از نظر تفتیدگی و خشکی در روی کره زمین بی نظیر هستند و حتی با تکنولوژی بسیار پیشرفته نمی توان این مشکل را حل کرده و به این صحراها حیات بخشید. تنها حضور و ظهور اوست که حیاتبخش زمین و زمان و هویت بشری است.

آسمان، عاشقانه و سخاوتمندانه تر از همیشه برکات و آبشار رحمت خود را بر سر مؤمنان نثار می کند و بارش رحمت الهی وصف ناپذیر است و زمین، پاره های جگر و میوه دل خود یعنی معادن طلا و نقره اش را به پای امام و امت او می ریزد و این گونه همه سرشار از بی نیازی و مناعت طبع می شوند. آری ستونهایی از طلا و نقره بر زمین جلوه گر می شود که چشمها تاکنون چنین سخاوتی را از زمین ندیده بودند و اینک همه چیز چونان رؤیای طلایی و شگفت انگیز است.

زمین در نهایت سخاوتمندی و گشادگی همه ذخیره ها و بذرهای نهفته در درونش را تقدیم می کند46. نزدیک ظهور آن یار همیشه جوان و مسافر زمان، چهل روز47 آسمان هیچ قطره ای در گنجینه خود نگاه نداشته و آبشاری بر زمین جاری می سازد نگفتنی و زمینهای مرده ای که با این باران زنده شده اند اینک در صبح ظهور خود را به گیاهان و سبزه ها می آرایند و خودنمایی می کنند. درختان بار فراوان می آورند و برکت از هر سوی وارد زندگی مؤمنان می شود48. مردم چنان غرقه در نعمت می شوند که تا کنون چنین نبوده است.49

مؤمنان، زکات مال خویش را بر روی شانه هایشان نهاده و برای سرور هستی، حضرت مهدی(ع) می آورند. آنان چنان وسعت و گشایشی در زندگی می یابند که اگر لطف الهی نبود در پی چنین توسعه ای، مست نعمتهای الهی می شدند و از حدود خود تجاوز می کردند. آنها خاضعانه و ارادتمندانه، حقوق را ادا می کنند و این گونه رنگ تیره فقر و ناداری از جامعه شیعیان حضرت زدوده می شود و رفاه و رزق کریم جایگزین آن می شود. چشمها پر است از نعمت و دلها سرشار از عشق به منعم و نعمت آفرین.

آن روز، شیعیان، خزانه دار و حکمران روی زمین هستند و زمامداری امور در سراسر گیتی به دست آنان است50. ثروت و مکنت و مقام و شهرت در دست آنهاست. مقام و ثروتی که برای اولین بار فسادآور نیست و جز افزایش اطاعت، ره اوردی نخواهد داشت.

ادای حقوق شهروندی و شهرسازی پس از ظهور

او به مردم فرهنگ شهروندی را می آموزد. شهروند زمان ظهور، شهروندی است که تمامی حقوق دیگران را جزء به جزء حفظ و ادا می کند و هرگز کاخ آسایش خویش را بر ویرانه همنوعان خود بنا نمی کند.

به فرمان او تمامی پنجره هایی که رو به خیابانها هستند، بسته می شوند. زیرا این مسأله موجب ایجاد فساد عمومی می شود و نباید تا انتهای خانه ها توسط عموم مردم در خیابانها دیده شود.

بالکن هایی که در کوچه ها و خیابانها قرار دارند و قسمتی از راههای عمومی را گرفته اند، خراب می شوند. بالکنها و پنجره ها باید به سوی حیاط خانه ها باز شوند نه بیرون از خانه؛ زیرا معابر عمومی مربوط به عابران است و حق آنان مقدم بر دیگران خواهد بود.

ناودانهایی که آب برف و باران را به سوی زمین هدایت می کنند باید به سمت داخل خانه ها باشند تا معابر عمومی دچار مشکل نشوند و عبور و مرور شهروندان سخت نشود. آب باران و برف هر خانواده ای باید در خانه خود آنها ریخته شود. چاههای فاضلاب نباید در راهها و معابر عمومی بنا شوند و مردم باید با همزیستی و محبت و درک متقابل در کنار یکدیگر زندگی کنند. قانون و نظم در سطح شهرها حاکم می شود. آن حضرت، فرمان می دهد که سواره ها در میانه جاده ها و خیابانها حرکت کنند و پیاده ها در کنار جاده ها ولی اگر سواره ای از کنار جاده حرکت کرد و با مردی تصادف کرد، دیه اش به عهده اوست.

حتی مساجدی که بر سر راههای عمومی ساخته شده است خراب می شود و در جای دیگری از نو بنا می گردد تا هیچ گونه حق شخصی و یا ملی نابود نگردد. خیابانها و جاده های عمومی عریض و پهناور می شوند و حتی پیشگویی شده است که تا شصت ذراع به وسعت آنها افزوده می شود تا وقت شهروندان در ترافیکهای وقت گیر ضایع نشده و روح و روان آنها به علت سر و صداهای سرسام آور و آلودگی صوتی و هوایی فرسوده نشود51. حضرت به فرمانداران خود دستور می دهد که با مردم به عدالت رفتار کنند و حق شهروندان را اداء نمایند.52 و چشمان مردم روشن می شود و خشنود می گردند وقتی پاداش صبر خود را از خداوند می گیرند.53

برای دیدن چنین روزی و نفس کشیدن در چنان فضایی و برای ظهور همه خوبی ها، نیکی ها و زیبایی ها لحظه ها را می شماریم و شمع ها را روشن کرده و به انتظار او می نشینیم باشد که چشم هایمان به دیدارش روشن شود و دلها آرام گیرد. ان شاءالله

پی نوشتها:

1 . الصراط المستقیم، ج2، ص237.

2 . کمال الدین، شیخ صدوق، ص652.

3 . بحارالانوار، ج52، ص372.

4 . اعلام الوری، طبرسی، ص435.

5 . کمال الدین، ص675؛ الکافی، ج1، ص25.

6 . در بعضی روایات «اخلاق» است و در برخی «احکام». شاید این تفاوت به خاطر تصحیف است و در هر صورت قابل تفسیر است.

7 . این روایت با تعابیر گوناگون در کتب روایی آورده شده است. البته از نظر مضمون تفاوتی با هم ندارند ولی در لفظ متفاوت هستند. در بصائرالدرجات ابن صفار «یجمع به عقولهم و اکمل به احلامهم»، آورده شده و در کمال الدین شیخ صدوق والکافی شیخ کلینی «مجمع بها عقولهمو کملت بها احلامهم» و در الخرائج و الجرائح راوندی به جای احلامهم. «اخلاقهم» آورده شده است. از آنجا که سلسله سند روایت صندوق و کلینی و آنچه در الخرائج می خوانیم یکی است مسلماً در این کلمه تصحیف صورت گرفت.

8 . شرح الاخبار، قاضی نعمان، ج3، ص357.

9 . الامالی، شیخ طوسی، ص382.

10. الغیبة، نعمانی، ص275.

11. همان، باب 13، ص30.

12. کتاب الخصال، صدوق، بحار52، ص319.

13. منتخب الاثر، ص474.

14. بحار، ج52، ص372.

15. الغیبة، نعمانی، باب21، ج2، بحار، ج52، ص372.

16. اعلام الوری، ص435.

17. روضه کافی، کلینی، 341 (در این روایت قدرت شنوایی و بینایی مستقیماً به خدا نسبت داده شده تا کرامت و خرق عادت محسوب شود بنابراین می توان به امور ارتباطی ظاهری تعبیر کرد).

18. الغیبه، نعمانی، ص339.

19. بحار، ج52، ص345؛ حق الیقین، شبرّ، ص229.

20. بحارالانوار، ج52، ص345.

21. همان، ص316.

22. عقدالدرر، ص202.

23. الغیبه، نعمانی، ج1، باب 17.

24.

25. بحارالانوار، ج54، ص375. در این روایت با واژه «مزامله» از یکدلی و یگانگی مسلمانان سخن گفته شده است.

26. علل الشرایع، شیخ صدوق، ج1، ص91.

27. الغیبه نعمانی، باب 21، ح3.

28. کمال الدین، ص652.

29. عقدالدرر، ص283.

30. همان، ص211.

31. همان، ص198.

32. الزام الناصب، ج2، ص307.

33. همان، ص211.

34. الارشاد، ص365.

35. مسند، احمد بن حنبل7، ج3، ص37؛ الدرالمنثور، جلال الدین سیوطی، ج6، ص57.

36. سوره انبیاء(21)، آیه 105.

37. عقدالدرر، ص200.

38. صدر، سیدمحمد، تاریخ ما بعدالظهور، ص722 و 102. (این حدیث با تعابیر دیگری نیز آورده شده است).

39. الغیبه، شیخ طوسی، ص281.

40. قرب الاسناد، الحمیری القمی، ص42.

41. بحارالانوار، ج52، ص333.

42. دو ساختمان مشهور نزدیک حیره که از توابع کوفه است.

43. الغیبه، شیخ طوسی، ص281.

44. المستدرک علی الصحیحین، ج4، ص557.

45. بحارالانوار، ج52، ص319.

46. عقدالدرر، ص206.

47. ازاول جمادی الثانی تا دهم ماه رجب.

48. عقدالدرر، ص211.

49. الزام الناصب، ج2، ص159.

50. همان.

51. الغیبة، شیخ طوسی، ص475، ص498؛ الارشاد، شیخ مفید، ص365.

52. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج10، ص314.

53. منتخب الاثر، ص473.

کلمات کلیدی
خدا  |  زمین  |  مرد  |  امت  |  ظهور  |  مردم  |  مال  |  قلب  | 
لینک کوتاه :