×

سیمای کتاب (نگاهی به کتاب «حضور قلب در نماز»)

نتیجه کامل و مطلوب خود را دارد که با حضور قلب باشد و بدون آن به سان ـ حقیقی یا مجازی ـ خود، توجه به نماز و حضور قلب را سفارش کرده اند، اما در ایشان برای پرکردن خلأ عدم وجود کتابی درباره حضور قلب در نماز به اگر نمازگزار در حال قیام برای انجام نماز، مانند کسی است که نماز را بر خود خاک ساری و خضوع، رکوع کرده و حضور قلب داشته و نیتش این باشد که در از جمله آداب بنده در سجده کردن این است که حضور قلب و خاک خدای متعال در این آیه، نمازگزارانی را که در نمازهای خود حضور قلب غم خود را در این راه صرف می کند [البته] چنین افرادی نیز نباید تلاش برای حضور قلب به منزله روح نماز است و کمترین حضور قلب در نماز حاصل می شود... تفکر و مشغول کردن ذهن به فهم معانی الفاظ است و راه حصول این مقصود، همان است که در حضور قلب گفته شد، به اضافه توجه به ذکر و سعی در دفع مشغولی در امور دنیا و وسوسه های باطل در حال نماز رسیده است و نیز اخبار و استفاده می شود، این است که نماز شخص غافل پذیرفته . آنچه از اخبار و احادیث فهمیده می شود، این است که حقیقت نماز به وجود . موانع حضور قلبیک قسم موانعی است که با مسکن و تقویت جنبه مقابل دفع می شود و این برای وقت نیز مقدمه ای برای این فراغت است. حضور قلب در عبادت است تفصیلاً...

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 2666     تاریخ درج : 1390/08/08

174

حضور قلب در نماز از دیدگاه عالمان ربانی و عارفان الهی، به اهتمام محمد بدیعی.

بی گمان محبوب ترین رویکرد انسان در پیشگاه الهی نماز و نیایش با معبود است. نماز آخرین سفارش پیامبران و عمود دین است. چنان چه پذیرفته شود، اعمال دیگر هم پذیرفته می شود، و اگر رد شود، اعمال دیگر هم رد می شود. برای همین ابتدا به نماز انسان توجه می شود و با همین نماز است که می توان از معاصی پاک و مطهر گردید. در ارزش و مکانت بی بدیل آن همین بس که امام صادق ـ علیه السلام ـ در وصفش فرمود: عملی را بعد از معرفت خداوند بالاتر از این نماز نمی دانم... لازم به ذکر نیست که عبادت و دعا و نیایش فقط وقتی بازتاب و نتیجه کامل و مطلوب خود را دارد که با حضور قلب باشد و بدون آن به سان پیکری بی روح و کالبدی بی جان است که قوه و توانی برای متحرک ساختن صاحب خود ندارد.

برای نماز آثار و پیامدهای مثبت جسمی و روحی بی حد و حصری در آیات و روایات و پژوهش های عرفا و علما و دانشمندان شرق و غرب مطرح شده است که بسیاری از آنها در صورتی محقق می شود که ساختار اصلی آن یعنی روح نماز وجود داشته باشد.

با آن که نقش عنصر حضور قلب بر کسی مخفی نیست و علما و ارباب سیر و سلوک و عرفان به پیروی از قرآن و ائمه هدی ـ علیهم السلام ـ همواره به شاگردان ـ حقیقی یا مجازی ـ خود، توجه به نماز و حضور قلب را سفارش کرده اند، اما در میان آثار، اثر مستقلی در زمینه فوق ـ به تعبیر آقای بدیعی ـ به چشم نمی خورد. البته در بسیاری از زمینه ها چنین کمبودهایی وجود دارد.

پژوهش گرانی که از ذوق و سلیقه ارزشمندی در زمینه تصنیف و گردآوری و تنظیم مطالب علمی و سودمند در موضوعات مختلفی چون تاریخ، حدیث، تفسیر و یافته های فلسفی یا عرفان برخوردار بوده اند، کم نبوده اند؛ جناب آقای بدیعی یکی از آنان است.

ایشان برای پرکردن خلأ عدم وجود کتابی درباره حضور قلب در نماز به نگاشتن این اثر دست زد. امیدواریم خداوند متعال ایشان را از نمازگزاران واقعی قرار دهد و با انبیا و ائمه هدی ـ علیهم السلام ـ و علما و عرفا محشور سازد.

حضور قلب در نماز و حقیقت آن

کتاب «حضور قلب در نماز» از مقدمه و یازده دیدگاه درباره موضوع مزبور از فرزانگان علم و عرفان و علمای بزرگ اخلاق تشکیل شده است.

1 ـ دیدگاه شهید ثانی؛ 2 ـ دیدگاه سید بن طاووس؛ 3ـ دیدگاه امام خمینی (1)؛ 4 ـ دیدگاه شیخ بهایی؛ 5 ـ دیدگاه فیض کاشانی؛ 6 ـ دیدگاه امام خمینی(2)؛ 7 ـ دیدگاه مهدی نراقی؛ 8 ـ دیدگاه مرحوم شبر؛ 9 ـ دیدگاه میرزا جواد ملکی تبریزی؛ 10 ـ دیدگاه امام خمینی(3)؛ 11 ـ دیدگاه سید صدرالدین کاشف دزفولی.

حضور قلب در نماز فصل و بخش ندارد و یازده دیدگاه فوق به منزله فصل ها و بخش های آن است. دانشمندانی که از نظرها و دیدگاه های آنان در این مجموعه استفاده شده، در صده ها یا زمان های گوناگونی می زیسته اند؛ سید بن طاووس متوفای 664 ق، در قرن هفتم می زیسته و امام خمینی متوفای 1367 ش از معاصران و بین این دو بزرگوار هم علما و دانشمندان دیگر. برای همین، مؤلف گرامی نظرها و افکارشان را در یازده قسمت تحت عنوان «دیدگاه...» مطرح کرده است.

ایشان ابتدا نظر شهید ثانی را که در قرن دهم (متوفای 966 ق) می زیسته، ذکر کرده و در پی آن نظر سید بن طاووس (م 664 ق) و به ترتیب دیدگاه های امام خمینی، شیخ بهایی (م 1031 ق)، فیض کاشانی (م 1090 ق) امام خمینی (برای بار دیگر و البته بخش دیگری از افکار ایشان را)، مهدی نراقی (م 1209 ق)، سید عبدالله شبر (م 1242 ق)، میرزا جواد آقا ملکی (م1343 ق)، امام خمینی (برای بار سوم و البته با طرح بخش دیگری از عقاید معظم له)، سید صدر الدین کاشف دزفولی (م 1240ق).

بهتر بود نظرهای دانشمندان بزرگ فوق با در نظر گرفتن سال وفات آنان ذکر می شد. دوم آن که کلیه نظرهای حضرت امام ـ که در سه جا عنوان شده ـ در یک قسمت مطرح می شد، نیز شرح حالی از علماء و عرفای مطرح شده در حضور قلب، پیش از پرداختن به افکار و عقایدشان ذکر می شد.

به هر نظر، آن چه در مجموعه حضور قلب گرد آمده، از کتاب های زیر است: اسرار الصلوة (شهید ثانی)؛ فلاح السائل (سید بن طاووس)؛ آداب نماز (امام خمینی)؛ مفتاح الفلاح (شیخ بهایی)؛ محجة البیضاء (فیض کاشانی)؛ چهل حدیث (امام خمینی)، جامع السعادات (محمد مهدی نراقی)؛ اخلاق (سید عبدالله شبر) ؛ اسرار الصلوة (امام خمینی) ؛ سر الصلاة (امام خمینی).

دیدگاه های هشت فرزانه درباره حضور قلب و حقیقت نماز

چنان که اشاره شد، در مجموعه حضور قلب در نماز از آرا و نظریه های نه فرهیخته در عرصه علم و عرفان و اخلاق و سیر و سلوک طی یازده قسمت عنوان های «دیدگاه...» استفاده شده که در این نوشتار به گزیده هایی از آن سخنان گهربار به ترتیب سال وفات آن بزرگان می پردازیم:

سید بن طاووس (م 664 ق)

شایسته است هنگامی که الله اکبر می گویی... در فکر فهم معنای این سخن باشی و بدانی که مشغول عبادت هستی، نه صرف تلفظ با حال غفلت و بر طبق عادت، و نیز باید در گفتن آن صادق باشی... یعنی این که خداوند... در دل و در نزد عقلت به اندازه ای که خدا از شناخت ذات و صفات کاملش بر تو عنایت فرمود، بزرگ و عظیم باشد... و مرادت از الله اکبر گفتن، تنها عبادت او باشد از آن لحاظ که او زیبنده و سزاوار عبادت است و... وقتی الله اکبر می گویی، باطنت با ظاهرت سازگار باشد؛ یعنی چیزی بزرگ تر از خداوند... در قلب و عقل و نفس و نیت تو وجود نداشته و هیچ چیز نزد تو عزیزتر از او نبوده، و هیچ چیز در آن حال تو را مشغول نسازد، و آن را با حضور قلب ادا کنی... از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده که فرمود: هنگامی که وقت نماز می رسید، بدن علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ به لرزه می افتاد و رنگش زرد می شد و مانند شاخه خشک درخت خرما می لرزید...

بر همگی ما واجب است برای هیبت و احترامی که خداوند... ذاتا مستحق آن است، همواره از او بیم و هراس داشته باشیم. ولی غفلت، ما را به جایی رسانده که از او بیم نداریم... و البته این به سبب نادانی ما نسبت به مقام معبود می باشد... اگر نمازگزار در حال قیام برای انجام نماز، مانند کسی است که نماز را بر خود سنگین می داند، لازم است... با خود بیندیشد که اگر...، شخص مورد احترام و علاقه اش به نزدش می آمد، چگونه برای احترام او برمی خاست و بدون احساس تنبلی و سنگینی به او توجه و اقبال می کرد. پس در این صورت ـ که در نماز از او روگردان است ـ باید بداند که خداوند جل جلاله محققا در نزد او از بنده ای از بندگانش پست تر است و چه خطر و زیان هولناکی از این بدتر...

نمازگزار باید هنگام تکلم با مولایش ـ که همواره ناظر اوست ـ مقام والای او و حضور در محضرش را به یاد آورده و سخن گفتن با او را برای خود مایه شرافت دانسته و از آن احساس لذت کند و لذا باید در برابر او مؤدب باشد. و آنگاه اذکار نماز را ـ که کلام مقدس خداوند است ـ به نیابت از او تلاوت کند. و نیز توجه داشته باشد به این که خداوند... به او روی آورده و توجه کرده و کلام پاکش را از زبان او می شنود... شایسته است که بنده وقتی تکبیر رکوع را می گوید، با حالت ذلت و خاک ساری و خضوع، رکوع کرده و حضور قلب داشته و نیتش این باشد که در رکوع خداوندی را که مالک دنیا و آخرت اوست، عبادت می کند. در نتیجه در حالت ذلت بندگی، با جلال کامل الهی رو به رو می شود... پس مبادا عضوی از اعضای تو خضوع و خشوع نداشته و تسلیم خداوند عز و جل جلاله نباشی... و پیش از ادای کامل انواع خاک ساری...برای مولای خود، در برداشتن سر از رکوع شتاب ننماید... علی ـ علیه السلام ـ به اندازه ای رکوع می کند که عرق او جاری می شد؛ به حدی که... عرق بر گام هایش می ریخت...

از جمله آداب بنده در سجده کردن این است که حضور قلب و خاک ساری اش برای معبود، افزون بر رکوع باشد... باید [بنده] متوجه باشد که او جل و جلاله چنان عظمت و جلالی دارد که گفتار هیچ کس بدان احاطه نمی کند... و... بنده به ناتوانی و ناداری و گناهان متصف است که او را در ذلت و فرومایگی قرار داده است... اگر در سجده ات احساس آرامش و شادمانی ای را که دوست هنگام ملاقات و نزدیک شدن به محبوبش دارد احساس می کنی، خوشا به حالت و گر نه سجده ات نکوهیده و فاسد و قلبت بیمار و دردمند است... قرآن کریم سجده را از نشانه های مهم تقرب و نزدیکی به خداوند... قرار داده است.

شهید ثانی (م 966 ق)

قلب... موجودی لطیف و روحانی و ربانی است که نوعی ارتباط با قلب جسمانی انسان دارد. این موجود لطیف به نام های قلب، نفس، روح و انسان نامیده می شود... در همه عبادت ها به خصوص نماز... حضور قلب لازم است. خدای تبارک و تعالی درباره مؤمنان می فرماید:

«...آنان کسانی هستند که در نمازهایشان خاشع اند.»

«...وای نمازگزاران، آنان که از نماز خود غافلند.»

خدای متعال در این آیه، نمازگزارانی را که در نمازهای خود حضور قلب ندارند و دچار غفلت می شوند، نکوهش می کند نه کسانی را که به کلی نماز را ترک می کنند...

رسول گرامی اسلام فرمودند:

«... هر کس دو رکعت نماز بگزارد که در آن چیزی از امور دنیا را از قلب خود خطور ندهد، خداوند او را می آمرزد....»

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند:

«... چون مشغول نماز شدی، با تمام قلب متوجه خدای متعال باش؛ هیچ بنده مؤمنی نیست که در نماز و دعایش به خدای تبارک و تعالی رو می کند جز این که خداوند دل های مؤمنان را به سوی او باز می گرداند و او را با محبت آنها تأیید می کند تا وارد بهشت گرداند.»

امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود:

«... هنگامی که برای نماز برخاستی، بر تو باد به توجه و حضور قلب؛ زیرا که نصیب تو از نماز فقط به مقدار اقبال قلبی توست. هرگز در نماز با دستت و سر و صورتت بازی نکن، در دل خود حرف مزن و خمیازه مکش... .»

امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ فرمود: ...خوشا به حال کسی که پرستش و نیایش خود را برای خدا خالص گرداند و قلبش را به وسیله آن چه دیدگانش می بیند، مشغول نکند و یاد خدا را به وسیله آن چه گوش هایش می شنود، از یاد نبرد. و دلش به سبب آن چه به دیگران عطا شده، اندوهگین نشود. بهترین راه ایجاد حضور قلب و توجه خاطر، مبارزه جدی با هجوم افکار پراکنده و آشفته است. برای دفع هجوم این افکار و اوهام، راهی جز دفع انگیزه های آنها نیست... علل هجوم این افکار دو نوع است: خارجی، و داخلی... امور خارجی مانند اصواتی است که به گوش می رسد و یا اشکالی که بر مردمک دیده، ظاهر می شود. این دیدنی ها و شنیدنی ها هنگامی که در معرض دید و شنید انسان قرار بگیرند، افکار وی را به سوی خود جذب می کنند تا او را از چیزی به چیزی، از شاخه ای به شاخه ای و از موضوعی به موضوع دیگر سوق دهند... کسی که اراده قوی... دارد، در برابر هجوم این افکار، چون کوه می ایستد... ولی بیشتر مردم که... نمی توانند نیروی متخیله خود را یکجا متمرکز کنند... باید... اسباب و عوامل این افکار را از بین ببرند؛ مثلا در خانه تاریک نماز بخوانند، آن چه فکر انسان را مشغول می کند، از جلو[ی [چشم خود دور کنند... نمازگزار باید درک کند که توجه به خدا، منحصرا باید با قلب او باشد و درونش متوجه حضرت احدیت باشد... نمازگزار... اگر روی دل را از خدای متعال بگرداند، ممکن است خداوند نیز او را از رحمت واسعه اش محروم کند و او را از مقام قرب خود دور سازد... در حدیث آمده است:

«... خدای متعال هرگز به صورت های شما نظر نمی کند بلکه به دل های شما نگاه می کند...»

علل داخلی تشتت افکار از علل خارجی آن شدیدتر... و لذا مبارزه با آن نیز سخت تر است... برای مبارزه با عوامل داخلی تشتت افکار، مناسب ترین راه این است که نمازگزار، خود را به فهم معنای مطالب نماز وادار کند، تا هر مطلبی که به زبان می راند، معنای دقیق آن را بفهمد و روی آن تأمل کند و اندیشه خود را با آن مشغول سازد تا افکار پراکنده در دلش جای نگیرد. برای تقویت این معنا شایسته است پیش از تکبیرة الاحرام یاد آخرت کند... و دلش را از مطالب دنیوی و افکار پراکنده خالی گرداند... اما اگر با این مسکن دلش آرام نشود، لازم است... در مورد مسائلی که قلب او را مشغول می کنند، نیک بیندیشد، پس از اندیشه کامل، در خواهد یافت که همه آن چیزهایی که ذهن او را به خود متوجه می کند... کارهای به ظاهر مهمی است که برای او با اهمیت جلوه کرده است، ولی [در واقع] همه آنها در ارتباط با جهان فانی و خواسته های نفسانی اوست، آنگاه در مقام معالجه بایستی نفس خویش را برای این خواسته ها و دلبستگی ها سرزنش و توبیخ کند تا رشته این پیوندها گسسته شود... و بداند که هر چیزی که او را از نمازش باز می دارد و حضور قلب را از او باز می ستاند، ضد دین و از لشکریان ابلیس است... مردان خدا برای مبارزه با هجوم افکار پراکنده، خود را به پرداخت کفاره غفلت از توجه قلبی مجبور می کردند... .

[این] داروهای مسکّن... برای کسانی مفید است که خواسته های نفسانی آنها ضعیف باشد... اما در مورد افرادی که خواسته های نفسانی آنها قوی است، داروهای مسکّن مؤثر نیست. زیرا [در چنین افرادی]... کشش نیرومندی از دو طرف موجود است. از یک سو، انسان آنها (خواسته های نفسانی) را به سوی خود می کشد. از طرف دیگر، آنها انسان را به سوی خود می کشند تا سرانجام... در اعماق دل انسان جای می گیرند و از آغاز تا فرجام نماز، لحظه ای را برای انسان خالی نمی گذارند تا به یاد خدا و حضور قلب و توجه به خدا بیندیشد... .

تا ریشه شهوات از دل کنده نشود، افکار شیطانی و تمایلات نفسانی از دل بیرون نمی رود و... همواره مورد تهاجم این افکار است...سبب همه این تشتت افکار و تهاجم اوهام یک چیز است و آن دوستی دنیا است که در حدیث آمده است: «حب الدنیا رأس کل خطیئة»، آری محبت دنیا سرسلسله همه گناهان است. هر پلیدی از آن ناشی می شود و هر نعمتی از آن پدید می آید... کسی که دلش را بر محبت دنیا وا دارد... هرگز نباید طمع درک لذت مناجات را داشته باشد... کسی که دنیا را نور دیده و روشنایی دل خود می داند، به ناگزیر همه هم و غم خود را در این راه صرف می کند [البته] چنین افرادی نیز نباید تلاش برای مبارزه با تشتت افکار را ترک کنند، بلکه باید کوشش کنند به قدر امکان از تهاجم این افکار پراکنده در امان بمانند.

شیخ بهایی( م 1031 ق)

سزاوار... است که نمازگزار معانی اذکار و آنچه در نماز می خواند و نیز معانی ادعیه و تعقیبات آن را ملاحظه کند... باید در حین قرائت اذکار، با حضور قلب باشی؛ یعنی همگی دل و جان را متوجه درگاه الهی سازی تا خدای تعالی نیز به جانب تو توجه کند... و باید که ایستادن تو در نماز، به وقار و خضوع بوده باشد... و باید که در خاطر بگذرانی که این نمازی که می گزارم، نماز وداع است؛ یعنی آخرین نماز... است که گویا بعد از آن نماز، دیگر نمازگزاردن میسر نخواهد شد... روایت کرده است رئیس المحدثین از امام به حق ناطق؛ امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ که آن حضرت فرموده اند: ...هر کس که دو رکعت نماز بگزارد و داند که در آن دو رکعت چه می گوید، هر آینه برخیزد، و نبوده باشد میانه او و میانه حضرت عزت، گناهی مگر آن که آمرزیده شده باشد.

فیض کاشانی (م 1090 ق)

همان گونه که در اخبار و احادیث آمده، نمازگزار در حال نماز، با خدا راز و نیاز می کند. سخنی که با غفلت گفته شود، بی تردید راز و نیاز نیست. توضیح این که... مقصود از ذکر، حروفی است که نطق و گویش را تشکیل می دهند؛ و آنها زمانی تعلق و گویش به شمار می آیند که آن چه در ضمیر آدمی است، بیان کنند؛ و زمانی می توانند بیان گر ضمیر باشند که حضور قلب وجود داشته باشد... هدف از رکوع و سجود، بی تردید تعظیم حق تعالی و بزرگ داشت اوست و اگر روا باشد که انسان در حالی که از خدا غافل است، با انجام دادن عملی اورا تعظیم کند، رواست بتی را که پیش روی... نهاده شده و از آن غافل است، مورد تعظیم قرار دهد... و در این کار (نماز با غفلت) مشقتی وجود ندارد تا انسان [با آن] مورد آزمون قرار گیرد و ستون دین شمرده شود، و حد فاصل میان کفر و اسلام باشد و بر دیگر عبادات تقدم یابد.

من گمان ندارم این همه عظمتی که به نماز داده شده، برای اعمال ظاهری آن باشد، مگر آن که مقصود از آن را مناجات با خدا بدانیم که در این صورت بر روزه و زکات و حج فضیلت دارد... حضور قلب به منزله روح نماز است و کمترین مقدار آن همان حضور قلبی است که به هنگام گفتن تکبیرة الاحرام باید وجود داشته باشد و کمتر از آن موجب هلاکت و گمراهی می باشد، و به اندازه ای که حضور قلب افزایش پیدا کند، روح در اجزا گسترش می یابد... .

تعبیرهای بسیاری از... معانی [ای که نماز به آنها کامل می شود] شده است، لیکن می توان آنها را در شش عنوان گردآورد که عبارتند از: حضور قلب، تفهم، تعظیم، هیبت، امید و شرم... برای تحصیل حضور قلب، راه و درمانی جز این نیست که نمازگزار، همه همت و اراده اش را متوجه نماز خود کند و زمانی عزم و اراده او متوجه نماز می شود که بداند وصول به هدف مطلوب، وابسته به این عمل است و هدف مطلوب، عبارت از ایمان و تصدیق به این است که آخرت بهتر و پایدارتر از دنیاست، و نماز وسیله رسیدن به آن است و چون علم به حقارت دنیا و پستی آن بر این حقیقت افزوده گردد،... حضور قلب در نماز حاصل می شود... .

منظور ما از تفهم این است که دل، معنای الفاظ را درک کند و این از مواردی است که افراد مختلف با یکدیگر تفاوت دارند... مسبب حصول تفهم، مداومت در تفکر و مشغول کردن ذهن به فهم معانی الفاظ است و راه حصول این مقصود، همان است که در حضور قلب گفته شد، به اضافه توجه به ذکر و سعی در دفع خطورات مشغول کننده... و دفع این خواطر، تنها به قطع مواد و ریشه آنها میسر است... زیرا هر کس چیزی را دوست بدارد، از آن زیاد یاد می کند و بی اختیار، دل او بدان مشغول می شود. از این رو می بینیم آن که غیر از خدا را دوست می دارد، نمازی فارغ از خطورات ندارد... .

تعظیم... حالتی است قلبی که از دو شناخت پدید می آید: یکی شناختن جلال و عظمت پروردگار... دیگری شناختن حقارت نفس خویش و پستی آن... و این که بداند او بنده ای مقهور و مملوک است تا با شناخت این دو امر، حالت زاری و فروتنی و خشوع برای خدا در او پدید آید و این را تعظیم گویند... .

هیبت بیمی است که منشأ آن عظمت و جلال است. هیبت و خوف، حالتی است نفسانی که ناشی از قدرت و قهر و غلبه خداوند و نفوذ مشیت او در وی، توأم با بی مبالاتی و عدم اهتمام در اجرای تکالیف است. نمازگزار می داند (باید بداند) که اگر خداوند، خلق اولین و آخرین را ملاک گرداند، ذره ای نقصان در پادشاهی او راه نمی یابد. علاوه بر این به این نکته نیز آگاه است( باید آگاه باشد) که بر پیامبران و اولیای خدا چه مصیبت ها و بلاهای گوناگون... وارد شده، با این که قدرت بر دفع آنها به حد کمال در آنها وجود داشته است، و این خلاف چیزی است که از شاهان روی زمین دیده می شود. خلاصه هر قدر بر دانش انسان نسبت به پروردگار متعال افزوده شود، خوف و خشیت او نیز افزایش می یابد... .

سبب پیدایش امید یا رجا، معرفت به لطف و کرم حق تعالی و انعام عام و لطایف صنع اوست و نیز اعتقاد به این که وی در وعده خود... صادق است و چون به لطف او، معرفت و به وعده او (یعنی بهشت) یقین حاصل شود،... امید پدید می آید...

علت پیدایش شرم یا حیا، احساس کوتاهی در عبادت و شناختن عجز از ادای حق باری تعالی است و دو چیز مایه تقویت این خصلت است: یکی شناخت عیوب نفس خویش و آفات و کمی اخلاص و خبث باطن و گرایش آن در بهره گیری از متاع دنیا... دوم، علم به آن چه جلال و عظمت حق تعالی مقتضی آن است و این که بر اصرار و خطورات دل، هر چند باریک و پوشیده باشد، آگاه است و اگر این شناخت به طور یقین در کسی حاصل شود... حالتی به وجود می آید که شرم و حیا گفته می شود... روایت شده است که خداوند به موسی ـ علیه السلام ـ وحی فرمود:

«ای موسی! چون مرا یاد کنی، باید اعضایت به لرزه در آید، و هنگام یاد کردن من فروتن و مطمئن باشی و زبانت را پیرو دلت کنی، و چون در پیشگاه من به پاخیزی، مانند بنده ای ذلیل بایستی و با زبان راست و دل ترسان با من راز و نیاز کنی.»

هم چنین نقل شده است که خداوند به آن حضرت وحی فرمود: به گنهکاران امت خود بگو: مرا یاد نکنند، زیرا من بر خود واجب کرده ام که هر کس مرا یاد کند، او را یاد کنم و چون با غفلت مرا یاد کنند، من با لعنت آنها را یاد کنم... این روایت درباره گنهکار غیر غافل است. پس اگر غفلت با معصیت جمع شود، وضع چه گونه خواهد بود؟...

مؤمن ناگزیر است خداوند را تعظیم و در برابر او فروتنی کند و از او ترسان و به او امیدوار و از تقصیرهای خود شرمگین باشد... سبب جدایی او از این حالات در نماز، جز پریشانی فکر و تفرقه خاطر و حاضر نبودن دل برای راز و نیاز با پروردگار... نیست. و آنچه انسان را از نماز غافل می کند، خطورات پستی است که در دل وجود دارد... و چون هیچ چیزی را بدون برطرف کردن سبب آن نمی توان رفع کرد... باید... علت و سبب این خطورات را شناخت. سبب بروز آنها در دل از دو قسم بیرون نیست: یا چیزی است خارج از ذات او و یا امری است باطنی و در ذات او... اگر... امری بیرون از ذات او باشد، ناچار چیزی است که از راه گوش و یا چشم وارد می شود و اندیشه آدمی را می رباید... کسی که مرتبه ایمان و اراده اش بالا... باشد، آن چه بر حواس او می گذرد، وی را مشغول نمی کند... اندیشه ضعیف به سبب دیدن و شنیدن پریشان می شود. از این رو، درمان آن، قطع اسباب مذکور است؛ به این صورت که در نماز، چشمان را بر زمین نهد و یا در جایی تاریک نماز گزارد... اگر سبب بروز خطورات قلبی، امری درونی باشد... [بایستی] نفس خود را به زور بر فهم آن چه در نماز می خواند، وادار کند و دل را از توجه به غیر آن منصرف گرداند... بدین ترتیب که... دل را پیش از گفتن تکبیر واجب، از اموری که او را مشغول می کند، فارغ سازد... اگر با این دارو... افکار او از هیجان باز نایستد، راه نجات... این است که... در اموری که فکر او را به خود مشغول داشته... بنگرد. بی گمان این امور به یکی از اهداف و مقاصد مهم او برگشت دارد، و آن چه مایه اهمیت آن مقصود شده، شهوات و هوای نفس اوست. لذا باید نفس خویش را با جدا شدن از این امیال و شهوات و ترک این علایق، مجازات کند...

خطورات قلبی و شهوات انسانی... بسیارند و کمتر کسی است که از آنها خالی باشد، اما اصل و بنیاد آنها یکی است و آن دوستی دنیاست که منشأ همه گناهان و اساس هر نقصان و سرچشمه همه تباهی هاست.

مولا مهدی نراقی (م 1209 ق)

بی گمان سخنی که از روی غفلت سر زند، مناجات نیست... کسی که با دل غافل می گوید: «اهدنا الصراط المستقیم»، خواستار چیست؟ مقصود از قرائت و اذکار، همانا ثنا و حمد و تضرع و دعاست، و مخاطب، خدای تعالی است. پس هر گاه دل بنده با پرده غفلت پوشیده باشد و... از مخاطب خود غافل باشد و زبان خویش به حکم عادت بجنباند، چه قدر از مقصود دور است... این حکم قرائت و ذکر است... اما مقصود از رکوع و سجود، جز تعظیم و بزرگ داشت پروردگار نیست و تعظیم الهی چه گونه با غفلت جمع نمی شود؟ و عمل چون از تعظیم بیرون رود، چه می ماند به جز خم کردن پشت و و جنبانیدن سر...؟

چون حضور قلب و خشوع و خشیت، مقصود کلی از نماز است، آیات و اخبار بسیاری در ترغیب بر آنها و در فضیلت و ستایش اهل آنها و مذمت غفلت و دل مشغولی در امور دنیا و وسوسه های باطل در حال نماز رسیده است و نیز اخبار و احادیث دلالت دارد که انبیا و اوصیا و بزرگان اولیا به هنگام اشتغال در نماز در نهایت توجه و خشوع و خوف بودند... بهره هر کس از نماز خویش به اندازه خوف و خشوع و تعظیم اوست؛ زیرا نظرگاه خداوند، دلهاست نه ظاهر حرکات... اگر گفته شود: آن چه از اخبار... استفاده می شود، این است که نماز شخص غافل پذیرفته نیست مگر به اندازه ای که حضور قلب داشته باشد، و حال آن که فقها حضور قلب را شرط صحت نماز نمی دانند مگر در نیت و تکبیرة الاحرام، پس این دو مطلب چه گونه سازگارند؟ می گوییم: فرق است میان قبول عبادت با کفایت کردن در انجام تکلیف؛ زیرا مراد از قبولی در عبادت، نزدیکی و قرب بنده است به خدا و حصول ثواب آخرت، و... آن چه کفایت می کند، این است که بنده تکلیف را به جا آورد؛ اگر چه ثوابی بر آن مترتب نشود و او را به خدا نزدیک نکند... .

بدان که برای معانی باطنی نماز، شرایط و اسبابی است که [آن معانی] بدون آن ها حاصل و متحقق نمی شود. [شرایط مزبور عبارت است از] : 1 ـ حضور قلب...؛ 2 ـ فهم معانی آنچه [که نمازگزار] می گوید...؛ 3 ـ تعظیم...؛ 4 ـ هیبت و ترس...؛ 5 ـ امید و رجا...؛ 6 ـ حیا. سبب آن دانستن تقصیر و کوتاهی است در عبادت و علم آدمی به عجز از ادای حق بزرگ خداوند؛ و آنچه این علم و آگاهی را تقویت می کند، معرفت به عیب های نفس و آفت های آن و شناخت کمی اخلاص و پلیدی باطن و میل به بهره های زودگذر دنیوی در همه کارهاست و نیز علم به آن چه مقتضی جلال و عظمت الهی است و این که او بر پنهانی ها و رازها و خیالات دل ـ هر چند دقیق و نهان باشد ـ مطلع است.

سید عبدالله شبر (م1242 ق)

افعال نماز به منزله ظرفی است که حقیقت و هدف نماز در آن جای گرفته است. بنابراین به جا آوردن نماز در حال غفلت از هدف آن، ظرفی را ماند که بی محتواست و همان طور که انسان به ظرف خالی توجه ندارد، خدا را به نمازی که در آن توجه و حضور قلب نباشد، عنایتی نیست.

میرزا جواد ملکی تبریزی (م 1343 ق)

مقصود از نماز، حقیقت نماز است نه صورت تنهای آن. در زمینه شناخت این حقیقت، آیات و اخبار زیادی رسیده است... ذات اقدس حق می فرماید: «اقم الصلاة لذکری» در این آیه کلمه «اقامه» یعنی به پاداشتن [به کار برده شده که] با حقیقت نماز مناسبت دارد نه با صورت ظاهر آن، و قید «لذکری» ؛ یعنی برای من نیز در این مطلب صراحت دارد. و در جای دیگر می فرماید: «لاتقربوا الصلاة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون...» علتی که در این آیه بدان توجه شده است با صورت تمایز عاری از حقیقت، مناسبتی ندارد... اما اخبار و روایاتی که در این زمینه رسیده، به حد تواتر است و اگر نبود جز همین حدیثی که از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل شده، برای اثبات این مطلب، کفایت می کرد. آن حضرت فرموده است: به درستی که نماز مکنت و قدرت می بخشد و فروتنی می آورد و مأیوس می کند و پشیمانی می آورد و قناعت می بخشد... و از آن حضرت رسیده که فرمود: ذات اقدس حق به نمازی که نمازگزار [در آن] قلبش را با بدنش هماهنگ نسازد و دلش نزد آن نماز نباشد، نمی نگرد... .

آنچه از اخبار و احادیث فهمیده می شود، این است که حقیقت نماز به وجود شش معنا کامل می شود: اول: حضور قلب...؛ دوم: تفهم و دریافتن معانی...؛ سوم: تعظیم ذات اقدس حق و بزرگ داشت عبادت او؛ چهارم: هیبت...؛ پنجم: رجا و امید به فضل خداوند...؛ ششم: حیا... برای حضور قلب، مراتب و درجاتی است و نمازی که از جمیع مراتب حضور قلب خالی باشد، بر صاحبش برگردانده می شود، ولی چنین نمازی بسیار کم است چون حرکات اختیاری انسان قطعا درجه ای از حضور قلب را به همراه دارد؛ هر چند اندک، وگرنه آن عمل، عمل اختیاری نخواهد بود... عمده ترین خیرات نماز که نصیب نمازگزار می شود، در تفهم و درک معانی اقوال و اعمال نماز است... .

تعظیم، یکی از حالات قلب است که موجب آرامش و خشوع و شکستگی دل در مقابل پروردگار می شود، و نیز باعث پیدایش معرفت به عظمت و جلال اقدس حق می شود... و اما هیبت، منشأ آن معرفت به صفات جلال حق تعالی است... هر چه علم و معرفت به خدا بیشتر باشد، هیبت و ترس... هم بیشتر خواهد بود... و اما رجا و امیدواری، منشأ آن معرفت به فضل و کرم خداوند و لطف و انعام او و توجه به این حقیقت است که او خلایق را برای بهره وری از آنها نیافرید، بلکه برای عنایت به آفرینش آنها را پدید آورد؛ نه از طاعت و عبادت آنها بهره مند می شود و نه از معصیت آنها متضرر خواهد شد... .

حیا منشأ آن عبارت است از معرفت به جلال خداوندی و جمال او و آگاهی از مقام عفو و رفتار نیک او با بندگان و فراوانی نعمت ها و عدم رضایت او برای بنده به نعمتی غیر نعمت دیگر و عدم غفلت او از مراقبت احوال بنده، از یک سو و از سوی دیگر... توجه به زشتی اعمال خود و بدرفتاری با این پروردگار مهربان و نفاق در حضور او با علم او به این حقیقت... آن چه در حضور قلب مهم است، همت و رفع موانع است؛ یعنی تبدیل محبت دنیا به محبت آخرت و یا محبت خدا... .

موانع حضور قلب

یک قسم موانعی است که با مسکن و تقویت جنبه مقابل دفع می شود و این برای کسی است که اندکی از محبت دنیا در دلش باشد... قسم دوم موانعی است که برای رفع آن، مسکن فایده ای ندارد بلکه داروی قوی لازم دارد که ریشه مرض را قطع کند و ریشه شهوات و علایق دنیوی را از دل بر کند. کسی که محبت دنیا تا اعماق قلب و حقیقت و سرّ وجودش ریشه دوانیده مسکن هایی که برای رفع شهوت ها و محبت های ضعیف نافع است، سودی نمی بخشد... به چنین کسی باید گفت که... تنها راه خلاصی... این است که ریشه آن امیال را قطع کنی.

امام خمینی (م 1368ش)

الف) اگر قلب در وقت عبادت غافل و ساهی باشد، عبادت او حقیقت پیدا نکند و شبهه لهو و بازی است و البته چنین عبادتی را در نفس به هیچ وجه تأثیری نیست و عبادت از صورت و ظاهر به باطن و ملکوت، بالا نرود؛ چنان چه به این معنا در اخبار اشاره شده و قوای نفس با چنین عبادتی تسلیم نفس نشوند و... قوای ظاهره و باطنه، تسلیم اراده الله نگردد... از این جهت است که می بیند در ما پس از چهل، پنجاه سال عبادت اثری حاصل نشده، بلکه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصی قوا افزوده می شود... اینها نیست جز آن که عبادات ما بی مغز و شرایط باطنه و آداب قلبیه آن به عمل نمی آید... قبولی نماز شرط قبولی سایر اعمال است و اگر نماز قبول نشود، به اعمال دیگر اصلا نظر نکنند. و قبولی نماز به اقبال قلب است... پس کلید گنجینه اعمال و باب الابواب همه سعادات، حضور قلب است... مانع حضور قلب در عبادات، تشتت خاطر و کثرت واردات قلبیه است و این، گاهی از امور خارجه و طرق حواس ظاهره حاصل می شود... و گاهی... از امور باطنه است.

آن... دو منشأ بزرگ دارد... یکی هرزه گرایی و فرّار بودن خود طایر خیال است؛ زیرا که خیال، قوه ای است بسیار فرّار که دایما از شاخه ای به شاخه ای آویزد... و این مربوط به حب دنیا... نیست ؛ بلکه فرار بودن خیال خود مصیبتی است که تارک دنیا نیز به آن مبتلاست... منشأ دیگر، حب دنیا و تعلق خاصر به حیثیات دنیوی است... قوه خیال و قوه واهمه... چون طایری سخت فرار و بی اندازه متحرک از شاخه ای به شاخه ای و از چیزی به چیزی هستند... حتی بسیاری گمان می کنند که حفظ طایر خیال و رام کردن آن از حیز امکان خارج و ملحق به محالات عادیه است، ولی این طور نیست... .

طریق عمده رام کردن آن، عمل کردن به خلاف است و آن چنان است که انسان... خود را مهیا کند که حفظ خیال در نماز کند... و به مجرد این که بخواهد از چنگ انسان فرار کند، آن را استرجاع کند (باز گرداند) و در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز، ملتفت حال آن باشد و... نگذارد سر خود باشد و این در اول امر، کاری صعب به نظر می آید، ولی پس از مدتی عمل و دقت و علاج، حتما رام می شود... هیچ گاه نباید انسان مأیوس شود که یأس سرچشمه همه سستی ها و ناتوانی هاست...

عمده در این باب، حس احتیاج است که آن در ما کمتر است. قلب ما باور نکرده که سرمایه سعادت عالم آخرت و وسیله زندگانی روزهای غیرمتناهی، نماز است. ما نماز را سربار زندگانی خود می شماریم... اگر ایمان به حیات آخرت پیدا کنیم و... عبادات... خصوصا نماز را سرمایه تعیش آن عالم و سرچشمه سعادت آن نشئه بدانیم، البته در تحصیل آن کوشش می کنیم... از وظایف بزرگ سالک الی الله... آن است که در خلال مجاهده... از اعتماد به نفس به کلی دست کشد و جبلتا (فطرتا) متوجه به مسبب الاسباب... گردد.

ب) فراغت برای عبادت حاصل شود، به فراغت وقت برای آنان و فراغت قلب... آن چه باعث حضور قلب شود، دو امر است: یکی فراغت وقت و قلب و دیگر، فهماندن به قلب اهمیت عبادت را و مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانه روزی برای عبادت خود وقتی را معین کند که در آن وقت، خود را موظف بداند فقط به عبادت... و از فراغت وقت، مهم تر فراغت قلب است؛ بلکه فراغت وقت نیز مقدمه ای برای این فراغت است. و آن چنان است که... قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتته منصرف نماید... .

باید دانست که حضور قلب به طریق کلی منقسم شود به دو قسمت عمده: یکی حضور قلب در عبادت، و دیگر حضور قلب در معبود... اما حضور قلب در عبادت، پس از برای آن نیز مراتبی است که عمده آن دو مرتبه است: یکی حضور در عبادت اجمالاً... و دیگر... حضور قلب در عبادت است تفصیلاً... و اما حضور قلب در معبود، و آن نیز دارای مراتبی است که عمده آن سه مرتبه است: یکی حضور قلب در تجلیات افعالی، و دیگر حضور قلب در تجلیات اسمایی و صفاتی، و سوم حضور قلب در تجلیات ذاتی. و از برای هر یک چهار مرتبه است به طریق کلی: مرتبه علمی و مرتبه ایمانی و مرتبه شهودی و مرتبه فنایی.

ج) منشأ حضور قلب در عملی از اعمال، و علت و سبب اقبال و توجه نفس به آن است که قلب آن عمل را با غفلت تلقی کند و از مهمات شمارد... سبب عدم حضور قلب ما در عبادات و غفلت از آن... ناشی از ضعف ایمان به خدای تعالی و رسول و اخبار اهل بیت عصمت است؛ بلکه این مساهله، ناشی از سهل انگاری محضر ربوبیت و مقام مقدس حق است. ولی نعمت که ما را به لسان انبیا و اولیا، بلکه با قرآن مقدس خود، به خود مناجات و حضور خود دعوت فرموده و فتح ابواب مکالمه و مناجات با خود را به روی ما فرموده، با این وصف، ما به قدر مذاکره با یک بنده ضعیف، ادب حضور او را نگاه نداریم (نداشته) بلکه هر وقت وارد نماز ـ که باب الابواب محضر ربوبیت و حضور درگاه اوست ـ می شویم، گویی وقت فرصتی به دست می آوریم (آورده ایم) و مشغول افکار متشتته و خواطر شیطانیه می گردیم، کأنه نماز کلید دکان یا چرتکه حساب یا اوراق کتاب است... .

انسان اگر عواقب و معایب این سهل انگاری را بداند و به قلب بفهماند، البته در صدد اصلاح بر می آید و خود را معالجه می کند... به حسب روایات کثیره... و ضربی از برهان و مشاهده اصحاب کشف و ایمان، از برای هر یک از عبادات مقبوله، صور غیبیه بهیه ای است و تمثال ملکوتی اخروی است که در تمام نشئات غیبیه با انسان، همراه و... در همه شداید از انسان دستگیری می کند، بلکه حقیقت جنت جسمانی، صور غیبیه ملکوتیه اعمال است... و این صور عینیه تابع حضور قلب و اقبال آن است و عبادتی که از روی توجه و اقبال قلب نیاید، از درجه اعتبار ساقط و مقبول درگاه حق نشود... .

[وانگهی] این افعال عبادیه و مناسک الهیه علاوه بر آن که خود دارای صور عینیه بهیه ملکوتیه هستند که تشکیل بهشت جسمانی دهند، در روح نیز ملکات و حالاتی حاصل کنند که مبدأ بهشت متوسط و جنات اسمایی گردند. و این یکی از اسرار تکرار اذکار و اعمال است؛ زیرا زبان که ذکر الهی را تکرار کرد، کم کم زبان قلب هم باز می شود و آن نیز متذکر می شود... و این فایده حاصل نشود در عبادات و این نتیجه گرفته نشود مگر آن که وقت عبادت و دعا و ذکر، قلب حاضر باشد، که با غفلت و نسیان قلب، به هیچ وجه اعمال خیریه را در روح تأثیری نیست. و از این جهت می بینیم که از عبادات پنجاه سال یا بیشتر، در قلب ما به هیچ وجه اثر، پیدا نشده، بلکه به ملکات فاسده ما هر روز افزوده شده است.

«علمِ تنها فایده ندارد، علمِ تنها مضرّ است. گاهی این باران که

رحمت الهی است وقتی که به گُل ها می خورد بوی عطر بلند می شود؛ وقتی که به جاهای کثیف می خورد بوی کثافت بلند می شود. علم هم همین طور است؛ اگر در یک قلب تربیت شده وارد بشود، عطرش عالَم را می گیرد و اگر در یک قلب تربیت نشده یا فاسد بریزد... این فاسد می کند عالَم را.»

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران

حضرت امام خمینی ـ قدس سره الشریف ـ

«آن ها می دانند که علم چقدر در قدرت بخشیدن به یک ملّت و به یک کشور تأثیر دارد، لذاست که اگر بخواهند نظام سلطه... باقی بماند و حاکم بر نظم جهانی باشد، باید نگذارند آن بخشی که آن ها مایلند سلطه پذیر باشند، دارای علم شوند؛ این یک استراتژی است...؛ لذا باید برای کسب علم و تحقیق جهاد کرد، باید کارکرد.»

مقام معظّم رهبری

حضرت آیت اللّه خامنه ای ـ مدظّله العالی ـ

منابع

1 ـ قرآن کریم

2 ـ ابوالحب، جلیل، ملامح من عالم الحیوان فی القرآن الکریم، المورد، 7 (3)، 1978.

3 ـ احمد عیسی، معجم اسماء النبات، وزارة المعارف العمومیة، مصر، 1960.

4 ـ الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، دار الحیاة، بیروت، 1961.

5 ـ الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل القرآن، 1954.

6 ـ الخیاط، جعفر و سعدون یوسف سرکهیة، تصنیف البنات، مطبعة النجاح، بغداد، 1957.

7 ـ الزیدی، کاصد یاسر، الطبیعة فی القرآن الکریم، وزارة الثقافة و الاعلام، 1980.

8 ـ شکر اورتی، ه.ل، الثروة البنائیة فی العراق، معجم النباتات الاقتصادیة،

الجزء الاول، مدیریة النبات، وزارة الزراعة، 1976.

9 ـ قطب، سید، فی ظلال القرآن، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1967.

کلمات کلیدی
خدا  |  خداوند  |  امام  |  نماز  |  عبادت  |  قلب  |  نمازگزار  |  حضور قلب  |  حضور قلب در نماز  | 
لینک کوتاه :