×

بایستگی ایجاد هیأتهای علمی در حوزه های علمیه


تعداد بازدید : 1006     تاریخ درج : 1390/08/08

سازمان روحانیت مرکزی است برای پاسخ گویی به پرسشهای دینی مردم. چون پرسشهای مردم فراوان است, هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ دامنه و گستره علوم, فرد خاص نمی تواند پاسخ گوی همه جوانب باشد. بنابراین, باید کسانی باشند با تخصصهای ویژه, تا پاسخ گو باشند. تربیت چنین کسانی نیز باید در درون سازمان روحانیت صورت بگیرد.

سازمان روحانیت, لازم است که نیروهایی تربیت کند که:

1. به خود سازمان و دوام و قوام آن بپردازند.

2. به پاسخهای دینی و گسترش فرهنگ دینی, همت بگمارند.

3. در خود سازمان روحانیت مشغول به کار شوند, همچون مدیران اجرایی و اساتید حوزه و مدرسین ادبیات و اصول و فقه و کلام و فلسفه و…

4. در بیرون از سازمان روحانیت, دست به کار شوند; مانند خطیب, مسأله گو, امام جماعت و…

سازمان روحانیت نهاد پرسابقه ای است که بر اساس ضرورتهای اجتماعی شکل گرفته و دگرگونی پیدا کرده است. نمی توان جامعه دینی را تصور کرد که در آن, کس یا کسانی نباشد که به پرسشهای دینی مردم پاسخ دهد. کمیت آن مهم نیست, بود یا نبود آن مهم است. فرض جامعه دینی بدون فردی که بتواند پاسخ گوی پرسشهای دینی مردم باشد, فرض محال است, مگر این که مردم حساسیت و دغدغه دینی نداشته باشند. چنانکه رهبری در دیدار خود با نخبگان حوزه بیان داشته است:

(آن روز ای بسا صاحبان افکار گوناگون, مکاتب گوناگون, نحله های منحرف, صاحبان اغراض فاسده بتوانند خیلی آسان کلاسهای درس دانشگاه های شما را, مدرسه های شما را, فرزندان شما را در خانه های تان در مشت بگیرند, در تصرف بگیرند; شما هم هیچ کار نتوانید بکنید. فکر آن روز را حوزه علمیه باید بکند. مسؤول, حوزه علمیه است. مسؤول دینداری مردم, روحانیت است. روحانیت هم مولود و ساخته دست حوزه علمیه است. با این نگاه مسؤولیت را بسنجید; این جوری توزین بکنیم مسؤولیت را تا بفهمیم بر دوش ما, بار سنگینی که هست, چیست. این یک نکته; مسأله آینده نگری. )1

اگر سازمان روحانیت, یک ضرورت است, پس مخالفت با آن دور از خرد و از سر غرض ورزی است. نمی توان با یک سازمانی که ضرورت اجتماعی آن را سامان بخشیده, مخالفت کرد. البته یک راه برای از بین بردن ضرورت این سازمان وجود دارد و آن ریشه کن کردن حساسیت و دغدغه های دینی مردم است. با از میان رفتن حساسیتهای دینی, خود به خود پرسشی هم نخواهد بود. و کسی و مرکزی را هم نیاز نخواهد بود. وقتی که دینی نبود دلیل ندارد که لوازم و پیامدهای آن وجود داشته باشد. مهم این است که در جامعه ما دین و دغدغه دینی وجود دارد. و همگان هم این احساس را دارند که چنین دغدغه ای وجود دارد.

ارزش مندی سازمان روحانیت

کسانی که در این سازمان کار می کنند قداست شان از آن جهت است که مورد اعتماد مردم هستند. از آن جهت ارزش مندند که پاسخ گوی مردم اند; نه از آن جهت که به یک امر قدسی می پردازند. اینها همچون دیگر کارمندان نهادها و سازمانها خواهند بود, همچون نظام پزشکی یا نظام مهندسی. اعتماد به چنین مجموعه هایی دلیل و وجهی بر قداست و برتری آنها نخواهد شد. و روحانیت نیز چنین قداستی را برای خود باور ندارد, بلکه بیش تر خود را در کنار و همراه مردم و حامی آنها می داند.

سازمانهای علمی را باید با توجه به کارکرد و اقتدار علمی, مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. در مَثَل, نظام مهندسی یا پزشکی, کارایی دارد یا نه؟ وضعیت علمی در این مجموعه ها چگونه است؟ پزشکان در چه حدی هستند؟ پاسخ گوی نیازهای مردم اند؟ توان درمان همه بیماریها را دارند؟ چون سؤال مردم از پزشک ارائه روش و راه و در نهایت درمان اوست, هر خللی بر این مجموعه وارد شود از اقتدار آن خواهد کاست.

در نظام مهندسی نیز, این گونه است. اگر قرار است که ساخت و ساز زیر نظر این نظام باشد, در هر حادثه ناگهانی, افزایش و یا کاهش خسارتهای ناشی از سازه ها بر عهده این نظام است.

سازمانهای علمی کشور هم برای تقویت و اقتدار خود تلاش می کنند. بسیاری از مراکز برای آن که اقتدار علمی خود را حفظ کنند, آیین نامه و دستورالعملهای خاصی تدارک دیده اند. حتی در برخی مجموعه ها نسبت به رفتار اعضای خود نیز حساسیت نشان می دهند که فرد دانشمند عضو مجموعه حق ندارد به هر جایی برود و در هر جلسه ای شرکت کند و یا در مجالسی که دون شأن اوست, حضور بیابد. درسازمان قضایی کشور پیش از انقلاب قاضی حق نداشت ساک خرید به دست بگیرد و از این مغازه به آن مغازه برود و خرید کند. تا یک حد و اندازه ای می توانست به مردم نزدیک شود; زیرا فکر می کردند که اقتدار و استقلال قاضی از بین خواهد رفت. در هیأتهای علمی دانشگاه برای از دست ندادن اقتدار علمی, در هر فرصت و موقعیتی و برای دستیابی به رتبه بالاتری, کار پژوهشی و مقاله علمی از عضو خود می خواهند; تا فرد روزآمد باشد و مدام هم پرونده های او مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد تا به مرحله ای برسد که هیأت ارزیاب ثابت شود که فرد از آن مرتبه و مرحله دیگر افت نمی کند. به بیانی رساتر, این سازمانها برای آن که اقتدار علمی خود را از دست ندهند, خود مدام به بازسازی می پردازند و برای پاسخ گو بودن به نیازهای اجتماعی مدام به بهینه سازی مشغول اند.

سازمان عالمان دینی, برخلاف همه ضرورت و نیاز اجتماعی بدان, متأسفانه پاسخ گوی نیازهای اجتماعی نیست. به نظر می رسد به همین میزان نیز این سازمان از جایگاه خود افت کرده است. کاستیهای فراوانی که در مواجه با جامعه پذیری دینی نسل جوان مواجه هستیم, خود گویای ناکارآمدی این سازمان است. مردم دغدغه دین خود را دارند; ولی این نهاد و سازمان نتوانسته با دگرگونیهای مردم به پیش برود. به جهت همین ناهمگونی, تا اندازه ای موقعیت خود را از دست داده; ولی هنوز ضرورت آن غیر قابل کتمان است.

شماری به جهت پاسخ گو نبودن این نهاد و سازمان تلاش می کنند تا تصویری از ناکارآمدی آن ارائه دهند. آنان به جای آن که راه حلی برای تحول در این مجموعه ارائه دهند, برای از میان بردن آن گویا همت می دارند. چنانکه هم اینک پاره ای از مراکز پاسخ گویی به امور دینی را به غیر این نهاد و بخشهای دولتی واگذاشته اند, تا بگویند که دیگران نیز از عهده چنین کاری برمی آیند و حال آن که توجه ندارند که کار را به دیگری وانهاده اند و اصل آن را نتوانسته اند ریشه کن کنند. بالاخره مراکز تربیت معلم و دانشکده های الهیات کسانی را آموزش می دهد تا بتوانند درسهای بینش, دین و زندگی و… را ارائه کنند.

به جای از بین بردن سازمان عالمان دینی, باید به تحول در درون آن پرداخت و روزآمد و کارآمدش کرد. قلمرو و حد و مرز برای آن تعیین کرد و برای سازمان عالمان دینی شرح وظایف خاص نوشت و با توجه به آن, مورد ارزیابی قرار داد. به جهت نامشخص بودن و یا ابهام در شرح وظایف سازمان عالمان دینی, هرکاری را گاه, به این مجموعه نسبت می دهند و برخی حتی همان حداقل ها را هم برای آن باقی نمی گذارند. و این از کاستیهای این سازمان است.

سازمان عالمان دینی از دیرباز به گونه ای طراحی شده است که در محور و مدار آن مرجع قرار می گیرد. سازمان روحانیت که هم اینک از آن به حوزه های علمیه تعبیر می شود, زیر نظر مراجع اداره می شود. بدین جهت سازمان دینی یک سازمان چند رأسی است. گرچه با تقویت مدیریت قم و یا مشهد تا اندازه ای ساختار اداری پیدا کرده, ولی نقش مجتهدین و عالمان برجسته همچنان استوار است. هنوز ساختار جزیره ای بودن آن از میان نرفته است. در سازمان روحانیت, رسیدن به جایگاه مرجعیت, مکانیزم و ساز و کار خاصی را می طلبد. کسی می تواند به جایگاه ممتاز سازمان عالمان دینی برسد که به لحاظ علمی و ورع, سرآمد دیگران باشد. اگر این سرامدان چند نفر بودند, به همان تعداد حوزه شکل خواهد گرفت و بر غنا و گستره سازمان خواهند افزود.

مهم ترین کارکرد سازمان عالمان دین, حل و فصل مسائل و امور مربوط به دین است. این کارکرد را از او نمی توان گرفت. و این البته کارکرد خود سازمان است, ولی این که افراد این سازمان کارهای دیگری هم انجام بدهند, بحث دیگری است.

کارکرد اصلی حوزه های علمی

بر دوش حوزه های علمیه, سه رسالتِ اساسی نهاده شده است و مردم نیز حوزه های علمیه و طلبه های برآمده از آن را با این سه ویژگی می شناسند و هم اینک نیز تصور آرمانی همگان از حوزه های علمیه همان سه ویژگی است:

1. معنویت

2. اندیشه

3. تعبد

چهره های بزرگ جهان شیعه, همچون: صدوق, شیخ مفید, شیخ طوسی, خواجه نصیرالدین طوسی, محقق حلی, محقق اردبیلی, میرداماد, ملاصدرا, میرفندرسکی, نجفی, شیخ انصاری و… با همین ویژگیها شناخته می شوند. در درازنای تاریخ حوزویان به گونه ای می کوشیده اند تا هیچ یک از این ویژگیها, قربانی دیگری نشود. گرچه شماری از عناصر قشری و ظاهر مسلک تلاش می کردند تا به بعد تعبد بپردازند و علم را از امور غیرضروری و بسیاری از دانشها را به عنوانهای گوناگون بشری بودن و غیر الهی بودن و یا دسیسه بیگانگان و کافران بودن از محیط حوزه دور سازند; ولی به جهت ضرورتهای دینی و اجتماعی بر چنین هدفی دست نیافتند. زیرا جامعه دینی و بویژه شیعه, در ادامه پیروی اش از ساحَتِ ائمه(ع) به سه عنصر کلیدی علم و اخلاق و معنویت به شدت نیاز دارد. با معنویت تعامل فرد با خداوند روشن می شود و با اخلاق, تعامل فرد با دیگران و گروه ها با یک دیگر تبیین می گردد و با علم نیازها و ضرورتها برطرف می گردد و به اقتضای تحولات می توان از عنصر علم بهره گرفت و امور را به پیش برد.

اگر به تاریخ کهن این مرز و بوم توجه شود, بخصوص به دوره بعد از اسلام, روحانیت عموماً و حوزه های علوم دینی خصوصاً, پناه معنویت مردم بوده اند. ائمه(ع) و علمای بزرگی همچون شیخ صدوق و طوسی و مفید و ابن ادریس و سیدرضی و سیدمرتضی و ده ها مشعل فروزانی که تاریخ شیعه را همچنان تابناک نگه می دارند, تمامی ایشان, پیش و بیش از همه پناهگاه معنوی مردم بودند. از جهل جاهلین و از ستم ستمگران, مردم بدیشان پناهنده می شدند. هم اینک نیز بیش تر مردم خواهان معنویت و روحانیت از قشر حوزوی جامعه اند. به میزانی که این گروه از مرکز ثقل معنویت دور شود, جایگاه اش در جامعه دچار تزلزل خواهد شد.

به گفته استاد شهید مرتضی مطهری, مشکل دین همین است که بیسوادان, از هر گوشه ای قدعلم کرده, افاضه معنویت و روحانیت می کنند. چون داعیان آن راه, بسیارند; وجهی ندارند که ما نیز در آن راه پابگذاریم و تزاحم ایجاد کنیم. فعلاً عزم خود را جزم کرده ایم تا کاری بکنیم که دیگران یا آن را ترک گفته اند یا آن گونه که باید بدان تن درنمی دهند و آنهم پرداختن به درس و بحث در حوزه است.

حوزه های علمی با توجه به فرصت فراهم آمده در بعد از پیروزی انقلاب, می توانستند وضعیتی به مراتب بهتر از آن چه که هست داشته باشند.

ضرورت تحول در نظام آموزشی

در حوزه های علمی, وضعیت تحصیلی به گونه ای است که نه بر آن می توان نظام آموزش و پرورش را حاکم کرد و نه نظام دانشگاهی را. گرچه از جهتی شبیه دبیرستان است و از جهتی هم شبیه دانشگاه.

به نظر می رسد باید نظام فعلی حوزه به دو بخش دروس پیش نیاز و اصلی بدل شود. چون اساس متون درسی حوزویان, عربی است لازم است ادبیات عرب را به عنوان پیش نیاز بخوانند. کسانی که ادبیات عرب را خوب فراگرفتند و از پس آزمون برآمدند, بتوانند وارد عرصه ی دروس حوزوی شوند.

کم وبیش, ادبیات عرب, چیزی حدود سه تا چهار سال از وقت فراگیر را به خود اختصاص می دهد. بی گمان این درس, درس اصلی نیست, بلکه ادبیات عرب, راهی برای فهم متون عربی است. لازم است ادبیات عرب تبدیل به یک دوره در حوزه شود. در همین دوره در کنار ادبیات عرب می توان بنیه ادبیات فارسی را هم تقویت کرد و نیز طلبه را با روش اندیشه و تفکر و متدولوژی درست اندیشیدن منطق آشنا ساخت. این بدان معنی نیست که در این برهه و دوره بحثهای معرفتی بیان نشود, بلکه هرچه از کلام و فقه گفته می شود, باید در حد آشنایی خود آنها باشد و در راستای تواناسازی بنیه علمی ادبیاتی فارسی و عربی خود آنان. با توجه به این که تمامی تلاش در این برهه و دوره, آن است که متون را بتوانند خوب بفهمند و این دوره, دوره گذار از ادبیات به متون عربی است, فراگیر در این برهه و دوره, تمامی همت را باید بر زبان عربی متمرکز کند و با زبان و ادبیات فارسی هم به اجمال آشنا شود.

طبیعی است که در این دوره و برهه, گروه های آموزشی ادبیات عرب و گروه آموزشی ادبیات فارسی و گروه آموزشی منطق ضرورت دارد. خروجیهای این دوره را کم تر به عنوان طلبه می شناسیم. بودند کسانی که جامع المقدمات و سیوطی و مغنی و مطول خوانده بودند و به عنوان روحانی شناخته نمی شدند. از آغاز ورود به معالم و لمعه رایحه طلبگی فضا را آکنده می کند. بنابراین, خروجیهای این دوره می توانند وارد مقطع و مرحله بالاتر حوزه شوند و یا برگردند و در همین مجموعه با ساز و کار خاص, به تدریس در حوزه ادبیات بپردازند.

نکته اساسی در حوزه ادبیات برای مدرسان, آن است که شرایط ارتقای تحصیلی و شغلی آنان را باید لحاظ کرد. یعنی برای ارتقای شغلی و یا تحصیلی, حتماً باید از آنها مقاله و کتاب خواسته شود. با توجه به درسی که می دهند و یا گرایش و تخصصی که دارند لازم است در هر سال معین, مقاله ای علمی ارائه کنند. نهاد حوزه بایسته است این افراد را به همایشها و کنفرانسهای همسو با درس و تخصص اعزام کند و از این بابت به آنان امتیاز داده شود.

و نیز بیش تر ضرورت دارد نشریاتی علمی و پژوهشی در عرصه ادبیات عرب و منطق برای درج مقاله های مدرسان و نیز فراگیرانی که توانایی ورود به عرصه پژوهش و یا آموزش ادبیات عرب را دارند فراهم آید.

بعد از به پایان بردن دوره مقدماتی, فراگیر وارد سطح و یا دروس حوزوی خواهد شد. با توجه به درسهایی که در این دوره طلبه فراخواهد گرفت چند نوع سازماندهی باید صورت بگیرد:

الف. سازماندهی علمی فراگیران, زیر عنوان انجمنهای علمی همچون: فقه, اصول, منطق, کلام, تفسیر, فلسفه, تاریخ اسلام.

ب. سازماندهی علمی مدرسان, زیر عنوان گروه های آموزشی فقه, اصول, منطق, کلام, فلسفه, تفسیر, تاریخ اسلام و… از کسانی که تدریس می کنند.

ج. سازماندهی علمی پژوهشی مدرسان زیر عنوان گروه های پژوهشی فقه و اصول, کلام و فلسفه یا معارف دینی, تفسیر و علوم قرآنی و…

هدف از تشکیل انجمنهای علمی, تقویت بنیه علمی فراگیران و ایجاد انگیزه برای ورود به عرصه علمی و پژوهشی کشور است. طبیعی است می توان با برگذاری مسابقات و همایشها و نشریات غیرحرفه ای فراگیران را در این عرصه فعال تر کرد. و انجمنها, با فراگیران همان مقطع اما در رده های مختلف شکل خواهند گرفت. روشن است که افراد باسابقه بیش تر, فعال تر خواهند بود و برای آن که انجمن تعطیل نشود لازم است از فراگیران ورودی جدید ,جذب این انجمنها شوند. چنانکه رهبری نیز به اهمیت و استقبال از این انجمنها اشاره داشتند:

(دوازده تا انجمن تخصصی در حوزه هست; انجمن علمی تخصصی. خیلی جالب است, بنده نمی دانستم این را: انجمن علمی اقتصاد, انجمن علمی روان شناسی, انجمن علمی رجال, انجمن علمی تاریخ. )2

هیأتهای علمی آموزشی

اما در رابطه با هیأتهای علمی آموزشی بایسته گفت است با توجه به درسهایی که در این دوره داده می شود, مدرسان در این گروه هایی با حضور مدرسان همان درس سازماندهی شوند و اگر مدرسی دو و یا سه درس دارد باید در دو یا سه گروه آموزشی حضور بیابد گرچه توصیه می شود که کار به صورت تخصصی باشد و مدرس حوزه از هم اکنون در یک گروه آموزشی اصلی عضویت رسمی بیابد و درسهایش هم بر اساس همین گروه تنظیم گردد. و در صورتی که درس دیگری به او داده شد, در گروه آموزشی مربوطه به صورت عضویت افتخاری شرکت کند.

باتوجه به این که درسها در بین مدارس به صورت پراکنده برگذار می شود, لازم است این گروه های آموزشی در سطح مدیریت حوزه و در خود مدیریت حوزه شکل بگیرد و جلسات آن برگذار شود.

هرگروه آموزشی یک نفر را از بین خود به عنوان مسؤول برخواهد گزید که مدیریت و پیشبرد گروه آموزشی را بر عهده خواهد داشت و جلسات را اداره خواهد کرد. و عنوان مدیریت هیأت علمی آموزشی سزد که برایش ارزشها و پشتوانه هایی تعریف شود.

این گروه های آموزشی برای حل و فصل مشکلات آموزشی و داد و ستد تجربه ها و هماهنگی در امتحانات می توانند اثرگذار باشند. در ضمن شرکت افراد در این جلسه ها می تواند برای آنان امتیازهایی را در پی داشته باشد. این گروه ها با نظارت و تصدی معاونت آموزش خواهد بود.

دقت شود تفاوت عمده حوزه با دانشگاه در این است که در دانشگاه استاد, با نگارش مقاله و چاپ کتاب و ارائه یک ایده و اندیشه می تواند خود را بر فضای علمی تحمیل کند. تحمیل بار سنگین علمی استاد بر دیگر اعضای هیأت علمی از راه تدریس در کلاس, به حقیقت نخواهد پیوست. البته دانشجویان می توانند این استاد توان مند را به خاطر بسپارند تا در فرصتهایی یادی و نامی از آن استاد ببرند; زیرا خروجی دانشگاه, بخش اندکی از آن بسیار ناچیز به درون مجموعه برمی گردد. بدین جهت اگر استاد بد درس بدهد و یا ضعیف باشد, دانشجویان به راحتی حذفش خواهند کرد, ولی اگر خوب درس بدهد و یا دانشمند فاضلی هم باشد, فقط ویژگی اش این است می تواند باشد که در ترمهای بعد هم به او کلاس بدهند. و موقعیت اش همچنان ثابت بماند.

اما در نظام حوزوی هیچ راهکاری برای اثبات باسواد بودن فرد وجود ندارد, مگر این که درس بدهد و همین شاگردان ثابت کنند و مدعی بشوند که مدرس آنها باسواد است. زیرا نگارش مقاله های علمی و بیان ایده ها چندان مرسوم نیست. البته در حوزه هم اگر مدرسی بد درس بدهد و یا بی سواد و یا کم سواد باشد, موقعیت خود را از دست خواهد داد; اما اگر باسواد باشد, توسط شاگردانش موقعیت خوبی می تواند به دست بیاورد.

در حوزه های علمی, به تازگی بعضی از ابزار آموزشی وارد شده است, ولی همگان از این ابزار استفاده نمی کنند. لازم است در نظام آموزشی از ابزارهای پیشرفته و تکنولوژی آموزشی استفاده شود. و جهت بهره گیری از آنها لازم است بیش تر مدرسان و اساتید با این ابزارها آشنا شوند.

هیأتهای علمی پژوهشی

(یکی هم مسأله منزلت اجتماعی فضلا و اساتید است که این هم جزو مشکلات ماست. حالا یک پیشنهادی بعضی از دوستان کردند که حالا من مطرح می کنم و او این که هیأت علمی در قم تشکیل شود; یعنی هیأتهای علمی برای سطوح مختلف, برای رشته های مختلف رسمیت پیدا کنند که یک نفری به یک حدی که رسید, از یک آزمونی که عبور کرد, جزو هیأت علمی قم بشود.)3

هدف از تشکیل گروه علمی پژوهشی با حضور اساتید و فراگیران, آن است که:

1. به نیازهای پژوهشی جامعه پرداخته شود.

2. مدرسان ضمن پرداختن به پژوهش ارتقای علمی بیابند.

3. چون حوزه پژوهش کار وقت گیری است, مدرس می تواند با همکاری چند فراگیر طلبه هم آنان را با پژوهش آشنا کند و هم از توانایی آنها جهت جبران وقتها بهره بگیرد. با مدیریت صحیح فراگیران و جهت دهی درست می توان با وقتی که مدرس می گذارد, بهره وری بیش تری داشت. هم کار تحقیقاتی صورت می گیرد و بر میزان تحقیقات افزوده می شود و هم چند نفر پژوهشگر تربیت خواهند شد.

هیأتهای علمی پژوهشی به اقتضای ضرورت شکل خواهند گرفت.

هیأتهای علمی پژوهشی در مرکز مدیریت حوزه و یا در جایی که به عنوان مرکز پژوهشی تدارک دیده شده است, مستقر خواهند شد.

گروه های پژوهشی هریک متشکل از چند عضواند که اعضای اصلی آن هیأت علمی پژوهشی خواهند بود.

هر گروه پژوهشی متشکل از چند پژوهشگر است که برابر با معیارهای وزارت فرهنگ و آموزش عالی و آیین نامه های پژوهشی, از افراد دارای شرایط دعوت به همکاری می شود.

ییک نفر از بین اعضای گروه پژوهشی بر اساس رأی اعضاء به عنوان مدیر گروه انتخاب و برای مدت دو سال با حکم مقام مسؤول منصوب خواهد شد. و انتخاب مجدد فرد برای ریاست گروه بلامانع است.

باید دقت شود که در یک مجموعه پژوهشی محورهای پژوهش باید به گونه ای باشد که به یک دیگر ارتباط پیدا کند. بدین جهت در مراکز پژوهشی طراحی پروژه های پژوهشی به صورت شبکه است. یعنی چند گروه پژوهشی با حضور مثلاً 5 یا 6 نفر عضو هیأت علمی, طرحی را به انجام می رسانند که خروجیهای آنها در مجموعه به یک دیگر پیوند می خورد. هرگروهی به اقتضای توانایی علمی, از زاویه خاصی به همان مقوله خواهد پرداخت. البته چون این شیوه ها بیش تر فنی و مهارتی است, نه کاملاً علمی, می توان با اقتضای ضرورتهای حوزوی در ساختار گروه ها و هیأتها دگرگونیهایی پدید آورد.

کارکرد گروه های پژوهشی

1. هماهنگ کننده بین پژوهشگران باشد.

2. تجزیه و تحلیل کننده مسائل و پرسشهای پژوهشگران باشد.

3. انتقال دهنده تجربیات به افراد جوان تر و کم تجربه تر باشد.

4. بازدارنده از موازی کاری باشد.

5 جمع آوری نیازهای پژوهشی و مسائل از سطح جامعه.

وظایف گروه های پژوهشی:

1. تعیین محورهای مهم تحقیقاتی در زمینه تخصصی مربوط و ارائه آن به طور مرتب به شورای عالی پژوهش و تحقیقات.

2. نظارت بر اجرای برنامه های درسی مصوب شورای عالی برنامه ریزی.

3. انجام تحقیقات.

گروه های پژوهشی به اقتضای کارهای تخصصی که موسسه می خواهد داشته باشد, می تواند شکل بگیرد. در مَثَل اگر مدرسه و یا موسسه ای بخواهد در حوزه سیاسی و یا اقتصادی پژوهش کند, می تواند با به کارگیری حداقل سه نفر متخصص در همان حوزه, تشکیل گروه بدهد. و افراد علاقه مند به این حوزه های مطالعاتی را در رده های پایین تر جذب و تربیت کند.

گروه های پژوهشی به اقتضای ضرورتهای پژوهشی و بودن افراد متخصص به تعداد موردنیاز, تشکیل و به کار خود ادامه می دهد. و در صورت رفع نیاز و برطرف شدن ضرورت خود به خود تعطیل خواهد شد. بدین جهت لازم است از ابتدا نسبت به گروه های پژوهشی دقت بیش تری شود و حوزه مبادرت به تشکیل گروه های پژوهشی ای کند که می توانند تداوم بیش تری بیابند.

در این سطح, با توجه به گروه های پژوهشی, وجود نشریات علمی و تخصصی از ضرورتهای آن است باید حوزه به اقتضای گروه های پژوهشی خود نشریات علمی و پژوهشی داشته باشد تا نتیجه تحقیقات در این نشریه ها درج و در اختیار دیگران قرار بگیرد.

در حوزه های علمی, تنها راه فهمیدن باسوادی و یا کم سوادی فرد, شرکت در کلاسهای درس و بحث است و حال آن که چه بسا فردی بسیار باسواد باشد, ولی قدرت بیان خوبی نداشته باشد. نباید گذاشت توان علمی او به هدر برود. نشریات علمی می تواند عرصه ای باشند برای حضور چنین کسانی. به نظر می رسد پیش از پرداختن به گروه های علمی پژوهشی لازم است در حوزه, نشریه های تخصصی راه اندازی شود و برای تقویت نشریه های علمی خود به تشکیل و سازماندهی گروه های پژوهشی بپردازد. و مدارج علمی اساتید و مدرسان حوزه بر اساس نوع درس و مقاله های علمی آنها محاسبه شود.

در عرصه های گروه های پژوهشی لازم است شورای عالی پژوهش, که ترکیب یافته از معاونت پژوهشی و مدیریت حوزه و یک یا دو کارشناس پژوهش با موافقت مدیریت حوزه و مدیران گروه های پژوهشی در روند و برنامه پژوهشی نظارت کنند.

البته همچنان که خود نیک می دانید اگر چنین راهبردی در ساختار مدیریتی حوزه پذیرفته شود, می توان آیین نامه و دستورالعمل های آن را تهیه و تدوین کرد.

مسأله اساسی در حوزه علمیه درسهای خارج است که نه ساختار دبیرستانی و نه ساختار دانشگاهی دارد, بلکه بیش تر به سخنرانی و خطابه می ماند.

باید توجه داشت که شرکت در درس خارج, بایسته است به منزله شرکت در جلسه های تدریس دوره دکترا تلقی شود. و در این دوره بیش از همه باید توسط فراگیران و طلاب کارهای تحقیقاتی ارائه شود و با همکاری طلبه نظرات و دیدگاه های دیگران و سیر تاریخی خود این مسأله استخراج گردد. و طرح دیدگاه ها به گونه ای باشد که طلبه پس از یک, یا دو سال کار تحصیلی, بر دیدگاه های مثلاً محقق حلی و شیخ انصاری و یا آیت اللّه بروجردی استیلای کامل پیدا کند.

اساتید در کلاسهای خود جلسات درس به محورهای کلیدی و بنیادی بپردازند. قرار نیست تمامی کتاب طهارت و تمامی مسائل آن مو به مو مورد واشکافی قرار بگیرد, بلکه یک مسأله از ابعاد و زوایای گوناگون بررسی شود, از نظر دلیل; روایت یا آیه, از نظر دلالت و جهت, روایت از نظر سند, رجال همان روایت و یا روایات مربوط به مسأله و… زیرا فرض بر این است که این فرد رسائل و کفایه و لمعه و مکاسب را به خوبی خوانده و استیلای برمطلب دارد, الا این که چفت و بست مطالب و راه ورود و خروج به مسأله را نمی داند.

ییکی از ضرورتهای حوزه, بویژه در عرصه درسهای اصلی, مانند فقه, اصول, فلسفه و کلام با توجه به این که آیات عظام و علمای اعلام دیدگاه های خاصی دارند, کسانی را که علاقه مند به پژوهش هستند, زیرنظر خود آنان در جایی به عنوان پژوهشهای فقهی یا کلامی و یا فلسفی و… به کار بر روی اندیشه های این اساتید بپردازند. این اساتید هم به یقین شاگردان مبرز و توان مندی دارند که هم خود تحقیق کنند و هم راهنمای دیگر محققین در همان عرصه شوند. البته با نظارت خود آن استاد و راهنماییهای فکری ایشان.

البته این پژوهشگران لازم است از نظر مالی از سوی مدیریت حوزه و علما تأمین شوند و برون دادهای علمی این مجموعه به صورت کتاب و مقاله در نظام علمی حوزه چاپ و منتشر شود. گرچه این کار به صورت پراکنده و غیرمنسجم و بدون برنامه هم اکنون انجام می شود, ولی می تواند با مدیریت حوزه علمیه باشد.

در عرصه پژوهش, منابع مطالعاتی به اقتضای گروه پژوهشی از اولویتهایی است که نباید آنها را نادیده گرفت. کتاب, مجله های علمی تخصصی و شبکه اینترنت و مجله های علمی خارج از کشور از ضرورتهای پژوهشی است. ضمن آن که برای پژوهش بایسته است از ابزاری که به کار سرعت می بخشد نیز بهره برد.

شرط اساسی در حوزه اندیشه آن است که مدیران و متصدیان, سطح تحمل خود را افزایش بدهند و حتی به اندیشه های مخالف عرصه جولان داده شود. چه اشکالی خواهد داشت با حمایت حوزه, مکتب تفکیک یا همان مکتب مشهد از ساختار خطابه و سخنرانی بیرون کشیده شود و به شکل و شمایل علمی و به صورت یک مکتب و جریان علمی ارائه شود و برای خود در حوزه کرسی داشته باشد. بایسته است فضای علمی حوزه با مسائل و دغدغه های سیاسی آلوده نشود.

پی نوشتها:

1. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از اساتید, فضلا, مبلّغان و پژوهشگران حوزه های علمیه کشور 8/9/86.

2. دوشنبه, 10 شهریور, 1382.

3. دوشنبه, 10 شهریور, 1382.

کلمات کلیدی
علم  |  دینی  |  سازمان  |  سازمان روحانیت  |  پژوهش  |  مدرس  |  علمی  |  هیأت علمی  | 
لینک کوتاه :