×

مجموعه آثار فلوطین


تعداد بازدید : 2745     تاریخ درج : 1390/08/08

126
مجموعه آثار فلوطین، ترجمه محمدحسن لطفی، انتشارات خوارزمی، چ اول، 1366، دو جلد.

درباره نویسنده

فلوطین آخرین فیلسوف وفادار به سُنن فلسفه یونانی است که در سال 204 یا 205 میلادی، ظاهرا در یکی از شهرهای مصر به دنیا آمده است.

او در بیست و هشت سالگی به محضر درس یکی از فیلسوفانِ بزرگ اسکندرانی رفت و یازده سال نزد او به آموختن حکمت و فلسفه مشغول بود. سی و نه ساله بود که شوق آگاهی از حکمت ایرانی و هندی او را واداشت که همراه سپاهیان امپراتور روم، رنج سفر را بر خود هموار سازد.

در بین راه، امپراتور کشته شد و فلوطین هم از راه انطاکیه به رُم رفت و در آنجا به تدرس و تعلیم فلسفه پرداخت.

او تمایلی به نوشتن افکار خود نداشت؛ ولی چهل و نه ساله بود که بنا به خواهش شاگردانش به نگارش پرداخت. تعالیم خود را در پنجاه و چهار ساله نگاشت. یکی از شاگردانش آنها را در شش دسته نه تایی مدوّن نمود و هر دسته را یک «انئاد» نامید که به معنای نه گانه است. برای همین نوشته های فلوطین به انئاد فلوطین (تاسوعاتِ فلوطین) معروف است.

در ضمن او، شرح حال استاد خود را نوشت که یگانه مأخذ مستند درباره فلوطین است. ایرانیان در قرن سوم با قسمتی از رساله های فلوطین آشنا شدند، البته به زبان عربی.

رساله اول: موجود زنده چیست؟

این رساله با این پرسش آغاز می شود که عواطفی مثل شادی و غم و ترس و نفرت و... به که تعلق دارند؟ به تن یا به روح یا ترکیبی از آن دو؟ اولاً باید گفت: موجود زنده، چیزی است که از ترکیب روح با تن به نحوی خاص پدید می آید و ادراک حسی ظاهری این موجود زنده، تصویر سایه واری است از ادراک خاص روح. اما آدمی ترکیبی از روح و تن است که در آن، روح به اصل و منشاءِ خود، نزدیک تر است و آدمی با روح خردمند منطبق است و...

خدا چگونه در ماست؟ این را باید با یک تمثیل نشان داد: او در خود و برای خود می ماند، ولی تصاویری از خود به پدیده ها می دهد. مانند چهره ای که در آیینه های بسیار نمایان است.

رساله دوم: درباره فضایل

فضایل چهارگانه عفت و شجاعت و عدالت و حکمت به پاکیِ انسان می انجامند. انسان به یاری آنها می تواند به خدا شبیه شود. باید از جهان ماده و تن گریخت. خدا دارای فضایل است اما نه از نوع فضایل انسان و...

رساله سوم: درباره دیالکتیک

برای رسیدن به «نیک» یا آن اصل نخستین و خدا شدن، کدام روش یا هنر می تواند مفید باشد؟ برای فیلسوف، دیالکتیک بهترین وسیله است و رهبری شایسته که راه بالا را به او نشان دهد.

دیالکتیک، توانایی اندیشیدن منظم درباره هر چیز و یافتن مفهوم آن است. با دیالکتیک می توان به اصل هر ایده رسید و خود نیک را دید. این روش، آدمی را از دروغ و سفسطه و نادرستی رهایی می بخشد.

رساله چهارم: درباره نیکبختی

نیکبختی در تحقق کامل زندگی خردمندانه است. زیستن در پرتو عقل و نیکِ نخستین، رسیدن به بی آرزویی. اگر آدمی نیکبختی را در نیل به نیک راستین و فرو هشتن جزء فروتر و جود (جسم) می داند، دیگر نباید از درد و اندوه و مصیبت و نظایر آن متاثر شود و احساس بدبختی نماید.

مرد دانا بدبختی و حوادث تلخ را آرزو نمی کند، ولی اگر روی دهد، فضیلت خود را در برابر آنها سپر می سازد تا نگذارد احساس ها و هیجان ها به درون او راه یابند.

نیکبختی در برخورداری از لذت ها و خوشی ها هم نیست، مقام و ثروت هم خوشبختی نمی آورد، بلکه خوشبختی در تحقق فضایل در نهاد عقلانیِ انسان است.

رساله پنجم: آیا نیکبختی با طول زمان فزونی می یابد؟

نیکبختی اساسا امری درونی است و به زمان بستگی ندارد. اغتنام فرصت و دریافت حال و درک فضیلت، ملاک های نیکبختی محسوب تواند شد. بدبختی هم به زمان وابسته نیست. نیکبختی، نتیجه وجود است و گذشته و آینده، وجود ندارند، پس خوشبختی فقط در حال می تواند احساس شود.

اما می توان گفت: زمان، فرصت انجام کارهای نیک را فراهم می کند. پس هر چه بیشتر بگذرد، کار نیک بیشتر خواهد شد و در نتیجه نیکبختی افزون تر می شود. این سخن درست نیست؛ زیرا منشاءِ نیکبختی، اعمالِ آدمی نمی باشد، بلکه به فضیلت روح بستگی دارد و...

رساله ششم: درباره زیبایی

اشیا و امور دوگونه اند: برخی برخوردار از زیبایی هستند؛ مثل، اجسام و تن های زیبا. برخی دیگر خودْ نفسِ زیبایی هستند؛ مانند فضایل. اما زیبایی چیست؟ آیا تناسب درست اجزای یک چیز باهم است؟ در این صورت پس اشیاء و امور بسیط نمی توانند زیبا باشند. حال آن که می دانیم بسیاری از بسایط، زیبایند.

از آن گذشته امور بد هم می توانند تناسب داشته باشند، حال آن که زیبا نیستند! زیبایی در برخورداری از فضایل است زشتی، آلودگی به رذایل. با فضیلت ها می توان به پاکی رسید، پاکی و زیبایی عینِ یکدیگرند و...

رساله هفتم: درباره نیک نخستین

نیکِ نخستین، سرچشمه و علت همه فعالیت هاست. همه چیز معلق از اوست و او خود معلق از هیچ نیست.

همه چیز در طلبِ اوست. او را به خورشید می توان تشبیه کرد. نور از او می تابد؛ ولی به او وابسته نیست و...

رساله هشتم: ماهیت بدی و منشأ آن

بدی، فقدانِ نیکی است. بدی یا خودْ عدم است و یا با عدم آمیختگی دارد. عدم نه به معنای عدم مطلق بلکه همانند نوعی سایه وجود است. به این معنا، تمام جهان محسوسات و تجربه های حسی، لا وجود و عدم اند. مادّه، در حقیقت، بد است و هیچ نیکی در آن نیست و هستی هم ندارد.

شرارت روح نیز یا به سبب آمیختگی آن با ماده است یا خواستن چیزی را در ماده قرار دارد. البته بدی در ساختمانِ جهان لازم است، زیرا بی آن نمی تواند بود.

منشاءِ بدی، دوری از نیک نخستین است. فروترین و واپسین پدیده نسبت به نخستین، همان ماده است که خود عینِ بدی است.

رساله نهم: ترک تن به خواستِ خود

روح نباید با اجبار از تن بیرون برود. خروج روح از تن پیش از زمانِ مقدّر، او را از تکامل بازمی دارد.

سرنوشت روح در جهانِ دیگر، بستگی به حالت آن در هنگام مرگ دارد. این نظر فلوطین به نظریه ملاصدرا درباره جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودنِ نفس، بی شباهت نیست. به هر حال بر اهمیت تن در تکامل روح تایید دارد. بدیهی است که فلوطین نفس را جسمانیه الحدوث نمی داند.

کلمات کلیدی
روح  |  فضیلت  |  دیالکتیک  |  زیبا  |  فلوطین  |  نیکبختی  |  مجموعه اثر فلوطین  | 
لینک کوتاه :