×

حسد، آتش زیر خاکستر

کفر و ناباوری را نیز در درون خود می پروراند و ویژگی های خوب مانند: خداباوری، آشتی و بازشناسی حسادت و پی آمدهای آنرشک ورزی، حالتی نفسانی است و طنابی را می ماند که فرد حسود بر گردن دارایی و توان مندی می کشاند و ممکن است کسی که بر او رشک ورزیده شده است، هیچ از این داستان، آگاهی آن سر این رشته که با جان حسود گره خورده است، یا آرزوی صِرف است یا 2. دارایی و فضیلت دیگری را تنها برای خود می خواهد. بنابر گزارشی، حسود، کسی است که تنها نابودی دارایی دیگری را بخواهد. هم برای حسود و هم اطرافیان و دیگران، خطر آفرین است، چنان که قرآن کریم فرماید: «مِنْ شَرِّ حسد در قرآن کریماز حسد، چند مرتبه در قرآن کریم یاد شده است:بسیاری از اهل کتاب، از روی حسد - که در وجود آنها ریشه دوانده - آرزو می کردند شما را پس از اسلام و ایمان، به حال کفر بازگردانند؛ با اینکه حق برای آنها کاملاً روشن شده است. (نساء: 54)حسد در حدیثبر پایه آموزه های دین اسلام، حسادت، تکرار داستان رشک ورزی قابیل و برادران یوسف و آنها را حسود می انگارد یا از این راه حسادت خود را بر فراز می برد و قُدسی می نماید و تحسین امام علی علیه السلام که از حسادت دیگران زمین گیر شده بود فرماید: (روزی) نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله از سختی ها و بیچارگی های خود را برای مردم بازگو نکن؛ زیرا اولین نتیجه اش این است که تو در

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 2302     تاریخ درج : 1390/08/08

10

درآمد

گشت زدن در دشت وجود، بایسته ای است بر عهده انسان باورمند تا علف های هرز کشتزار وجودش را از کشته های سودمند، باز شناسد و با وجین مزرعه دل، خَسَک های بازدارنده را از میان بردارد و خاک آن را در باردهیِ بیشتر، نیرو بخشد. بایستگی بازشناسی گزندهای جان انسانی و بیمارگونگی های خاموش، گونه ای است که خودسازی را مهم ترین وظیفه انسان در درازنای زندگی اش می سازد. در این نگاشته، از گزندهای حسادت یاد می شود.

;زاهدِ حاسد، از این راه بروب ;که حسد در ره پاکان، خَسَک است

بد اندیشی و بد خواهی چونان آتش است و از صاحبش جز خاکستر باقی نمی گذارد. گسلی است که بنای ایمان بر آن دوام ندارد. مَزبله و مرداب گَندآلودی را می ماند که موزیان و گزندهای دیگری مانند: بی گذشت بودن، کینه توزی و ستیزه جویی، دروغ، دورویی، شیطنت و نیرنگ، کفر و ناباوری را نیز در درون خود می پروراند و ویژگی های خوب مانند: خداباوری، آشتی و خیرخواهی، صداقت، یک رنگی، دیگرگرایی، حیا و انصاف را در خود به لجن می کشاند و استحاله می کند.

;و گر زدرد بترسی، حسد مکن که حکیم ;مَثَل زند که حسد هست درد بی درمان

بازگفتن از بیماری بدخیمِ بداندیشی و بدخواهی، همگون با آموزه قرآنی است و پایی نیست که بی راهه بپیماید یا جامعه را آفت زده بیانگارد و ناخواسته و ندانسته به کژی بکشاند. برادران یوسف، هرچند در جوار انسان کامل و با مددجویی از پدر، توبه کنند و بازگشتشان پذیرفته شود، ولی باز خداوند به خاطر اهمیت این داستان، در قرآن کریم از آن یاد می کند و به درس ها و عبرت های قصّه رشک ورزی برادران یوسف اشاره می فرماید.

;به ابنای زمان گر نیک هم باشی،مشو ایمن ;که بر نیکویی یوسف، حسد بردند اخوانش

این بازگویی برای آن است که در تاریخ ماندگار شده و از جمله برادرانی، این داستان را بازآفرینی نکنند و بر آبروی یوسف دگری نیآویزند و پاکدامنی اش را به سان گرگ از هم ندَرَند.

;تا حقد و حسد هست، پریشان سخنی هست ;هنجار نفس، راست نباشد خفقان را

بازشناسی حسادت و پی آمدهای آن

رشک ورزی، حالتی نفسانی است و طنابی را می ماند که فرد حسود بر گردن دارایی و توان مندی و هوش و عزّت و فضیلت دیگری افکنده باشد و آن را به طرفی که خود می خواهد و می پسندد، می کشاند و ممکن است کسی که بر او رشک ورزیده شده است، هیچ از این داستان، آگاهی نداشته باشد. آن سر این رشته که با جان حسود گره خورده است، یا آرزوی صِرف است یا آرزویی است که پا به میدان عمل گذارده است. حسود در این آلودگی، یکی از گزینه های زیر را آرزو می کند یا برای تحقق بخشی آن وارد عمل می شود:

1. آرزوی جابه جا شدن دارایی و فضیلت دیگری را (به سود خودش و یا سود دیگری) در دل می پروراند.

2. دارایی و فضیلت دیگری را تنها برای خود می خواهد.

3. می خواهد آن دو را از دیگری برای خود بستاند.

4. نابودی دارایی دیگری را می خواهد، هرچند به او هیچ نرسد.

بنابر گزارشی، حسود، کسی است که تنها نابودی دارایی دیگری را بخواهد. البته این ویژگی چه آشکار شود و چه به صورت یک ویژگی پنهانی و خاموش بماند، حسادت نام دارد. با این تفاوت که اگر در حد یک حالت نفسانی باشد، تنها به صاحبش زیان می رساند و اگر آشکار شود، هم برای حسود و هم اطرافیان و دیگران، خطر آفرین است، چنان که قرآن کریم فرماید: «مِنْ شَرِّ حاسِدٍ اِذا حَسَدَ» (فلق: 5)

;حیلت اندوز و رشوه خوار و حسود ;خانمان سوز و خاندان پرداز

حسد در قرآن کریم

از حسد، چند مرتبه در قرآن کریم یاد شده است:

بسیاری از اهل کتاب، از روی حسد - که در وجود آنها ریشه دوانده - آرزو می کردند شما را پس از اسلام و ایمان، به حال کفر بازگردانند؛ با اینکه حق برای آنها کاملاً روشن شده است. شما آنها را عفو کنید و گذشت کنید تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد. خداوند بر هر چیزی تواناست. (بقره: 109)

آیا نسبت به مردم (= پیامبر و خاندانش)، بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می ورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنها (= پیامبران بنی اسرائیل) قرار دادیم. (نساء: 54)

حسد در حدیث

بر پایه آموزه های دین اسلام، حسادت، تکرار داستان رشک ورزی قابیل و برادران یوسف و بیماری روحی و ریشه کفر است. ابتلا به ویژگی قابیل و برادران یوسف، بیانگر ایستایی در تکامل، آن هم در کنار ولیّ خدا است. گویا هنوز کسی در آغازین راه آفرینش و در کنار پیامبر خدا، خود را در ورطه قُوّه، آلوده کرده و ایستاده و در راه انسانی پیش تر نمی آید. هر چند به گواهی نگاه ژرف، باطن حسود از ایمان تُهی است، ولی در ظاهر او بی ایمان نیست و همواره از باورمندی دم می زند. اگر تنها به ظاهر بنگریم و بدان حکم کنیم، باید گفت حسود، باوری سطحی و آفت زده دارد. او حتی موجود ملکوتی را تنزّل می دهد، حسود و تربیت نشده معرفی می کند و آنها را حسود می انگارد یا از این راه حسادت خود را بر فراز می برد و قُدسی می نماید و تحسین هم جنسان خود را برمی انگیزاند.

امام علی علیه السلام که از حسادت دیگران زمین گیر شده بود فرماید: (روزی) نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله از رشک ورزی کسی که بر من حسادت می کرد، گلایه کردم. آن حضرت فرمود: آیا خوشنود نمی شوی من و تو از نخستین کسانی باشیم که به بهشت وارد می شویم....

;همانا حسد بُرد بر حالشان ;زمانه تبه کرد احوالشان
;حسد برد بر حال او روزگار ;شدش لقمه عافیت، ناگوار

انسان حسود که در خیرخواهی بی استعداد و نصیحت ناپذیر است، برای نشان دادن گران چشمی خود و رسیدن به هدف، هر ناروایی را روا می شمرد و به هر چه پیش آید، دست می برد و چنگ می زند. تنها برای اینکه مورد حسادت به سود دیگری تحقق نیابد، با هوچی گری، هزاران حیله می کند. غیبت، تهمت، جادوگری، خرافات گرایی، دعانویسی و آبروریزی شخص رشک برده شده، بهره جویی از فامیل، دوست، آشنا، بیگانه و به کار گرفتن شخصیت های حقوقی برای دشمن تراشی، گردآوری نیرو و لشکرسازی را در این راه مجاز می انگارد و عجیب، در فهم آبرو، کُندذهن می نماید. او برای تحقق نیّت پلیدش، خدا و ارزش های فرازین را چونان گُرز آهنین در دست می گیرد و با سوگندهای دروغ به خدا و به قیمت تنزّل دادن و گِل مالی کردن ارزش های متعالی و وجود ملکوتی، بر آن است تا به خواسته های خود برسد. آبرو، خون و جان و مال و هیچ ارزشی در برابر شتردلی و تنگ چشمی او، ارج و قیمت ندارد. به راستی، هر کس دیواره باورش کوتاه است، هماره ته مانده ایمان او در معرض یغمای فرومایگی های اخلاقی قرار دارد.

;حسد را نیز دزدی قوی دان ;که دارد همچو شیطان، قصد ایمان

برای مثال، پنجره بنایی را خوش ندارد، ولی از در آن بد می گوید. از دیوار، کف، سقف، گچ، رنگ، نور، متراژ و وسعت خانه و کُلّ ساختمان چنان بد می گوید که گویی این خانه بر گُسل بنا شده است. واقعیت این است که قوّه درک او دچار مشکل شده است؛ مانند کسی که قوّه بویایی و چشایی او به هم خورده و نسبت به مزّه تلخ و شور و شیرین یا بوی خوش و تعفن، تشخیص خود را از دست داده است. از این رو، به جای علاج این بیماری، بر بیماری جان خود و وخامت اوضاع می افزاید.

;هر که ز کینه و حسد، آتش خشم برفروخت ;او ز تنور آتشی سوی تنور می رود

او شاید برای توجیه حالت بیمارگونه و رفتار حسودانه خود، دیگران را مقصّر بداند و بخواند. مثلاً اگر از او پرسیده شود: چرا به همسایه خود حسد می کنی؟ در پاسخ بگوید: تقصیر اوست، چرا ساختمان بزرگ تری را بنا کرده است که من بر او رشک برم؟

;رنجور حسد چاره ای از خبث ندارد ;بیمار، نهفتن نتواند هزیان را

دین و باور حسود، گزند دیده است و در بزرگ ترین تور اهریمن گرفتار شده و بدترین گونه بیماری دل، به جانش افتاده است. حسد، ریشه بدی ها، مرکب درماندگی، زندان روان، درد بی درمان و تیره ترین زندگانی به شمار می آید. رشک ورزی، بیماری دوستی و از بین برنده آن است که دل آدمی را به داشته های دیگران مشغول می دارد. حسود با مقدّرات خدایی و قسمت هم نوعان در ستیزه است. وی از شادی دیگران، غمناک می شود و پیوسته در دل، آه و اندوه دارد و کینه کسی را در دل می پروراند که بی گناه است.

;هر که از داغ حسد بر دل او مُهری هست ;محضر ریختن خون برادر دارد

حسد، مادر و پروراننده کینه توزی شدید است و به جسم و جان آسیب می رساند. حسادت چنان که آتش، هیزم را ببلعد، خورنده نیکی هاست و فرجامش، بدبختی دنیا و آخرت است. آنکه دلی پارسا دارد، خیالش در معرکه حسادت و جرگه حسودان پای نمی گذارد.

;دور گردیدم از این قوم حسود ;عاشق حق را جز این چاره چه بود؟

حسد، پوست قلب را می کَند (و باور و ایمانِ زندگی بخش را از جان انسان می مکد)، چنان که کَنه پوست را می دراند و خون را می مکد.

;بنگر حسادت در نهادش چون نهاده ;بر دیدگانش کاسه ای از خون نهاده
;بیچاره اش کرده، ز دین بیرون نهاده ;ترسم بمیرد از تبش، ناکرده درمان
;آن کس که سوزد خویش را درگیر کرده ;از شعله اش هم عده ای را پیر کرده
;شاید تنور جان خود را سیر کرده! ;اما کجا خواهد بَرد حال پریشان؟
;ای کاش این تب از حرارت سرد می شد ;آزادْ جانِ هر زن و هر مرد می شد
;واکسینه جان ها جمله از این درد می شد ;و آن گه ببین از این گذر، دنیا گلستان
;چون در حسادت مانده، افساری ندارد ;خود را در آن سوزانده، هشیاری ندارد
;از آنچه گفتم خوانده را کاری ندارد ;امیدوارم بازگردد حال ایمان

حسود، یک انسانِ گزنددیده سطحی نگر و هول انگیز است، نه یک انسانِ بی گزندِ خودساخته و امنیت بخش. چیزی که برای برخی از مردم هیچ مفهوم ندارد، خودسازی است؛ یعنی حاضرند تنگ چشم و شتردل یا مانند علف هرز زندگی بگذرانند، ولی با همه قابلیت ها و ظرفیت های انسانی، به بار ننشینند و از بود و وجودشان، گل و میوه انسانیت برنیاید. شاید این اندازه را هم نفهمند. «اَعُوذُ بِاللّهِ اَنْ اَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ؛ به خدا پناه می برم از اینکه از گروه نادان باشم». (بقره: 67)

می بایست با پاکسازی دل از حسادت نسبت به دوست، آشنا، همکار، دور و نزدیک، در محل کار، درس، خانه و جامعه، پیِ ناباوری و کفر را ویران ساخت و شرف حضور مطهّر و معطّر به بارگاه قُدسی پروردگار را سزاوار شد. علی علیه السلام می فرماید: «الحسود لا یسود.» حسود در دنیای فرودین، سیادت ندارد و سود نمی برد، چه رسد به عالَم فرازین. رشک ورزی، ژرف اندیشیِ نگاه انسان را در کیش، به کُندی می کشاند و خود پی ریز بازمانده شدن از دریافت هایی است که به دل و جان آدمی، تازگی و شُکوه می بخشد. حسود، نمی تواند حاملان و حقیقت های فراسویی را ببیند و دست به نور آسمان ببرد و از خوشه های درخشان آن قَبَسی برگیرد؟ جان حسود کجا و دریافت های متعالی کجا؟

;ره نیابد بر دری از آسمان، دنیاپرست ;در نه بگشایند بر وی، گر چه درها واستی

سه راهکار در برابر حسود

در صورت دست یافتن به نعمتی، سه کار شایسته و بایسته است:

1. کتمان؛ یعنی پنهان نگاه داشتن دارایی مادّی و معنوی از نظر تنگ نظران تا از خطر گرسنه دلی آنان ایمن بماند. می بایست راز دل و به ویژه امروزه امور مربوط به خانه و خانواده و برنامه های مادّی و معنوی را از دید افراد شتردل و شرور پوشیده داشت که کتمان، بهتر و راحت تر از علاج و جبران است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرماید: «إسْتَعینُوا عَلی اُمُورِکُمْ بِالْکِتْمانِ فَإنَّ کُلَّ ذِی نِعْمَةٍ مَحْسُودٌ؛ بر امور زندگی خود از کتمان یاری بجویید که هر صاحب نعمتی در معرض حسادت (افراد بد طینتِ تنگ نظر) است».

نگذاریم کسی یا ناکسی در زندگی مان آتش افکند که این، زحمتش کمتر از زحمتِ فرو نشاندن شعله های آن است: «یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا قُوا اَنْفُسَکُمْ وَ اَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُها النّاسُ وَ الْحِجارَةُ؛ ای اهل ایمان، خود و خانواده تان را از آتش دور نگه دارید، چنان آتشی که مردم و سنگ خارا، آتش افروز آنند». (تحریم: 6)

نیازی نیست که از برنامه ها و خواسته ها و تصمیم هامان نزد افراد تنگ نظر و بدخواه و بداندیش، سخنی بگوییم. امام صادق علیه السلام فرماید: «إیّاکَ اَنْ تُخْبِرَ النّاسَ بِکُلِّ حالِکَ فَتَهُونَ عَلَیْهِمْ.» هرگز سختی ها و بیچارگی های خود را برای مردم بازگو نکن؛ زیرا اولین نتیجه اش این است که تو در نظر آنها، در زندگی، شکست خورده جلوه می کنی و در نگاه ها، حقیر می شوی و شخصیتت از میان خواهد رفت.

بازگفتن تصمیم بر کاری با هر کس و ناکس، پس از اندیشیدن در آن و مشورت با اهل، در صد احتمال ناکامی و خرابی را بالا می برد. از یاد نبریم که در جوار هر پیروزی، غروری از درون و حسادتی از بیرون در کمین پیروزِ ناهوشیار است. پس همواره به احتیاط بگذرانیم و به بدخواهان و بداندیشانِ نااهل، اعتماد نکنیم و مشکلات و تصمیم های خود را با آنها در میان نگذاریم.

;نصیحت تو به من، همه از آن بابت است ;که عاجزی ای حسود، بلند چون من پری

2. در صورت برملا شدن دارایی و توان مندی و فضیلت و سر برآوردن حسادت دیگران می بایست از شرّ بداندیشی و بدخواهی آنان به پروردگار پناه برد، چنان که در سوره فلق فرموده است.

«قل»؛ امر خدایی است. در مبارزه با حسود، خدا به میدان می آید.

«اعوذ»؛ پناه بردن که سختی مبارزه انسانی با پدیده حسادت را می رساند.

«ربّ»؛ ذکر واژه «ربّ» در قرآن کریم ناظر به تربیتی بودن مسئله است. در این شرایط به پروردگار سپیده دم پناه ببر که عهده دار تربیت توست.

«فلق»؛ سپیده دم.

«مِنْ شَرِّ حاسِدٍ اِذا حَسَدَ»؛ خطر حسادت پس از پدیدار شدن آن است.

3. نیکی و بخشش:

امام علی علیه السلام فرمود: «رشک بران خویش را با احسان به آنان شکنجه کن»؛ زیرا به فرموده آن حضرت: «اَلْحَسُودُ لا شِفاءَ لَهُ»؛ حسود بهبود ندارد. امیدی نیز به بهبودی او نیست و او جز با نابودی دارایی دیگری، درمان نشود: «اَلْحاسِدُ لا یَشْفیهِ اِلّا زَوالُ النِّعْمَةِ». رشک ورزی در حق دیگری، عذاب خدایی است: «اَلْحَسَدُ اَحَدُ الْعَذابَیْنِ». اگر در دنیا دو شکنجه باشد، حسادت یکی از آن دو است. همچنین باید دانست در توان کسی نیست تا عذاب خدا را برطرف سازد جز خود آن حضرت: «اِلّا ما رَحِمَ رَبّی».

کلمات کلیدی
قرآن کریم  |  آتش  |  بیمار  |  حسادت  |  حسد  |  حسود  |  سود  |  رشک ورز برادر یوسف  | 
لینک کوتاه :  
نویسنده : حجت اله زارع تاریخ : 1402/08/02

سلام من متن بالا را خوندم تشکر میکنم از کسی که زحمت جمع آوری و نگارش را داشته است.تو زندگی شکست خوردم بعد خودم را جمع و جور کردم و در این مرحله بود که حسادت اطرافیان را دیدم