×

فلسفة تفاوت های حقوقی بین زن و مرد

است تا هر کدام از آنان در پرتو وجود دیگری آرامش یابند و این خود یکی از آیات و بنابراین در مورد هر آنچه که در اسلام به عنوان ارزش یاد شده است مانند: علم، طبق این آیه شریفه خداوند متعال تمام فرزندان آدم(ع) را بدون توجه به مرد و زن از این روایات استفاده می شود که زن در انتخاب همسر آزاد است و شرط اذن پدر در از این روایت استفاده می شود که کسب روزی حلال برای زنان نیز مانند بیشتر از مردان است یا مساوی با آنان می باشد. می کنند به دختر سه سهم و به پدر و مادر هر کدام یک سهم داده می شود. می رسد که سهم زن (دختر) سه برابر سهم مرد (پدر) می باشد. تقسیم سهم زن (مادر) دو برابر سهم مرد (پدر) می باشد. 8. اگر وارث میت دو دختر و پدر و مادر و شوهر باشد، ترکه به بیست و چهار سهم تقسیم که در این فرض زن (دختر) سه برابر سهم مرد (پدر) ارث می برد. اگر وارث میت دو دختر و پدر و زن باشد، ترکه به چهل سهم تقسیم می شود. سهم زن (دختر) دو برابر سهم مرد (پدر) است. ب ـ برخی از مواردی که ارث زنان و مردان مساوی است زنان از نظر مصرف و بهره برداری، دو برابر سهم واقعی مردان است. خانواده یک زن باشد، در این صورت باید دیه او نیز به اندازه دیة مرد باشد. آل عمران/ 42؛ تحریم/ 12-11؛ طه/ 39-30؛ احزاب/ 133.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 3107     تاریخ درج : 1390/08/08

26

همانطور که مستحضرید چندی قبل اولین نظرسنجی از نشریة معارف صورت پذیرفت که پس از استخراج اطلاعات فرم های ارسالی توسط استادان محترم معارف اسلامی مشخص شد یکی از نیازهای استادان عزیز، پاسخ قانع کننده به شبهات و سؤالاتی است که دانشجویان در کلاس مطرح می کنند. بنابراین از این شماره بخشی تحت عنوان «پرسمان» پاسخگوی این نیاز اساتید گرامی خواهد بود. پیشاپیش از ارسال شبهات و سؤالات دانشجویان استقبال می کنیم.

معارف

فلسفة تفاوت زن و مرد در مسایلی مانند: ارث، دیه و قصاص چیست؟

در پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته الزامی است:

نکته اول- واضع قوانین خداوند است

خدای عادل و حکیمی که از خود انسان به انسان مهربان تر است و تمام قوانین را با علم کامل به ابعاد وجودی انسان به مقتضای نیازهای مادی و معنوی این موجود مدنی براساس حکمت و مصلحت وضع کرده است. لذا تمام قوانین موضوعه بین زن و مرد به مقتضای تناسب وظایف محوله، توانایی، موقعیت اجتماعی و تفاوت های تکوینی آنان است. ادعای تساوی کامل میان زن و مرد بدون توجه به تفاوت های ساختار وجودی و تکوینی آن دو، خلاف عدالت و حکمت آفرینش دوگانه آنان بوده و ظلم بزرگی در حق هر دو گروه است. انگ تساوی از رشحات نگاه ناقص انسانی و برخاسته از هوای نفس و ناآگاهی او است که تمام منافع را فقط در امور مادی خلاصه می کند. اگر واقعاً بشر می توانست به دور از هرگونه منفعت طلبی و دنیاگرایی و بدون دخالت هوای نفس، قوانینی را با توجه به بعد مادی و معنوی وضع کند، لاجرم خداوند وضع قوانین را بر عهدة انسان می گذاشت، انجام نگرفتن چنین وظیفة سترگی، نمایانگر عدم توانایی وی بر دخالت در چنین کارهای بزرگی است و تنها خداوند متعال است که با عدل و حکمت و عنایت کامل نیازهای حقوقی را برای هر گروهی تعیین و تقریر کرده است.

نکته دوم- همسانی زن و مرد در گوهر انسانیت

زن از نظر بُعد روحی و جسمی، از همان گوهری آفریده شده که مرد آفریده شده است. تمایز و تفاوتی در جوهر و ماهیت میان زنان و مردان نیست. آیات فراوانی بر این حقیقت تصریح نموده است:

الف- « یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها ...؛[1] ای مردم از [مخالفت] پروردگارتان بپرهیزید، همان کسی که همة شما را از یک تن بیافرید؛ و همسر او را [نیز] از جنس او خلق کرد.»

این مضمون در قرآن چند بار تکرار شده است. علامه طباطبایی می نویسد: «خدایی که شما را از یک نفس آفرید» منظور از نفس به طوری که از لغت استفاده می شود عین هر چیزی است.[2]

ب- «هوالذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ... ؛[3] او خدایی است که همة شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرار داد.»

ج- «و الله خلقکم من تراب ثم من نطفة ثم جعلکم ازواجاً ... ؛[4] خداوند شما را از خاکی آفرید، سپس از نطفه ای؛ سپس شما را به صورت زوج هایی قرار داد.»

د- «و من آیاته أن خلقکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها ... ؛[5] و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید.»

در هر دو آیة اخیر ضمیر «کم» هم مردان و هم زنان را شامل می شود. چنان که فاعل «لتسکنوا» نیز هم مردانند و هم زنان. یعنی همسانی زن و مرد در گوهر انسانیت سبب شده است تا هر کدام از آنان در پرتو وجود دیگری آرامش یابند و این خود یکی از آیات و نشانه های الهی است.

نکته سوم- همسانی زن و مرد در خلیفةاللّهی

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة ... ؛[6] به یاد بیاور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در روی زمین جانشینی (از بشر) قرار خواهم داد.» این آیة شریفه اطلاق دارد و مربوط به شخص خاص یا گروه خاصی نیست. بلکه در تحقق انسان کامل و کسب مقام خلیفةاللهی، زن یا مرد بودن نقشی ندارد. هر کس ایمانش قوی تر و عمل نیکش بیشتر باشد، شایستگی بیشتری را برای کسب مقام خلیفةاللهی پیدا می کند. از این رو زنان متعددی از حیث عمق ایمان و پاکیشان، به این مقام نائل گشته اند و مصداق اتَمّ انسان کامل و حجت الهی بودند.

امام حسن عسگری(ع) می فرماید: نحن حجة الله علی الخلق، و فاطمة حجة الله علینا؛[7] ما حجت خدا بر خلق هستیم و فاطمه حجت خدا بر همه ما است.

برخی از زنان به حدی از کمال و معنویت رسیده بودند که خداوند آنان را الگوی مثال زدنی برای همه انسان های مؤمن برشمرد.[8] از طرف دیگر زنان نه تنها می توانند به درجة جانشینی خدا نائل گردند، بلکه مادر اولیای خدا و خلفای الهی اند و همة آن بزرگان در دامن پاک مادر تربیت یافته اند و از فرش به عرش رسیده اند.

نکته چهارم- همسانی زن و مرد از حیث ارزش و مقام

بسیاری از پرسش هایی که در خصوص زن مطرح می شود، بدان جهت است که هرگونه برنامه ریزی و ساماندهی طبیعی و قراردادی را به معنای ارزش گذاری دانسته اند! مانند تقدم آفرینش حضرت آدم بر همسرش یا قوّام بودن مردان بر زنان، یا قضاوت و مرجعیت مردان، و تفاوت هایی که در برخی امور جزئی مانند: دیه، ارث، طلاق و ... مطرح است؛ در حالی که در یک سیستم قانون گذاری و ساماندهی و نظام بخشی طبیعی و تنظیم روابط طولی و عرضی جامعه انسانی، هیچگاه کثرت ها و تقدم ها، نشانه ارزش گذاری مطلق نیست. مثلاً در طبیعت، نطفه مقدم بر جنین و نوزاد مقدم بر یک موجود رشد یافته است، ولی این تقدم طبیعی هرگز بیانگر ارزشی نیست.

بنابراین طبق بیان قرآن کریم، اگر خلقت جنیان مقدم بر انسان، و خلقت حضرت آدم مقدم بر آفرینش همسرش یاد شده است، هیچگونه ارزش برتری را نمی رساند؛ بلکه حاکی از سیر طبیعی پدیده هستی است.

یا مثلاً قوّام بودن مرد – که در واقع به معنای پاسداری و حفاظت مردانة زن است – مبیّن برتری و ارزش شخصیت انسانی وی در دنیا و آخرت نیست. بلکه بسان یک رئیس و سرپرست اداره ای می ماند که رئیس بودن او هیچ ارزش معنوی ندارد، این طور نیست که رئیس از دیگر کارگزاران به خدا مقرب تر باشد. سرپرستی مرد به خاطر نیروی جسمی بیشتر و ساختار وجودی او در تأمین نیازهای زندگی و امثال آن است.

بنابراین در مورد هر آنچه که در اسلام به عنوان ارزش یاد شده است مانند: علم، ایمان، تقوا، فضیلت، صداقت، عزت، سعادت و امثال این امور مذکر و مؤنث بودن هیچ تأثیری ندارد.

خداوند می فرماید: «و لقد کرمنا بنی آدم ... و فضلنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلاً؛[9] ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم ... و آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود فضیلت کامل بخشیدیم.»

طبق این آیه شریفه خداوند متعال تمام فرزندان آدم(ع) را بدون توجه به مرد و زن بودن بر بسیاری از مخلوقات خود شرافت و برتری بخشیده است.

از نظر اسلام تنها یکی از چیزهایی که باعث ارزش انسان و میزان شرافت و فضیلت او - اعم از مرد و زن می شود - ایمان و تقوای بیشتر است. خداوند متعال می فرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عندالله اتقیکم انّ الله علیم خبیر؛[10] ای مردم، ما همه شما را از زن و مرد آفریدیم و آن گاه شعبه های بسیار و فرقه های مختلف گردانیدیم تا [اصل نژاد و نسب] یکدیگر را بشناسید [و بدانید] گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شما است و خدا دانا و آگاه است.

در این آیة شریفه خداوند ملاک و معیار برتری و شرافت انسان ها را به جنسیت قرار نداده است بلکه هر کس (اعم از زن و مرد) متقی تر و با معنویت تر باشد، نزد خداوند عزیزتر و گرامی تر است.

حال با توجه به این مطالب اگر در برخی موارد میراث زن کمتر از میراث مرد دانسته شده و یا شهادت دو زن برابر با شهادت و گواهی یک مرد به حساب آمده، یا دیه یک زن نصف دیه یک مرد محاسبه گردیده و امثال اینها، بدان معنا نیست که خداوند خواسته است با این گونه ارقام و اعداد، مردان را برتر از زنان بر شمارد! بلکه تنها این امور تعیین کننده مناسبات و شرایط اجتماعی زن و مرد است، و الاّ اگر بنا بر ارزش گذاری بود، می بایست دیه و میراث مردان نیز با یکدیگر متفاوت می شد؛ زیرا یک مرد مؤمن، متقی، دانشمند، با یک مرد فاسق، جاهل و کم خرد، ارزش یکسان ندارند. در حالی که اسلام چنین تفاوتی در میان مردان قائل نیست.

نکته پنجم- همپایی زن و مرد در سیر تکامل معنوی پاداش و کیفر

از نظر تفکر قرآنی، زنان می توانند در مسیر تزکیه و تعالی همگام با مردان حرکت کنند و به قلة عصمت و کمال و اسوه شدن برسند و هر دو گروه می توانند عاشق خدا شوند و به رضوان الهی راه یابند. قرآن کریم با تکیه بر نمونه های عینی[11] و پیش داوری های کلی در رابطه با امکان دستیابی زنان به بالاترین مرتبه کشف و شهود، آنان را همدوش و همسان مردان مطرح می کند. در اینجا به چند نمونه از آیات اشاره می کنیم:

1.«من عمل صالحاً من ذکر أو انثی و هو مؤمن فلنحییّنه حیاة طیبة و لنجزینّهم اجرهم بأحسن ماکانوا یعملون؛[12] هر کس کار شایسته انجام دهد چه مرد باشد یا زن در حالی که مؤمن است، او را به زندگی پاک زنده می داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می دادند، خواهیم داد.» از این آیه استفاده می شود عمل صالح از هر جنس و گروهی باشد در سنت الهی ره آورد یکسانی خواهد داشت.

2. « ... انّی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض ...؛[13] من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد؛ شما همنوعید، و از جنس یکدیگر.»

3. «و من یعمل من الصالحات من ذکر أو انثی و هو مؤمن فأولئک یدخلون الجنة و لا یظلمون نقیراً؛[14] و کسی که چیزی از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که ایمان داشته باشد، چنان کسانی داخل بهشت می شوند؛ و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد.» از این آیه استفاده می شود که زن و مرد در انجام کارهای نیک آزادند و از پاداش عمل خود، به طور مساوی بهره مند می شوند و در سرپیچی از فرامین خداوند، به طور یکسان کیفر می شوند و به هیچ کدام کمترین ستمی نمی شود.

4. «انّ المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیراً و الذاکرات، اعدّ الله لهم مغفرة و اجراً عظیما؛[15] مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان پاک دامن و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد می کنند، خدا برای آنها آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است.»

در این آیه اسلام، ایمان، عبادت، صداقت، صبر، خشوع، صدقه، روزه و ... برای مردان و زنان، برابر آمده است؛ و هر یک از این دو گروه می توانند به این مقام های عالی معنوی و انسانی دست یابند و در تعالی و کسب کمالات معنوی و قرب به خدا مساوی اند.

نکته ششم- همسانی زن و مرد در حق انتخاب همسر

از نظر دین مبین اسلام آن چه برای زندگی سعادتمند دنیوی و اخروی زن لازم است به او ارائه کرده و در امر ازدواج و تشکیل خانواده نیز به او آزادی کامل بخشیده است. به حدی که بدون اجازه و رضایت زن شرعاً پیوند زناشویی هیچ اعتباری ندارد. امام صادق(ع) در این باره می فرماید: تستأمر البکر و غیرها و لا تنکح الا بامرها؛[16] با زنان چه باکره و چه غیر باکره در امر ازدواج مشورت کنید و با آنان پیوند زناشویی نبندید مگر به خواست خودشان. مردی از امام صادق(ع) درباره تزویج دختر خویش سؤال کرد، امام فرمود: افعل و یکون ذلک برضاها فان لها فی نفسها نصیبا و حظا؛[17] هر کس را انتخاب می کنی با موافقت و نظر دختر انتخاب کن زیرا او بر خویشتن حقی دارد.

در روایت دیگر نقل شده است که خدام بن خالد انصاری دخترش خنساء را بدون توجه به رضایت و میل او به یکی از پسر عموهای خود عقد کرد. دختر به عنوان اعتراض و شکایت از پدر نزد رسول خدا(ص) شتافت و ماجرا را شرح داد. حضرت فرمود: اجیزی ما صنع ابوک؟ فقالت: مالی رغبة فیما صنع ابی. فقال: اذهبی فلانکاح لک وانکحی من شئت؛[18] آیا به عقد پدرت راضی هستی؟ گفت: من تمایلی به این ازدواج ندارم (و این مرد – پسر عمو ـ را نمی خواهم). رسول خدا(ص) فرمود: پس این عقد پدرت درست نیست، برو با هر کسی که می خواهی ازدواج کن.

از این روایات استفاده می شود که زن در انتخاب همسر آزاد است و شرط اذن پدر در ازدواج دختر و رضایت دختر در طول هم هستند، به طوری که پدر بدون رضایت دختر و دختر بدون رضایت و اذن پدر نمی تواند ازدواج کند. در هر صورت باید با هم به توافق برسند.

نکته هفتم- همسانی زن و مرد در کسب علم و دانش

از نظر اسلام زنان نیز همچون مردان می توانند در عرصه های مختلف کسب علم و دانش حضور داشته باشد و برای تعالی و رشد علمی خود به طور آزاد به دور از هر گونه تحمیل و محدودیت برای به دست آوردن کمالات علمی تلاش کنند. اسلام لزوم کسب دانش را برای مرد و زن واجب می شمارد چنانکه پیامبر اکرم(ص) در این باره فرمود: طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة؛[19] کسب علم و دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.

نکته هشتم- همسانی زن و مرد در مالکیت و تصرفات مالی

از نظر دین مقدس اسلام زنان نیز مانند مردان در تمام مسائل شخصی و اجتماعی و مالی از استقلال فکری و علمی کاملی برخوردارند و اسلام به تمام معنا از این آزادی و استقلال زن طرفداری نموده است.

همان گونه که مرد می تواند در کارهای تجارت و کسب مال از راه حلال اقدام نموده و تصرف نماید، زن نیز می تواند با حفظ کامل حدود شرعی و حجاب وارد کسب و تجارت و معاملات مالی و تجاری شود و هرگونه تصرفی که بخواهد در اموال خود بنماید و هیچ کس نمی تواند بدون اجازة وی، در اموالش تصرف کند. خداوند متعال می فرماید: «للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن؛[20] مردان از آنچه کسب می کنند بهره می برند و زنان نیز عیناً از آنچه کسب می کنند بهره می جویند.»

رسول خدا(ص) می فرماید: النّاس مسلطون علی اموالهم؛[21] تمام مردم (اعم از زن و مرد) در بهره برداری از سرمایه های خود آزادند. و در روایت دیگر می فرماید: طلب الحلال فریضة علی کل مسلم و مسلمة؛[22] کسب روزی حلال بر تمام مسلمانان اعم از زن و مرد واجب است. از این روایت استفاده می شود که کسب روزی حلال برای زنان نیز مانند مردان یک واجب شرعی است و موظفند با رعایت حدود شرعی در تحصیل روزی فعالیت اقتصادی و تجاری نمایند.

امام(ع) می فرماید: اذا کانت المرأة مالکة امرها تبیع و تشتری و تعتق و تشهد و تعطی من مالها ماشاءت فان امرها جائز؛[23] هر گاه زن صاحب اختیار خویش باشد [و به رشد و کمال برسد] می تواند به تجارت مشغول شود چنانکه صاحب بردگانی باشد حق دارد آنها را آزاد کند و می تواند در حضور قاضی شهادت دهد و از مال خود بپردازد، زیرا او دارای شخصیت و استقلال است.

حال با توجه به نکات یاد شده و توضیحات ذیل، پاسخ پرسش های مطرح شده به طور کامل روشن می شود:

1. فلسفة تفاوت ارث زن و مرد

اولاً: باید توجه داشت که مسألة مهم سهم الارث زنان در هر صورت نصف ارث مردان نیست. بلکه در چند مورد مردان بیش از زنان ارث می برند و در بیشتر موارد ارث زنان یا بیشتر از مردان است یا مساوی با آنان می باشد. مانند موارد ذیل:

الف- برخی از مواردی که ارث زنان بیش از مردان است

1. در تقسیم تَرَکه بین یک دختر و پدر و مادر، در اینجا سهم را به پنج قسم تقسیم می کنند به دختر سه سهم و به پدر و مادر هر کدام یک سهم داده می شود.

2. در تقسیم ترکه بین یک دختر و پدر، ترکه به چهار قسمت تقسیم می شود و به زن (دختر) سه سهم و بر مرد (پدر) یک سهم می رسد.

3. در تقسیم ترکه بین دو دختر با پدر و مادر، ترکه به شش سهم تقسیم می شود، هر کدام از پدر و مادر میت یک سهم و به هر کدام از دختران دو سهم داده می شود.

4. در تقسیم ترکه بین دو دختر و پدر تنها، ترکه به پنج سهم تقسیم می شود؛ یک سهم به پدر و به هر کدام از دختران دو سهم داده می شود.

5. در تقسیم ترکه بین یک دختر و پدر و مادر و شوهر میت، ترکه به دوازده سهم تقسیم می گردد، سه سهم به شوهر، دو سهم به پدر و دو سهم به مادر داده می شود و پنج سهم باقی مانده به دختر می رسد.

6. در تقسیم ترکه بین یک دختر و ابوین و زوجة میت، ترکه به چهل سهم تقسیم می شود، پنج سهم به همسر، هفت سهم به مادر، هفت سهم به پدر میت و بیست و یک سهم به دختر می رسد که سهم زن (دختر) سه برابر سهم مرد (پدر) می باشد.

7. اگر میت فرزندی نداشته باشد، فقط پدر و مادر و شوهر باشند؛ ترکه به دوازده سهم تقسیم می شود. شش سهم به شوهر، چهار سهم به مادر و دو سهم به پدر می رسد. در این تقسیم سهم زن (مادر) دو برابر سهم مرد (پدر) می باشد.

8. اگر وارث میت دو دختر و پدر و مادر و شوهر باشد، ترکه به بیست و چهار سهم تقسیم می گردد. شش سهم به شوهر، چهار سهم به پدر و چهار سهم به مادر و به هر کدام از دختران پنج سهم می رسد، در این محاسبه سهم یک زن (دختر) یک بیست و چهارم از سهم مرد (پدر) زیادتر است.

9. در صورتی که از وارث درجه یک میت، یک دختر، پدر و همسر باشد، ترکه به سی و دو سهم تقسیم می شود. چهار سهم به زن، هفت سهم به پدر و بیست و یک سهم به دختر می رسد که در این فرض زن (دختر) سه برابر سهم مرد (پدر) ارث می برد.

10. اگر وارث میت دو دختر و پدر و زن باشد، ترکه به چهل سهم تقسیم می شود. پنج سهم به زوجه، هفت سهم به پدر و به هر کدام از دختران چهارده سهم می رسد. که در این فرض سهم زن (دختر) دو برابر سهم مرد (پدر) است.

ب ـ برخی از مواردی که ارث زنان و مردان مساوی است

1. اگر وارث میت هم دایی و هم خاله باشد و همه آنها پدری و مادری و یا پدری، یا مادری باشند، مال به طور مساوی میان آنان تقسیم می شود.

2. اگر میت چند برادر و خواهر مادری داشته باشد، مال به طور مساوی میان آنان تقسیم می شود.

3. اگر وارث میت، جد (پدر بزرگ) یا جده (مادر بزرگ) مادری باشد، ارث را به طور مساوی میان خودشان تقسیم می کنند.

4. اگر وارث میت فقط پدر، مادر و یک پسر باشد، مال به شش سهم تقسیم می شود؛ چهار سهم مال پسر و هر یک از پدر و مادر به طور مساوی یک سهم می برند.

5. اگر وارث میت برادرزاده و خواهر زاده مادری باشد مال به طور مساوی میان آنان تقسیم می شود.[24]

ثانیاً: برتری سهم الارث مردان بر زنان و بالعکس موجب کرامت یکی بر دیگری نیست. بلکه در این امر حکمت و مصلحتی نهفته است که توجه به آن این اشکال را به روشنی برطرف می سازد، زیرا نظام ارزشی اسلام بر تقوا استوار است و هیچ ربطی به جنسیت ندارد.

در مواردی که مرد دو برابر زن ارث می برد. بدان جهت است که معمولاً زنها که اداره شؤون خانواده را برعهده می گیرند، از شرکت دائمی در مسائل اقتصادی جامعه و ورود به انواع گوناگون معامله تجاری خودداری می کنند. لذا تهیه وسائل معیشت آنان برای مردان واجب است؛ و این مردانند که بار سنگین مخارج و اداره امور خانواده را به دوش می کشند و زنان تحت تکفل مردان هستند. از طرف دیگر، مردان در معرض نوسانات اقتصادی، از نظر سود و زیان، بیشتر قرار می گیرند. در صورتی که زن مانند مرد در معرض زیان و آسیب اقتصادی نیست. توضیح اینکه، اسلام وظایفی را برعهده مردان گذاشته که با توجه به آن، نیمی از درآمد مردان عملاً خرج زنان می شود؛ در حالی که بر عهدة زنان چیزی گذاشته نشده است. مردان باید هزینة زندگی همسر و فرزندان خویش را از قبیل: مسکن، خوراک و پوشاک و سایر لوازم مورد نیاز بپردازند؛ در حالی که زنان از پرداخت هرگونه هزینه ای معاف هستند؛ بنابراین یک زن می تواند تمام ارثیه خود را پس انداز کند؛ و حال آنکه مردان ناچارند سهم الارث خویش را برای رفاه و آسایش زن و فرزندان خود مصرف نمایند. در واقع زن غیر از سهم الارث خود، در سهم مرد نیز شریک است. بنابراین هرچند اختیار دو سوم ارث در دست مردها است، اما در عمل تنها از یک سوم آن استفاده می کنند و مصرف یک سوم دیگر در اختیار زن است. بنابراین سهم واقعی زنان از نظر مصرف و بهره برداری، دو برابر سهم واقعی مردان است. و این تفاوت به خاطر آن است که معمولاً قدرت آنها برای تولید ثروت کمتر است و این یک نوع حمایت منطقی و عادلانه است که اسلام از زنان به عمل آورده و سهم حقیقی آنها را بیشتر قرار داده است؛ اگر چه در برخی موارد سهم آنها نصف است.

البته سؤال از تفاوت ارث میان زن و مرد تازگی ندارد. از همان آغاز اسلام از سوی برخی از شبهه افکنان مطرح می شد و امامان معصوم(ع) پاسخ می دادند. چنانکه در کتاب فروع کافی از احول روایت شده است که گفت: ابن ابی العوجاء - یکی از شبهه افکنان بزرگ دوران ائمه(ع) - می گوید: چرا در اسلام، زنِ ضعیف و بیچاره یک سهم ارث می برد ولی مردان دو سهم می برند؟ یکی از اصحاب، این سخن را نزد امام صادق(ع) بازگو کرد. امام فرمود: برای اینکه نه جهاد بر زن واجب است و نه دادن نفقه و نه دیه قتل خطایی دیگران و همة اینها بر مردان واجب است؛ و لذا سهم زن یکی و سهم مرد دو تا شده است.[25]

2. فلسفة تفاوت دیه و قصاص بین زن و مرد

با عنایت به نکته دوم و چهارم باید توجه داشت که آنچه به عنوان دیه پرداخت می شود، هرگز قیمت و ارزش واقعی یک انسان نیست. خداوند با قرار دادن دیه نخواسته است که قیمت انسان را با طلا و نقره و گوسفند و شتر تعیین کند. بلکه در مقابلِ خسارتی است که بر خانواده متوفی وارد می شود. در واقع با مرگ سرپرست خانواده، منبع درآمد و نان آور خانه از بین می رود؛ زیرا عمده فعالیت های اقتصادی خانواده بر عهدة مرد است. نقش اقتصادی مرد به گونه ای ترسیم شده است که در صورت فقدان یا آسیب دیدن وی، ضرر و زیان مادی فراوانی به خانواده می شود. در این نظام، فرزندان که پدر و همسران که شوهر خود را از دست داده اند، علاوه بر صدمة روحی و معنوی محرومیت از پدر و شوهر، پشتوانه مالی و مادی خود را در زندگی از دست می دهند؛ در حالی که از دست دادن مادر و همسر، تنها صدمه روحی برای فرزندان و شوهر را به دنبال دارد. طبیعی است که در چنین نظامی، دیة مرد بیش از دیة زن ارزیابی و تعیین می شود و این تفاوت، نوعی ایجاد توازن و جبران خساراتی است که با فقدان مرد خانه به اهل خانه سایه می افکند.

بنابراین در مواردی که مردی در برابر زنی قصاص می شود نیز چنین مشکل اقتصادی در خانواده به وجود می آید؛ بنابراین با پرداخت نیمی از دیة مرد به خانوادة ایشان، خساراتی که از ناحیه عدم حضور مرد متوجه آنها می شود تا حدودی جبران می گردد و این در نظام حقوقی اسلام عین حق و عدالت است. ممکن است کسی بگوید اگر سرپرست و نان آور خانواده یک زن باشد، در این صورت باید دیه او نیز به اندازه دیة مرد باشد. زیرا اگر چنین زنی از دنیا برود در واقع نان آور خانواده از دنیا رفته است در پاسخ این سؤال می گوییم:

اولاً: قانون دیه و امثال آن یک قانون کلی و عمومی است و موارد استثنائی موجب تغییر و تبدیل نمی شود؛ هرچند موضوع نیز عوض شود؛ زیرا این نوع استثنائات در هر دو گروه (زن و مرد) دیده می شود. اگر بنا شود در موارد استثنائی همواره قانون دگرگون شود، هرج و مرج قانونی به وجود می آید و قوانین متزلزل می شوند. قانون برای عموم جامعه وضع شده است نه برای یک یا چند نفر.

ثانیاً: در چنین موارد استثنایی وظیفة دولت اسلامی است که از طریق بیت المال با سازوکارهای مناسب در هر عصری مثل بیمه و امثال آن مشکلات چنین مورد استثنایی را حل کند.

ادعای تساوی کامل میان زن و مرد بدون توجه به تفاوت های ساختار وجودی و تکوینی آن دو، خلاف عدالت و حکمت آفرینش دوگانه آنان بوده و ظلم بزرگی در حق هر دو گروه است.

در تحقق انسان کامل و کسب مقام خلیفةاللهی، زن یا مرد بودن نقشی ندارد. هر کس ایمانش قوی تر و عمل نیکش بیشتر باشد، شایستگی بیشتری را برای کسب مقام خلیفةاللهی پیدا می کند.

در مورد هر آنچه که در اسلام به عنوان ارزش یاد شده است مانند: علم، ایمان، تقوا، فضیلت، صداقت، عزت، سعادت و امثال این امور مذکر و مؤنث بودن هیچ تأثیری ندارد.

از نظر تفکر قرآنی، زنان می توانند در مسیر تزکیه و تعالی همگام با مردان حرکت کنند و به قلة عصمت و کمال و اسوه شدن برسند و هر دو گروه می توانند عاشق خدا شوند و به رضوان الهی راه یابند.

از نظر دین مقدس اسلام زنان نیز مانند مردان در تمام مسائل شخصی و اجتماعی و مالی از استقلال فکری و علمی کاملی برخوردارند و اسلام به تمام معنا از این آزادی و استقلال زن طرفداری نموده است.

نقش اقتصادی مرد به گونه ای ترسیم شده است که در صورت فقدان یا آسیب دیدن وی، ضرر و زیان مادی فراوانی به خانواده می شود. طبیعی است که در چنین نظامی، دیة مرد بیش از دیة زن ارزیابی و تعیین می شود و این تفاوت، نوعی ایجاد توازن و جبران خساراتی است که با فقدان مرد خانه به اهل خانه سایه می افکند.

پی نوشت ها:

[1]. نساء/ 1.

[2]. ر. ک: تفسیر المیزان ذیل همین آیه شریفه.

[3]. اعراف/ 189.

[4]. فاطر/ 11.

[5]. روم/ 21.

[6]. بقره/ 30.

[7]. شیخ عبدالله البحرانی، عوالم العلوم، مؤسسة الامام المهدی(عج)، الطبعة الثانیة، قم، 1411ه‍ ، ج11، ص5.

[8]. تحریم: 10-12.

[9]. اسراء/ 70.

[10]. حجرات/ 13.

[11]. آل عمران/ 42؛ تحریم/ 12-11؛ طه/ 39-30؛ احزاب/ 133.

[12]. نحل/ 97.

[13]. آل عمران/ 195.

[14]. نساء/ 124.

[15]. احزاب/ 35-33.

[16]. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام؛ دارالکتب الاسلامیه، الطبعة الرابعة، طهران، 1365، ج7، ص380، باب 32، ح11.

[17]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسة آل البیت، قم، 1409ه‍ ، ج20، ص284، باب9، ح 25638.

[18]. شمس الدین سرخسی، المبسوط، تحقیق جمع من الافاضل، دارالمعرفة، بیروت، 1406 ه‍ ، ج 5، ص2.

[19]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، مؤسسة آل البیت، قم، 1408، ج17، ص249، باب 4، ح17.

[20]. نساء/ 32.

[21]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه‍ ، ج 2، ص272، باب33، ح7.

[22]. تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، انتشارات رضی، قم، 1363، ص139، فصل 99.

[23]. ابن أبی جمهور احسائی، عوالی اللآلی، انتشارات سیدالشهداء، قم، 1405ه‍ ، ج 2، ص 265، ح12.

[24]. ر.ک: تحریرالوسیله، امام خمینی(ره)، کتاب الارث، المقصد الاول فی میراث الانساب و الامه الثالث، و توضیح المسائل مراجع، ج2، احکام ارث؛ و دیگر کتب مفصل فقهی.

[25]. عن الاحول قال: قال لی ابن ابی العوجاء: ما بال المراة المسکینه الضعیفة تاخذ سهما واحداً و یاخذ الرجل سهمین؟ قال فذکر بعض اصحابنا لابی عبدالله(ع) فقال: ان المرأة لیس علیها جهاد و لا نفقة و لا معقلة و انما ذلک علی الرجال و لذلک جعل للمراة سهما واحدا و للرجل سهمین. محمدبن یعقوب الکلینی، فروع الکافی، تحقیق محمدجواد الفقیه، دارالاضواء، الطبعة الاولی، بیروت1413ق، ج7، کتاب المواریث، ص87، باب 12،ح3.

کلمات کلیدی
خدا  |  اسلام  |  زن  |  مرد  |  دیه  |  سهم  |  دختر  |  ارث  | 
لینک کوتاه :