×

از حضرت ابراهیم تا امام رضا(ع)


تعداد بازدید : 912     تاریخ درج : 1392/07/23

زیر عنوان: به مناسبت یازده ذی القعده(26 شهریور) سال روز ولادت ثامن الائمه(ع)

درآمد

موضوع «تشیع» را از جهات گوناگون مورد بررسی قرار داده اند و همچنان این باب مفتوح است. یکی از مجال های موجود در این زمینه، بررسی و تطبیق میان حضرت ابراهیم و امام رضا(ع) است. مروری بر این تاریخ و این جریان ویژه از تاریخ بشری، شباهت های قابل توجهی را میان این دو شخصیت و خطی که آن دو را به هم می پیوندد، به نمایش می نهد. در آغاز سخن می توان به اجمال اشاره کرد که این دو شخصیت بزرگ، امکان سیر جغرافیایی گسترده ای را می یابند و هر دو، شخصیت های «برهان و احتجال و جدال احسن» اند، و باز نام هردوی آن ها با رأفت و رحمت پیوند خورده و هر کدام در یک مقطع مهم تاریخی با یک حوزه تمدنی مهم ـ یکی در مغرب و دیگری در مشرق ـ سر و کار داشته اند.

قرآن کریم، حضرت ابراهیم(ع) را «شیعه» نوح[1] می شمارد. بنا بر تصریحات و اشارات تورات و قرآن کریم، ابراهیم(ع)، در نام و عنوان خود به «پدر[2] و تبار عالی و پدر امت بسیار» نامیده شده؛ و از نسل حضرت خلیل، خیل پیامبران الهی و منادیان توحید پدید می آیند که یکی از آنها شخصیت و میراث دار ممتازی چون حضرت امام رضا(ع) است.

مراحل حیات ابراهیم(ع)

ابراهیم(ع) تنها پیامبری است که تقریباً داستان تمام مراحل زندگی وی در قرآن آمده است. مراحل مختلف زندگی آن حضرت در قرآن از هم قابل تفکیک اند و در هریک از این مراحل، وقایعی اتفاق افتاده که قرآن به نقل آن ها می پردازد. ما سخن خود را با «مناجات حضرت ابراهیم(ع)» آغاز می کنیم:

یکی از مراحل مذکور زندگی ابراهیم، دوران سالخوردگی است که قرآن کریم، مناجات های آراسته وی را در آیات 124-129 سوره بقره ذکر می کند. همین وجهه و سیمای ابراهیمِ پیر، این زمینه را به خوبی فراهم می آورد تا نشان بزرگی از سوی خداوند بر سینه او نصب شود: «پدر»! قرآن کریم از ابراهیم با عنوان پدر یاد می کند و بر آن تأکید دارد: «مِلَّةَ أَبِیکمْ إِبْرَاهِیمَ»[3]. «پدر امت» عنوانی است که علاوه بر معنای جسمی، معانی دینی و معنوی نیز دارد. «پدر» همان گونه که در اسم ابراهیم وجود دارد، لقب او نیز می گردد.

معنای لغوی ابراهیم، «پدر عالیقدر» یا «پدر امت بسیار»[4] است و پدر به عنوان لقب در کنار نام او نیز ذکر می گردد. گویی در عبارت اخیر، دو بار لفظ «أَب» را می بینیم: «مِلَّةَ أَبیکمْ إِبْرَاهِیمَ». از این پدر، ذریه ای بزرگ پدید می آید. رسول خاتم و پیامبر رحمت(ص)، خود را میوه این دعا می خواند: «أنا دعاءِ إبراهیم».[5] موضوع «ذرّیه» یکی از محورهای سیره ابراهیم(ع) در قرآن کریم است؛ که بارها و به مناسبت های گوناگون، از آن جا که رسول خاتم(ص) می بایست از ذرّیه ابراهیم(ع) باشد، از ذریه او سخن گفته است.

دعوت جهانی حج و بنای بنیان سنگی و فکری توحید بر عهده کسی نهاده شده که خود «پدر انبیاء و امم» است. آنچه در آغاز نام ابراهیم وجود دارد، واژه «اب» یا «پدر» است. سیمای ابراهیم در قرآن به عنوان پدر امت های بسیار و پدر انبیا، بارز است. سلسله انبیای الهی در هیچ جای قرآن به تفصیل و تراکمی که در سوره انعام آمده، نیامده است.[6]

«پدر» در قرآن و متون مقدس و به طور کلی در فرهنگ ملل، عنوانی با اهمیت است. اگر این «ابوّت» از مرحله جسمی فراتر رود و وارد مراحل معنوی و عقیدتی شود، اهمیت دوچندان خواهد داشت.

بنا بر سخن تورات، خداوند توانا به همین پیر فرتوت، بشارت فرزندان بسیاری را می دهد که شمار آنان بسان ستارگان آسمان خواهد بود.[7] این برکت خداوند به ابراهیم، با دعا و صلوات: «اللهمَّ صلّ علی محمدٍ و آلِ محمدٍ و بارک علی محمدٍ و آلِ محمدٍ کما صلّیتَ و ترحّمتَ و بارکتَ علی ابراهیمَ و آلِ ابراهیمَ انک حمیدٌ مجیدٌ» قابل تطبیق است.

مجموع موارد پیش گفته، قابل تطبیق با اشاره قرآن به اعطای عطا و برکت بر «آل ابراهیم» و حسادت یهود بر این امر است: «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْکتَابِ یؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیقُولُونَ لِلَّذِینَ کفَرُوا هَؤُلاءِ أَهْدَی مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلا * أُولَئِک الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ یلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیرًا * أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْک فَإِذًا لا یؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیرًا * أَمْ یحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَینَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَآتَینَاهُمْ مُلْکا عَظِیمًا».[8] از امام صادق(ع) ذیل این سخن خداوند متعال روایت شده که: «والله نحن الناس المحسودون»[9].

ابراهیم(ع)، پدر انبیا و امم می گردد و نسل او از طریق رسول اکرم(ص) به شمار زیادی از ذریه نبوی و سادات علوی، حسنی، حسینی، موسوی و رضوی و.. . استمرار می یابد.

با توجه به آنچه گذشت، امام رضا(ع) از جمیع جهات، شخصیتی ممتاز می یابد:

او آخرین امامی است که در دسترس مردم است و امکان حضور در ملأ عام می یابد. عموم مردم ایشان را با سهولتی نسبی می بینند و صدایش را می شنوند و گرد او حلقه می زنند و حدیث او را می نویسند. حضرت از حرمت و عزّتی نزد عموم مسلمانان برخوردار است. عالم و مورخ او را می ستایند و حتی ناصبی و بدخواه، بهانه و مجالی برای ذکر نقد و نقص او ندارد. همچنین شیعیانی که قائل به امامت اویند، تا آخرین نسل پیشوایان برگزیده از ذریه حضرت را پذیرفته اند.

«امام»، «مصلا»، «قبله»

ابراهیمِ بت شکن(ع)، بت های معابد بابل را می شکند، در محکمه قوم حاضر می شود، با آنان محاجه می کند، خود را برای شکنجه آتش نیز مهیا می کند و زمانی که خداوند او را از عذاب آتش نجات می دهد، از سفر خود به سوی خداوند سخن می گوید: «فَرَاغَ إِلَی آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلا تَأْکلُونَ *.. . وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّی سَیهْدِینِ»[10]. نمود مهمی از این سفر، آمدن به سرزمینی است که برای آیندة بشر ذخیره شده و او باید در آنجا «خانه» پروردگارش را بسازد: «وَإِذْ بَوَّأْنَا لإبْرَاهِیمَ مَکانَ الْبَیتِ أَنْ لا تُشْرِک بِی شَیئًا وَطَهِّرْ بَیتِی لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکعِ السُّجُودِ.. .».[11]

دعای ابراهیم (در سوره بقره) اجابت شده بود و مهاجرت و اسکان همسر و ذریه اش در وادی سوزان ثمر داده بود. اکنون محمد(ص) در کنار خانه خدا نماز می گزارد و عنقریب بود که پس از اخراج از این سرزمین توسط مشرکان، از نو به سوی این خانه بیاید تا به جای «حمیت جاهلیت»، «سکینه» و «کلمه تقوا» را بر قوم و سپس بر اهل جهان عرضه کند.[12] او آخرین ذخیره سلسله نبوت خواهد آمد تا حج ابراهیمی، حج محمدی گردد؛ تا حج محمدی، حج حسینی گردد و به عاشورا (روز فدیة ذبح عظیم و روز تضحیه و قربانی بزرگ) پیوند خورد. در کنار همین بیت بود که حضرت سجاد، فرزند حسین بن علی(ع) آمد تا مجد و عزت او در قلب امت، خاری در دیدگان هشام بن عبدالملک، آن شاخه برآمده از شجرة ملعونه[13] گردد. جعفربن محمد صادق(ع) در کنار همین بیت با پیروان ادیان و نحله های گوناگون به گفتگو نشست و خداوند متعال مقرر فرمود تا موعود امت(ع) از کنار همین بیت ظهور کند و حج ابراهیمی به حج مهدوی منتهی گردد.

استمرار نسل ابراهیم تا امام رضا(ع)

در سفر پیدایش از برکت دادن خداوند به نسل حضرت ابراهیم(ع) و ازدیاد ذرّیة وی سخن رفته است. در رأس برکت های داده شده به حضرت ابراهیم، پیدایش دوازده امیر از نسل اوست. این دوازده امیر، بر دوازده امام و دوازده خلیفه رسول الله(ص) منطبق اند.[14]

عترت پیامبر(ص) عصاره فضایل پیامبران الهی و فرستادگان پیشین بود و عصر امام رضا(ع)، مقطع مهمی برای تجسد و انسجام این فضایل در قالب های مکتوب. در اواخر دولت بنی مروان نیروی دولت مروانی رو به ضعف نهاد و منع اخذ و تعلیم و تعلم حدیث و سنت قائمه نبوی برداشته شد و در پی آن، شماری از انسان های آزاده و اصحاب، اهتمام به حفظ آثار دین و سنت پیامبر(ص)، فرصت را مغتنم شمردند. آنان رو به سوی مدینه و دیگر شهرهایی نمودند که تابعین در آن ها حضور داشتند. راویان امامی به اخذ حدیث از امامین صادقین(ع) پرداختند و راویان اهل سنت از ایشان و دیگر تابعین پس از ایشان؛ و نیز گروهی از مؤمنان شروع به گرفتن علوم دینی اعم از تفسیر قرآن و شرایع اسلام و اصول و فروع دین از ائمه اهل بیت(ع) کردند. ایشان این معلومات را در صحیفه هایی نگاشتند که برخی از ائمه(ع) بعضی از این صحیفه های عرضه شده را تأیید کردند. شمار این صحیفه ها در عصر امام رضا(ع) به چهارصد کتابی رسید که «اصل» نامیده می شدند. این غیر از کتبی است که «اصول» نامیده نشدند و شمار آن ها البته بالغ بر هزاران دفتر بود.

پس از این مقطع گروهی از فضلای یاور امام رضا(ع) نظیر احمدبن محمدبن ابی نصر بزنطی، جعفربن بشیر، حسین بن علی بن فضّال، و... به جمع و تدوین این کتب پرداختند و هر موضوع را ذیل بابی واحد یا در کتابی جداگانه گرد آوردند. پس از این مشایخ، شاگردان ایشان مانند حسن بن سعید، حسین بن سعید اهوازی، علی بن مهزیار اهوازی آمدند و آنچه را نزد مشایخشان متفرق بود جمع کردند و به تهذیب و پیرایش آن پرداختند. همین کتب اخیر، مرجع نگارش «کتب اربعه شیعه» قرار گرفتند که آسیای مکتب شیعی از عصر غیبت تاکنون بر روی آن در حال گردش است.[15]

 

امام رضا(ع) که خود امام احتجاج و استدلال است، طرفدارانی نیز از همین جنس دارد. یکی از این افراد، ابومحمد هشام بن حکم از مَوالی کوفه بود که به بغداد رفت. او از بزرگترین متکلمان امامیه و نخستین کسی است که با ادله نظری و کلامی موضوع امامت را مورد بحث قرار داد. هشام پیشتر در میان مخالفان ائمه بود و از درون آنان و سازمان فکری ایشان مطلع، و نقاط ضعف آنان را می شناخت. وی مردی حاضر جواب و در تکلم و احتجاج حاذق بود و با بزرگان متکلم مخالف عصر خود بسیار مناظره و احتجاج کرد. وی از واسطه های اتصال پاره ای از علوم ائمه به برخی چهره های علمی خاندان نوبختی بود و خاندان نوبختی واسطه بین او و امثال او با متکلمان بزرگ قرن چهارم و پنجم گردیدند.[16] یکی دیگر، ابومحمد یونس بن عبدالرحمان قمی است که از اکابر رجال شیعه و مصنّفان مشهور طایفه به شمار می رود.[17]

سیر بین المللی و مراکز «تمدنی»

حضرت ابراهیم(ع) در شهر «اور» زاده می شود، و به سوی منطقه شام کنونی و سپس مصر و در واقع تا غربی ترین نقطه می رود؛ مناطقی که در آن بذرهای تمدن های بزرگ پاشیده شد تا تمدن های بزرگی از آن ها سر برآورد. همین مناطق اند که طی چندین هزار سال تاریخ مکتوب خود، معرکه جنگ های بی شماری بوده اند. چنانکه در همین نیم قرن اخیر، آتش جنگ هایی مهیب در سرزمین های عراق، فلسطین، لبنان و برای چندمین بار، سوریه برافروخته شد.

امام رضا(ع) نیز زاده شهر مدینه از همان وادی بزرگ و سوزان «غیر ذی زرع» مذکور در سوره «ابراهیم» و در نزدیکی خانه ای است که او برپا کرده است. برای او نیز بسان حضرت ابراهیم(ع) تقدیر سیری جغرافیایی رقم می خورد؛ حضرت ابراهیم(ع) تا غربی ترین نقطه در مصر و امام رضا(ع) تا شرقی ترین نقطه در خراسان.

ابراهیم(ع) اولین انسانی است که قرآن کریم از زبان او استدلالات برهانی و احتجاجات عقلانی و قیاس های منطقی در باب توحید را نقل می کند. و آخرین «امام»ی که در میان توده مردم حدیث می خواند، امام رضا(ع) بوده است: حدیث او همچنان حاوی همان درس نخست است که ابراهیم(ع) می داد، یعنی «توحید». امام رضا(ع) با تمهید و زمینه چینی و ذکر سلسله سند زرّین، تنها می خواهد بگوید: «کلمه لااله الاالله دژ محکم خداست». حال این موضوع، یعنی انگشت گذاشتن بر روی کلمه «لااله الاالله» اهمیت مطلب را می رساند یا کندی ذهن و فکر بشر را در گرفتن این درس نخست؟! شاید هم هر دو را. و البته سخن امام رضا(ع)، ابعاد و جنبه های توحید و دقایق آن و نیز تبیین های برهانی و استدلالی آن را نیز در بر می گیرد. جدا از آن، «فقه» او وارد در زمینه ها و حوزه های «تمدنی» می گردد. درست است که اندیشه شیعی با ظهور امام باقر و امام صادق(ع) تئوریزه شد و پایه های آن مستحکم گردید و نیز قدر و ارزش آن در کوران حوادث روزگار آشکار گشت، اما مذهب جعفری باید پیوند روشنی با مذهب رضوی و «فقه تمدّنی» امام رضا(ع) نیز داشته باشد.

«رضا»ی آل محمد

خانه ای که حضرت ابراهیم(ع) پی های آن را برافراشت، برای برنامه ای بزرگ از «حج ابراهیمی» تا «حج مهدوی» بوده و هست. یک تحلیل می گوید حج مهدوی «زمان فراگیر شدن سرخوردگی ها»ی بشر و درماندن او از علاج دردهای بزرگ و لاعلاج صورت خواهد گرفت؛ تا جایی که بشر خودش «رضایت» به ظهور یک منجی و مصلح بدهد. خوب است با نگاهی به این، موضوع «رضای آل محمد» و نیز این نکته را که زمان امامت امام رضا(ع) به صورت خاصی به امامت حضرت صاحب الامر(عج) پیوند می خورد را از نظر بگذرانیم.

یکی از مهمترین نتایج حضور امام رضا(ع) در ایران، مفهومی است که امروز نام غالب ابوالحسن علی بن موسی شده است. لقب «رضا» که بر نام و کنیه حضرت غلبه کرده و بیشترین اشتهار را در سطح جهان از آن خود ساخته است. چنین مفهومی یعنی تن دادن به کسی که «رضا» و پسندیده و برگزیده از آل نبی است، قبل از امام رضا(ع) نیز در توفان حیرت و سرخوردگی ها، به صورت یک آرمان طرح شده بود، اما تجلی و عینیت آشکار آن در زمان امام رضا(ع) روی داد. حتی شاخه بنی عباس از تیره بنی هاشم توانستند از فرصت سوء استفاده کرده و با توجه به ابهام در مفهوم «اهل بیت» و «الرضا من آل محمد» برای برخی مردم، خویشتن را از خاندان بنی هاشم و رسول اکرم(ص) قلمداد کنند و چند صباحی بر پشت مرکب خلافت بجهند. ابومسلم خراسانی، سردار ایرانی و از سردمداران و سامان دهندگان قیام خراسان علیه حکومت اموی، اولین قربانی بزرگ این دولت و در واقع قربانی دادنِ شعاری در غیر موضعش شد و مزد خود را گرفت.[18]

این نکته نیز قابل ذکر است که لقب «رضا» در تعقیب همان آرمان «الرضا من آل محمد» بود؛ اما این نام از باب حرمت و عزّتی که داشت، قرین اعقاب امام هشتم باقی ماند. چنانکه امام محمد تقی، امام علی النقی و امام حسن عسگری به احترام جدّ بزرگوارشان هریک به «ابن الرضا» مشهور شدند.

شیخ صدوق از احمدبن محمدبن ابی نصر بزنطی در باره تسمیه رضا نقل می کند: به امام جواد(ع) گفتم گروهی از مخالفان شما عقیده دارند پدر شما را مأمون، رضا نامیده است؛ زیرا او به ولایت عهد مأمون راضی شد. امام پاسخ داد: دروغ گفتند. بلکه او را خدای تبارک و تعالی رضا نامید، زیرا او مرضی خداوند متعال در آسمان و مرضی پیامبر و ائمه(ع) پس از وی در زمین بود. گفتم: مگر نه این است که پدران شما مرضی خدا و پیامبر و ائمه(ع) بودند؟ فرمود: چرا؟ گفتم: پس از چه رو پدر شما در میان ایشان «رضا» نامیده شد؟ فرمود: زیرا مخالفان از دشمنان وی به او راضی شدند، همان گونه که موافقان از دوستان وی به او رضایت یافتند و چنین موقعیتی برای هیچ یک از پدران وی پدید نیامد، از همین رو، وی رضا نامیده شد.[19]

اصلاح و تحول فرهنگی

حق این است که حرکت انبیا و اولیای الهی هیچگاه از کوشش برای اصلاح فرهنگی خالص نیست و اساس ماهیت دین آسمانی قبل از هرچیز، فرهنگی است. از این رو سخن گفتن از عصر امام رضا(ع)، سخن از یک عصر شاخص فرهنگی و گشایش سربرگی جدید از دفتر فکر و فرهنگ است. چنانکه گذشت، بابل خود سرزمین تمدن و فرهنگ بود و کار حضرت ابراهیم(ع) نیز در اصل دارای صبغه و صیغه ای فرهنگی داشت. با این حال می توان این تفاوت را در این دو منتهی الیه تاریخی و جغرافیایی عصر دو پیشوای ملل اینگونه مدّ نظر قرار داد که: حضرت ابراهیم(ع) با بتهای سنگی و نیز با طاغوتی خاکی طرف بود؛ اما امام رضا(ع) با بت ها و طاغوتی پیچیده تر مواجه بوده است. طاغوتی که درس های خوبی از بزرگان سلف خود گرفته و آن قدر عقل و درایت پیدا کرده بود تا مشکلات و منویات خود را با زبان و «ادب»ی متفاوت طرح کند. اینجا دیگر «تبر» کارساز نبود بلکه «تیشه »های ظریف فکری برای شکافتن تردید و شکفتن امید لازم بوده است.

مأمون جدا از آنکه انسانی باسیاست و کیاست و باسواد و پیچیده بود، در میان مجموع خلفا یک «روشنفکر» محسوب می شد؛ «طب» و «نجوم» می دانست؛ «بیت الحکمه» یا به زبان امروزی «معهد، دارالترجمه، انستیتو، آکادمی یا فرهنگستان» علوم تأسیس کرده و مجالس محاجّه و مناظره تشکیل می داد و از رؤسای ادیان و افرادی که دارنده فکر و نظر بودند، دعوت می کرد تا با هم به مناظره و گفتمان بنشینند. در این میان، تنوع ملیت و زبان و گرایش و نگرش، محل توجه است و امری بی سابقه در دستگاه خلافت شمرده می شود.[20]

از بابل تا توس راه زیادی طی شده است و هنوز نیز قافله دین و فکر و فرهنگ ما سیر بزرگی در اقتفای همان مسیر سترگ برای پیمودن دارد؛ سخن از ایران و سابقه کهن آن در یکتاخواهی و یگانه گرایی و نیز مدیریت سیاسی در تمدن بشری؛ ایران و بازار اندیشه ها و نحله ها اعم از اندیشه ها، اندیشه های مبادله ای با سرزمین های دیگری مانند هند و چین و مصر و یونان و نیز اندیشه هایی که دستگاه خلافت، نفع و حیات خود را در ترویج آن ها می یافت؛... این موضوع مهم در خور تحقیقاتی عمیق و مستقل است.

ختام سخن

ابراهیم(ع) اولین شخصی است که در تاریخ انبیا و امم و تاریخ بشری، نشان «امامت» دریافت می کند. اگر حوزه حضور و مأموریت ابراهیم(ع) تا «غربی ترین» نقاط می کشد، حوزه حضور امام رضا(ع) تا شرقی ترین قسمت می آید. دعوت و احتجاج برای توحید، مأموریت مهم ابراهیم(ع) است؛ پس از گذر چندین هزار سال، همچنان رضا از آل محمدر را می بینیم که با اندیشمندان و رؤسای شرایع و ادیان از توحید الهی گپ و گفت دارد.

ما هم اکنون در مقطع مهمی از تاریخ ایستاده و میراث دار کوشش و اندیشه و دعوت و نیز معرفت و معارف سلسله ای بزرگ هستیم. سلسله ای که با نوح و به طور واضح تر با ابراهیم(ع) آغاز می شود و به پیشوایان و جانشینان آخرین فرستاده الهی منتهی می گردد. دوره ای که از آن سخن می گوییم، دوره ای حساس از حیث سرخوردگی ها و مطالبات و خیزش هاست. دعوت پیامبران هرچند در دوره هایی از تاریخ اندیشه دینی دچار و گرفتار ابرهای تیره تعصب و تحجر و بدفهمی و بدکنشی گردید، اما هیچگاه آبروی خود را از دست نداده و نخواهد داد.

وجدان بشری و ضمیر عمومی انسانی، همیشه خواهان و خریدار سخن پیامبران بوده و خواهد بود. در حال حاضر، فرصت ارزشمندی برای ما پدید آمده تا اندیشه پیامبران الهی از «ابراهیم حنیف» تا «امام رئوف» را مناسب با مطالبات عصر و خواسته های عموم مردم و از جمله نخبگان و جوانان، بیش از پیش بخوانیم و با زبان روز در اختیار آنان قرار دهیم.

امام رضا(ع)، امام فکر و رأفت و رحمت برای مردمان است. مدیریت و پیام رسانی ما در باره او باید به صورتی باشد که جوار امام رضا(ع)، مقصد سفر تنها برخی از اقشار نباشد. آنچه از «مشهدالرضا» و آنچه از حوزه و دانشگاه و پژوهشگاه های جوار رضوی می تواند به انسان ها و اندیشمندان و حقیقت طلبان جهان، خصوصاً همسایگان و سرزمین های مجاور (خراسان بزرگ، سرزمین های شرق، آسیای میانه و...) برسد، بسیار بزرگتر و درخشان تر از آنچه هم اکنون هست، می تواند باشد. در کشور ما برای موضوعات بسیار فرعی تر، دانشکده و پژوهشکده و کرسی های علمی و مطالعاتی وجود دارد، حتی در برخی کشورهای دنیا برای آثار و اندیشه های بزرگان و مشاهیر ایران، کرسی های مطالعاتی و نشست علمی و... تأسیس و برگزار می شود، اما جای برنامه ای منسجم برای واکاوی اندیشه های این امام بزرگ ملل و بازتاب آن در قالب زبان روز و لسان قوم همچنان خالی است.

----------------------------------------

[1]. صافات: 83.

[2]. حج: 78؛.. ..

[3]. حج: 78.

[4]. نگا. هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 4 و شعرانی، نثر طوبی، ج1، ص 5-6.

[5]. من ثمره دعای ابراهیم هستم. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 329.

[6]. وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ کلا هَدَینَا وَ نُوحًا هَدَینَا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیمَانَ وَ أَیوبَ وَ یوسُفَ وَ مُوسَی وَ هَارُونَ وَ کذَلِک نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * وَ زَکرِیا وَ یحْیی وَ عِیسَی وَ إِلْیاسَ کلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ * وَ إِسْمَاعِیلَ وَ الْیسَعَ وَ یونُسَ وَ لُوطًا وَ کلا فَضَّلْنَا عَلَی الْعَالَمِینَ * وَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ ذُرِّیاتِهِمْ وَ إِخْوَانِهِمْ وَ اجْتَبَینَاهُمْ وَ هَدَینَاهُمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ. انعام: 84-87.

[7].کتاب مقدس، پیدایش، باب 7، بند 7ـ16 و باب 22 بنده 1-19.

8. نساء: 51-54.

[9]. کافی، ج 1، ص 295.

[10]. (او وارد بتخانه شد) مخفیانه نگاهی به معبودانشان کرد و از روی تمسخر گفت: «چرا (از این غذاها) نمی خورید؟! * (اصلا) چرا سخن نمی گویید؟!» * سپس بسوی آنها رفت و ضربه ای محکم با دست راست بر پیکر آنها فرود آورد (و جز بت بزرگ، همه را درهم شکست) * آنها با سرعت به او روی آوردند * گفت: «آیا چیزی را می پرستید که با دست خود می تراشید؟! * با اینکه خداوند هم شما را آفریده و هم بتهایی که می سازید!» * (بت پرستان) گفتند: «بنای مرتفعی برای او بسازید و او را در جهنمی از آتش بیفکنید!» * آنها طرحی برای نابودی ابراهیم ریخته بودند، ولی ما آنان را پست و مغلوب ساختیم! * (او از این مهلکه بسلامت بیرون آمد) و گفت: «من به سوی پروردگارم می روم، او مرا هدایت خواهد کرد! صافات: 91-99.

[11]. حج: 26ـ28.

[12]. إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیةَ حَمِیةَ الْجَاهِلِیةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَأَلْزَمَهُمْ کلِمَةَ التَّقْوَی وَکانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَکانَ اللَّهُ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمًا. (فتح 26- 29).

[13]. برگرفته از آیه اسراء، 60.

[14]. میرمصطفی، بشائر الاسفار بمحمد و آله الاطهار، ص 61.

[15]. اگر خواستی نسبت به این موضوع مطلع گردی، در باره کتب مصنفان آن اعصار و اسمای کتب و تألیفات ایشان به فهرست شیخ طوسی و فهرست اسمای مؤلفان در کتاب نجاشی و جلد دوم از کتاب بزرگ الذریعة إلی تصانیف الشیعة علامه شیخ آقابزرگ تهرانی رجوع کن. غفاری صفت، تلخیص مقباس الهدایة، ص 237-239.

[16]. غفاری صفت، تلخیص مقباس الهدایة، ص 77-80.

[17]. تفصیل سخن را نگا. اقبال آشتیانی، خاندان نوبختی، ص 82-83.

[18]. صدوق، عیون أخبار الرضا، ج 1، ص 24-26.

[19]. همان، ج 2، ص 260.

[20]. در باره نقش بیت الحکمه هارونی و مأمونی (و به صورتی محدودتر در زمان منصور و مهدی عباسی) و آثار آن ها در جهان اسلام، نگا. سیاهپوش، بیت الحکمه و نقش آن در تحول علوم و پیشرفت تمدن اسلامی.

 

کلمات کلیدی
امام  |  توحید  |  حج  |  ابراهیم  |  حضرت ابراهیم  |  رضا  |  امام رضا ( ع )  |  من  | 
لینک کوتاه :