×

حجاب تاریخ مصرف


نویسنده : حجت الاسلام و المسلمین یوسف غلامی تعداد بازدید : 537     تاریخ درج : 1394/05/06

اشاره

برآن شدیم در پرونده حجاب یکی از شبهات رایج مخالفان حکم حجاب را که از سوی برخی ـ عمدتاً نویسندگان ایرانیِ خارج نشین ـ مطرح شده، پاسخ گفته و تقدیم شما کنیم.

«اکبر گنجی» سعی دارد این باور را ترویج کند که احکام اسلامی تاریخ مصرف داشته و در زمان ما آن تاریخ ها به سر آمده است. او حجاب را نه تنها به عنوان یک حکم منسوخ مطرح می کند، بلکه از تحلیل این گونه حکم حجاب به عنوان دلیلی برای اثبات دیگر نظریه هایش استفاده می کند. او در این نظریه پردازی ها با روش های ژورنالیستی بیشتر سعی بر اقناع عوام دارد تا طراحی مدلی علمی برای بحث و نتیجه گیری. او در جایی می گوید: «پیش فرض... فقیهان این است که فقه بهترین سرنوشت را برای مردم رقم زده است. عقل آدمیان قاصر از آن است که وارد رقابت با عقل کل یا عالم مطلق (خداوند) شود و حق تعیین سرنوشت متعلق به قلمرویی است که دین در آن حوزه فاقد حکم است. به تعبیر مرحوم صدر، فقط در «منطقه الفراغ» می توان با رأی گیری آدمیان قانون گذاری کرد. اما به نظر می رسد که این مدعای مراجع تقلید چند اشکال اساسی دارد. تقریباً همه احکام فقهی بر ساخته اعراب پیش و هم زمان با پیامبر اسلام(ص) است. پیامبر «عرف ابرساخته» اعراب را «امضا» کرد. حال، «سبک زندگی» اعراب را دائمی قلمداد کردن دلیل می طلبد؛ دلیلی که تاکنون فقیهان آن را ارائه نکرده اند».[1]

همچنین می گوید: «الگو بودن پیامبر به چه معناست که چون پیامبر سبک زندگی برساخته اعراب را امضا کرده است، پس همه مسلمان ها باید همان سبک زندگی را الگو قرار دهند و به آن عمل کنند؟! آنچه باید الگو قرار گیرد، امضای «عرف عقلای زمانه» است. پیامبر اسلام(ص) عرف عقلای زمان خود را امضا کرد. مسلمان ها هم باید همین عمل را الگو قرار دهند. برابری همه آدمیان، حقوق بشر، دموکراسی، آزادی، کثرت گرایی و رواداری عرف عقلای دوران جدید است. اگر پیامبر اسلام(ص) امروز آمده بود، این عرف را امضا می کرد. چگونگی ورود حکم حجاب در سال هجدهم بر زنان پیامبر و زنان آزاد، نشان می دهد که مقتضیات مکانی (مزاحمت اوباش نسبت به زنان شوهردار) این حکم را جهت حفاظت تحمیل کرده است. آیا این حکم تحمیلی حکمی دائمی و مقبول خداوند است؟ فرض کنیم چنین باشد؛ در این صورت، ناظر به وظیفه فرد و خداوند خواهد بود؛ اما قانون ناظر به حقوق و وظایف شهروندان نسبت به یکدیگر است.»[2]

گنجی با این استدلال می خواهد اثبات کند که احکام اسلام برای زمانی خاص و برای اعراب بوده و برای ملت های دیگر نه کارایی دارد و نه تکلیف است.

حجت الاسلام والمسلمین یوسف غلامی نویسنده کتاب «راز یک فریب» پاسخگوی شبهه آقای اکبر گنجی است.

پاسخ شبهه

من در حالی به پرسش حاضر پاسخ می دهم که از نزدیک به طور فردی یا جمعی با بیش از بیست هزار زن بی حجاب غیرایرانی و ایرانی گفتگو کرده ام. نتیجه آن گفتگوها را تا حدی در کتاب «راز یک فریب» گنجانده ام. در هیچ کشوری موضوع حجاب را برای گروه های غیرمسلمان بی حجاب مطرح نکرده ام که مورد استقبال قرار نگیرد و منطق آن پذیرفته نشود؛ جز آن که آنها دو عامل را مانع از پایبندی عملی خود به حجاب یاد می کردند: نخست اینکه ساختار جامعه آنان به سمت و سویی است که پذیرش حجاب را دشوار می سازد. دوم برای مراعات آن به ایمانی نیاز است که آنان از آن محروم اند.

نه فقط درباره حجاب که در مورد هر پدیده اجتماعی، بدون تکیه بر اصول روان شناختی و جامعه شناختی نمی توان به ادعا و با بیان چند جمله برای پدیده ها، تاریخ مصرف تعیین کرد. مایه شگفتی است که فردی، حتی غیر تحصیل کرده، در عصر کنونی تصور کند می تواند طی یک مصاحبه یا مقاله ثابت کند تاریخ مصرف یک پدیده تمام یا آغاز شده است!

افراد اگر فقط اندکی با جامعه شناسی و روان شناسی آشنا باشند، در مجامع علمی و رسانه ای چنین ناشیانه و سطحی نظریه پردازی نمی کنند و توجه دارند که ممکن است نظریه پردازی آنان موجب واکاوی شخصیت فکری و روانی ایشان شود. دست کم از نظر جامعه شناسی می توان از این تحلیل های سطحی که بر پایه مغالطه استوار است دانست که فرد نظریه پرداز تا چه حد، جامعه پیرامون خود را از نظر علمی ناآگاه و فرودست می پندارد که تصور می کند با نوشتن یک مقاله یا مصاحبه، می تواند برای پدیده ای اجتماعی تاریخ مصرف تعیین کند.

گویند مردی سفیه ادعا کرد جایی که او ایستاده مرکز زمین است. به وی گفتند از کجا چنین ادعا می کنی؟ گفت: اگر غیر از این است شما دلیل بیاورید! بسیاری از ادعاها و انکارها حالتی این چنین دارد. مدعی و منکر، درباره چیزی به نزاع می پردازند که اصلش اشتباه یا مبهم و ناگویاست. فردی می گوید: «فقیهان مدعی اند فقه بهترین سرنوشت را برای مردم رقم زده است، حال آن که چنین نیست.»! سپس عده ای در ردّ این سخن و گروهی در جانبداری آن، به منازعه و گفتگو می پردازند و یکی از دیگری نمی پرسد: کدام فقیه چنین ادعایی کرده است و منظور از فقه چیست؟ آیا فقیهی هست که ادعا کرده باشد کشف مسایل و مبهمات فقهی و ثبت آن در کتاب، بی آنکه مردم به آن پایبند باشند، مشکلات مردم را حل کرده و سرنوشت آنان را به خوشی رقم زده باشد؟ آیا فقط نوشتن یا دانستن مسئله فقهی بدون پایبندی به آن و بدون ضمیمه شدن اخلاق به آن، گره های زندگی مردم را می گشاید؟ کدام فقیهی چنین ادعا کرده است؟!

اما اگر منظور از فقه، فرمانبری از خدا باشد، این آموزه صریح قرآنی است که اگر مردم از فرمان های خداوند پیروی کنند، نعمت ها به وفور بر آنان فرو می بارد، بی آنکه از نعمت هدایت محروم بمانند. اما بدون فرمانبری از خداوند، گذشته از آن که زندگی آدمی تیره و زشت می شود، نعمت هایش نیز چون در مسیر هدایت مصرف نشده، مایه نکبت زندگی اوست. اینک زندگی انسان بدون معنویت، ظاهری زیبا و فریبنده دارد ولی به مراتب در مقایسه با شأن والای انسان، منحط و زشت و آلوده است.

گفته می شود همه احکام فقهی بر ساخته اعراب پیش و هم زمان با پیامبر اسلام(ص) است! در کتاب های فقهی و حقوقی حدود چهل هزار حکم وجود دارد؛ کدام یک از آنها محصول اندیشه مردمان عرب پیش از اسلام است؟! قانون مجازات برخی از کشورهای اروپایی را بنگرید، بیش از نیمی از آن، رونوشت کتاب های فقهی فقهای اسلام است. در حال حاضر کتاب نامه قانون مجازات آن کشورها، در کتابخانه های ما به صورت فارسی ترجمه شده و موجود است.

نکته ای که در مناظرات علمی باید سخت مورد احترام و مراعات باشد پرهیز از مغالطه است. مغالطه در یک تعبیر ساده، صورت فریب کارانه استدلال است. چرا یک فرد در یک مصاحبه یا مقاله به خود اجازه می دهد از صورت فریب کارانه استدلال بهره جوید! وقتی منطق سست شود یا انگیزه فرد نادرست باشد، این رفتار توجیه پذیر است. در تبلیغات انتخاباتی، این ترفند یکی از ابزارهای پیشبرد کار و غلبه بر حریف است. یک پیام تبلیغاتی به طور فراگیر منتشر می شود که «آیا از جرایم اقتصادی فلان نامزد با اطلاعید؟» این در حالی است که نامزد نامبرده چه بسا در هیچ یک از جرایم اقتصادی شرکت نداشته است و انتشار آن پیام چنین وانموده که وی دارای جرایم اقتصادی انبوهی بوده که تا کنون از نظرها دور مانده است. در استدلال فریب کارانه یادشده، گفته شده است فقیهان تاکنون دلیل قانع کننده ای ارائه نکرده اند که چرا پیامبر(ص) عرف اعراب را به طور دایم، سبک زندگی همه مسلمانان اعلام کرده است!

در کلام کدام فقیه چنین نکته ای یاد شده که پیامبر عرف اعراب را امضا کرده و آن را سبک زندگی دایم همه مسلمانان اعلام داشته است؟! آیا رسول خدا(ص) برای امضای عرف اعراب مبعوث شده بود؟! در آن صورت علت سیزده سال ستیز اعراب مکه و ده سال تحمیل چندین جنگ بر آن حضرت در مدینه، چه توجیهی داشته است؟! اگر مردمان عرب ساکن شبه جزیره، آن حضرت را مدافع سنت های خود می شناختند باید بااشتیاق از وی حمایت می کردند؛ پس چرا تا آخرین روزهای زندگی اش با وی عناد ورزیدند و به صراحت قرآن، چنان که بارها تکرار کرده: آنان فرمان های وی را بر خلاف آیین نیاکان خود می شمردند؟! آیا آن مردم همانان نبودند که برهنه و با کف و سوت طواف می کردند و انواع ازدواج های نامشروع در میانشان رایج بود؟! رسول خدا(ص) کدام یک از سنت های غلط آنان را امضا کرد؟!

تناقض دیگر شبهه یاد شده این است: در جایی، از «عرف ساخته اعراب» سخن به میان می آید و در جایی از «عرف عقلای زمانه»، و این دو با یکدیگر متفاوت است. معیار در عملکرد رسول خدا(ص) در پذیرش یا ردّ عرف (عرف عمومی عرب یا عرف عقلا) صرف همراهی با مردم زمان خود، مصلحت اندیشی، ترفند موقت برای دستیابی به اهداف، ترس از گسترش مخالفت ها و نوعی فریب کاری به منظور تسلیم مردم، نبود. بر پایه مبانی دینی برگرفته از آیات و روایات، همه رفتارها و تصمیم گیری های حضرت محمد(ص) در پذیرش یا ردّ آرای معاصرانش، به دستور خداوند و وجود حکمت، رخ داده است. هر پدیده اجتماعی و سنت خوبی که در میان مردم رواج داشت، تغییر نمی کرد یا به صورتی بهتر تبدیل می شد. به این وسیله مردم اندیشمند می توانستند به سادگی درک کنند و بپذیرند که آن حضرت نه به منظور فروپاشی نظام اجتماعی آنان و ستیز بی پایه با افکار و آداب ایشان است، که با سنت هایشان مخالفت می کند، بلکه با تأکید، سنت های خوبی را که با مبانی وحیانی سازگار است می پذیرد و آن را تقویت و ترویج می کند؛ همانند شیوه های خاص آنان در پذیرایی از مهمان.

گوینده ابتدا بر فقیهان خرده می گیرد که چرا دلیلی اقامه نمی کنند که به چه مناسبت پیامبر عرف مردمان زمانه خود را، غلط باشد یادرست، امضا کرده و از همه ما خواسته تا قرن ها همان را حکم دایم فرض کنیم؛ و سپس ادامه می دهد: حال که پیامبر(ص) باید الگو باشد ما نیز همچون او باید عرف زمان خود را امضا کنیم. هر چه مردمان زمان ما پذیرفتند و به جای آوردند، ما نه فقط بپذیریم، که به عنوان یک شیوه منطقی خدا خواسته مورد عمل قرار دهیم! بنابراین باید انتظار داشت، همه مسلمانان نه فقط شراب بنوشند که آن را عملی مورد رضای خداوند بشمرند! چون اگر پیامبر در این عصر می زیست که می دید مردم یک کشور مانند آمریکا در هر روز نود میلیون بطری شراب می نوشند، به همه سفارش می کرد از عرف فراگیر مردم پیروی کنند و شراب بنوشند! در همین کشور در هر روز 160 میلیون سیگار، دود و حدود سیصد هزار خوک خورده می شود. در سنگاپور یکی از خوشمزه ترین غذاها در کام مردم، قورباغه است که به طور زنده در روغن انداخته و سرخ شود. در کشور چین یکی از بهترین غذا ها، گوشت مرغی است که در شکم سگ سرخ شده باشد. آنها سگ را کشته درون شکمش را خالی کرده، مرغ را در آن جا می دهند تا بر روی آتش سرخ شود. اینها همه امور پذیرفته شده نزد مردمان متمدن جهان ماست. آیا اگر رسول خد(ص) در عصر ما می زیست، به مسلمانان ساکن این مناطق سفارش می کرد که تابع عرف زمان خود، گوشت خوک بخورند و شراب بنوشند و سک و گربه و قورباغه و. ..؟!

ما در روزگاری زندگی می کنیم که مردمان فرانسه بیش از شمار جمعیت خود در خانه سگ و گربه نگهداری می کنند. استخرها در سراسر کشورهای اروپایی و آمریکایی مختلط است. دست دادن به نامحرم و بوسیدن یکدیگر، از عادی ترین رفتارهای پذیرفته شده نزد آنهاست. آیا اگر رسول خدا(ص) اینک در عصر ما می زیست، افزون بر این که به پیروانش سفارش می کرد همانند مردمان جامعه خود زندگی کنند، خود نیز تابع عادت جامعه اش همه این امور را روا می دانست و به کار می بست؟! در آن صورت هدف حضور و بعثت وی چه بود؟! فردی که بخواهد تابع عملکرد مردم زمانه خود باشد برای آنان چه راهکار زندگی سازی خواهد داشت؟! در چنین هنگامه ای مردم به پیامبران چه نیازی خواهند داشت، چون عرف زمانه، راهنما و راهگشای زندگی شان است؟!

در بخش دیگر گفتار یاد شده آمده است: مقتضیات مکانی (مزاحمت اوباش نسبت به زنان شوهردار) سبب شده که حکم حجاب به منظور حمایت از زنان بر آنان تحمیل شود!

من در جایگاه یک خواننده عادی این دست انتقادها، نه در مقام یک نویسنده، از گوینده این مطالب شگفت زده ام. کمترین انتظار ما از فردی که بخواهد در زمینه مسایل دینی و اجتماعی اظهار نظر کند، تا چه رسد به این که بخواهد نظریه پردازی نماید، این است که به مسایل مربوط به موضوع مورد نظرش آگاهی نسبی داشته باشد؛ نه آن که از ساده ترین مسایل آن موضوع بی خبر باشد. آیه 59 سوره مبارکه احزاب به طور کلی در مورد اصل تشریع حکم حجاب نیست تا بتوان از آن چنین نکته ای استخراج کرد. تصور بسیاری از افراد آن است که این آیه گویای حکم حجاب و وجوب آن است! در حالی که چنین نیست.

آیه نامبرده در سالی نازل شده است که پیش از آن، زنان مسلمان به داشتن حیا و پیروی از حکم عقل و مشاهده سیره عملی خانواده رسول خدا(ص) حجاب را تا حدی مراعات می کردند. تنها نوع پوشش بود که تا پیش از نزول این آیه به طور روشن برای زنان تبیین نشده بود. در این آیه سخن از پوشاندن موهای سر و بدن به میان نیامده است. از نوع پوششی به نام «جلباب» یاد شده که بر روی روسری افکنده می شود تا هم روسری رابهتر بپوشاند و هم برجستگی های اندام را. جلباب آخرین پوشش سراسری است که مانند چادر از سر تا پیکر زن را فرا می گیرد. این در حالی بود که هم کنیزان و هم زنان غیر کنیز، پیش از نزول این آیه، بدن و موهای خود را می پوشاندند و آیه یاد شده به آنان سفارش می کند که به منظور بهره مندی بیشتر از امنیت اجتماعی، پوشش خود را هر چه بهتر کنند تا بیننده تنهابا نظاره آن پوشش، حدّ و حریم خود و شخصیت زن را بداند و در صدد مزاحمت برنیاید؛ «یدْنینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِک أَدْنی أَنْ یعْرَفْنَ فَلایؤْذَین».

در این سفارش حکیمانه چه اجبار و تحمیلی نهفته است و زمان چه تاثیری در تشریع آن داشته است؟ اگر به فردی بگویند لباس گرم بپوش تا دچار سرماخوردگی نشوی، آیا پوشش لباس گرم بر وی تحمیل شده است؟ و زمان، در حکمت این سفارش تاثیر دارد؟!

از کدام بخش این سفارش، استفاده می شود که تنها پوشش می تواند همه مزاحمت ها و ناامنی را از زنان دور کند و یا اگر در جایی بدون پوشش مزاحمتی رخ نداد بر زن روا باشد بدون پوشش در مجامع حاضر شود؟! آیا تاکید به حفظ حجاب تنها به خاطر کاهش مزاحمت هاست تا اگر این مزاحمت ها حذف شد، بتوان بی حجاب بود؟ کاهش مزاحمت ها از فواید مراعات حجاب است نه حکمت تشریع حجاب.

با تأسف، فرد اظهارکننده اشکال توجه نداشته است که میان فلسفه حجاب و فواید آن تفاوت است. آیه نامبرده قبل از بیان فایده حجاب به نکته لطیفی اشاره می کند که گویای حکمت حجاب است؛ می فرماید: «ذلِک أَدْنی أَنْ یعْرَفْنَ...» یعنی این رفتار حکایت گر تفاوت شخصیت شما با دیگران است. پس از شناخته شدن شخصیت شما به طور طبیعی از امنیت بهتری برخوردار می شوید؛ «فَلایؤْذَینَ».

این آیه، مشابه آیه 31 سوره نور است که به زنان سفارش می کند روسری (خمار) خود را [به پشت گوش خود نیندازند بلکه] به روی سینه بیاویزند تا تمام گردن و سینه را بپوشاند. برخی به اشتباه تصور می کنند پس از نزول این آیه بود که حجاب (پوشاندن موها) بر زنان واجب شده است؛ حال آن که آیه نامبرده در پی بیان طرز پوشاندن موهاست نه اصل پوشاندن. آیه نفرموده روسری بپوشید، بلکه می فرماید همان روسری که می پوشید بر روی گردن و سینه بیاویزید تا جلو بدن را هم افزون بر موها بپوشاند.

در پایان از منتقدان حجاب انتظار داریم پیش از داوری درباره حجاب، اندکی پیرامون آنچه می گویند و می نویسند فکر و مطالعه کنند و اگر از خداوند اندکی پروا دارند در بیان مطالب از روش های فریب کارانه استدلال بهره نجویند. مراعات این نکته در حفظ شخصیت علمی و اجتماعی آنان موثر است.

مطلب چهارم: وظایف افراد و حکومت درمقابله با مرتکب حرام؛

در روایات وارد شده که مردم متدین باید با اهل معصیت با چهره ناخوشایندی برخورد کنند، تا آنان بفهمند که کارشان غلط است؛ پس بر خلاف آداب و وظائف دینی است که مردم و مسئولان در نظام اسلامی، با بدحجاب با روی خوش برخورد کنند. به دیگر کلام مقصود روایات آن است که مردم و حکام باید طوری با مرتکب برخورد کنند که حداقل موضع خویش را نسبت به عمل حرام با چهره خود نشان دهند.

همان طور که گفته شد در این زمینه امام صادق(ص) نقل می کند که حضرت علی(ع) فرمود: «امرنا رسول الله ان نلقی اهل المعاصی بوجوه مکفهره» یعنی پیامبر اسلام(ص) به ما امر فرمود که ما با اهل معصیت، با چهره هایی اخم آلود برخورد کنیم تا بفهمند که آن ها نباید معصیت خدا کنند. البته روشن است که مقصود از اهل معصیت، کسانی هستند که با علم و آگاهی معصیت می کنند، اما کسانی که ندانند که عملی معصیت است یا خیر، قطعاً مشمول این حدیث نیستند.

نکته مهم آن است که اگر تک تک افراد جامعه موظف باشند با اهل معصیت چنین برخوردی کنند، آیا حکومت وظیفه ای ندارد؟

روشن است که حکومت به طریق اولی وظیفه امر به معروف و نهی از منکر دارد، بلکه وظیفه حکومت از اشخاص مهم تر است؛ حتی در صورت عدم تحقق ولایت فقیه نیز، اجرای این مسئله مصداق دارد. چه بسا از این هم فراتر رویم و بگوییم که اگر حکومتی هم نباشد، «عدول مؤمنین» نیز می توانند این کار ـ تعزیر ـ را انجام دهند؛ یعنی اگر در جایی مجتهد جامع الشرایط نباشد و واقعاً افراد بتوانند موضوع را درست تشخیص بدهند و همه جوانب آن را رعایت کنند، ظاهر ادلّه این است که مؤمنین عدول نیز، می توانند این کار انجام دهند. البته باید رعایت عدم هرج و مرج را نمود و نیز قیود دیگری ممکن است مطرح باشد، امّا با قطع نظر از این قیود و شرایط، از نظر علمی و فقهی چنین وظیفه ای وجود دارد. و البته در تاریخ هم موارد متعدد بوده و هم سابقه دارد.

مطلب پنجم: استمرار در پیگیری و آگاه سازی و اجرای حجاب، وظیفه حکومت اسلامی. این نکته ای است که در فراز آیه، خداوند متعال به پیامبر(ص) می فرماید: «قل»؛ یعنی پیگیری کن. رسانه های ما باید این بحث را به شکل مستمر دنبال کنند تا واقعاً دختران و زنان، اعتقاد کامل به این مسئله پیدا نمایند. این که صدا و سیما یک وقتی برنامه ای در این باره بسازد و بعد برود دنبال کار دیگر، صحیح نیست. باید استمرار داشته باشد تا واقعاً دختران و زنان ما بدانند که حجاب ریشه دینی دارد و اگر خدای متعال آن را واجب کرده برای «طهارت قلوب جامعه و خودشان» و برای «محفوظ نگهداشتن خودشان» است. این جمله ای که از مرحوم شهید مطهری معروف است که: «حجاب محدودیت نیست، مصونیت است» ریشه قرآنی دارد. زیرا قرآن می گوید: حجاب برای مصونیت کل جامعه است؛ هم زن محفوظ می ماند، هم مردها محفوظ می مانند؛ و باید تمام ابعاد آن را به نحو صحیح بیان کرد.

 

[1] www.bbc.co.uk/persian/iran.

[2] ��‑fn@M� �� "B Mitra"; mso-ascii-font-family:w_Mitra;mso-hansi-font-family:w_Mitra'>».

 

لینک کوتاه :