×

معمای حیات

مالک مرگ است، مالک حیات نیز هست و او است که موجودات زنده را می میراند). طبیعت به شمار می رود، با این حال امتیاز حیات انسان بر حیوان و گیاه روشن است. کره زمین نیست; بلکه در اجرام کیهانی نیز موجودات زنده و خردمندی وجود دارد. پروردگار این است که آسمان ها و زمین و موجودات زنده را که در اوج آسمان ها و کره تابان دیگر وجود دارد که در کرات اطراف آن ها خلق فراوانی موجود است که نمی دانند; به هر صورت بشر نه تنها حقیقت حیات را نمی داند بلکه از جایگاه موجودات زنده در کیفیت پیدایش حیات در زمین و چگونگی به وجود آمدن این پدیده عجیب نیز ناتوان است. تکامل حیات، انسان به وجود آمده است; ولی چگونگی این فرایند و تحولات به قدری مجهول بحث تعقلی و علمی حیات از این نقطه آغاز می شود که موجود زنده چگونه پدیدار گردید. شد; به این بیان که یاخته ها و بذر اصلی حیات از کرات دیگر به زمین باریده است و در شرایط مساعدی قرار گرفته و به صورت پدیده های زنده در آمده اند; ولی دانشمندان زنده با تمام کشش های طبیعی، یک تکامل منظم و حساب شده است که طبق قوانین الهی صورت است که پس عقل و شعور در موجودات زنده چگونه به وجود آمده است، زیرا طبیعت، دارای اگر بتواند در آزمایشگاه ها ملکول زنده به وجود آورد، مفهومش این است که بشر بر اثر گو این که محال است بشر بتواند سلول زنده بسازد و یا مگس و پشه ای را به وجود آورد،

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 3598     تاریخ درج : 1390/08/08

52

متن پایه یک مخصوص مشترکین دپیلم و بالاتر

مسئله حیات یکی از مسائل غامض و پیچیده در علم کلام و فلسفه است که در بحث صفات باری تعالی مطرح می شود. ورود به این بحث، بدون شناخت و تعریف حیات، امری مشکل است، چرا که موضوع حیات از پدیده های مهم عالم طبیعت است. از روزی که بشر در مقام کشف حیات برآمده تاکنون حقیقت آن مجهول و ناشناخته مانده است. دانشمندان بیولوژی (زیست شناسی) هنوز نفهمیده اند که چگونه عناصر طبیعی و املاح معدنی مرده، طبق محاسبه از درون مخازن طبیعت گرفته شده و در پرتو ترکیبات خاص شیمیایی و فعل و انفعالات طبیعی به موجودات زنده تبدیل می شوند.

به گفته یکی از دانشمندان (یافت های گیاهان کلروفیل دار می توانند از اجسامی مانند آب و املاح معدنی و گاز کربنیک و اکسیژن که ساختمانی ساده دارند، ماده مورد احتیاج خود را فراهم کنند… آن ها را به جسم مرکّبی شبیه ماده ای که خود از آن تشکیل شده اند تبدیل می نمایند، سپس آن ها را جذب می کنند… سپس مواد تشکیل شده در محل های مخصوص قرار می گیرند که بالاخره منجر به ساختمان سلول ه، سپس بافت ها و در نتیجه اندام ها می شود.)1

مرگ نیز هم چون حیات، یک حقیقت پیچیده و اسرارآمیز و فراگیر است. تمام موجودات زنده، حیات موقتی دارند و پس از مدتی به کام مرگ فرو می روند و در نتیجه اندام آن ها به اجزای مختلفی تجزیه شده و مجدداً به مخازن طبیعت برمی گردند. قرآن مجید این تحول را به قانون (حیات و مرگ) تعبیر می کند و سرمنشأ آن را به خدا نسبت می دهد: (یخرج الحیّ من المیّت و یخرج المیّت من الحیّ).2 خلاّق جهان است که موجود زنده را از عناصر مرده عالم بیرون می کشد و از پیکره آن، مواد مرده را خارج می کند.

امام علی(ع) ضمن نامه ای که به فرزند گران قدرش امام مجتبی(ع) نوشت، می فرماید: (واعلم ان مالک الموت هو مالک الحیاة وانّ الخالق هو الممیت;3 بدان همان قدرتی که مالک مرگ است، مالک حیات نیز هست و او است که موجودات زنده را می میراند). درباره حقیقت مرگ هم می فرماید: بسیار درباره مرگ اندیشیدم اما دیدم که مشیت الهی بر کتمان و استتار آن تعلق گرفته است. بدین سان واقعیت مرگ و حیات، هر دو مجهول باقی مانده است و آن چه تعریف کرده اند، آثار و خواص مرگ و زندگی است. بعضی از دانشمندان که از منظر مادی به حیات نگاه می کنند، می گویند: (حیات عبارت از نیرویی است که موجود زنده بر اثر آن غذا می خورد، هضم و جذب و دفع دارد، سلول می سازد تا آن چه به تحلیل رفته جبران و ترمیم نماید و به طرف رشد و کمال پیش رود. 4)

انگلس می گوید: (حیات یک طرز وجودی، مواد آلبومینی است که اساسی ترین خصیصه آن، خودسازی پیوسته ترکیبات شیمیایی آن مواد به وسیله تغذیه و دفع است.)5

بعضی از دانشمندان که از منظر معنوی به حیات نگریسته اند، می گویند: (حیات عبارت از واقعیتی است که هر موجودی که واجد آن باشد، از علم و قدرت و ادراک برخوردار است).6 البته حیات درجاتی دارد; حیاتی که در مجردات است با حیاتی که در گیاهان و حیوانات و به یک معنا در جمادات است، فرق می کند. گرچه هیچ دانشمندی هنوز به کنه حیات حتی در نباتات و حیوانات پی نبرده است و به طور کلی جوهره حیات از حقایق ناشناخته جهان طبیعت به شمار می رود، با این حال امتیاز حیات انسان بر حیوان و گیاه روشن است.

در این جا سه مسئله قابل بررسی است:

الف) اصل حیات;

ب) انحصار موجودات زنده به کره زمین;

ج) چگونگی تکوین و پیدایش موجودات زنده;

اما اصل حیات، امری ناشناخته و مجهول است، از این رو تمام تعریف هایی که از حیات شده، در واقع تعریف به آثار و لوازم و خصوصیات مشترک حیات است. این گونه تعریف ها به مثابه آن است که بگوییم: برق، چیزی است که لامپ را روشن و یخچال را به کار می اندازد و یا گفته شود: برق، عبارت است از بمباران ذرات الکتریکی; اما خود ذرات الکتریکی و روشنایی چیست؟ ناشناخته باقی می ماند.

درباره مسئله دوم، بسیاری از دانشمندان عقیده دارند که پدیده حیات، رویداد انحصاری کره زمین نیست; بلکه در اجرام کیهانی نیز موجودات زنده و خردمندی وجود دارد.

قرآن کریم و اولیای گران سنگ اسلامی در دنیای تاریک دیروز از این راز نهان، پرده برداشته اند. خداوند در قرآن می فرماید:

* (ومِن آیاته خلق السموات والارض ومابث فیها من دابّة;7 از نشانه های قدرت و حکمت پروردگار این است که آسمان ها و زمین و موجودات زنده را که در اوج آسمان ها و کره زمین پراکنده ساخته، آفریده است).

کلمه (دابّه) به معنای موجود زنده است و در جنبندگان مادی به کار می رود نه فرشتگان که حیاتشان روحانی و عاری از ماده می باشد، چرا که خدا در آیه ای دیگر می فرماید: (والله خلق کل دابة من ماء;8 خداوند تمام جنبندگان را از آب آفریده است). مقصود از جنبندگان همین پدیده های زنده و مشهود یعنی پرندگان، حیوانات و انسان ها هستند.

* در حدیثی امام صادق(ع) فرمود: (اِنَّ من وراء عین شمسکم هذه اربعین شمساً فیها خلق کثیر و انّ من وراء قمرکم اربعین قمراً فیها خلق کثیر لایدرون انّ اللّه خلق آدم اَم لم یخلقه;9 تحقیقاً غیر از چشمه خورشید شما چهل خورشید وجود دارد که در منظومه های آن ها مخلوقات زیادی زندگی می کنند، و هم چنین ماورای ماه شما چهل ماه تابان دیگر وجود دارد که در کرات اطراف آن ها خلق فراوانی موجود است که نمی دانند; آیا خداوند آدم را در زمین آفریده یا خلق نکرده است).

ییکی از دانشمندان می نویسد: (در کهکشان ما در حدود 150000 میلیون ستاره ثوابت شمارش شده که در میان آن ها عده قابل توجهی شبیه خورشید ما است. پس هیچ دلیلی ندارد ما معتقد باشیم تنها کوکب مسکون ما وضع انحصاری دارد). 10

* از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده که فرمود: (هذه النجوم التی فی الماء مدائن مثل المدائن التی فی الارض;11 در ستارگان آسمان شهرهایی مانند شهرهای کره زمین وجود دارد).

در دسامبر سال 1964 قریب پنجاه نفر از دانشمندان روسی که شهرت جهانی دارند، در رصدخانه نجوم فیزیکی (بوراکان) روسیه مجلسی تشکیل دادند. آقای (ژوزف) گزارشی باور نکردنی ارائه داد که خلاصه آن این است: (از فض، علامات رادیویی پخش می شود. ممکن است مردم متمدنی از جهانی دیگر در آن باشند که توجه مردم کرات دیگر را به خود جلب کنند. اینک پس از دو سال کتابی در ایالات متحده آمریکا انتشار یافته به نام زندگی هوشمند در جهان… متعاقب آن کتاب دیگری در همین موضوع به نام ما در جهان تنها نیستیم، منتشر شد. برای… بیش تر دانشمندان نجوم فیزیکی تقریباً مسلّم است که در خارج از کره زمین هم تمدنی وجود دارد، حتی تمدن هایی بسیار عالی تر از تمدن اهل زمین).12

عده ای دیگر از دانشمندان می گویند: (موجودات احتمالی کرات دیگر ممکن است در اثر پیش رفت های خیره کننده علمی به صورت انرژی خالص درآمده باشند و اگر چنین باشد، قدرت و امکانات موجودات بدل شده به انرژی خالص، حدّ و مرزی نمی شناسد و هوش آن ها در قیاس با هوش موجود زمینی غیرقابل تصور و حتی وحشت آور است).13

به هر صورت بشر نه تنها حقیقت حیات را نمی داند بلکه از جایگاه موجودات زنده در فراز آسمان ها و اعماق زمین نیز اطلاع کاملی ندارد. از همه مهم تر از درک صحیح کیفیت پیدایش حیات در زمین و چگونگی به وجود آمدن این پدیده عجیب نیز ناتوان است.

مکانیزم پدیده حیات

هنوز بشر نمی داند در چه شرایطی از مواد مرده جهان، موجود زنده پدید آمد. در گذشته، کره زمین به شکل آتش و حرارت بود و در چنین شرایطی پیدا شدن موجود زنده امکان پذیر نبوده است. کسانی که از پروردگار حیّ و مالک اصلیِ حیات غافلند، می گویند: (بر اثر تکامل الکترون های آزاد، اتم ساخته شده و از تکامل اتم، حیات پدیدار گشته و بر اثر تکامل حیات، انسان به وجود آمده است; ولی چگونگی این فرایند و تحولات به قدری مجهول است که علم نتوانسته از آن فواصل عمیق عبور کرده و کیفیت آن ها را توجیه کند.)14

هیچ یک از دانشمندان الهی و مادی از رمز پیدایش حیات و چگونگی پیدایی سلول های گیاهی و حیوانی مطلع نیستند; با این فرق که الهیون معتقدند خدای حکیم و دانا و پروردگار زنده و توان، جهان و پدیده های زنده را آفریده است; ولی مادیون می گویند پدیده حیات، زاده تصادف و مولود طبیعتِ فاقد حیات و عقل است. آنان با طرح این نظریه در بن بست عجیبی قرار گرفته اند و به یاری فرضیه های گوناگون می خواهند خود را از این مخمصه بیرون بیاورند و توجیه عقلی و علمی برای این معما پیدا کنند.

دانشمندی می نویسد: (از مبدأ حیات به درستی هیچ نمی دانیم. به نظر فرضیه وحدتی که ناشی از فرضیه تکامل است، زندگی بر اثر نیروهای طبیعی از ماده بی جان پدید آمده است. اگر آفرینش خدایی را نپذیریم که تازه آن هم مسئله را مشکل تر می کند، کاشته شدن زمین از تخم های هوایی یا تولید خود به خودی، در واقع توضیح عقلی این موضوع است).15

کرسی موریسن می گوید: (اگر قبول کنیم که حرارت زمین در موقع جدایی از خورشید، معادل حرارت خود آفتاب یعنی دوازده هزار درجه بوده است، در این صورت کلیه عناصر به حالت خالص در آن وجود داشته و هیچ گونه ترکیبات شیمیایی قابل ملاحظه ای در آن یافت نمی شده است.

به تدریج که زمین با قطعات پراکنده آن شروع به سرد شدن کرد، اختلاط عناصر شروع گردید و هسته مرکزی زمین که ما امروز آن را می شناسیم، آغاز شد.

اکسیژن و ئیدروژن نمی توانستند با هم مخلوط شوند تا آن که حرارت زمین به چهار هزار درجه فارنهایت رسید و آن وقت این دو عنصر به سرعت با یک دیگر مخلوط شده و از ترکیب خود آب را به وجود آوردند. آن چه ما امروز به تحقیق می دانیم این است که در دوره تکوین زمین، دریاها در آسمان بودند و کلیه عناصری که با یک دیگر ترکیب شده بودند، در جوّ هوا پراکنده بودند. آب که در هوای خارج زمین تشکیل شده بود، به سمت زمین روانه شد اما چون هوای محیط زمین به مراتب گرم تر و سوزان تر از هوای چند هزار کیلومتر خارج زمین بوده، به ناچار آب تا به مجاورت آن می رسید تبخیر می شد و چیزی از آن به سطح کره زمین نمی رسید.

به تدریج هوای زمین سردتر می شد. دریایی که در هوا معلق بود به طرف زمین سرازیر می شد و آن وقت سیلاب مهیبی که جاری می گردید از قوه تصویر و تخمین ما خارج بود، تا چند میلیون سال انقلابات جوّی و طوفان های عظیم بر سطح کره زمین غوغا می کرد و درگیرودار این رستاخیز عجیب، گاز اکسیژن با مواد دیگری که قشر خارجی زمین را تشکیل می داد ترکیب می شد و از آن جمله با گاز ئیدروژن ترکیب گردید و دریاها را تشکیل داد).16

بنابراین روزگاری بر زمین سپری شده که بر اثر حرارت، در آن موجود زنده وجود نداشته است و پس از میلیون ها سال به تدریج زمین سرد شده و آب روی آن قرار گرفته و سپس موجودات زنده پدید آمده اند.

بحث تعقلی و علمی حیات از این نقطه آغاز می شود که موجود زنده چگونه پدیدار گردید. آیا موجودات زنده به گونه تصادفی وجود پیدا کرده اند، یا در پرتو تکامل پدید آمده و یا از کرات دیگر، یاخته های اولیه به زمین منتقل شده اند و یا این که خدای حیّ ازلی به موجودات زنده، حیات افاضه کرده است؟

قدیمی ترین تئوری درباره پدیده حیات، نظریه (خود به خودی) است که دلیل آن هم مشاهده عینی می باشد; به این معنا که دانشمندان می دیدند در محیط های آلوده، پشه و کرم و مگس وجود دارد، از میان دیوارهای قدیمی و خرابه ها موش بیرون می آمد، آرد گندم، حبوبات و گوشت پس از مدتی کرم زده می شد، در آب های صاف و راکد پس از مدتی کرم های سرخ و سفید تولید می شد و ده ها نمونه دیگر در فراخنای عالم طبیعت و زندگی بشر، که در نتیجه این مشاهده ها نظریه (خود به خودی) شکل گرفت.

به گفته یکی از دانشمندان: (اعتقاد به تولید خود به خود [موجودات جهان، فرضیه ای] بسیار قدیمی است. از زمان ارسطو تا اواسط قرن هفده آن را برای آفریدن کرم ه، قورباغه ه، حلزون ه، زالوها و کلیه موجودات آلی که ما آن ها را در لجن ها و گل ها و آب های فاسد و مواد گندیده می بینیم، قادر می دانستند).17 دانشمندان از نیمه قرن هفدهم به بعد پس از تجربه های مکرر و مداوم فهمیدند که محال است موجود زنده خود به خود و یا تصادفی به وجود بیاید، بلکه موجود زنده باید از موجود زنده تولید شود.

در تاریخ علوم نوشته اند: (تجربه های ردی redi (1688) نشان داد که کرم های گوشت از تخم کرم هایی که به وسیله مگس منتقل می شوند به وجود می آیند). (والیسنری نیز وجود تخم حشرات را در شکاف نباتات ثابت کرد).18

(پاستور در سال 1861 توانست راه حل قطعی و کامل مسئله تولیدمثل خود به خود را به آکادمی تقدیم کند; به این معنا که تولیدمثل خود به خود معنا ندارد [و] هر موجود زنده ای از موجود زنده دیگر متولد می شود، شیر فاسد نمی شود و شراب ترش نمی گردد; فقط به شرط آن که از ورود تخم های موجودات زنده در آن جلوگیری کنیم. در جایی که تخم و مخمّر و موجود زنده میکروسکوپی وجود نداشته باشد، نه چیزی تولید می شود و نه عمل تخمیر انجام می گیرد و نه فساد و گندیدن ممکن است).19

بهترین دلیل این موضوع در انستیتو پاستور موجود است و امروز هرکس می تواند بالون های آبگوشت را که به وسیله خود دانشمند تهیه شده و بعد از سه ربع قرن هنوز فاسد نگردیده است، ملاحظه کند.

با بطلان نظریه خود به خودی و تئوری تصادفی بودن، فرضیه دیگری به بازار علم عرضه شد; به این بیان که یاخته ها و بذر اصلی حیات از کرات دیگر به زمین باریده است و در شرایط مساعدی قرار گرفته و به صورت پدیده های زنده در آمده اند; ولی دانشمندان اشکالاتی وارد کرده اند که یاخته های اولیه چگونه از دام اشعه کیهانی و اتمسفر هوا که سنگ های آسمانی را ذوب می کند، می توانند عبور نمایند.

رئیس آکادمی علوم نیویورک می نویسد: بعضی می گویند: جرثومه حیات از یکی از سیّارات گریخته و پس از آن که در طول قرون متمادی در جوّ هوا سرگردان بوده است، بالاخره بر روی کره ارض فرود آمده است.

کرسی موریسن می گوید: (این عقیده نمی تواند قابل قبول باشد، زیرا جرثومه حیات، محال است در برودت مطلق فضا زنده بماند و تازه به فرض آن هم که از این مرحله جان سالم به در برد اشعه کیهانی قوی که در فضا پراکنده است، آن را تلف خواهد کرد. اگر باز از این مرحله گذشته باشد، آن وقت باید برحسب تصادف در نقطه بسیار مساعدی مثل اعماق دریاها که شرایط عدیده در آن جا با هم جمع شده و محیط مناسبی فراهم آورده است، فرود آمده باشد تا قادر به ادامه زیست شده و موجودات زمینی را به وجود آورده باشد. بعد از همه این مشکلات، تازه… این سؤال پیش می آید که اصل حیات چیست و در سیارات دیگر چگونه پدید آمده است؟).20

تحقیقات دانشمندان به خصوص پاستور، میکرب شناس فرانسوی، فرضیه خود به خودی پدیده حیات را سرکوب کرد ولی دیگر دانشمندان به جست وجو و تلاش علمی خود ادامه دادند تا مگر فرضیه معقولی را برای حل معمای حیات به دست آورند. در پرتو این تحقیقات، فرضیه سابق مجدداً رونق یافت و گفتند کره زمین در آغاز کار، اوضاع و شرایط مساعدی داشته که پیدایش موجود زنده را به طور خودکار میسّر می ساخته است.21

دانشمندان می کوشند تا قرائن و شواهدی از طریق مسائل فیزیک و شیمی برای اثبات این تئوری به دست آورند.

در هر صورت با تبدیل این نظریه به قانون علمی، باز هم عقیده الهیون محکم تر می شود، چرا که حیات کلیه موجودات زنده و نظامات حکیمانه ای که در هریک از آن ها است، با محاسبه دقیق و اندازه گیری صحیح به وسیله عقل خلاّق جهان انجام شده است. به قول سخنور متفکر، مرحوم فلسفی: (مسئله حیات در کره زمین از نظر علمی مراحل متعددی دارد; به هم آمیختن مواد آلی و تشکیل مولکول های شیمیایی، قدرت تغذیه و رشد، تفکیک گروه های سلولی نباتی از حیوانی، وابستگی جهان نبات با حیوان در ادامه زندگی، سرمایه های غریزی در جهان حیوان و دیگر مسائل حیات هریک جداگانه قابل بحث است).22

آن چه مادیون و الهیون بر آن اتفاق نظر دارند، به وجود آمدن موجودات زنده از مواد بی جان است. مادیون گمان دارند که ترکیب مواد بی جان و فعل و انفعالات خاص آن، یک نوع تکامل قهری و بدون نظم و حساب است که در طبیعت به صورت تصادف رخ می دهد; ولی الهیون می گویند آمیزش و ترکیب عناصر مرده، ساخته شدن مولکول ها و پیدایش موجود زنده با تمام کشش های طبیعی، یک تکامل منظم و حساب شده است که طبق قوانین الهی صورت می گیرد. تفاوت شرایط اولیه زمین با وضعیت کنونی آن و تکامل قهری، دردی را از مادیون دوا نمی کند، زیرا آیا تکامل جز حرکت ماده و به فعلیت رسیدن استعدادهای نهفته ماده، چیز دیگری است؟ مگر با تکامل می شود چیزی را که در نهاد عناصر مادی نیست به وجود آورد؟ از قدیم گفته اند: فاقد شیء معطی شیء نمی شود; وقتی مایه حیات در تک تک عناصر عالم نباشد طبیعتاً با درهم آمیختن آن ها نیز حیات پدید نمی آید; این سخن به مثابه آن است که از مرده زنده تولید شود. باید گفت وقتی اندام یک سلول یا یک جنین طبق نظم طراح آفرینش مساعد شد خالقی که عین حیات است، پرتوی از زندگی را به آن ها افاضه می کند وگرنه، ماده، حیات ندارد تا به دیگری

افاضه کند.

ذات نایافته از هستی بخش

کی تواند که شود هستی بخش

خشک ابری که بود زاب تهی

کی شود بر صفت آب دهی

از سوی دیگر، محال است موجود زنده خود به خود به وجود بیاید; همان گونه که از هیچ نیز نمی تواند چیزی وجود پیدا کند. قرآن به این اصل عقلی اشاره می کند و به صورت استفهام انکاری می فرماید: (ام خلقوا من غیر شیءٍ ام هم الخالقون;23 آیا انسان ها از هیچ به وجود آمده اند یا خود، خالق خویشتن می باشند). یعنی هیچ یک از این دو امکان ندارد.

مادیون گمان می کنند اگر روزی فرضیه حیات خود به خودی روشن شود، منطق الهیون ضربه خواهد خورد; در صورتی که خداپرستان بر این باورند که جهان، دارای علل و اسباب است و هیچ چیزی ممکن نیست بدون علت ایجاد شود. آنان معتقدند که خداوند جریان کارها را بر طبق علل و اسباب قرار داده است.24

به فرض این که قبول کنیم موجودات زنده خود به خود پدید آمده اند، جای این سؤال باقی است که پس عقل و شعور در موجودات زنده چگونه به وجود آمده است، زیرا طبیعت، دارای عقل و علم و اراده و شعور نیست و تکامل هم که همان حرکت مواد از استعداد به مرحله فعلیت است; پس چگونه است وقتی که هسته زردآلو را بکاریم درخت زردآلو به وجود می آید نه درخت انگور و خرما; یعنی آن چه در نهادش هست تکامل پیدا می کند و آن چه ندارد ظهور و بروزی هم نخواهد داشت. بنابراین اگر نظم و حساب و سرمایه در میان نباشد، هر چیزی باید از هر چیزی پدیدار شود; به این معنا که مثلاً از تخم گندم، زعفران و از بذر زعفران، خرما باید روییده شود، و این امر ممکن نیست. امام صادق(ع) به مفضل فرمود: اگر دقت کنی می فهمی که بین اعضای بدن بر اساس مصلحت و حکمت، تقسیم کار شده و هر عضوی عهده دار کاری است که شایستگی آن را دارد; یعنی چشم برای دیدن، گوش برای شنیدن، معده برای هضم غذ، مغز برای تفکر و… به وجود آمده است.

مفضل می گوید: عرض کردم بعضی معتقدند که این کار مربوط به طبیعت است، امام صادق(ع) فرمود: از آنان بپرس آیا طبیعت، علم و قدرت دارد و کارها را روی حکمت و محاسبه و اراده و اختیار انجام می دهد؟ اگر آنان برای طبیعت، عقل و قدرت قائل شدند، پس چه چیز در اثبات وجود خدا سدّ راهشان شده است; یعنی آنان به مبدأ دانا و قادر اعتراف دارند اما طبیعت را خدا فرض کرده اند و اگر فکر می کنند طبیعت بدون علم و قدرت و اراده کار می کند، پس چرا عمل طبیعتِ بی شعور این قدر حساب شده و با علم و حکمت است؟ بنابر این نتیجه می گیریم که ماورای طبیعت، طراح حکیمی وجود دارد و چیزی که آنان طبیعت نامیده اند، سنت و قانونی است که آفریدگار در مخلوق خود مقرر داشته و او را در مسیر خود به راه انداخته است.25

آری، موضوع حیات و پدیده های آن به قدری مرموز و بهت آور است که نمی توان باور کرد که این همه نظم و حساب تنها زاده طبیعت بی شعور و براساس تصادف و اتفاق کور باشد و ماورای آن، حکیمی مقتدر در میان نباشد. به قول یکی از دانشمندان: (برای ساختن یک موجود زنده، نه تنها انواع بی نهایت زیاد پروتئیدها به مقادیر کافی و به نسبت های مخصوصی لازم است، بلکه ترتیب درست پروتئیدها نیز الزامی است. در این مورد، مسئله ساختمان آن ها به اندازه ترکیب شیمیایی حایز اهمیت است. ساختمان پروتئیدها به راستی بسیار پیچیده است، پیچیده ترین ماشین هایی که انسان ساخته است (مانند مغز الکترونی) در مقایسه با آن ها در حکم بازیچه ای بیش نیست… کافی است شخص به عظمت این کار بیندیشد تا غیرممکن بودن خلق الساعه (خود به خود) یک جان دار بر وی روشن شود).26

ییکی از دانشمندان قرن هجدهم (آراسم داروین) می نویسد: (جهان از مبدیی ناچیز به تدریج مدارج کمال را پیموده و با نیروهای ابتدایی که در خود داشت، آن را ساخت و پرداخت… چه اگر ما می توانیم نامحدودها را با یک دیگر بسنجیم ناچار بودیم اعتراف کنیم که در پس پرده این طول و تفصیل برای انجام یافتن معلومات، فقط وجود یگانه نامحدود بسیار عالی تری برای ایجاد همه علت ها و معلول ها واجب است.)27

آیا بشر می تواند موجود زنده بسازد؟

حدود سی سال قبل چند خبر به مضمون ذیل منتشر شد که توجه جهانیان را به خود معطوف داشت:

(…خبرگزاری فرانسه: امروز اعلام شده که پروفسور دانیل، یکی از زیست شناسان معروف ایتالی، توانسته است نطفه مرد و زن را در خارج از رحم مادر ترکیب کرده و جنین به وجود آورد و آن را به طور مصنوعی پرورش دهد… جنین در مدت 25 روز شکل لازم را به خود گرفته و آزمایش در روز 29 عمداً متوقف گردید…; زیرا احتمال داشت از پرورش این جنین غولی به وجود آید، و رشد بعدی جنین غیر طبیعی شود).28

به نوشته خطیب فرزانه، مرحوم فلسفی: (عمل دانشمند ایتالیایی با سر و صدای عجیبی منعکس گردید و با عباراتی از قبیل بشر به ساختن انسان دست یافت، بشر موجود زنده آفرید، به زودی بشر لابراتواری [آزمایشگاهی] پا به عرصه اجتماع می گذارد، در جراید و زبان مردم شایع شد. بعضی از جوان ها به وسیله نامه و تلفن همواره می پرسیدند: آیا با عمل پروفسور ایتالیایی باز هم می توان گفت: منحصراً خداوند خالق بشر است؟).

پاسخ سؤال ها روشن است; اگر بشر از طریق علمی، حرارت بال مرغ را کشف کرده و درجه حرارت بدن آن را به ماشین تبدیل کند، آیا معنای آن این است که ماشین، آفریننده جوجه است؟! امروز بشر ممکن است تخم مرغی بسازد که قابل خوردن باشد ولی تخم مرغی که حاوی سلول نسل باشد، نساخته و نمی تواند بسازد. آن زمان هم پروفسور ایتالیایی نطفه زن و مرد را گرفته و در لابراتوار، شرایط رحم مادر را فراهم ساخته و کار ارزنده و مهمی انجام داده، ولی نتوانسته اسپرم و تخمک تولید کند که با هم تلقیح کرده سپس پرورش داده باشد. اگر ماشین جوجه کشی آفریننده جوجه باشد، این پروفسور هم خالق بشر است; مضافاً این که ثمره این تلاش علمی، به وجود آمدن غول بدون شاخ و دم بوده است نه انسان؟

وانگهی اگر بشر توانایی ساختن داشت، عناصر اولیه انسان سازی را خلق می کرد نه این که از عناصر موجود، مواد را با هم ترکیب کرده و پدیده ای نو بسازد. یقینی است که بشر امروز از ساختن یک سلول زنده عاجز است تا چه رسد به یک موجود زنده. قرآن می فرماید: (ان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا بابا ولو اجتمعوا له;29 کسانی که غیر خدا را می خوانند هرگز نمی توانند مگسی خلق کنند، اگرچه تمام نیروهای خود را بسیج نمایند). آفرینش مگس غیر از ساختن یک سلول است، زیرا مگس، عشق، کینه، عاطفه، خشم، لجاجت همسر، و دوست و دشمن را می شناسد و می داند چگونه تغذیه کند و از کجا غذای خود را تهیه نماید.

خبرگزاری فرانسه در همان زمان گفت: (خبر ایجاد سلول مصنوعی را با احتیاط باید تلقی کرد… برای ساختن سلول زنده، دو راه می توان پیش بینی کرد: یکی به کمک عناصر بیولوژیکی یاخته های دیگر که در این صورت نوعی پیوند یاخته به یاخته انجام می گیرد… کار پروفسور دانیل هم به طوری که از مصاحبه تلفنی او با رادیو لندن برمی آید، از این نوع است; منتها پیچیده تر و دقیق تر است.

راه دوم، ساختن یاخته زنده از ترکیب عناصر بیوشیمی ساده است که بسیاری از زیست شناسان می گویند خلق زندگی از راه ترکیب عناصر شیمیایی سازنده سلول، هنوز در شرایط کنونی غیرممکن است).30

گروه تحقیقاتی پروفسور دانیل در مونتاژ اجزای چند سلول و ایجاد یک سلول چهارم که پیوند یاخته به یاخته است اگر با موفقیت هم توأم گردد، دلیل بر آن نیست که آنان حیات و زندگی آفریده اند، بلکه از مخلوق زنده خداوند متعال استفاده تازه کرده اند و از ترکیب آن ها معجونی ساخته اند.

راه سوم، تقلید کردن از طبیعت است; یعنی مواد مرده و بی جان را با اصول علمی، شبیه عناصر شیمیایی سازنده سلول، ترکیب کرده به این امید که موجود زنده بسازند; گرچه می گویند امکان پذیر نیست ولی اگر روزی بشر چنین عمل حیرت انگیزی را انجام دهد، نه تنها منطق خداپرستان لطمه نمی خورد بلکه مؤیّد راه خداشناسی است، زیرا از نظم و محاسبه دقیق و حکیمانه جهان استفاده شده است; یعنی همان کاری که طبیعت به گونه جبری و براساس سنن حاکم بر ماده انجام می دهد. دانشمندان نیز پس از مطالعه بسیار و آزمایش های خسته کننده بی شمار راه تقلید از طبیعت را یافته اند. این عمل، عین توحید و باعث تقویت ایمان خواهد بود، چرا که به موجب آیه قرآن: (وخلق لکم ما فی الارض جیمعا) هرگونه تصرف و استفاده مفید از آن چه که در زمین است، برای بشر آزاد است.

قرآن در آیه ای دیگر می فرماید: (ألم تر انّ الله سخّر لکم ما فی السموات وما فی الارض;31 آیا ندیدی که خدا رام کرد از برای شما آن چه در زمین است).

تسخیر در لغت به معنای ذلیل، رام و مقهور کردن و سپس با قهر و غلبه در راه هدف سوق دادن است.32

بدون تردید تسخیر هریک از مظاهر طبیعت و راندن آن بر طبق امیال نفسانی، نیاز به علم و دانش و ابزارهای مناسب آن دارد. بشر با آگاهی و ابزار علمی می تواند معادن را استخراج و برق را تسخیر کند. با کشتی، دریاها را بشکافد و با هواپیما به آسمان صعود کند. قرآن می فرماید: (یا معشر الجن والانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات والارض فانفذوا لاتنفذون الا بسلطان;33 ای گروه جنیان و انسان ها! اگر توانایی داشتید بر این که به کرات آسمانی و اقطار زمین نفوذ و سلطه پیدا کنید حتماً چنین کاری را انجام دهید، ولی بدانید که فقط با قدرت علم و ایمان می توانید بر تمام زوایای آسمان و زمین سلطه پیدا کنید).

بنابراین، انسان و جنیان هرگونه تصرفی که به صعود تکامل و سعادت آنان باشد می توانند در سراسر گیتی انجام دهند. یکی از آن ها ساختن موجود زنده است. اگر بشر بتواند مرغ و خروس و گوسفند و گاو و اسب و قاطر از مجرای غیرطبیعی بسازد، می تواند بسیاری از مشکلات خود را برطرف کند. و این امر نه تنها اشکالی ندارد بلکه پی بردن به قوانین ثابت و مقررات حکیمانه در جهان، کلید بهزیستی و خوش بختی انسان است. و اگر بتواند در آزمایشگاه ها ملکول زنده به وجود آورد، مفهومش این است که بشر بر اثر ترقی علم و تعقل زیاد، کتاب مقدس خلقت را خوب مطالعه کرده و در کشف رموز و اسرار الهی به پیروزی های عظیمی نایل آمده است. یکی از دانشمندان حیات شناس به مناسبت صدمین سالگرد رحلت داروین می نویسد: (تا هزار سال دیگر انسان به راز حیات و زندگی پی خواهد برد، ولی این امر دلیل آن نیست که انسان خواهد توانست مگس یا حشره دیگر و یا حتی سلول زنده بسازد).34

این نوشته از نظر حیات شناسی به منزله یک اعلامیه جهانی تلقی گردید و عجز و ناتوانی بشر را به اثبات رسانید. حضرت علی(ع) در چهارده قرن قبل می فرماید: اگر تمام موجودات زنده جهان از پرندگان و چهارپایان و سایر حیوانات و تمام امت های بی سواد و باسواد دست به دست هم بدهند که پشه ای به وجود آورند، ماقدرت علی احداثها ولاعرفت کیف السبیل الی ایجادها ولتحیرت الی عقولها; قدرت ندارند یک پشه به وجود بیاورند بلکه راه به وجود آوردن آن را نیز نمی شناسند. اگر آدمیان روزگاری به چنین کاری دست یازند، عقل های آنان مبهوت و مضطرب می شود و نیروهای ذخیره شان به تدریج از دست رفته، پایان می پذیرد و از راهی که رفته اند مطرود و بی حاصل و غم زده بر می گردند; در حالی که از شکست خود مطلع و به ناتوانی خویش از آفریدن پشه معترف می باشند.35

نظیر جنجالی که مادیّون درباره کار پروفسور ایتالیایی (دانیل) به راه انداختند، به هنگام فرضیه داروین نیز به وجود آوردند; به این معنا که گمان کردند با این تئوری در منطق خداپرستان تشکیک وارد شد، ولی خوش بختانه داروین آب پاکی را روی دست منکران پروردگار ریخت و به این غوغاسالاری چنین پاسخ داد:

(عقل رشید و فکر سلیم کم ترین شبهه ای ندارد که محال است این جهان پهناور با این همه آیات روشن و شواهد متقن، با این همه نفوس ناطقه و عقول مفکره در اثر تصادف و اتفاق کور و نادان به وجود آمده باشد، زیرا تصادف نابینا قادر نیست نظام منظم به وجود آورد و سازمان حکیمانه ای بیافریند. به نظر من این بزرگترین برهان بر وجود خداوند است. من از براهین دیگری که می تواند خداوند جهان را اثبات نماید بحث نمی کنم، زیرا ممکن است تنها همین برهان، بسیاری از اهل فضل و تحقیق را قانع نماید).36

انیشتاین می نویسد: (به دشواری می توانید کسی را پیدا کنید که در بین افکار علمی و عمیق دارای احساسات مذهبی خاص خود نباشد، اما آن مذهب با مذهب مردم ساده لوح تفاوت دارد; حس مذهبی او غالباً به صورت یک حیرت مجذوبانه در مقابل هم آهنگی قوانین طبیعی است که این هم آهنگی، حکایت از یک عقل دارای عظمتی می نماید که با مقایسه آن، تمام تفکرات و اعمال وجود انسانی، یک انعکاس کاملاً ناچیزی می باشد.)37

پس از آن که پاستور از جهان ناشناخته میکروب پرده برداشت، از او پرسیدند. (اکنون در اصول دیانت چه عقیده داری؟ گفت: عقیده من به دیانت از حال قبلی من افزون تر شده است.)38

تمام نابسامانی های علم زدگان و روشن فکر نمایان نشأت گرفته از نگرش انحرافی انجیل تحریف شده است; آن جا که می گوید: مقصود از شجره ممنوعه، درخت علم و معرفت است و چون حضرت آدم به درخت علم و معرفت نزدیک شده از بهشت اخراج گردید، زیرا دین با علم تضاد دارد. در صورتی که اسلام شجره منهیه را درخت جهل و نادانی می داند و اگر از حسد و حرص هم سخنی به میان آمده چون در تحلیل نهایی به جهل برمی گردد، این برداشت انحرافی موجب شده که هرگاه بشر یک گام شگفت انگیز و یا فرضیه ای عرضه بدارد، منکران خدا و علم زدگان، تهاجمی را علیه مذهب آغاز کنند. اگر موشک قاره پیما و یا سفینه ای به فضا پرتاب شود، فریاد برمی آورند که منطق دین از میان رفت، چون سفینه با خدا تصادف نکرد. اگر جنین در آزمایشگاه پرورش داده شود، می گویند: پس خدا خالق جهان و انسان نیست.

هر دم از این باغ بری می رسد

تازه تر از تازه تری می رسد

کشفیات علمی نه تنها سد راهی در برابر آفریدگار بودن خداوند ایجاد نکرده بلکه بزرگ ترین خدمت را به مذهب کرده است. اگر فرعون از موسی(ع) می پرسد: (فمن ربکما یا موسی;39 ای موسی! پروردگار تو کیست؟ موسی نیز در پاسخ می گوید: (ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی);40 پروردگار من حکیمی است که لباس هستی بر اندام موجودات پوشانیده و تمام ابزار و لوازم حیات را به آن ها احاطه کرده و از همه عجیب تر راه بهره برداری از لوازم و ابزارها را نیز به آنان یاد داده است. خداوند حکیم برای ادمه حیات به هر حیوانی ابزارهای مناسب با محیط زندگی را عنایت کرده است; به شیر چنگالی درنده، به گوسفند علف خوار دندانی برنده، به پشه خرطومی زننده و مکنده، به عنکبوت تارهای محکم به لاش خور چنگالی تیز و گیرنده، یکی را قدرت دویدن، دیگری را نیروی پریدن و برخی را قدرت خزیدن اعطا کرده است.

دهنده ای که به گُل نکهت و به گِل جان داد

به هرکه هرچه سزا دید حکمتش، آن داد

علی رغم پندار بعضی از اربابان کلیس، پیش رفت های علمی، دین را با نگاه عمیق تری به بشر می شناساند. دکتر کارل، برنده جایزه نوبل، کسی بود که موفق شد قلب جوجه نارسیده را به مدت سی سال در (انیستیتوی کفلر) در نیویورک حفظ کند.41 وی درباره حیات سلول ها در خارج از بدن تحقیقات گسترده و عمیقی انجام داده که با مطالعه آن، انسان خردمند به عظمت آفریننده سلول پی می برد که چگونه این بافت بسیار کوچک و ناچیز از پرتو هدایت طبیعی خداوند متعال برخوردار می باشد و با شعور خاصی خواص مربوط به خود را حفظ کرده، و منتقل می کنند.

(سلول ها حتی در میان توده بی شمار خود به شکل بافت یا عضو باز خاطره، وحدت اصلی خود را از یاد نمی برند و از پیش وظایفی را که باید بعدها در مجموعه بدن عهده دار شوند، می دانند. در تجارب آزمایشگاهی اگر سلول های بافت پوششی را چند ماه در خارج بدن نگه داری کنند، زیاد می شوند ولی همیشه پهلوی هم مثل موزائیک ـ یعنی به همان شکلی که در بدن می بینیم ـ قرار می گیرند. هم چنین گلبول های سفید زنده در خارج بدن، میکروب ها و گلبول های قرمز خارجی را می خورند; در حالی که بدنی در میان نیست تا آن را از هجوم این عوامل زیان بخش مصون بدارند).42

از خصایص عوامل زنده، یکی این است که فطرتاً وظیفه خود را می شناسند; سلول ها در خارج از بدن می توانند تشکیلات بافت مخصوص خود را تهیه کنند بدون این که در این راه هادی و هدفی داشته باشند.

آثار قدرت و شاهکارهای حکمت در تمام پدیده ها و آیات الهی نمایان است، اما چشم حقیقت بین باید تا بشناسد.

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود

هرکه فکرت نکند نقش بود بر دیوار

درباره حشره آموفیل نوشته اند که علف خوار است و کرم نمی خورد ولی چون بچه های او در آغاز محتاج به خوراک هستند (به این جهت (حشره آموفیل) کرم ها را نیش می زند و با زهر مخصوص خود آن ها را فلج و بی حس می کند، ولی نمی کشد تا وقتی تخم های حشره به عرصه برسند و بتوانند از این کرم ها تغذیه کنند. آموفیل می داند اگر کرم پیش از آن که تخم ها و بچه های او به عرصه برسند کشته شود، متعفن گردیده و به کار تغذیه آن ها نخواهد خورد).43

حیوانات بدون این که راهنمایی داشته باشند، دشمن را می شناسند در صورتی که بچه های انسان، نیازمند تعلیم و ارشادند. حیوان از کم وکیف غذای خود آگاه است اما کودک ممکن است خاک بخورد و مار زهرآگین را به جای پستان مادر بمکد. گربه ماده بدون مراجعه به زایشگاه چندقلو می زاید، ولی انسان برای زایمان باید در بیمارستان بخوابد. آیا هرگز شنیده اید بچه گربه ای در استخر غرق شده باشد؟ آیا شنیده اید که کره اسبی به دریا افتاده باشد؟ اما نوجوانان بسیاری در آب غرق شده اند. البته در انسان ها استعدادهای فوق العاده ای وجود دارد که او را از حیوانات ممتاز می سازد; مانند عقل، اراده و اختیار که در ماده و طبیعت نشانی از آن ها نیست و این هم نشأت یافته از عقل و اراده مطلق جهان است. نفس انسان، مجمع تمام کمالات و نیروها است. به فرمایش حضرت علی(ع): انسان دارای چهار نفس است:

اول، نفس نباتی که خاصیتش رشد و نمو است;

دوم، نفس حیوانی که دارای ادراک و احساس است;

سوم، نفس ناطقه قدسی که همان عقل است;

چهارم، نفس ملکوتی که جان انسانی در قرآن به (ونفخت فیه من روحی) تعبیر شده است.

عقل است که خدا را اثبات می کند و روح است که برای لقای خدا آماده می شود و تا انسان به خدا نرسد آرامش پیدا نمی کند. این که می بینیم بشر از قدرت و ثروت سیر نمی شود، این که مشاهده می کنیم انسان طالب علم مطلق، حیات مطلق و کمال مطلق است و همواره تلاش می کند به آن برسد، این احساس متعالی و خداگرایی و عشق به معبود واقعی به نفس ملکوتی برمی گردد; همان نفسی که پیوسته از فراق یار و معبود ایده آل می نالد و به وصل او مشتاق است و به تعبیر مولوی همان ناله ای است که از نی برمی خیزد.

بشنو از نی چون حکایت می کند

از جدایی ها شکایت می کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند

از نفیرم مرد و زن نالیده اند

خلاصه مطالب

ییکم. علت پیدایش حیات و پدیده های زنده، ناشناخته مانده و تاکنون توجیه معقول و علمی درستی در حل این معما ارائه نشده است و آن چه دانشمندان گفته اند از محدوده تئوری فراتر نیست، چرا که حقیقت حیات و مرگ بر بشر پوشیده است. از این رو تمام توجیه ها و تفسیرهای نظریه پردازان به بن بست رسیده و راه به جایی نبرده اند.

در این ورطه، کشتی فروشد هزار

ییکی تخته ای برنیامد کنار

حیات، حقیقتی است که در صورت مساعدت ترکیبات مادی و جمع شرایط، بر پیکره ماده می تابد، زیرا عناصر مادی به اعتراف مادیون و الهیون فاقد حیات و شعور است. چیزی که در کمون ذات خود حیات و شعور ندارد چگونه می تواند تولیدکننده باشد. بر این اساس دانشمندان منصف و حقیقت جو ضمن اعلام عجز اعتراف کرده اند که باید حیات و شعور از منبع و کانون هستی مطلق و خدای حیّ لایموت افاضه شود.

دوم. آن چه بشر تاکنون به آن دست یافته، آثار و خواص موجودات زنده است و به اصطلاح فیلسوفان غربی و پوزیتیویسم44، شعاع قدرت علمی بشر در حد کشف خواص و (فنومن)ها است و هنوز به ذات حیات و نومن ها دست نیافته است.

بنابراین چگونه می تواند راز حیات را کشف کند. ناگزیر باید دست به توجیه های نامعقول بزند و بگوید که پدیده حیات به صورت (خود به خودی) یا به شکل تصادفی و یا در سایه تکامل تدریجی از متن طبیعت برخاسته است. و حال آن که دانایان حقیقی خاضعانه اعتراف دارند که طراح حکیم جهان، به تدریج پدیده حیات و موجودات زنده را مطابق نظم و حساب آفریده و این آفریدن همواره ادامه دارد.

سوم. یکی از برجسته ترین آثار حیات در موجودات زنده، شعور مرموز و نیروی ابتکار و خلاقیت است; به ویژه انسان که دارای قدرت اندیشه و اراده نیز هست. با توجه به این که در نهاد عناصر مادی، عقل و اراده نیست، چگونه دست به ابتکارات بدیع می زنند; لانه را در محفوظ ترین نقطه ها قرار می دهند، عضو قطع شده را ترمیم می نمایند، مرغ سقّ، آب را به سرزمین های کویر به حیوانات تشنه می رساند.

چهارم. اگر روزی بشر بتواند موجود زنده بسازد، باز هم خالق نخواهد بود، زیرا عناصر بسیط را مطابق نظام طبیعی ترکیب کرده و سلول ساخته و سلول های خلق شده را کنار هم چیده و موجود زنده به وجود آورده است. اگر کسی بتواند عناصر اولیه را بسازد می تواند کار خدایی کند، اما ساختن یک معجون از مواد موجود جهان، کار خدایی نمی باشد; گو این که محال است بشر بتواند سلول زنده بسازد و یا مگس و پشه ای را به وجود آورد، زیرا قرآن می فرماید: (ان الذین یدعون من دون الله لن یخلقوا ذباباً ولو اجتمعوا له…;45 آنان که غیر خدا را می خوانند، هرگز نمی توانند مگسی را بیافرینند و اگرچه اجتماع کنند…).

بنابراین مسئله حیات و پدیده های زنده و غرایزی که در نهاد آن ها به ودیعت نهاده شده، یکی از دلایل برجسته وجود خلاق حکیم و زنده است و به واقع او است که زنده می کند و می میراند، او است که به موجودات شعور لازم را داده و به راه مستقیم هدایتشان کرده است.

خلاصه این که هر انسانی در آیات خلقت بیندیشد، جز تسلیم و خضوع چاره دیگری نخواهد داشت و فریاد خواهد زد: (ربنا انّنا سمعنا منادیاً ینادی للایمان ان آمنوا بربکم…).46

پی نوشت ها:

1ـ چه می دانم؟ فیزیولوژی گیاهی، ص44.

2ـ روم(30) آیه 19.

3ـ نهج البلاغه، نامه 31.

4ـ اُپارین، حیات طبیعی و منشأ تکامل آن، ترجمه هاشم بنی طرفی، ص63.

5 ـ همان.

6 ـ تفسیر مجمع البیان، ج1، ص361.

7ـ شوری(42) آیه 29.

8 ـ نور(45) آیه 24.

9ـ بحارالانوار، ج14، ص81.

10ـ دانستنی های جهان علم، ترجمه احمد راد، ص228.

11ـ بحارالانوار، ج58، ص91.

12ـ دانستنی های جهان علم، ص227.

13ـ روزنامه کیهان، شماره 8088.

14ـ برگرفته از کتاب: سرنوشت بشر،، تألیف لکنت دنوی، ص121.

15ـ چه می دانم؟ بنیاد انواع، ص14.

16ـ کرسی موریسن، راز آفرینش انسان، ص21.

17ـ چه می دانم؟، همان.

18ـ همان.

19ـ پیر روسو، تاریخ علوم، ترجمه حسن صفاری، ص615.

20ـ کرسی موریسن، همان، ص56.

21ـ مراجعه کنید به کتاب: حیات در آسمان ه، صفحات 32 و37.

22ـ محمدتقی فلسفی، آیة الکرسی، ص63.

23ـ طور(52) آیه 35.

24ـ (ابا الله ان یجری الامور الا باسبابها; خداوند امتناع می کند از این که کارها بدون اسباب جاری گردد).

25ـ بحارالانوار، ج2، ص21.

26ـ شناخت حیات، ص11.

27ـ دانستنی های جهان علم، ص17.

28ـ روزنامه اطلاعات، شماره 1041.

29ـ حج(22) آیه 73.

30ـ روزنامه کیهان، شماره 8198.

31ـ حج(22) آیه 65.

32ـ مفردات راغب، ماده سخر.

33ـ الرحمن(55) آیه 33.

34ـ روزنامه اطلاعات، شماره 10160.

35ـ نهج البلاغه، خطبه 228.

36ـ اصل الانواع، ص26.

37ـ محمدتقی جعفری، ارتباط انسان و جهان، ج1، ص69.

38ـ همان، ص219.

39ـ طه(20) آیه 49.

40ـ همان، آیه 50.

41ـ پیر روسو، همان، ص706.

42ـ دکتر آلکسیس کارل، انسان موجود ناشناخته، ص102.

43ـ آخرین تحول، ص74.

44ـ پوزیتیویسم یک مکتب تجربی افراطی است که اگوست کُنت فرانسوی که به پدر جامعه شناسی ملقب است، آن را در اوایل قرن نوزدهم میلادی بنیاد نهاد که اساس آن را اکتفا به داده های بی واسطه حواس تشکیل می داد و از یک نظر، نقطه مقابل ایده آلیسم به شمار می رفت.

45ـ حج(22) آیه 73.

46ـ آل عمران(3) آیه 193.

توضیح پیرامون پرسش های پایه یک

برای مشترکین پایه یک(دیپلم و بالاتر) بیست پرسش تستی انتخاب شده که پس از مطالعه متن و با توجه به نکات ذیل، آن را پاسخ خواهند داد.

1 . تمامی پرسش های این بخش برگرفته از متن پایه یک است.

2 . پاسخ صحیح هر پرسش را در جدولی که آخر مجله آمده است، علامت بزنید. (کپی جدول نیز پذیرفته می شود).

3 . پاسخ نامه را به همراه مشخصات کامل خود به آدرس مجله ارسال کنید.

یادآوری:

مجموع پرسش ها 98 امتیاز دارد و برای کسانی که علاوه بر جوابیه، مطالب جذاب و آموزنده در حیطه معارف اسلامی و در قالب شعر، داستان، لطیفه و یا خاطره ارسال کنند، حداکثر دو نمره منظور گردیده که به امتیاز جوابیه آنان افزوده می شود.

پرسش ها

1. موجود زنده:

الف) ممکن است به طور طبیعی و خود به خود به وجود آید.

ب) غیرممکن است که از عناصر مرده عالم به وجود آید.

ج) از پیکره مواد مرده به دست خلاّق جهان به وجود می آید.

د) گاهی بدون قانون به وجود می آید.

2. کدام گزینه درست نیست؟

الف) خداوند از پیکره موجود زنده، مواد مرده را خارج می سازد.

ب) حیات موجودات زنده موقتی نیست.

ج) درباره مرگ و حیات، آن چه تعریف کرده اند آثار و خواص مرگ و حیات است و نه حقیقت آن.

د) اجزای مختلف موجودات زنده پس از مرگ به مخازن طبیعت باز می گردند.

3. تعریف حیات به (واقعیتی که اگر هر موجود آن را واجد باشد، از علم و قدرت و ادراک برخوردار است):

الف) همه دانشمندان آن را قبول دارند.

ب) همه دانشمندان آن را قبول ندارند.

ج) تعریفی مادی است.

د) تمام حقیقت حیات است.

4. کلمه (دابّة) در آیه (ومن آیاته خلق السموات والارض وما بثّ فیهما من دابّة):

الف) تنها شامل فرشتگان می شود.

ب) شامل موجودات زنده غیر از فرشتگان نیز می شود.

ج) به این معنا است که همه جنبندگان از آب آفریده شده اند.

د) شامل موجودات آسمانی نمی شود.

5. در کهکشان ما:

الف) یکصد وپنجاه میلیون ستاره وجود دارد که تعدادی از آن ها مانند خورشید هستند.

ب) به گفته همه دانشمندان حدود یکصد وپنجاه هزار ستاره وجود دارد.

ج) به گفته یکی از دانشمندان حدود یکصد وپنجاه هزار ستاره ثوابت وجود دارد.

د) به گفته یکی از دانشمندان تعداد زیادی ستاره ثوابت وجود دارد که در میان آن ها عده قابل توجهی شبیه خورشید ما است.

6. کدام گزینه نادرست است؟

الف) عده ای از دانشمندان می گویند موجودات احتمالی کرات دیگر در اثر پیش رفت های خیره کننده علمی به صورت انرژی خالص درآمده اند.

ب) بشر از جایگاه موجودات زنده در فراز آسمان ها و اعماق زمین اطلاع کاملی ندارد.

ج) دابّه به معنای موجود زنده است.

د) برای بیش تر دانشمندان نجوم فیزیکی تقریباً مسلّم است که در خارج از کره زمین نیز تمدّنی وجود دارد.

7. کدام گزینه باید در نقطه چین قرار بگیرد: (مادیون می گویند پدیده حیات، زاده تصادف و مولود… فاقد… و عقل است).

الف) حرارت ـ حیات.

ب) شرایط ـ اندیشه.

ج) طبیعت ـ حیات.

د) کیفیت ـ علم.

8.به قول این دانشمند، در دوره تکوین زمین، دریاها در آسمان بودند و کلیه عناصری که با یک دیگر ترکیب شده بودند در جوّ هوا پراکنده بودند.

الف) پاستور.

ب) کرسی موریسن.

ج) ژوزف.

د) آراسم داروین.

9. قدیمی ترین نظریه درباره حیات:

الف) از نیمه قرن هفدهم به بعد پیدا شد.

ب) همان نظریه تکامل است.

ج) با دیدگاه بسیاری از علمای جدید سازگار است.

د) نظریه تصادف است.

10. با حیات سازگار نیست:

الف) برودت مطلق فضا.

ب) اشعه کیهانی قوی پراکنده در فضا.

ج) اعماق دریاها.

د) الف و ب صحیح است.

11. مادیون و الهیون بر چه چیز اتفاق نظر دارند؟

الف) به وجود آمدن موجودات زنده از مواد بی جان براساس نوعی تکامل قهری.

ب) آمیزش و ترکیب عناصر مرده و فعل و انفعالات خاص با کشش های طبیعی.

ج) به وجود آمدن موجودات زنده از مواد بی جان.

د) به وجود آمدن قهری موجودات زنده از طریق ترکیب عناصر مرده با نظمی خاص.

12. امروزه علم چنان پیش رفته است که بشر می تواند:

الف) موجود زنده بیافریند.

ب) تخم مرغی بسازد که حاوی سلول نسل باشد.

ج) می تواند شرایط مساعدی برای ترکیب نطفه زن و مرد در خارج از رحم و پرورش مصنوعی آن را فراهم سازد.

د) اسپرم و تخمک را تولید کرده و پس از تلقیح، زمینه پرورش آن را فراهم سازد.

13. آیا ترکیب مواد مرده از راه اصول علمی برای ساختن سلول زنده ممکن است؟

الف) ممکن نیست.

ب) با منطق خداپرستان سازگار نیست.

ج) می گویند ممکن نیست.

د) تنها براساس دیدگاه مادیون ممکن است.

14. کدام گزینه صحیح نیست؟

الف) جنیّان نیز می توانند همانند انسان ها با علم و قدرت بر زوایای آسمان ها و زمین سلطه پیدا کنند.

ب) انسان می تواند از مجاری غیرطبیعی، مرغ و خروس و گوسفند بسازد.

ج) فقط با قدرت علم می توان بر کرات آسمانی و اقطار زمین نفوذ پیدا کرد.

د) هرگونه تصرف و استفاده مفید از آن چه در زمین است برای بشر آزاد است.

15. این سخن از کیست؟ (تصادف نابینا قادر نیست نظام منظم به وجود آورد).

الف) دانیل.

ب) مفضّل.

ج) داروین.

د) انیشتاین.

16. کدام یک از برداشت های زیر انحرافی است؟

الف) مقصود از شجره ممنوعه ،درخت جهل است.

ب) مقصود از شجره ممنوعه، درخت حرص و حسد است.

ج) مقصود از شجره ممنوعه، درخت علم و معرفت است.

د) اگر اسلام از حسد و حرص سخن به میان آورده به این دلیل است که در تحلیل نهایی به جهل برمی گردند.

17. سلول ها:

الف) وقتی در یک مجموعه قرار بگیرند خواص خود را از دست خواهند داد.

ب) در خارج از بدن نیز در صورتی که از مرگ مصون باشند، خواص خود را حفظ می کنند.

ج) ممکن نیست در خارج بدن به حیات خود ادامه دهند.

د) شعور ندارند.

18. کدام گزینه صحیح است؟

الف) حشره آموفیل تخم خود را بر کرم مرده ای می گذارد تا پس از آن که بچه از تخم سر بر آورد، از آن کرم تغذیه کند.

ب) وجه امتیاز انسان ها به حیوانات این است که حیوانات به تعلیم و ارشاد نیاز ندارند.

ج) گلبول های سفید زنده در خارج بدن، میکروب ها و گلبول های قرمز خارجی را می خورند.

د) جهل، ارتباطی با حسد و حرص ندارد.

19. حقیقت حیات و مرگ:

الف) برای بیش تر مردم پوشیده است.

ب) هم چنان ناشناخته است.

ج) برخاسته از تکامل تدریجی طبیعت است.

د) به صورت خود به خودی نیز ممکن است تحقق یابد.

20. در چه صورت بشر می تواند خالق باشد؟

الف) در صورتی که بتواند موجود زنده بسازد.

ب) اگر بتواند با چیدن سلول های زنده در کنار هم موجودی زنده به وجود آورد.

ج) در صورتی که بتواند عناصر اولیه را بسازد.

د) اگر بتواند عناصر بسیط را مطابق نظام طبیعت ترکیب کند و سلول زنده بسازد.

کلمات کلیدی
خدا  |  زمین  |  علم  |  طبیعت  |  حیات  |  سلول  |  کره زمین  |  دانشمند  |  موجود زنده  | 
لینک کوتاه :