×

وضعیت، جایگاه و آیـنده شــیـعـیـان در معادلات سیاسی عربستان


تعداد بازدید : 818     تاریخ درج : 1392/09/28

بیان رخداد

شیعیان در عربستان همواره مورد تبعیض های سیاسی، مذهبی، فرهنگی و اقتصادی قرار گرفته و هویتشان مورد انکار قرار می گیرد و به عنوان اقلیتی کوچک، به هیچ وجه نمی توانند خواستار این باشند که به نفوذ سیاسی زیادی در این کشور دست یابند. تبعیض های فوق در طول زمان، گویای این واقعیت بوده که شیعیان همواره در فشار بوده و نمی توانند بسان شهروندان عربستان از حقوق اولیه خود بهره مند شوند و فراتر از آن به منصب های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست یابند. از این رو در این مقاله، با توجه به برخورد تبعیض آمیز حکومت عربستان سعودی با اقلیت شیعی؛ که نمود خود را در مراسم عاشورای امسال نشان داد و برخوردهای شدیدی که منجر به دستگیری تعدادی از شیعیان شد، و طرح مباحثی که از سوی رهبران شیعی مبنی بر گفت وگو و چانه زنی با مقامات سعودی ارایه گردیده، وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شیعیان و همچنین چالش های پیش روی آنها و راه برون رفت از این چالش ها، مورد بررسی قرار می گیرد. در این ارتباط، پس از ارایه تاریخچه مختصری از وضعیت تاریخی شیعیان در این سرزمین، جایگاه آنان در عرصه های مذهبی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی واکاوی می گردد و در پایان، سناریوهای محتمل پیش روی این گروه، مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

شیعیان عربستان سعودی پس از شیعیان عراق، بزرگ ترین جامعه شیعی عرب را در خلیج فارس تشکیل می دهند. جمعیت شیعیان در عربستان را منابع مختلف بین 10 تا 15 درصد جمعیت کل کشور، یعنی رقمی حدود دو میلیون نفر تخمین می زنند. این درصد جمعیت، شیعه دوازده امامی هستند که اکثریت شیعیان عربستان را تشکیل می دهند. بیشتر این جمعیت در منطقه الشرقیه زندگی کرده و در همانجا نیز مشغول به کار هستند. شرقیه استانی است که شیعیان به لحاظ جمعیتی، اکثریت غالب را تشکیل داده و از نظر اقتصادی بزرگ ترین منطقه نفتی با گسترده ترین تأسیسات پالایش نفت در عربستان است. در حالی که تعداد کمی از شیعیان در دمام، مرکز استان شرقیه و بزرگ ترین شهر این استان ساکن هستند؛ اکثر قریب به اتفاق آنها در شهرها و روستاهای بین دو واحه بزرگ قطیف و الحسا زندگی می کنند. تعداد کمی شیعه نیز در مکه و مدینه وجود دارد و گروه قابل ملاحظه ای هم شیعه اسماعیلی در استان نجران و حومه آن نزدیک به کشور یمن ساکن می باشد. از قرن چهاردهم تا اوایل قرن بیستم، شیعیان در شبه جزیره عربی به معنی واقعی کلمه، تحت تسلط مداوم خارجی قرار داشته اند. به استثنای حدود 70 یا 80 سال در زمان حضور پرتغالی ها در قرن شانزدهم، بقیه این مدت را تحت قیادت سنی های خارجی قرار داشته اند. روحانیان و پیروان آنها تا به حکومت رسیدن سعودی ها، مؤسسات مهم دینی از قبیل مساجد و حسینیه ها را همچنان فعال نگه می داشتند. در سال 1913، آل سعود منطقه شرقیه را فتح و کنترل آن را از دست حاکمان عثمانی خارج کرد و آن را در آنچه بعداً پادشاهی عربستان سعودی شد، ادغام نمود. حاکمان سعودی و ناظران محلی به شدت از انجام شعایر و مراسم مذهبی شیعیان ممانعت به عمل می آوردند. محدودیت ها در این زمینه، ممنوعیت اعلام عمومی برای نماز و دعا، چاپ و انتشار متون دینی، ساخت مساجد و از رونق انداختن مراکز تعلیم علوم دینی، تخریب اماکن مقدس، تعقیب و آزار آنهایی که مراسم مذهبی را به جای می آوردند، را در بر می گرفت. تا پیش از انقلاب ایران، مخالفت شیعیان با رژیم سعودی عمدتاً در قالب مشارکت در جنبش های چپگرا تبلور می یافت؛ جنبش هایی همچون حزب غیرقانونی کمونیست سعودی یا دیگر جنبش های چپگرای افراطی غیرقانونی. به گونه ای که شیعیان در جست وجوی جنبشی جهان شمول و غیرفرقه ای که آنها را بپذیرد، با احزاب بعث عراق و سوریه یا با دیگر جنبش های مشابه در منطقه خلیج پیوند برقرار کرده اند. علاوه بر این، دهه 1960 شاهد ایجاد »سازمان انقلابیان پیش گام« بود که در کل منطقه فعالیت می کرد و با گروه های مشابه در بحرین و عراق مرتبط بود. که تقاضا برای حرکت به سوی دمکراسی و رعایت حقوق بشر در سال 1990، باعث شد تا این گروه به طور رسمی به روابط تـشـکیلاتی و ایدئولوژیکی خود با سایر سازمان های شیعی در کشورهای دیگر خاتمه داده و نام »جنبش اصلاح« را برای خود برگزید. گروه های دیگری هم در این مقطع حضور داشتند که می توان گروه شیخ حسن الصفار را نام برد که امروزه او نیز بهترین راه برای تأمین منافع شیعیان عربستان را تعامل و چانه زنی با مقامات سعودی می داند.

بنابراین تحت تأثیر این جنبش ها و فعالیت های آنها و بـر اثر فشارهای گسترده، رژیم سعودی در حرکتی استراتژیک و شگفت انگیز، درصدد کم کردن از فشار شـیـعیان مخالف برآمد. در سال 1994 حکومت طی اقدامی بی سابقه، بسیاری از مخالفان برجسته شیعه را به کشور دعوت کرد تا در خصوص دست کشیدن از مبارزه ضدحکومتی با آنها مذاکره کند. اعطای فرصت های برابر، بخصوص الغای تبعیض علیه شیعیان برای ورود بـه دانـشـگـاه هـا و مـؤسسات آموزشی و اشتغال در دسـتـگاه های دولتی و سمت های سیاسی، نظامی و امـنـیـتـی؛ احداث زیرساخت های اقتصادی بهتر در مـناطق شیعی که تاکنون مورد غفلت واقع شده اند. عـربـسـتان سرانجام در سال 1993 اقدام به تأسیس مـجلـسی نمود که تحت عنوان شورای مشورتی زیر نظارت پادشاه عمل می کند. در این شورا، تنها یک شیعه عضویت داشت. در ژوئیه 1997، شاه فهد اعضا را از 60 نفر به 90 نفر افزایش داد؛ شورای جدید 4 عضو شیعه داشت. به نظر برخی مفسران، انتصاب چهار عضو شیعه مـنعکس کننده آمار رسمی سعودی در خصوص شمار شیعیان است که آنها را تقریباً 4 درصد جمعیت کشور برآورد می کند. به گمان تحلیلگران، شاید افزایش تعداد نمایندگان شیعه نمادی بوده است از تلاش برای ایجاد توازن در روابط با شیعیان.

تحلیل رخداد

عـربـستان سعودی، به دلیل قرارگرفتن در منطقه استراتژیک خلیج فارس و دارا بودن بزرگ ترین ذخایر نفتی جهان، از نگاه بین المللی ارزش بسیار زیادی دارد. در جهان اسلام نیز، این کشور با داشتن پیشنیه تاریخی بسیار کهن و استقرار خانه خدا در آن، نقش بسیار مهمی ایفا می کند. عربستان کشوری مذهبی است که قوانین آن برپایه اسلام وهابی است و عملاً تمامی سیاست کشور بر پایه این آیین رسمی پایه ریزی شده است. درهم تنیدگی وهابیت با قومیت سعودی، باعث شده تا مذاهب دیگر بخصوص شیعیان، عملاً در حاشیه قرار گیرند. با تـأسـیـس پادشاهی سعودی در سال 1932 میلادی، سرکوب و به حاشیه راندن شیعیان، رنگ دولتی به خود گـرفـت و بـه سـیاست رسمی رژیم تبدیل شود. آغاز بنیانگذاری عربستان سعودی مدرن و تسریع ساخت دولت، تضعیف جدی نهادهای شیعی را به دنبال آورد. نـتیجه ناگزیر اینکه، رژیم سعودی به طور همزمان، ابزارهای مختلفی را برای آرام کردن و به حاشیه راندن اقلیت شیعه به کار گرفت.

به شکل قانونی، سازمان یا گروه سیاسی شیعی در عـربـسـتـان فـعـالیت ندارد؛ اما تعدادی سازمان ها و شبکه های غیررسمی وجود دارند که مطالبات و حقوق شیعیان را دنبال می کنند. مشارکت شیعیان در جامعه عربستان از تمام شیعیان عرب کمتر است. آنها بسیار محروم هستند، به این معنا که تنها شیعیانی هستند که نه فقط از تبعیض در عمل، بلکه از تبعیض های قانونی در این کشور رنج می برند و تقریباً به کلی از اظهار علنی سنن مذهبی خود محروم هستند. آنان دور از پایتخت و مرکز تجاری جده تمرکز یافته اند تا از کانون توجه عمومی به دور باشند؛ البته به استثنای حضورشان در نزدیکی مرکز نفتی ظهران که از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اگر امروزه زندگی روزمره شیعیان تا حدی آرام است، صرفاً به این دلیل است که آنها (به جز برخی موارد) نتوانسته اند همچون شیعیان بحرین، که البته در فضایی بسیار بازتر زندگی می کنند، به طور علنی برای آرمان هایشان مبارزه کنند. هرگونه اظهار علنی هویت شیعی به شدت و مکرر سرکوب شده است. این واقعیت، که آنها در قلب مراکز نـفتی پادشاهی سعودی در قسمت شرقی کشور (که مـنطقه استراتژیک و حساسی است) ساکن هستند، موجب حساسیت بیشتر موضوع شده است. بدین دلیل است که شیعیان احساس می کنند تشیع در واقع، تنها هویتی است که امروزه در این کشور پادشاهی در پیش روی آنـان قـرار دارد. آنها واقعاً شهروندان عربستان سعودی نیستند و حکومت پادشاهی آنان را از خود طرد کرده، مظنون به حساب آورده و در پایین ترین سطح نظام اجتماعی جای داده است. در نتیجه، اساساً هویت مهم دیگری برای انتخاب در پیش روی شیعیان قرار ندارد و به همین دلیل، آنها به طور غیر ارادی به هویت اصلی شیعی خود تشبث می جویند. تنها زمانی که نظام سیاسی و اجتماعی کشور تغییر کند، شیعیان می توانند در چـارچـوب جامعه سعودی هویت فراگیری »تعلق به کشور« را برگزینند.

شیعیان در دوران حاکمیت سعودی ها، همواره در مـعـرض تـبـعـیـض هـای رسـمـی و تـضـیـیـع حقوق اجتماعی شان قرار داشته اند. به لحاظ مذهبی، شیعیان در معرض تبعیض دینی نظامند، رسمی و قانونی قرار دارند. در سال 1927 علمای رده بالای سعودی فتوایی صادر کردند که بر تکفیر شیعیان دلالت داشت و بیان می کرد که »شیعیان حق ندارند اعمال دینی را به جا آورند و اگـر این تحریم را زیر پا بگذارند، باید از سرزمین مـسلـمـانـان تبعید شوند.« حق شیعیان برای احداث مساجد یا رسیدگی به عبادتگاه های دینی خود به شدت مـحـدود شده است. آنان مجاز نیستند هیچ نوع آثار مـکـتـوب مـذهبی درخصوص تشیع در اختیار داشته بـاشـنـد. از نظر فرهنگی، به شدت سرکوب شده اند. کتاب ها، سرودها و نوارهای مذهبی شیعی ممنوع بوده و در اختیار داشتن آنها مجازات به همراه دارد. استفاده از برخی اسامی شیعی نیز غیرقانونی است. تغییر نام ایالت قـدیـمـی الاحـسـاء بـه »ایالت شرقی«، عنوانی فاقد محتوای فرهنگی نیز، در همین زمینه صورت گرفته اسـت. شـیـعیان مجاز نیستند کتاب هایی درخصوص تـاریـخ یا فرهنگشان منتشر کنند. در نظام آموزش و پرورش نیز تعالیم وهابی بر شیعیان تحمیل می شود. به لحاظ سیاسی شیعیان از تمامی مشاغل مهم حکومتی محروم بوده و حتی در امور مربوط به مناطق خود نیز از حق خودمختاری و خودگردانی برخوردار نیستند. اینان هیچ نفوذی در حکومت سعودی ندارند و تنها اندکی از مـشـاغـل دولـتـی را در دست دارند. ورود شیعیان به دست کم 50 درصد دانشگاه ها و مؤسسات تحقیقاتی مـمـنوع است. در دادگاه ها به شیعیان اجازه شهادت نـمی دهند. علاوه برآن، جایگاه شیعیان با سنیان در دادگاه برابر نیست. در دادگاه های سعودی، هیچ قاضی شـیـعـه ای وجـود ندارد. از نظر اقتصادی هم استان الاحساء، از رفاه عمومی، که مشخصه بخش های دیگر کشور است، سهمی ندارد. این وضعیت طی دهه گذشته تا حدی بهبود یافته، اما فاصله همچنان چشم گیر است.

در چـارچـوب مـبـاحـث مـربوط به مهار و سرکوب حرکت های قومی می توان برخورد حکومت عربستان با شیعیان این کشور را با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی ایـران، نـفـوذ شـیـعـیـان در عـراق و هـمچنین فشار سـازمان های حقوق بشری و نهادهای مدنی تحلیل نمود، بدین صورت که با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 و طرح مباحثی که مختص به انقلاب ها در سراسر کـشورها بوده، عربستان از موضوع صدور انقلاب تا حدودی نگران بود؛ چراکه احساس می نمود که این موج ممکن است به این کشور سرایت کند و باعث بیداری جنبش ها و حرکت های قومی، به ویژه در بین شیعیان ایـن کشور شود؛ موضوعی که نه تنها عربستان بلکه بیشتر کشورهای حوزه خلیج فارس از این موضوع نگران بودند. ذهنیتی که تا قبل از سقوط صدام و قدرت گیری شیعیان در عراق عملاً کم رنگ شده بود، اما با سقوط صدام و نفوذ شیعیان در عراق دوباره این موضوع مطرح شد که با توجه به شرایط جدید، گزینه مناسب در برخورد بـا شـیعیان چیست؟ و از سویی با توجه به فشارهای بـیـن الـمللـی و گسترش شبکه ها و نهادهایی حقوق بـشـری، کـدام سـیاست می تواند هزینه های کمتری دربـرداشـته باشد؟ این پرسش هایی است که امروزه مقامات سعودی با توجه به آن، سیاست یک گام به پیش و دو گام به پس را در برخورد با شیعیان لحاظ کرده اند. بـنـابـرایـن با چنین وضعیتی، شیعیان با سناریوهای چهارگانه ای پیش رو هستند که برخی از آنها در تاریخ مبارزاتی آنها به کارگرفته شده و برخی دیگر هم در فضای جدیدتری مطرح شده است که به آنها می پردازیم.

دورنمای رخداد

شیعیان تاکنون در میان جناح مخالف، کاملاً تنها مـانـده اند و آینده ای دشوار در پیش رو دارند. شیعیان سـعـودی هـمـچـون دیـگر فعالان سیاسی شیعه، در کـشـورهایی همچون پاکستان و ترکیه، در خصوص جـنبش های اسلامگرای وهابی آسوده خاطر نیستند؛ چـراکـه مـعـتقدند بعید است این گونه جنبش ها اهل تـساهل با شیعیان باشند. در نتیجه، روشن است که وضعیت شیعیان در رژیمی سکولار بهتر از وضعیتشان در یک رژیم اسلامگرای سنی خواهد بود. به همین دلیل، بـسیاری از شیعیان نسبت به آینده خود در عربستان بدبین هستند و اظهار می دارند که تنها زمانی که رژیمی دمـکـراتیک بر سر کار بیاید، این کشور امکانی برای یکپارچگی خواهد داشت. فعالان سیاسی شیعه، امروز همچنان درخصوص مسائل جاری در کشور اختلاف نظر دارند. بسیاری معتقد هستند که رژیم به صورت جدی به عهد و پیمان خود پایبند نبوده و وضعیت هم کیشان آنها به اندازه کافی بهبود نیافته است. دیگر شیعیان بر این باور هستند که با وجود ناکامی حکومت در انجام کامل تعهداتش نسبت به جامعه شیعی، پذیرش شرایط اندک بهبودیافته کنونی، از بازگشت به حالت مقابله و درگیری بهتر است. آن دسته از رهبران شیعه، که دیدگاه های افراطی تری در این خصوص دارند، عمدتاً بازداشت شده یا در خارج از پادشاهی کشور به سر می برند.

امـروزه راه هـای پـیـش روی شـیـعیان عربستان را می توان در چهار مورد زیر تحلیل نمود:

— مخالفت فعال با رژیم سعودی؛ با استفاده از همه ابزارها، از جمله خشونت، به منظور تحمیل تغییراتی بنیادین بر نظام سیاسی. این خط مشی مستلزم یک سلسله اعمال خشونت آمیز از جمله بمب گذاری، ترور، شورش و اشکال دیگر مقاومت است. اما اعتقاد بر این است که جامعه شیعه به اندازه کافی مسلّح نیست و از اسلحه علیه رژیم استفاده نکرده است.

— استمرار مبارزه از طریق روش های مسالمت آمیز؛ ایـن راهـبرد متضمّن اطلاع رسانی جدی تر و فعالیت تبلیغاتی است و تلاش برای همکاری با دیگر عناصر جامعه سعودی، که خواستار تغییرات در کشور هستند را نیز دربرمی گیرد. از جمله این عناصر، نیروهای مخالف سکولار و لیبرال های سنی هستند که بسیاری از آنها امـروزه در خـارج از پـادشـاهی هم فعالیت می کنند. مخالفان مذهبی سعودی را نیز می توان از همین جمله به حساب آورد.

— کناره گیری و انزوا؛ در اصل، این راه فقط راهبردی [موقت ] برای بقاست، تا زمانی که روزهای بهتر فرا رسند. با آگاهی از قدرت سرکوب گری که رژیم برای ضربه زدن به زندگی و آسایش شیعیان دارد، گزینه دوری از مخاطره جویی مطرح می شود. این شیوه بر مواردی همچون: روی آوردن به درون جامعه، حفظ اصول اولیه فرهنگ و شیوه زندگی شیعی، خودیاوری، و در صورت امـکان، اتکا به حمایت مالی خارجی برای بقا تأکید می کند. این رویکرد مستلزم هیچ نوع مواجهه با رژیم نیست و در واقع، عدم تعامل با رژیم جز در موارد ضروری را توصیه می کند.

— همکاری و همزیستی؛ این گزینه شیوه ای است که در حـال حـاضـر، جنبش اصلاحات در پیش گرفته و احـتـمـالاً مـورد پسند بیشتر شیعیان سعودی است و هـمانطور که در متن اشاره شد، شیخ حسن صفار، از رهبران شیعی، امروزه معتقد به این روش می باشد. این خـط مـشـی در نـکات ذیل خلاصه می شود: پذیرش وضـعـیـت موجود، پرهیز از درگیری، و جست وجوی روزنه هایی برای تغییر و اصلاح. در عین حال، همزیستی مـتـضـمـن تـسلیم نیست. این خط مشی راهی برای گـفـت وگو و مذاکره باقی می گذارد و نیز در خصوص کـاهـش تدریجی تبعیض علیه شیعیان. با این همه، مشکل راهبرد همزیستی آن است که کاملاً وابسته به حسن نیت دیگر احزاب، دولت و تشکیلات دینی وهابی بوده و نیز در گرو توافق اعلام شده یا ضمنی آنهاست، اگر قوای دولت به هر دلیل، موجب افزایش فشار بر شیعیان شوند، همزیستی راهبردی غیرقابل دفاع خواهد شد.

بنابراین می توان گفت که با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی ایران و نفوذ شیعیان در عراق، از بعد خارجی و سیاست های سلفی گری در بعد داخلی که در ایدئولوژی این کشور وجود دارد و نمود آن در سیاست های داخلی این کشور به وضوح قابل لمس است، می توان اینگونه به سؤال مطرح شده پاسخ داد که مخالفت با شیعیان تا زمانی که وهابیت از ارکان و اجزای اصلی رژیم سعودی باشد، از سوی این رژیم حمایت و بنابر مقتضیات زمان و بـرآوردهـای اسـتـراتـژیـک به کار گرفته خواهد شد؛ هـمـچـنـان کـه عـربـسـتان از این ابزار برای کنترل بخش های شیعه نشین خود و دیگر مناطق شیعه نشین در کـشـورهـای هـمجوار، از جمله عراق و بحرین و گـسـترش وهابی گری در نقاط دیگر از جمله آسیای مرکزی، افغانستان و پاکستان بهره برده است؛ اگرچه حـوادث 11 سـپـتـامبر تا حدودی موجب شد تا از جو شیعه ستیزی و شیعه زدایی در عربستان کاسته شود؛ اما با سقوط رژیم عراق و قدرت یافتن شیعیان در این کشور، این روند بار دیگر تقویت شده و خصومت بین شیعه و وهـابـی افـزایش یافته است. از سوی دیگر، اگرچه سیاست حکومت سعودی در قبال شیعیان، از خصومت ذاتـی و ریشه ای از بدو تأسیس به رودررویی در پی رویدادهای 1979 و در سال های اخیر و بعد از قدرت یافتن ملک عبدالله به تنش زدایی گراییده؛ اما حاکمان سعودی، همچنان که گفته شد، از روی هدف، متناوباً و با احتیاط، محوریت ها و تبعیض ها را علیه شیعیان اعمال می کنند. اما با توجه به وضعیت سیاسی عربستان که امروزه با موضوع جانشینی پادشاه روبه رو گردیده که می تواند دورنمای این کشور را با تغییراتی روبه رو سازد و از سوی دیگر، دعوت رهبران شیعی از گروه های شیعی برای گفت وگو و چانه زنی با حکومت، و همچنین فشار سازمان ها و نهادهای بین المللی، می توان این سناریو را مطرح کرد که با ورود نسل جدیدی از رهبران سعودی که بعضاً از نخبگان تحصیل کرده و اصلاح طلب این کشور هـسـتـند، شیعیان با اتخاذ سیاست های راهبردی که امروزه تا حدودی میان آنها پذیرفته شده، می توانند در چارچوب نظام سیاسی عربستان به خواسته های خود دست یابند و هویت فراموش شده خود را بازیابند.

کلمات کلیدی
شیعه  |  حکومت  |  تبعیض  |  سیاسی  |  عربستان  |  وضعیت  |  سعودی  |  معادله سیاسی عربستان  | 
لینک کوتاه :