×

توهین به مقدسات

بالاخره توهین به مقدسات مذهبی و صدها کج روی های رنج آور دیگر، نمایشی است از است[6] در قانون یونان و روم قدیم افتراء و بهتان، جرم تلقی گردیده و مجازات مفتری ثابت نشود و برای این عمل مجازات در نظر گرفته شده است. منابع فقهی و حقوقی، عبارت از این است که: کسی پیامبراعظم علیه السلام یا یکی از ائمه آنچه توهین و افتراء را به هم پیوند و اشتراک می دهد هتک حیثیت طرف جرم است. قانون گذار از مقدسات تعریفی ارائه نداده است و در منابع فقهی و حقوقی نیز غیر از توهین به مقدسات دینی بیش از هرجای دیگر در مطبوعات مورد دارد، در قانون مصوب سال 1375، در ماده (513) این قانون آمده است: اهانت در ماده ی فوق، اعم است از نسبت دادن صریح الفاظ رکیک و یا هر فعل و ترک فعلی توهین به اشخاص حقوقی به اعتبار شخصیت حقوقی، نیز از جرائم قابل گذشت است. جنبه ی فردی جرم غلبه داشته باشد قابل گذشت است و مشمول ماده (727) می باشد و اگر اگر توهینی مشمول ساب النبی باشد، مجازات آن اعدام است و در این مورد هر که بشنود یک تا پنج سال محکوم می گردد، و این جرم، بازهم غیر قابل گذشت است و مشمول ماده ی قانون گزار افغانستان از توهین وتحقیر به مقدسات بحثی نکرده است شاید بتوان گفت که اهانت به مقدسات مذهبی در افغانستان از جرائم علیه امنیت به حساب نیامده است. اما این جرم نسبت به مورد ی است که معابد، با مجوز رسمی شعایر

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 10664     تاریخ درج : 1390/08/08

3

مقدمه

[1]از جمله آفات رو به رشد ونگران کننده موجود در جامعه ی ما و بلکه در سطح کلان به وسعت دنیا، آفت قداست گریزی، قداست زدایی، قداست ستیزی و مبارزه با ارزشهای والای دینی و مذهبی است. که ضربات سخت و سنگینی را بر پیکر امنیت، آسایش و آرامش اجتماعی فرود می آورد، و ثبات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را تهدید می کند.

یگ نگاه زودگذر به فهرستی از ناهنجاری های اخلاقی اجتماعی (از قبیل آدم ربایی، قتل عمد، سرقت، قاچاق مواد مخدر، روابط نامشروع، کلاه برداری، درگیریها، و ترویج فساد و بی بند و باری) معضلات اداری سیاسی و اعتقادی (همانند بازیچه قرار دادن دین، دهن کجی به ارزشهای اسلامی، ارتداد، ترویج باطل و مبارزه با باورهای دینی و مکتبی) و بالاخره توهین به مقدسات مذهبی و صدها کج روی های رنج آور دیگر، نمایشی است از هجران و جدایی آدمیان از ارزشهای دینی وحرکت به سمت و سوی مادی گری.

در دنیای متمدن و پیچیده ی امروزی، اساسی ترین نیاز بشر، ایجاد امنیت و آسایش در پرتو عدالت بر محور حق گرایی، و راه یافتن در جهت تحکیم ارزشهای دینی و گام نهادن در مسیر خدا جویی، خداشناسی و خداپرستی است. تحقق این نیاز دیرینه ی بشر، به اندازه ای مهم و در خور توجه است که اسلام، آنرا به عنوان یکی از مهمترین اهداف پیام آوران بزرگ اللهی مطرح کرده است:

(لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ)[2]

و همگان را به ایجاد و قوام پایه های قسط و عدل، فرامی خواند.

همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس

که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

احترام به انسان یکی از اصول مسلم تربیت، و نشان رشد و شکوفایی فرهنگی و لازمه ی ایجاد روحیه ی بشرخواهی و تحکیم مبانی اخلاقی و قوام پایه های صلح و دوستی است. و از سوی دیگر، عدم رعایت این صفت نیک، موجب اختلافات، کدورتها، دشمنی ها و احیاناً جنگهای کوچک و بزرگ، قتل عام ها و کشتارهای دسته جمعی گردیده و هزینه های سخت و سنگینی را بر فرد و جامعه تحمیل خواهد کرد.

احترام به افراد بشر، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، اصلی است که همواره آموزه های دینی و آموزگاران بزرگ بشر و پیشوایان دین بر آن تاکید داشته اند و تکیه برباورهای مشترک ادیان را طریق گردهمایی و همبستگی اجتماعات بشری، قلمداد نموده اند. «قل تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم..»[3]

امیرالمومنین علیه السلام در نامه ای به مالک اشتر می نویسد: مالک! قلبت بایستی مال آمال از عشق به مردم باشد، همگان را دوست بدار، مبادا چونان حیوان شکاری خوردن آنان را غنیمت دانی؛ زیرا مردم دو دسته اند، دسته ی برادر دینی تو، و دسته ی دیگر همانند تو در آفرینش می باشند.[4]

منظور از احترام گزاردن، ارج نهادن به آن چیزی است که نزد دیگران عزیز و گرامی است و افراد بدان تعلق دارند، آن امور ممکن است که حیثیت و موقعیت اجتماعی، اموال، سلامتی جسمی و روحی افراد و از همه بالاتر باورها و اعتقادات دینی و مذهبی باشد که نزد انسانها عزیزترین و پربهاترین چیز است، بطوریکه اغلب، برای حفاظت و مواظبت از این آرمانهای مقدس از بذل مال و جان دریغ نمی کنند.

احترام به افراد بشر، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، اصلی است که همواره آموزه های دینی و آموزگاران بزرگ بشر، و پیشوایان دین بر آن تاکید داشته اند و تکیه برباورهای مشترک ادیان را طریق گردهمایی و همبستگی اجتماعات بشری، قلمداد نموده اند.

پیشینه تاریخی

حمایت از حیثیت، شرف و کرامت انسانی و معنوی بشر از دیرزمانی است که مورد توجه ادیان الهی و قوانین موضوعه ی بشری قرار گرفته و هرگونه ستیز و تعرض به حیثیت، شرافت و مقام روحانی انسان تحت عناوینی همچون: افتراء، قذف، توهین اشخاص و نظایر آن قابل تعقیب کیفری و مستحق جزاء و عقوبت اخروی یا مجازات دنیوی شناخته شده است. در مجمع القوانین حمورابی[5] که به عنوان کهن ترین قانون موضوعه ی بشر قلمداد شده است[6] در قانون یونان و روم قدیم افتراء و بهتان، جرم تلقی گردیده و مجازات مفتری در پاره ی اوقات مرگ بوده است. در قوانین زرتشت که بر سه پایه ی گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک، استوار بوده است. و در ایران باستان و ساسانیان دروغ گوئی، سخن چینی و دشنام از اعمال مذموم و ناپسند معرفی گردیده است. در آموزه های دینی اسلام، بداندیشی، سوءنیت، کج اندیشی، غیبت[7]، بهتان، سخن چینی[8] و... از جمله گناهان کبیره و مخالف شرافت و کرامت انسانی یاد شده و در زشتی غیبت و برچسب عیبی که در دیگری نیست به عنوان خوردن گوشت برادر قلمداد گردیده که هر انسانی ازآن نفرت دارد.[9] از نسبت دادن کار خلاف عفت و اخلاق و انتساب ناروای زنا و لواط به دیگری تحت عنوان «قذف» به شدت منع نموده و آنرا جرم دانسته است و نسبت دهنده مستحق هشتاد تازیانه می باشد.[10]

از همه بالاتر اینکه در این کیفر و عقاب، آگاهی مقذوف از درک معنایی که به او نسبت داده شده است، شرط نیست. [11]

مفاهیم مشابه

از آنجائی که جرم اهانت و توهین با جرائمی همچون، افترا، قذف، دشنام، غیبت و سب از جهاتی اشتراک و پیوند دارد. ابتدا به تعریف و تبیین هر یک از آنها می پردازیم.

الف- افتراء

افتراء درلغت به معنی دروغ بستن، چیزی را به دروغ گفتن و بهتان زدن است .

درفرهنگ قرآن نیز به همین معناست

(أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ)[12]

از نظر اخلاقی ، هرگاه کسی معایب و نقایص شخص دیگری را در غیاب او در نزد اشخاص ثالث بازگو نماید، غیبت است. که در قران به شدت منع، و به منزله ی خوردن گوشت برادر، تقبیح شده است (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا ....)[13] افتراء در اصطلاح حقوقی نسبت دادن جرم به کسی (یک یا چند نفر) به یکی از طرق مزبور در قانون است، مشروط بر اینکه صحت امور نسبت داده شده در مرجع صلاحیت دار قضائی ثابت نشود و برای این عمل مجازات در نظر گرفته شده است.[14]

به طور مثال: نسبت دادن زنا و لواط (افتراء خاص) هشتاد ضربه شلاق دارد و نسبت دادن جرائم غیر قذف، از یک ماه تا یک سال حبس و تا (74) ضربه شلاق یا یکی از آنها را حسب مورد موجب خواهد شد.[15] (ماده 697 و 140 قانون مجازات اسلامی)

ب- قذف

قذف در لغت به معنی افکندن و انداختن است و در اصطلاح فقهی، قذف بعنوان یکی از جرائم حدی، عبارت است از «متهم ساختن دیگری به زنا و لواط». قذف در نظام کیفری اسلام هم به همین معنا یعنی نسبت دادن زنا و لواط به دیگری می باشد. (و هو الرمی بالزنا او اللواط)[16]. در کتاب فقه الامام جعفر الصادق علیه السلام بیان می دارد: «قذف آنست که انسان دیگری را نسبت زنا و لواط دهد، مرد باشد و یا زن، قذف، به هر لغتی قابل تحقق است البته منوط بر اینکه نسبت دادن، صریح باشد، و نسبت دهنده، درک و فهمی از معنا داشته باشد، در این میان، معرفت مقذوف، شرط نیست. بنابراین، اگر عربی به شخص فارسی بگوید: یا زانی، یا لوطی، قذف، باتحقق دیگر شرایط، محقق است هر چند مقذوف قذف را نفهمد.»[17]

فرق افتراء با قذف در این است که افتراء جنبه ی خصوصی دارد.

در افتراء با تقاضای طرف افتراء بعد از عجز مفتری از اثبات افتراء، به استناد حاکمیت امر مختوم قضایی (اعتبار امر مختومه و قضاوت شده) از دادگاه که حکم

برائت را صادر نموده است در خواست تعقیب کیفری می شود. ولی قذف جنبه ی عمومی دارد در قذف همینکه برای دادگاه ثابت گردد که استناد خلاف واقع است به محض خلاف واقع بودن، دادگاه مکلف می باشد بصدور حکم به محکومیت قاذف،و نیازی به شکایت مجدد از سوی مقذوف علیه برای رسیدگی و صدور حکم، نیست.

این تفاوت ریشه ی قرآنی دارد:

(وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ).[18]

ج - سب

سب، در لغت، به معنی دشنام، فحش دادن و ناسزا گفتن است. اما در اصطلاح روائی، فقهی و حقوقی، سب، معنای ویژه ای دارد و به ناسزا گوئی خاصی اطلاق می گردد سب در روایات، منابع فقهی و حقوقی، عبارت از این است که: کسی پیامبراعظم علیه السلام یا یکی از ائمه مهدی(علیهم السلام) و همچنین حضرت فاطمه زهرا را ناسزا بگوید[19]. در این صورت، دشنام دهنده محکوم به قتل است و هر کسی بشنود کشتن دشنام دهنده، بر او واجب است. در شرایع الاسلام، جواز کشتن، نظر داده شده است «من سب نبیا جاز لسامعه قتله ما لم یخف الضرر علی نفسه او ماله او غیر من الایمان وکذا من سب احد الائمه(» [20] و کشتن او منوط به اجازه امام و حاکم شرع نیست البته بشرطی که مستلزم فتنه و خوف تلف نفس و مال خود و مؤمنین نباشد.[21]

مسئله از مسلمات و اجماع فریقین در مورد پیامبر اکرم2 و در منظر فقه شیعه، ائمه اثنی عشری و فاطمه زهراء نیز همین حکم را دارند.[22]

در کتاب شریف وسائل (کتاب حدود) ازمحمد ابن مسلم روایت شده است: «قال: قلت لابی جعفر(ع) ارایت لو ان رجلا سب النبی6 ایقتل؟ قال : ان لم تخف علی نفسک فاقتله.

حکایت کننده می گوید: به حضرت باقر علیه السلام عرض کردم هر گاه مردی را دیدی که به پیامبر6 دشنام می دهد آیا کشتن وی جایز است؟ حضرت فرمود: اگراز نفس خودت نمی ترسی که به خطر افتد او را بکش.

عبدالله ابن مسلم العامری از امام صادق علیه السلام روایت می کند: قال : قلت لابی عبدالله علیه السلام ای شیئ تقول فی رجل سمعته یشم علیا و یبراء منه؟ فقال : لی هو والله حلال الدم و ما الف بینهم برجل منکم دعه. به حضرت امام صادق علیه السلام عرض کردم چه می فرمایید در حق مردیکه به علی علیه السلام دشنام دهد و از وی اظهار برائت نماید؟ حضرت فرمود قسم به خداوند عالم خون او حلال است و خداوند عالم بین آنان و شما دوستی قرارنداده و وقتی نتوانستی او را بکشی او را ترک کرده و از وی دوری نما.

زراره از امام باقر علیه السلام روایت می نماید: اگر کسی در مجلسی بنشیند که در آن به یکی از ائمه هدی علیهم السلام دشنام داده شود، و آنکس قدرت و توانائی داشته باشد تا مجلس را به هم بزند و جماعتش را متفرق سازد ولی خودداری کند خداوند احدیت، به جهت انجام ندادن آن، در دنیا برای او لباس ذلت و خواری پوشانیده و در آخرت هم او را عذاب خواهد کرد.[23]

سایر انبیاء نیز در حکم پیامبر اعظم علیه السلام هستند زیرا تکریم و تعظیم تمام انبیاء از ضروریات دین و دشنام دادن به آنها مستلزم ارتداد و خارج شدن از دین است.[24] در روایت از پیامبر بزرگوار اسلام است که: «من سب نبیا قتل»

د- توهین

توهین از یک سو ساده ترین، کم اهمیت ترین جرائم و از سوی دیگر پر ما جرا ترین و یکی از فراوان ترین جرائم ممکن بشمار می رود، بار ها دیده شده که یک توهین ایجاد تحریک و احساسات نموده و طرف را وادار به ضرب و جرح و حتی قتل نموده است.

توهین در لغت، سست گردانیدن است (الاهانة الاستخفاف)[25] و توهین کردن و در اصطلاح قضایی، نسبت دادن هر فعل و ترک فعلی است که عرفا مخالف حیثیت و احترام طرف تلقی گردد. عنوان توهین یک عنوان کلی است و فحاشی یکی از مصادیق آن است.

فحش در اصطلاح، به هر کلام زشت و مستهجن و قبیحی گفته می شود که باعث اذیت و آزارشنونده گردد، فحش و ناسزا گفتن در لغت به معنی خارج شدن از حد اعتدال در گفتار است. و در اصطلاح، فحاشی به هر کلامی زشتی اطلاق می گردد که برای تحقیر، توهین و کسرشأن طرف، بکار برده شودک همچنین توهین شامل افتراء نیز می شود.

فرق توهین و افتراء

آنچه توهین و افتراء را به هم پیوند و اشتراک می دهد هتک حیثیت طرف جرم است. مع الوصف این دو از جهاتی از هم جدا هستند:

1 – توهین غالبا بوسیله الفاظ و گفتار و کردار و حرکات رکیک واقع می شود و این قبیل اعمال تمثیلی است و تشخیص آن با عرف است در حالیکه افتراء با استفاده از دلائل مخصوص اوراق چاپی یا خطی تشریفات و امثال آن که در قانون عمل مجرمانه تصریح شده است.

2– توهین بویژه فحاشی از جرائم صرفا مادی است و تحقق آن موکول به اثبات قصد مجرمانه است، چه اینکه در توهین و فحاشی قصد مجرمانه همواره مفروض و مفروغ عنه است و نیازمند اثبات نیست بلکه نوعی الفاظ و اعمال کاشف از وجود قصدمجرمانه است لیکن در افتراء تحقق قصد مجرمانه، شرط اصلی و قوع جرم است.

3 – توهین عملا بصورت حضوری است و موارد غیابی آن نادر است در حالیکه افتراء غالبا بدون حضور طرف است.

توهین به مقدسات

الف) چیستی مقدسات

قانون گذار از مقدسات تعریفی ارائه نداده است و در منابع فقهی و حقوقی نیز غیر از ذکر مصادیق، تعریفی روشن بیان نگردیده است. در کتب لغت نیز تعریف مقدسات در هاله ی از ابهام است و فقط به تعریف از مفرد آن اکتفاء شده است.

در لغت نامه ی دهخدا آمده است: مقدس :پاک کرده، پاکیزه شده، به پاکی یاد شده.

در لغت نامه های دیگر نیز همین معنا به چشم می خورد و در ادبیات ما هم، همین گونه است.[26]

و گرنه دل چه دریغ است از کسی که بود.

هزار جان مقدس فدای جور و جفاش[27]

در قرآن مجید نیز همین مفهوم قابل دریافت است:

(إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی)[28]

(إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی)[29]

توهین به مقدسات دینی بیش از هرجای دیگر در مطبوعات مورد دارد، در قانون مصوب سال 1375، در ماده (513) این قانون آمده است:

«هرکس به مقدسات اسلام ویا هریک از انبیاء عظام یا ائمه ی طاهرین(ع) یاحضرت صدیقه ی طاهره اهانت نماید، اگر مشمول حکم سب النبی باشد، اعدام می شود، ودر غیر این صورت، به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهدشد.»

منظور از ائمه ی طاهرین( دوازده امام و پیشوای شیعیان است. مقصود از صدیقه طاهره بزرگ بانوی اسلام، فاطمه ی زهرا است. و مقصود ازانبیاء عظام پیامبران الهی است وتوهین به هر یک از 124 هزار پیامبر بزرگ خداوند در دایره ی ماده فوق، قرار می گیرند، و فرقی از این جهت بین حضرت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی ومحمد صلی الله علیه و آله نیست. واژه ی «عظام» صفت برای انبیاء است و نباید پنداشت که هدف از آن، پیامبران اولوالعزم اند. چه اینکه همه ی آنان عظیم و بزرگوارند و ماده قانونی از این حیث عام و شامل همه ی پیام آوران خداوند از آدم تا خاتم می باشد.

ب) مقدسات اسلام

نخستین چیزی که از مقدسات اسلام در ذهن می اید «اشخاص و مفاهیمی است که بایستی محترم شمرده شده و از گزند استهزاء و اهانت در امان و مصون باشند» بدون شک ذات باری تعالی اولین مصداق روشنی است که پاکتر و منزه تر از او در آموزهای دینی وجود ندارد «سبحان الله عما یصفون» پیامبران و پیشوایان دین و دیانت و سمبل های بشری نیز در زمره ی مقدسات دینی قرار می گیرند که باید از هرگونه تحقیر و توهین در امان باشند. هم چنین مقدسات، شامل اماکن نیز می گردد همانند کعبه، مزار امامانک قرآن، نهج البلاغه و شخصیت های مورد احترام همچون حضرت ابوالفضل العباس، علی اکبر، حمزه و... هم چنین شخصیت های سایر مذاهب که از نظر مسلمانان واجب التعظیم اند همانند حضرت هاجر، مریم مقدس و...

اهانت در ماده ی فوق، اعم است از نسبت دادن صریح الفاظ رکیک و یا هر فعل و ترک فعلی که در نظر عرف موجب وهن و تحقیر طرف گردد. توهین شامل گفتار، کردار، کتابت و حتی اشاره ی صریح است. به طور مثال اگر کسی در عاشورا لباس شادی به تن کند و یا به شادی و هلهله بپردازد مشمول ماده مزبور قرار می گیرد.

اما در مورد ترک فعل مثلا صلوات نفرستادن بر پیامبر از روی عمد و توهین، ایا مشمول ماده، قرار می گیرد یا خیر؟ در این جا بین حقوقدانان تفاوت نگاه و نظر وجود دارد؛ نظر برخی بر این است که برای ترک فعل، نمی توان مجازات، قایل شد، هر چند که به قصد توهین باشد[30] اما عقیده آنها بر آن است که ترک فعل هم می تواند مصداق توهین و اهانت باشد، همان طور که رفتار و کردار مشمول ماده است.

آنگونه که پیداست حمایت قانون گذار ایران از پیروان سایر ادیان در دو مورد، محدود گردیده است:

یک) حمایت از پیامبران آنان منوط بر اینکه در نگاه اسلامی نیز جزء پیامبران باشد.

دو) مقدسات آنان که در نگاه اسلامی هم مقدس باشد.

ج- بررسی جرم اهانت در قانون ایران:

1) اهانت به اشخاص حقیقی

در ماده (608 ق.م.ا) راجع به هتک حرمت اشخاص آمده است «توهین به افراد از قبیل فحاشی و استعمال الفاظ رکیک چنانچه موجب حد قذف نباشد موجب مجازات شلاق تا(74) ضربه و یا پنجاه هزار ریال تایک میلیون ریال جزای نقدی خواهد بود.» با استناد به ماده (727) قانون مزبوراهانت به اشخاص از جرائم قابل گذشت، محسوب می شود.

2) توهین به اشخاص حقوقی

توهین به اشخاص حقوقی به اعتبار شخصیت حقوقی، نیز از جرائم قابل گذشت است.

لکن توهین به اشخاص حقوقی به اعتبار شخصیت حقیقی در سه صورت از جرائم غیر قابل گذشت است. یک) توهین با توجه به سمت، در حال انجام وظیفه و یا به سبب آن.

در مورد اینکه چه جرمی قابل گذشت، و کدام قابل گذشت نیست، می توان گفت که هرگاه جنبه ی فردی جرم غلبه داشته باشد قابل گذشت است و مشمول ماده (727) می باشد و اگر جنبه ی عمومی جرم غلبه داشته باشد قابل گذشت نیست.

3) توهین به مقدسات اسلام و پیامبر و ائمه([31]

اگر توهینی مشمول ساب النبی باشد، مجازات آن اعدام است و در این مورد هر که بشنود براو کشتن واجب است و نیازی به اذن امام و رهبر شرعی نیست، مسئله مورد اجماع، فقیهان، و از جرائم غیر قابل گذشت است. و اگر مشمول حکم ساب النبی نباشد، به حبس از یک تا پنج سال محکوم می گردد، و این جرم، بازهم غیر قابل گذشت است و مشمول ماده ی (727) نیست.

4) توهین به امام و مقام رهبری ماده (514)

«هرکس به حضرت امام خمینی بنیان گزار جمهوری اسلامی رضوان الله علیه و مقام معظم رهبری به نحوی از انحاء اهانت نماید به حبس از شش ماه تا دو سال محکوم خواهد شد.»

و در قانون مجازات اسلامی ایران وسیله در ارتکاب جرم نقشی ندارد «به هر نحوی از انحاء اهانت نماید» و شامل ترک فعل نیز می گردد و در تشخیص آن، ملاک، درک و فهم عرف است. برخلاف قانون افغانستان که وسیله، نقش دارد.

5) اهانت به مهمانان و سران کشورهای خارجی ماده (م. 516 و 517)

در ماده ی 516 مقرر می دارد: «هرکس به جان رئیس کشور خارجی یا نماینده ی سیاسی آن در قلمرو ایران سوء قصد نماید به مجازات مذکور در ماده 515 محکوم می شود مشروط به اینکه در آن کشور نیز نسبت به ایران معامله متقابل بشود والا اگر مجازات خفیف تر اعمال گردد به همان مجازات محکوم می شود»

و در ماده 517 آن قانون مقرر می دارد: «هرکس علناً نسبت به رئیس کشور خارجی یا نماینده ی سیاسی آن توهین نماید به یک تا سه ماه حبس محکوم می شود مشروط به این که درآن کشور نیز در مورد مذکور نسبت به ایران معامله ی متقابل بشود»

د- بررسی جرم اهانت در قانون جزای افغانستان

قانون گزار افغانستان از توهین وتحقیر به مقدسات بحثی نکرده است شاید بتوان گفت که اهانت به مقدسات مذهبی در افغانستان از جرائم علیه امنیت به حساب نیامده است. لکن در قانون جزای این کشور مصوب 1355 هـ ق در فصل جداگانه ای اهانت به ادیان جداگانه مورد بحث قرار گرفته است. در ماده سیصد و چهل هفتم مقرر می دارد: اشخاص ذیل به حبس متوسط که (در ماده یکصد و یکم تعریف و مدت آن از یک تا پنج سال حبس تعیین گردیده است) و یا مجازات نقدی که از دوازده هزار افغانی کمتر و از شصت هزار افغانی بیشتر نباشد محکوم می گردد:

1- شخصی که برگزاری شعایر یا مراسم دینی یکی از ادیان را به جبر واکراه اخلال نماید یا آنرا معطل سازد.

2- شخصی که معابد مجازی را که درآن شعایر دینی یکی از ادیان اجرا می گردد یا علائم دیگری را که نزد پیروان دینی از ادیان محترم باشد خراب یا تلف نماید.

گفتنی است در قانون افغانستان بیشتر واژه ی «شخص» به کارگرفته شده و در قانون ایران از واژه ی «هرکس» بهره برده شده است و «شخص» در ماده مزبور عام است که شامل زن و مرد، مسلمان و غیر مسلمان می گردد. اخلال و تعطیل در صورتی جرم است که به زور و اکراه باشد، بنابراین اگر کسی بدون اکراه مراسم دینی یکی از ادیان همانند مراسم دینی مسیحی و یا یهودی را تعطیل نماید، جرمی مرتکب نشده است.

براساس بند 2 ماده مزبور هرگاه یک خارجی معابد یکی از ادیان را تلف وتخریب نماید، همین حکم را دارد. اما این جرم نسبت به مورد ی است که معابد، با مجوز رسمی شعایر دینی خود را انجام دهد.

ماده 348 قانون مزبور مقرر می دارد شخصی که به پیران یکی از ادیانی که شعایر مذهبی خود را بصورت علنی اجراء نمایند، بواسطه ی قول، فعل، کتابت و غیر وسایل علنی تجاوز نماید، به حبس تقصیری که از سه ماه کمتر و جزای نقدی که از سه هزار افغانی بیشتر نباشد ، محکوم می گردد.[32]

آنگونه که پیداست اهانت در این ماده، اعم است از گفتار، رفتار و کتابت.

قانون گزار افغانستان تحت عنوان «جرائم علیه امنیت داخلی دولت» از اهانت به رئیس جمهور سخن رانده است. در ماده ی (206 بند 1) مقرر می دارد: شخصی که علیه حیات رئیس جمهور تجاوز یا آزادی او را سلب نماید به «اعدام» محکوم می گردد. بند (2) مرتکب به جرم شروع به جرم مندرج فقره ی فوق به حبس دوام (16 تا 20 سال{ماده 97}) محکوم می گردد.

اهانت به سران کشورهای خارجی و نمایندگان آنها در ارتباط به وظیفه شان در افغانستان جرم تلقی گردیده است اشخاص ذیل حسب احوال به حبس قصیر یا جزای نقدی که از دوازده هزار افغانی بیشتر نباشد محکوم می گردند:

1- شخصیکه توسط یکی از وسایل علنی به روسای دول خارجی دشنام بدهد.

2- شخصی که توسط یکی از وسایل علنی، به نمایندگان رسمی کشورهای خارجی در افغانستان به ارتباط وظیفه ی شان دشنام دهد. (ماده دویست و چهل و سه)

قانون گزار افغانستان توهین کننده به مقامات دولتی آن کشور همانند توهین کننده به لوی جرگه، پارلمان، حکومت، اردو، محاکم و سایر مقامات دولتی را محکوم به حبس قصیر که از سه ماه کمتر و جزای نقدی که از سه هزار افغانی کمتر و از دوازده هزار افغانی بیشتر نباشد محکوم می کند. (ماده دویست و چهل و شش)

هـ) مقایسه ی قانون افغانستان و ایران

از آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که در افغانستان وسیله (علنی بودن) در اهانت به رئیس جمهور نقش دارد اعم از اینکه در قلمرو افغانستان باشد یا نباشد.

اهانت به نمایندگان سیاسی کشورها اگر به خاطر وظیفه ی شان باشد، جرم است و اگر به خاطر وظیفه ی شان نباشد جرم نیست.

مقصود از جرم «اهانت به مقدسات» در افغانستان بیش از انکه توهین به مقدسات دینی و مکتبی باشد از قبیل پیامبران، ائمه ی معصومین، و دیگر شخصیت های بزرگ دینی و مکتبی، کتابهای دینی همچون تورات و انجیل ویا اماکن مقدسه، همانند عتبات و عالیات، «هویت ملی» وامنیت ملی و مقدسات کشوری مراد است از قبیل توهین به پرچم ونشان دولتی و...آن کشور. در حالیکه در ایران به تصریح قانون مراد از مقدسات، مقدسات مذهبی و دینی است همانند پیامبران بزرگ الهی(ص)، ائمه ی معصومین ( فاطمه ی اطهر وامور و اماکن مقدسه، قرآن و... .

در ایران حضور و غیاب رئیس جمهور فرق ندارد بر خلاف افغانستان که حضور وغیاب فرق می کند.

در ایران جرم علیه امام خمینی و رهبری در ماده مستقل و جداگانه بیان گردیده و وسیله در تحقق جرم نقش ندارد. شامل ترک فعل هم می گردد. برخلاف توهین به رئیس جمهور که جرم توهین به رؤسای قوه ی سه گانه، و مراجع بزرگ تقلید در صورت که در دایره ی «محاربه» بگنجد اعدام، و گرنه به حبس از سه تا ده سال محکوم می گردد. (ماده 515 ق.م.ا)

توهین به مهمانهای سیاسی و سران کشوهای خارجی در قلمرو خاک ایران «به شرط معامله به مثل» جرم تلقی و از جرائم قابل گذشت است. چه در ارتباط به وظیفه ی شغلی شان باشد یا نه اما در افغانستان اهانت به سران کشورهای خارجی در قالب «دشنام» جرم است ولو کشور متقابل آنرا جرم نداند.

اهانت به موظفین خدمات عامه در افغانستان در ارتباط به وظیفه شغلی آنهاست، و در ایران منوط به حین الوظیفه است.

خلاصه اینکه در تمامی موارد فوق در افغانستان جانب عمومی جرم غلبه داشته و غیر قابل گذشت است. و در ایران جانب خصوصی آن غلبه دارد و از جرائم قابل گذشت می باشد.

نقد وبررسی

از آنجائیکه حمایت قانون گذار ایران در مورد ادیان محدود گردیده، به اینکه اگر توهین به مقدسات آنان، جزء اهانت به مقدسات مورد پذیرش اسلام نباشد، مشمول ماده ی فوق نمی باشد. هر چند که توهین آشکار به شعایر و یا اجرای مراسم کتب عهدین (عهد جدید و عهد عتیق) باشد بنابراین اگر کسی در مرئی و مسمع مسیحیان و یا یهودیان تورات و انجیل را در آتش بسوزاند، از انجا که دو کتاب تورات و انجیل در نگاه مسلمانان تحریف شده اند، مرتکب، هیچ نوع مجازاتی ندارد، در حالیکه ممکن است چنین توهینی موجب تحریک احساسات و جریحه دار شدن عواطف پیروان ادیان دیگر گردیده و به کدورتها، دشمنی ها و حتی به جنگ های کوچک و بزرگی بیانجامد و ویرانی ها و تباهی ها و هزینه های بزرگی را برجامعه ی بشری تحمیل نماید.

و نیز از آنجا که در آموزهای دینی ما ناسزا گفتن که مصداق روشن اهانت است به شدت منع گردیده.

(وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ) به غیر خدا پرستان (هم) ناسزا مگویید، مبادا از روی دشمنی و جهالت خدا را دشنام دهند.[33]

و با توجه به اینکه نا سزا گوئی به گلها، کوهها، ساعات ولحظه ها، روزها و شب ها،موجب گناه و واکنش معرفی گردیده است «لا تسبو الریاح فانها مامورة و لا تسبوالجبال ولاالساعات،و لاالایام ولا الیالی فتاثموا وترجع علیکم»[34]

و با عنایت به این نکته ی مهم که از ناسزا گفتن به شیطان هم ممانعت گردیده «لا تسبوالشیطان وتعوذوا الله من شره»[35]

و با در نظر داشت این مطلب که توهین به دیگری اسباب دشمنی و خصومت را فراهم می نماید، و هرگاه احترام کسی را حفظ نکردی تو را احترام نمی کند، «لا تسبوالناس فتکسبوا العداوة بینهم»[36]

به نظر می رسد که سایر مذاهب و مقدسات آنان اگر تحت الحمایه قانون گذار ایران و افغانستان قرار گیرد به صلاح و مصلحت خواهد بود وبایسته است که توهین به ادیان، بویژه ادیان زنده جهان (اسلام، مسیحیت ویهودیت) و مقدسات دینی ومذهبی آنان، در قوانین همه ی کشورها، اشد مجازات وپیگرد قانونی داشته باشد، تا دامن مقدسات و ارزش های دینی و مکتبی از هرگونه استهزاء و توهین، مصون و در امان بماند.

حمایت از مقدسات سایر مذاهب عامه جهان در قبال اهانت، حتی اگر آن مقدسات مورد تائید ما هم نباشند، از آن جهت ضروری است که توهین به باورهای دینی و مکتبی، وتحقیر سمبل های بشر و مقدسات هر دین، علاوه برآنکه خلاف اخلاق و وجدان بشری و کاری زشت و ناپسند است، می تواند موجب اخلال در امنیت و آسایش داخلی و خارجی گردیده و هزینه های سخت و سنگینی را بر بشریت تحمیل نماید، و انتظار می رود که با برخورد قانونی و مناسب، آرامش را براحساسات فروپاشیده، بازگردانیده و همبستگی و انسجام همگانی را در سطحی کلان به وسعت جهان پدید آورد.

از سوی دیگر به نظر می اید که مقدسات دینی و مذهبی در قانون جزای افغانستان، نمود کم رنگ داشته، و شایسته است پارلمان و مجلس قانون گذار، این عیب و نقص را برای دفاع از ارزشهای دینی ومذهبی برطرف نمایند، هرچند که حمایت از نماد ملی و کشوری، همانند پرچم، ملت و نشان دولتی افغانستان، به وسیله ی قانون گذار افغانستان، امر نیکو و پسندیده، اقدامی مناسب و نمایشی از برتری آن نسبت به قانون ایران است.

[1]ـ کارشناسی ارشد.

[2]ـ حدید، آیه 25.

[3]ـ علی سلیمی، محمد داوری، جامعه شناسی کجروی، ص 532، قم، پژوهشگاه حوزه ودانشگاه، 1385.

[4]ـ نهج البلاغه، نامه 53( تحت عنوان :اخلاق رهبری)

[5]ـ پادشاه بابلی که قرن ها قبل از میلاد مسیح امپراطوری بابل را بنیان گذاری نموده است.

[6]ـ آشوری، محمد، «عدالت کیفری»، مجموعه قوانین کیفری، صص 89-91.

[7]ـ حجرات، آیه ی11 و12.

[8]ـ قلم، آیه ی 11و 12.

[9]ـ حجرات، آیه ی 12.

[10]ـ جواهر الکلام، فی شرح شرایع الا سلام، ج 41، تالیف: شیخ محمد نجفی، کتاب الحدود، ص 402 چاپ دارالکتاب الاسلامیه، تهران.

[11]ـ حرعاملی، وسایل الشیعه ،باب 2، ابواب حد القذف.

[12]ـ یونس، آیه ی 38.

[13]ـ حجرات، ایه ی 12

[14]ـ دکتر پاد(ابراهیم) حقوق کیفری اختصاصی، ج1،ص 227

[15]ـ ماده 140و697 قانون مجازات اسلامی ایران.

[16]ـ نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام، فی شرح شرایع الاسلام، ج 41، ص 401 چاپ تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374.

[17]ـ محمد جواد مغینه، فقه الامام جعفر الصادق، ج 6-5 ، چاپ بیروت- لبنان، سال نشر، 1402 هجری= 1982 م.

[18]ـ نور، آیه ی 4.

[19]ـ خویی، ابوالقاسم، تکملة االمنهاج الصالحین، تک جلدی، ص 43

[20]ـ حلی، محقق، ( شیخ ابوالقاسم نجم الدین، محمدبن الحسن الهذلی) شرایع الاسلام، ، ج8، ص 58، چاپ بیروت- لبنان 1409

[21]ـ رجوع شود به کتاب « الفقه » شیرازی،ج 87،ص 386 به بعد.

[22]ـ امام خمینی، تحر الوسیله، ج2،ص 434،چاپ بیروت - لبنان

[23]ـ وسائل اللشیعه، (کتاب حدود)

[24]ـ کابلی،(ایت الله) محقق، وظیفة القضات با ب سب

[25]ـ محمد حسین، دکتر محمد نعیم، قاموس الفارسیة، ماده توهین.

[26]ـ (فرهنگ فارسی)، مقدس: پاک پاکیزه، مرد خدا که از منهیات بپرهیزد، پارسا. آنچه از نظر دینی مورد توجه و تقدیس قرار گیرد.

[27]ـ سنائی دیوان مصحح مصفا،ص 874

[28]ـ سوره 20، ایه ی 12.

[29]ـ سوره ی 79، ایه ی 16

[30]ـ دکتر میر محمد صادقی ،جرائم علیه امنیت وآسایش

[31]ـ م.513 ق.م.ا.

[32]ـ قانون جزای افغانستان، مصوب 1382

[33]ـ انعام/ 108

[34]ـ بحار/ ج60،ص 9،تفسیر معین،سوره ی انعام

[35]ـ کنزالعمال، خ 2120 .

[36]ـ بحار/ 75، ص 173.

کلمات کلیدی
دین  |  جرم  |  افغانستان  |  سب  |  اهانت  |  افتراء  |  توهین  |  قذف  | 
لینک کوتاه :