×

چند چکیده از پایان نامه های دانش آموختگان دوره دکترای رشته اندیشه سیاسی پژوهشگاه


تعداد بازدید : 2563     تاریخ درج : 1390/08/08

88

1. عنوان پایان نامه: فلسفه سیاسی کانت (اندیشه سیاسی بر زمینه فلسفه نظری و اخلاق)

استاد راهنما: دکتر رضا داوری اردکانی

نگارش: سیدعلی محمودی

تاریخ فراغت تحصیل: بهار 1381

چکیده:

رساله حاضر در پی فهم، تحلیل و نقد فلسفه سیاسی ایمانوئل کانت بر زمینه فلسفه نظری و اخلاق وی و تبیین نسبت آن با «نظریه حکومت» است. شالوده این پژوهش، بر آزمون و اثبات چهار فرضیه نهاده شده است: نخست اینکه اندیشه های سیاسی کانت بر پایه فلسفه نظری و فلسفه عملی او استوار است. دوم اینکه اندیشه های یادشده در مواردی دارای ناسازگاری (متناقض، متناقض نما) است. سوم اینکه این اندیشه ها در مواردی فاقد عینیت و کلیت است و زیر تأثیر مستقیم رخدادها و دگرگونی های اروپا در قرن هجدهم قرار دارد. چهارم اینکه اندیشه های مورد نظر، به خاطر پراکندگی، ناپیوستگی و عدم انسجام، دارای ویژگی های لازم به عنوان «نظریه حکومت» نیست.

دشواری های متون فلسفه سیاسی کانت و نیاز به فهم و تفسیر روشمند آن، نویسنده را به پدیدآوردن و کاربرد روشی ترکیبی یا سه گانه در مراحل پژوهش و نگارش این رساله وادار کرد. بر این اساس، روش فهم تفسیری (هرمنوتیک) با تکیه بر «متن» و «زمینه»، همراه با روش تحلیل مفهومی و ارزیابی انتقادی، در پژوهش حاضر به کار گرفته شده است. بنابراین، جستار در زمینه های زبانی، فلسفی، تاریخی و شخصی کانت، در کنار مفاهیم فلسفه نظری، فلسفه عملی و فلسفه سیاسی وی انجام یافته است. سپس، اعتبار پیش فرض ها و شالوده هایی که مفاهیم بر آنها بنیاد نهاده شده، مورد سنجش قرار گرفته و آنگاه، آموزه های فراهم آمده در فلسفه سیاسی کانت، با پیش فرض ها و بنیان های نظری او، در چهارچوب ارزیابی انتقادی، مقایسه شده است.

تبیین پیوند جوهری میان فلسفه نظری و اخلاق کانت از یک سو و اندیشه های سیاسی وی از سوی دیگر، موجب شد که در آغاز این رساله، طرحی از فلسفه نظری و فلسفه اخلاق کانت ارائه شود. سپس، ابعاد گوناگون اندیشه های سیاسی کانت در باب فلسفه تاریخ؛ رابطه اخلاق و سیاست؛ روشنگری؛ آزادی، برابری و استقلال؛ بنیادهای فلسفی جامعه مدنی؛ قانون اساسی؛ نیروهای سه گانه؛ دموکراسی نمایندگی و نظام جمهوری؛ شورش، نافرمانی و انقلاب؛ نظریه دارایی؛ جایگاه زنان؛ صلح پایدار؛ نهاد دین و نهاد سیاست؛ و سرانجام نقش فیلسوفان در برابر قدرت سیاسی، تبیین، تحلیل و نقادی شده است.

کاوش در بنیان های نظریِ آرا و آموزه های سیاسی کانت، بسیاری از ناسازگاری ها را در ساحت فلسفه سیاسی وی، از پیش پا برمی دارد. برای نمونه، نویسنده در پژوهش حاضر از «اصل استعلایی حق عمومی» بر پایه حکم تنجیزی، به منظور تبیین مقاومت نامشروع و مشروع مردم در برابر حکومت، بهره گرفته است.

فلسفه سیاسی کانت، شالوده جامعه و حکومت مدنی در جهان پدیدارها است، اما از سرچشمه های تابناک و زلال جهان خردمند سیراب می شود؛ از رهگذر عقل محض و عقل عملی با هستی پیوند می یابد؛ آسمان پُرستاره را بر سر خود مشاهده می کند و قانون اخلاقی را در درون خود می یابد. از آن رو که فلسفه سیاسی کانت، با نگاه به انسان به مثابه غایت ذاتی و فی نفسه، از پدر مابعدالطبیعه برآمده و بر دامان پاکِ مادرِ اخلاق نشسته است، وصول به «برترین خیر» را غایت نهایی خویش می داند و سَرِ آن دارد که دموکراسی نمایندگی، حکومت قانون گرای مدنی و صلح پایدار را بر گستره جهان، حاکم گرداند.

واژگان کلیدی: کانت، فلسفه سیاسی، عقل محض، اخلاق، آزادی، برابری، دموکراسی، دین، صلح پایدار، جامعه مدنی.

2. عنوان پایان نامه: تساهل و مدارا در اندیشه سیاسی اسلام

استاد راهنما: آیت الله عباسعلی عمید زنجانی

نگارش: حسین فرزانه پور

تاریخ فراغت از تحصیل: زمستان 1383

چکیده:

در این رساله، مفهوم «تساهل و مدارا» در اندیشه های سیاسی اسلام مورد بررسی قرار گرفته است. ابتدا با بیان معنا و مفهوم تساهل و مدارا در اندیشه های سیاسی به طور عام و اندیشه های سیاسی اسلام به طور خاص، به طرح موضوع پرداخته شده و سپس با استناد به متون اصیل اندیشه های سیاسی در اسلام، مبانی و اصول و پشتوانه نظری تساهل در اندیشه اسلامی مطرح شده است. تعیین حدود و حوزه های اعمال تساهل، همچنین دیدگاه های سیاسی اندیشمندان مسلمان درباره تساهل و مدارا، چهارچوب نظری رساله را تشکیل می دهد و در ادامه، با جست وجوی تساهل در سیره نظری و عملی پیامبر اکرم (ص) و بررسی مواردی از تساهل در قلمرو جامعه اسلامی در دوران های مختلف تاریخ اسلام، نظریه تساهل اسلامی، تصدیق تجربی شده است. در نهایت، با بیان آثار و نتایج تساهل و مدارا در سطح ملی و بین المللی، به پیامدهای مثبت و منفی اعمال تساهل در جامعه اشاره شده، و شیوه ایده آل حکومت داری اسلامی در ابعاد مختلف تبیین شده است.

چنین به نظر می رسد که در جهان پر از تضاد و ثنویت کنونی، تنها طریق منحصر به فرد ادامه حیات سیاسی مسلمانان، تمسک به شیوه تساهل و مدارا در سطح ملی و همزیستی مسالمت آمیز در سطح بین المللی است.

3. عنوان پایان نامه: مبانی اندیشه سیاسی در اسلام (مستند به متون اسلامی)

استاد راهنما: آیت الله عباسعلی عمید زنجانی

نگارش: علیرضا سبزیان موسی آبادی

تاریخ فراغت از تحصیل: بهمن ماه 1379

چکیده:

موضوع بحث این رساله، مقدمه ای بر مبانی اندیشه سیاسی در اسلام است. منظور از مبانی، در واقع، مبادی تصوری و تصدیقی اندیشه سیاسی است؛ اما سؤال اصلی این رساله، در زمینه مهم ترین مبنا یا «تعریف سیاست» در اسلام است؛ زیرا مفروض آن است که سایر مبانی سیاست نیز تحت تأثیر این تعریف هستند.

از طرفی، تعریف سیاست نیز تحت تأثیر انسان شناسی، هستی شناسی و معرفت شناسی سیاسی ما قرار دارد. بنابراین، قبل از تعریف سیاست، سه موضوع فوق نیز در این رساله مورد توجه قرار گرفته است. در این زمینه، با استفاده از نظریه فلسفی «اتحاد عاقل و معقول»، معرفت سیاسی، اعم از این که عقلی، نقلی یا تجربی باشد، از اتحاد عاقل (عالم) با معقول (معلوم) حاصل می شود. بر این اساس، اراده معطوف به قدرت، سیاست را در قدرت، و اراده معطوف به عدالت، سیاست را در عدالت می بیند.

در پاسخ سؤال اصلی تحقیق، فرضیه بنیادین این رساله آن است که از دیدگاه اسلام، خمیرمایه سیاست، عدل است. بنابراین برای روشن شدن ماهیت سیاست، باید عدل را تعریف کرد. در این تحقیق با استناد به دیدگاه های حضرت علی (ع) و برخی از اندیشمندان سیاسی نظیر ارسطو، جان راولز و موریس دوورژه، برای عدل و به تبع آن برای سیاست دو چهره اساسی ترسیم شده است که عبارت است از: برابری و نابرابری. بنابراین، سیاست مانند سکه دورویی است که رویی به برابری و رویی به نابرابری دارد.

از طرفی در اسلام، سیاست دارای دو بعد مادی و معنوی است و به عبارتی رویی به مَلک و رویی به ملکوت دارد. با این وصف، اگر دو طیف متقاطع را در نظربگیریم که برابری و نابرابری در دوسر یک طیف و ماده و معنا در دوسر طیف دیگر قرار داشته باشند، جایگاه سیاست اسلامی، در حوزه تقاطع و تعادل این دو طیف خواهد بود. به عبارت دیگر، از دیدگاه اسلام، سیاست عبارت از تعادل برابری و نابرابری در ابعاد مادی و معنوی حیات انسانی است.

در بخش دوم تحقیق، رابطه دین و سیاست و مسائلی نظیر ضرورت، اهداف و روش حکومت از دیدگاه اسلام مورد بحث قرار گرفته و نویسنده به این نتیجه رسیده است که اولاً رابطه دین و سیاست در حوزه حکمت عملی از نوع حمل اولی ذاتی و در قلمرو حکمت نظری از قبیل حمل شایع صناعی است؛ ثانیا از دیدگاه اسلام حکومت امری ضروری است؛ ثالثا با توجه به انسان شناسی اسلام، در حکومت اسلامی هدف آن است که انسان سائر و سالک در دو بعد مادی و معنوی تغذیه شود و بالأخره روش حکومت اسلامی باید به گونه ای باشد که بتواند این هدف بزرگ را تأمین کند. در این زمینه، با اشاره به برخی از اصول دموکراسی غربی و اصول متناظر آن در اسلام نظیر آزادی، برابری، بیعت، شورا، تحزب و تکثر و مانند آن به مقایسه میان این دو نوع دموکراسی پرداخته و به اینجا رسیده ایم که به رغم نقاط مشترک مهم، تفاوت های بارزی نیز در میان آنها وجود دارد؛ زیرا دموکراسی اسلامی در چهارچوب حدود الهی است. به عبارت دیگر، همان طوری که نسبت دین و سیاست از نسبت های چهارگانه منطقی، عموم و خصوص من وجه است، نسبت دین و دموکراسی نیز چنین است.

در مجموع، بحث اصلی این رساله آن است که چون از دیدگاه اسلام خمیرمایه سیاست عدل است، تمام ساز و کار حکومت باید براساس عدل باشد. بر این اساس، مفاهیمی نظیر توسعه، اصلاحات و مانند آن نیز در همین قالب معنا پیدا می کند. به عبارت دیگر، توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در واقع چیزی جز حرکت به سوی تعادل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیست؛ چرا که اصلاحات نیز در بعد سیاسی به معنی تعدیل قدرت و در بعد اقتصادی به مفهوم تعدیل ثروت و در بعد فرهنگی به معنی تعدیل فکر و اندیشه است.

4. عنوان پایان نامه: حکمت آرمانی و نظام شناخت عقلانی سیاست

استاد راهنما: دکتر کریم مجتهدی

نگارش: مظفر نامدار طالشانی

تاریخ فراغت از تحصیل: اردیبهشت ماه 1385

چکیده:

داعیه غلبه سیاست بر حوزه نظر و عمل زندگی اجتماعی انسان حرف جدیدی نیست. اگر چه این مباحث امروزه از حیطه نخبگان فکری جامعه به سطح عوام کشیده شده است و هر برخوردی در هر سطحی در جامعه به برخورد سیاسی تشبیه می شود، اما صرفنظر از اظهارات عوام، وقتی فیلسوفان، حکیمان، عارفان و فقیهان پیوسته می گویند: «سیاست عین فلسفه و فلسفه عین سیاست است.» یا گفته می شود وجه مشخصه انسان با حیوان این است که انسان، حیوان سیاسی است. یا گفته می شود که دین، اخلاق و فلسفه مبنایی در سیاست ندارند و سیاست هیچ مابعدالطبیعه ای ندارد که به آن تکیه کند و از دل آن خارج شود. یا از همه مهم تر، وقتی حکیمی یا فیلسوفی با تمام احساسات خود به دنبال این است که دامن فیلسوفان را از پیدایش «اتوپیا»هایی چون جورج اورول (1984)، دنیای قشنگ و نو آلدوس هاکسلی و غیره مبرا کند؛ نشان می دهد که سیاست در ماهیت جدید خود، آن چیزی نیست که در تعاریف سنتی یا تعلیمات رسمی با آن سروکار داریم.

در تعلیمات رسمی سیاست می گویند: «سیاست علم حکومت، علم به نهادهای سیاسی، یا علم قدرت» و غیره است. اگرچه اینها تعاریفی است که از قدیم به دانشجویان سیاست آموخته می شود اما به ندرت ماهیت امر سیاسی از دل این تعاریف مشخص می شود. امروزه سیاست، ماهیت اسطوره ای و مابعدالطبیعی دارد و برای شناخت نظام عقلانی سیاست، دیگر نمی توان به تعاریف سنتی و تعالیم رسمی دل بست.

نظام شناخت عقلانی سیاست، موضوع اصلی این رساله است. برای فهم این نظام، دو مفروض کلی در تاریخ اندیشه ها و نظریه های سیاسی وجود دارد: یکی از این مفروضات، سرشت واقعی امر سیاسی را به موضوعات نظری شناخت، احاله می دهد و تصور می کند که سرشت امر سیاسی این است که مانند سایر معارف تبیین کننده آرمان های بشری باشد. مفروض دوم از اساس، هدف سیاست را شناخت نمی داند بلکه می پندارد که سیاست همواره چیزی جز عمل نبوده و نیست و باید خود را از حیطه شناخت خارج کند.

این رساله با توجه به مفروضات مذکور، فرضیه خود را بر مفهومی به نام حکمت آرمان خواهی قرار می دهد و تلاش می کند در حوزه نظری و تأملات تاریخی، این حکمت را به عنوان حکمت نظام شناخت عقلانی سیاست اثبات کند. در تأملات نظری، علاوه بر تبیین مفاهیم و سیر تحول تاریخی مفهوم حکمت آرمانی و نسبت آن با عقل گرایی انتقادی تاریخ، تفاوت آرمان خواهی با پندارگرایی، شناخت آرمان های مبتنی بر دانش ها و تفاوت های آن با آرمان های مبتنی بر پنداشته ها، آرمان خواهی و نسبت آن با جزم جمعی و عقلانیت اجتماع سیاسی و از همه مهم تر، پیوند آرمان خواهی با خرد انتظار و انتظار تاریخی بشر برای رستگاری، به عنوان یک سرشت طبیعی، یک ضرورت تاریخی و یک ضرورت عقلی، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.

گستره بررسی های تاریخی این رساله، تمدن های باستانی به عنوان خاستگاه عمومی اندیشه ها، نظریه ها و نظام های سیاسی است. این رساله در پی آن است که اثبات کند اگر قرار است سیاست، زبان انسانی برای حل مشکلات بشر داشته باشد، هیچ راهی جز توسل به مابعدالطبیعه ندارد و آیا مابعدالطبیعه می تواند خاستگاه دیگری به جز دین، اخلاق یا فلسفه داشته باشد؟ افول چیرگی نهادهای اخلاقی، دینی و فلسفی در سیاست جدید به منزله کاهش نفوذ معرفت دینی، فلسفی و اخلاقی نیست، بلکه نتیجه جداسازی های حکومتی و از موضع اراده معطوف به قدرت است. این رساله نشان می دهد اگر بشر نخواهد جایگاه اخلاق، دین و فلسفه را در سیاست بازسازی کند باید منتظر سیطره مابعدالطبیعه جدیدی باشد. ماهیت اسطوره ای سیاست در دوران اخیر نشان از ظهور مابعدالطبیعه جدید دارد. سیاست با تکیه زدن به جای دین، اخلاق و فلسفه، تمایل دارد بر فراز همه معرفت ها نشسته و ناظر بر همه چیز بشر باشد.

کلیدواژه ها:

حکمت آرمانی، نظام شناخت عقلانی، عقل گرایی انتقادی، خرد انتظار، انتظار تاریخی، دانش ها و پنداشته ها، هبوط، جزم جمعی، سرشت امر سیاسی

5. عنوان پایان نامه: عدالت در نگرش و روش سیاسی امام علی (ع)

استاد راهنما: آیت الله دکتر سیدمصطفی محقق داماد

نگارش: علی اکبر علیخانی

تاریخ فراغت از تحصیل: خردادماه 1382

چکیده:

عدالت از مهم ترین دغدغه های فلاسفه و اندیشمندان و از نیازهای جوامع بشری در طول تاریخ بوده است. عدالت، محور اندیشه امام علی (ع) و حکومت آن حضرت، الگوی عملی عدالت در اسلام به شمار می رود. دغدغه اصلی این تحقیق، تبیین و ساماندهی نظری بحث عدالت در نگرش و روش امام علی (ع) است. در فصل اول، عدالت در تاریخ اندیشه ها در چند بخش مجزا مورد بحث قرار گرفته است. ابتدا به تبیین مفهوم عدالت، و قسط و عدل در قرآن پرداخته ایم؛ سپس عدالت، در اندیشه تنی چند از اندیشمندان غرب آورده شده است که افلاطون، ارسطو، هابز، کانت، رالز و نازیک از جمله آنان اند. پس از آن، عدالت در اندیشه دانشمندان متقدم مسلمان؛ فارابی، مسکویه رازی، خواجه نظام الملک، غزالی، خواجه نصیر، ابن سینا و ابن خلدون مطالعه و بررسی شده است. در پایان این فصل عدالت در اندیشه متفکران متأخر مسلمان بررسی شده است که امام خمینی، سیدقطب، مرتضی مطهری، محمدباقر صدر، علی شریعتی و نصر حامد ابوزید را شامل می شود.

فصل دوم، به تبیین مبانی عدالت و استخراج اصول عدالت در حوزه سیاست و حکومت اختصاص دارد. مبانی الهی عدالت، در سه بحثِ عدالت خداوند، خداوند و عدالت سیاسی و شاخص های عدالتِ خداوند برای بشر ذکر شده است. مبانی مفهومی عدالت، خود سه دسته از مبانی، شامل؛ مبانی فطری عدل، مبانی معرفتی عدل و مبانی اجتماعی و عمل گرایانه عدل را مدنظر قرار می دهد. تا اینجا، صبغه مباحث، فلسفه سیاسی است و از این به بعد، علاوه بر فلسفه سیاسی، در مبانی ماهوی و مبانی عملی عدالت سیاسی در دو بخش بحث شده و پس از آن مبانی عدالت در حوزه نخبگان و نظام سیاسی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است، در هر کدام از این دو حوزه، سعی شده است که مباحث به طور دقیق تفکیک، و اصول و راهکارهای عادلانه از دیدگاه حضرت علی ارائه شود.

فصل سوم، به مفاهیم پیرامونی و مرتبط با عدالت می پردازد که مهم ترین آنها «انصاف» است که برتر از عدالت به شمار می رود. در این باره، مباحث مبسوطی با توجه به دیدگاه های حضرت علی (ع)، در موضوع انصاف سامان داده شده و مراحل و مراتبی برای آن تعیین شده است. موضوع و کانون اصلی انصاف سیاسی، «مخالفان و دشمنان سیاسی حکومت» و موضوع اصلی انصاف اقتصادی، بیچاره ترین و فقیرترین و پایین ترین افراد جامعه هستند که هیچ راه چاره ای ندارند و از گذران امور خود عاجزند و چه بسا دیگران به دیده تحقیر در آنان می نگرند. مفهوم حق که هدف عدالت و انصاف به شمار می رود، بحث بعدی است. همه انسان ها نوعا برابرند، حق برای انسان است. حق های برابر برای انسان های برابر است و چون ضرورتا ــ بنا به واقعیت های اجتماعی ــ انسان ها نابرابرند. حق ها نیز نابرابر می شوند و ملاک این نابرابری را عدالت تعیین می کند. برای اطمینان از قوانین عادلانه و صحت تقسیم حق ها، بحث صداقت مطرح می شود که هیچ کس درصدد برخورداری بیشتر و فریب دیگری نباشد و شاخص صداقت، حاضر شدن افراد به تعویض سهم خود یا جایگاه خود با دیگران در وضعیت مشابه است.

گاهی نیز مصلحت عمومی با چهار شرط اقتضا می کند، بخشی از حق ها نادیده گرفته شود. جود نیز در کنار عدالت دو کار ویژه مهم دارد، اول این که در اجتماعاتِ فاقد نظام عادلانه، ایفای نقش می کند؛ و دوم این که در چهارچوب عدالت، خلأهای مادی عدالت را پر می کند. در نتیجه گیری نیز سعی شده کل مباحث تحقیق در قالبی منسجم و سامان یافته بسان یک نظریه عدالت ارائه شوند.

6. عنوان پایان نامه: بسط ایدئولوژی در ایران

استاد راهنما: دکتر رضا داوری اردکانی

نگارش: علیرضا رجایی

تاریخ: تیر 1385

چکیده:

مفهوم ایدئولوژی، خود یکسره آمیخته به ابهام و پیچیدگی است. این پیچیدگی، زمانی بیشتر می شود که به نحوی انضمامی، چگونگی تکوین و بسط ایدئولوژی را در سرزمینی نظیر ایران تبیین کنیم.

اگر منظور از ایدئولوژی، تغییر موضع اندیشه از عطف توجه به حقیقت، به معطوف شدن آن به قدرت و در ادامه، به سازماندهی زندگی و حیات اجتماعی تا ریزترین یاخته ها باشد، آنگاه، پرسش اساسی رساله حاضر این است که بدین معنا عصر ایدئولوژی و بسط آن در ایران، از چه تاریخی آغاز شده است.

پاسخ به سؤال بالا در افقی تاریخی ــ فلسفی فهمیده می شود و در آن متن، درخواهیم یافت که تاریخ قدیم ما کِی و کجا پایان یافته و تاریخ جدید چگونه آغاز شده است؛ تاریخی که به جهت فلسفی، با اتمام تاریخ دوره اسلامی که متناظر با تمامت فلسفه اسلامی در دستگاه صدرایی است، آغاز می شود. دوره متأخر، نه با فلسفه های جدید غربی بلکه با ایدئولوژی آغاز می شود و استمرار می یابد. صورت تاریخی این تحول، به شکل فروپاشی سلطنت صفوی و سقوط اصفهان در قرن هجدهم و تأسیس سلطنت قاجار و مرکزیت یافتن تهران، متجلی شد که در نهایت نیز به انقلاب مشروطیت انجامید.

آنچه در تبیین مفهوم ایدئولوژی در ایران ضرورت دارد، درک اهمیت دستگاه و سازمان روحانیت شیعه است که در کانون ایدئولوژیک هر دو مرکزیت اصفهان و تهران قرار داشت و به عنوانی دستگاهی مسلط در کنار قدرت سیاسی، نقشی اساسی ایفا می کرد. در واقع، طی یک دوره رکود پس از سقوط اصفهان و گسترش اندیشه های اخباری و توابع آن، تقریبا همزمان با استقرار حکومت قاجار در تهران، تجدید حیات و بازسازی موضع مجتهدان اصولی و متعاقب آن، جنبش عظیمی در مذهب تشیع پدید آمد که تأثیرات آن به لحاظ تاریخی تاکنون نیز استمرار داشته است.

اسلام اجتهادی، به مثابه محل تمرکز همه دستگاه های متنوع ایدئولوژیکِ زاییده شده در اندیشه شیعی، اعم از فلسفه صدرایی، فرقه های اهل طریقت، اخباریگری باطنی، شیخیه و بابیه، در دستگاه فقهی شیخ مرتضی انصاری به تمامیت رسید و از آن پس، مدعیات سیاسی علمای اصولی که به نیابت از امام غایب، خواستار قدرت سیاسی و حاکمیت نیز بودند، صورت عینی تری به خود گرفت. تکوین تدریجی ایدئولوژی سیاسی شیعه در میان علمای اصولی و غیر آن، همزمان با بن بست حرکت های اصلاحی امیرکبیر و سپهسالار در درون ساختار سیاسی، بستر اعتراضی قابل توجهی نسبت به حاکمیت قاجار و استیلای استعمار بیگانگان فراهم کرد که افق و چشم اندازی های آن را در مقطع انقلاب مشروطه، گروهی از روشنفکران دینی (متأثر از سیدجمال الدین اسدآبادی) و عرفی ترسیم کردند.

کلیدواژه:

اخباریان، اسلام اجتهادی، اصولیان، ایدئولوژی، بابیه، فقه شیعه، فلسفه صدرایی

کلمات کلیدی
اخلاق  |  اندیشه  |  سیاسی  |  فلسفه  |  کانت  |  اندیشه سیاسی  |  فلسفه سیاسی  |  فلسفه سیاسی کانت  | 
لینک کوتاه :