×

علم وعمل;دانستن، مقدمه انجام است


تعداد بازدید : 8566     تاریخ درج : 1390/08/08

10

اشاره

انسان دردمندی که انبان بزرگ ابهام های خود را گشوده و چشم انتظار دستورالعمل است، از این دستورالعمل ها چه بهره ای در نظر دارد؟ آیا جز این است که می خواهد پس از یافتن راه، حرکت کند و پس از گرفتن دستور، اجرا نماید؟ اگر این گونه نیست و قصد عمل وجود ندارد، آگاهی از این بیهوده است. کسی که آهنگ حرکت ندارد، چرا بی جهت، وقت و فکر و نشاط خود را صرف یافتن و آموختن نقشة مسیر کند؟ همان بهتر که در بی خبری بماند؛ زیرا دانستن، مقدمة انجام دادن است و عمل، نتیجة علم.

1. دانستن برای عمل

امام امیرالمؤمنین فرمود:

)ثَمَرَةُ العِلمِ العَمَلُ بِهِ (؛1

میوة دانش، به کار بستن آن است.

عالم ربانی، حضرت آیت اللهبهجت در این باره می فرماید:

جماعتی هستند که وعظ و خطابه و سخنرانی را که مقدمة عملیّات مناسبه می باشند، با آن ها معاملة ذی المقدمه می کنند؛ ]آن را هدف نهایی می دانند، نه مقدمة هدف[ کانّه دستور این است که بگویند و بشنوند؛ برای اینکه بگویند و بشنوند، و این اشتباه است. تعلیم و تعلّم، برای عمل مناسب است و استقلال ندارند.2

این هشدار اوّلیه، از آن رو است که گمان نشود «علم» به تنهایی کافی است. به دست آوردن علم و شناخت نقشة مسیر، آغاز راه است نه پایان راه، بنابر این هر کس باید تصمیم بگیرد «آنچه یاد می گیرد، انجام دهد» و بر این تصمیم، صادق و استوار باشد.

2. می دانی؛ عمل کن

کسی که بنا دارد با یافتن دستور عمل، برنامه زندگی خود را تنظیم کرده و پیش برود، در معرض این سؤال قرار می گیرد: آیا در مواردی که به وظیفه آگاهی داشته ای و «به یقین» می دانستی چه چیز تو را به سمت کمال پیش می برد، عمل کرده ای که اکنون در پی دستور جدید هستی؟ «گزاره های یقینی ما» برای آغاز حرکت کافی است و عمل به همین گزاره ها، صداقت ما را در ادعایمان و تصمیممان روشن می کند. نقل شده است نقش انگشتر مبارک امام حسین علیه السلام این جمله بود:

عَلِمتَ فَاعمَل3

دانستی؛ پس عمل کن.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

عَلَی العالِمِ أَن یَعمَلَ بِما عَلِمَ، ثُمَّ یَطلُبَ تَعلُّمَ ما لَم یَعلَم4

بر عالم است آنچه را می داند به کار بندد، سپس به دنبال دانشی رود که نمی داند.

انّکُم إلَی العَمَلِ بِما عَلِمتُم أَحوَجُ مِنکُم إلی تَعَلُّمِ ما لَم تَکونوا تَعلَمون

شما به عمل کردن آنچه می دانید، نیازمندترید، تا آموختن آنچه نمی دانید.

باز، سخنی از حضرت آیت اللهبهجت را از نظر می گذرانیم:

آقایانی که طالب مواعظ هستند، از ایشان سؤال می شود: آیا به مواعظی که تا به حال شنیده اید، عمل کرده اید یا نه؟.... آیا اگر عمل به معلومات – اختیاراً – ننماید، شایسته است توقّع زیادتی معلومات؟5

هر کس برای آینده تصمیم گرفته است آنچه یاد می گیرد، انجام دهد، به گذشته بازگردد که تاکنون چه یاد گرفته است و به همان عمل کند. هر کس اعتراف دارد که علم، مقدمة عمل و عمل، نتیجة علم است، انبوه مقدمات بی نتیجه ای را که فراهم آورده است، به نتیجه برساند.

راه خداوند است (یا مَن سَبیلُهُ واضِحٌ لِلمُنیبین)6 نباید توقع داشته باشیم استادی خبیر، توصیة ویژه ای برای ما صادر کند که هیچ پیامبر و امام و عالمی آن را بیان نفرموده و در هیچ کتاب و دفتری سابقه نداشته است.

3. فقط هر چه می دانی عمل کن؛

نمی دانی، عمل نکن

بزرگان علم و عمل توصیه کرده اند آدمیان برای حرکت خود، مسیری مطمئن و مستحکم انتخاب نمایند و همة عمل خود را بر مدار «علم و یقین» تنظیم کنند؛ یعنی تا هنگامی که از «صحت» و نیز «فایده یا ضرورت» کاری مطمئن نشده اند، به آن اقدام ننمایند. اقدام به کار، بدون ایمان و اطمینان به آن، زبانه های تزلزل، تردید و دودلی را در وجود ما شعله ورتر می سازد؛ پس هر چه می دانیم «صحیح و مفید» است و فقط هر چه می دانیم «صحیح و مفید» است عمل کنیم.

امام صادق علیه السلام:

العامِلُ عَلی غَیرِ بَصیرَةٍ کَالسّائِرِ عَلی غَیرِ الطَّریقِ، فَلایزیدُهُ سُرعَةُ السَّیرِ إلّا بُعداً ؛ 7

کسی که بدون بینش عمل کند، همچون کسی است که در بیراهه رود، چنین کسی هر چه تند رود، از راه دورتر می افتد.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله:

مَن عَمِلَ عَلی غَیرِ عِلمٍ، کانَ ما یُفسِدُ أکثَرَ مِمّا یُصلِح؛8

کسی که بدون علم، عمل کند، آنچه خراب می کند، بیش از آن است که درست می کند.

باز هم سخنانی از عالم بزرگوار حضرت آیت اللهبهجت: آنچه را که دانستیم، عمل نماییم و آنچه را که ندانستیم، توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود، هرگز پشیمانی و خسارت در ما راه نخواهد داشت. این عزم، اگر در بنده ثابت و راسخ باشد، خدای بزرگ، أولی به توفیق و یاری خواهد بود.9

خداوند، توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می دانیم، زیر پا نگذاریم و آنچه نمی دانیم توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود؛ نباشیم از آن ها که گفته اند:

پی مصلحت مجلس آراستند نشستند و گفتند و برخاستند10

خداشناس، مطیع خدا می شود و سر و کار با او دارد. آنچه می داند موافق رضای اوست، عمل می نماید، و در آنچه نمی داند، توقف می نماید تا بداند. و آن به آن، استعلام می نماید و عمل می نماید یا توقف می نماید. عملش، از روی دلیل، و توقّفش، از روی عدم دلیل.11

ملتفت باشید. خیلی احتیاط بکنید. احتیاط شما هم فقط در همین است که از یقین تجاوز نکنید.12

4, عمل کنی، می یابی

«عمل به آنچه می دانیم»، یک تأثیر بسیار مهم و شگفت انگیز به دنبال دارد و آن «روشن شدن مجهولات و مشتبهات» ما است.

همان گونه که مطالعه، مباحثه و حضور در مجلس درس، از راه های تحصیل علم محسوب می شوند، یکی از راه های کسب و افزایش علم، «عمل به معلومات» است. در آیات و روایات، به صراحت و با زبان های مختلف، بر این واقعیّت تأکید شده است که: عمل، نور دانشی جدید فرا راه انسان می تاباند و مسیر حرکت او را روشن می کند.

در قرآن کریم آمده است:

)یا أیُّهَا الَّذین آمنَوا، إن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً(13؛

ای مؤمنان! اگر تقوای الهی پیشه کنید، خداوند برای شما فرقان ]=قدرت تشخیص حق از باطل[ قرار می دهد.

)وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا(14؛

کسانی که در راه ما مجاهدت و کوشش نمایند، محقّقاً به راه هایمان هدایتشان می کنیم.

)اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله(15؛

تقوای الهی پیشه کنید و خداوند شما را می آموزاند.

)وَ إن تُطیعوهُ تَهتَدوا(16

اگر خدا را اطاعت کنید، هدایت خواهید یافت.17

روایات نورانی پیشوایان معصوم علیهم السلام نیز این حقیقت درخشان را چنین بیان داشته است:

امام صادق علیه السلام:

العِلمُ مَقرونٌ إلَی العَمَلِ، فَمَن عَلِمَ عَمِلَ، وَ مَن عَمِلَ عَلِمَ؛18

علم و عمل به هم بسته شده اند؛ هر کس بداند، عمل کند و هر کس عمل کند، بداند.

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:

مَن عَمِلَ بِما یَعلَمُ وَرَّثَهُ (عَلَّمَه) اللهُ عِلمَ ما لَم یَعلَم؛19

هر کس به آنچه می داند عمل کند، خداوند، آنچه را ندانسته به او می آموزد.

امام صادق علیه السلام: مَن عَمِلَ بِما عَلِمَ کُفِیَ ما لَم یَعلَمُ؛20

هر کس به آنچه می داند عمل کند، از آنچه نمی داند کفایت شود.

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:

ما أَخلَصَ عَبدٌللهِ عزَّوَجَلَّ أَربَعینَ صَباحاً إلاّ جرت یَنابیعُ الحِکمةِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ ؛ 21

هیچ بنده ای برای خدا چهل روز خالص نگردد، مگر آنکه چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری شود.

عارف ربانی، حضرت آیت اللهبهجت در دستورالعمل های خود به طالبان حقیقت بر این قانون الهی بسیار تأکید می ورزد:

آیا می دانید که هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید؟

آن چیزهایی را که می داند اگر عمل کند، آن چیزهایی را که نمی داند می فهمد... وقتی به آن ها عمل کردی، روشن می شود. به همان دلیلی که این ها را برای شما روشن کرد، آن های دیگر را هم روشن می کند.22 استاد، علم است و معلّم، واسطه است. عمل به معلومات بنمایید و معلومات را زیر پا نگذارید، کافی است.23

برای درک بهتر از این واقعیت شگرف، راننده ای را در نظر بگیریم که قصد دارد در تاریکی شب به مسافرت رود. لامپ های اتومبیل، تنها مسافت بیست متریِ پیش روی او را روشن کرده و راننده فراتر از این مسافت، دید ندارد. اگر این شخص، به بهانة این که تمام مسیر جاده در معرض دید او نیست از حرکت باز ایستد، آیا در نظر خردمندان محکوم نمی شود؟

روش عاقلانه این است که با استفاده از همین روشنایی حرکت کند و پیش رود. اگر این مسیر روشن را طی کند، بیست مترِ بعدی برای او معلوم می شود. از اوّل نمی توان انتظار داشت کل مسیر، روشن و تابناک باشد و حرکت را نمی توان متوقف بر چنین انتظاری نمود. حرکت را باید با مقدار مسلّم آغاز کرد.

کسی که آدرس منطقه ای دور دست را می پرسد، نباید توقّع داشته باشد تا پایان راه را قدم به قدم برای او ترسیم کنند. جادة اوّلیه را نشانش می دهند و به او می گویند: «پیش رو، به دو راهی که رسیدی، آن جا بپرس یا تابلوهای نصب شده بر سر دو راهی، مسیر حرکت آینده تو را روشن می کند». در هر صورت، این مرحلة نخست را باید طی کنی تا مرحلة دوم را بیابی، و مرحلة دوم را باید طی کنی تا توان درک مرحلة بعد را داشته باشی.

بله؛ اگر از ابتدا برای تو معلوم نیست که این جاده تو را به هدف می رساند یا نه، نباید در آن پا بگذاری؛ ولی اگر اطمینان داری از همین جاده، باید رفت، و نمی دانی پس از رسیدن به دو راهی چه باید کرد، این مقدار معلوم را طی کن، به دو راهی که رسیدی، برای تو معلوم خواهد شد.

مجهولات ما هر چند فراوان و چشمگیر، به منزلة نیمة خالی لیوان است و نباید تمام توجه ما را به خود جلب کند. بخشی از این لیوان پر است که باید از آن بهره جست. این، کلید زرّین نجات از سرگردانی و تحیّر است. تزلزل و تردید، توقف ایجاد می کند و در مقابل، ایمان، حرکت و نشاط، می آفریند. با دانستن این حقیقت تابناک، به دارایی علمی و یقین موجود خود توجه می کنیم و با نهایت ایمان و اطمینان پیش می رویم، نه این که با تمرکز در کانون مجهولات و مشتبهات، به تحیّر و توقّف مبتلا شویم. انسان (با استفاده از سرمایة علمی خود) می تواند در صعود به قلة کمال یک لحظه هم متوقّف نشود؛ به شرط این که از این دارایی علمی استفاده کند:

علم 1 عمل 1 علم 2 عمل 2 علم 3 عمل 3

5. عمل نکنی، نمی یابی

کسی که بنای عمل ندارد، باید بداند که قابلیت هدایت ندارد. کسی که نمی خواهد برود، نمی تواند نقشة کل مسیر را درک کند. علم و آگاهی، یکباره حاصل نمی شود. نباید برای به دست آوردن همة مجهولات، اصرارِ بیهوده ورزید. تربیت و تکامل انسان، تدریجی و وابسته به عمل است. با عمل کردن و پیش رفتن ظرفیت انسان برای فهم افزایش می یابد24 امام صادق علیه السلام فرمود:

العَمَلُ وِعاهُ الفَهمِ ؛25

عمل، ظرف (و زمینه ساز) فهم است.

بنابر این کسی که عمل نمی کند، نباید توقع فهم و هدایت داشته باشد؛ زیرا ظرفیت لازم را ندارد.26 آنچه می دانید عمل کنید، و در آنچه نمی دانید احتیاط کنید تا روشن شود، و اگر روشن نشد، بدانید که بعضی معلومات را زیر پا گذاشته اید. طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است. قطعاً مواعظی را که شنیده اید و می دانید، عمل نکردید وگرنه روشن بودید.27 اگر دید باز هم توقف دارد، بداند – به طور یقین – بعضی از معلومات را زیر پا گذاشته است. کفشش ریگ دارد؛ خوب دقت نکرده که این ریگ را خارج کند.28

پس قاعدة هدایت الهی این گونه است: کسی که عمل کند، حتماً هدایت می شود؛ ولی کسی که بنای عمل ندارد، هدایت نمی شود.

6. خطر از دست دادن یافته ها

کسی که عمل نمی کند، علاوه بر این که از به دست آوردن علم محروم می شود، با یک خطر سهمگین نیز مواجه است که از دست دادن یافته ها است. همان طور که با عمل به یقینیات امور مشتبه یقینی می شود عمل نکردن به یقینی ها امور یقینی مشتبه می گردد. آن کس که به حقیقتی دست یافته است، باید با عمل خود، شکرگزار این نعمت باشد وگرنه آن را از دست خواهد داد. آنکس که عمل نمی کند، در وجود خود، ابهام و ظلمت می آفریند؛ یعنی پس از این که به صحت، حقانیت یا فایدة کاری یقین یافت، دوباره در آن تردید می کند.

این فرایند را می توان این گونه بیان کرد: کسی که می داند و خلاف دانسته خود عمل می کند از دلخواه خود پیروی کرده است. او در حقیقت نتوانسته است از هوای نفس خود دست بردارد و «خوب» را بر «خوش» ترجیح دهد. این ضعف و ناتوانی در مخالفت با خواهش نفس، بسیار ناموجّه و در نظر شخص، بی درنگ محکوم است. انسان، برای نجات از این محکومیت، به توجیه حرکت خود می پردازد و با فلسفه بافی و استدلال تراشی، در حق جلوه دادن تصمیم خود و نجات از عذاب وجدان می کوشد. همین تلاش نامبارک، آرام آرام چهرة حقیقت را غبارآلود کرده و تردید می آفریند. در این موقعیت، شخص، بافته های خود را باور و یافته های خود را از دست داده و از مسیر هدایت گمراه شده است.

)وَ لاتَتّبِعِ الهَوی فَیُضِلَّکَ عَن سَبیلِ الله( ؛29

از خواستة دل پیروی مکن که تو را از راه خدا گمراه می کند.

امیرالمؤمنین علیه السلام:

من اتبع هواه اعماه و أصمه و أذله و أضله ؛30

هر کس از دلخواه خود متابعت نماید، ]این متابعت یا هوای نفس[ او را کور و خوار و گمراه می کند.

آفة العقل الهوی31

آفت عقل، هوای نفس است.

بر پایه روایات، پیروی از خواهش های نفس و عمل نکردن به حق، ابزار ادراکی و قدرت تشخیص آدمی را از کار می اندازد. همین هشدار – گویا و صریح – در نهج البلاغه چنین آمده است.

لاتجعلوا علمکم جهلاً و یقینکم شکّا، اذا علمتم فاعملوا، و إذا تیقنتم فأقدموا32

علم خود را به جهل، و یقین خود را به شک تبدیل نکنید. هر گاه دانستید، عمل کنید و هر گاه یقین کردید، اقدام نمایید.

دانستن و عمل نکردن، گونه ای از نفاق است که به از دست دادن باور می انجامد. با از دست دادن باور و فراهم آمدن تردید، استحکام و اطمینان زندگی از بین می رود و انسان در صحنه ای سراسر حیرت و ظلمت قرار می گیرد.

ذهب الله بنورهم و ترکهم فی ظلمات لایبصرون33

خداوند، نور منافقان را می زداید و آن ها را در تاریکی ها چنان رها می کند که هیچ نمی بینند.

یخرجونهم من النور الی الظمات34

]خدا[ آنان را از نور، به سوی تاریکی ها بیرون می برد.

یادآوری: توجّه فراوان به مجهولات و بزرگ نمایی گزاره های متزلزل، اغلب برخاسته از کوتاهی و ناتوانی در انجام وظایف مسلّم و مسؤولیت های قطعی است. کسی که به وظایف خود پایبند نیست، برای توجیه سستی و کوتاهی خود به دنبال بهانه می گردد، و چه بهانه ای بهتر از «نمی دانم» ؟ با این بهانه، تا مدتی می توان در پیشگاه خود و جامعه سرافراز باشد. سید شهدای انقلاب اسلامی، آیت اللهبهشتی می نویسد:

تمایل به بی بندوبار زیستن، زمینة قبول هر مطلب جدی را – هر قدر هم روشن و مستدل باشد – در ما ضعیف کرده یا از بین برده است. گویی دوست داریم همواره در حال شک باقی بمانیم، مبادا گرفتار وظیفه شویم.. این بیماری واگیر یعنی رواج سفسطه و وسواس در یک جامعه، که نتیجة مستقیم آن، رواج شک های بی هدف و غیر تحققی است، جامعه را با خطر بزرگی روبه رو می کند؛ خطر بی مسلکی. در چنین جامعه ای، به زحمت می توان چهارتا آدم هم فکر پیدا کرد. به محض این که چهار نفر دور هم جمع شدند، آن قدر از این طرف و آن طرف، در کارشان وسواس و سفسطه و شک های بی اساس نفوذ می کند که قابل توصیف نیست. در این چنین جامعه ای، دیگر نه وحدتی پیدا می شود و نه مسلکی پا می گیرد. وقتی جامعه ای بی مسلک شد، به راحتی و بدون مقاومت قابل توجه، بردة دیگران می شود، به همین سبب، یکی از برنامه های مؤثر استعمارگران در سرزمین های استعمار زده، شک پراکنی و مبارزه با ایمان به هر نوع مسلک سازنده و مؤثر است.35

پس استقبال از شکّ و سؤال پیش از پرداختن به آگاهی ها و باورها، اغلب برای رهایی از قید تعهد و فرار از سختی مسؤولیت است. کسی که بنای انجام وظیفه و ادای تکلیف دارد، از مسلّمات آغاز می کند و در میانة امواج سهمگین تردید، به گزاره های یقینی چنگ می زند.

انسان، همیشه مکلّف است، هر چند میان انبوه مجهولات قرار گیرد و نمی تواند از دایرة مسؤولیت خارج شود، هر چند محدودیت های فراوان او را احاطه کند. این امانت سنگین بر دوش او باقی است؛ زیرا خدا او را صاحب اختیار و اراده آفریده است.

آیت اللهبهجت:

ما از عهدة تکلیف خارج نمی شویم؛ بلکه باید از عمل نتیجه بگیریم و محال است عمل ما بی نتیجه باشد و نتیجه، از غیر عمل حاصل شود.36

«علم»، «توان» و «توجّه» سه شرط عمدة تکلیف است. کسی که «نمی داند»، «نمی تواند» یا «توجه ندارد»، تکلیف ندارد؛37 امّا خداوند ساختار وجودی انسان را چنان قرار داه است که بهانه ای برای فرار از تکلیف در دست نداشته باشد.

اکنون به بررسی شروط سه گانة تکلیف می پردازیم:

شرط اوّل: علم

انسان، در تراکم شدید سؤال ها و ابهام ها نیز از علم تهی نمی شود. ما گاهی تصور می کنیم مشکل عمدة ما در پیمودن مسیر کمال، «جهل» است و باید این ناآگاهی ها و سرگردانی ها برطرف شود تا مسیر حرکت ما هموار گردد؛ ولی چنین نیست و ما همیشه به اندازة لازم برای حرکت، آگاهی داریم. گزاره های یقینی ما برای آغاز راه کافی است و بهانة کمبود علم، از ما پذیرفته نمی شود. انسان در هر موقعیّت و شرایط، به اوّلیاتِ وظایف خود آگاه است.

«فَأَلهَمَها فُجورَها وَ تَقواها»38

«قَد تَبَیَّنَ الرُشدُ مِنَ الغَیِّ»39

خداوند شر و خیر انسان را به او الهام کرد. راه هدایت از گمراهی، تبیین و روشن شده است.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است:

إِنَّ لَکُم عِلماً فَاهتَدوا بِعِلمِکُم؛

علم ]همیشه[ برای شما هست؛ پس به علم خود، هدایت جویید.40

آیت اللهبهجت:

هیچ کس نیست که بگوید هیچ چیز نمی دانم. ]اگر بگوید[، دروغ می گوید. هر کسی – غیر معصوم – بعضی چیزها را می داند و بعضی چیزها را نمی داند؛ آن چیزهایی را که می داند، اگر عمل کند، آن چیزهایی را که نمی داند، می فهمد.41

شرط دوّم: توان و اختیار

یکی دیگر از شرایط تکلیف، توان است؛ یعنی نمی توان کسی را که بر انجام کاری قدرت ندارد، به آن کار تکلیف یا توصیه کرد. با زوال قدرت، تکلیف هم ساقط می شود، بنابراین، مسؤولیت ما همیشه در دایرة توانایی ما محصور است. مراد از قدرت در این جملات، تنها نیروی بازو و قدرت بدنی نیست؛ نیروی فکری، عادات و توانمندی های روحی، ابزار و وسایل، همکار و همراه (نیروی انسانی)، قوانین و فرهنگ عمومی، و خلاصه مجموعة امکانات مادی و معنوی، در «اختیار» ما در انجام یک کار تأثیر دارد.

دردآور و تأسف انگیز این که ما همیشه با محدودیت مواجهیم. بسیاری از کارهایی را که لازم می دانیم، به سبب نداشتن سرمایة مالی، و امور دیگری را به سبب نداشتن ابزار و وسایل کافی نمی توانیم انجام دهیم. گاهی عادات گذشته ما مانع از انجام یک عمل می شود. گاهی فرهنگ عمومی و شرایط اجتماعی، اجازة حرکت به ما نمی دهد. گاهی نیاز به همکاری دیگران داریم و هیچ کس یاری نمی کند. گاهی فرصت کافی برای عمل باقی نمی ماند. گاهی سرزنش دیگران، روحیّه ما را خرد و انگیزة ما را سست می کند. گاهی خستگی شدید بر ما فشار می آورد. گاهی سر و صدای محیط، تمرکز ما را بر هم می زند، و خلاصه درگیری با انواع محدودیت ها و جبرها ما را به ستوه می آورد. در چنین شرایطی چه باید کرد؟

7. تو می توانی

این درست است که انواع محدودیت ها و ناکامی ها ما را احاطه کرده و اجازة فعالیت هایی از ما سلب شده است؛ ولی نمی توان انکار کرد که در بدترین شرایط و با وجود بالاترین حجم محدودیّت، انسان از اختیار و توان تهی نمی شود و همیشه توان و اختیاری – هر چند اندک – واجازه فعالیّت هایی – هر چند کوچک- برای او باقی می ماند. همین توان اندک، محدودة مسؤولیت ما را مشخص می کند. همیشه و در همه جا «ما می توانیم»، و به همان اندازه که می توانیم وظیفه مندیم؛ پس هیچ وقت بدون تکلیف نمی مانیم.

مهم ترین وجه امتیاز انسان از حیوان، همین اختیار و آزادی او است. انسان، در بدترین شرایط «می تواند» بهترین باشد و در بهترین شرایط، «می تواند» بدترین شود. کمبود امکانات و بدی شرایط، بهانة پذیرفته شده ای برای فرار از مسؤولیت نیست.

اگر از ما دربارة کافر نمونه و الگوی کفر بپرسند، به احتمال قوی یکی از سردمداران کفر، مثل ابوسفیان را معرفی می کنیم. ولی قرآن کریم، همسر نوح و همسر لوط را نمونة اعلای کفر می شناسد؛ زیرا آن ها تحت نظر دو پیامبر خدا و دو بندة صالح او بودند و بالاترین دارایی برای رشد معنوی را در اختیار داشتند، امّا کمترین بهره را نبردند؛ یعنی با اختیار خود همة این امکانات را ضایع کردند. در مقابل، آسیه همسر فرعون را مؤمنِِ ایده آل نمونه و ضرب المثل ایمان معرفی می کند؛ زیرا در بدترین شرایطِ رشد معنوی و در فقر شدیدِ امکانات، ارتباط خود را با خدا حفظ می کند و بیشترین بهرة انسانی را برای خود فراهم می آورد:

)ضرَب اللهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَاَة نُوحٍ وَ امْرَأَة لُوطٍ کانَتَا تحْت عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صلِحَینِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنهُمَا مِنَ اللهِ شیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّخِلِینَ * وَ ضرَب اللهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا امْرَأَت فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَت رَب ابْنِ لی عِندَک بَیْتاً فی الْجَنَّةِ وَ نجِّنی مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظلِمِینَ ( 42

خدا برای کسانی که کفر ورزیده اند، زن نوح و زن لوط را مَثَل آورده [که ] هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها خیانت کردند، و کاری از دست [شوهران ] آنها در برابر خدا ساخته نبود، و گفته شد: «با داخل شوندگان داخل آتش شوید. »

و برای کسانی که ایمان آورده اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آنگاه که گفت: «پروردگارا، پیش خود در بهشت خانه ای برایم بساز، و مرا از فرعون و کردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر بِرَهان. »

قرآن کریم در وصف فرعون می گوید:

)فَاستَخَف قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ ( 43

قومش را ذلیل و زبون داشت و آنان همه مطیع او شدند.

پس از بیان این جمله قرآن به جای این که به عتاب و ملامت فرعون بپردازد، قوم او را محکوم می کند:

)إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ (

آن ها مردمی فاسق و نابکار بودند.

یعنی در شرایط سختی که فرعون برای مردم پدید آورده بود، قدرت و اختیار مردم و مسؤولیت آن ها ساقط نشد. پس هیچ کس نباید برای شانه خالی کردن از بار تکلیف، شرایط اجتماعی را بهانه کند؛ زیرا در تراکم انبوه مشکلات و محدودیت ها، باز هم «می توان» و به قدر همان توان «می باید» حرکت کرد.

توجه دائم به نیمة پر لیوان (توانایی ها) و اعتقاد راسخ به امکان حرکت، ایمان و امید را در دل ما زنده می کند و حرکت می آفریند. این اعتقاد راسخ، اگر با آلودگی به شبهات و توجه به کمبود ها و محدودیت ها و تکرار آیة یأس، آسیب ببیند و ایمان و امید، به شک و تردید بدل شود، باعث توقف حرکت می گردد. باید بدانیم تا در این دنیا هستیم، دست به گریبان کاستی ها و محدودیت ها خواهیم بود، و هیچ وقت نمی توانیم همة امکانات مطلوب خود را فراهم آوریم. باید باور کنیم در این عالم، به شرایط ایده آل و صد در صد رضایت بخش، دست نخواهیم یافت و همة آرزوهای ما برآورده نخواهد شد. همیشه آرمان های ما با واقعیّت موجود فرسنگ ها فاصله دارد؛ زیرا طبعِ بی نهایت طلبِ انسان، به حدِّ مشخصی قانع نیست و به محدود، رضایت نمی دهد.

بنابر این توقّع داشته باشیم تمام شرایط و امکانات آماده شود تا به راه افتیم، هیچ وقت از جای خود حرکت نمی کنیم. باید از امکانات موجود بهره گرفت و در حیطة اختیار، مسؤولیت خود را انجام داد. تأمین شرایط ایده آل و امکانات کامل، آرزویی دست نایافتنی است که نباید منتظر تحقیق نشست و عمل را به تأخیر انداخت. باید همیشه این گونه فکر کرد که: «من می توانم و مسؤولیت دارم».

شرط سوّم: توجّه

یکی از مهم ترین شرایط تکلیف «توجّه» است. انسان در حین غفلت، تکلیف ندارد، و به شرطی که اسباب غفلت را خود فراهم نکرده باشد، آدمی در برابر عمل اشتباه خود بازخواست نمی شود؛ امّا چنین نیست که همیشه بی توجّه و غافل باشد. توجّه و تذکر در مواردی وجود دارد و در همان موارد انسان وظیفه مند است. در لحظه ای که غفلتِ انسان به توجه تبدیل می شود، در همان لحظه تکلیف بر عهدة او می آید.َ

) إِمَّا یُنسِیَنَّک الشیْطنُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکرَی مَعَ الْقَوْمِ الظلِمِینَ (

و اگر شیطان از یاد تو برد، پس از تذکر با گروه ستمگران منشین.

)وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَحِشةً أَوْ ظلَمُوا أَنفُسهُمْ ذَکَرُوا اللهَ فَاستَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ ...... وَ لَمْ یُصرُّوا عَلی مَا فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (44

آنان که چون کار زشتی کنند یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد می آورند و برای گناهانشان آمرزش می خواهند... و بر آنچه مرتکب شده اند – در حالی که می دانند – پافشاری نمی کنند.

هیچ کس حق ندارد به بهانة غفلت در یک مورد، در همة موارد، از عمل دست بکشد. به محض از بین رفتن عارضة غفلت، انسان مکّلف می شود برابر توجّهِ خود، عمل کند.

حضرت آیت اللهبهجت می فرماید:

یک دقیقه خود را در یاد خدا دیدید، اختیاراً خود را منصرف ننمایید. و به انصراف و غفلت غیر اختیاری اهمیّت ندهید.45

به این ترتیب روشن شد راه حرکت انسان برای قدم اوّل همیشه باز است. انسان مجموع امکانات لازم، شامل «آگاهی»، «توانایی» و «توجّه» را برای پیمودن قدم اوّل در اختیار دارد. این امکانات همیشه از حد نصاب، بالاتر است و انسان را از عذر و بهانه خلع سلاح می کند، پس مشکل عمدة ما در راهِ عمل، ندانستن یا نتوانستن نیست. مشکل اصلی ما سستی و کوتاهی است و نا آگاهی، ناتوانی یا غفلت، تنها در جایگاه پوششی برای مخفی نگاه داشتن آن به کار می رود.

8. برکت استفاده از سرمایه

اگر انسان از سرمایة علم، توان و توجّه خود به خوبی بهره گیرد، سرمایه او افزایش می یابد و دایرة اختیار او وسیع تر می شود. این وعدة ضمانت شدة الهی و قانون هستی است. اگر انسان، آن جا که می داند و می تواند و توجّه دارد عمل کند، بهرة دانش و توان و توجه او افزون تر می شود.

)وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسراً( 46

هر کس تقوا ورزد، خداوند به فرمان خود برای او گشایش و سهولت قرار دهد.

تقوا عبارت است از انجام وظیفه. و وظیفه به علم و قدرت و توجه مشروط است؛ بنابر این تقوا یعنی آن جا که می دانی و می توانی و توجّه داری، عمل کنی. بر پایة این آیة مبارک، اگر چنین کنی، خداوند گسترة امکانات و اختیار تو را بیشتر می کند؛ یعنی سرمایة آگاهی، توان و توجّه تو را افزایش می دهد و تو را از بن بست ها و محدودیت ها خارج می کند.

)وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یجْعَل لَّهُ مخْرَجاً * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْث لا یحْتَسِب( 47

هر کس تقوا ورزد، خداوند برای او محل خروج ]از مشکلات[ قرار می دهد و او را از جایی که گمان نمی برد، روزی می بخشد.

)إِن تَنصرُوا اللهَ یَنصرْکُمْ وَ یُثَبِّت أَقْدَامَکمْ (48

اگر خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری می کند و ثابت قدمتان می گرداند.

تمام آنچه به نظر ظاهری از روی تصادف، برای انسان پیش می آید، بر اساس حساب و کتاب و برنامة دقیقی است که خداوند متعال طراحی آن را بر عهده دارد.

این حساب و کتاب و برنامة دقیق، به پشتوانة اعمال اختیاری انسان است؛ یعنی هر کس باید ببیند آن جا که می دانسته و می توانسته و توجه داشته، چه کرده که برای او چنین امری – خیر یا شر – مقدّر شده است؟

گاهی انسان با دست یافتن بر کتابی یا آشنایی با شخصی یا شنیدن مطلبی، از خطر بزرگی رهایی می یابد و سرنوشت آینده اش بیمه می شود. ما این حادثه را یک اتّفاق یا شانس می بینیم؛ در حالی که این مقدّرات، به اعمال اختیاری ما گره خورده و برخاسته از عمل ما است. در مقابل، گاهی انسان از قرار گرفتن در محیطی یا آشنایی با شخصی یا مشاهده منظره ای یا شنیدن سخنی، در معرض آسیبی سخت قرار می گیرد. نعمت ها و بلاها، توفیق ها و گمراهی ها و خلاصه انواع مقدّرات ما، بی سبب و بدون محاسبه بر ما وارد نمی شوند. حوادث ریز و درشت جهان هستی، از دست کارگردان حکیم خارج نمی شود. این رخدادهای به ظاهر تصادفی، در پشت پردة هستی به تناسب عمل ما تهیه و تولید شده و تنها با تغییر روّیه ما، تغییر می کند.

)إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ( 49

خداوند، حال هیچ قومی را دگرگون نمی کند، تا خود آن قوم، حالشان را تغییر دهند.

پی نوشت ها:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . غرر الحکم، ح4624.

2 . به سوی محبوب، ص35.

3 . ارشاد القلوب، ص151.

4 . غرر الحکم، ح6196.

5 . به سوی محبوب، ص39.

6 . مصباح کفعمی، ص257؛ مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر.

7 . امالی صدوق، 343.

8 . محاسن، 324.

9 . به سوی محبوب، ص23.

10 . همان، ص 40.

11 . همان، ص46.

12 . همان، ص72.

13 . سوره انفال: 29.

14 . سوره عنکبوت: 69.

15 . سوره بقره: 282.

16 . سوره نور: 54.

17 . این آیات نیز به این مضمون اشاره دارد: «وَ مَن یُؤمن بِاللهِ یَهدِ قَلبَه» (سوره تغابن: 6)، «ذلِکَ الکِتابُ لاریبَ فیه هُدیً للمتقین» (سوره بقره: 2) «وَاعبُد رَبَّکَ حتّی یَأتِیک الیَقینُ» (سوره حجر: 99)، «فَأَمّا مَن أعطی وَ اتَّقی وَ صَدَّقَ بِالحُسنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسری... إنَّ عَلَینا لَلهُدی» (سورة لیل: 5-12) ؛ لَئِن شَکَرتُم لأزیدَنَّکُم» (سوره ابراهیم: 7). «وَ مَن یَتّقِّ اللهَ یجعل لَهُ مَخرجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِب» (سوره طلاق: 2 و 3)؛ «وَالَّذینَ اهتَدَوا زادَهُم هُدی» (سوره محمد: 17)؛ «اتَّقُوا اللهَ و آمِنوا بِرَسولِهِ یُؤتِکُم کِفلَینِ مِن رَحمَتِه وَ یَجعَل لَکُم نوراً تَمشونَ بِهِ» (سوره حدید: 28)؛ «إنَّ الَّذینَ آمنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ یَهدیهِم رَبُّهُم بِإیمانِهِم.» (سوره یونس: 9)؛ «فَلیَستَجیبوا لی وَ لیُومِنوا بی لَعَلَّهُم یَرشُدونَ (سوره بقره: 186).

18 . منیة المرید، ص181.

19 . حلیه الاولیاء، ج10؛ اعلام الدین، ص301.

20 . توحید، ص416؛ ثواب الاعمال، ص161.

21 . میزان الحکمه، ح4805

22 . به سوی محبوب، ص39.

23 . همان، ص56.

24 . شبیه این قانون در آموزش فنون، هنرها و حرفه ها نیز وجود دارد؛ تا هنگامی که آموخته های تئوری به عمل، تجربه و تمرین گره نخورد، دریافت کاملی از آن ها به دست نمی آید.

25 . اعلام الدین، ص96.

26 . مربیان بزرگ، بر اساس همین قاعده در تربیت انسان به نحو تدریجی اقدام می کنند. آیت اللهبهجت می فرماید: «بعضی ها می خواهند معلّم را تعلیم نمایند کیفیت تعلیم را از متعلّمین یاد بگیرید!» (به سوی محبوب، ص35).

27 . به سوی محبوب، ص28.

28 . همان، ص78.

29 . سوره ص: 27.

30 . غرر الحکم، ح9168.

31 . غرر الحکم، ح3925.

32 . نهج البلاغه، ح274.

33 . سوره بقره: 17.

34 . سوره بقره: 257.

35 . ایدئولوژی اسلامی، ص13.

36 . به سوی محبوب، ص37.

37 . رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: وُضِعَ عَن أُمَّتی... الخَطاءُ وَ النّسیانُ وَ ما لایَعلَمونَ وَ ما اضطُرّو إلَیهِ وَ ما استُکرِهوا عَلَیه؛

]تکلیف، در[ این موارد از امّت من برداشته شده است: اشتباه، فراموشی، آنچه ندانند، آنچه توانش را ندارند، آنچه بدان ناچارند، آنچه بدان مجبور شوند... (کافی، ج2،ص463).

در این حدیث، عنوان اوّل به شرطیت «توجه»، عنوان دوّم و سوّم به شرطیت «علم» و عناوین بعد، به شرطیت «توان» اشاره دارد.

«قدرت» عبارت است از امکان انجام و ترک. کسی که امکان انجام عملی را ندارد «عاجز» و نیز کسی که امکان ترک عملی را ندارد «مجبور و مضطر» است و دارای قدرت نیست.

38 . سوره شمس: 8.

39 . سوره بقره: 256.

40 . نهج البلاغه، خطبه 176.

41 . همان، ص78.

42 . سوره تحریم: 10-11.

43 . سوره زخرف: 54.

44 . سوره آل عمران: 135.

45 . به سوی محبوب، ص57.

46 . سوره طلاق: 4.

47 . سوره طلاق: 2 و 3.

48 . سوره محمد: 7.

49 . سوره رعد: 11.

کلمات کلیدی
خدا  |  انسان  |  علم  |  یقین  |  عمل  |  من  |  حرکت  |  آیت اللهبهجت  | 
لینک کوتاه :