مقدمه
در جنوب شهر حله، مزار باشكوهى به نام «حمزه» قرار دارد كه مدفن يكى از شخصيتهاى نامى شيعه به نام حمزة بن قاسم معروف به «ابى يعلى» است. مدفن اين نواده عباس بن على (ع) از ديرباز محل توجه، ارادت و زيارت دوستداران عترت بوده و بعد از مزار ائمه مدفون در عتبات عاليات، يكى از اماكن مهم زيارتى به شمار مىآيد. اين مقاله، نگاهى گذرا به زندگى اين شخصيت والامقام و مزار اوست.
نام و نسب
حمزة بن قاسم، مكنى به «ابويعلى» از نوادگان قمر بنىهاشم حضرت ابوالفضل (ع) است كه نسبش با پنج واسطه به آن حضرت مىرسد. حمزه به دليل انتساب به اميرمؤمنان (ع) به «علوى» و به دليل انتسابش به حضرت عباس (ع) به «عباسى» شهرت دارد.[1]
نسبت جناب حمزه را چنين بيان كردهاند: حمزة بن قاسم بن على بن حمزة بن حسن بن عبيدالله بن ابىالفضل العباس (ع) .[2]
حضرت عباس بن على (ع) چند فرزند داشت؛ وليكن نسل ايشان از عبيدالله گسترش يافت. عبيدالله فرزند لبابه است و همنام نياى مادريش عبيدالله عباس نام گرفته است. گويا در حادثه كربلا، در سنين كودكى حضور داشته است. او را دانشمند و فرهيخته عصر خويش دانستهاند. دو فرزند به نامهاى عبدالله و حسن داشت كه نسلش از حسن ادامه يافت. حسن بن عبيدالله ۶٧ سال زندگى كرد. او را سرشاخه اصلى نوادگان قمر بنىهاشم مىشمارند.[3] عباس، عبيدالله، فضل، ابراهيم و حمزه از فرزندان اويند.
عباس بن حسن، به شجاعت و دليرى مشهور بود و در وصف او گفتهاند كسى از بنىهاشم در جرأت و صراحت لهجه مانند او نبود. او در ايام خلافت هارون الرشيد به بغداد آمد. عباس بن حسن به شيوايى شعر مىسرود؛ بدان حد كه او را برترين شاعر از فرزندان امام على (ع) مىشماردند. از عباس ١٠ فرزند بر جاى ماند.
عبيدالله بن حسن مردى پرهيبت و باشكوه بوده است. امارت حرمين شريفين مكه و مدينه و امر قضاوت در اين دو شهر را بر عهده داشت. مأمون به سال ٢٠۴ هجرى او را به سرپرستى امور حجاج بيت الله الحرام منصوب كرد. عبيدالله ١١ فرزند داشت؛ از جمله آنها قاسم بن عبيدالله است كه از نزديكان امام حسن عسكرى (ع) نيز بود. فضل بن حسن، انديشمندى سخنور و شجاع بود. ابراهيم بن حسن در شمار پارسايان و اديبان زمان خود بود و او را «جردقه» مىناميدند.[4] لقب ممكن است ناظر به زينب، دخت على (ع) باشد كه همسر عبدالله بن جعفر بود.
حمزة بن حسن در عصر مأمون عباسى مىزيست و به شباهت با اميرمؤمنان (ع) شهره بود. حمزه به دليل ازدواج با زينب، يكى از نوادگان عبدالله جعفر، زينبى نيز خوانده مىشد. اين در ميان نوادگان حسن بن عبيدالله مىتوان به شخصيتهاى ذيل اشاره كرد:
١. قاسم بن حمزه؛ يكى از دانشمندان و فقيهان عصر خود است. او مردى بسيار زيباروى و ثروتمند بود كه در يمن سكونت داشت. قاسم بن حمزه بسيار اهل بخشش به مردم بود.
٢. ابو محمد علي بن حمزه؛ از محدثانى است كه روايات بسيارى نقل كرده است.[5]
٣. فضل بن محمد؛ مردى سخندان و شاعر بود و بازماندگانش در قم و طبرستان پراكنده هستند. فضل اشعار بسيارى در مدح دلاورى جدّ خود حضرت عباس (ع) در كربلا سروده است. همو مصيبت قمر بنىهاشم را به نظم درآورد. اين بيت يادگار اوست:
احق الناس ان يكبى عليه فتى ابكى الحسين بكربلا [6]
يعنى: سزاوارترين كسى كه بايد براى او گريست، جوانى است كه امام حسين (ع) را در كربلا گرياند و آن قمر بنىهاشم است.
٣. محمد بن على؛ از نوادگان حمزة بن حسن است. او شاعرى بلندآوازه بود كه در بصره مىزيست و احاديثى را هم از امامان روايت كرده است. محمد شخصيتى محترم و مورد اطمينان بود؛ به گونهاى كه مادر امام زمان (عج) مدتى در خانه او مهمان بود. وى در سال ٢٨۶ هجرى درگذشت و مقبره ايشان در شهر حله امروز داراى گنبد و بارگاه باشكوهى است.[7]
حمزة بن قاسم در چنين خاندانى ديده به جهان گشود و رشد كرد؛ خاندانى كه به ادب، شعر و حديث مشهور بودند و از سرآمدان عصر به شمار مىآمدند.
شخصيت علمى ابىيعلى
ابىيعلى حمزة بن قاسم، در اوايل قرن چهارم هجرى مىزيست؛ از آن رو كه از سعد بن عبدالله (متوفا ٣٠١) روايت كرده و تَلعَكبرى (متوفا ٣٨۵) نيز از او روايت كرده است.[8] ابىيعلى از راويان مورد اعتماد و بلندمرتبه حديث و از عالمان بزرگ شيعه به شمار مىآمد و دانشمندان بسيارى، افتخار شاگردى ايشان را داشتند. دو نكته مهم در زندگى علمى ابىيعلى مشهود بود: فراوانى احاديث نقل شده از او و تأليف چندين كتاب. شخصيت او را چنين وصف مىكنند:
احمد بن على نجاشى (متوفا ۴۵٠ ق) مىنويسد:
حمزة بن القاسم بن على بن حمزة بن الحسن بن عبيدالله بن العباس بن على بن أبىطالب (ع) أبو يعلى، ثقة، جليل القدر من أصحابنا، كثير الحديث. له كتاب من روى عن جعفر بن محمد (ع) من الرجال و هو كتاب حسن، و كتاب التوحيد، و كتاب الزيارات و المناسك، كتاب الردّ على محمد بن الأسدى. أخبرنا الحسين بن عبيدالله قال حدثنا على بن محمد القلانسى، عن حمزة بن القاسم بجميع كتبه؛[9]
حمزة بن قاسم. . . ابويعلى، ثقة جليل القدرى است از اصحاب ما؛ حديث بسيار روايت مىكرده؛ از او كتابى است در ذكر افرادى كه از جعفر بن محمد (ع) روايت كردهاند. كتاب التوحيد، كتاب الزيارات و المناسك كتاب الردّ على محمد بن (جعفر) الاسدى از اوست. حسين بن عبيدالله اينگونه به ما بيان داشت: على بن محمد القلانسى از حمزة بن قاسم جميع كتب او را روايت كرد.[10]
ابوجعفر محمد بن حسن طوسى (متوفا ۴۶٩ ق) مىنويسد:
حمزة بن القاسم العلوى العباسى؛ حمزة بن القاسم بن محمد بن عبدالله بن عبيدالله بن الحسن بن عبيدالله بن العباس بن على بن أبىطالب (ع) يروى عن سعد بن عبدالله، روى عنه التلعكبرى إجازة؛ حمزة بن القاسم. . . از سعد بن عبدالله روايت مىكند؛ تلعكبرى نيز از او روايت مىكند.[11]
علامه حلى (متوفا ٧٢۶ ق) مىنويسد:
حمزة بن القاسم بن على بن حمزة بن الحسن بن عبدالله بن عباس بن على بن أبىطالب (ع) أبويعلى ثقة جليل القدر من أصحابنا كثير الحديث له كتاب من روى عن جعفر بن محمد (ع) من الرجال ؛[12] حمزة بن القاسم. . . ثقة جليل القدرى است از أصحاب ما و احاديث بسيارى نقل كرده است. از او كتابى است در ذكر مردانى كه از جعفر بن محمد (ع) روايت كردهاند.
ابنداود حلى (متولد ۶۴٧ ق)،[13] سيد مصطفى تفرشى (متوفا ١٠۴۴ ق) در «نقد الرجال»،[14] حائرى مازندرانى (متوفا 1216 ق) در «منتهى المقال» [15]، شيخ عباس قمى[16] و سيد ابوالقاسم خويى (متوفا ١۴١٣ ق) نيز به بزرگى از ابىيعلى ياد كردهاند.[17]
با درنگ در سلسله اسناد احاديث، جايگاه حديثى حمزه بن قاسم و مشايخ و شاگردان او مشخص مىشود. حمزه بن قاسم از سعد بن عبدالله، محمد بن اسماعيل البرمكى، حسن بن متيل، جعفر بن محمد بن مالك الفزارى و على بن جنيد الرازى روايت نقل مىكند. از سويى تلعكبرى، على بن محمد القلانسى، حسين بن ابراهيم بن احمد بن هشام المؤدب، على بن احمد بن محمد الدقاق از او روايت نقل مىكنند.[18]
ميرزا محمدعلى اردوبادى كه كتابى درباره شخصيت حمزه بن قاسم به نام «المثل الأعلى» در ١٣۶٠ قمرى نگاشته است،[19] درباره ابىيعلى چنين مىنويسد:
ابويعلى از علماى اهل بيت و يگانهاى برجسته از خاندان وحى و سروى بلند و افراشته در بوستان بنىهاشم است. او از مشايخ روايت بود و علماى بلاد براى بهرهورى از علوم اهل بيت (ع) نزد وى مىشتافتند.
مدفن حمزه
مزار حمزه بن قاسم در جنوب شهر بزرگ حله، در منطقه «مدحتيه» از توابع «مزيديه» واقع است. اطراف حرم مسكونى بوده و به نام «حمزه» يا «حمزة الغربى» معروف است. اين مزار باشكوه و معروف با گنبد، ضريح، رواق و صحن بزرگ، زائران بسيارى را پذيراست.[20] پيشتر اين گمان وجود داشت كه اين حرم از آنِ حمزه بن موسى الكاظم (ع) است وليكن توجه به اين مزار و اختصاصش به ايشان، با حكايتى ارتباط دارد كه برخى از محدثان و انديشمندان بنام بدان اشاره كردهاند؛[21] از جمله ميرزا حسن نورى ماجرا را اينگونه نقل مىكند:
آقا سيد مهدى قزوينى طاب ثراه از والد خود نقل مىكند: خبر داد والد ماجدم كه ملازمت داشتم به بيرون رفتن به سوى جزيره كه در جنوب حلّه است و بين دجله و فرات مىباشد، جهت ارشاد و هدايت عشيرههاى بنىزبيد به سوى مذهب كه همه ايشان به مذهب اهل سنت بودند و به بركت هدايت والد قدس سرّه همه برگشتند به سوى مذهب اماميه ايّدهم الله و به همان نحو باقى هستند تاكنون و ايشان زياده از دههزار نفرند.
فرمود در جزيره مزاريست معروف به قبر حمزه بن موسى الكاظم (ع) و مردم او را زيارت مىكنند و براى او كرامات بسيار نقل مىكنند و حول آن امامزاده، قريهاى است مشتمل بر صد خانوار تقريبا. پس من مىرفتم به جزيره و از آنجا عبور مىكردم وآن امامزاده را زيارت نمىنمودم؛ چون نزد من به صحت رسيده بود كه حضرت حمزه (ع) فرزند بلافصل امام موسى كاظم (ع) در شهر رى در جواب حضرت عبدالعظيم حسنى (ع) مدفون است؛ لذا اهميتى به اين بقعه و صاحب قبر آن نمىدادم.
پس يكدفعه حسب عادت بيرون رفتم و در نزد اهل آن قريه مهمان بودم و اهل آن قريه از من خواستند كه زيارت كنم مرقد مذكور را و من امتناع كردم و به آنها گفتم: من مزارى را كه نمىشناسم زيارت نمىكنم؛ لذا به جهت اِعراض من از زيارت آن مزار، رغبت مردم به آنجا كم شد. آنگه از نزد ايشان حركت نمودم و شب را در قريه مزيديه در خانه بعضى از سادات آنجا ماندم، و چون سحر شد، برخاستم براى نافله شب و چون نافله شب را خواندم، نشستم به انتظار طلوع فجر كه ناگاه سيدى بر من وارد شد كه او را به صلاح و تقوا مىشناختم و از سادات آن قريه بود و سلام كرد و نشست و گفت: يا مولانا! ديروز مهمان اهل قريه حمزه شدى و او را زيارت نكردى؟ گفتم: آرى؛ فرمود: چرا؟ گفتم: من زيارت نمىكنم كسى را كه نمىشناسم، و اعتقاد من اين است كه حمزه فرزند حضرت امام كاظم (ع) در رى مدفون است.
فرمود:
«رُبّ شهرة لا اصل لها» ؛ چه بسا چيزهاست كه شهرت يافته، وليكن اصل ندارد. اين قبر حمزه فرزند موسى كاظم (ع) نيست،
هرچند چنين مشهور است؛ بلكه اين قبر ابويعلى حمزه بن قاسم علوى عباسى از فرزندان حضرت ابىالفضل العباس (ع) است، و يكى از علما و اهل حديث و علماى علم رجال او را در كتب خود ياد و ثناء كرده و وى را به علم و ورع ستودهاند. پس در خاطر خود گفتم اين از عوام سادات است و از اهل علم و اطلاع بر علم رجال و حديث نيست و شايد اين كلام را از بعضى علما آموخته است؛ پس برخاستم به جهت مراقبت و اطلاع از طلوع فجر و آن سيد هم برخاست و رفت و من غفلت كردم كه از او بپرسم اين مطلب را از چه كسى فراگرفته، و چون صبح شد و نماز صبح را خواندم و نشستم براى تعقيب نماز صبح تا آنكه آفتاب طلوع كرد و چون همراه من چند جلد از كتب رجال بود، آنها را مطالعه كردم؛ ديدم بيان سيد درست است؛ اين بزرگوار ابويعلى حمزه بن قاسم علويست.
پس اهل قريه به ديدن من آمدند. سيدى شبيه سيد ياد شده در ميان آنها بود؛ پس از او تشكر كردم كه سحر پيش من آمدى و مرا از قبر جناب حمزه بن قاسم علوى خبر دادى. بگو ببينم اين مطلب را از كجا گفتى و از چه كسى شنيدى. پس سيد گفت: به خدا قسم من پيش از اين ساعت نزد شما نيامدم و من شب گذشته در بيرون قريه بودم (در جايى كه نام آن را برد) و شنيدم شما آمدهايد، پس امروز مشرف شدم به زيارت شما. پس به اهل قريه گفتم لازم شد كه برگردم و جناب حمزه را زيارت كنم و من شكى ندارم در اينكه آن شخص كه سحر تشريف آورد، حضرت صاحب الامر (عج) بوده است. پس از اين داستان كه آن حضرت نفى نكردند، بودن حضرت حمزه بن موسى (ع) را در رى، و اقوال ديگر علما كه بيان گرديد، اثبات مىشود كه اين بزرگوار فرزند بلافصل امام موسى بن جفعر (ع) مىباشد و بايد از او تجليل و تكريم به عمل آورده و نيز او را قربة الى الله هم زيارت نمود.
تاريخچه حرم
گويا نخستين بناى حرم در سال ١٩٣٢ ميلادى توسط شيخ عباس جريان با ساخت بارگاه باشكوهى انجام شد و چهار سال بعد به صورت جزئى تجديد بنا گرديد. در سال ١٩٧٣ به دستور يكى از مسئولان عالى عراق، بارگاه و آستان عظيمى بنا شد.
حرم ايشان داراى دو صحن است: مساحت صحن داخلى ۵٢٠٠ متر مربع و مساحت صحن دوم٨٠٠٠ متر مربع است. دو مناره موجود با ارتفاع ٢٠ متر مربع در سال ١٨۶٠ و گنبد كنونى حرم باارتفاع ٢١ متر در سال ١٩٩٣ ميلادى ساخته شد. حرم ابىيعلى در سال ٢٠٠۵ به «الأمانة العامة للمزارات الشيعيه» واگذار شد كه اين نهاد جزو تشكيلات ديوان وقف شيعى است و اين ديوان نيز زير نظر نخستوزير اداره مىشود. از آن تاريخ فعاليتهاى گستردهاى براى بازسازى و نوسازى حرم شكل گرفت. پوشش مرمر داخل حرم و كاشىكارى صحن داخلى از اقدامات اخير است. همچنين در اين دوره ضريح جديدى نيز بر روى مرقد ايشان قرار گرفت.[22]
نكته آخر
مزار حمزه بن قاسم به «حمزة الغربى» معروف است؛ بدين دليل كه از «حمزة الشرقى» تميز داده شود. در حمزه شرقى مزار «سيد احمد غريفى» قرار دارد كه فرزند علامه سيد هاشم غريفى بحرانى است. مزار وى داراى بنايى باشكوه است و محل آمد و شد فراوان دوستداران خاندان عترت مىباشد.
در منطقه «مدحتيه» بسيارى از بقاع متبركه وجود دارد ٣٠٠ سال پيش در منطقه «ريفيه» خانمى نذر كرده بود كه اگر خداوند تمام حيوانات و چهارپايانى كه مالك آنها بود را شفا دهد، تمام شيرهاى حاصل از اين حيوانات را جمع خواهد كرد و روغنى از آنها خواهد ساخت و در اختيار زائرين و حاجتمندان و فقرا قرار مىدهد. با اذن الهى و به بركت حمزه غربى، تمام حيوانات اهلى آن زن خوب مىشوند و روغن زيادى از شيرهاى اين حيوانات به دست مىآيد؛ اما آن زن در وفا كردن به نذر خود كاهلى مىكند و در نتيجه، روغنها تبديل به سنگ مرمر مىشود كه الآن اين سنگ در كنار قبر جناب حمزه موجود است.
كه از جمله آنها: قاسم بن موسى بن جعفر (ع) ، سيفالدين بن الإمام موسى بن جعفر (ع) ، حسن بن عبيدالله بن العباس (ع) ، الظاهر و المظهر از فرزندان امام موسى كاظم (ع) ، عون بن امام على (ع) كه مادرش اسماء بنت عميس بود و همچنين بسيارى از اماكن مشرفه را مىتوان نام برد.
در اسفندماه ١٣٩٠ به اتفاق جمعى از اعضاى تحريريه فصلنامه زيارت توفيق تشرف به اين حرم روى داد. به هنگام زيارت، جناب آقاى حاج منعم سلمان حسين الشمرى، متولى آستان اين امامزاده به گرمى از ما پذيرايى كرد و از برنامههاى جارى و آتى عمرانى و فرهنگى آستان نكاتى را بيان داشت. يكى از برنامههاى خوب ايشان انتشار مجموعه آثارى درباره حمزه بن قاسم براى سطوح مختلف بود. وى همچنين از تلاش خود براى تشكيل يك كتابخانه نيز گفت كه اميدوارم موفق به ساخت و راهاندازى آن شود.
[1] رجال الشيخ، الأبواب، ص ۴٢۴؛ معجم رجال الحديث، ج ٧، ص ٢٩٠.
[2] رجال النجاشى، فهرست أسماء مصنفى الشيعة، ص ١۴٠.
[3] ابوالفضل هادىمنش، سلسلهجنبان رادمردى (پژوهشى در اعقاب و بازماندگان حضرت عباس بن على (ع)) ، ص ٣۴.
[4] امين عاملى، اعيان الشيعه، ج٢، ص١٢٨.
[5] رجالالنجاشي، ص ٢٧٣.
[6] اصفهانى، مقاتل الطالبيين، ص ٨٩.
[7] رجال النجاشى، ص ٣۴٧.
[8] آقابزرگ تهرانى، الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج ۴، ص ۴٧٨.
[9] «إنّ على بن محمد القلانسى هذا لم تتعرض له كتب الرجال؛ نعم ذكروا أنّ على بن محمد القلانسى من أصحاب الجواد (ع) ، لكنه غير هذا جزما، فإن هذا يروى عنه النجاشى بواسطة شيخه الحسين بن عبيدالله فيكون على بن محمد فى طبقة التلعكبرى، طبعا و عليه فالظاهر أنّ من ترجمة النجاشى متحد مع من ذكرها الشيخ فى رجاله. (معجم رجال الحديث، ج ٧، ص ٢٩٠) .
[10] رجال النجاشى، فهرست أسماء مصنفى الشيعة، ص ١۴٩.
[11] رجال الشيخ، الأبواب، ص ۴٢۴.
[12] رجال العلامه الحلّى، ص ۵٣.
[13] رجال ابن داود، ص ١٣۴.
[14] نقد الرجال، ج ٢، ص ١۶٨.
[15] ابوعلى حائرى، منتهى المقال فى أحوال الرجال، ج ٣، ص ١٣٩.
[16] محدث قمى، منتهى الآمال، ج ١، ص ٣۵٧ - ٣۵٩.
[17] معجم رجال الحديث، ج ٧، ص ٢٩٠.
[18] موسوعة طبقات الفقهاء، با اشراف آيةالله سبحانى، ج ۴، ص ١٨۶.
[19] الذريعه، ج ١٩، ص ٧٨.
[20] الذريعه، ج ١، ص ٩۴؛ منتهى الآمال، ج ١، ص ٣۵٧ - ٣۵٩؛ معجم رجال الحديث، ج ٧، ص ٢٩٠.
[21]محدث نورى، جنبة المأوى، حكايت ۴۵؛ آقابزرگ تهرانى، الكرام البررة، ج ١، ص ١۴۵.
[22] بر روى قبر، قطعه مرمر كوچكى قرار داشت كه توليت آستان حرم درباره آن چنين توضيح داد: نقل مىكنند.