سیری در زندگی علامه امامی مازندرانی

همزمان با در پیش بودن نخستین کنگره ملی علامه امامی مازندرانی، شرح حال زندگی این عالم برجسته مازندرانی تقدیم خوانندگان محترم می شود.

موضوع : فرهنگی تعداد بازدید : 2314     تاریخ درج : 1389/02/04     زمان درج : 14:27     منبع : rasanews.ir

alame emami.JPG


* شخصیت علمی علامه
 
در پهنه ی آسمان معرفت، گاه ستاره ای تلألؤش چنان است که چشم را خیره می کند و عقل را متحیر که چگونه در عمر محدودشان توانستند در علوم بسیاری رهنوردی کنند و سمت راهنمایی بسیاری از بزرگان را به خود اختصاص دهند. از جمله بزرگانی که پژوهشگران را به تفکّر وا می دارد وجود مبارک عالم بزرگ و اندیشورکم نظیر حضرت آیت الله حاج شیخ مهدی امامی مازندرانی است که « مرجعی بزرگ، حکیمی الهی، فقیهی اصولی و استادی توانا در فقه و اصول بود؛ در رجال و شرح حال، رجالی ای با درایت؛ در فلسفه، حکیمی نامور؛ در تفسیر، مفسری ژرف نگر؛ در اخلاق، معلّمی پارسا؛ در خطابه، خطیبی توانا و در آثار، صاحب حواشی عالمانه بر کتب مهّم فلسفی، همچون اسفار ملاصدرا، کتب بوعلی سینا و ابن عربی و کتب مهم فقهی، هم چون عروۀ الوثقی از تألیفات استادش و نویسنده رساله عملیه ای برای تکالیف دینی مردم بود.»
 
* کودکی و نو جوانی
 
چه کسی گمان می کرد نوزادی در خانه محقّر از شهر امیرکلای بابل(سال 1285 ه . ش) آفتاب فروزانی در آسمان علم و حکمت و مایه مباهات نه تنها استان مازندران که عالم اسلام شود. نوزادی که نامش را معجونی از خاتم نبوت و امامت (محمد مهدی) نهادند و فقط سه سال آغازین دوران کودکی را در آغوش پر مهر پدر گذرانید پدری سرشار از صفا و صبور(مشهدی حسین) با حصیر بافی و زندگی فقیرانه و با یاری مادر محمد مهدی(گوهر سلطان دختر آقا شیخ ابراهیم و خانم سیده ننه) به تربیت فرزندانش اهتمام بسیار داشت.
 
مادر وی از مبلّغان گرانقدر دین بود، جلسات بانوان را اداره می کرد و آنان را با سیمای قرآن وحضرت فاطمه زهرا(س) آشنا می کر د ضمن اینکه خود نیز به تربیت فرزندان توجه ویژه داشت؛ ایشان فرزند دلبند سه ساله شان را برای آموزش قرآن به مکتب خانه حاج خانم « ملاّ رقیه اخلاقی» از بانوان بزرگوار آن منطقه فرستاد . او از همان کودکی در شمار حاملان و حافظان قرآن قرار گرفت . پدر علامه قبل از دیدن موفقیت های علمی فرزندش، در حال احتضار دست محمدمهدی شش ساله اش را دست عالم محل نهاد و از او قول گرفت که فرزندش را در مسیر علم و دانش یاری دهد و اگر این کار را نکند در قیامت از او نزد خدا و رسولش شکایت خواهد کرد و از او خواست زمینه سربازی امام زمان(عج) را برایش فراهم کند.
 
با نشستن غبار یتیمی بر چهره محمد مهدی شش ساله و محروم شدن از نوازش پدرانه، مادر مؤمن و مبلّغ ایشان که هنوز حسن شهرتش باقی است با مسؤولیت دو چندان مادرانه، وی را به آینده امیدوار ساخت و دروازه ی دانش و تفکر و اندیشه را همچنان به روی محمد مهدی گشوده نگه داشت به گونه ای که وی به همت خویش توانست خود را در دوازدهمین بهار زندگی اش به نقطه های اوج علمی، قرآنی و ادبی در زادگاهش برساند.
 
در سال 1268 یا 1270 ه.ش استادش برای تحقق آرزوی پدرانه محمد مهدی، ایشان را به حوزه علمیه میرزکی و مدرسه صدر بابل فرستاد تا با نبوغ و استعداد سرشارش مدارج علمی را سپری کند و هزینه تحصیلی او را مادر بزرگوارش که از راه تبلغ بانوان منطقه کسب می نمود، برایش ارسال می کرد که هر چند با فقر و گرسنگی و مشکلات مستمر همراه بود، اما او در تحصیل علوم متداول آن عصر، کوتاهی نکرد.
 
* جوانی
 
حاج شیخ محمدمهدی این جوان مازندرانی در سنّ هیجده تا بیست سالگی محیط کوچک بارفروش(بابل) را به سوی دریای بی کران علم و دانش عصر خویش، تهران ترک گفت؛ شهری که در آن زمان جولانگاه اساتید بلندپایه ی حکمت، فلسفه، فقه و اصول بود او همچنان با فقر مادّی دست و پنجه نرم می کرد و با زحمت بسیار حتی نماز و روزه استیجاری، خود را به تهران رساند و به حجره ای در مدرسه صدر تهران رفت و از خرمن علمای بزرگ بهره برد به گونه ای که حاج شیخ در طول زندگی با فقر اختیاری اش به خاطر انتخاب فلسفه و حکمت، که در آن روزگار جایگاه مناسبی در میان حوزوی ها نداشت، حکیمی توانا و فیلسوفی مشهور شد و در ردیف اساتید برجسته آن زمان قرار گرفت به گونه ای که در 27-28 سالگی ضمن تحصیل در مدرسه صدر به تعلیم و تدریس و تربیت شاگردان پرداخت.
 
«وی در اواخر سنین جوانی از مجتهدان بنام نجف و از شخصیت بلندپایه آن روزگار اجازه ی اجتهاد گرفت و اجتهاد مطلق او مورد پذیرش دانشمندان بلندپایه حوزه ها واقع شد.»
 
حاج شیخ محمدمهدی ضمن تحصیل در تهران مورد علاقه حجت الاسلام سیداحمد ارائی ساروی قرار گرفت و با دختر ایشان ازدواج کرد و برای تکمیل دروس علمی راهی نجف شد در حالی که همسرش در تهران بود. ایشان خانم «شرفۀ السادات طباطبایی» از خانواده علم و ایمان و بانویی مؤمن، باتقوا، زاهد و بسیار مورد احترام شیخ بود. ثمره این ازدواج پنج دختر و پنج پسر بود که پنج تن آنان در زمان حیات حاج شیخ از دنیا رفته اند.
 
* بزرگسالی و غروب خورشید
 
حاج شیخ محمدمهدی که طالب حقیقی علم بود و چون غواصّی در اقیانوس علم غوطه ور می گشت تا گمشده اش را بیابد، «در سال 1330 ه.ق برای تحصیل و فراگیری بیشتر به نجف اشرف تشرّف یافت تا در آن دانشگاه بزرگ، مدارج عالیه را نزد اساتید برجسته بپیماید و به اوج قلّه رفیع علم و اندیشه رسد.»
 
ایشان «در سال 1340 ه.ق به ایران مراجعت کرد و در شهرستان بابل محلّه اجابن منزلی را اجاره کرد و حدود شش سال مسئولیت حوزه علمیه آنجا را مدیریت نمود و به کارهای مردم از قبیل امامت جماعت مسجد کاظم بیک و کارهای قضایی و ... پرداخت.» و همچون سایر علمای بزرگی که به منزله ی ستارگانی فروزان هستند، راهنمای زندگی انسان ها گردید و وجودش نسبت به افراد عابد نیز همچون خورشید نسبت به ستاره شد چنانکه امام کاظم علیه السلام می فرمایند: «فضل الفقیه علی العابد کفضل الشمس علی الکواکب». تحف العقول، ص 434
 
آن گونه که مرحوم شریف رازی درباره زندگی ایشان می نویسد:«حاج شیخ حدود سال 1348 ه.ق به قم رفت و در آن شهر اقامت گزید و به تدریس فقه و اصول و تفسیر و فلسفه پرداخت که آثارش در آن رشته ها از وی باقی است و فضلایی تربیت نموده است.»
 
«ایشان در شعبان 1387 ه.ق (1337 ه.ش) برای معالجه به تهران رفت که دکتر غروی در عیادت از ایشان در منزل گفت: بیماری شما ساده نیست شاید غدّه سرطانی باشد؛ باید ماه رمضان را در تهران بمانید. حاج شیخ تبسّمی کرد و فرمود: اگر سرطان باشد، حتماً باید بروم و در ماه رمضان به عبادت بیشتری اشتغال داشته باشم؛ چون سرطان را شما نمی توانید معالجه کنید. بنابراین شیخ در ماه رمضان به امیرکلا رفت و تا بیست و هفتم ماه مبارک روزه گرفت و سه روز پایانی حالش دگرگون شد و پس از ماه مبارک در بازگشت به تهران با استقبال زیاد مردم روبه رو شد تا جایی که ماشین از حرکت بازایستاد و ایشان به احساسات مردم پاسخ داد و از همه تشکر کرد.
 
وی  پس از وداع با مردم به تهران بازگشت و هر روز برای معالجه به بیمارستان امام خمینی (ره) می رفت و بدون ترس و ضعف، غدّه سرطانی را برق می داد. و به رغم اطلاع کامل از بیماری خود اصلاً اظهار عجز نمی کرد، به گونه ای که مایه تعجب پزشک وی می شد. نهایتاً این عالم جلیل القدر در روز جمعه دهم جمادی الثانی مطابق اول دی ماه 1337 در سجده نماز لقای حضرت حق را لبیک گفت.»
 
حاج شیخ مهدی در شیخان قم مدفون است جایی که همیشه از آن زیاد یاد می کرد و همگان را در منبر و جمع شاگردان و علما به زیارت آنجا با پای برهنه دعوت می کرد و از آن به عنوان وادی ایمن یاد می کرد که مدفن هفتصد نفر از علما و رجال دانشمند می باشد و می گفت: آن جا کسی دفن است که جنازه حضرت معصومه (ص) روی دوشش بوده است. مرقد فعلی حاج شیخ جایگاه فاتحه خوانی ایشان برای اهل قبور می باشد. گویا از جایگاه خود اطلاع داشت.
 
** حیات علمی علامه
 
* اساتید حاج شیخ مهدی مازندرانی
 
بعد از دامان پرمهر پدر و مادر از سه سالگی در مکتب خانه خانم «ملّارقیه اخلاقی» از بانوان بزرگوار محلّه خودشان به تعلیم قرآن پرداخت و با توجه به اینکه کودکی، نخستین مرحله سیر تکامل برای رسیدن به حقایق جهان و شناخت آن است گویا بعضی چون حاج شیخ در کودکی کار بزرگان ره پیموده را انجام داده که موجب شگفتی است. چنان که با از دست دادن پدر در شش سالگی* با محبّت های مادرانه و امید به آینده دروازه ی تفکّر و اندیشه اش چنان به سوی علم گشوده می شود که در دوازدهمین بهار زندگی به نقطه اوج علمی، قرآنی و ادبی در زادگاهش می رسد و سپس برای طی مراتب کمال و علم به شهرستان بابل هجرت می کند که این هجرت مکانی سرآغاز زندگی جدیدی است که ره آوردهای دیگری چون هجرت انفسی را در پی دارد. این هجرت، طالب علم را به معلوم و عارف را به معروف سوق می دهد.
 
و شاید گزاف نباشد که گفته اند: هجرت رمز موفقیت مردان بزرگ و کلید اصلی تعالی و رشد شخصیت است. ایشان در شهرستان بابل در مدرسه (مسجد) میرزکی بارفروش و مدرسه صدر این شهرستان مستقر شد و به کسب علوم دینی نزد اساتید برجسته ی آن زمان همچون آیت ا... شیخ علی اصغر امیرکلایی (مجتهد مازندرانی) اشتغال یافته با ادبیات عرب، مقدمات و بخشی از سطوح آشنا شد و همچنین از محضر آیت ا... حاج شیخ اسماعیل بن حدّاد از شاگردان برجسته آیت ا... سعیدالعلمای بارفروشی خوشه های بی شماری از شجره طیبه علوم را چید. تا جایی که دیگر ساقیان علوم شهرستان بابل توانایی سیراب کردن جان تشنه معارف او را نداشتند.
 
از این رو به تهران که آن زمان مهد اساتید بزرگ بود هجرت کرد و در مدرسه صدر آن جا به شاگردی اساتیدی چون آیت الله سیّدعبدالکریم مدرّس لاهیجی در اصول و آخوند ملامحمد صاحب حواشی بر شرح شمسیه در مقطع سطح و خارج به درس خواندن پرداخت و همچنین آیت الله  شیخ فضل اله نوری در فقه؛ و در فلسفه نیز نزد سه استاد و حکیم بزرگ تهران یعنی آیات عظام: میرزاحسن کرمانشاهی، میرزاهاشم اشکوری و میرشهاب الدین نیریزی شیرازی بهره های فراوان برد و نسبت به این علم صاحب نظر شد. تا جایی که 28-27 سالگی در همان محل تحصیل بر کرسی تدریس تکیه زد و این خود در بنیه ی علمی اش تأثیر بسزایی داشت.
 
به رغم فقر مادی اش، عشق فراوان به تحصیل، مرغ جانش را به کوی دوست یعنی مولا امیرمؤمنان (ع) در نجف پرواز داد و در این هجرت کبری نزد اساتید آن مهد علم و اندیشه، دانشگاه بزرگ و میراث گران بهای علّامه شیخ الطائفه و شیخ طوسی، توانست خود را به قله رفیع علمی برساند و از محضر آیات عظام و مراجع بزرگ آن زمان: سیّدمحمدکاظم ایزدی (صاحب عروه الوثقی)، شیخ فتح اله نمازی شیرازی (معروف به شیخ الشریعه اصفهانی) و شیخ محمد حسین نائینی بهره ها برد.
 
کلمات کلیدی
بابل  |  مازندرانی  |  حاج شیخ مهدی امامی مازندرانی  |  حضرت آیت‌الله حاج شیخ مهدی  |  زندگی علامه امامی مازندرانی  |  اساتید حاج شیخ مهدی مازندرانی  |  حاج شیخ مهدی  | 
لینک کوتاه :