1- پیامبر(ص) مشغول تبلیغ و دعوت سران قریش به سوی اسلام بود و امید داشت که این سخنان در دل آنان مؤثر واقع شده و مکتب حیات بخش اسلام گسترش یابد در این میان عبدالله که مردی نابینا و فقیر است با وضعیت خاص وارد مجلس می شود و آداب مجلس را رعایت نکرده دنبال پیامبر اکرم(ص) می گردد و حرف او را قطع می کند و تقاضای آموزش آیاتی از قرآن کرده و حرف خود را مدام تکرار می کند و آرام نمی گیرد زیرا دقیقاً متوجه نبود که پیامبر(ص) با چه کسانی مشغول صحبت است، پیامبر اکرم(ص) از این رفتار ناراحت شد و آثار ناراحتی در چهره مبارکشان پدیدار شد و در دل گفت: که این سران عرب پیش خود می گویند که پیروان محمد(ص) نابینایان و بردگانند و به این جهت رو از عبدالله بر گرداند و در این موقع آیات الهی نازل شده و او را مورد عتاب قرار دادند که چرا چنین رفتاری انجام داده است. در شأن نزول آیات اولیه سوره عبس این قول معروف است و علماء شیعه هم بعضاً پذیرفته اند اما بعضی دیگر از علماء شیعه این قول را نپذیرفته و بر اساس شواهدی شأن نزول را متوجه مردی از بنی امیه می دانند.
2- به هر تقدیر اگر همین شأن نزول اول را هم بپذیریم کار پیامبر اکرم(ص) تنها ترک اولی بوده است و با عصمت آن حضرت ناسازگار نیست و این طبیعی است که در چنان حالتی ناراحتی ایجاد شود خصوصاً که عبدالله بن ام مکتوم هم نابینا بود و متوجه رفتار پیامبر(ص) نمی شد تا موجب تحقیر یا دل شکستگی او شود. ولی از آن جایی که خداوند مهربان بی نهایت به نرم خویی و مهربانی اهمیت داده است پیامبر(ص) را از این نوع رفتار باز می دارد. و بنا بر روایتی پیامبر اکرم(ص) هر گاه این مرد را می دید برای او بسیار احترام می کرد و به یاد این داستان می افتاد. [1]
3- این آن چه بود که بعضی از علمای شیعه و اکثر علما و مفسرین اهل سنت پذیرفته اند. اما مرحوم علامه طباطبایی از مفسرین بزرگ معاصر، این قول را به جهاتی نمی پذیرد. چرا که اولاَ: خود قرآن این فرد را معرفی نکرده است و تنها صفات او را گفته است.
ثانیاَ صفاتی را بیان کرده است که از شأن پیامبر اکرم(ص) بسیار دور هستند چون پیامبر(ص) نمی تواند عبوس باشد و از آن بدتر اغنیاء را به صدر نشاند و فقراء را از خود براند، در حالی که در سورة «ن» که قطعاَ قبل از این سوره نازل شده می فرماید:« وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ ، و راستی که تو را خویی والاست!» [2]
و هم در سورة شعراء که قطعا قبل از سورة عبس نازل شده است فرمود:« وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَک الأَقْرَبِینَ وَ اخْفِض جَنَاحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ، و خویشانِ نزدیکت را هشدار ده و برای آن مؤمنانی که تو را پیروی کردهاند، بال خود را فرو گستر» [3]
ثالثاَ: قبح ترجیح دادن اغنیاء با این که غنی ملاک برتری نیست و فضیلت محسوب نمی شود بر کمال فقیر و روی آوردن به اغنیاء و اعراض از فقرا خود امری است که قبح آن عقلی است و منافات با کرامت انسانی دارد و نیاز به نهی لفظی ندارد.
رابعاًَ: در مجمع البیان روایت از امام صادق(ع) نقل شده است که این سوره در باره مردی از بنی امیه نازل شد که نزد پیامبراکرم(ص) بود و ابن ام مکتوم آمد و وقتی ایشان را دید خود را جمع و جور کرد و رو ترش کرد و صورتش را از ایشان بر گرداند. و خداوند این داستان را حکایت کرده و سر زنش نموده است. [4]