پرسش و پاسخ

اعتراف اهل سنت به علم سرشار امام جواد(ع) در کودکی

از ابن حجر هیتمی و دیگران نقل شده: «مأمون می خواست دخترش را به امام جواد(ع) تزویج کند. بنی عباس، معترض شده، گفتند: او کودک است و هنوز علم و کمالی کسب نکرده، اگر صبر کنی که کامل شود و بعد از آن با او وصلت نمایی بهتر است؛ مامون برای اثبات مقام علمی امام در کودکی، مباحثه علمی بین ایشان و علمای بزرگ و نامدار از جمله یحیی بن اکثم بر قرار نمود که در آن مجلس، مباحث عالمانه و حکیمانه امام همگان را شگفت زده نمود.

تعداد بازدید : 480     تاریخ درج : 1397/05/22     منبع : سایت دفتر آیت الله مکارم شیرازی مدظله العالی    

سوال

در منابع اهل سنتچه روایاتی درباره احاطه علمی امام جواد(علیه السلام) در دوران کودکی نقل شده است؟


جواب

ابن حجر هیتمی و دیگران نقل کرده اند: «مامون می خواست دختر خود را به حضرت جواد(علیه السلام) تزویج کند. بنی عباس، از شنیدن این قضیه معترض شده و به او گفتند: خلافت هم اکنون به دست بنی عباساست؛ به چه جهت قصد داری آن را به بنی هاشم منتقل کنی؟

مامون در جواب گفت: علت آن، کثرت علم و فضل او است با وجود کمی سنش.

آنان جواب دادند: او کودکی خردسال بوده و هنوز علم و کمالی کسب نکرده است. اگر صبر کنی که کامل شود و بعد از آن با او وصلت نمایی، بهتر است. مأمونگفت: شما ایشان را نمی شناسید. علم ایشان از جانب حق تعالی است و کوچک و بزرگ آنان از دیگران افضلند. اگر می خواهید این امر بر شما ثابت شود، علما را جمع کنید و با او مباحثه نمایید. عباسیان قبول نموده، اتفاق کردند که یحیی بن اکثم، قاضی القضات آن عصر، با او بحث کند. لذا در روزی معین، در مجلس مأمونحاضر شدند و یحیی بن اکثم، مسائلی را از امام جواد(علیه السلام) سوال کرد و آن حضرت به بهترین وجه پاسخ آنان را داد.

سپس مأموناز امام خواست که یحیی بن اکثم را امتحان نموده، از او سوال کند. حضرت به او فرمود: از تو سوال کنم؟ یحیی در جواب عرض کرد: اختیار با شما است، اگر جواب آن را بدانم می دهم; وگرنه از محضر شما استفاده می کنم.

امام جواد(علیه السلام) پرسید: نظر تو چیست در رابطه با مردی که در اول روز، به زنی به حرامنگاه کرد و در وسط آن روز نگاه کردن به آن زن حلال گشت. هنگام ظهر، نظر بر او حرامشد و در وقت عشاء دوباره بر او حلال گشت و نصف شب باز زن بر او حرامشد و هنگام صبح، باز نگاه به آن زن، بر او حلال گشت. سرّ این قضیه چیست؟ و به چه جهت آن زن بر او گاهی حلال و گاهی حرامشده است؟

یحیی بن اکثم در جواب حضرت عرض کرد: به خداسوگند که از این مسئله اطلاعی ندارم و اگر شما صلاح می دانید جواب آن را بفرمایید.

امام جواد(علیه السلام) فرمود: آن زن کنیز شخصی بود. در اول روز مردی اجنبی به او نگاه کرد که نظر او حرامبود. آن مرد اواسط روز آن کنیز را از مولایش خرید و از این طریق کنیز را بر خود حلال کرد. هنگام ظهر آن زن را آزاد کرد. و لذا بر او حرامشد. در وقت عصر با او ازدواجنمود و او را بر خود حلال گرداند. در وقت مغرب، او را ظهار کرد و بر خود حرامنمود. هنگام عشاء کفارهای به جهت ظهار پرداخت و دوباره آن زن را بر خود حلال کرد. نیمه شب آن زن را یک طلاقه کرده و او را بر خود حرامنمود; ولی به هنگام صبح به آن زن رجوع کرده و دوباره آن زن بر او حلال شد.

هنگامی که سخنان امام جواد(علیه السلام) به اتمام رسید، مأمونرو به عباسیان کرد و گفت: آیا به آنچه که انکار می کردید، رسیدید؟ سپس دخترش را به عقد امام جواد(علیه السلام) درآورد».(1)

همچنین روایت شده که چون امام رضا(علیه السلام) از دنیا رحلت نمود مأمونبه جهت کثرت علم و دین و عقل امام جواد(علیه السلام) با وجود کمی سن آن حضرت به ایشان علاقه مند شد و خواست تا دخترش ام الفضل را به ازدواجاو درآورد. همان گونه که دختر دیگرش ام حبیب را به نکاح پدرش امام رضا(علیه السلام) در آورده بود. این قصد بر عباسیان گران آمد و او را از این عمل بازداشتند; زیرا خوفآن داشتند که امر خلافت از دستشان خارج گردد. لذا از او خواستند که از تصمیم خود صرف نظر کند. و به مأمون گفتند: او نوجوانی است که علمی ندارد. مأمونگفت: من از شما به او داناترم، اگر خواستید او را امتحان کنید. آنان راضی به این کار شدند و به قاضی یحیی بن اکثم مال بسیاری دادند تا آن حضرت را امتحان کرده و سوال هایی از او بپرسد که از جواب آن ها عاجز شود. روزی را برای این امر انتخاب کردند. مامون، امام و قاضی و جماعتی از عباسیان را برای آن روز مقرّر دعوت نمود. قاضی به حضرت عرض کرد: از تو سوالی دارم. حضرت فرمود: از هر چه می خواهی سوال کن. قاضی گفت: نظر شما درباره مُحرمی که حیوانی را صید کرده چیست؟ حضرت فرمود: «آن را در حلّ کشته یا در حرم؟ از روی علم کشته یا از روی جهل؟ اولین بار است که کشته یا تکرار بر این عمل کرده است؟ صید آن کوچک بوده یا بزرگ؟ آن محرم، عبد بوده یا حرّ؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ آن صید پرنده بوده یا غیر پرنده؟

یحیی بن اکثم تعجب کرد و عجز و ناتوانی در چهره اش آشکار شد، به حدّی که اهل مجلس آن را درک کردند.... مأمونساعتی سکوت کرد، و بعد از آن سرش را به طرف اقوام خود و حاضرین بلند کرده و گفت: آیا آنچه را که شما انکار می کردید فهمیدید؟...»(2).(3)

پی نوشت:                                                                    

(1). صواعق المحرقه، ص 123 ; اخبار الدول، قرمانی، ص 116.

(2). تذکرة الخواص، ص 359.

(3). گردآوری از کتاب: اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، علی اصغر رضوانی، مسجد مقدس جمکران، قم، 1385 ه.ش، ص 163.

کلمات کلیدی
امام جواد  |  جواد ( ع )  |  جواد الائمه  | 
لینک کوتاه :