بسته‌های موضوعی  /  چهل پیام از دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان  /  آداب فردی

عفت و عیب پوشی

 راغب اصفهانی در لغت نامه «مفردات» می گوید: «عفّت حالتی در نفس است كه انسان را از غلبه شهوت باز می دارد.  از روایات نیز همین معنا استفاده می شود، لذا این واژه یك معنای عام دارد، ولی بیشتر در مورد خویشتن داری در دو مسئله استعمال شده است: خویشتن داری و قناعت درا مور مالی و كنترل غریزه جنسی، كه اوّلی موجب حفظ عزّت و آبرو شده و دوّمی موجب حیا، شرم و غیرت در مقابل پرده دری و انحرافات جنسی می گردد.  در لغت نامه «التحقیق» آمده: فرق بین عفت و تقوا این است كه عفّت به معنای حفظ نفس از شهوات انسانی است ولی تقوا یعنی حفظ نفس از انجام گناهان.  واژه عفّت در قرآن، بیشتر در این دو مورد استعمال شده است؛ مثلاً در یك جا آمده: «وَلْیسْتَعْفِفِ الَّذینَ لایجِدُونَ نِكاحَاً حَتّی یغْنِیهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ و كسانی كه امكانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاكدامنی پیشه كنند، تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند. 1 - در مورد غیرت و عفت ناموسی پیامبر(ص) نیز سخن بسیار است؛ از جمله این كه: امّ سلمه - یكی از همسران پیامبر(ص) - می گوید: در حضور پیامبر(ص) بودم، یكی از همسرانش به نام میمونه نیز حاضر بود، در این هنگام ابن ام مكتوم كه نابینا بود به آن جا آمد، پیامبر(ص) به ما فرمود: «حجاب خود را در برابر ابن ام مكتوم رعایت كنید. و نیز فرموده است كه: «هیچ فردی نمی بیند امر ناشایستی از برادر مسلم خود پس آن را بپوشاند، مگر اینكه داخل بهشت می گردد».

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 179     تاریخ درج : 1399/02/22    

«اللّهمّ زَینّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ»[1]

ای خدا در این روز مرا به زیور ستر و عفت نفس بیارای.

خدایا روزی كن من را در ماه رمضان و به دو چیز زینت بده: ستر و عفاف. ستر یعنی اینكه گناهان مردم را مخفی كنم. به ما چه ارتباطی دارد كه فلانی عیب دارد؟ خوش به حال بنده ای كه به عیب خودش می پردازد و به عیب دیگران كاری ندارد. اگر رفیقت هم عیب دارد به كسی نگو. غیبت حرام است و عمل چهل روز را از بین می برد و اعمال خوب غیبت كننده را در نامه اعمال شخص غیبت شونده می نویسند. چه خوب است كه خوبی های مردم را بیان كنیم.

آن ها كه به عیب دیگران كاری ندارند، بهترین زینت را دارند. حدیث داریم خوش به حال كسی كه به عیب خود پرداخته به عیب دیگران كاری ندارد.

در ادامه دعا عفاف آمده است. عفاف یعنی اینكه گناه نكنیم و عفت نفس داشته باشیم كه گناه نكردن است.[2]

 عفت

 یكی از ارزش های والای انسانی و اسلامی ای كه سرچشمه ارزش های دیگر، و موجب آثار درخشان معنوی است، خوی عفّت می باشد كه می توان آن را یكی از پایه های اخلاق و صفت كلیدی ای برای عقب زدن رذایل و سوق دهنده به سوی تكامل و درجات عالی و كمالات متعالی دانست.

 در قرآن و روایات از این خصلت، بسیار تمجید شده و سیره پیشوایان معصوم(ع) نیز سرشار از این خصلت نیكو است. با این اشاره به مطالب زیر می پردازیم:

 معنای عفّت

 عفّت در اصل به معنای خویشتن داری، تسلّط بر نفس و نقطه مقابل شهوت پرستی و شكم پرستی است.

 راغب اصفهانی در لغت نامه «مفردات» می گوید: «عفّت حالتی در نفس است كه انسان را از غلبه شهوت باز می دارد.»

 قیومی در لغت نامه «المصباح المنیر» هم نظیر همین معنا را ذكر نموده و می نویسد: «عَفَّ عَنِ الشّی ء امتنع عنه؛ از چیزی عفّت ورزید، یعنی خود را از آن بازداشت.»

 طریحی در «مجمع البحرین» می نویسد: «العفافُ كفُّ النفس عن المحرّمات، و عَنْ سؤال النّاس؛ عفّت، بازداری روح و روان از گناهان و هم چنین نگه داری خویش از دراز كردن دست سؤال به سوی دیگران است.»[3]

 از روایات نیز همین معنا استفاده می شود، لذا این واژه یك معنای عام دارد، ولی بیشتر در مورد خویشتن داری در دو مسئله استعمال شده است: خویشتن داری و قناعت درا مور مالی و كنترل غریزه جنسی، كه اوّلی موجب حفظ عزّت و آبرو شده و دوّمی موجب حیا، شرم و غیرت در مقابل پرده دری و انحرافات جنسی می گردد. البته از این دو در اصطلاح روایات به عفّت بطن و فرج تعبیر شده است؛ مثلاً پیامبر(ص) فرمود: «در مورد امّتم در مورد شكم پرستی و شهوت پرستی جنسی، بیمناك هستم.»[4]

 حضرت علی(ع) در فرازی از وصیت خود به محمد بن ابی بكر می فرماید: «انّ اَفْضَلَ العِفَّةِ الوَرَعُ فی دینِ اللهِ والعَمَلُ بِطاعَتِهِ؛ بهترین مصداق عفّت، رعایت پاكی و پرهیزكاری در دین خدا و عمل در اطاعت الهی است.»[5]

 در لغت نامه «التحقیق» آمده: فرق بین عفت و تقوا این است كه عفّت به معنای حفظ نفس از شهوات انسانی است ولی تقوا یعنی حفظ نفس از انجام گناهان. بنابراین عفّت یك حالت درونی است، ولی تقوا بر اعمال خارجی نظارت دارد.[6]

 واژه عفّت در قرآن، بیشتر در این دو مورد استعمال شده است؛ مثلاً در یك جا آمده: «وَلْیسْتَعْفِفِ الَّذینَ لایجِدُونَ نِكاحَاً حَتّی یغْنِیهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ و كسانی كه امكانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاكدامنی پیشه كنند، تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند.»[7] و در مورد دیگر می فرماید:

 «... یحْسَبُهُمُ الجاهِلُ اغنیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ؛ باید انفاق شما، به خصوص برای آن مهاجران فقیری باشد كه... از شدّت عفّت و خویشتن داری، افراد ناآگاه، آنها را ثروتمند می دانند.»[8]

 در مورد ارزش انسان عفیف، همین قدر بس كه امیرمؤمنان می فرماید: «مَا المُجاهِدُ الشّهیدُ فی سَبیل اللهِ باَعْظَمَ اجراً ممَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَكادَ العَفیفُ أَنْ یكونَ مَلَكاً مِنَ الملائكة؛ پاداش مجاهدی كه در راه خدا به شهادت رسیده، برتر از شخص با عفّتی نیست كه توان گناه دارد، ولی گناه نكند، زیرا چنین شخص نزدیك است كه فرشته ای از فرشتگان خدا باشد.»[9]

 چند نمونه از عفّت ورزی پیشوایان

1 - در مورد غیرت و عفت ناموسی پیامبر(ص) نیز سخن بسیار است؛ از جمله این كه: امّ سلمه - یكی از همسران پیامبر(ص) - می گوید: در حضور پیامبر(ص) بودم، یكی از همسرانش به نام میمونه نیز حاضر بود، در این هنگام ابن ام مكتوم كه نابینا بود به آن جا آمد، پیامبر(ص) به ما فرمود: «حجاب خود را در برابر ابن ام مكتوم رعایت كنید.» پرسیدیم: مگر او نابینا نیست، بنابراین حجاب ما چه معنا دارد؟

 فرمود: «آیا شما نابینا هستید؟ آیا شما او را نمی بینید؟»[10]

2 - امیرمؤمنان (ع) فرمود: روزی مرد نابینایی با اجازه قبلی، به خانه فاطمه زهرا(س) آمد، حضرت زهرا(س) خود را پوشانید، پیامبر(ص) كه در آن جا حاضر بود پرسید: «با این كه این مرد نابینا است، چرا خود را پوشاندی؟» حضرت زهرا(س) عرض كرد: «اگر او مرا نمی بیند، من او را می بینم، وانگهی او بو را استشمام می كند.» رسول خدا(ص) به نشانه تصدیق سخن و عمل فاطمه(س) فرمود: «گواهی می دهم كه تو پاره وجود من هستی.»[11]

3 - در ماجرای جنگ جمل كه در سال 36 ه.ق رخ داد، وقتی سپاه علی(ع) بر دشمن پیروز شد، عایشه در میان هودج بود، علی(ع) نزد او آمد و فرمود: «... سوگند به خدا، آنان كه زن های خود را در پشت پرده عفاف نگه داشتند و تو را از خانه خارج نمودند، با تو به انصاف رفتار نكردند.» سپس نگذاشت نامحرمان به پیش آیند، بلكه به محمد بن ابی بكر - برادر عایشه - دستور داد، تا او را از هودج بیرون بكشد، سپس او را در خانه صفیه دختر حارث پناه داد،[12] آن گاه با حفظ كامل حریم عفاف، او را روانه مدینه كرد.

 آری با این كه او از سران جنگ افروز دشمن بود، حضرت علی(ع) در حفظ عفت او بسیار كوشید؛ حتی دو نفر از سپاهیان ناآگاه علی(ع) درصدد بودند كه نسبت ناروای بی عفّتی به عایشه بدهند، حضرت علی(ع) به شدّت از آنها جلوگیری نمود و دستور داد به هر كدام - به عنوان حد قذْف - صد تازیانه زدند و هنگامی كه عایشه را به سوی مدینه روانه می نمود، بیست نفر زن را مأمور كرد تا به صورت مردان جنگی، شمشیر را به كمر بسته و عایشه را به مدینه برسانند.

 این دستور از این رو بود كه در مسیر راه، غارت گران با دیدن قیافه های آنها، بترسند و به كاروان عایشه حمله ننمایند، از این طریق حریم عفّت عایشه حفظ گردد. البته این موضوع به قدری مخفی بود كه حتی عایشه نفهمید. لذا در محلّی از مسیر راه به علی(ع) اعتراض كرد و گفت: «علی(ع) با مأموران سپاهی مرد، حرمت عفّت مرا پاس نداشت.» اما وقتی به مدینه رسید و آن زنان، لباس های مردانه خود را درآوردند و به عایشه گفتند: ما زن بودیم و علی(ع) ما را پاسدار تو نمود، تا تو را به مدینه برسانیم؛ عایشه دریافت كه اعتراضش بی مورد بوده و علی(ع) حرمت عفت او را به طور كامل حفظ كرده است.[13]

9 - روزی امام حسن(ع) به نماز ایستاده بود، در این هنگام زن زیبایی كه شیفته جمال آن حضرت شده بود، نزد امام آمد و با عشوه خاصّی نزد امام ایستاد، امام نماز را كوتاه كرد و فرمود: «چه كار داری؟» او گفت: «برخیز و از من كام بگیر زیرا من شوهر ندارم و نزد شما آمده ام...» امام حسن(ع) چند بار به او فرمود: از من دور شو، ولی او هم چنان (چون زلیخا نسبت به یوسف) اصرار و سماجت می كرد، در این هنگام امام از خوف خدا به گریه افتاد و مكرر به او می فرمود: از من دور شو. و گریه اش شدیدتر می شد، به طوری كه آن زن نیز منقلب شده و گریه كرد. در این وقت امام حسین(ع) آمد، او نیز منقلب شده و گریه كرد، بعضی از اصحاب آمدند و آنها نیز به گریه افتادند. آن زن در حال گریه از آن جا دور شد و حاضران متفرّق شدند.

 امام حسین(ع) به احترام برادر، راز حادثه را از امام حسن(ع) نپرسید، تا این كه پس از مدتی امام حسن(ع) خوابی دید، پس از بیدار شدن گریه كرد، امام حسین(ع) علت گریه را پرسید، امام حسن(ع) فرمود: «امشب در عالم خواب، یوسف(ع) را دیدم، و در میان جمعیت به من نگاه كرده و من بی اختیار گریستم، پرسید: چرا گریه می كنی؟ گفتم: به خاطر آن همه رنج ها كه از همسر عزیز مصر كشیدی، و زندانی شدی و پدرت یعقوب به فراق تو گرفتار شد، یوسف به من گفت: «آیا تو از آمدن آن زن بیابانی، و خودداری خود از او و گریه ات، تعجب نكردی؟»[14]

 یعنی ای یوسف فاطمه(س) تو نیز مانند من گرفتار شدی، ولی از خوف خدا، حریم عفاف را حفظ كردی، و با گریه ها و تحمّل رنج ها، از هر گونه شوائب رهایی یافتی.[15]

فضیلت عیب پوشی كردن

مخفی نماند كه: ضد این صفت خبیثه[عیب جویی كردن]، عیب پوشی كردن و پرده بر بدیهای مردم افكندن است. و ثواب آن بسیار، و فضیلت آن خارج از حیز شمار استصاحب مسند رسالت، و شافع روز قیامت می فرماید كه: «هر كه پرده بپوشد بر عیب مسلمانی، خدای - تعالی - بپوشاند عیوب او را در دنیا و آخرت».[16]

و فرمود كه: «هیچ بنده ای عیب بنده دیگر را نپوشاند، مگر اینكه خدای - تعالی - درروز قیامت عیب او را می پوشاند».[17]

بلی:

ستر[18] كن تا بر تو ستاری كنند

تا نه بینی ایمنی بر كس مخند

و نیز فرموده است كه: «هیچ فردی نمی بیند امر ناشایستی از برادر مسلم خود پس آن را بپوشاند، مگر اینكه داخل بهشت می گردد».[19]

و همین قدر در شرافت پرده پوشی كافی است كه: یكی از جمله صفات آفریدگار، «ستار» است. و از شدت اهتمام الهی در ستر بدیهای بندگان، ثبوت بدترین فواحش را كه زنا باشد، به نوعی مقرر فرموده كه بسیار كم اتفاق می افتد كه ثابت شود، زیرا قرار داد دراثبات آن، بر شهادت چهار نفر شاهد عادل نهاد، كه مشاهده آن عمل را چون میل درسرمه دان كرده باشند.

پس، ای برادر! پروردگار عالم را بنگر كه چگونه پرده افكنده است بر امرگناهكاران از بندگان خود در دنیا، و راه ظهور آن را بسته و به فضیحت عاصیان راضی نگشته. بلكه هر روزی چندین معصیت از تو سر می زند، و خداوند عالم همه را می بیند ومی داند و پرده از آن بر نمی دارد.

كس نمی داند ز تو جز اندكی از هزاران جرم و بد فعلی یكی

نیك می دانی تو و ستار تو جرمها و زشتی كردار تو

هر چه كردی جمله ناكرده گرفت طاعت ناكرده آورده گرفت

پس، هشیار باش و زبان به عیب دیگران مگشای. و چنین ندانی كه: پرده پوشی پروردگار ستار، همین در دار دنیاست، و در عرصه عقبی پرده از روی كار برخواهدداشت. زنهار، زنهار.[20]

پی نوشت ها

[1] بخشی از دعای روز دوازدهم.

[2] ویكی فقه.

[3] مفردات راغب، المصباح المنیر، و مجمع البحرین واژه «عفّ».

[4] اصول كافی، ج 2، ص 79.

[5] بحارالانوار، ج 77، ص 390.

[6] التحقیق فی كلمات القرآن، تألیف حسن مصطفوی، واژه عفّت.

[7] سوره نور، آیه 33.

[8] سوره بقره، آیه 273.

[9] نهج البلاغه، حكمت 474.

[10] بحارالانوار، ج 104، ص 37.

[11] همان، ج 43، ص 91.

[12] تتمة المنتهی، ص 12.

[13] اقتباس از كتاب صوت العدالة الانسانیة، ج 1، ص 82.

[14] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 15؛ بحار، ج 43، ص 340.

[15] برگرفته از مجله  پاسدار اسلام  خرداد ماه 1382 ، شماره 258

[16] كنز العمال، ج 3، ص 250.

[17] پرده پوش.

[18] . كنز العمال، ج 3، ص 248

[19] كنز العمال، ج 3، ص 251، خ 6397.

[20] معراج السعادة  باب چهارم  مقام پنجم  فضیلت عیب پوشی كردن

لینک کوتاه :