بسته‌های موضوعی  /  چهل پیام از دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان  /  آداب بندگی

شكرگزاری

در زمینه علم و معرفت و اخلاق نیز اگر نعمتی نصیب كسی شود، خدا را شاكر است كه به او علم، معرفت، اخلاق، قسط و عدل، نوع دوستی و نوع پروری داده است و البته اینها نعمتهای برتر است؛ اما گاهی از این حد نیز بالاتر می رود و می گوید بسیاری از این اوصاف را ملائكه نیز دارند و من كه «خلیفةالله» هستم نباید در حد فرشتگان به سر ببرم؛ آنگاه از همه اینها می گذرد و می گوید خدایا! برترین مرحله شكر، اعتراف به عجز است؛ چون اگر كسی با زبان یا قلب شكر كند، خود این اعضا و همچنین به كارگیری این نعم در ثنای حق، نعمت حق است.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 314     تاریخ درج : 1399/02/22    

وَ اَوْزِعْنِی فِیهِ لِاَدَاءِ شُكْرِكَ بِكَرَمِكَ؛[1] خدایا به كرمت به من توفیق اداء شكرت را بده.

«شكر نعمت» در مقابل «كفران نعمت» است. شكر نعمت این است كه انسان، سراسر جهان، اعم از آفاق و انفس و عالم و آدم، را نعمت خدا بداند و آگاه باشد كه در كنار سفره نعمت خدا نشسته است و باید این نعمتها را بجا مصرف كند. كسی كه اهل سیر و سلوك و تهذیب روح است باید شاكر باشد.

درجات و مراتب شكر

شكر درجاتی دارد: گاهی انسان نعمتهای خدا را زاهدانه به رسمیت می شناسد و آنها را بجا مصرف می كند تا در قیامت نسوزد و یا به بهشت باریابد. خدای سبحان می فرماید:

«اذكروا نعمتی التی أنعمت علیكم»[2]

به یاد نعمت من باشید؛ وقتی به یاد نعمت من بودید شاكر نعمتید و «شكر نعمت، نعمتت افزون كند»:

«لئن شكرتم لأزیدنكم»[3]

ولی گاهی انسان خدا راعارفانه شكر می كند؛ یعنی می گوید: خدایا! هستی و كمالات من و جهان، نعمت توست و تنها ولی نعمت تویی؛ «بر سر هر سفره بنشستم خدا رزاق بود» در كنار سفره هر مدرس، گوینده و اندرز دهنده ای كه بنشینیم در حقیقت، خدا گوینده، اندرز دهنده و مدرس است و به طور كلی انسان بر سر هر سفره غذای ظاهر و باطنی بنشیند خدا رزاق است؛ در این صورت چنین شكری عارفانه می شود و در این گونه موارد، شاكر عارف از توجه به نعمت به توجه به ولی نعمت می رسد.

گاهی به كسی میوه ای می رسد و او بر اثر آن خوشحال می شود ولی گاهی از این مرز بالاتر می رود و می گوید بسیاری از این میوه ها را حیوانات و حشرات نیزمی خورند و همچنین از گوشت حیوانات، مقدار كمی نصیب ما می شود. اوگرچه اینها را نعمت حق می داند و شاكر است، لیكن نعمت باطنی را برتر از نعمت ظاهری می داند. در زمینه علم و معرفت و اخلاق نیز اگر نعمتی نصیب كسی شود، خدا را شاكر است كه به او علم، معرفت، اخلاق، قسط و عدل، نوع دوستی و نوع پروری داده است و البته اینها نعمتهای برتر است؛ اما گاهی از این حد نیز بالاتر می رود و می گوید بسیاری از این اوصاف را ملائكه نیز دارند و من كه «خلیفةالله» هستم نباید در حد فرشتگان به سر ببرم؛ آنگاه از همه اینها می گذرد و می گوید خدایا! اینها نعمت است، ولی بهترین نعمت، خود ولی نعمت است؛ چنانكه خدای سبحان بهترین معروف و برترین معبود و مشكور و مذكور است:

«یا خیر معروف عرف، یا أفضل معبود عبد، یا أجل مشكور شكر، یا أعز مذكور ذكر»[4]

در این صورت، چیزی آنها را جز علاقه به حق و لقای او راضی نمی كند.

گاهی علاقه های مجازی در كسی پیدا می شود و او بی تاب و مضطرب است و قدرت تحمل آنها را ندارد. گاهی انسان در بعضی از مراسم، حتی مراسم نشاط آور، مانند جشنها با آن كه زود گذر است مشتاقانه مضطرب است. حال اگر به جمال خدا دل ببندد باید خیلی بی تاب باشد؛ چنان كه گفته شد:

«عجبا للمحب كیف ینام»[5]

دوست حق به خواب نمی رود.

در نتیجه چنین كسی نعمت الهی را در خود حق، خلاصه می بیند و آنگاه او را شكر می كند؛ یعنی، محبت، معرفت و عطش لقای او را در دل می پروراند.

در این حالت است كه

«لئن شكرتم لأزیدنكم»[6]

به بهترین وضع شامل او می شود؛ یعنی چون شما شكر نعمت را در حد معرفت حق می دانید، خدا هم هستیتان را اضافه می كند، نه این كه فقط نعمتتان را اضافه كند. اگر كسی شكرگزار نعمت حق باشد، خدا «نعمت» او را اضافه می كند؛ ولی اگر كسی شكرگزار خود حق باشد، خدا «خود» او را افزون می كند، یعنی درجات هستی او را برتر و ذات او را كاملتر می كند؛ به این معنا كه، اگر قبلا جزو «عملوا الصالحات» بود، اكنون جزو «صالحین» و اگر جزو صالحین بود، اكنون از «كملین» اهل صلاح است.

ممكن است كسی شكر گزار نعمت حق باشد، ولی «حق شناس» نباشد؛ یعنی همه تلاش و كوشش او این باشد كه نعمت خدا را شناسایی كند و آن را بجا مصرف كند؛ واجب و مستحب را انجام دهد و حرام و مكروه را ترك كند؛ برای این كه از جهنم برهد و به بهشت برسد؛ در این صورت او در حقیقت، كفران نعمت می كند؛ یعنی، منعم و ولی نعمت خود را نمی بیند، ولی سوداگرانه یا اجیرانه سپاسگزار حق است كه برگشت این گونه شكر به این است كه او نعمت را بجا مصرف می كند تا نعمت بهتری دریافت كند.

برترین مرحله شكر

برترین مرحله شكر، اعتراف به عجز است؛ چون اگر كسی با زبان یا قلب شكر كند، خود این اعضا و همچنین به كارگیری این نعم در ثنای حق، نعمت حق است. پس اگر نعمتی به انسان برسد و بخواهد شاكر خدا باشد، گذشته از لزوم علم به عناصر محوری شكر، ناچار است از دو نعمت دیگر مدد بگیرد؛ یعنی دو نعمت دیگر هم نصیب او می شود: یكی اصل قلب، زبان و جوارح كه ابزار شكر است و دیگری توفیق به كارگیری آنها در راه صحیح. از این رو برای هر شكری كه انسان می كند، كه خود نعمتی است، شكر دیگری لازم است.

امام سجاد ( علیه السلام) به خدای سبحان عرض می كند:

خدایا! ما هر گاه تو را حمد گفتیم بار دیگر باید تو را حمد كنیم كه تو را حمد كرده ایم یا شكر كنیم كه تو را شكر كرده ایم:

«فكیف لی بتحصیل الشكر و شكری إیاك یفتقر إلی شكر فكلما قلت لك الحمد وجب علی لذلك أن أقول لك الحمد»[7]

شكر از این كه اعضا و جوارح ادراكی و تحریكی ما بیجا ادراك و حركت نكرد. همه نعم از آن خداست و چیزی از آن ما و دیگران نیست؛ چون دیگران هم نعم خدا هستند و بنابراین، چاره ای جز اعتراف به عجز نیست.

امام سجاد (علیه السلام) به خدای سبحان عرض می كند:

«ما عبدناك حق عبادتك»[8]

و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز می فرمایند:

رسوخ علم در راسخان مایه اعتراف آنان به عجز است:

«و اعلم أن الراسخین فی العلم هم الذین أغناهم عن إقتحام السدد المضروبة دون الغیوب، الإقرار بجملة ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب، فمدح الله تعالی اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یحیطوا به علما»[9]

هیچ دست و زبانی قادر بر ادای شكر نیست:

از دست و زبان كه بر آید

كز عهده شكرش بدر آید

اما انسان نباید این گفته را بهانه قرار دهد و شكر خدا را ترك كند؛ زیرا سراینده بزرگوار این شعر (سعدی) دهها جمله دیگر در نثر و نظم در شكر حق نیز از او به یادگار مانده است و خودش هم سالك این كوی بود.

بنابراین، معنای جمله مذكور این است كه انسان وقتی نعمتها و منعم را شناسایی و نعمتها را بجا مصرف می كند و

«الحمد لله رب العالمین»

می گوید، در كنار همه این سخنها و عملها می گوید: «از دست و زبان كه بر آید...» بلكه باید گفت: از دست و زبان و دل كه بر آید. از این رو بهترین و عالیترین راه در مرحله شكر برای سالكان كوی حق، اعتراف به عجز از شكرگزاری است.

خدای سبحان در قرآن كریم، برای فراهم سازی زمینه اعتراف به عجز می فرماید: اگر همه درختان روی زمین قلم شود و آب دریا مركب و هفت دریا نیز به كمك دریای اول بیاید و مركب نوشتاری را فراهم كند و نویسندگان بخواهند نعم الهی را بنویسند، مقدور آنان نیست:

«و لو أن ما فی الأرض من شجرة أقلام و البحر یمده من بعده سبعة أبحر ما نفدت كلمات الله»[10]

و در بخش دیگر می فرماید:

«و إن تعدوا نعمت الله لا تحصوها»[11]

اگر بخواهید نعم الهی را شمارش كنید، نمی توانید با این كه همه آنها مسخر شماست و این انسان است كه باید از آنها بهره درست بگیرد و گرنه همه جهان هستی سفره الهی است: «ادیم جهان (ادیم زمین) سفره عام اوست» آسمانها برای منجمان و مسافران سپهری، دریا برای غواصان، طبیعت برای گیاه شناسان و معادن برای زمین شناسان و معدن شناسان، سفره است.

امام سجاد ( علیه السلام) به خدای سبحان عرض می كند:

«خدایا! تو به نوع انسان، آن قدرت و فضیلت را داده ای كه بر همه جهان، ملك باشند:

«الحمد لله الذی... جعل لنا الفضیلة بالملكة علی جمیع الخلق فكل خلیقته منقادة لنا بقدرته و صائرة إلی طاعتنا بعزته»[12]

البته خلفای راستین كه اولیای الهی هستند با معجزه و به اذن حق، بر همه جهان سلطه دارند، ولی هر كسی جز آنان از راههای علمی می تواند بر گوشه ای سلطه پیدا كند و این تسخیر الهی است كه خدای سبحان جهان را برای انسان مسخر كرده است؛ نه این كه انسان چیزی را ذاتا مسخر خود كرده باشد. از این رو مستحب است كسی كه بر مركبی سوار می شود بگوید:

«سبحان الذی سخر لنا هذا و ما كنا له مقرنین و إنا إلی ربنا لمنقلبون»[13]

چنانكه نقل شده است: امام صادق ( علیه السلام) هرگاه بر مركب سوار می شدند ابتدا آیه «سبحان الذی...» را تلاوت و سپس هر یك از تسبیح، تحمید و تهلیل را هفت بار تكرار می كردند.[14]

گرچه این آیه در مورد سوار شدن بر چهار پایان است ولی اختصاصی به آنها ندارد و شامل اتومبیل، كشتی، ترن، هواپیما و سفینه نیز می شود.

منبع: مراحل اخلاق در قرآن , جوادی آملی، عبدالله

پی نوشت ها

[1] بخشی از دعای روز چهارم

[2] سوره بقره، آیه 40

[3] سوره ابراهیم، آیه 7

[4] مفاتیح الجنان، دعای جوشن كبیر، بند 86

[5] بحار، ج 67، ص 160 (بیان).

[6] سوره ابراهیم، آیه 7

[7] مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشر، مناجاة الشاكرین.

[8] صحیفه سجادیه، دعای 3

[9] نهج البلاغه، خطبه 91، بند 10

[10] سوره لقمان، آیه. 27

[11] سوره ابراهیم، آیه. 34

[12] صحیفه سجادیه، دعای اول.

[13] سوره زخرف، آیات.14- 13

[14] محاسن برقی، ج 2، ص. 93

لینک کوتاه :