گوهر ناب  /  داستان ها و حکایات  /  حکایات پندآموز

هشام بن عبد الملک

هشام همان کسی است که امام باقر و امام صادق را در سفر حج از مدینه به شام احضار کرد. هدف او هتک حرمت آن دو و کاهش حقد و کینه اش بود، چرا که حوادثی که در آن سفر پیش آمد و کارهایی که صورت گرفت سبب خشم و رنج هشام گردید.

منبع : برگرفته از کتاب امام صادق (ع) و مذاهب چهار گانه تعداد بازدید : 1320     تاریخ درج : 1396/05/03    

هشام بن عبد الملک بن مروان بن حکم پنج روز مانده به پایان ماه شعبان سال ۱۰۵ ه. پس از برادرش یزید بن عبد الملک زمام حکومت را به دست گرفت و تا سال ۱۲۵ ه.، که درگذشت، به خلافت ادامه داد. مدت خلافت او نوزده سال و چند روزی کم از هفت ماه بود. مادرش دختر هشام بن اسماعیل مخزومی بود. هشام چهارمین فرزند عبد الملک بود که به خلافت رسید. وی از هوشمندان بنی امیه است، و او را از این نظر به معاویه و عبد الملک همانند دانسته اند. به خشونت طبع، تندخویی، بخل ورزی شدید و بدرفتاری شهرت داشت. او احول بود. او نسبت به علویان کینه فراوان داشت، و همواره در اندیشه انتقام از آنان بود و از هر فرصتی بهره می گرفت تا آنان را خوار کند و از منزلت آنان بکاهد.

وی پس از به دست آوردن مقام خلافت به حج رفت. پس از طواف هنگام استلام حجر به دلیل کثرت جمعیت نتوانست استلام کند، جایگاهی آماده شد و او در حالی که شامیان پیرامونش بودند، در جایگاه نشست تا فرصت استلام به دست آید. در این هنگام علی بن حسین زین العابدین (ع) به استلام حجر آمد؛ مردم به احترامش راه باز کرده، و در دو سوی او صف کشیدند. مشاهده این منظره بر هشام گران آمد در خشم شد و با حالت تحقیر پرسید این کیست؟ فرزدق شاعر که در آنجا حضور داشت گفت: من او را میشناسم. هشام گفت او کیست؟ فرزدق در همانجا قصیده مشهورش را در مقام معرفی زین العابدین سرود که دو بیت آغازین آن این است:

این شخص کسی است که سرزمین «بطحاء» میشناسدش و نیز کعبه حریم و حرم او را می‎شناسند او فرزند کسی است که بهترین بندگان خدا بود او پاک و پارسا و بزرگ و آشنای همگان است... هشام در خشم شد و فرمان داد تا فرزدق را به زندان افکنند.

در سال ۱۰۶ ه. نیز هشام به حج رفت. امام باقر (ع) را دید که در مسجد الحرام نشسته و گروهی از طالبان علم برگرد او حلقه زده و از دانش و معارف دینی و فقهی او بهره می برند. این حالت بر هشام ناگوار آمد؛ به مردی از یارانش گفت نزد باقر برو و بگو که امیرالمؤمنین می پرسد: در روز قیامت قبل از آنکه به طور نهایی به حساب افراد رسیدگی شود، مردم چه می خورند و چه می آشامند؟ هنگامی که آن شخص سؤال را نزد امام مطرح کرد، امام در پاسخ گفت: به ایشان بگو مردم در قیامت بر گستره ای سفید مانند طبق جامه شویان برانگیخته می شوند و در آن زمین درختان و نهرهایی وجود دارد و مردمان از میوه ها و آب نهرها می خورند و می آشامند تا رسیدگی به احوال مردم پایان گیرد.

هشام، که نسبت به امام کینه می ورزید و قصدش آن بود که با طرح این سؤال بهانه ای به دست آورد تا و لو از باب مغالطه با امام جدل کند و با پیروزی در بحث از منزلت امام در نظر دیگران بکاهد، وقتی که پاسخ را از امام شنید امید به پیروزی در دلش راه یافت و لذا بار دیگر به وسیله قاصد پرسید: در این حال چه چیز مردم را از خوردن و آشامیدن باز می دارد؟ ابو جعفر در پاسخ گفت: بیم آتش مردم را از خوردن و آشامیدن مانع می شود، اما در عین حال این امر مانع از آن نیست که آنان بگویند: آبی به ما دهید و یا از آن غذایی که خداوند روزیتان کرده است به ما بخورانید. هشام زبان در کام کشید و به دانش امام اعتراف کرد.

هشام همان کسی است که امام باقر و امام صادق را در سفر حج از مدینه به شام احضار کرد. هدف او هتک حرمت آن دو و کاهش حقد و کینه اش بود، چرا که حوادثی که در آن سفر پیش آمد و کارهایی که صورت گرفت سبب خشم و رنج هشام گردید. جریان از این قرار بود که در این سفر امام صادق در حضور مردم ضمن سخنانی گفت: سپاس خدای را که محمد را به حق به نبوت برانگیخت و ما را به او بزرگ کرد، پس ما از میان مردمان برگزیده شده ایم. ما را از میان بهترین بندگانش برگزید و جانشین پیامبر قرار داد؛ بنابراین سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند، و تیره بخت کسی است که راه دشمنی با ما را پیش گیرد. این سخن به گوش هشام رسید، و بر او سخت گران آمد، اما معترض آن دو نشد. وقتی که به دمشق بازگشت، دستور داد امام باقر و فرزندش را به شام فرا خوانند. امام صادق روایت کرده است که پس از ورود به دمشق تا سه روز ما را پنهان کردند، و در روز چهارم به ما اجازه دیدار دادند … این داستان بسیار معروف است.

کلمات کلیدی
فرزدق  |  تاریخ اسلام  |  بنی امیه  |  هشام بن عبدالملک  |  امام صادق (ع)  |  بنی مروان  | 
لینک کوتاه :