گوهر ناب  /  اشعار آیینی  /  امام مهدی(ع)

مجموعه اشعار آغاز امامت امام مهدی(عج)

دهه اول ربیع الاول هر سال هجری قمری، مصادف با آغاز امامت خورشید درخشانِ جهانِ بشریّت و مرواریدِ فروزانِ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، احیاگر معالمِ دین و نابود کننده ظلم و ستم و شوکتِ تجاوزکاران و برقرار کننده حکومت عدل در سراسر جهان و بزرگ منادی توحید و عدالت و وارث راستین پیـامبر اعظم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام حضرت حجت بن الحسن العسکری، مهدی موعود علیه السلام است. در اینجا گزیده ای از اشعار به مناسبت آغار امامت امام مهدی علیه السلام از نظر می گذرد.

تعداد بازدید : 3605     تاریخ درج : 1401/01/21    

عید امامت

والطور دل به طور ولایش اقامت است
واللیل لیله شرف است و کرامت است

والعصر عصر منزلت است و زعامت است
والشمس روز جلوه شمس امامت است

عید خدای عزّوجلّ عید احمد است
عید غدیر دوم آل محمّد است

عید صعود آدم و میلاد خاتم است
عید نزول حضرت عیسی ابن مریم است

عید ظهور منجی اولاد آدم است
یک عید نه، تجلی اعیاد عالم است

شب رخت بسته صبحدم نصر آمده
عید امامتِ ولیِ عصر آمده

عید امید سلسله انبیاست این
عید نزول مصحف نصر خداست این

ای اهل آسمان و زمین عید ماست این
مستضعفان به پیش! که عید شماست این

عالم به ظلِّ رایت توحید مهدی اند
اعیاد ما مقدمه عید مهدی اند

مهدی که سکه ابدیت به نام اوست
مهدی که حکم آدم و خاتم پیام اوست

مهدی که آرزوی خلایق قیام اوست
مهدی که منجی بشریت نظام اوست

پیراهن بلند امامت به پیکرش
شمشیر شیر حق به کف عدلْ گسترش

بر اوج کائنات لوای گشاده اش
آزادگان به سلسله گردن نهاده اش

سرهای سرکشان به زمین اوفتاده اش
گویی که بسته کار فلک با اراده اش

هر چند شهر کوفه بوَد پایگاه او
یک لحظه هست بر همه عالم نگاه او

او شهریار عالم و عالم حضور اوست
خورشید را بشارت صبح ظهور اوست

سروِ قد کلیم خدا، خم به طور اوست
نعش ستمگران همه فرش عبور اوست

بوجهل ها به چرخ کشد سر، خروششان
«تبت یدا ابی لهب» آید به گوششان

گیرید از جمال محمّد نشانی اش
بر تن چو انبیاست لباس شبانی اش

چشم زمین به شعشعه آسمانی اش
بر چهره بنگرند به سن جوانی اش

خوبان گرفته جان پی قربانی اش همه
پیران دهر طفل دبستانی اش همه

اوّل به کعبه عالمیان را صدا کند
خود را معرفی چو رسول خدا کند

با یک ندا قیامت کبری به پا کند
ملک حجاز را نفسش کربلا کند

باشد هماره پشت سر او دعای ما
او پای کعبه روضه بخواند برای ما

آن روز روز عزّت و اقبال می شود
مفتوح، باب کعبه آمال می شود

با نطق او خطیب حرم لال می شود
روز ولایتِ علی و آل می شود

سازد برای فتح فراهم زمینه را
تسخیر می کند به سپاهش مدینه را

بر تشنگان سقایت جام ولا کند
بعد از مدینه رو به سوی کربلا کند

ننگ بنی امیه همی بر ملا کند
نابودشان به تیغه شمشیرِ «لا» کند

دریا کند ز اشک مصیبت دو عین را
گیرد به دوش پرچم سرخ حسین را

ای آه سینه سوز علی ذوالفقار تو
ای آل فاطمه همه امیدوار تو

با یک نفس تمام خزان ها بهار تو
شمشیر انتقام تو چشم انتظار تو

«یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن»
«عالم ز دست رفت، تو پا در رکاب کن»

باز آ که فتح با دم تیغت خدا کند
باز آ که شیعه در قدمت جان فدا کند

باز آی تا مسیح به تو اقتدا کند
تا کی تو را امام شهیدان صدا کند؟

باز آ که سینه شهدا بی قرار توست
بازآ که چشم فاطمه در انتظار توست

تو غایب استی و دل عالم اسیر توست
بالله قسم سلاله آدم اسیر توست

بیش از هزار سال محرّم اسیر توست
یک عمر طبع خسته «میثم» اسیر توست

تنها امید آل پیمبر تویی تویی
منجی خلق اوّل و آخر تویی تویی

حاج غلامرضا سازگار

انا المهدی

قیامتی است گمانم قیامت مهدی است
جهان محیط وسیع کرامت مهدی است

زمان زمان شروع زعامت مهدی است
غدیر دوم شیعه، امامت مهدی است

همه کنید قیام و همه دهید سلام
امام کل زمان ها دوباره گشت امام

ز تیرگی چه زیان کوه نور نزدیک است
رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است

فراق رفته و فیض حضور نزدیک است
الا تمامی یاران! ظهور نزدیک است

فرار ابر و، رخ آفتاب را نگرید
سراب ها همه رفتند، آب را نگرید

بشارت ای همه یاران که یار می آید
نوید رحمت پروردگار می آید

محمد از طرف کوهسار می آید
علی گرفته به کف ذوالفقار می آید

دعای عهد و فرج را همه مرور کنید
سلام تازه بر آن تک سوار نور می آید

ز مکه سر زده صبح قیام ابراهیم
رسد به عالم هستی پیام ابراهیم

امام عصر که بر او سلام ابراهیم
قیام کرده، کنار مقام ابراهیم

حرم رسانه آوازه «انا المهدی» است
جهان پر از سخنِ تازه «انا المهدی» است

جهانیان! همه جا در کنار یار کنید
دل خزان زده خویش را بهار کنید

یهودیان همه جا در شرارِ نار کنید
الا تمامی وهابیان فرار کنید

رها کنید حرم را، حرم، دیار علی است
به دست مهدی موعود، ذوالفقار علی است

حاج غلامرضا سازگار

چشمه نور

روی تو را ز چشمه نور آفریده اند
لعل تو از شراب طهور آفریده اند

پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش
خورشید را برای ظهور آفریده اند

منعم مکن ز مهر خود ای مه، که ذرّه را
مفتون مهر و عاشق نور آفریده اند

از پرتو جمال تو در کوه و برّ و بحر
سینای عشق و نخله طور آفریده اند

عمری اسیر هجر تو بود و فغان نکرد
بنگر دل مرا چه صبور آفریده اند

پروانه را در آتش هجران خود مسوز
او را برای درک حضور آفریده اند

محمدعلی مجاهدی

حکومت خورشید

ز عمق حنجره بر بام شب اذان می گفت
حدیث درد زمین را به آسمان می گفت

صدا چه پاک به شب می چکید و روشن بود
که از حکومت خورشید در جهان می گفت

شبانه های شکست شب و سیاهی را
هلال ماه به گوش جهانیان می گفت

رسیده بود به معراج آفتاب، غبار
اگر به جای زمان، صاحب الزمان می گفت

به سفره ای که در آن انتظار را چیدند
نگاه های گرسنه ز میهمان می گفت

نبودی و دلِ ما بی نگاه معصومت
کبوترانه شب و روز، الامان می گفت

غلامرضا شکوهی

دشت های روشن امّید

همین است ابتدای سبز اوقاتی که می گویند
و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که می گویند

اشارات زلالی از طلوع تازهٔ نرگس
پیاپی می وزد از سمت میقاتی که می گویند

زمین در جستجو، هر چند بی تابانه می چرخد
ولی پیداست دیگر آن علاماتی که می گویند

جهان این بار دیگر ایستاده با تمام خویش
کنار خیمهٔ سبز ملاقاتی که می گویند

کنار جمعهٔ موعود، گل های ظهور او
یکایک می دمد طبق روایاتی که می گویند

کنون از دشت های روشن امّید می آید
صدای آخرین بند مناجاتی که می گویند

و فردا بی گمان این سمت عالم روی خواهد داد
سرانجام عجیب اتفاقاتی که می گویند

زکریا اخلاقی

عید آمد

من نام کسی نخوانده ام الا تو
با هیچ کسی نمانده ام الا تو

عید آمد و من خانه تکانی کردم
از دل همه را تکانده ام الا تو

امسال بهار بی تو آغاز نشد
هی جمعه گذشت و باز اعجاز نشد

کی سین سلام بر لبت می شکفد؟
عید آمد و سفره دلم باز نشد

ما را نه غم دربه دری خواهد کشت
نه غصه بی بال و پری خواهد کشت

او آمده است و ما همه بی خبریم
ما را غم این بی خبری خواهد کشت

 جلیل صفربیگی

ردای امامت

آقا مبارک است رَدای امامتت
ای غایب از نظر به فدای امامتت

می‌ خواستند حق تو را هم قضا کنند
کَذاّب‌ ها کجا و عبای امامتت؟

ما زنده‌ ایم از برکات ولایتت
ما عهد بسته ‌ایم به پای امامتت

از روز اولی که رسیدیم زین جهان
گشتیم آشنا به صدای امامتت

این روزها هوای تو را کرده‌ام بیا
ماییم یا کریمِ هوای امامتت

آقا بیا تقاصِ شهیدان به پای توست
آقا فدای کرببلای امامتت

طلوع امامت مهدی

همه جا پر از این خجسته نداست
نُه ماه ربیع عید خداست

عید کل ذراری زهرا
عید لبخند سیدالشهداست

عید لطف و کرامت مهدی است
که طلوع امامت مهدی است

عیدِ بر روی حق تبسم ماست
ذکر یابن الحسن تکلم ماست

عید اکمال دین شده تکرار
بلکه عید غدیر دوم ماست

فتح قرآن و دین مبارک باد
عید مستضعفین مبارک باد

ای به دستت نظام یا مهدی
دولتت مستدام یا مهدی

به ائمه به انبیاء تبریک
که تو گشتی امام یا مهدی

از تو قانون عدل پاینده است
به تو این موهبت برازنده است

ای دو عالم یم کرامت تو
فتح پیغمبران امامت تو

دست حق خلعت امامت را
دوخته از ازل به قامت تو

به قیامت قسم قیامت کن
پسر فاطمه امامت کن

دیده‌ ها روشن از تجلّایت
سینه‌ها جنت تولایت

لب ختم رسل دعاگویت
چشم زهرا به قد و بالایت

که جهان را محیط نور کنی
کعبه را روشن از ظهور کنی

ماهِ دل آرا

از کنارِ کعبه آن ماهِ دل آرا می‌ رسد
محض دیدارش چه بی ‌صبرانه عیسی می‌ رسد

می‌ رسد بر گوش، تا صوت أناالمهدی؛ سریع
سیصد و چندین نفر دلداده درجا می‌ رسد

عاقبت در جمعه ‌ای جذّاب می ‌پیچد خبر
آخرین معشوقِ والا منسبِ ما می‌ رسد

مصحف و نهج البلاغه بعدِ قرانِ کریم
سوره نور و قصص، طاها و أسرا می‌ رسد

محضرش تقدیم خواهد شد زمین و آسمان
هدیه خیل ملَک از عرشِ اعلی می‌ رسد

عشقِ مادر دارد و با شیعیانش در بقیع
قبلِ هر کاری به کارِ قبر زهرا (س) می‌ رسد

جرعه جرعه لحظه دیدار نزدیک است و خوب
ندبه و عهد و فرج دارد به دریا می‌ رسد

پس بگو «لبیک یا مهدی (عج)» تویی تو امّتش
دست‌ هایت را ببر بالا برای بیعتش!

عید ولایت

جهان محیط وسیع عنایت است امروز
 وجود، مرکز نور هدایت است امروز

 عطا و جود و کرم بی نهایت است امروز
 دهید مژده که عید ولایت است امروز

 خجسته باد به مستضعفین زعامتشان
 که ثبت شد به کتاب خدا امامتشان

 الا که قائم امر قیام شد مهدی
 زمامدار به کل نظام شد مهدی

 به خلق، رهبر والا مقام شد مهدی
 امام بود و دوباره امام شد مهدی

 کرامت و شرف و نصر ما مبارک باد
 امامت ولیعصر ما مبارک باد

 محیط سفرۀ گستردۀ کرامت اوست
 پناه عالم هستی به ظلّ قامت اوست

 امامت همه مستضعفین امامت اوست
سلامت همه آفاق در سلامت اوست

 کرامتی که ز کف رفته باز، باز آرد
 لوای حمد علی را به اهتزاز آرد

 سلام گرم همه اولیا به جان و تنش
 که اوست شمع و دل انبیاست انجمنش

 شفای روح هزاران مسیح در سخندش
 شکوه احمدی و ذوالفقار بوالحسنش

 صلای عدل الهی به تازیانۀ اوست
 لوای دولت مستضعفین به شانۀ اوست

 نُه ربیع نخستین، نکوترین عید است
 غدیر دوم پویندگان توحید است

 بزرگ عید امامت بدون تردید است
 ندای نصر من الله مهر تایید است

 ترانۀ جرس از کاروان نور آید
 ز جبرئیل امین مژدۀ ظهور آید

آغاز امامت

ای تاج امامت به سرت یوسف زهرا
وی خَلعت عصمت به برت یوسف زهرا

شک نیست که سلطان جهانی تو پس از این
از بعد وفات پدرت یوسف زهرا

باباست گرفتار نگاه و نفَس تو
مادر بزند بوسه سرت یوسف زهرا

المنة لله که تو حجت حقی
عالم همه تحت نظرت یوسف زهرا

صد شکر که این تاج ولایت به سر توست
شمشیر علی بر کمرت یوسف زهرا

پیغمبر اکرم شده بس مفتخر از تو
ای هیبت احمد سپرت یوسف زهرا

تو منجی زهرایی و او چشم به راهت
کی می‌ رسد از ره خبرت یوسف زهرا

چشما پر اشک حسنین است به سویت
عباس شده خون جگرت یوسف زهرا

تو قبلۀ دل ‌هایی و معنای نمازی
ما شیعۀ اثنی عشرت یوسف زهرا

رفتی به پس پردۀ غیبت بسلامت
برگرد دگر از سفرت یوسف زهرا

زیباست که طاووس جنان رخ بنماید
گسترده شود بال و پرت یوسف زهرا

بازآ که کلام تو کلام اللهِ محض است
این است به قرآن هنرت یوسف زهرا

برگرد که احکام همه مانده معطل
اسلام شده دربدرت یوسف زهرا

لعنت به کسانی که همه حق تو بردند
شد غصب تمام ثمرت یوسف زهرا

نگارم

فوج مَلَک دُور و بَرَش دارد نگارم
یک آسمان زیر پرش دارد نگارم

 باید تمام عرشیان چاوش بخوانند
تاج ولایت بر سَرَش دارد نگارم

 صبرش علی خویش حسن صبرش حسینی
خُلقی چو جدّ اطهرش دارد نگارم

 نامی دِگر از حاتمِ طاعی نمانده است
از بس گدا در محضرش دارد نگارم

 حتّی منِ پیمان شکن را هم دعا گوست
الحق که ارث از مادرش دارد نگارم

 از اولّ غیبت به شیعه بوده معلوم
فکری برای آخرش دارد نگارم

 وقتِ فرج شمشیر حیدر را به دستی
قرآن به دستِ دیگرش دارد نگارم

 یعنی به سر فکر تقاص خون جدّ و
شش ماههِ طفلِ پرپرش دارد نگارم

 کوری چشم دشمنان لطفی مداوم
بر این نظام و رهبرش دارد نگارم

 ما در پیِ دیدارِ رویِ یار هستیم
از غَمزه ی چشمان او بیمار هستیم

محمود مربوبی

مسیحای من تویی

این اولین شبی است که مولای من تویی
خوش دین و مذهبی است که آقای من تویی

 با یک نگاه و گوشه ی چشم سیاه خود
زنده نما مرا که مسیحای من تویی

 زیباترین بهانه ی بودن برای من
خوش یار و دلبرِ دل شیدای من تویی

 مرغ خیال اگر به هوای تو پر زند
در باغ آرزو همه رویای من تویی

 بی بودنِ تو بودنِ من چه نبودن است
چون هستی و وجود و تمنای من تویی

 در آرزوی دیدن روی تو جان دهم
چون بهترین نمای تماشای من تویی

 گر چه چنین شبی تو امامم شدی ولی
تو از ازل ستاره و مولای من تویی

محمد مبشری

امامت گل نرجس

نهم روز ربیع الاول آمد
شروع دولت مستقبل آمد

بود در آسمان ها شور شادی
ندا در داده از هر سو منادی

الا یا اهل عالم شاد باشید
زهر رنج و غمی آزاد باشید

از این پس بر همه مهدی امام است
امامت با گل نرجس تمام است

چنین روزی گه جشن و سرور است
برای شیعه اسباب غرور است

بود دنیا چو خاتم او نگین است
همان موعود ختم المرسلین است

طفیل هستی او هست عالم
زمین را او ولی الله خاتم

شود ناجی ابنای بشر او
بود بنیان کن اصحاب شر او

امید جمله مستضعفین است
نهان از دیده ها،غیبت نشینست

فراق او ز شیعه جان بسوزد
به هر جمعه براهش چشم دوزد

بیا ای شیعه هنگام طرب شد
امیر آخر دین منتصب شد

به مولامان بیا تبریک گوییم
به عشق او ره شادی بجوییم

بخواهیم از مراد خود وصالش
به ما عیدی دهد سیر جمالش

خوشا روزی که در وقت ظهورش
پذیرد منتظرها را حضورش

خدایا شیعه را حاجت روا کن
مهیای ظهور مقتدا کن

اسماعیل تقوایی

غدیر دوم

سامره امشب تماشایی شده
جنت گل‌ های زهرایی شده

لحظه لحظه، دسته دسته از فلک
همچو باران از سما بارد ملک

می ‌زنند از شوق دائم بال و پر
در حضور حجت ثانی عشر

ملک هستی در یم شادی گم است
بعثت است این، یا غدیر دوم است

یوسف زهرا بـه دست داورش
می ‌نهد تاج امامت بـر سرش

عید «جاء الحق» مبارک بر همه
خاصه بـر سادات آل فاطمه

عیدِ انتظار

می ‌برَد تاج ولایت‌عهدی ‌اش را جبرئیل
می ‌شود «طاووس أهل الجنّه» صاحب اختیار

دل بیا رخت سفیدت را به تن کن! آمده
عید بیعت با ولیِ عصر(عج)، عیدِ انتظار

حضرت زهرا (س) برایش خوانده حمد و إن یکاد
آرزویش هست، باشد یاورانش بی ‌شمار

تا بگیرد از تمام دشمنانِ مرتضی (ع)
انتقامی سخت را با ضربه ‌هایی ناگوار

کاش برگردد به زودی با ظهوری غرقِ نور
در حضورش به! چه حالی دارد این جشن و سرور

تکسوار

ربیع آمد دلم سرمست یار است
بهار من تماشای نگار است

دلی دارم میان سینه ی خود
که تا وقت ظهورش بی قرار است

مرام و مذهب من انتظار است
بدون یار ، هستی در غبار است

پر از جور و ستم گردیده عالم
جهان مشتاق یاری تکسوار است

وجودم بی قرار وصل یار است
اسیر آن نگار گل عذار است

ز هجران و فراقش تا بیاید
دلم مانند لاله داغدار است

ربیع آمد و نگار هم می آید
با آمدنش بهار هم می آید

احیاگر دین احمدی یعنی که
آن دلبر تکسوار هم می آید

محمد مبشری

عید امامت گل طاها

بر شیعیان حلول تولی مبارک است
صبحِ طلوع نورِ فَتَحنا مبارک است

پیغام حق زِ عرش معلی مبارک است
عید امامت گل طاها مبارک است

تبریک ما به مَحضرِ زهرای اطهر است
مسرور و شادمان علی و هم پیمبر است

جنّ و ملک شدند همگی مات روی او
بوی خدا وَزَد همه دم از سبوی او

عالم شده ست اسیرِ یکی تارِ موی او
آدم بُوَد مُقیم چمن زارِ کوی او

کوچک ترین امام امامت چشیده است
در پنج سالگی به امامت رسیده است

دستش چو دست فاطمه مشکل گشا شده ست
او حیدری ترین علی و، مرتضی شده ست

مثل حسن کریم و نگاهش عطا شده ست
همچون حسین امیر و قیامش بپا شده ست

صبرش، صبوریِ دلِ زینب به کربلاست
فضلش، فضائلِ یل و ساقی نینواست

او مژده ی خدا و نبی و علی بُوَد
او آخرین وصی رسول و ولی بُوَد

نورِ رُخَش به ارض و سما منجلی بُوَد
او منتقم، وَ قاتلِ آن اولی بُوَد

او می رسد زِ کعبه، شود حُجَتش تَمام
با بیرقِ حسین و دَمِ او، کُنَد قیام

او می رسد که درد من و تو دوا شود
او می رسد که حاجت زهرا روا شود

او می رسد که عدل الهی بنا شود
او می رسد که کُلِ زمین کربلا شود

باید دعا کنیم، بیاید امام عصر
ما را رها زِ غم بِنماید امام عصر

باید بخوانمش به دو نیّت بیا بیا
تا که شوی مدافع اُمَت بیا بیا

بر پا شود لوای قیامت بیا بیا
ای آخرین ولی ولایت بیا بیا

آقا بیا دلِ همه بی تاب دیدَنَت
کی می رسد خبر، زِ زمانِ رسیدَنَت

آقا بیا که غزه و لبنان یَمِ بلاست
آقا بیا که سوریه آماجِِ حمله هاست

آقا بیا که نیجریه کربلای ماست
آقا بیا که شیعه امیدش فقط خداست

ای ناخدای فُلکِ نجاتِ بشر بیا
بر شیعیان خود بنما یک نظر، بیا

تا شیعه را زِ دست سعودی رها کنی
تا لشکری زِ داعشیان را فنا کنی

باید مدینه را شبیه کربلا کنی
بیرق بپا کنی و حرم ها بنا کنی

باید بیایی از حرم و، جان دهد دَمَت
لبیک یا علی بِشود نقشِ پرچَمَت

آقا بیا که جای گدا در کنار توست
آقا بیا که فصل اُمیدم بهار توست

آقا بیا که فاطمه چشم انتظار توست
آقا بیا که محسن او بی قرار توست

زهرا به پشت در زده فریاده العجل
مهدی بیا، که فاطمه جان داده، العجل

مادر دوباره ارث بلا بُرده وای من
دستی پلید، صورتش آزرده وای من

این حادثه چه بر سرش آورده وای من
که مجتبی هزار دفعه مُرده وای من

خورده کشیده صورت مادر، به کوچه ها
یا صاحب الزمان، به غمِ مادرت بیا

کلمات کلیدی
آغاز امامت امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف  |  امامت امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف  |  شعر آئینی  | 
لینک کوتاه :