×

فمینیسم و پرسش های فرارو (2)

اسلام از اساس با این نوع نگاه به زن و مرد مخالف است و آن دو را مکمل و پوشاننده زنانه مانند اطاعت پذیری و وابستگی را ویژگی منفی می­دانند؛ اشکال این است که اگر جنبش برابری زن و مرد می­دانند، در حالی که ممکن است این امر را ناشی از توسعه زشتی آن به رفع آن بپردازیم؟ اصولاً آیا عامل ستم، نفس مرد بودن است یا انسان بودن برتری مردان نه با ذات فمینیسم سازگار است و نه با منزلت زن و جایگاه انسان از آن اگر زن، انسان است و خواست او مهم و معیار است، مرد هم انسان و خواست او نیز محترم به علاوه فمینیسم درباره ستم زنان به مردان که کم و بیش در طول تاریخ جهان امروز حاصل شده است و یقیناً جنبش­ های زنان در این امر تأثیر بسزایی داشته خانواده بر دوش مرد است و این زن را از فعالیت­ های زاید و رقابت با مردان و خستگی 3ـ اسلام با تشابه و برابری زن و مرد در همه نقش­ ها و مسئولیت­ ها مخالف است. بر اساس بینش دینی راهکار رفع ستم از زنان و غیر ایشان، این است که اولاً: باید فراگیرتری داشته­اند؛ اما این همه ناشی از عدم بندگی بشر نسبت به حق است نه مرد ذاتی مرد است و موجب بی هویت کردن زنان و ظلم بالاتری بر آنهاست. ذاتی مرد است و موجب بی هویت کردن زنان و ظلم بالاتری بر آنهاست. اسلام با تشابه و برابری زن و مرد در همه نقش­ها و مسئولیت­ها مخالف است.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 1770     تاریخ درج : 1390/08/08

8

اشاره:

در شماره گذشته این نوشتار تعریف، چهارچوب اندیشه و باورهای فمینیسم تبیین گردید. در دومین و واپسین قسمت این مقال، نقد و بررسی و پرسش های فراروی فمینیسم تقدیم مخاطبان فرهیخته می شود.

معارف

اشکالات مکتب فمینیسم

درباره گرایش­های مختلف فمینیسم ملاحظاتی چند وجود دارد. نقدهای فمینیسم بر دو گونه اند:

الف) نکاتی که صرف نظر از پذیرش اسلام و مبانی الهی می­توان ذکر کرد یا ذکر شده است.

ب) ایراداتی که با توجه به اندیشه دینی، متوجه جریان برابری زن و مرد می­شود یا اکنون شده است.

الف) نقد برون دینی:

1ـ فمینیست­ها مدافع تساوی زن و مرد در همه زمینه­ها هستند، اما مطالعات علمی مانند فیزیولوژی و روان­شناسی نشان می دهد که تفاوتهای بسیاری در جسم و جان زن و مرد وجود دارد که کارکردهای آن دو را از هم متمایز می­کند.[1] حرکت برخلاف جریان طبیعت و فطرت انسان­ها محکوم به شکست است. نیاز زن به عشق مادری و همسرداری که از درون او سرچشمه می­گیرد بدون پاسخ می­ماند. علاوه بر اینکه افزایش فشار کار اقتصادی و رقابت با مردان، بیماری­هایی را برای زنان به ارمغان می­آورد اگر در گذشته مردان به زنان ستم می کردند، امروز زنان به خودشان ستم می­کنند.

به علاوه منحصر کردن تفاوت­های زن و مرد، در تمایزات فیزیولوژیک، نظراً مردود است؛ زیرا زن و مرد از جهات متعدد جسمی و روانی و شخصیتی با یکدیگر تفاوت اساسی دارند.[2]

2ـ یکی از پیامدهای سوء این اندیشه، ایجاد تقابل بین زن و مرد است؛ در حالی که دو جنس مرد و زن، مکمّل یکدیگر و نیازمند به هم هستند، به جای دامن زدن به تنش و خشونت بین آنان و تأکید بر نگاه مردسالار یا زن سالار باید روابطی سالم و متناسب با ساختار وجودی آنها و نیاز خانواده و جامعه، برقرار کرد. شاهد بر این مدعا، ظهور جریانهای ضد فمینیسم و افزایش خشونت در خانواده­ها در دهه­های اخیر است. فمینیسم به جای اینکه عامل اصلی تبعیض­ها یعنی صفات ضد اخلاقی و جهل را هدف قرار دهد، آدرس غلط دیگری به بشر ارائه داده است.[3]

اسلام از اساس با این نوع نگاه به زن و مرد مخالف است و آن دو را مکمل و پوشاننده هم می­داند و اگر مانعی در این مسیر وجود دارد، سعی در برداشتن آن می­کند.

3ـ برخی فمینیست­ها صفات زنانه را برتر می­دانند، و برخی از آنها یک سری از صفات زنانه مانند اطاعت پذیری و وابستگی را ویژگی منفی می­دانند؛ اشکال این است که اگر زن و مرد در واقع یکی هستند و تفاوتی ندارند، چگونه شما صفات زن را برتر می­دانید یا اینکه برخی صفات را خوب و برخی را مولود نظام مردسالار می­دانید؟ بر اساس چه معیاری صفات منفی و مثبت را از هم تفکیک می­کنید؟[4]

4ـ فمینیست­ها، حضور بیشتر زنان در فعالیت­های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را نتیجه جنبش برابری زن و مرد می­دانند، در حالی که ممکن است این امر را ناشی از توسعه صنعتی و پیشرفت تکنولوژی دانست که با ساخت ماشین لباسشویی، ظرفشویی، جاروبرقی و سایر لوازم برقی خانگی، فراغت بیشتری را به زنان در خانه داد تا بتوانند به عرصه­های دیگر وارد شوند.[5]

5ـ مبارزه با خانواده هسته­ای و گسترده و مدیریت مرد در خانه بدون ارائه مدل برتر، موجب شد تا استحکام خانه­ها متزلزل شود و خانواده­ها از هم بپاشد، آمار طلاق فزونی گیرد، خانواده­ها بدون سرپرست شوند، همسر آزاری زیادتر شود، بچه­های خیابانی و نامشروع زیاد شود، فرزندان از کنترل والدین خارج و از فضای گرم خانواده محروم شوند.[6]

آنان به جای اینکه به طور کلی مردان و مدیریت یا صفات مردان را مورد حمله قرار دهند، می­بایست به طور مشخص و دقیق آن عواملی را که موجب ستم می­شوند را ذکر کنند تا بعد از بررسی به فکر علاج آنها باشند. میلیاردها مرد در عالم زندگی می­کنند، کدامیک از مردان و چه صفتی از آنها موجب چه پیامدهایی شده است تا ما بعد از اثبات زشتی آن به رفع آن بپردازیم؟ اصولاً آیا عامل ستم، نفس مرد بودن است یا انسان بودن یا داشتن برخی صفات زشت اخلاقی و جهل؟

6ـ آزادی سقط جنین و عدم تمکین نسبت به شوهر و کنترل زن بر بدن خویش از شعارهای اصلی فمینیست هاست. نتیجه این راهبردها این شد که اوّلاً: برخی زنان با اندوسکوپی به انتخاب نوع فرزند اقدام کنند و این خود موجب نابرابری و نیز قربانی شدن دختران بیش از پسران شد.

ثانیاً: مرد وقتی در منزل به خواست جنسی و مشروع خود نرسید، خارج از خانه و حتی در محدوده خانه به دنبال ارضای غیر مشروع شهوت خود برآمد.[7] زمانی که زن شهوت داشت و مرد مایل نبود، زن به راه دیگری متوسل می­شود و زمانی که مرد مایل بود و زن میل نداشت یا تمکین نکرد ـ که غالباً چنین حالتی پیش می­آید ـ مرد به وسیله غیر مطلوب دیگری پناه می­برد.

ثالثاً: سن ازدواج زن و مرد بالا رفت و وقتی روابط جنسی آزاد شد، کسی حاضر به ازدواج و محدود کردن ارتباطات خود نشد تا جایی که متوسط سن در جوامع پیشرفته بالا و بالاتر رفت و کمکم دولت­ها به فکر تشویق ازدواج و دادن امتیاز و وارد کردن جوان و سیاست­های دیگر افتادند.

7 ـ با حمله به جایگاه رفیع مادری و همسرداری و امر ازدواج در جوامع و فحشا دانستن ازدواج قانونی از سوی برخی فمینیست ها، مانند رادیکال ها، متأسفانه زندگی­های فردی، همجنس بازی بین مردان و زنان به طور جداگانه، تن ندادن به نظام ازدواج، خانه و بچه­داری، رواج روزافزون فحشا و انحرافات جنسی و... دامنگیر جوامع بشری شد. زن ابزار دست زورمندان و شهوت­رانان و سیاست بازان عالم شد، نتیجه این جهالت بزرگ بشر، ستم هر چه بیشتر بر زنان ـ در درجه اول ـ و بر مردان ـ در درجه دوم ـ شد. برده داری و شکل­های جدید ستم بر زنان، به مراتب زشت­تر و فجیع­تر از سابق می­باشد. امروزه آلمان، مرکز واردات و فروش دختران جوان شده و تایلند، کره جنوبی و فیلیپین مرکز توریسم جنسی جهان شده، زن پیشرفته امروزی خسته از کار بیرون و از تنهایی و از نگاه به او به عنوان زن نه انسان، بیش از گذشته تحت ستم قرار دارد.[8]

8 ـ پست انگاشتن نقش­های زنانه مانند زایش و پرورش کودک و دعوت آنان به تشبّه به مردان، علاوه بر پیامدهای بسیار وحشتناکی که به دنبال داشته و دارد، پذیرفتن برتری ذاتی مرد است و موجب بی هویت کردن زنان و ظلم بالاتری بر آنهاست. پذیرش ناخودآگاه برتری مردان نه با ذات فمینیسم سازگار است و نه با منزلت زن و جایگاه انسان از آن رو که انسان است. فمینیسم امروزه زن را از زن بودن بیگانه و از انسانیت دور ساخته است.[9]

9ـ زنان فهیم می­دانند که جدای از مباحث نظری و علمی، نهضت زنان و کشاندن آنها به عرصه خارج از خانه، از جمله سیاست­های سیاستمداران و سرمایه داران و افرادی است که فقط به اندام زن توجه دارند نه به انسان بودن و بعد روحی زنان. این عده به دنبال نیروی کار ارزان و بی سروصدا و پرحوصله، سپردن پست­های دم دستی، فروشنده و منشی و عامل جلب مشتری و سرگرمی صاحب کار، عامل تبلیغات و هوادار انبوه سیاسی و حزبی و رأی ارزان هستند؛ نه اینکه افرادی عدالت خواه و ظلم ستیز و اهل حق و انصاف در عالم پدید آمده­اند و دغدغه احقاق حقوق واقعی و از دست رفته مظلومین را دارند و غم و غصه محرومان، خواب از چشمشان ربوده است.

10ـ فمینیست­های مارکسیست به طور کلی و سوسیالیست­ها به طور محدود با ارجاع نهضت زنان به مبارزه طبقاتی بین کارگر و سرمایه دار، در حقیقت نافی اصل جریان فمینیسم هستند و آدرس دیگری می­دهند که البته، خود انحراف دیگری است. علاوه بر اینکه مبنای سوسیالیسم و کمونیسم نیز در جای خود ابطال گردیده است و دچار آسیبهای بسیاری است.[10]

11ـ یکی از مبانی نظری جنبش فمینیسم، اومانیسم و انسان­مداری است. بر اساس این دیدگاه، خواست انسان، معیار و مقیاس همه چیز است، اما فمینیسم در گرایشات مختلف، کم و بیش، از زن و حقوق زن، دفاع یک جانبه می­کند و این بنا با مبنای خود سازگار نیست. اگر زن، انسان است و خواست او مهم و معیار است، مرد هم انسان و خواست او نیز محترم و محور است.[11]

12ـ بشر به دلیل محدودیت­های گسترده­ای که در زمینه شناخت و گرایش­ها دارد، قادر به ارائه مکتب کامل و برنامه جامع برای خوشبختی نیست؛ به همین دلیل دانشمندان و بزرگان، معمولاً آرای کاملاً متفاوت و مخالف در یک مسئله ارائه می­دهند. برخی فمینیست ها سقط جنین را کاملاً خوب می دانند و تشکیل آن را تأیید می­کنند و برخی نه. عده­ای خانواده را خوب می­دانند و تشویق می­کنند و عده­ای دیگر کاملاً اساس و ریشه خانواده را انکار می­کنند و از طرفی گاهی همان افرادی که نظر مثبت می­دهند، بعد از مدتی نظر منفی می­دهند. و اینها نتیجه انکار معنویت و حق مطلق است. این ملاحظهدر مورد سایر مکاتب دست­ساز بشر نیز وجود دارد.

13ـ جمعی از فمینیست­ ها تفاوت­ های طبیعی و فمینیستی را تحلیل جامعه شناختی می­کنند و زاییده سازمان حاکم بر جامعه می­دانند، در این صورت تفاوت­ های جنسیتی و رفتاری حیوانات هم ـ که در مواردی شبیه انسان عمل می­کنند ـ باید نتیجه تربیت اجتماعی تاریخی باشد؛ در حالی که چنین نیست و نباید با واقعیات خارجی، بر خورد جناحی و سیاسی و سلیقه­ای داشت.[12]

14ـ از دیگر ملاحظات قابل ذکر این است که فمینیست­ ها برای موضوعات مختلف، یعنی ستم­ های مختلف بر جامعه زنان در جوامع متفاوت، حکم واحد صادر می­کند، در حالی که درد هر جامعه­ای باید دقیقاً مشخص شود و راه علاج مخصوصی برای آن جستجو گردد.[13]

15ـ فمینیست­ ها مدام بر حقوق زنان تأکید می­کنند، اما سخنی از تکلیف و وظایف آنان به میان نمی­آورند. این در حالی است که در علم حقوق روشن است که هر حقّی، تکلیفی نیز به همراه دارد. ممکن نیست انسان دارای حقی باشد، اما به ازای آن تکلیفی را به عهده نگیرد. به علاوه فمینیسم درباره ستم زنان به مردان که کم و بیش در طول تاریخ وجود داشته است، سخنی نمی­گوید و تحلیلی به دست نمی­دهد.

16ـ در کنار ایرادات بسیاری که بر جنبش زنان وارد است، باید منصفانه گفت که مردان عالم از ابتدا تاکنون با ستم­ هایی که بر قشر زنان کرده­اند چه جاهلانه و چه از روی علم، سهمی مؤثر در پیدایش این حرکات افراطی دارند، چرا که هر تفریطی، افراطی را به دنبال دارد و برعکس. عکس العمل برخورد های خشن با زن در طول تاریخ، اعم از زنده به گور کردن دختران، مال دانستن زن و خرید و فروش آن، استفاده از زور و قدرت و ثروت علیه او و ندادن حقوق اولیه آنها مثل حق مالکیت اقتصادی یا حق رأی در امور اجتماعی و سیاسی، همه و همه، موجب پیدایش این حرکت­ های تند و غلط و خشن از سوی دیگر شده است.

به هر حال شرکت بیشتر زنان در مسائل اجتماعی و سیاسی، کسب استقلال اقتصادی و حق مالکیت در سطح دنیا، پیدا کردن اعتماد به نفس بیشتر در عرصه­ های مختلف، تغییر بسیاری از نگرش­ ها و آموزه­ های غلط در مورد زنان، مجبور شدن مردان به پذیرش و باور زنان در ابعاد مختلف زندگی و مانند اینها از آثار مثبتی است که تا حدودی در جهان امروز حاصل شده است و یقیناً جنبش­ های زنان در این امر تأثیر بسزایی داشته است. چه اینکه هیچ مکتبی و جریان اجتماعی­ای بدون نقاط مثبت و درست، در عالم، وجود خارجی ندارد.[14]

ب) نقد درون دینی:

1ـ در مورد ازدواج، خانه و خانواده، اسلام اولاً: به شدت ازدواج را ترویج و توصیه می­کند و در شرایطی لازم و ضروری می­داند. اهمیت خانواده در پرورش استعداد های اعضا، پاسخ دهی به نیاز های جسمی و روحی، آرامش اخلاقی و عاطفی، حفظ و بقای نسل، امری غیرقابل انکار است. ثانیاً: مدیریت اداره خانه را به مرد می­سپارد که وجداناً و علماً از تدبیر و سیاست بیشتری برخوردار است؛ زیرا هر جمعی، هر چند کوچک، نیاز به مدیریت دارد. ثالثاً: نقش اصلی زن، یعنی مادری و همسرداری و گرم کردن کانون خانواده، نباید تحت الشعاع امور دیگر قرار گیرد. رابعاً: زن اگر چه فعالیت اجتماعی و اقتصادی داشته باشد ـ با رعایت احکام و آداب دینی ـ وظیفه تأمین معاش او و خانواده بر دوش مرد است و این زن را از فعالیت­ های زاید و رقابت با مردان و خستگی طاقت فرسا و مضاعف کار بیرون و درون خانه، معاف می­دارد تا آماده پرورش فرزند و مراقبت از خود و همسرش گردد.

2ـ قوانین اسلام و دین خاتم، ابدی، جهانی و جامع است. و اگر قوانین اسلام مدتدار بود و شامل زمان ما نمی­شد یا حکم دیگری برای بشر امروز لازم بود، عالم مطلق و فرستاده­ های معصوم او خبر داشتند و می گفتند. بنابراین اگر حکمی الهی با عقل و منطق ما همخوانی ندارد، این نارسایی فهم ما را می­رساند. به علاوه اگر اجتهادی در احکام دینی لازم و میسّر است، مانند هر علم و فنّی، متد خاص خود و کارشناس مربوطه را می­طلبد، نه اینکه هر کسی با فهم و انتظار خود به قرائت دلخواه خود از دین بپردازد.

نتیجه اینکه اگر حکمی درباره حجاب یا دیه یا ارث زن و مانند اینها به طور مسلم در دین آمده، این حکم بدون شک شامل ما هم می شود.

3ـ اسلام با تشابه و برابری زن و مرد در همه نقش­ ها و مسئولیت­ ها مخالف است. برخلاف آنچه فمینیست­ ها و مدافعان مسلمان آنها می­پندارند، مرد و زن در تکوین و تشریع یکسان نیستند، بلکه نگاه مشابه به آن دو، عین ستم به آنهاست. تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به هیچ رو به معنای تغییر کارکرد ها و هویت زن و مرد نیست. زن امروز هم باید ازدواج و مادری و همسرداری کند. مرد امروز هم باید پدری کند و مدیریت خانواده و وظیفه تأمین اقتصادی خانه را انجام دهد. و این نیاز واقعی مرد و زن هم هست. بله مرد و زن در بسیاری از نقش­ ها و حقوق مشابه هستند و یا می­توانند باشند، اما برخی کارکرد ها هم انحصاری هستند و ثابت. سپردن کار هر یک از این دو قشر به دیگری، شنا کردن برخلاف نظام طبیعت است. یکی لطیف است و ظریف و سرشار از عاطفه و مشتاق به پرورش فرزند و دارای روحیة وابستگی، و دیگری قوی است و پرخاشگر و فعال و با تدبر بیشتر و مستقل تر و این دو هیچگاه، تا همیشه تاریخ در جای یکدیگر نباید و نمی­توانند بنشینند.

4 ـ راهکار های گرایش­ های مختلف فمینیسم مانند مبارزه سیاسی با مردان یا مبارزه طبقاتی یا انقلاب در قوانین و آموزش، ناشی از عدم درک حقیقت انسان و جهان است. بلکه بر اساس بینش دینی راهکار رفع ستم از زنان و غیر ایشان، این است که اولاً: باید توجه کرد که سعادت انسان در گرو منافع مادی و معنوی، دنیوی و اخروی در کنار یکدیگر است و رفاه مادی و حیوانی، هیچگاه انسان را به آرامش و تعالی نمی­رساند؛ ثانیاً: در روابط اجتماعی بین مرد و زن باید بر اخلاق و نوع دوستی و پیوند اخوّت و مهربانی تأکید کرد و دشمنی­ ها را زدود و رقابت­ ها را سازنده کرد نه شکننده. ثالثاً: با اجرای قوانین حقوقی و الهی راه را بر طغیان و تعدّی افراد خاطی بست؛ چرا که همواره عده­ای از انسان­ ها بر خلاف قانون، عدالت و اخلاق، حرکت می­کنند.[15]

5 ـ از نگاه دین، مبانی فکری فمینیسم مانند اومانیسم (انسان محوری)، سکولاریسم (جدایی دین و دنیا)، لیبرالیسم (آزادی خواهی و فردگرایی) و نیز مارکسیسم و مانند آنها، مردود است و هر کدام در محل خود مورد نقدهای جدی واقع شده اند. انسان موجودی است مخلوق و دارای خالق و مالک از یک سو و دین در همه عرصه­ های فردی و جمعی حضوری پررنگ دارد. از سوی دیگر، انسان علمی محدود و ناقص نسبت به خود و کل جهان دارد. از جانب سوم، باید در نگاهش به جهان و عمل به امور مختلف مطیع و تابع هستی آفرین باشد و آزادی مطلق ندارد، بنابراین وضع قانون و استراتژی در مورد نیمی از مخلوقات انسانی (زنان) بلکه همه آنها در اندازه بشر نیست.[16]

6 ـ از نگاه دینی، عامل فرودستی زنان و ستم چه به این قشر و چه موجودات دیگر، جهل و هوای نفس بشر مختار است. انسان­ ها مادامی که در مسیر تعالیم آسمانی و خودسازی و کنترل امیال خود قرار نگیرند، همواره به خدا و خود و دیگران ظلم خواهند کرد؛ خواه دیگری مرد باشد یا زن؛ به علاوه تفاوت در خلقت مرد و زن و وظایف آنها به معنای ظلم به یکی و برتری دیگری نیست. تناسب و هم پوشانی حقوق و وظایف مرد و زن اقتضا می­کند که هر یک در مدار وجودی خود حرکت کنند و صفات مردانه و زنانه، آنجا که ریشه در طبیعت و روان هر یک از دو جنس دارد، هیچکدام منفی نیستند، بلکه زمانی به شکل منفی در خواهند آمد که نابجا و خارج از ضوابط الهی به کار برده شوند. البته مردان در طول تاریخ به دلیل برخورداری از قدرت بدنی و اقتصادی و سیاسی بالاتر، ستم بیشتر و فراگیرتری داشته­اند؛ اما این همه ناشی از عدم بندگی بشر نسبت به حق است نه مرد بودن یا زن بودن.[17]

سوتیترها:

پست انگاشتن نقش­ های زنانه مانند زایش و پرورش کودک و دعوت آنان به تشبّه به مردان، علاوه بر پیامد های بسیار وحشتناکی که به دنبال داشته و دارد، پذیرفتن برتری ذاتی مرد است و موجب بی هویت کردن زنان و ظلم بالاتری بر آنهاست.

در کنار ایرادات بسیاری که بر جنبش زنان وارد است، باید منصفانه گفت که مردان عالم از ابتدا تاکنون با ستم هایی که بر قشر زنان کرده­اند چه جاهلانه و چه عالمانه، سهمی مؤثر در پیدایش این حرکات افراطی دارند، چرا که هر تفریطی، افراطی را به دنبال دارد و برعکس.

اسلام با تشابه و برابری زن و مرد در همه نقش­ها و مسئولیت­ها مخالف است. برخلاف آنچه فمینیست­ها و مدافعان مسلمان آنها می­پندارند، مرد و زن در تکوین و تشریع یکسان نیستند، بلکه نگاه مشابه به آن دو، عین ستم به آنهاست.

از نگاه دین، مبانی فکری فمینیسم مانند اومانیسم (انسان محوری)، سکولاریسم (جدایی دین و دنیا)، لیبرالیسم (آزادی خواهی و فردگرایی) و نیز مارکسیسم و مانند آنها، مردود است.

پی نوشت ها:

* ـ دکترای کلام اسلامی و عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه علم و صنعت ایران.

[1]. درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ج 1، ص 125 ـ 127؛ در زمینه تفاوت­های جسمی، فیزیولوژیکی و روانشناختی زن و مرد به کتاب­های روانشناسی و فیزیولوژی مراجعه کنید. به عنوان نمونه آرتورگاتیون، جان هال، فیزیولوژی پزشکی، ترجمه فرخ شادان، انتشارات چهر، 1375 ش. مان نرمان.ل، اصول روانشناسی، ترجمه و اقتباس محمود ساعتچی، تهران: امیرکبیر، چ 6، 1362ش. جان گری، مردان مریخی زنان ونوسی (راهنمای روابط زناشویی)، ترجمة لوئیز عندلیب و اشرف عدیلی، تهران: نشر علم، هاید ژانت، چ 13، 1380 ش. روانشناسی زنان، ترجمة بهزاد رحمتی، تهران: لادن، چ1 ، 1377ش؛ سوسن سیف و دیگران روانشناسی رشد(1) تهران، سمت، هشتم، 1377 ش؛ لطف آبادی، حسین؛ روانشناسی رشد (2) نوجوانی، جوانی و بزرگسالی، تهران، سمت، چ 4، 1381 ش.

[2]. همان، ص 127.

[3]. همان ، ص 129؛ نگاهی به فمینیسم، ص 46، فرهنگ واژه ها، ص 436.

[4]. همان ، ص 128.

[5]. همان ، ص 128 و 129.

[6]. همان، ص 129 و 130.

[7]. همان ، ص 130 و 131.

[8]. نگاهی به فمینیسم، ص 47 و 48.

[9]. علی اکبر رشاد، آسیب شناسی فمینیزم، کتاب نقد، ش 17، ص 36.

[10]. همان.

[11]. همان ، ص 156 و 157.

[12]. همان، ص 35.

[13]. همان، ص 36.

[14]. فرهنگ واژه ها، ص 434.

[15]. درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ج 1، ص 136 ـ 138.

[16]. سید ابراهیم حسینی، فمینیزم علیه زنان، کتاب نقد، ش17، ص156 ـ 161.

[17]. درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ج 1، ص 132 ـ 134؛ فمینیسم و دانش­های فمینیستی، ص107ـ116.

کلمات کلیدی
انسان  |  دین  |  اسلام  |  زن  |  مرد  |  ستم  |  خانواده  |  فمینیسم  | 
لینک کوتاه :