پرسش و پاسخ

ماجرای مناظره امام حسن عسكری(ع) و اسحاق كندی در مورد قرآن


تعداد بازدید : 3392     تاریخ درج : 1397/08/25     منبع : سایت دفتر آیت الله مكارم شیرازی مدظله العالی    

سوال

ماجرای مناظره امام حسن عسكری (علیه السلام) و اسحاق كندی چیست؟


جواب

«ابن شهر اشوب» مى نویسد: «اسحاق كِنْدى» كه از فلاسفه اسلامو عرب به شمار مى رفت و در عراق اقامت داشت، (1) كتابى تالیف نمود به نام «تناقضهاى قرآن»! او مدتهاى زیادى در منزل نشسته و گوشه نشینى اختیار كرده و خود را به نگارش آن كتاب مشغول ساخته بود. روزى یكى از شاگردان او به محضر امام عسكرى(علیه السلام) شرفیاب شد. هنگامى كه چشم حضرت به او افتاد، فرمود:

آیا در میان شما مردى رشیدوجود ندارد كه گفته هاى استادتان «كندى» را پاسخ گوید؟ شاگرد عرض كرد: ما همگى از شاگردان او هستیم و نمى توانیم به اشتباه استاد اعتراض كنیم. امام فرمود: اگر مطالبى به شما تلقین و تفهیم شود مى توانید آن را براى استاد نقل كنید؟

شاگرد گفت: آرى، امام فرمود:

از اینجا كه برگشتى به حضور استاد برو و با او به گرمى و محبت رفتار نما و سعى كن با او انس و الفت پیدا كنى. هنگامى كه كاملاً انس و آشنایى به عمل آمد، به او بگو: مسئله اى براى من پیش آمده است كه غیر از شما كسى شایستگى پاسخ آن را ندارد و آن مسئله این است كه: آیا ممكن است گوینده قرآناز گفتار خود معانى اى غیر از آنچه شما حدس مى زنید اراده كرده باشد؟

او در پاسخ خواهد گفت: بلى، ممكن است چنین منظورى داشته باشد. در این هنگام بگو شما چه مى دانید، شاید گوینده قرآنمعانى دیگرى غیر از آنچه شما حدس مى زنید، اراده كرده باشد و شما الفاظ او را در غیر معناى خود به كار برده اید؟ امام در اینجا اضافه كرد: او آدم باهوشى است، طرح این نكته كافى است كه او را متوجه اشتباه خود كند.

شاگرد به حضور استاد رسید و طبق دستور امام رفتار نمود تا آنكه زمینه براى طرح مطلب مساعد گردید. سپس سوال امام را به این نحو مطرح ساخت:

آیا ممكن است گوینده اى سخنى بگوید و از آن مطلبى اراده كند كه به ذهن خواننده نیاید؟ و به دیگر سخن: مقصود گوینده چیزى باشد مغایر با آنچه در ذهن مخاطب است؟ فیلسوف عراقى با كمال دقت به سوال شاگرد گوش داد و گفت: سوال خود را تكرار كن. شاگرد سوال را تكرار نمود. استاد تاملى كرد و گفت: آرى، هیچ بعید نیست امكان دارد كه چیزى در ذهن گوینده سخن باشد كه به ذهن مخاطب نیاید و شنونده از ظاهر كلام گوینده چیزى بفهمد كه وى خلاف آن را اراده كرده باشد.

استاد كه مى دانست شاگرد او چنین سوالى را از پیش خود نمى تواند مطرح نماید و در حدّ اندیشه او نیست، رو به شاگرد كرد و گفت: تو را قسم مى دهم كه حقیقت را به من بگویى، چنین سوالى از كجا به فكر تو خطور كرد؟

شاگرد: چه ایرادى دارد كه چنین سوالى به ذهن خود من آمده باشد؟ استاد: نه، تو هنوز زود است كه به چنین مسائلى رسیده باشى، به من بگو این سوال را از كجا یاد گرفته اى؟

شاگرد: حقیقت این است كه، «ابو محمد» (امام حسن عسكرى (علیه السلام)) مرا با این سوال آشنا نمود.

استاد: اكنون واقع امر را گفتى. سپس افزود: چنین سوال هایى تنها زیبنده این خاندان است (آنان هستند كه مى توانند حقیقت را آشكار سازند).(2)

آنگاه استاد با درك واقعیت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشى روشن كردند و آنچه را كه به عقیده خود درباره «تناقضهاى قرآن» نوشته بود تماماً سوزاند! (3)، (4)

پی نوشت:

(1). فیلسوفى كه چنین كتابى نوشته بوده، پسر اسحاق كندى به نام «یعقوب» بوده است و نه خود اسحاق، و بنا به نوشته «محمد لطفى جمعه»، «اسحاق» حاكم كوفه در زمان سه نفر از خلفاى عباسى یعنى مهدى و هادى و هارون بوده است (تاریخ فلاسفه الاسلام فى المشرق و المغرب، المكتبه العلمیه، ص 1). گویا نام پدر و پسر با هم اشتباه شده و یا در موقع نقل و استنساخ، نام پسر از قلم افتاده است.

(2). الأن جئت بالحق و ما كان لیخرج مثل هذا إِلّا من ذلك البیت.

(3). این قضیه را ابن شهر اشوب در كتاب «مناقب» (ج 4، ص 424) از كتاب «التبدیل» نوشته ابوالقاسم كوفى نقل كرده است

 (4). گردآوری از كتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390ه.ش، ص 628.

کلمات کلیدی
امام حسن عسکری  |  کندی  |  اسحاق کندی  | 
لینک کوتاه :